ولایت، جنسی جدید برای هویت طلبگی

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#حلقه_اندیشه_کلامی
#مته_خلق_اندیشه
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_62
#جلسه_257

 

🔰ولایت، جنسی جدید برای هویت طلبگی 🔰

انقلاب اسلامی با یک اصلاح ویژه در هویت طلبگی، یک هویت تخصصی نوین برای طلبگی ارائه داد.
تا قبل از انقلاب، شان و جایگاه طلبگی در سطح مرجعیت ( معنای لغوی مد نظر است – محل رجوع ) قرار داشت. اما با ظهور انقلاب اسلامی این شان از مرجعیت به رهبری و ولایت ارتقا پیدا کرد.
رهبری و ولایت یعنی سر رشته داری امور، یعنی راهبری امور.
این راهبری و سر رشته داری در هر سه لایه فکری و فرهنگی و اجتماعی قرار دارد.
این سه لایه به مثابه فصل برای هویت طلبگی می باشد.
هر لایه می تواند قشری از طلاب را پوشش دهد. و یک جامعیت خوبی را برای تمامی تم های شخصیتی رقم بزند.
اما مسئله اصلی در این هویت طلبگی، همان جنس ولایت می باشد که تغییری اساسی در این هویت تخصصی رقم می زند.

حلقه اندیشه کلامی از زیر مجموعه‌های گفتمان زمینه‌ای است

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_62
#جلسه_257

حلقه اندیشه کلامی از زیر مجموعه‌های گفتمان زمینه‌ای است که خود گفتمان زمینه‌ای در کنار گفتمان عملیاتی ذیل پوشش گفتمانی حیات نوین شیعه قرار می گیرد. و وظیفه‌ي حلقه اندیشه کلامی، خلق گفتمان جامع است. این وظیفه را به عنوان ولایت فرهنگی عام دارد، نه ولایت اجتماعی. یعنی وظیفه ندارد به صحنه بزند و وارد گود عمل به معنای ولایت اجتماعی شود، بلکه باید کسانی را که به صحنه‌زده‌اند پشتیبانی کند. پشتیبانی فرهنگی و از آنجایی که در ولایت اجتماعی و رهبری اجتماعی در کف میدان است، لذا باید پیشتیبانی هم از جنس ولی و رهبر باشد، باید پیشتیبانی ولایت فرهنگی را به ارمغان بیاورد. در میدان عمل مجری یا مدیر اجتماعی نیست، بلکه ولی اجتماعی است که صحنه را به پیش می‌برد و لذا به ولی فرهنگی برای پشتیبانی نیاز داریم.

والبته ولایت فرهنگی با ولایت فکری متفاوت است و ولایت فکری نمی‌تواند از ولایت اجتماعی پشتیبانی کند؛ در واقع بدون واسطه نمی‌تواند پشتیبانی کند، بلکه واسطه‌گری ولایت فرهنگی نیاز است.

با توجه به مقدماتی که گذشت، تولید محتوا باید برای حلقه کلامی مسئله‌ای مهم باشد و صد البته محتواهایی که با مسائل روز و کف میدان مرتبط باشد و در صدد پاسخ به آن مسائل باشد و این از طریق تعامل با رهبران اجتماعی به دست می‌آید. با توجه به حائز اهمیت بودن تولید محتوا، دست به قلم بودن و نوشتن را جزء دارایی کردن اهمیت پیدا می‌کند و تبدیل به یک مهارت کلیدی برای اعضای حلقه می‌شود که باید در راستای بهبود افزایش این مهارت تلاش شود. و بهترین الگو، الگوی روزانه نوشتن است. الگویی که در عین اینکه کمترین وقت را می‌گیرد، ثمره‌دهی بالایی دارد.🌺

راهبری، قم، سخن؛ سه کلیدواژه‌ی اصلی این یادداشت بود که با زاویه‌ی ورود و طرح سؤالات آن همراه هستم.

#اميد_فشندی
#يادداشت_132
#جلسه_257
#شاخصه‌های_اسلام

راهبری، قم، سخن؛ سه کلیدواژه‌ی اصلی این یادداشت بود که با زاویه‌ی ورود و طرح سؤالات آن همراه هستم.

اگر رهبری و ولایت را یک افق و پیوستار انسانی تصویر کنیم نه یک شخص و یا جایگاه سیاسی و حقوقی، همه باید سعی کنند که خود را به آن افق نزدیک کنند و طبیعتا در عمل هم به شخصی که در قله‌ی آن افق ایستاده (ولی‌فقیه) هم نزدیک خواهند شد و به یک تعبیر دامنه‌های آن خواهند شد.

فهمِ اندیشه و عملیات‌های وليّ هم در گرو قراردادن خود در افق راهبری جامعه است، نه قرارگرفتن در جایگاه رسمی ولایت یا بیت رهبری یا نمایندگی ایشان در ولایات و ادارات.

#راهبری را می‌توان گونه‌ای از #بودن توصیف کرد که صرف نظر از موقف تخصصی و عرصه‌ای هر شخص، می‌تواند راهبر آن زیست‌بوم متصل به عملیات خود باشد.

اما در مورد تأکید بر #قم و #سخن ، من هم پرسؤالم و مردّد…

قم که ساحل أمن و آرامشی بر کناره‌ی دریای موّاج جمهوری اسلامی است، چگونه می‌تواند چشمه‌هایی از سخن برای عطش‌های انقلاب بجوشاند؟

#مشخصات_اسلام

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_53
#جلسه_256

بسم الله الرحمن الرحیم

معرفی یادداشت: در خلال مباحث اخیر، جناب استاد مکررا بر لزوم وجود امری تکیه میکنند که هر چه بیشتر به بحث اخیرمان میپردازیم، ضرورتش و کم و کیفش بیشتر لمس میشود. امری با عنوان “میز مباحثه ی رهبری”. در این یادداشت میخواهم قدری به کلیت این مساله بپردازم و قدری همین نکته را پر و بال بدهم.

اولا، اساسا مجهز کردن ذهن و “ذهنیت طراحی” ما به ایده ای با عنوان ” میز مباحثه ” خود یک ارتقا در کارآمدی است. اینکه یک امکان را و یا یک مجال را ایجاد کنیم تا ولو نه به صورت منظم و مرتب بلکه حتی بصورت اقتضائی و موسمی به یک مساله ی مهم بپردازیم. و رفته رفته آن را پخته تر کنیم.

