نوشته‌ها

تبیینی از اقتدار فرهنگ انقلاب اسلامی در کنار غنای آن

در خاطره ای از امام موسی صدر رحمه الله علیه نقل شده است که در صور لبنان شخصی مسیحی بستنی فروشی داشت. در همین خیابان که اتفاقا محله ای شیعه نشین بود، شیعه‌ای توانسته بود با استفاده از احساسات مذهبی مردم فضایی را ایجاد کند که مردم از این شخص مسیحی خرید نکرده و فقط از خودش خرید کنند. این امر موجب شده بود که نه تنها معیشت این شخص به تنگ آید بلکه فضایی ضد ارزش در نگاه مردم علیه این فرد شکل بگیرد. فرد مسیحی این مشکل را با امام موسی صدرمطرح می کند. امام موسی، بعد از نماز جمعه آن هفته درخواست می کند که پیاده به منزل برود و از این خیابان عبور می کند. جلوی درب مغازه این مسیحی توقف داشته و به شخص مسیحی می گوید: «امروز از کدام بستنی به ما میدهی؟» همین حرکت و اقدام موجب می شود که یک جا به جایی ذهنی برای مردم آن منطقه شکل بگیرد و بدون هیچ سخنی یک ضد ارزش کنار رفته و ارزشی جایگزین آن گردد.

در مقوله فرهنگ انقلاب اسلامی اشاره شد که این فرهنگ، دارای اقتدار و غنا است. می تواند فرهنگی اتفاقا غنای کافی داشته باشد اما بدون اقتدار ممکن است با اندک تکانه ای دچار آسیب گردد. به نظر می آید طبق خاطره ای که گذشت قدری واضح گردد که فرهنگ دینی مردم اگر در مقام اقتدار قرار نگرفته باشد با اندک ضربه یا طراحی مختصر، یک ارزش به ضدارزش تبدیل شده و حتی ممکن است از دست برود.

توانمندی رویکرد دکتر کچوئیان در تصویر سازی علم دینی در افق تمدنی

در یادداشت اول از دوره علم دینی اشاره شد که علم از پارامترهای تمدنی است، اما آنچه که تا جلسه ارائه نظریه دکتر کچوئیان جای سوال داشت این بود که چگونه می شود یک مقوله ای از رئوس تمدن سازی باشد ولی روایت از این مسئله به هیچ عنوان هیچ ربطی به درگیری تمدنها نداشته باشد؟ یا اینکه اگر بناست قرائتی از سطح درگیری صورت بگیرد در قامت یک درگیری تمدنی روایت نمی شود.

موضوع تولید علم دینی از آن جهت که به دنبال احیای یکی از مؤلفه های تمدن اسلامی است، ناخودآگاه وارد درگیری تمدنی خواهد شد لذا شناخت درست این درگیری و صحنه نامتوازن آن از اهمیت و ضرورت بسیار بالایی برخوردار است زیرا که لحظه ای غفلت از این موضوع موجب تأویل و مصادره به سمت جبهه مقابل خواهد شد و چه بسا خروجی کار عملا نه دستاورد ویژه و نه جدیدی خواهد بود.

رهبر انقلاب در دیدار با نخبگان در تاریخ ۱۳۹۶/۰۷/۲۶ می فرمایند:

«یکی از خطراتی که هر ملّتی را تهدید میکند این است که دشمنِ خودش را نشناسد، دشمنِ خودش را دشمن نداند؛ یا دوست بداند یا بی‌طرف بداند؛ این خطر خیلی بزرگی‌ است. این خواب‌رفتگی است. هم دشمن را بشناسید، هم روشهای‌ دشمنی‌اش را بشناسید؛ ببینید چه‌جوری دشمنی میکند. دچار غفلت نشویم؛ اگر غفلت کردیم، غارت خواهیم شد؛ اگر غفلت کردیم، شبیخون به ما زده خواهد شد؛ غفلت نکنیم. امیرالمؤمنین (علیّه السّلام) فرمود ــ در نهج البلاغه است ــ وَ اللَّهِ لَا اَکونُ کَالضَّبُعِ تَنامُ عَلَى طولِ اللَّدم‌؛ من مثل آن حیوانی نخواهم بود که معمولاً برای اینکه به خواب برود، یک آهنگی میخوانند و او به خواب میرود؛ من خواب نخواهم رفت، بیدارم و میفهمم دُوروبَرم چه میگذرد. از ما هم همین را خواسته‌اند. نباید به خواب برویم، نباید غفلت کنیم.»

