اهمیت فهم صحیح از موقف فعلی انقلاب

آیا ما اجازه داریم هرآنچه که مفید می دانیم را بگوییم ؟

آیا مطالبه آنچه صحیح می دانیم، بدون در نظر گرفتن موقف فعلی انقلاب صحیح است؟

فهم عمیق و دقیق «العالم بزمانه لاتهجم علیه اللوابس» چه الزاماتی را درمورد موضع گیری های ما در شرایط مختلف پدید می آورد ؟

فهم طرح راهبری و مراحل صیرورت انقلاب و تکون تمدن اسلامی نکته فوق العاده مهمی است. با این که ممکن است ابتدائا بسیط و ظاهری به نظر برسد، ولی اتفاقا جوانب بسیار مهمی دارد. چه بسیار مواردی می توان نام برد، که نفهمیدن این نکته باعث شود نه تنها طرح رهبری را پیش نبرده، بلکه در مقابل آن قرار بگیریم.

اگر با این زاویه بنگریم ، سوالات زیادی برای ما ایجاد می شود :

تفاوت گام اول انقلاب با گام دوم چیست ؟

اقدام اصلی و اساسی در گام دوم انقلاب چیست ؟

چه کارهایی در گام اول جایز بود، ولی در گام دوم نمی توانیم انجام دهیم؟

چقدر اهمیت گفتمان سازی و ایجاد پوشش گفتمانی را درک می کنیم؟

از کجا باید بفهمیم لازم است به چه مفاد گفتمانی بپردازیم ؟

نمی دانم چه میزان دغدغه خودم را در این یادداشت توانستم منتقل کنم؛ ولی نکته اصلی که به نظر بنده می رسد، اینست که ما چه میزان نسبت به وظیفه اصلی خود در گام دوم انقلاب شناخت داریم؟

حفاظت شده: جست ایمانی کرکگور

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

کشفی بزرگ به نام اندیشه

در شرایط فعلی نظام تعلیم و تربیت حوزه علمیه، بسیار پیش می آید که تفکرات فارغ التحصیلان حوزوی اصلا مورد تایید مسئولین این نهاد نیستند. به عنوان مثال علی رغم آنکه مسئولین حوزه درصدد هستند طلاب انقلابی تربیت کنند، اما بخش نه چندان کمی از فارغ التحصیلان حوزه مخالف، زاویه دار و یا لااقل بی تفاوت نسبت به انقلاب اسلامی ، آرمان ها و اهداف آن هستند.
کسانی که می خواهند این موضوع را ریشه یابی کنند، عمدتاً علت را در دوران تحصیل و دانش هایی که این اشخاص فراگرفته اند ، جستجو می کنند. مثلا معتقدند این شخص خوب درس نخوانده. مثلا می گویند چون تحصیلات فقهی و اصولی خوبی نداشته، به ملکه اجتهاد دست پیدا نکرده و لذا در فهم دین عمق لازم را ندارد. برخی معتقدند چون این شخص فلسفه و عرفان نخوانده، جامعیت علمی نداشته و لذا دچار آسیب هایی از این قبیل شده است .
نگاه عمیق تر آنست که بگوییم آنچه طلاب در کنار تحصیلات سنتی نیاز داشتند، در نظام تعلیم و تربیت حوزه دیده نشده و برای آن تدبیری اندیشیده نشده است. اما این نگاه هم، صرفا اضافه کردن و تقویت برخی دروس جنبی مثل تفسیر، عقاید و … و همچنین برخی دوره های تهذیبی، تربیتی و … را توصیه می کند.
بررسی دقیق نقاط قوت و ضعف دیدگاه های فوق و اشکالات این دو دیدگاه مجال دیگری می طلبد. اما وقتی پشتیبانی از اندیشه دینی طلاب را مد نظر قرار می دهیم و به این نکته می اندیشیم که طلاب در کنار دانش به طعام معرفتی و تغذیه اندیشه ای نیاز دارند، متوجه کشفی بزرگ می شویم؛ کشفی که باب جدیدی را پیش روی ما می گشاید.
اگر سطحی به مقوله اندیشه نپردازیم، با توجه به همین نکته، می توانیم اصلاح بزرگی در تربیت طلاب رقم بزنیم.

رابطه کلام انقلابی با دیگر علوم دینی

در نگاه اولیه بسیار واضح است که علوم دینی مقدم بر کلام انقلابی است و متکلم از این علوم استفاده می‌کند و از آن‌ها تاثیر می‌پزیرد. امّا مسئله این است که تنها بهره می‌برد و تاثیر می‌پذیرد یا اینکه صرفا تاثیرپذیری نیست بلکه تاثیرگذار بر علوم هم هست؟

تاثیر علم کلام انقلابی بر مدیریت دانش انکار ناپذیر است و به عبارتی حتی می‌توان گفت که سرنوشت علوم دینی را تغییر می‌دهد. شاید بهتر باشد که رابطه و نسبت میان علم کلام انقلابی و دیگر علوم دینی را یک رابطه‌ی حلقوی دانست؛ یک ارتباط حلقوی که تاثیر و تاثّر در آن وجود دارد و به عبارت دیگر یک رابطه تکاملی است. به این معنا که هر مرحله و پویش و پخت و پز کلامی، دیگر علوم دینی را هم تغییر خواهد داد و مسیر‌ آن علوم را تغییر خواهد داد.
اگرچه ممکن است این تغییر در روند دانش‌ها، صرفا تکاملی نباشد و گاها مایه افول هم بشود ولی آنچه از کلام انقلابی مدنظر است، به معنای مطلوب آن است که در واقع باعث افول دانش نمی‌شود، بلکه تنها ممکن است قسمت‌هایی از دانش که متورم شده است، را درمان کند و در ظاهر این افول به نظر برسد وگرنه در واقع یک رشد و تکامل رقم خورده است.

توصیفی از کتاب ارزشمند مصیر عصر توحید اثر حجت الاسلام و المسلمین علی مهدیان (1) – مختصات عصر انقلاب

در ایام تابستان 1401 توفیق شد کتاب ارزشمند «مصیر عصر توحید» اثر فاضل ارجمند جناب حجت الاسلام و المسلمین «علی مهدیان» زید عزه را مطالعه کنم، به لحاظ عاطفی واقعاً هم در هنگام خواندن و هم پس از اتمام کتاب، خیلی حس خوبی داشتم و واقعاً در دلم به ایشان احسنت و تبریک می‌گفتم، چیزی که نمایان بود اثر توانسته بود، در سه بعد عرفانی، اخلاقی و فقهی دارایی‌های مکتب امام خمینی (ره) را به نمایش بگذارد و تلاش کرد که در هر سه بعد ایشان را صاحب مکتب معرفی کند.

کتاب مسئله خودش را اینچنین معرفی می‌کند که اگر ورودی‌ها بروز حقیقت را سه لایه قلب و عقل و عمل بدانیم، و عقل را نیز در دو لایه اندیشه‌های بنیادین و اندیشه‌های کاربردی بدانیم، پژوهش دنبال این است که انسجام و هماهنگی منطقی چهار لایه (قلب – اندیشه‌های بنیادین – اندیشه‌های کاربردی – و عمل) را در نظام اندیشه حضرت امام (ره) ارائه نماید. عنصری محوری در انسجام مکتب امام «توحید» است، لذا پژوهشگر دنبال این است که به تقریر توحید از منظر مکتب امام و بسط آن در لایه‌های مختلف اندیشه‌ای و اجتماعی بپردازد.