در آن هم افزایی کنیم، ذهن های مختلف دخیل شوند، حرف بزنیم، ایده بزنیم، گفتگو کنیم، ذهنیت پیدا کنیم، بعد برویم مدتی با همین ذهنیت ها بچرخیم و تاب بخوریم و کنش کنیم، و سر فرصتی دوباره برگردیم و ذهنیت های جدید و ارتقا یافته را به هم عرضه کنیم، مباحثه کنیم و…

اتفاق خیلی خوبی می افتد در این صورت.

ثانیا، این میز مباحثه ی بخصوص، یعنی میز مباحثه ی رهبری: چقدر میز مباحثه جذابی است. چقدر جایش خالی بوده و ما حواسمان نبوده!

چقدر حرفهای اساسی برای گفتن در آن وجود دارد. حرفهایی که مباحثه کردنشان واقعا مدار انسان را ممکن است جابجا کند و در کلیدی ترین عرصه های حیات ما تاثیر بگذارد. چه در فاخرترین مواجهات ما یعنی در عرصه ی حیات شیعی ما، و چه در عرصه های حیاتی تنزل یافته تر.

اینکه ما بتوانیم اساسا “تصویر” پیدا کنیم از موقفی با مختصات رهبری.

هم میتوانیم رهبرمان‌را بهتر درک کنیم.
هم میتوانیم در سو دهی به برنامه ریزهای کلان حیات خودمان دقیق تر، حساب شده تر و هوشمندانه تر عمل کنیم.

مثلا فرض کنید همین وسط کشیدن کلیدواژه ی “سررشته داری”.
همبن یک کلیدواژه به خودی خود میتواند خیلی موثر باشد، میتواند خیلی جهت بخش باشد.

یک کلیدواژه از دل این مباحثات خارج‌میشود، و کلمه ی رهبری و ولایت را از معانی عرفی شده ی ساده شده ی کم عمق خارج میکند، و برداشت ما را غنا میبخشد.

فکر میکنم بسیار بیش از این میتوان در این مورد سخن گفت.

امید است بتوانیم این میز را پربار کنیم و بهره های اساسی خوبی از آن ببریم. بعون الله تعالی

#شاخصه‌های_اسلام

#امید_فشندی
#یادداشت_131
#جلسه_256
#شاخصه‌های_اسلام

فكر، فرهنگ، جامعه
چشمه، باران، باغبان

#رهبری در سه ساحت فكری، فرهنگی و اجتماعی را از جهاتی می‌توان به‌ترتیب به نقش‌آفرینی یك بستر چشمه، یك هوا باران و یك هویت باغبان در یك #زیست‌بوم تشبیه كرد.

#چشمه می‌جوشد و بستر و پیرامون خود را شاداب و سیراب و سرسبز می‌كند، قدری جاری می‌شود و می‌توان رفت و از آن آبی برگرفت

#باران اما می‌بارد و هوا را رطوبت می‌دهد یك فضایی مساعد برای تنفس و رویش پدید می‌آورد

#باغبان اما آن شعور فعال در زیست‌بوم است كه ابر و باد و مه و خوردشید و فلك، و چشمه و باران را به‌كارمی‌گیرد و از این‌همه #باغ می‌آفریند!

اگر تمام عناصر بالا در كار باشد اما عنصر باغبان را از صحنه حذف كنیم، باغی در كار نخواهد بود و با یك #جنگل خودرو و خودسر روبه‌رو خواهیم شد.

گرچه جنگل هم قانون خود را دارد و از تعادل برخوردار است و از همین روست كه برخی در حوزه به راهبرد «نظم ما در بی‌نظمی است» می‌نازند، اما اگر قرار است كه #دنیا #مزرعه_آخرت باشد، حضور #باغبان ضرورت دارد.

#مشخصات_اسلام

بسم الله..
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_61
#جلسه_255

#عذرخواهی
#کوتاهی
#ناشکری

ابتدا عذرخواهی میکنم از استاد معظم ودبیر محترم و دوستان کلاس بابت غیبت های زیاد و کم کاری در یادداشت نویسی و فیش برداری

از آنجایی که حلقه اندیشه کلامی یک دوره جمعی است و تک تک افراد در هویت کلاس نقش مهمی دارند با دوره ها و کلاس های دیگر متفاوت است
هدف این نیست که 20نفر بیایند یک مطلبی را بفهمند و بروند بنای کلاس این است که یک جمعی باشیم که به مهارت های مسلط شویم و از نظر محتوایی و میدان هم با هم پیش برویم و در نهایت این کلاس بشود یک لشکر برای مبارزه در میدان نرم
لذا هویت و وجود تمام افراد مهم است
یکی که نیاید یا شل تر بیاید همه احساس ضعف می کنند دقیقا مثل اینکه لشکری داشته باشی ولی تیم اطلاعات و عملیات نداشته باشد آرپیچی زن نداشته باشد اینجا هویت لشکر زیر سوال است
اینجا همه لشکر خیالشان راحت نیست

واقعا جمعی با این ویژگی با این اهداف نعمتی بزرگ و کمیاب است که باید قدر آن را دانست

#تصور_از_حلقه_اندیشه_کلامی

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_62
#جلسه_255

#حلقه_اندیشه_کلامی
#تصور_از_حلقه_اندیشه_کلامی

🔸 با رویکرد نویسندگی

به نظر هر طلبه انقلابی که به دنبال کار جدی و اثرگذار با هویت طلبگی است باید در این حلقه شرکت کند.