به نظر می آید دکتر کچوئیان از بین نظریه هایی که تا کنون بررسی کرده ایم از معدود افرادی است که سعی کرده خود را در دل این درگیری به گونه ای قرار دهد که تمامی ابعاد مسئله علم دینی را در افق تمدنی و فضای درگیری آن ببیند.

از نکات برجسته ای که ایشان مد نظر دارند ابداع غرب شناسی در تعریف خودشان بود که قائل اند در یک درگیری تمدنی همه مفاهیم دچار تجدد شده و لذا امکان فهم سوم وجود ندارد الا اینکه یک پیچ تاریخی و عصر جدیدی آغاز شود که انقلاب اسلامی این عصر را رقم زده و لذا هم اکنون قابلیت شناخت غرب فراهم شده لذا استراتژی ایشان برای عبور از مدرنیته از دل مدرنیته، تشدید بحران است یعنی باید تا میتوان بحرانی که امروزه تمام عاقله را تجدد زده کرده را به صورت شفاف، به تصویر کشید تا اولا پیچیدگی های آن به خوبی روشن شود و الا وارد پاسخی زودهنگام خواهیم شد و عملا آن پاسخ از کارکرد خود می افتد.

این نگاه آنقدر در مباحث ایشان ویژه است که زیست علمی برای ایشان به دو بخش قبل از انقلاب اسلامی و بعد از انقلاب اسلامی تقسیم میشود و عملا انقلاب اسلامی برایشان شروع شکل گیری یک تمدن نوین است که باید به ابعاد و مؤلفه های تمدنی اش پرداخت.

از دیگر نقاط برجسته ای که ایشان درگیری تمدنی در مقوله علم را در سطح خوبی به تصویر کشیدند این بود که مسئله علم دینی را در یک زیست قرار دادند و این زیست و تجربه انسان کاملا در یک اتمسفر و فرهنگ دینی قابل تحقق دانسته شد و عملا می توان با موضوع گفتمان سازی که در نگاه استاد فلاح دنبال می شود خیلی قرابت احساس کرد.

ورود لمّی و علّی به حوزه تولید علم دینی

از آنجا که در ارائه‌ی دکتر جمالی و کتب دکتر گلشنی سرتیتر «علم سکولار تا علم دینی» پررنگ است، به نظر می آید در نگاه دکتر گلشنی ورود به علم دینی از سمت علم سکولار و از نقطه علوم تجربی رقم خورده است. این ورود برای این نگاه لوازمی را در پی داشته است.

اولا اینکه در دل پارادایم علم سکولار متوجه کانال هایی شده اند که اساس علم های تجربی سکولار را تشکیل می دهد و اتفاقا هر کدام از آنها در لایه هایی خاص متوقف به جهان بینی در دل علم تجربی هستند.

با این گونه بررسی متوجه شدند که وقتی شاه راه های علم تجربی کاملا به جهان بینی تمرکز یافته، اگر در همین نقاط بتوانیم تزریق جهان بینی توحیدی داشته باشیم، علم دینی را برداشت خواهیم کرد.

لذا نظریه کوانتومی که بر اساس جهان بینی توحیدی ارائه کردند نیز از همین رویکرد تغذیه می کند. این رویکرد از نظر ما ورود لمی به وادی علم دینی است.

اما ورود علّی به وادی تولید علم دینی نیز می توان مورد بررسی قرار داد به این معنا که کاملا و ابتدائا بر جهان بینی و حکمت اسلامی تمرکز شود و سعی بر این باشد که نگاه و ذائقه دین را برای پرداختن و توصیف عالم ماده و طبیعیات را دریابیم و سپس با آن ذائقه و آهنگ به سراغ کشف، توصیف و تجربه در طبیعیات شویم. مزیت این رویکرد به رویکرد قبل این است که اصالت را به پارادایم اسلامی میدهد و نقطه تاکید اولیه را بر این نقطه قرار میدهد لذا از این حیث چه بسا مسائلی در علم سکولار باشد که اساسا با پارادایم اسلامی اصلا مسئله نباشد و در حوزه ذائقه دینی مطرح نگردد.