کتاب از چهار بخش کلی تشکیل شده، در بخش اول با عنوان «مختصات عصر انقلاب» ابتدا با یک نگاه فلسفه تاریخی، به تحلیلی از حرکت تاریخی جوامع و امت‌ها می‌رسد که در آن حرکت تاریخ یک نمودار سینوسی رو به بالا تصویر می‌شود، و امت‌ها به لحاظ استعداد دریافت شرایع در حال تکامل هستند. نقطه عطف نمودار رشد امت‌ها با ظهور پیامبر خاتم (ص) که در آن قابلیت کسب شریعت ختمی برای نوع انسان شکل می‌گیرد و راز ختم نبوت را نیز همین رشد استعدادهای روحی و باطنی انسان می‌دانند. عنصر کلیدی دیگر در تحلیل فلسفه تاریخی که مؤلف محترم ارائه می‌دهند، تحلیل فلسفه تاریخی با محوریت انسان کامل است، انسان کامل را روح زمانه می‌داند، که هر اعطای فیضی به امت از دالان وجود اوست، و انسان کامل را سقف پرواز امت آن دوره می‌داند. نکته سوم در این بخش جایگاه پیامبر خاتم و دوران او در بستری کلی تاریخی است، نویسنده  انبیاء را شئون نبی اکرم (ص) می‌دانند و لذا در هر کدام اسمی از اسماء الهی برجسته است، و پیامبر اکرم (ص) را مظهر اسم الله که اسم جامع است می‌دانند، و بالطبع دوران ایشان نیز دوران ظهور اسم جامع الله است که در سفرهای عرفانی به آن «سفر چهارم» می‌گویند.

بحث دومی که ذیل مختصات عصر انقلاب می‌پردازند، یک نگاه تاریخی به پدیده سلوک است، از آن جای که شروع تاریخ بشریت با وجود انسان کامل است، شروع جریان تاریخ معنویت و سلوک نیز با انسان کامل است. لذا سلوک اساساً یعنی حرکت در مسیر انسان کامل، و این هم به شکل فردی و هم به شکل اجتماعی ممکن است، و همانطور که انبیاء و اولیاء جلوداران سلوک فرد و جامعه هستند، در دوران محرومیت امت خاتم از حضور انسان کامل، علمای ربانی جلوداران امت هستند. از آنجا که یقظه‌ای که امت رسول ختمی (ص) در ابتدای رسالت پیدا کرده بود، بعد از ایشان جامعه دینی به حرکت معنوی خود ادامه نداد، ین جریان سلوکی با محوریت علمای ربانی به مسیر خود ادامه داد تا اینکه دوباره یک بیداری عمومی اجتماعی بر اساس رشد معنوی علمای دین شکل گرفت و آن تحقق انقلاب اسلامی در ایران بود. لذا به لحاظ سلوکی انقلاب اسلامی را باید ما حصل رشد و بلوغ حرکت علمای دینی و ورود آن ها به زمانه سفر چهارمشان به حساب آورد و در این میان باید نقش ویژه‌ای برای امام خمینی قائل شد. نتیجه این سفر چهارم را باید 1. تحقق شریعت اسلامی در گستره جامعه؛ 2. برداشتن قدم اول سلوک توسط یک نسل اجتماعی و یک قیام لله در گسترده جامعه؛ و 3. تولیدات علمی به دست آمده از لابه لای بیانات امام و نخبگان علمی و عملی دانست. و از آنجا که کلیدی ترین ابزاری که جریان اجتماعی برای فراگیر شدن در اختیار دارد دانش است، و یک پدیده اجتماعی را قابل انتقال و دست به دست شدن بین انسان‌ها می‌کند، دانش نیز می‌تواند در بستر تاریخی اسفار چهارگانه‌ای داشته باشد، که با توجه به اینکه دوران امام خمینی (ره) دوران سفر چهارمی است، دانش هم باید متناسب با این سفر طی طریق کند. ویژگی مهم سفر چهارم که سفر حرکت و تحقق است، نزدیکی زیاد عرفان و فقه است.

مصیر عصر توحید – ص 1 الی 70

 

عقیل رضانسب

#یادداشت_323

اهمیت گفتمان سازی در شرایط فعلی جبهه انقلاب

انسان وقتی می خواهد کاری را انجام دهد، ابتدا برای انجام آن اراده می کند. این اراده نیز، تابع میلی است که در درون او ایجاد شده است. آن میل هم، به سبب شناخت های او برای وی حاصل شده. پس شناخت ، به ترتیب موجب میل، اراده و فعل می شود.
به عنوان مثال اگر کسی می خواهد لیوان آبی که در مقابل او قرار دارد بنوشد، مراحل زیر در درون او پدید می آید :
ابتدا به تشنگی و نیاز به آب در درون خود علم پیدا می کند.
سپس آب را به عنوان راه حل برون رفت از این مشکل و به عنوان برطرف کننده این نقص می شناسد.
پس از آن، به دلیل شناختی که برای او حاصل شده، میل به نوشیدن آب در او ایجاد می شود.
و در نهایت اراده می کند لیوان آبی که در مقابل او قرار دارد را، بنوشد و دست خود را به سمت لیوان حرکت داده و آب را میل می نماید.
البته شاید به دلیل سادگی موضوع و پرتکرار بودن این اتفاق، هیچگاه متوجه این مراحل نشده باشیم ؛ اما با تحلیل عمل ساده ای که در طی چند ثانیه انجام می دهیم، به وجود این مراحل پی می بریم.
جامعه نیز، اگر اقدامی را انجام می دهد، همین مراحل را پیش از آن طی کرده و همینگونه است، اگر فعلی را انجام نمی دهد .
به عنوان مثال، اگر مردم جامعه ای در مراسمات مذهبی پرشور و پرتعداد حاضر می شوند، به این دلیل است که حضور در این مراسمات را، به عنوان راهی برای دست یافتن به زندگی مطلوب شناخته اند، میل به آن پیدا کرده اند، اراده حضور در آن مراسمات در آنها ایجاد شده و اکنون در این مراسم حاضر شده اند.
کما اینکه اگر عکس این هم اتفاق بیفتد، دلیلی جز این ندارد که این عمل را به عنوان راهی برای دست یافتن به زندگی مطلوب نیافته اند.
کلام انقلابی از این جهت اهمیت پیدا می کند، که نیازهای جامعه را تشخیص داده و متناسب با آنچه مورد نیاز اوست، به او طعام معرفتی رسانده و از زیست انقلابی جامعه اسلامی پشتیبانی می کند و در یک جمله، ذهن جامعه را رصد کرده و آن را تغذیه می کند.
نکته پایانی که در این نوشتار عرض می کنم، اینست که اگر شناخت خوبی نسبت به مصالح و مفاسد صورت نگیرد، موجب تشتت در عمل نیز، می شود.
فرض بگیرید شخصی که شدیدا تشنه است، نداند که آنچه او را سیراب می کند ، چیست؟ در این شرایط برای رفع تشنگی کارهای مختلفی انجام می دهد. دست خود را تکان می دهد، چشم خود را می بندد، می دود و …
شرایط فعلی جبهه انقلاب را می توان اینگونه توصیف کرد! هر کس در جبهه به دنبال امری است؛ اما مطمئن نیست که این، راه برون رفت از انفعال است. در حالیکه اگر متکلم انقلابی موضوعی را به عنوان راه اساسی برای تحقق اهداف انقلاب شناسایی کند و جبهه را متقاعد کند که باید بر روی فلان موضوع متمرکز شد و هدف واحد برای همه شناسایی شود، در اینصورت یک عمل متناسب با شناخت در جبهه شکل می گیرد و جبهه را از تشتت و سرگردانی و کارهای بیهوده نجات می دهد.