چرا؟؟

هویت #طلبه_انقلابی چیست؟
طلبه انقلابی چه وظیفه ای دارد؟

اگر وظیفه طلبه را رهبری فکری و فرهنگی بدانیم

مقدماتی را باید طی کنیم تا به این مقام و جایگاه برسیم
اولین عرصه که یک طلبه به عنوان یک فرهیخته و نیروی فکری باید در آن بار بیاید و فتح کند
عرصه قلم است
عرصه نوشتن است
نوشتنی که به مثابه صلاح است
نویسنده ای که میتواند یک نیروی چیریکی ویا یک لشکر باشد
الان دعواهای فضاهایی نخبگانی و تحصیل کرده عموما در این عرصه است اینکه تو بتوانی با یک متن انقلاب را یاری کنی انقلاب را تبین کنی و دربرابر شبهات پاسخگو باشی هنر است.
یک مثال بزنم برای واضح تر شدن

🔹مثال
به عنوان نمونه فردی مثل محمد قوچانی که برای جبهه اصلاحات یک لشکر است
چه ویژگی دارد
بخشی از این ویژگی مربوط به اطلاعات او از صحنه است که فعلا بنا نداریم این جهت را بررسی کنیم
اما قوت اصلی قوچانی که اکثر سیاستمداران را به در خانه اش کشیده فن قوچانی است نویسندگی و گفتمان سازی قوچانی است

کارنامه قوچانی را یک نگاهی کلی بیاندایم:

1️⃣مدیرمسوول و سردبیر مجله ی آگاهی نو است.
2️⃣ عضو تحریریه نشریه عصر ما (ارگان سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در دهه هفتاد)
3️⃣ معاون سردبیر روزنامه همشهری در سالهای ۱۳۷۹ تا ۱۳۸۲
4️⃣بنیانگذار مجله همشهری ماه

5️⃣سردبیر روزنامه های شرق، هم میهن ، اعتماد ملی ، آسمان ، مردم امروز و سازندگی
6️⃣سردبیر مجلات ،همشهری ماه ، صدا ، مهرنامه و سیاست نامه
7️⃣عضو شورای مرکزی و معاون کمیته سیاسی حزب کارگزاران سازندگی ایران است.

ابن بخشی از مسئولیت های قوچانی بود
یکی از مهره های اصلی پروژه #ایرانشهری قوچانی است که در مجلات ونشریات زنجیره ای خود در حال پیگیری است
خودش یک تنه لشکری است ولی با این حال به تربیت نیرو هم فکر کرده ودر حال تربیت نویسندگانی است برای عرصه جنگ ومدیریت نرم فضای نخبگانی و مردمی

بنده حلقه اندیشه کلامی را بخواهم تعریف کنم اینطور تعریف می کنم :
کار گاهی برای نویسنده شدن کارگاهی برای مرد شدن
دوره خدمت سربازی

الان جبهه انقلاب باید این نیرو ها را تربیت کند کسی که اهل قلم باشد زبان دانشجو ونخبه و مردم را بفهمد
بتواند با قلمش آفند کند

به نظرم اگر هدف حلقه اندیشه کلامی در این یک سال فقط و فقط و فقط یک چیز باشد و آن نویسنده شدن باشد ارزش زیادی دارد که انسان وقت بگذارد با جان و دل تا در نهایت یک یادداشت نویس نیمه حرفه ای شود
جریان های این عرصه را بداند
از نظر فنی قوی شود
آدم های عرصه را بشناسد
پروژه های جنگ قلم در ایران را بداند

حقیقتا اگر حلقه کلامی فقط این هدف نویسندگی را تامین کند کافی است.

دیگر نشست میدان ،
مطالعه آثار اتدیشمندان اسلامی،
فیش برداری،
مباحثه ،
کلاس با محتوای کلامی و توحیدی
پیشکش

به نظرم هنوز ما اهمیت نوشتن را نمی دانیم اینکه بعضی افراد با نوشته هایشان چه آتش های به پا کردن را ندیدیم
🔅
#پیشنهاد_نشست
باید جذاب باشد روایتگری عرصه جنگ قلم از ایده و اتاق های فکر تا عرصه عمل وکنش های اجتماعی و آثار اجتماعی آن

#مشخصات_اسلام

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_61
#جلسه_255

در یادداشت قبل در مورد دو الگوی حل مسئله صحبت شد و تا حدودی روشن شد که الگوی غالب در جامعه‌ی امروزی ما الگوی واگذاری همه‌چیز بر عهده‌ی نظام است و نهایت تلاش مردم، پشتیبانی است. تا حدودی می‌توان گفت این همان الگوی نظام اداری غربی است که از قبل از انقلاب هم بوده است. این الگو بوده است و الان هم کما کان.
الگوی دوم که از آن به عنوان الگوی برتر یاد شد، پای کار آمدن خود مردم است و وظیفه‌ي دولت را پشتیبانی از این حرکت‌های مردم تعریف می‌کرد. اینکه مردم را به نتیجه برسانیم که کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من، شاید آسان باشد و بتوان برای مردم تبیین کرد که باید خودتان به پاخیزید ولی این که این روشنگری‌ها واقعا منجر به قیام شود سخت است. والّا در صورت قیام مردم، به خاطر معجزه‌ای که در پشت اراده‌های مردمی است، کار پیش خواهد رفت.

شاید بتوان الگوی سومی را هم مطرح کرد؛ الگویی که راحت‌تر بتواند مردم را به صحنه بکشاند و تاحدودی هم می‌توان گفت در مسیر اجرایی کردن الگوی دوم است. در این الگو لازم نیست که مردم بدانند یا احساس کنند که تمام کار را خودشان انجام می‌دهند و تمام بار مسئولیت روی دوش آن‌ها است.
در این الگو در کنار نهادهای دولتی نهاد‌های مردمی تشکیل می‌شود و مردم در موازی نهاد‌های دولتی به حل مسئله می‌پردازند و صد البته که پشیتبانی از این نهاد‌های مردمی از جانب نظام و دولت لازم است و هم از جانب خود مردم. هر چند که تمام کار را می‌توان بر عهده‌ی این نهاد مردمی گذاشت و بهتر همین است و به جای صرف هزینه‌های در نهاد‌های دولتی از این نهاد‌های مردمی حمایت شود بهتر مسائل حل می‌شود، لکن در ابتدای امر نباید مردم و این نهاد مردمی احساس کند که جانشین آن نهاد دولتی شده است، بلکه باید در کنار آن و به موازات آن کار کند. نمونه‌هایی که در تاریخ معاصرمان از این قبیل اتفاقات بوده است، حرکت‌هایی است که امام برای تشکیل نهاد‌های مردمی داشتند. مثلا امام ژاندارمری را منحل نکردند که کمیته را جانشین آن کنند بلکه نهاد کمیته که یک نهاد مردمی بود در کنار ژاندرمری تشکیل شد و امنیت توسط این نهاد تامین شد، تا جایی که احساس می‌شود در عمل ژاندارمری و شهربانی کاره‌ای نبوده است. و یا بسیج که در کنار ارتش در ۸ سال دفاع مقدس.

