نوشتهها
س
/0 دیدگاه /در آزاداندیشی, یادداشتها /توسط حمیدرضا شب بوییاز پایبندیهای آزادی بیان
/0 دیدگاه /در آزاداندیشی و خویشاوندان /توسط حامد خواجهآزادی بیان برای ما «تابعی» از آزاداندیشی است؛ به معنا که به دنبال آزاداندیشی است که آزادی بیان مطرح میشود والّا شاید فی نفسه نتوانیم آزادی بیان را قبول کنیم؛ به عبارتی دیگر از آنجایی که به دنبال حق هستیم و حقطلب هستیم، لازمهی آن را آزادی بیان میبینیم؛ و لازمهای که سبب جواز آزادی بیان است، خود در همان ابتدا آزادی بیان را قید میزند؛ به تعبیری آزادی بیان در همان هنگام تشکیل نتفه، مقید به حق نتفه آن بسته میشود؛ آزادی بیان اگر بخواهد موجب گم شدن حق و حقیقت بشود و کارکرد اصلی خود که روشن کردن حق باشد را از دست بدهد و اثری ضد کارکرد اصلی خود را داشته باشد، جواز ندارد؛ به تعبیری دیگر آزادی بیان مقید به حق و حقیقت است.
در راستای همین قید خوردن آزادی بیان به «حق و حقیقت» شاید بتوان یک توصیه دیگر نیز در آزادی بیان داشت که اگر به حد الزام نرسد، حداقل در حد یک توصیه اخلاقی هست؛
اگر مناط آزادی بیان «حق» باشد؛ شاید بتوان ادعا کرد سخن گفتن هنگامی که به اندازی کافی تامل و تفکر نشده است، ناروا است و نه تنها در حق موضوع مورد سخن بلکه در حق مخاطب سخن نیز ظلم میشود؛ لذا اینجا میتوان گفت یکی از موارد تقوای سخن گفتن، تفکر و تامل کافی روی آن است؛ و این توصیه در هنگامی که مسئله اهمیت پیدا میکند، به صورت طبیعی چند برابر میشود و نیازمند تقوای بیشتری است.
تفکیک اهداف آزاداندیشی به اجتماعی و فردی
/0 دیدگاه /در اهداف آزاداندیشی /توسط حامد خواجهبه هنگام بررسی آزاداندیشی و ذات کاوی آن، روی آزاداندیشی فردی متمرکز شدیم و بنا بر این بود که قبل از ورود حیطهی اجتماعی، ابتدا آزاداندیشی فردی روشن شود و به همین خاطر هم به راحتی توانستیم میان آزاداندیشی و آزادی بیان تمایز بگذاریم؛
امّا در مقام بر شماردن اهداف آزاداندیشی، این تقید به آزاداندیشی «فردی» مراعات نشد! در این مقام دیگر اهداف کلی آزاداندیشی برشمرده میشود؛ و حتی بعضی از اهداف بیان شده، منحصر در آزاداندیشی اجتماعی هستند؛ شاید به نظر برسد تفکیک میان اهداف آزاداندیشی فردی و اجتماعی، فایدهای نداشته باشد ولی یک ثمر خوب این کار روشن شدن علت این تفکیک و شروع و تمرکز ما روی آزاداندیشی فردی است.
تفاوت اندیشه و عقیده
/0 دیدگاه /در آزاداندیشی و خویشاوندان /توسط حامد خواجهقبل از خواندن: این یادداشت در ادامه یادداشت قبلی است؛ آزادی بیانِ اندیشه؛ نه عقیده
برای مشخص و روشن شدن «آزادی بیان» و موضع نسبت به بیان، به نظر میرسد باید تفاوت اندیشه و عقیده روشن شود؛ چرا که چنانچه در یادداشت قبل نیز ادعا شد، آزادی بیان در امتداد اندیشه و آزادی اندیشه میآید، نه عقیده و آزادی عقیده.