نظر دکتر هراری مورخ اسرائیلی درباره دنیای پساکرونا

یووال نواح هراری 44 ساله زاده اسرائیل و تحصیلکرده آکسفورد، نویسنده کتاب‌های پرفروش «انسان خردمند؛ تاریخ مختصر بشر»، «انسان خداگونه؛ تاریخ مختصر فردا»، «۲۱ درس برای قرن ۲۱» و مقاله‌های تفکربرانگیزی مانند «خدا نمرده، برکنار شده» و «حقیقت سکولار» است.

یووال نواح هراری این روزها در مقاله‌ای که در نشریه تایم منتشر کرد و نیز در مصاحبه با کریستین امانپور در شبکه سی‌ان‌ان و همچنین در گفت‌وگو با برنامه «واقعیت» در شبکه دوم تلویزیون اسرائیل تأکید کرد که در مبارزه با کرونا، بشریت با فقدان رهبری روبه‌روست و تنها راه غلبه بر بحران‌های مشابه، لزوم حل واقعی آلام مردم جهان است؛ حال آن‌ که بسیاری از سیاستمداران، حتی در اوج بحران کرونا، در اندیشه کنترل بیشتر ملت‌ها هستند.
به نظر می‌رسد دنیا در ماجرای ویروس کرونا با یکی از بزرگ‌ترین رویدادهای تاریخ معاصر خود روبه‌روست. حتی مادربزرگ ۹۸ ساله من که جنگ جهانی را دیده، تجربه مشابه ویروس کرونا را ندارد. تا پیش از این، من تاریخ را از لابه‌لای اوراق می‌خواندم، اما اکنون خودم با آن روبه‌رو هستم. این امر وحشت مرا می‌افزاید. سخن از رویدادی است که پیامدهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی شگرفی دارد. این عواقب تا سال‌های طولانی، حتی بعد از سپری شدن خود ویروس، بر زندگی بشر اثرگذار خواهد بود.
مهم‌تر از ضرباتی که ویروس وارد کرده، از این پس، نحوه عملکرد و همکاری بشریت با یکدیگر اهمیت دارد، نه خود ویروس. آن‌ چه می‌تواند ویروس را به یک فاجعه جهانی بزرگ‌تر تبدیل کند این پرسش است که آیا این بحران، دشمنی میان انسان‌ها و کشورها و همکاری نکردن‌شان با هم را بیشتر خواهد کرد یا نه؟
مطمئناً کرونا نسل بشر را منقرض نخواهد کرد، اما اگر در نتیجه بحران کرونا سیستم‌هایی تقویت شوند که با بستن دستبند بیومتریک و راه‌های دیگر شهروندان را ۲۴ ساعت شبانه‌روز تعقیب کنند و دنیایی داشته باشیم که کشورها دیگر به هم اعتماد نکنند و تجارت جهانی نیز فرو بپاشد، درست است که هنوز اکثر مردم زنده خواهند ماند، اما دنیای خوبی نخواهد بود.

سویه اومیکرون کروناویروس

در اول این هفته شاهد این خبر بودیم که «اولین گزارش دانشمندان آفریقایی منتشر شد که در آن گفته شده است این سویه(اومیکرون) به سرعت در حال جایگزین کردن گونه جهش‌یافته دلتاست و آن چه که بخصوص نگرانی‌آور است این است که اومیکرون ظاهرا می‌تواند از سد دفاعی پادتن‌ها در بدن بهبودیافتگان کرونا بگذرد.
سویه جدید اومیکرون توسط دانشمندان در آفریقای جنوبی اواخر ماه نوامبر کشف شد. از آن زمان تاکنون این سویه در ده‌ها کشور از جمله آلمان مشاهده شده است.»

حال بعضی از صحبت ها و گمانه هایی که راجع به انتشار این سویه از سوی مخالفین با پروتکل های سازمان جهانی بهداشت مطرح میشود این است که رئیس جمهور آفریقای جنوبی در مسئله کرونا قدری دقیق تر ورود کرده و چون از نخبگان و دانشمندان جهان سوال پرسیده که دلیل علمی پروتکل ها را توضیح دهند و هم چنین قانون واکسیناسیون را اجباری نکرده و اتفاقا با اجباری شدنش مخالفت کرده است این بازی را با او شروع کرده اند:

در فیلم زیر رئیس جمهور افریقای جنوبی سیریل رامافوزا رسما اعلام می کند که واکسیناسیون اجباری را قبول ندارد و هیچ کس حق اجباری کردن این موضوع را نداشته

بعد از پخش شدن خبر ورود سویه جدید کرونا نسبت به آفریقای جنوبی تصمیماتی جهانی گرفته شد که یکی از ان تصمیمات لغو پروازها به انجا و ممنوعیت تردد به افریقای جنوبی بود و این تصمیم واکنش این رئیس جمهور را برانگیخت که در خلال ان دوباره به تصمیمات سازمان جهانی بهداشت اعتراض کرد:
سیریل رامافوزا، رئیس‌جمهوری آفریقای‌جنوبی در اعتراضی شدیدالحن به ممنوعیت مسافرتی وضع شده علیه این کشور به علت سویه جدید ویروس کرونا – اومیکرون – از آمریکا، بریتانیا و اتحادیه اروپا خواسته که این ممنوعیت را فورا لغو کنند.

آقای رامافوزا این سخنان را روز یکشنبه، ۲۸ نوامبر، عنوان کرد و گفت از این تصمیم غرب «عمیقا متاسف و ناراضی» است و گفته این اقدام را بسیار «تبعیض‌آمیز» می‌داند چرا که به گفته او مبنای علمی مستحکمی برای موثر بودن ممنوعیت سفر در جلوگیری از شیوع ویروس‌ها یافت وجود ندارد.

جنگ آب اسرائیل

بنابر گزارش نهاد پایش حقوق بشر اروپا ـ مدیترانه مستقر در ژنو، محاصره طولانی مدت از طرف اسرائیل باعث «وخامت جدی» کیفیت آب در غزه شده و به آلودگی ۹۷ درصد منابع آبی انجامیده است. به گفته این سازمان مردم‌نهاد، بحران حاد کمبود برق نیز بر وخامت اوضاع افزوده و فعالیت چاه‌های آب و تصفیه‌خانه‌های فاضلاب را مختل نموده است. این امر موجب شده تا حدود ۸۰ درصد فاضلاب تصفیه نشده غزه به دریا بریزد و ۲۰ درصد باقیمانده نیز به درون آب‌های زیرزمینی نفوذ کند.

سازمان مزبور افزوده که داده‌های اخیر نشان می‌دهند یک چهارم بیماری‌های شایع در غزه ناشی از آلودگی آب هستند و ۱۲ درصد مرگ‌ومیر کودکان و اطفال در اثر بیماری‌های روده‌ای مرتبط با آب آلوده اتفاق می‌افتد.

محمد شهاده رئیس برنامه‌ها و ارتباطات سازمان مردم‌نهاد مزبور اوایل ماه جاری در بیانیه‌ای شفاهی در چهل و هشتمین نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل در این باره اظهار داشت: «یک جمعیت غیرنظامی از تولد تا مرگ در زاغه‌ای مسموم حبس است و مسمومیت کودکان و عزیزان خود را در اثر آبی که می‌نوشند و احتمالاً خاکی که در آن کشت می‌کنند، برای همیشه به نظاره می‌نشیند، بدون آنکه هرگونه دورنمای تغییر قابل مشاهده باشد.»