#چرا_حلقه_کلامی؟

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_62
#جلسه_255

⭕️ #چرا_حلقه_کلامی؟

حلقه کلامی صرفا مباحث کلام نیست که در طول حوزه بسیار شنیدیم و هیچ استفاده‌ای از آن نبردیم.
این حلقه دو دسته آورده برای من دارد:
۱. مباحث علمی و اندیشه‌ای که تا به حال جای نشنیده بودم و هنگامی که با آن‌ها برخورد کردم احساس کردم که چقدر بر جانم می‌نشیند و برخلاف دیگر کلاس‌های کلامی از آن فراری نیستم و مشتاقانه پی‌گیر مباحث آن هستم. کلامی است که متفاوت است با دیگر کلام‌ها.

۲. شاکله‌هایی که با استمرار در تعهدات حلقه، در من به وجود خواهد آمد. به عنوان نمونه همین دست به قلم بودن که با تنها روزی نیم ساعت وقت‌گذاری موفق به داشتن این سلاح قوی می‌شوی، مخصوصا که با یک جمع همراه هم این هدف را مدنظر بگیری و برای آن تلاش کنی. و یا مثلا اعتکاف معرفتی که با آن می‌توان به راحتی و سریع به اندیشه‌های یک اندیشمند متصل شد؛ این موارد برای مسیر طلبگی بسیار لازم است.

علاوه بر این دو آورده که بسیار هم مهم است، موارد دیگری هم هست که باعث حضور من در این حلقه هستند:
ـ با توجه به هویت طلبگی باید برای انقلاب کاری بکنیم و اینکه در این حلقه اولا بتوانم بفهمم باید چه کاری انجام دهم که موثمر باشد و ثانیه در همین راستا رشد کنم و ثالثا در هنگام خروجی دهی این حلقه بتوانم در حد خود در این انقلاب موثر باشم؛ آن هم نه این که برای کمک به انقلاب باشد و باری از آن بردارم؛ نه، این من هستم که به کار کردن برای این انقلاب نیاز دارم، این انقلاب به پیش خواهد رفت و این من هستم که نیاز دارم تعلقی نسبت به انقلاب برای خود ایجاد کنم و بتوانم خود را انقلابی بدانم و انقلاب را از آن خود بدانم. احساس می‌کنم برای ایجاد این تعلق، حلقه بسیار کمک کننده و راه‌گشا است.

– هویت جمعی و برادرانه که در فتوت وجود دارد و بخصوص این هویت در حلقه کلامی بیشتر است.

– تاثیر گذاری های بزرگ در جامعه با صرف کمترین وقت و بدون بهم ریختن روال زندگی طلبگی و شخصی؛ چرا که در یک جمع وقتی همه با هم همدلانه کار کنیم، کار های کوچک باهم دیگر جمع نمی‌شوند، بلکه ضرب می‌شوند. به عنوان نمونه وقتی در خصوص یک مسئله ۳۰ یا ۴۰ یادداشت در خور بیایید، این یعنی کل فضا را قرق کردن و دیگر کسی جرات نکند که چرت گویی کند و یا مثلا نهضت مصاحبه، با نیم ساعت وقت گذاشتن در یک هفته جمع‌کثیری از اساتید را با موضوعی که موضوع روز هم هست، مرتبط کردن و آنان را خواه نا خواه به این عرصه کشاندن پدیده‌ی بزرگی است که رقم خوردنش می‌تواند در فضای حوزه تحول ایجاد کند، اینکه در این چنین کار‌های بزرگ سهم کوچکی هم داشته باشم برایم مهم است.

چرا حلقه کلامی می آیم؟ ( مته خلق اندیشه )

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#حلقه_اندیشه_کلامی
#مته_خلق_اندیشه
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_61
#جلسه_255

 

چرا حلقه کلامی می آیم؟ ( مته خلق اندیشه )

مهم ترین و زیبا ترین تعبیری که می توان در مورد حلقه اندیشه کلامی به کار برد. یک مته خلق اندیشه است.
در یک نگاه کلان و اطلسی به حلقه کلامی، جایگاه و آینده آن مشخص خواهد شد. و شاید اصلی ترین انگیزه تحصیلی حقیر برای شرکت در جمع حلقه اندیشه کلامی، وجود همین آینده فوق العاده قوی می باشد.
در گذشته شاید یک فرد می توانست به تنهایی دست به اقدام اصلاحی برای جامعه بزند. اما فضای کنونی جامعه جهانی این مسئله را ایجاد کرده است که بدون داشتن یک جمع و یک تیم، تغییر ویژه برای اصلاح جامعه محال می باشد.
حلقه اندیشه کلامی یک هویت جمعی می باشد که به دنبال اصلاح جامعه است. و مهم ترین ویژگی آن، داشتن همان هویت جمعی است.
اما علاوه بر نیاز به کار جمعی برای حرکت اصلاحی، به یک سرعت اقدام و عکس العمل سریع نیازمندیم. جامعه جهانی به سمتی حرکت می کند که در لحظه مسئله های مردم را تغییر می دهد و برای آن ها مسئله سازی می کند. و اگر شما بخواهید به عنوان راهبر اجتماعی جامعه به دنبال اصلاح و رهبری جامعه باشید، باید بتوانید به صورت سریع پاسخی برای مسئله های ایجاد شده داشته باشید. و حتی در مرحله بالاتر باید بتوانید زمین بازی را نیز خودتان طراحی کرده و مسئولیت ، مسئله سازی برای جامعه را بر عهده گرفته باشید. در یک جمله، شما به عنوان راهبر اجتماعی جامعه باید بتوانید دغدغه های جامعه را مدیریت کنید.
این دو ویژگی مهم ترین ویژگی های یک مته خلق اندیشه می باشد. و چون حلقه اندیشه کلامی بالفعل و یا بالقوه دارای این ویژگی های می باشد. لذا سبب حضور بنده در این جمع فوق العاده غنی شده است.