هر عقیدهای الزاما از روی فکر و اندیشه نیست؛ عقیده به معنای گره خوردن با قلب است؛ در این گره خوردگی با قلب این چنین نیست که آنچه با قلب گره میخورد، الزاما از جنس اندیشه باشد؛ چه بسیار خرافات و اوهامی که با قلب گره خوردند و جزء عقیده شد است؛ و الزاما هم از راه فکر چیزی به قلب وارد نمیشود؛ چه بسیار عقایدی که پایه آن احساسات و عواطف است؛ یک بحث دیگری هم اینجا مطرح است که زیاد به موضوع یادداشت مرتبط نیست آن هم این است که «اندیشهها با مرور زمان و رخ دادن بعضی از اتفاقات و انجام بعضی از اعمال، با قلب پیوند میخورند و تبدیل به عقیده میشوند»؛ امّا آنچه اینجا مهم است این است که اندیشهها میتوانند تبدیل به عقیده بشوند؛ و البته بعضی از اندیشهها تبدیل به عقیده نمیشوند؛ به نظر میرسد آن پیوندی که در عقیده با قلب هست، در اندیشه نیست؛ اندیشه در همان ساحت عقل باقی میماند و مادامی که به ساحت قلب نیامده باشد و گره با قلب نخورده باشد، نام آن اندیشه است و هنگامی که این اندیشه با قلب پیوند خورد و از ساحت عقل بالاتر رفت و وارد ساحت قلب شد، به عقیده تبدیل میشود؛ و هنگامی که گره با قلب ایجاد شد، نوعی از تعصب و محکمی ـ نه الزاما منفی ـ به وجود میآید و این محکمی به میزان گره خوردن آن با قلب است؛ به همین دلیل تا حدی باب گفتگو بسته میشود؛ و در این لایه به راحتی نمیتوان گتفگو کرد؛ امّا در ساحت عقل باب گفتگو کاملا باز است و اساسا محل گفتگو در آن ساحت است؛ لذا تا هنگامی که چیزی به عقیده تبدیل نشده است، امکان گفتگو وجود دارد و در این مقام است که آزادی بیان معنا پیدا میکند؛ بله امکان تغییر عقیده نیز وجود دارد؛ ولی همانگونه که به مرور زمان چیزی عقیده میشود، به مرور زمان باید آن عقیده از عقیدهگی خود بیوفتد و عقیده جدید جایگزین آن بشود.
بنابراین میتوان میان اندیشه و عقیده عموم خصوص من وجه قائل شد؛ به این معنا که بعضی از اعقاید، اندیشه بودند و از گذرگاه فکر و اندیشه گذشتهاند و بعضی دیگر عقاید برآمده از خرافات و اوهام هستند و رنگ و بوی اندیشه را ندیدند و همچنین اندیشههایی هستند که هنوز در ساحت عقل باقی ماندند و تبدیل به عقیده نشدند و یا حتی نشوند.
حال اگر گفته میشود «آزادی عقیده» ممنوع است، به این معنا است که تنها عقیدهای که از گذر و کوچهی اندیشه گذشته باشد مجاز است. و به تعبیری میتوان گفت اساسا آزادی بیان قبل از آزادی عقیده است؛ و در امتداد آزادی اندیشه است؛ هنگامی که اندیشیدی و از معبر فکر به اندیشهای رسیدی، در این جا باب گفتگو و بیان باز است؛ از قضا اتفاقا نه تنها جواز هست، بلکه نیاز دوطرفی به این بیان هست؛ هم آن کس که اندیشیده است نیاز دارد حرفش را به دیگری بزند تا در معرض نقد قرار گیرد و هم دیگری نیاز دارد اندیشههای نو و جدید را بشنود.
بنابراین وقتی آزادی عقیده داده نمیشود، برای آن است که عقیده از راه درست آن، یعنی اندیشه، به وجود بیاید؛ و حتی تا جایی که اسلام عقیده به حق بدون تحقیق و تفکر را هم قبول نمیکند.
پس از این بحث شاید لازم باشد مباحث فقهی چون ارتداد نیز مورد بررسی قرار گیرند.