در نتیجه آلودگی آب، کشاورزان و زمین‌داران در اکثر مناطق این سرزمین ساحلی محصور مجبورند در ازای هر مخزن ۱۰۰۰ لیتری آب برای آبیاری حدود دو شِکِل اسرائیل (تقریباً ۶۰/۰ دلار) پول بپردازند.
از زمان آغاز محاصره غزه به دست اسرائیل، بحران آب مرتباً رو به وخامت گذاشته و این بحران در سال ۲۰۲۰ به اوج خود رسید. در سال ۲۰۲۰، صندوق کودکان سازمان ملل (یونیسف) تخمین زد که تنها ۱۰ درصد جمعیت در این سرزمین تحت محاصره به آب آشامیدنی تمیز و سالم دسترسی مستقیم دارد و حدود یک میلیون از ساکنان ــ حدود نیمی از کل جمعیت ــ آب ندارند و به آنها آبرسانی نمی‌شود. سطوح بالای شوری آب در چند منطقه از نوار غزه موجب شده تا صدها هزار خانوار مجبور به خرید آب برای آشامیدن و استحمام شوند.

در حالی که میزان شوری آب دریا ۳۰۰۰۰ بخش در میلیون (پی‌پی‌ام) است، میزان شوری آب خانگی در برخی مناطق غزه تا یک سوم این رقم می‌رسد. بنابر گفته احمد صافی کارشناس فلسطینی حوزه آب و علوم زیست‌محیطی، این مقدار برابر با ۱۰ گرم نمک در هر لیتر آب است که یک رقم بسیار بالا محسوب می‌شود.

گزارش ارزیابی میدانی وضعیت بهداشت در فلسطین اشغالی که در سال ۲۰۱۶ توسط سازمان جهانی بهداشت منتشر گردید، نشان داد که بیش از یک چهارم بیماری‌ها در نوار غزه به آلودگی آب مربوط می‌شود و آلودگی آب همچنین علت اصلی مرگ‌ومیر کودکان است.

اتحادیه اروپا و یونیسف در سال ۲۰۱۷ احداث یک کارخانه شیرین‌سازی آب دریا در غزه با هزینه ۱۰ میلیون یورو را تأمین مالی کردند تا دسترسی هزاران نفر از ساکنین به آب آشامیدنی را امکان‌پذیر سازند. اما با توجه به بحران برق موجود، این کارخانه نمی‌تواند با ظرفیت کامل فعالیت کند.

با این حال، به خاطر کمبود سوخت، تصفیه‌خانه‌های فاضلاب با ظرفیت کمتر از حد معمول فعالیت می‌کنند و اداره آب مجبور شده فاضلاب آلوده و تا حدودی تصفیه شده را به دریا بریزد.

در جریان حملات متوالی ارتش اسرائیل به نوار غزه از سال ۲۰۰۸ به بعد، قوای اسرائیل زیرساخت‌های آبی و بهداشتی را بارها هدف قرار داده‌اند، از جمله مناطقی که چاه‌های آب و خطوط لوله در آنجا واقع شده‌اند و تأسیسات بهداشتی و ساختمان‌های شهرداری که کارشان تخلیه و تصفیه فاضلاب است.

در جدیدترین حمله در ماه مه، اسرائیل دست به یک عملیات نظامی ۱۱ روزه در نوار غزه زد و زیرساخت‌های غیرنظامی مهم را مستقیماً هدف قرار داد که این امر با خسارات بلند مدت همراه بود.

ارزیابی فوری خسارات و نیازها که در پی حمله توسط بانک جهانی انجام گرفت، نشان داد که نوار غزه ۳۸۰ میلیون دلار خسارات فیزیکی و ۱۹۰ میلیون دلار زیان اقتصادی متحمل شده و حق دسترسی ساکنان به آب سالم مستقیماً از این امر متأثر گردیده است.

دکتر دیوید مارتین و کرونا

دکتر دیوید مارتین (Martin)، در سخنرانی اخیر خود نکات قابل توجهی را بیان کرده:

1️⃣ویروس طبیعی Sars-Cov-2 وجود خارجی ندارد. چیزی که هست یک سلاح بیولوژیک است که در سال ۱۹۹۹ توسط تیم دکتر فائوچی طراحی شد؛ و در سال ۲۰۰۲ Patent آن به نام دانشگاه کارولینای شمالی ثبت شد.

2️⃣بیماری خاصی به نام کووید۱۹ وجود ندارد. عوارض این سلاح بیولوژیک مانند آنفلونزا است؛ و چنین بیماری‌هایی برای همیشه تاریخ وجود داشته و خواهند داشت.

3️⃣کووید۱۹ اولین بیماری تاریخ است که علایم بالینی مشخص برای آن وجود ندارد؛ و ادعا می‌شود که فرد میتواند بدون «علایم خاص بیماری» ناقل آن باشد. چنین چیزی نمیتواند درست باشد.

4️⃣واکسن کووید۱۹ هم یک سلاح بیولوژیک دیگر است.۶ سال پیش دکتر Daszak (معاون فائوچی)خیلی صریح بیان کرده که «تا وقتی که یک پندمی بیماری عفونی رخ ندهد، توجه کسی جلب نخواهد شد. در آن زمان ما باید مردم را متقاعد به لزوم واکسن برای کروناویروس کنیم. رسانه‌ها در این زمینه نقش مهمی دارند؛ و وقتی نیاز واکسن را همه حس کردند، سرمایه‌ها به سمت آن جلب خواهند شد».

5️⃣آنچه دکتر Daszak گفته اعتراف به ۵ جرم سنگین، طبق قوانین آمریکا، است. اما هیچ سیاستمداری را نخواهید یافت که اجازه دهد چنین واقعیتی در مجامع عمومی مطرح شود. این واقعیتها را ۵ سال پیش منتشر کردیم؛ اما هیچ‌کدام از شما مردم هم عکس‌العملی نشان ندادید.

6️⃣در ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۹ سازمان بهداشت جهانی یک گردهمایی برگزار کرد، تا برای اجرای یک مانور مقابله با پندمی عفونت دستگاه تنفسی آماده شوند.

7️⃣روز بعد از این همایش ترامپ یک دستور اجرایی، برای مقابله با پندمی آینده، صادر کرد؛ که اجازه توسعه واکسنهای DNA، mRNA، Vector Based، و «ذرات نانو که خودشان ساختارهایی را ایجاد میکنند»، را میدهد.

🔴پ‌ن: سال گذشته ادعا میشد که ترامپ، برای به شکست کشاندن نقشه شیاطین در استفاده از واکسن به عنوان سلاح بیولوژیک، آن فرمان را صادر کرده؛ و توسعه و توزیع واکسن‌ها را، طی طرح Warp Speed، به ارتش واگذار کرد. اما روز به روز احتمال صحت این روایت کمتر میشود. چون واکسنها در کاهش جمعیت و اعمال تلفات موفق عمل میکنند؛ و این برنامه، علیرغم همه شواهد علمی بر خلاف آن، پیش میرود. از ظاهر قضایا برمی‌آید که شیاطین ابتکار عمل را در دست دارند.

🔹سخنرانی کامل را در لینک زیر میتوانید بیابید.

🔗[1] https://rumble.com/vote83-dr.-david-martin-arming-the-public-with-important-information-nov-2021.html

تحلیلی از یکی از متدینین آمریکایی با نگاه های آخرالزمانی

بعضی از تحلیلگران (مانند جیم استون) معتقدند بارش شدید یک‌شنبه گذشته جنوب بریتیش کلمبیا، که منجر به قطع تمام راههای ارتباطی ونکوور شد، نمیتواند حادثه‌ای طبیعی باشد؛ و قاعدتاً باید نوعی دستکاری در آب و هوا، یا به اصطلاح GeoEngineering، در کار باشد.