هویت تخصصی نوین

#اميد_فشندی
#يادداشت_130
#جلسه_255
#شاخصه‌های_اسلام

💠 هویت تخصصی نوین

حوزه برای این‌که بتواند هویت تخصصی نوینی از طلبگی بیافریند، بیش از همه به چه چیز نیازمند است؟

خاک حوزه (تراث اسلامی) البته حاصلخیز است و با بذر فطرت و شخصیت انسانی هم هم‌جنس است، اما نور و آب و هواست که در کیفیت محصولی که به کار بازار زندگی مردم بیایید، بسیار مؤثر است؛ #حیات_اجتماعی و اتصال زنده و سازنده با کانون‌های زندگی مردم، گم‌شده‌ی اصلی این زیست‌بوم است.

نرم افزار #حلقه_اندیشه_کلامی

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_63
#جلسه_255

🔸نرم افزار #حلقه_اندیشه_کلامی

در یادداشت قبلی بحث #یادداشت_نویسی را توضیحی دادم

در این یادداشت گوشه های دیگر این نرم افزار را آنگونه که یافته ام توضیح می دهم .

🔹کتاب محوری:
محور کلاس یک کتاب یا مقاله است که دوستان کلاس باید قبل کلاس محدوده مشخص شده را مطالعه کنند و برداشت خود را مطرح کنند

🔺ثمره کار این است که در کلاس از یک متن 20 نوع برداشت و فهم مطرح می شود واین زمینه ای برای کار بعدی است

🔹کلاس:
کلاس که یک ساعت در روز می باشد و با موضوعی پیش می رود که قبلا از روی متن مشخص شده دوستان برداشت های خودشان را در این یک ساعت مطرح می کنند و به بحث و گفتگو می پردازند در این جلسه استاد به مناسبت بحث ها بر حسب صلاح دید خود ورود می کنند .

🔹مطالعه :
در برنامه حلقه نیم ساعت مطالعه اثر یک اندیشمند دیده شده که تمام افراد باید یک اندیشمند را انتخاب کنند و آثار او را بررسی کنند و در موضوع مشخص شده کتاب محوری با کلیدواژه های مشخص در اثر اندشمند مشخص نیم ساعت مطالعه می کنند وماحصل این نیم ساعت مطالعه تهیه #فیش است در این موضوع
درنهایت تمام افراد فیش های خود را در بانک اطلاعات به اشتراک می گذارند
نتیجه این کار یک بانک است که در یک موضوع 20 فیش از 20 اندیشمند مختلف است .

🔹یادداشت :
بعد از اینکه ما مطالعه و مباحثه کردیم
در نیم ساعت باید یک یادداشت در موضوع بحث شده ارائه بدهیم.

#مشخصات_اسلام

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_50
#جلسه_254

بسم الله الرحمن الرحیم

معرفی یادداشت: پیرامون تاملات مختلف و البته ارزشمند دوستان عزیز تامل میکردم، برداشت های مختلف، فکت های مختلف، تصورات و ذهنیت های مختلف و نهایتا تحلیل های متفاوت. فارغ از اصل پذیرفته بودن تفاوت نکته ای پیرامون ضمانت اصابه به ذهنم رسیده بود و اینکه تا چه میزان جا دارد به خروجی مباحثات فعلی مان تکیه کنیم.

یکی از نکات مهمی که ما باید در این محفل مد نظر داشته باشیم این است که بخش معظمی از مباحثات ما و تاملات ما به تعبیر استاد حال باشگاهی دارند. یعنی در حال تمرین هستیم.

در باشگاه عمدتا فضای پیش روی شما یک امر مهندسی شده است. مشخص است که مثلا فلان مولفه و بهمان مولفه انتخاب شده اند تا شما با آن درگیر شوید و بتوانید قدری قدرات خودتان را در مواجهه با این دو مولفه ی مشخص افزایش دهید و قدری با آن دست و پنجه نرم کنید تا تصوراتی از سنخ مواجهه با آن بدست بیاورید. و بعد تر با پیچیده تر کردن مساله مثلا قدرات شما هم پیچیدگی بیشتری پیدا کنند و ارتفا بیابند.

ولی مثلا در یک باشگاه رزمی، برای مربی و برای باشگاه دار مسلم است که این چالشی که شما با آن مواجه شدید کاملا غیر از یک چالش واقعی است. ودر صحنه ی واقعی اقتضائات متفاوت هستند. یا مثلا در یک دوره ی آمادگی نظامی، یا یک مانور، کاملا مشخص و بدیهی است که این دوره غیر از یک نبرد واقعی است. و نبرد واقعی تفاوت های فراوانی دارد.

در محفل ما هم به نظر میرسد که تا حدودی چنین قواعدی حکم فرماست. لذا دوستان بنظرم باید عمایت داشته باشند که بسیاری از رفت و برگشت ها و به تفاهم رسیدن ها و .. را نباید نهایی تلقی کرد.

از طرف دیگر یکی از مسائل دیگری که خصوصا در محل بحث های اخیر ما، و خصوصا در بررسی شخصیت هایی مثل مرحوم شهید مطهری و مرحوم آیت الله مصباح یزدی ( اعلی الله مقامهما ) و … باید خیلی به آن توجه بشود اهمیت موضوع شناسی مباحث است.

یعنی گاه میشود که ما بدون داشتن تصویری دقیق از مثلا دوران اختناق شدید و فشار دولتی، یا از مثلا اساس مبارزه ی حاد سیاسی علیه حکومت حاکم، یا چیزهایی از قبیل : مبارزه، مبارزه ی فکری، رهبری فکری، مواجهه ی اجتماعی و .. دست به تحلیل های بسیار تیز و قطعی در مورد نحوه ی مبارزه ی فلانی، حکایت گری فلان اثر اقای فلان از رویرکرد مبارزاتی اش و .. میزنیم.

این گونه ورود ها ورود هایی عنوانی هستند و وورد عنوانی ضمانتی برای مطابقت با معنونات ندارد. نفی نمی کنم که ما فعلا و در حال باشگاهی چاره ی دیگری نداریم. ولی نباید در عین حال چنین بپنداریم که مایی که اصلا تنمان به تن فلان موضوع نخورده است الان از خداوندگاران قضاوت پیرامون آن موضوعیم و به تحلیل های انتزاعی مان حول آن موضوع عملا تکیه کنیم. امری که امروز در تذکر استاد در کلاس هم نهفته بود : که ما حق نداریم به قضاوت و جمع بندی ای که در این کلاس بدست می آوریم «تکیه» کنیم.