نکته دیگری که می توان در تفاوت این دو رویکرد مد نظر قرار داد این است که وقتی تحت یک پارادایم به سراغ عالم ماده و توصیف و تحلیل آن می پردازیم قطعا به نقاط و مسائل درجه دو خواهیم رسید که احتمالا این ضرورت را ایجاد میکند که بخواهیم از همان منظر بست و توسعه عرضی و طولی مبانی نظری و جهان بینی داشته باشیم، ورود علی این تضمین را دارد که بسط و توسعه در مبانی از این منظر قطعا منبطق با دین و پذیرفته همان حکمت دینی سابق است اما در رویکرد لمی هیچ تضمینی وجود ندارد که بتوانیم مسائلی را منشأ بسط قرار دهیم که اساسا مسئله دین نبوده و توسعه حکمت از آن مسئله موجب گردد بعد از تطوراتی، پارادایم های بومی دینی و اساسی را به نفع فلسفه سکولار مصادره کند.

صورت بندی رویکردهای تمدنی به علم دینی

در تعاریفی که از تمدن ارائه می شود اساسا علم و دین هردو از مؤلفه های تمدنی هستند. به این صورت که اگر بخواهیم تمدن های بشری را از اول خلقت تا به امروز بررسی کنیم نمیتوان گفت این دو مؤلفه به صورت یک نیاز ضروری اجتماعی در زیست بشر ظهور و بروز نداشته است، هم چنین اینکه با بررسی سیر تطورات این دو مؤلفه در زیست بشری از اول خلقت تا کنون می توان ادعا کرد که انسان نیز نسبت به این دو مقوله بی واکنش نبوده و کنش گری فعالانه ای را اخذ نموده است.

سیر تطورات تمدنی علم و دین نشان می دهد که درگیری های تمدنی از ابتدای تاریخ، به شدت در این دگرزیستی ها اهمیت داشته و نمی توان برای پرداختن به مسئله علم و دین از آن غافل بود.

با پیش فرض گرفتن مقدمه فوق، اینگونه شایسته است که به مسئله علم و دین و رابطه آن پرداخته شود که این دو مؤلفه از شأن اصلی خود که تنفس در افق های تمدنی است، خارج نگردد و هم چنین بتوان دائما ناظر به درگیری های تمدنی بشر در طی تاریخ، به تحلیل آن پرداخت.

در جلسه اول «دوره آشنایی با برخی از ایده های معاصر علم دینی» به ضرورت پرداختن این مسئله پرداخته شد اما به نظر می آید قدری افق این دو مؤلفه به ترازهایی پایین تر از افق های تمدنی تقلیل یافت، لذا شاهد بودیم که در صورت بندی مواجهات با این مسئله، مواجهات ناقصی که با یک رویکرد مادی گرایانه تاریخی بشریت را رصد کرده اند، هم عرض رویکردهایی گذاشته شد که برای یک تمدن حرف و نسخه اصلاحی دارد؛ این خلط در صورت بندی پرداختن به علم دینی به نظر ما اساسا موجب خواهد شد در پرداخت و حل مسئله علم دینی، غافل از اینکه باید پاسخ به سمت نظریه ای رود که بتواند با زیست بشری ارتباط بگیرد و برای تمام انسان بما هو انسانِ امروز، سخن نو را مطرح کند، به تامل بشیند و نهایتا در بعد از انقلاب اسلامی که با یک پدیده کاملا تمدنی رو به رو هستیم، پاسخی در افق های بسیار پایین تر را اصرار بورزد.

حادثه ای که در ایران به عنوان انقلاب اسلامی اتفاق افتاده است، عمق هایی انسانی و فراانسانی دارد و به تصریح رهبر انقلاب ما را وارد عصر جدید کرده است. این جمله لوازمی دارد که نشان می دهد انقلاب اسلامی شروع یک تمدن نوین را به بشریت وعده داده و در حال شتاب گرفتن به سمت تشکیل آن است. لذاست که برای انقلاب اسلامی پرداختن به مسئله علم و دین و رابطه آن از ابتدا از مسائل ضروری بوده و هست.

اما باید توجه داشت در هم عرض رویکرد انقلاب اسلامی قطعا رویکردهایی قرار می گیرد که توان و قدرت پرداختن به این موضوع را در ساحت یک تمدن را داشته باشند.