میزان بارش به حدی بود که این پدیده جوی را «رودخانه‌ای در جو»، یا atmospheric river، نامیدند. این میزان بارش در این فصل تابحال سابقه نداشته است. سیل‌های گذشته عمدتاً در اواخر بهار، با آب شدن ناگهانی یخچالهای طبیعی رخ میداد.

اگر این حادثه به خاطر دستکاری در آب و هوا باشد، دلیل آن ایجاد قحطی مصنوعی است؛ و این یکی از سیاستهای گلوبالیستها، برای اجبار مردم جهان به قبول The Great Reset و نظم نوین جهانی آنها، است.

با هدایت کردن ابرهای کالیفرنیا به سمت شمال، هم در کالیفرنیا خشکسالی ایجاد شده، و هم بندر ونکوور از کار افتاده است.

یک‌سوم صادرات و واردات کانادا از طریق این بندر انجام میشد، که در حال حاضر متوقف شده و مشخص نیست چه زمانی دوباره راه‌اندازی خواهد شد. توقف واردات پتاس، برای کشاورزی، نیز در تولید سال بعد اختلال ایجاد خواهد کرد. به علاوه بخش عمده صادرات غلات کانادا متوقف شده؛ و حمل حدوداً ۵٪ از کل گندم مورد نیاز دنیا دیگر ممکن نیست. تأثیر این کمبود گندم را بقیه دنیا نیز حس خواهند کرد.

روش سرمایه گذاری بنیادهای بین المللی در مراکز علمی

رادیکالی ای را که آن ها تولید می کنند می توان رقیق و رام کرد و به اصلاحاتی پلکانی تبدیل کرد که نمی توانند معضل ساختاری نابرابری جهانی را حل کنند. بنیادها شبکه سازی را في نفسه هدف میدانند؛ چون اولا، اصل ساخت انها نتایجی در بر دارد (یعنی به واسطه مجموعه کارکردهای «درونی» که دارند) و ثانيا، چون شبکه ها اهدافی را غیر از آنچه علنا بيان شده است محقق می کنند (یعنی کارکردهای «بیرونی» شبکه ها) شبکه های بنیادها
می توانند پرورنده و خالق آن دسته چارچوب های فکری‌ای باشند که به شبکه انسجام می‌دهد؛ بنیادها سخاوتمندانه برای خلق فضاهایی پول می دهند که انواع خاصی از دانش را تولید میکنند و بدان وجاهت می دهند شبکه ها شغل و اعتبار می آفرینند؛ آنها به دانش پژوهان، سیاستگذاران، دانشگاه ها، ژورنال ها و جامعه ها و انجمن های حرفه ای کلیدی بودجه می دهند تا دانش پژوهان را از مراکز «محوری» مادرشهری به افراد مستقر در «حومه» وصل کنند؛ شبکه ها، در چارچوب نظامی «امن» از ایده ها، منابع شغلی در اختیار متفکران می گذارند تا برخی ایده ها را تقویت کنند و به نبرد با مابقی ایده ها بروند و صرفا از طریق تولید وانتشار ایده ها و تحقیق های تجربی نگذارند «فکرهای دیگر» شکل بگیرند یا حداقل احتمال شکل گیری شان را بسیارکم کنند؛ همچنین شبکه ها، کادرهای سرآمدان هوادار ایالات متحده را شناسایی می کنند و توسعه میدهند که در زمان جنگ سرد حامی (و بهره مند از) استراتژی های مدرن سازی سرمایه دارانه بودند و امروز پشتیبان (و بهره مند از) استراتژی های جهانی سازی نئولیبرال هستند.
به علاوه، این شبکه ها «نظام های خودنگهدار» هستند؛ یعنی معمولا پس از یک دوره بهره مندی از ولی نعمتی بنیادها، می توانند دوام بخش خویش باشند (که سعی اکثر سازمان ها نیز همین است.) این دوام بخشی به خویش یکی از منافع قوام یافته ارباب رجوع کلیدی شبکه هاست. شبکه ها مولد دانش پژوهان «موجهی» هستند که با ایده ها و سیاستگذاری های «موجهی» گره خورده اند که سازمان های موجهی، مانند صندوق بین المللی پولی، بر بانک جهانی و وزارت خارجه بر آنها صحه می گذارند یا حداقل به آن‌ها می‌پردازند. آنها به حفظ وضع موجود کمک میکنند و در موارد بیشتری نیں در مقام اصلاحگران درون سیستمی عمل میکنند.

مأمویت قناری (Cananry Mission)

ماموریت قناری Cananry Mission یک ماموریتی است که از طرف لابی های حامی اسرائیل و صهیونیست طراحی شده که وظیفه خودرا افشا کردن اطلاعات افراد و گروه هایی می داند که ضد آمریکا، اسرائیل و یهودیان هستند.
لذا در سایت این ماموریت بخش های دانشجویان، اساتید دانشگاه ها و سازمان ها به چشم می خورد.
ضمنا باید این نکته را نیز تذکر داد که یهود ستیزی را این افراد توانسته اند به سطحی ارتقا دهند که اگر کسی قائل شود که باید در سرزمین فلسطین یک دولت واحد تشکیل شود که در ان دولت افراد با اعتقادات متفاوت مثل یهودی، مسیحی، مسلمان و حتی بی دین با حقوق برابر زندگی کنند،عملا او ضد یهود و یهودستیز نام گذاری می شود، به این دلیل که حقوق مردم یهود در فلسطین را به رسمیت نشاخته است.

 

نمایش برهنگی در اسرائیل

دهها مدل برهنه که بدن‌هایشان را رنگ سفید زده بودند در بیابانی در جنوب اسرائیل جمع شدند. این جدیدترین پروژه عکاس هنرمند آمریکایی، اسپنسر تونیک است که این روزها به دعوت وزارت گردشگری اسرائیل در این کشور به سر می برد. هدف از این پروژه عکاسی جلب توجه به کوچک شدن دریاچه بحرالمیت عنوان شده است.

اسپنسر تونیک (به انگلیسی: Spencer Tunick) (تولد ۱ ژانویه ۱۹۶۷) هنرمند آمریکایی یهودی است که به خاطر عکس‌های که از افراد برهنه به صورت دسته جمعی و به شکل هنرمندانه گرفته‌است مشهور شده‌است. شبکه تلویزیونی اچ بی او آمریکا تاکنون سه مستند دربارهٔ او تهیه کرده‌است. او در سال ۲۰۰۷ از ۱۸ هزار زن و مرد داوطلب برهنه در شهر مکزیکوسیتی در مکزیک عکس گرفت که دراین زمینه رکورد دار می‌باشد. او با همکاری گروه صلح سبز از افراد برهنه بر روی برف در کوه‌های آلپ در سوئیس عکس گرفت تا نظر مردم دربارهٔ مشکل گرم شدن زمین جلب کند.

(پیشاپیش از نمایش دادن این گونه تصاویر عذرخواهی میکنیم)

 

 

نفتالی بنت و جنگ سرد با ایران

نفتالی بنت اخیرا در مصاحبه ای گفته است که: ما در جنگ سرد با ایران هستیم. در ۳۰ سال اخیر رژیم ایران دور و اطراف ما مستقر شده تا ما را به خود مشغول کند و از عمل باز دارد.