آزادی بیان اندیشه؛ نه عقیده
/0 دیدگاه /در آزاداندیشی و خویشاوندان /توسط حامد خواجهبه نظر میرسد وقتی «آزادی عقیده» را منع میکنیم، نباید به دنبال «آزادی بیان» باشیم؛ به عبارتی آزادی بیان ابراز آن عقیده اگر باشد، شما نمیتوانید میان دو تفکیک قائل شوید و یکی را آزاد و دیگری را محدود کنید؛ با این دو باید رفتار مشابه بشود؛
امّا با تامل در معنا عقیده و تفاوت آن با اندیشه، شاید بتوان میان آزادی بیان و آزادی عقیده تفکیک کرد و برای هر دو به صورت یکسان حکم نکرد؛ به خصوص که قائل به «آزادی اندیشه» هستیم.
به عبارت دیگر چه تفاوتی میان اندیشه و عقیده هست که یکی را آزاد میگذاریم و دیگری را محدود میکنیم؟
قبل از بیان این تفاوت و اینکه تا چه حد نگارنده میتواند اندیشه را از عقیده تفکیک کند، لازم است گفته شود که نگارنده سعی دارد اندیشه را از عقیده جدا کند و در تنها در حیطه اولی آزادی بدهد و به طبع آن آزادی که به بیان میدهد، در حیطه اندیشه است، نه عقیده؛ لذا اینکه آزادی عقیده را منع کنیم و قائل به آزادی بیان باشیم، هیچ تناقضی ندارد؛ چرا که آزادی بیان اندیشهها مدنظر است؛ بنابراین باید آزادی بیان را در امتداد آزادی اندیشه دید نه در ادامه آزادی عقیده.
همچنین این نکته هم لازم است تذکر داده شود که در این یادداشت تنها از حیث کلامی (اندیشهای) به مسئله نظر شده است و نه نگاههای فقهی یا فقهحکومتی؛ لذا در این یادداشت نباید به دنبال آزادی بیان و یا آزادی عقیده به لحاظ حقوقی بود.
به یاری خدا اگر عمری باقی بود در یادداشتی دیگر تفاوت اندیشه و عقیده نگاشته خواهد شد تا روشن شود که چرا به اندیشه آزادی و آزادی بیان میدهیم ولی به عقیده خیر.
رابطه آزادی بیان و آزاداندیشی
/0 دیدگاه /در آزاداندیشی و خویشاوندان /توسط حامد خواجهمعمولا آزاداندیشی در معنای آزادی بیان گرفته میشود ولی ما به راحتی میان «آزاداندیشی» و «آزادی بیان» تمییز قائل میشویم و حتی در خود آزاداندیشی نیز، دو لایه آزاداندیشی فردی و اجتماعی را هم میفهمیم؛ با این وجود به نظر میرسد نمیشود دم از آزاداندیشی زد و در خصوص آزادی بیان دمی برنیاورد؛ به هر حال آزادی بیان خواسته یا ناخواسته در پی آزاداندیشی هست و میآید حتی اگر میان آن دو جدایی بندازیم و هم دیگر تفکیکشان کنیم.
امّا مسئله اصلی این است که ما آزاداندیشی را پایه قرار دادهایم و تکلیف دیگر اخوات و خویشاوندان و اقربا آزاداندیشی را با امامت آزاداندیشی حل میکنیم؛ لذا تکلیف آزادی اندیشه، آزادی عقیده، آزادی بیان و دیگر آزادیها با آزاداندیشی روشن میکنیم؛ و به عبارت دیگر از آنجایی که ما جوهرهی آزاداندیشی را حقطلبی و حقجویی میدانیم، این حقطلبی و حقجویی است که تکلیف و حد و مرز دیگر آزادیها را مشخص میکند؛ همانگونه که حتی خود آزاداندیشی نیز در قید حق و حقیقت است و این حق و حقیقت است که تکلیف و حد و حدود آزاداندیشی را مشخص میکند.