شاید نهایتا بتوانیم در این موضوع قایل به سه رویکرد در مسئله علم دینی باشیم:

1- رویکرد تمدن شرق 2- رویکرد تمدن غرب 3- رویکرد تمدن نوین اسلامی

کشفی بزرگ به نام اندیشه

در شرایط فعلی نظام تعلیم و تربیت حوزه علمیه، بسیار پیش می آید که تفکرات فارغ التحصیلان حوزوی اصلا مورد تایید مسئولین این نهاد نیستند. به عنوان مثال علی رغم آنکه مسئولین حوزه درصدد هستند طلاب انقلابی تربیت کنند، اما بخش نه چندان کمی از فارغ التحصیلان حوزه مخالف، زاویه دار و یا لااقل بی تفاوت نسبت به انقلاب اسلامی ، آرمان ها و اهداف آن هستند.
کسانی که می خواهند این موضوع را ریشه یابی کنند، عمدتاً علت را در دوران تحصیل و دانش هایی که این اشخاص فراگرفته اند ، جستجو می کنند. مثلا معتقدند این شخص خوب درس نخوانده. مثلا می گویند چون تحصیلات فقهی و اصولی خوبی نداشته، به ملکه اجتهاد دست پیدا نکرده و لذا در فهم دین عمق لازم را ندارد. برخی معتقدند چون این شخص فلسفه و عرفان نخوانده، جامعیت علمی نداشته و لذا دچار آسیب هایی از این قبیل شده است .
نگاه عمیق تر آنست که بگوییم آنچه طلاب در کنار تحصیلات سنتی نیاز داشتند، در نظام تعلیم و تربیت حوزه دیده نشده و برای آن تدبیری اندیشیده نشده است. اما این نگاه هم، صرفا اضافه کردن و تقویت برخی دروس جنبی مثل تفسیر، عقاید و … و همچنین برخی دوره های تهذیبی، تربیتی و … را توصیه می کند.
بررسی دقیق نقاط قوت و ضعف دیدگاه های فوق و اشکالات این دو دیدگاه مجال دیگری می طلبد. اما وقتی پشتیبانی از اندیشه دینی طلاب را مد نظر قرار می دهیم و به این نکته می اندیشیم که طلاب در کنار دانش به طعام معرفتی و تغذیه اندیشه ای نیاز دارند، متوجه کشفی بزرگ می شویم؛ کشفی که باب جدیدی را پیش روی ما می گشاید.
اگر سطحی به مقوله اندیشه نپردازیم، با توجه به همین نکته، می توانیم اصلاح بزرگی در تربیت طلاب رقم بزنیم.

نظر دکتر هراری مورخ اسرائیلی درباره دنیای پساکرونا

یووال نواح هراری 44 ساله زاده اسرائیل و تحصیلکرده آکسفورد، نویسنده کتاب‌های پرفروش «انسان خردمند؛ تاریخ مختصر بشر»، «انسان خداگونه؛ تاریخ مختصر فردا»، «۲۱ درس برای قرن ۲۱» و مقاله‌های تفکربرانگیزی مانند «خدا نمرده، برکنار شده» و «حقیقت سکولار» است.

یووال نواح هراری این روزها در مقاله‌ای که در نشریه تایم منتشر کرد و نیز در مصاحبه با کریستین امانپور در شبکه سی‌ان‌ان و همچنین در گفت‌وگو با برنامه «واقعیت» در شبکه دوم تلویزیون اسرائیل تأکید کرد که در مبارزه با کرونا، بشریت با فقدان رهبری روبه‌روست و تنها راه غلبه بر بحران‌های مشابه، لزوم حل واقعی آلام مردم جهان است؛ حال آن‌ که بسیاری از سیاستمداران، حتی در اوج بحران کرونا، در اندیشه کنترل بیشتر ملت‌ها هستند.
به نظر می‌رسد دنیا در ماجرای ویروس کرونا با یکی از بزرگ‌ترین رویدادهای تاریخ معاصر خود روبه‌روست. حتی مادربزرگ ۹۸ ساله من که جنگ جهانی را دیده، تجربه مشابه ویروس کرونا را ندارد. تا پیش از این، من تاریخ را از لابه‌لای اوراق می‌خواندم، اما اکنون خودم با آن روبه‌رو هستم. این امر وحشت مرا می‌افزاید. سخن از رویدادی است که پیامدهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی شگرفی دارد. این عواقب تا سال‌های طولانی، حتی بعد از سپری شدن خود ویروس، بر زندگی بشر اثرگذار خواهد بود.
مهم‌تر از ضرباتی که ویروس وارد کرده، از این پس، نحوه عملکرد و همکاری بشریت با یکدیگر اهمیت دارد، نه خود ویروس. آن‌ چه می‌تواند ویروس را به یک فاجعه جهانی بزرگ‌تر تبدیل کند این پرسش است که آیا این بحران، دشمنی میان انسان‌ها و کشورها و همکاری نکردن‌شان با هم را بیشتر خواهد کرد یا نه؟
مطمئناً کرونا نسل بشر را منقرض نخواهد کرد، اما اگر در نتیجه بحران کرونا سیستم‌هایی تقویت شوند که با بستن دستبند بیومتریک و راه‌های دیگر شهروندان را ۲۴ ساعت شبانه‌روز تعقیب کنند و دنیایی داشته باشیم که کشورها دیگر به هم اعتماد نکنند و تجارت جهانی نیز فرو بپاشد، درست است که هنوز اکثر مردم زنده خواهند ماند، اما دنیای خوبی نخواهد بود.