این جمله نفتالی بنت و روند حرکتی احزاب اسرائیل ما را به این نتیجه می رساند که ورود افزایش فشار بر ایران در منطقه و هم چنین شروع یک درگیری کاملا نرم و هیبریدی ازپایگاه اسرائیل آغاز شده است
با نگاه به جریان شناسی احزاب اسرائیل که در تصویر ذیل این پست مشاهده می شود، در میابیم که شرق از پایگاه اسرائیل در حال تهدید نرم است لذا تمدن غرب به حضور اسرائیل به عنوان تنها نفوذی آنها در بلوک شرق حساب باز کرده و آنجا را پایگاه حملات به تهدیدهای قدرت قرار داده است.
نمایشگاهی که تمام ظواهر این نمایشگاه را یک نماینده اسرائیلی دنبال می کند یا ورود صنعت عکاسی بدن های لخت در اسرائیل و پیمان های صلح با کشورهای عربی همه و همه نشان از این دارد که اسرائیل پایگاه حملات نرم به قدرت شرق شده است.

معمولا در فضای جنگ سرد برای رژیمی که تمام امنیتش را مدیون سپرهای دفاعی جنگ سخت است، هیبریدی معنا می شود
لذا پالس جنگ ستارگان نشان از این دارد که استراتژی درگیری با ایران با ترکیب حرکت آمریکا و انگلیس با ما رقم خواهد خورد
یعنی قطعا جنگ های سخت نیابتی ادامه خواهد داشت و مارا رها نخواهد کرد
و در این ضمن عملیات های روانی برای ایجاد آشوب به دنبال خواهیم داشت مثل قضیه هک سامانه بنزین و هم چنین در این میان درگیری های شناختی با دال مرکزی استخفاف هم منتظرش هستیم(مانند کرونا)

 

 

لزوم تنها دو مولفه در تعریف کلام انقلابی

در تعریف کلام انقلابی مولفه‌های زیر لازم است:

اولین مولفه در خصوص حشر و نشر این دانش است. مراوده این دانش با اندیشه است. به عبارت دیگر کلام انقلابی مسئولیت پخت و پز اندیشه را برعهده دارد، آن هم اندیشه دینی جامعه. کارهایی از جنس تولید اندیشه، ویرایش و اصلاح، پویایی و روح دمیدن در اندیشه دینی جامعه. و همچنین لازمه کار با اندیشه دینی جامعه، اتصال داشتن با ذهن جامعه است.

تا به اینجا به قسمت کلام پرداخته شده است اما بخش دوم که عبارت است از انقلابی، در واقع مقید کنند جامعه هدف است؛ در واقع این اندیشه‌ای که متکلم به آن می‌پردازد، قرار است پشتیبان کدام حیات باشد؟ در این بخش مشخص می‌شود که این اندیشه قرار است پشتیبان حیات انقلابی باشد. البته حیات انقلابی گستره‌ای به گستردگی عبودیت دارد.

به نظر می‌رسد همین دو مولفه برای تعریف کلام انقلابی که از دو بخش همین عبارت گرفته شده است، برای تعریف این دانش کافی باشد.

✨تعریف کلام انقلابی2

در یادداشت قبل کلام انقلابی را به «علم به قواعد و مسائلی است که به وسیلۀ آنها می توان با بهره گیری از تمامی دانش های اسلامی و ظرفیت ذهن مردم، اندیشه پشتیبانی کننده از حیات انقلابی (در عصر انقلاب اسلامی) را تولید کرد و ذهن مردم را سامان داد.» تعریف کردیم.

🔸در تعریف اشاره شده است که کلام انقلابی «علم به قواعد» است. قواعدی که متکلم با فراگیری آنها میتواند از داشته های اسلامی خود اندیشه پشتیبانی کننده از حیات انقلابی مردم را استخراج کند. لکن سوالی که در اینجا مطرح است این است که آیا کلام علم به قواعد استخراج اندیشه حیات انقلابی از دانش های حوزوی است؟ به عبارت دیگر آیا کلام علمی است که این مهارت را به متکلم آموزش میدهد و مثل علم «اصول فقه» است یا اینکه کلام فرآیند تولید این اندیشه و خود اندیشه است و مثل علم «فقه» است. تعریف به گونه ای ارائه شده که کلام را اصول فقه در نظر گرفته و اگر کلام مثل فقه است باید این بخش از تعریف اصلاح گردد.

🔸در تعریف روش کلام انقلابی «بهره گیری از تمامی دانش های اسلامی و ظرفیت ذهن مردم» ذکر شده است که منظور از عبارت «ظرفیت ذهن مردم» عنایت ویژه متکل به اندیشه مردم است. در دانش کلام انقلابی تولیدات ذهنی مومنین از ارزش و اعتبار برخوردار است و متکلم میتواند به کمک مردم اندیشه دینی تولید کند. لذا این بخش از تعریف به این مهم، به عنوان یکی از امتیازات ویژه کلام انقلابی نسبت به سایر علوم حوزوی اشاره دارد.

🔸در قسمت نهایی تعریف آمده است « ذهن مردم را سامان داد» که ناظر این نکته است که متکلم علاوه بر تولید اندیشه پشتیبان باید دغدغه ذهن مردم و رسیدگی و نظم بخشی به اذهان ایشان را داشته باشد. متکلم باید ذهن جامعه را مدیریت کند و برای انتقال محتوا و اندیشه به جامعه برنامه ریزی نماید. لذا این قید ناظر به این وظیفه اضافه شده و می توان اشکال نمود که درست است متکلم این وظایف را بر عهده دارد لکن لازم نیست به همه شئون متکلم در تعریف علم کلام انقلابی اشاره شود و می توان آنها در ذیل مباحث علم مطرح کرد.

عنوان “کلام انقلابی” ولی معنون …

عنوان “کلام انقلابی” ولی معنون …

جنس این تعریف کلام است و در چند یادداشت قبلی درباره تعریف علم کلام مطلبی را گفتیم اولین نکته تشکیکی بودن و اختلافی بودن علم کلام است اینجا هم ما توقع داریم از مولف محترم تعریف خود از علم کلام را بیان کند آیا کلام را یک مهارت برای دفاع از شریعت می داند که محموع چند علم است یا نه کلام به معنای مرسوم صرف مباحث اعتقادی می داند
بعد از اینکه تعریف کلام واضح شد
توقع ما این است که فقط لفظ را استخدام نکند و به محتوای کاری نداشته باشد
وقتی روی جلد خورده کلام انقلابی ولی وقتی محتوای را ورق می زنیم بعد از بسم الله وارد انقلاب شده و دیگر با آن کلام کاری ندارد
اگر عنوان کلام انقلابی یکی از سرفصل های کلام جدید است ابتدا باید ریشه های ابتدایی بحث را شناخت توضیخ داد و معرفی کرد بعد مسئله بروز آن یعنی انقلاب را تفسیر کرذ
اگر ما نتوانیم رابطه کلامی این بحث را پر رنگ کنیم و به مخاطب خود نشان دهیم یک حس مچلی به طرف مقابل منتقل کرده ایم

نکته دوم این است که باید برای مخاطب روشن شود چرا موصوف این انقلاب کلام است
چرا فلسفه انقلاب یا فقه انقلابی یا عرفان انقلاب نیست
این موضوع هم به نظر باید در محتوای به آن پرداخته شود که کلام انقلابی چه ویژگی برجسته ای دارد که عناوین دیگر کشش آن را ندارد

نکته سوم هم انقلابی است که برداشت می شود این انقلابی مضاف الیه برای علم کلام است یعنی این کلام دارای نکاتی است که ان را انقلابی کرده و به نظر بسیار از غرض اصلی مولف فاصله دارد