پیش به سوی آزاداندیشی ! با چشم بینا و گام استوار !
/0 دیدگاه /در آزاداندیشی, تعریف آزاداندیشی /توسط محمد سعید خورشیدی– آزاداندیشی یک پدیده تاریخی و سابقه دار است یا پدیده ای تاسیسی به شمار می آید ؟
– آزاداندیشی به معنای اباحه تفکر است یا نوع خاصی از تفکر ؟
– آزاداندیشی مقتضی ذات انسان است و با رفع موانع محقق میشود یا اینکه باید اقتضای آن را ایجاد نمود ؟
– آزاداندیشی یک پروژه است مثل حج ، یا یک افزونه دائمی مانند صبر است ؟
– آزاداندیشی یک پدیده تکوینی است یا یک پدیده اعتباری ؟
– مضاد آزاداندیشی، عدم اندیشه است یا اندیشیدن در بند یک ایده ؟
– آیا آزاداندیشی با اعتقاد که به معنای گره است منافات ندارد ؟
اساسا دین با آزادندیشی قابل جمع است ؟
مقدس دانستن یک پدیده، مانع آزاداندیشی درباره او نیست ؟
آزاداندیشی باعث تقدس زدایی نمیشود ؟
– نظریه پردازی علمی همان آزاداندیشی است ؟
– خیال پردازی آزاداندیشی است ؟
– گفته میشود آزاداندیشی با آزادی بیان متفاوت است ! آزاداندیشی بدون بیان آن را مگر میشود کنترل کرد ؟
– برای آزادی اندیشه میشود قاعده گذاشت ؟ این منافی با خود آزاداندیشی نیست ؟
– در وجود انسان مرز اندیشه و احساس خیلی مشخص نیست. چه ضمانتی هست که آزاداندیشی فقط آزاداندیشی باشد و نه آزاداحساسی ؟
– انسان بنا بر هزاران علت به چیزهایی میل روحی دارد، این را میشود نشان داد و جلویش را گرفت ؟
– اگر کرسی آزاداندیشی گذاشتیم و کسی نبود که بیاید آزاداندیشی کند، چه باید کرد ؟
– اگر کرسی آزاداندیشی گذاشتیم و تبدیل به کرسی آزاداحساسی شد چه کنیم ؟
– اگر کرسی آزاداندیشی گذاشتیم و نتیجه مطابق اعتقادات ما نبود چه کنیم ؟
– آیا آزاداندیشی نیاز به کرسی دارد ؟
آیا آزاداندیشی یک امر فطری و شخصی نیست ؟ مگر ما کرسی صبر داریم ؟
تمام سوالات بالا و ده ها سوال دیگر، با تفاوت دقت و زمینه در امر آزاداندیشی مطرح هستند.
برخی از این سوالات از کتابخانه آمده اند و برخی از این سوالات از میدان برگشته اند.
اما یک پرسش اساسی وجود دارد که میتواند بخش عمده ای از ابهامات نظری و حتی حیرت های عملی را رفع نماید.
آزاداندیشی چیست ؟
تعریف آزاداندیشی به شرطی میتواند اقتدار فوق را دارا باشد که دقیقا در نقطه ای بین میدان و کتابخانه بایستد و این دو نوع شهود را به نحو مندمج فراهم کند. تا نه در دام اشتغال با تخیلات بیافتد و نه در دام چرخیدن به دور خود !
تعریف آزاداندیشی در صورتی که حال و هوای فلسفه ارسطویی پیدا کند منتج نیست. کما اینکه حرکت در مسیر آزاداندیشی با حدس و الهام نیز معلوم نیست واقعا حرکت در مسیر آزاداندیشی باشد !
نه میتوان از گام برداشتن منصرف شد و نشست و نگاه کرد
و نه میتوان چشمها را بست و فقط گام های مردد برداشت.
بلکه باید از چشمان بینا برای برداشتن قدم های استوار بهره برد.