سویه اومیکرون کروناویروس

در اول این هفته شاهد این خبر بودیم که «اولین گزارش دانشمندان آفریقایی منتشر شد که در آن گفته شده است این سویه(اومیکرون) به سرعت در حال جایگزین کردن گونه جهش‌یافته دلتاست و آن چه که بخصوص نگرانی‌آور است این است که اومیکرون ظاهرا می‌تواند از سد دفاعی پادتن‌ها در بدن بهبودیافتگان کرونا بگذرد.
سویه جدید اومیکرون توسط دانشمندان در آفریقای جنوبی اواخر ماه نوامبر کشف شد. از آن زمان تاکنون این سویه در ده‌ها کشور از جمله آلمان مشاهده شده است.»

حال بعضی از صحبت ها و گمانه هایی که راجع به انتشار این سویه از سوی مخالفین با پروتکل های سازمان جهانی بهداشت مطرح میشود این است که رئیس جمهور آفریقای جنوبی در مسئله کرونا قدری دقیق تر ورود کرده و چون از نخبگان و دانشمندان جهان سوال پرسیده که دلیل علمی پروتکل ها را توضیح دهند و هم چنین قانون واکسیناسیون را اجباری نکرده و اتفاقا با اجباری شدنش مخالفت کرده است این بازی را با او شروع کرده اند:

در فیلم زیر رئیس جمهور افریقای جنوبی سیریل رامافوزا رسما اعلام می کند که واکسیناسیون اجباری را قبول ندارد و هیچ کس حق اجباری کردن این موضوع را نداشته

بعد از پخش شدن خبر ورود سویه جدید کرونا نسبت به آفریقای جنوبی تصمیماتی جهانی گرفته شد که یکی از ان تصمیمات لغو پروازها به انجا و ممنوعیت تردد به افریقای جنوبی بود و این تصمیم واکنش این رئیس جمهور را برانگیخت که در خلال ان دوباره به تصمیمات سازمان جهانی بهداشت اعتراض کرد:
سیریل رامافوزا، رئیس‌جمهوری آفریقای‌جنوبی در اعتراضی شدیدالحن به ممنوعیت مسافرتی وضع شده علیه این کشور به علت سویه جدید ویروس کرونا – اومیکرون – از آمریکا، بریتانیا و اتحادیه اروپا خواسته که این ممنوعیت را فورا لغو کنند.

آقای رامافوزا این سخنان را روز یکشنبه، ۲۸ نوامبر، عنوان کرد و گفت از این تصمیم غرب «عمیقا متاسف و ناراضی» است و گفته این اقدام را بسیار «تبعیض‌آمیز» می‌داند چرا که به گفته او مبنای علمی مستحکمی برای موثر بودن ممنوعیت سفر در جلوگیری از شیوع ویروس‌ها یافت وجود ندارد.

جنگ آب اسرائیل

بنابر گزارش نهاد پایش حقوق بشر اروپا ـ مدیترانه مستقر در ژنو، محاصره طولانی مدت از طرف اسرائیل باعث «وخامت جدی» کیفیت آب در غزه شده و به آلودگی ۹۷ درصد منابع آبی انجامیده است. به گفته این سازمان مردم‌نهاد، بحران حاد کمبود برق نیز بر وخامت اوضاع افزوده و فعالیت چاه‌های آب و تصفیه‌خانه‌های فاضلاب را مختل نموده است. این امر موجب شده تا حدود ۸۰ درصد فاضلاب تصفیه نشده غزه به دریا بریزد و ۲۰ درصد باقیمانده نیز به درون آب‌های زیرزمینی نفوذ کند.

سازمان مزبور افزوده که داده‌های اخیر نشان می‌دهند یک چهارم بیماری‌های شایع در غزه ناشی از آلودگی آب هستند و ۱۲ درصد مرگ‌ومیر کودکان و اطفال در اثر بیماری‌های روده‌ای مرتبط با آب آلوده اتفاق می‌افتد.