توضیحی در باب نسبت ولایت فکری و پایگاه فکری

همواره یکی از مباحث پر دامنه بحث ولایت، گستره ولایت بوده است. ولایت که مشتمل بر معانی مودت، معیت و اطاعت می باشد در حیطه عمل و فعل معنای آن واضح می باشد. به عبارت دیگر اطاعت در عمل معنای واضحی دارد اما اطاعت فکری آیا معقول و وجیه است؟ آیا اطاعت فکری به تعطیل عقل و اشعری گری منجر نمی شود؟

جهت توضیح بیشتر این چالش به دو نمونه یادداشت در این باب از دو بزرگوار اشاره میکنم:

یادداشت اول:

⬅️سیاهه‌ای در نقد ولایت‌بسندگی➡️

◀️مشکل دوستانی که هر بحثی پیرامون انقلاب یا حتی غیر آن را به سخنی از حضرت آقا منتهی می‌کنند پدیده‌ای ست به نام «ولایت‌بسندگی». حتی یادم هست در مباحثات حوزوی‌مان برخی فراماسونر بودن یا نبودن سیدجمال‌الدین اسدآبادی را منتهی کردند به بیانی از حضرت آقا و همان را فصل الخطاب خویش گرفتند! ولایت‌بسندگی امروز پرده‌ای ست که میان چشمان بسیاری از دلسوزان انقلاب اسلامی و حقایق انقلاب و جهان حائل شده است.

🔵وقتی با این دوستان بحث می‌کنیم که وضعیت انقلاب بسیار نگران‌کننده است و باید فکری اساسی برای آن کرد، سریعا جمله‌ای از آقا می‌آورند که وضعیت بسیار خوب است و شما خلاف آقا حرف می‌زنید. به آن‌ها می‌گوییم نظام اسلامی از حقیقت انقلابی خویش تهی شده‌است و این بزرگترین خطر است برای او، می‌گویند آقا چنین نظری ندارند، شما بیشتر می‌فهمید یا آقا؟
🔵وقتی با آن‌ها بحث می‌کنیم که فلان نهاد و فلان زیرمجموعه، فساد‌های فراوان دارد و خود به عینه این فسادها را دیده‌ایم، پاسخ می‌دهند یا حرفتان این است که آقا این فسادها را نمی‌دانند پس یعنی ایشان را به عدم کفایت متهم می‌کنید، و یا حرفتان این است که آقا این فسادها را می‌دانند که در این صورت یا ایشان مصلحتی در عدم رسیدگی به آن می‌بینند که جایگاه شما تشخیص چنین مصلحتی نیست و یا ایشان فاسد هستند که در این صورت شما ولی فقیه عادل را به فساد متهم کرده‌اید و از دایره ایمان خارج شده‌اید!
🔵وقتی به آن‌ها می‌گوییم شورای نگهبان و بسیاری نهادهای مقدس دیگر نظام اشکالات اساسی دارند و باید راهی برای اصلاح اشکالات آن‌ها در یک فرایند عقلانیت جمعی وجود داشته باشد، برآشفته می‌شوند و می‌گویند آقا این‌همه از شورای نگهبان دفاع کرده است و منتقدین آن‌ را ضدانقلاب معرفی کرده است پس شما هم اگر نگوییم چنین هستید دست کم در پازل ضدانقلاب بازی می‌کنید.
🔵وقتی به آن‌ها می‌گوییم حضرت آقا نیز با همه‌ی عظمتی که دارند، بالاخره یک انسان‌اند و نمی‌توانند به همه‌ی مسائل فکر کنند و به همه‌ی امور رسیدگی کنند؛ پس باید دست کم در حیطه بیانات غیرالزامی ایشان فضا را برای اندیشه و عمل اشخاص باز گذاشت. سریعا گاردی بسته به خود می‌گیرند و می‌گویند اینطور که نمی‌شود جامعه را اداره کرد و کسی که حرفی حتی روی بیانات غیرالزامی آقا داشته باشد از دایره‌ی حزب الله خارج است.

◀️خلاصه با این جماعت محترم بر سر هیچ «حقیقتی» نمی‌توان گفتگو کرد چراکه چنان ایدئولوژی زده هستند که ارزش حقیقت‌جویی -که یک ارزش بنیادین انسانی ست- برایشان رنگ باخته است.
◀️متاسفانه ما همان‌طور که روی دیگر آرمان‌های انقلاب ۵۷ به درستی اندیشه نکرده‌ایم، بر همین مقوله ولایت فقیه و حدود و ثغور اجتماعی آن نیز -به بهانه‌ی اینکه حضرت امام و حضرت آقا بیاناتی داشته‌اند- نیاندیشیده‌ایم. این عدم اندیشه و کمبود بیانات قوی، باعث شده‌است عده‌ای برای تثبیت قدرت خویش، پدیده‌ی ولایت‌بسندگی را در جامعه‌ی ایمانی و انقلابی ترویج کنند تا به واسطه این حقیقت‌گریزی و اخباری‌گریِ جدید، حقیقت کارهای آن‌ها مشخص نشود!

🚫ولایت‌بسندگی یعنی تمام آن حقایقی که انقلاب اسلامی مبتنی بر آن‌ها پدید آمد را فراموش کن و خود را به نفهمی آن‌ها بزن. چراکه در هرصورت این تو نیستی که مُدرِک حقایق انقلابی بلکه تنها مُدرک حقیقی، ولی‌فقیه است و این ادراک از بالا به پایین جریان پیدا می‌کند. پس گوشت را به این نظامِ هرمیِ فهم بسپار.
🚫ولایت‌بسندگی یعنی ولایت فقیه -که در حقیقت خویش پدیده‌ای برای تنظیم امورات عملی عندالتعارض است- را تبدیل کن به آن ولایتی که الله تبارک و تعالی به واسطه‌ی آن، حقایق را به بندگان خویش می‌رساند.
🚫ولایت‌بسندگی یعنی عقلانیت جمعی -که رکن اساسی حرکت سلیم جامعه‌ی ایمانی در عصر غیبت است- را کنار بگذار و همه‌ی امور را به عقل یک نفر احاله بده! یعنی برای عقول تمامی انسان‌ها در بهترین حالت، شأن تذییل تحت عقل فقیه قائل شو! و چه بد کفران نعمتی ست این کار.
🚫ولایت‌بسندگی یعنی پدیده ولایت که برای تحقق غرض اصلی شریعت -یعنی رشد و تکامل عقول انسان‌ها- جعل شده است را تبدیل کن به اصلی‌ترین مانع تحقق این غرض!
🚫ولایت‌بسندگی یعنی خویش را از نعمت رجوع و تلاش برای فهم آزادانه‌ی قرآن و منظومه‌ی روایات محروم کردن. یعنی بر خلاف مشی قطعی اسلام و تمسکا به سبیل احبار و رهبان، فاصله‌ی علما را بین خویش و فهم راستین قائل شدن. یعنی شأن علما را از شأن متعمق در دین به شأن منحصرکننده‌ی فهم دین تغییر دادن.

یادداشت دوم:

🔴سوالاتی از جریان ولایت‌گرا و یک هشدار

فایل مناظره بین آقای دخانچی و مهدیان درمورد تقابل عدالت‌گرایی و ولایت‌گرایی را شنیدم و به نظرم حاوی نکات خوبی بود. اما من به دو دلیل بحث فکری و نظری با جریان ولایت‌گرا را بی‌ثمر می‌دانم:
قبل از ورود به بحث بگویم که من ولایت‌گرایی را در این نظام یک جریان کوچک و محدود با امکانات نامحدود می‌شناسم. پس منظور از این جریان، هرکس که معتقد به نظام و ولایت فقیه باشد، نیست. در انتهای مطلب بهتر مشخص می‌شود منظور چه کسانی هستند.