چه هنگام به مساله ی « الگوی حوزوی گری انقلابی » خواهیم رسید؟

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#میرزا_علی_کرانی
#یادداشت_51
#جلسه_254

بسم الله الرحمن الرحیم

چه هنگام به مساله ی « الگوی حوزوی گری انقلابی » خواهیم رسید؟

منظورم این است چه هنگام این مساله واقعا به یک مساله برای ما تبدیل میشود، و ذهن ما و وجود ما را با خودش درگیر می کند؟ نه اینکه یک طرح سوال ذهنی باشد مثل خیلی سوالات ذهنی دیگری که روزانه در کلاس های درس و .. با آن ها مواجه میشویم.

آیا تا بحال به عنوان یک طلبه با پیچ و خم های این سوال دست و پنجه نرم کرده ایم؟

مثلا آیا اتفاق افتاده است که بخاطر درگیری واقعی مان با این سوال مثلا یک سال وضعیت بودن حوزوی مان استخوان در گلو و خار در چشم باشد؟

به نظرم میرسد با توجه به اینکه این موضوع بسیار موضوع در دسترسی است ( یعنی موضوعش همین حبات روزانه ی خود ماست ) جا دارد واقعا گاهی با آن حقیقتا دست به گریبان شویم.

یعنی مثلا دستی در الگوی فعلی مان ببریم به سمت مطلوب و این دست بردنمان را امتحانش کنیم. تست کنیم ببینیم چقدر توان دست بردن در الگو را داریم. و چقدر موفقیم.

مثلا ببینیم آیا توان مان در حد اصلاح و ویرایش جزئی است؟ اگر این است در حد چند مولفه و فاکتور می توانیم اصلاح بکنیم؟

یا مثلا آیا توان ایجاد تحول در الگو را داریم یا نه؟

و…

البته یک سوال خوب می تواند در همین رابطه مطرح بشود که اساسا ما چه الگویی برای کشف الگو داریم؟

چه مخاطراتی پیش روی کشف الگو هست؟

چه ضرورت هایی پشتیبانی می کند از این اقدام؟ و بردشان چقدر است ؟ و…

مثلا یک الگو می تواند همان چیزی باشد که استاد در حلقه مطرح فرمودند : عده ای هرچند تخصص ندارند ولی چون نیاز است و ضرورت دارد مشغولش شوند تا بالاخره متخصص اش هم بشوند.

دو الگو حل مشکل

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_60
#جلسه_254

⭕️دو الگو حل مشکل

بعد از انقلاب الگویی که حوزه برای اصلاح جامعه برگزید و تا به امروز به آن پایبند است، واگذاری همه چیز به نظام است. در واقع با خود گفته‌ است که خدا را شکر که یک مجتهد در راس حکومت قرار گرفت و با کمک دولت جمهوری اسلامی مشکلات را حل می‌کنند و ما هم که وظیفه‌ی روی کار آمدن یک آخوند را داشتیم انجام دادیم و حال باید برای‌شان دعای خیر کنیم. و کاری که از دست‌شان بر می‌آید، یعنی پشتیبانی از نظام به عبارت اخری رهبری و دولت، را به خوبی انجام دهند.
و این طرز فکر از حوزه به بدنه‌ی جامعه هم رفته است و البته که شدید‌تر از آنچه در ابتدا بود به کف جامعه رفته است. و مردم مومن و انقلابی هم دیگر این گونه فکر می‌کنند که همه‌چیز با کاروان است. و تنها وظیفه‌ای که دارند رای دادن است و بعد هم کسی که رای آورده باید مشکلات را حل کند؛ دیگر مشکل و مسئله، مسئله دولت است و مردم برای آنکه انقلابی بمانند، نهایتا باید پشتیبانی کنند. این یک الگویی است که در حال حاضر، الگوی اصلاحی اکثریت است. و همین طرز فکر است که روز به روز مردم را متوقع‌تر کرده است که چرا فلان کار را برای من نکردی؟ چرا فلان امکان را برای من فراهم نیاوردی؟ چرا امنیت را تامین نکردی؟ من به تو رای دادم که برای من فلان کنی و … و حتی به مخیّله‌شان خطور هم نمی‌کند که شاید من هم باید کاری می‌کردم؟ وظیفه‌ی خود را تمام شده می‌داند و می‌گوید من که رای خود را دادم و در راهپیمایی هم شرکت کردم و در پشتیبانی کم نگذاشتم، پس چرا شما برای ما کاری نکردید؟ و حتی اگر بگویید خودتان باید کاری می‌کردید، به احتمال زیاد با عصبانیت بگوید: پس تو چه کاره‌ای؟ تو مسئول کردیم که خودمان برای خودمان کاری بکنیم و خودمان مسئله‌مان را حل کنیم؟!

الگوی اصلاحی دیگر این است که حل مسئله توسط مردم و پشتیبانی از جانب دولت باشد. این الگو هرچند که کار سختی به نظر می‌رسد و با فضای فعلی جامعه گفتمان کردن آن و اجرایی کردن آن سخت است ولی الگویی است که امام با آن انقلاب کرد و با آن مشکلات بعد از انقلاب را حل کرد و دفاع مقدس را با آن اداره کرد و همچنین نظر آقا هم روی همین الگو است که می‌گویند هر جا کار را دست مردم سپردم با سرعت انجام شد ولی زمانی که کار در دست مسئولین است، به راحتی به سرانجام نرسیده است.

فرصت نیم‌ساعته‌ي یادداشت‌نویسی امروز تمام شده است و گرنه قصد داشتم در خصوص اجرایی کردن این الگوی دوم هم کمی بنویسم.

هم صحنه، هم کتابخانه؛ به جمع سالم

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_161
#جلسه_254

💠 هم صحنه، هم کتابخانه؛ به جمع سالم

🔹 #معرف_یادداشت: در #يادداشت_158 به بحث رهبری فرهنگی پرداختم، یکی برادر #میرزا_علی_کرانی طلب توضیح بیشتر فرمودند، در این یادداشت کمی بیشتر توضیح داده می شود. امیدوارم که مفید باشد.