✨تدبری حول آیه ۱۸ سوره زمر- فطری بودن آزاد اندیشی
/0 دیدگاه /در آزاداندیشی, آزادی, یادداشتها /توسط محمد حسن زاده🔸طبق آیه «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا» در میابیم که دین الهی فطری است و خداوند متعال جز به فطرت، انسان را دعوت نمی کند. تمام آموزه های الهی مبتنی بر فطرت ناب انسان است و اگر آموزه ای با انسانی سازگار نیست به این جهت است که فطرت او پوشیده شده است.
❇️در آیه شریفه 18 سوره زمر خداوند متعال میفرماید: «الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ»
در این آیه شریفه خداوند متعال به شنیدن سخنان مختلف و تبعیت از احسن آنها که بیانی از آزاد اندیشی است امر فرموده است. لذا می توان این آیه را شاهدی بر فطری بودن آزاد اندیشی دانست.
❇️در ادامه آیه نیز این افراد که آزاداندیشانه از حق پیروی میکنند را شامل هدایت الهی دانسته و صاحبان عقل را منحصر در این گروه آزاد اندیش کرده است که اینها نیز دلیلی است بر اینکه آزاد اندیشی، انسان را به فطرت و به هدایت الهی بازمی گرداند.
ق
/0 دیدگاه /در آزاداندیشی, راهبردهای جهان کفر /توسط حمیدرضا شب بوییآزاد اندیشی ترکیبی حقیقی است یا اعتباری؟
/0 دیدگاه /در آزاداندیشی, آزادی, یادداشتها /توسط محمد حسن زادهبسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#آزاد_اندیشی
#یادداشت_160
✨آزاد اندیشی ترکیبی حقیقی است یا اعتباری
🔰آزاد اندیشی را میتوان ترکیب اعتباری از آزادی و اندیشه دانست و در نتیجه در تعریف آن به تعریف آزادی و اندیشه و ملزومات هر یک پرداخت. یا اینکه آن را ترکیبی حقیقی از آزادی و اندیشه دانست که از ترکیب آن دو، یک ماهیت جدی رقم خورده است که ماهیت جدید گرچه ترکیب آزادی و اندیشه است لکن از ترکیب آن دو یک ماهیت سومی حاصل شده که تعریف و قیود خاص خود را دارد.
لذا با توجه به اینکه آزاد اندیشی را چه نوع ترکیبی بدانیم، قیود تعریف آن و چیز هایی که باید به آن توجه شود تغییر میکند.
🔸شهید مطهری ره در مورد ترکیب اعتباری و حقیقی می فرمایند:
«ما مركّبهای اعتباری داریم و مركّبهای حقیقی. مركّب اعتباری یعنی مجموع اشیائی كه یك نوع همبستگی میانشان هست بدون آنكه شخصیّت خود را از دست داده باشند و شخصیّتشان در شخصیّت «كل» مستحیل شده باشد. مثلاً ما مجموع درختهایی را كه در یك محوطه هست «باغ» می نامیم؛ یك درخت را «باغ» نمی گوییم، این مجموع را «باغ» می گوییم، ولی این مجموعه به نام «باغ» هر جزء آن، شخصیّت مستقلّی دارد؛ این درخت شخصیّتش مستقلّ است؛ آن درخت هم شخصیّتش مستقلّ است، این درخت اگر در این باغ هم نبود باز همین درخت بود، اگر تنها خودش هم می بود باز خودش همین بود كه هست؛ اگر هم [در اثر بودن در این باغ ] تغییری در آن باشد خیلی سطحی است و عمقی نیست؛ مثلاً یك درخت آلبالو در این باغ شخصیّتش در این مجموع حل نشده و باقی است به طوری كه اگر تمام این درختها هم نبودند و تنها این درخت آلبالو بود باز خودش همین جور بود كه اكنون هست، و همچنین درختان دیگر. اینها را ما می گوییم «مركّبهای اعتباری» .