1️⃣ دلیل اولم این است که مبنای معرفت‌شناختی این جریان، “شرعی” (در مقابل عقلی) است. در فضای اسلامی به جریانی در اهل سنت نزدیک هستند که حسن و قبح را شرعی می‌دانند؛ و در معرفت‌شناسی غربی به جریانی نزدیک‌اند که بنای معرفت و معیار صدق را بر گزاره‌های پایه اثبات‌ناپذیرِ غیرقابل خدشه می‌گذارند.
در عالم اسلام جریان شیعه را که مقابل این جریان است، “عدلیه” می‌نامند. “عدل” در اینجا بیش از اینکه یک مفهوم اقتصادی باشد، یک مفهوم معرفت‌شناسی است. به معنای این است که شیعه باور دارد حسن و قبح ذاتی و عقلی است. به همین دلیل “عقل” جز منابع اجتهادی شیعه است و به همین دلیل “عدل” جز اصول دین و اعتقادات در شیعه است.
برخی متفکران نواندیش اهل سنت مثل فضل الرحمن وقتی که درمورد دلایل افول علم در اسلام بحث می‌کنند، می‌گویند جریان عقل‌گرایی بعد از شافعی و حنفی و حنبلی، در بخش عمده‌ای از عالم اسلام از بین رفت و فقط در میان شیعیان ادامه پیدا کرد.
حسن و قبح ذاتی و “عدل” به شیعه اجازه می‌دهد در مورد همه چیز عقلانی فکر کند، در آن تردید کند، زیرسوال ببرد و بعد بنای مجددی را بسازد. و البته لازمه آن مطالعه گسترده و عمیق در منابع مختلف است.
آقای مهدیان در این مناظره مضمون مثال معروف “تخت پروکروستس” که مربوط به افسانه‌های یونان است را به عنوان مثالی از کلام “مقام معظم رهبری” نقل می‌کند. مهم این نیست که ایشان با این مثال در منابع ادبیات و فلسفه آشنا نیست. مهم این است که هر اندیشه و تفکری اگر از مجرای کلام مقام معظم رهبری نگذرد، نه تنها صادق نیست، که شایسته مطالعه نیست. مثل عضو کمیسیون فرهنگی مجلس نهم که از او پرسیده بودند فیلم خوب از نظر شما چه ویژگی دارد؟ و او گفته بود فیلمی که مقام معظم رهبری می‌پسندند!

جوهره هر کدام از متون تقابل عقلانیت و رشد عقلانیت و ولایت می باشد. این چالش از آن رو صورتی بغرنج می گیرد که عده ای عافیت طلبی و سهل اندیشی خویش را می خواهد پشت ولایت پنهان کنند؛ به دیگر بیان نمیخواهند زحمت مضاعف کسب آگاهی و اندیشیدن را بر خود هموار ساخته و خود را به گرداب تعب و تحیر تفکر بیندازند از آن رو بدون آنکه به پرسشی رسیده باشند و مسئله ای داشته باشند پشت خروار خروار جملات رهبری پنهان می گردند.

اما مهم آنست که باید بدانیم در هر جمعی رهبر و امیری لازم است که سخن او فصل الخطاب باشد تا امکان حرکت منتفی نگردد. فهم رهبر و ولی جامعه فهم معیار است اما بدین معنا نیست که دیگر افهام محترم نیست.

همچنین اگر یک فهمی از همان پایگاه فکری فهم رهبر و ولی جامعه برخاسته باشد معتبر خواهد بود و می بایست به رهبر و ولی جامعه عرضه گردد تا او نیز در معرض تضارب آرای معتبر نیز قرار گرفته و برترین سخن و فهم را برگزیند.

ولایت در فکر بدین معناست که جامعه ایمانی نیازمند پایگاه فکری می باشد. جامعه ایمانی نباید بدون سرپرست و قیّم فکری در میان گردباد و تندباد و امواج دهشتناک افکار و افهام مسموم قرار بگیرد. ما قرآن و سنت را پایگاه فکری خویش میدانیم که تمسک بدیشان ما را از گرداب ضلالت می رهاند.

امروز مکتب امام برترین تقریر از قرآن و سنت است که ما را ما کرد و ما را حیات بخشید و حیات ما را به قیام علیه شرق و غرب مرصع گردانید.

کسی که پایگاه فکری خویش را رها سازد هر چند گمان کند که آزادی اندیشه را یافته اما باید بداند که گرفتار ارباب متفرق فکری خواهد شد.

ارزش معرفت شناختی فهم عموم مؤمنین

آیا فهم آحاد مؤمنین متفردا و جمعیتا ارزش معرفت شناختی دارد؟

ارتکاز عمومی این است که فهم آن کسی ارزش معرفت شناختی دارد که تحصیلات علمی لازم را داشته باشد. به عبارتی فهم و علم حصولی که از طریق مسیر رسمی کسب شده باشد حائز ارزش معرفت شناختی می باشد و الا خیر.
اما به نظر می رسد که این ارتکاز عمومی هر چند محترم است اما با بعضی روایات در تعارض می باشد.
روایتی از حضرت امیر علیه السلام می باشد که:

نهج البلاغة قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع‏ اتَّقُوا ظُنُونَ‏ الْمُؤْمِنِينَ‏ فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ الْحَقَّ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ

و یا در تعبیری دیگر

اتّقوا ظنون‏ المؤمنين‏ فانّ اللّه سبحانه أجرى الحّق على ألسنتهم.

همچنین روایتی دیگر هست که می فرماید:

 أَ مَا بَلَغَكَ قَوْلُ الرَّسُولِ ص اتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤْمِنِ‏ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ قَالَ بَلَى قَالَ وَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ لَهُ فِرَاسَةٌ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ عَلَى قَدْرِ إِيمَانِهِ وَ مَبْلَغِ اسْتِبْصَارِهِ وَ عِلْمِهِ وَ قَدْ جَمَعَ اللَّهُ لِلْأَئِمَّةِ مِنَّا مَا فَرَّقَهُ فِي جَمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ‏ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ‏ فَأَوَّلُ الْمُتَوَسِّمِينَ رَسُولُ اللَّهِ ص ثُمَّ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع مِنْ بَعْدِهِ ثُمَّ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَيْنِ ع إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة
در روایت ابتدایی از تعبیر ظنون المؤمنین استفاده شده است و در روایت دیگر از تعبیر فراسة المؤمن.

در روایت ابتدایی جعل و جریان حق بر  لسان مؤمن سخن گفته شده و در روایت دوم نظارت مؤمن به نور خداوند مطرح شده است.
آنچه که مبرهن است این است که در اندیشه دینی علم که آینه حق و حقیقت است نوری است که به واسطه ایمان و پذیرش ولایت الله به قدر ایمان نصیب مؤمنین می گردد و هیچ کس بی بهره نیست.

هر چند از آن رو که ائمه علیهم السلام قله ایمان می باشند آیینه تمام نمای حق و حقیقت نیز بوده و تجلی قول و فعل الهی می باشند.

بایستی توجه داد که توصیه ائمه علیهم السلام به پروا و تقوا در باب ظن و فراست مؤمنین بدین معناست که فهم و ادراک ایشان ارزش معرفت شناختی دارد و نباید آن را هیچ و پوچ دانست.