🔺 در یادداشت قبل یک طیف تصویر شد که یک سر افراطی آن کسانی بودند که بدون جمع کردن سرمایه های متناسب حوزوی به صحنه عملیات می زنند؛ و یک سر افراطی آن کسانی بودند که اصطلاحاً در حوزه کپک زده اند، یعنی یک آدم صرفا کتابخانه ای و مدرسه ای که اصلا دغدغه حل مسائل اجتماعی را ندارد. برای هر دو سر طیف یک افراد معتدلی تصویر شد و حالت اعتدال و نقطه وسط این طیف هم همان رهبری فرهنگی است.
🔺 طیف افراطی زنندگان به صحنه معمولاً علاوه بر اینکه دارایی متناسب برای خدمت عمیق حوزوی را ندارند، کسانی که در فضای حوزوی و دانشی حضور دارند را مسخره می کنند؛ و طیف افراطی ماندگان در حوزه هم معمولا علاوه بر اینکه در حال حل هیچ مسئله واقعی نیستند، افراد به صحنه زده را تمسخر می کنند و بی سوادی شان را بر پیشانی شان می کوبند!
🔺 طیف معتدل به صحنه زدگان ارزش کار دانشی و تربیتی را می دانند و تأیید می کنند؛ طیف معتدل ماندگان در حوزه نیز ارزش کسانی که به صحنه زدن و کار مهمی که دارند انجام می دهند را می دانند و تأیید می کنند؛ منتها مشکل اینجاست که هیچ کدام توانمندی استفاده از دیگری را ندارند و یا استفاده ها خیلی حداقلی است؛ او که به صحنه زده است، شخصیتش طوری نیست که مسئله های واقعی را بیاورد به دانشمندان عرضه کند که حل کنند و معمولاً سعی می کند با همان میان مایگی و یا پرمایگی که سرشلوغی اجازه ایده زدن به او نمی دهد؛ پاسخ مسائل خودش را پیدا کند و همیشه هم ایده های سطحی دارند و خدماتشان در سطح محدودی باقی می ماند؛ ضمن اینکه به خاطر حضور آن طیف افراطی همیشه کارهای این دسته تحت تأثیر قرار می گیرد، و از طرفی یک آسیب بزرگ در این دسته هست که اکثراً از علوم انسانی ذاتاً مسموم غربی تغذیه کردند و ایده هایی هم که دارند می زنند، با حاکمیت پارادایم غربی صورت می گیرد؛ و لذا با وجود حضور خوب این دسته در فضای حاکمیتی نظام اسلامی همچنان در حال بسط مدرنیته هستند!
🔺 طیف معتدل دانشی هم یا تلاشی برای اتصال به مسئله های واقعی صحنه نمی کند، و یا مسئله هایی که برخی افراد معتدل میدان به او عرضه می کنند را به دلیل عدم فهم درست از صحنه نمی تواند حل کند یا پاسخ های تخیلی می دهد؛ و معمولاً افراد معتدل در صحنه بعد از مدتی کلاً از حوزه و اینکه آبی از آن گرم شود ناامید می شوند و به همان ایده زنی سطحی خود ادامه می دهند.
🔺 راه حل این نیست که این دو تا را به هم وصل کرد، این دو تا همدیگر را نمی فهمند که بخواهند به هم وصل شوند؛ نمی دانند چطوری به هم وصل شوند، نمی دانند چه توقعاتی از همدیگر داشته باشند؛ و معمولاً هم طرفین یک حالت تبختری نسبت به همدیگر دارند و لذا به صورت دو خط موازی تا بی نهایت به هم نمی رسند، تازه اگر همجهت باشند که نیستند!
🔺 راه حل این است که شخصیتی وسط بیاید که از جنس هر دو صحنه باشد، یعنی هم خودش اهل کار دانشی باشد و هم خودش اهل کار میدانی؛ منتها نه اینکه در هر کدام که رفت لباس های آن یکی را از تن خارج کند که این جمع کردن بین صحنه و کتابخانه به جمع مکسر است! بلکه باید در میدان که می رود هویت دانشی اش همراهش باشد، در دانش هم که هست هویت میدانی اش همراهش؛ مخصوصاً اینکه در میدان رفتنش هم از جنس ورودهای خُرد و جزئی نباشد بلکه در سطح کلان و کلی و درد های بزرگ اجتماعی ورود کند.
🔺 به عبارت دیگر هم در ورودهای دانشی و هم در ورودهای عملیاتی اش آن هویت رهبرانه اش را حفظ کند؛ هویت رهبرانه هم نه یعنی اینکه یک جا بنشیند و دست تکان بدهد و بقیه هم بگویند روح منی، بت شکنی! بلکه هویت رهبرانه هم یعنی سر رشته داری تحولات اجتماعی! رهبری یک مسئولیت بزرگ است، نه یک امتیاز بزرگ که به فردی داده شود!
🔺 اگر توانستیم این شخصیت را در حوزه به اندازه قابل قبول تربیت کنیم، آن وقت حتی می توان امید داشت که این تیپ از دو سر طیف اهل عمل و اهل نظر نیز کار بکشد و آن ها را به هم وصل کند. قلب تپنده نهاد رهبری فرهنگی، این تیپ است که شخصیتاً رهبر فرهنگی است و لذا می تواند لایه نیروی انسانی دو طیف را به هم بدوزد. این همان شخصیتی است که در آرایش متناسب نیرو انسانی که فتوت برای راه اندازی یک جریان بالنده اجتماعی با هویت فرهنگی به آن حکیم فقیه جامعه ساز می گفت.

حوزه و مقوله‌ی رهبری

#امید_فشندی
#یادداشت_129
#جلسه_254
#شاخصه‌های_اسلام

💡 حوزه و مقوله‌ی رهبری

#رهبر گرچه نباید #نمونه ‌ای از خروار مردم باشد، اما باید #نماینده ی خواست و نیاز و اقتضای ایشان باشد.