ولی در مركّبهای حقیقی، اجزاء مركّب، شخصیّتشان در شخصیّت «كلّ» مستحیل می شود، یعنی آن وضع سابق خودشان را ندارند، ماهیّت خودشان را در واقع از دست می دهند و ماهیّت جدید پیدا می كنند كه همان ماهیّت كلّ است؛ مثل مركّبات شیمیایی یا مركّبات طبیعی. در طبیعت هر چه مركّب داریم از این قبیل است. مثلاً اگر آب را یك جسم مركّب می دانیم، آن را مركّب از دو عنصر مختلف می دانیم كه آن دو عنصر در آن در یك حالت تغییر یافته و تغییر ماهیّت داده وجود دارند؛ یعنی دیگر اكسیژن به صورت اكسیژن در آب موجود نیست و خاصیّت خودش را ندارد، هیدروژن هم به صورت هیدروژن وجود ندارد، اینها با یكدیگر تركیب شده اند، در ماهیّت شی ء سوم مستحیل شده اند و واقعاً یك ماهیّت جدید به وجود آمده است كه ماهیّت آب باشد. بله، آب را می شود بار دیگر تجزیه كرد و به همان عناصر اوّلی اش برگرداند ولی اكنون این طور نیست؛ و همچنین سایر مركّبات طبیعی.»مجموعه آثار شهید مطهری . ج3، ص: 587
✅با توجه به تعریف شهید ره ، به نظر می رسد ترکیب آزاد اندیشی یک ترکیب اعتباری است نه حقیقی. لذا در تعریف این ترکیب به سراغ تک تک اجزا می رویم و آنها را بررسی میکنیم. آزادی را تعریف میکنیم و قیود آن را به دست می آوریم. اندیشه را تعریف میکنیم و قیود آن را به دست می آوریم. سپس از ترکیب این قیود و تعاریف، تعریف آزاد اندیشی را به دست میآوریم.
لکن از این نکته نباید غفلت کرد که ترکیب اعتباری نیز برخی قیود را اضافه میکند. مثلا آزادی در ترکیب با اندیشه قیودی دارد که ممکن است آزادی به صورت مطلق این قیود را نداشته باشد.
اهمیت درک صحیح آزاداندیشی
/0 دیدگاه /در آزاداندیشی /توسط محمدمهدی اعلاییتعریف دقیق و فهم صحیح از مفاهیمی که در مورد آن صحبت می کنیم، اهمیت بسیار زیادی دارد. چرا که ممکن است سال ها درمورد موضوعی مناقشه شود. برخی آن را تایید و برخی رد کنند، در حالیکه آنچه گروه اول را مد نظر دارند و تأیید می کنند، گروه دوم هم تأیید می کنند. آنچه گروه دوم نیز مد نظر دارند و رد می کنند را، گروه اول نیز رد می کنند. در دانش های حوزوی مثل اصول فقه، به این مسأله تبیین محل نزاع گفته می شود.
وقتی محل نزاع تبیین می شود، مشخص می شود موضوع بحث چیست و اینکه محل بحث کجا هست و کجا نیست؟ لذا، خیلی از دعواهای لفظی برطرف می شود.
در موضوع آزاداندیشی نیز، بسیار اهمیت دارد منظور خود از آزاداندیشی را تبیین کنیم. اگر بدون تبیین موضوع از آزاداندیشی دَم بزنیم، ممکن است نتیجه این بشود که چیزی ترویج شود، که اصلا مد نظر ما نبوده.
در این صورت، جنبه های جدید و نویی از آزاداندیشی شناخته می شود و باعث می شود دعوت به آزاداندیشی، دعوت عمیقی باشد.
برداشت غلط از آزاداندیشی
/0 دیدگاه /در آزاداندیشی /توسط حامد خواجهاز زمانی که آزاداندیشی توسط حضرت آقا مطرح شده است چند سالی میگذرد که اگر از بیرون به این ماجرا نگاه شود توقع میرود که حداقل در میان انقلابیون و حزباللهیها مقولهی آزاداندیشی وزن خوبی پیدا کرده باشد، لکن وقتی واقعیت را میبینیم نه تنها ارتباطی گرفته نشده است بلکه احساس میشود حتی در ذهن و باور جامعهی انقلابی هیچ جایگاهی برای آزاداندیشی وجود ندارد. و در مقابل جبههی انقلابیون، کسانی که روی خوشی نسبت به انقلاب و انقلابیون ندارند، بیشتر از آزاداندیشی دم میزنند و خود را متصف به این صفت میدانند.