خوب است كه به عناصر و مؤلفه‌های #زیست‌بوم_رهبرپرور هم بپردازیم تا روشن شود كه حوزه چه‌قدر ظرفیت رهبرپروری دارد؟ و اینكه خود را در چه سازه و بومی قرار دهیم تا امید به رهبرشدن داشته باشیم؟

مشكلی نیست كه با افزونه‌هایی به سازه‌ی موجود حوزه، آب و خاك و هوای آن را غنی و بارآور كنیم، اما قناعت به همین مسیر طلبگی: لا یسمن و لا یغنی من جوع!

حوزه و حوزویان اسیر سنت (هم تاریخ و هم تاریخ‌مندی) هستند و حسّ و حال و باری نسبت به زمان و #آینده ندارند، حال‌آنكه رهبری مقوله‌ای تنیده با آینده است. (#یادداشت_107 درآمدی بر «آینده‌نگری بزرگان شیعه» به‌بهانه‌ی دیدار جناب پاپ با آیةالله سیستانی)

بله! سخت نیست كه رشته‌ی امور سنت و مناسك و مردمی را كه از نظر ذهن و باور بیش از آینده در بند گذشته هستند، به دست گرفت، اما این دیگر رهبری نیست، موج‌سواری بر بستر تاریخ و تعصب و تقلید است.

باری، بارگذاری بسته‌های برنامه‌ای كه ناظر به آینده است می‌تواند زیستار طلبگی را به مقوله‌ی رهبری نزدیك كند.

آیا شئون ولایت تفکیک بردار است؟

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#حمزه_وطن_فدا
#یادداشت_104
#جلسه_254

💠آیا شئون ولایت تفکیک بردار است؟

1- آیا این تفکیک امکان پذیر است ؟
2-آیا این تفکیک مطلوب است ؟

پیرامون ین امکان میتوان هم در ساحت ذاتی پرسش کرد هم در ساحت وقوعی و ذیل ساحت وقوعی بحث مطلوبیت را نیز بررسی نمود.

🔘توضیح اینکه
▪️در ساحت #ذاتی آیا ما در امر ولایت با یک امر بسیط رو به رو هستیم یا امری مرکب و قابل انفکاک
یعنی آیا متعلقاتی که برای ولایت بر میشماریم
نظیر اجتماع یا سیاست یا فرهنگ یا فکر
انواعی از ولایات را به وجود می آورد
یا اینکه هر یک از این متعلقات، شئوناتی از ولایت هستند که مندمجا در امر بسیط ولایت وجود دارند و اگر چه قابلیت انفکاک ذهنی دارند و حتی در بیرون هم اثار وجودی متفاوتی را در پی دارند یا نسبت به یک دیگر دارای ترتب هستند
و اثر ولایت سیاسی با ولایت فرهنگی دو تاست و مثلا مقدم است
اما نمیتوان با نگاه استقلالی به هر یک از این شئون آن را امر جداگانه ای تلقی کرد و هر یک را به کسی سپرد؟
در حالیکه به نظر میرسد
اجتماعی یا فرهنگی یا سیاسی یا فکری نه اموری مستقل که بعدی از ابعاد عالم اجتماعی و انسانی هستند و لذا در هر پدیده اجتماعی انسانی همه این ها حضور دارند
از این رو ولایت مندی نسبت به یک پدیده متشخص اجتماعی انسانی نمیتواند صرفا به بعدی از ابعاد آن نظر کند و از کل صرف نظر نماید

▪️چرا که متعلق امر ولایت انسان است ، کل یک انسان
که قرار است آن را رهبری و هدایت نماید
و این تفکیک شدنی نیست

▪️در فضای #وقوعی هم این عدم امکان خود را واضح تر به رخ میکشد

بدین صورت که اگر انسانی را در نظر بگیریم ایا شدنی است که رهبری فکر و خرد او را به کسی بسپریم و رهبری سیاسی اش را و رهبری فرهنگی یا اجتماعی اش را به کسان دیگر

ایا میتوان تصویری را فرض نمود که رهبران متکثر ابعاد متنوع این انسان یا جامعه انسانی در یک هماهنگی کاملا ارگانیک بوده و از اختلاف و تضاد و تناقض مبرا باشند
و اگر این هماهنگی ناشدنی است ایا خود این به تقابل ولایات نمی انجامد؟

▪️مثلا در فرضی که علامه طباطبایی را رهبری فکری بدانیم
و امام خمینی را رهبری سیاسی و شهید صدوقی را مثلا رهبری اجتماعی و ایت الله بهشتی را رهبری فرهنگی

یا آیا میشود سید علی خامنه ای ولایت سیاسی داشته باشد اما در فضای فکری خود تحت ولایت کسی دیگر باشد و از عقلی منفصل مدد بجوید
باز هم این پرسش سریع به ذهن متبادر میشود که در محل اختلاف چگونه بین این ولایات نسبت برقرار میشود؟

▪️بماند که در مقام #مطلوبیت هم شاهدیم همین جنس تفکیک است که فضای فرهنگ و سیاست و فکر را در کشور ما از یک سو به قهقرای بی ربطی و تناقض با یکدیگر و از سوی دیگر به بی تصمیمی و چند تصمیمی و اشفتگی کشانده است.

این اقا مسئول فرهنگ است و شهر را به این سمت میکشد
ان اقا مسئول فکر است و به آن سمت
و دیگری مسئول سیاست است و به جانبی
و هر کس دارد برای خودش تصمیم میگیرد و کار را پیش میبرد

☑️در حالیکه اصلا کارکرد مقوله ولایت به نص روایات امان و نجات از تفرق و تشتت عنوان شده است.

✔️ با این وصف به نظر میرسد این تفکیک باید سخت مورد تردید و تامل قرار بگیرد و در مدار تربیت و طراحی به فضایی فکر کنیم که اشخاص صاحب فرهیختگی ولایت گردند که شامل تمام این شئون هست
و اساسا کسی که در این شئون به تراز پیش افتادگی و امامت نمیرسد طبیعتا نباید در جایگاه امامت قرار بگیرد
بلکه میتواند به سان مشاور یا عالم و کارشناسی مورد استفاده قرار بگیرد .

✔️شاید این همان معنی است که سید علی خامنه ای میگوید رهبری در جمهوری اسلامی رهبری ایدئولوگ هاست
یعنی آن کسی رهبر است که خود ایدئولوگ اسلامی باشد.