از جمله عواملی که باعث شده است این صحنه رقم بخورد، برداشتهای غلطی است که از آزاداندیشی شده است. در مقام معناشناسی و تعریف آزاداندیشی، لازم است معانی و برداشتهای غلط از آزاداندیشی را نفی کنیم تا تصور درستی از آزاداندیشی در اذهان شکل بگیرد؛ در ادامه به مواردی از این برداشتهای غلط از آزاداندیشی اشاره میشود که در شکلگیری تصور صحیحی از آزاداندیشی موثر است.
یک) از جمله برداشتهای غلط از آزاداندیشی، هرج و مرج و شالودهشکنی است. به خصوص این برداشت در فضای دانشی پیش میآید، وقتی گفته میشود در علوم نباید تقلیدی عمل کرد و باید نوآوری در دانش داشته باشیم، این تصور غلط به وجود میآید که منظور مهملگویی و شالودهشکنی در دانش است؛ در حالی که به هیچ وجه چنین ارادهای از نوآوری و آزداندیشی در علوم مدنظر نبوده است.
دو) برداشت غلط دیگری که از آزاداندیشی میشود، جدال و مراء و هتاکی است. بعضی به غلط گمان میکنند لازمه آزاداندیشی، به جدال و مراء و هتاکی گرفتار شدن است.
سه) از جمله برداشتهای غلط که با آزاداندیشی فاصلهی بسیار زیادی دارد، هرزهگویی و ولنگاری است.
چهار) همچنین آزاداندیشی به معنای بازگذاشتن دست دشمن برای براندازی خاموش و ضربه زدن نیست. نباید تصور کرد آزاداندیشی دالانی خواهد شد برای آنکه دشمن ضربه بزند.
پنج) و همچنین نباید آزاداندیشی را با جنجال فکری و اختلاف و کشمکش اشتباه گرفت؛ آزاداندیشی واقعی، هیچگاه به اختلاف و کشمکش و جنجال کشیده نمیشود.
شش) یکی از موارد دیگر، آزادی بیان است، البته این مورد آخر به عنوان برداشت غلط از آزاداندیشی نیست، بلکه در مقام این بحث مفید به نظر میرسد که گفته شود آزاداندیشی با آزادی بیان متفاوت است، هر چند باید جداگانه تامل شود که «آیا آزادی بیان با آزاداندیشی تلازم دارد و مثلا اینکه آزادی بیان از عوامل آزاداندیشی است یا نه؟ »
لذا با توجه به وجود برداشتها و معانی و تصورات غلط از آزاداندیشی که معمولا همین برداشتهای غلط از آزاداندیشی در اذهان و باورها رواج دارد، لازم است ظرافت زیادی برای معناشناسی آزاداندیشی به خرج داد تا در برداشتهای غلط نیوفتیم.
آخرین نظرات
پربازدیدهای این ماه
ویژهنامهها
#برچسبها
آزاداندیشی آزادی آزادی اندیشه استثمار استراتژی های جهان کفر اسرائیل اندیشه اندیشه دینی انقلاب اسلامی ایده اصلاحی ایده فرهنگی ایده فرهنگی مادر تعریف آزاداندیشی جبهه دشمن حمیدرضا شب بویی ذهن جامعه رهبری روح توحید نفی عبودیت غیر خدا رژیم صهیونسیتی صهیونیسم فرهنگ فلسفه کلام فلسفه کلام انقلابی مبارزه مدرنیته هژمونی تمدن غرب پیشرفت کلام کلام انقلابی گفتمان سازی
الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وعَجّلفَرَجَهم