محمد شهاده رئیس برنامه‌ها و ارتباطات سازمان مردم‌نهاد مزبور اوایل ماه جاری در بیانیه‌ای شفاهی در چهل و هشتمین نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل در این باره اظهار داشت: «یک جمعیت غیرنظامی از تولد تا مرگ در زاغه‌ای مسموم حبس است و مسمومیت کودکان و عزیزان خود را در اثر آبی که می‌نوشند و احتمالاً خاکی که در آن کشت می‌کنند، برای همیشه به نظاره می‌نشیند، بدون آنکه هرگونه دورنمای تغییر قابل مشاهده باشد.»

در نتیجه آلودگی آب، کشاورزان و زمین‌داران در اکثر مناطق این سرزمین ساحلی محصور مجبورند در ازای هر مخزن ۱۰۰۰ لیتری آب برای آبیاری حدود دو شِکِل اسرائیل (تقریباً ۶۰/۰ دلار) پول بپردازند.
از زمان آغاز محاصره غزه به دست اسرائیل، بحران آب مرتباً رو به وخامت گذاشته و این بحران در سال ۲۰۲۰ به اوج خود رسید. در سال ۲۰۲۰، صندوق کودکان سازمان ملل (یونیسف) تخمین زد که تنها ۱۰ درصد جمعیت در این سرزمین تحت محاصره به آب آشامیدنی تمیز و سالم دسترسی مستقیم دارد و حدود یک میلیون از ساکنان ــ حدود نیمی از کل جمعیت ــ آب ندارند و به آنها آبرسانی نمی‌شود. سطوح بالای شوری آب در چند منطقه از نوار غزه موجب شده تا صدها هزار خانوار مجبور به خرید آب برای آشامیدن و استحمام شوند.

در حالی که میزان شوری آب دریا ۳۰۰۰۰ بخش در میلیون (پی‌پی‌ام) است، میزان شوری آب خانگی در برخی مناطق غزه تا یک سوم این رقم می‌رسد. بنابر گفته احمد صافی کارشناس فلسطینی حوزه آب و علوم زیست‌محیطی، این مقدار برابر با ۱۰ گرم نمک در هر لیتر آب است که یک رقم بسیار بالا محسوب می‌شود.

گزارش ارزیابی میدانی وضعیت بهداشت در فلسطین اشغالی که در سال ۲۰۱۶ توسط سازمان جهانی بهداشت منتشر گردید، نشان داد که بیش از یک چهارم بیماری‌ها در نوار غزه به آلودگی آب مربوط می‌شود و آلودگی آب همچنین علت اصلی مرگ‌ومیر کودکان است.

اتحادیه اروپا و یونیسف در سال ۲۰۱۷ احداث یک کارخانه شیرین‌سازی آب دریا در غزه با هزینه ۱۰ میلیون یورو را تأمین مالی کردند تا دسترسی هزاران نفر از ساکنین به آب آشامیدنی را امکان‌پذیر سازند. اما با توجه به بحران برق موجود، این کارخانه نمی‌تواند با ظرفیت کامل فعالیت کند.

با این حال، به خاطر کمبود سوخت، تصفیه‌خانه‌های فاضلاب با ظرفیت کمتر از حد معمول فعالیت می‌کنند و اداره آب مجبور شده فاضلاب آلوده و تا حدودی تصفیه شده را به دریا بریزد.

در جریان حملات متوالی ارتش اسرائیل به نوار غزه از سال ۲۰۰۸ به بعد، قوای اسرائیل زیرساخت‌های آبی و بهداشتی را بارها هدف قرار داده‌اند، از جمله مناطقی که چاه‌های آب و خطوط لوله در آنجا واقع شده‌اند و تأسیسات بهداشتی و ساختمان‌های شهرداری که کارشان تخلیه و تصفیه فاضلاب است.

در جدیدترین حمله در ماه مه، اسرائیل دست به یک عملیات نظامی ۱۱ روزه در نوار غزه زد و زیرساخت‌های غیرنظامی مهم را مستقیماً هدف قرار داد که این امر با خسارات بلند مدت همراه بود.

ارزیابی فوری خسارات و نیازها که در پی حمله توسط بانک جهانی انجام گرفت، نشان داد که نوار غزه ۳۸۰ میلیون دلار خسارات فیزیکی و ۱۹۰ میلیون دلار زیان اقتصادی متحمل شده و حق دسترسی ساکنان به آب سالم مستقیماً از این امر متأثر گردیده است.

دکتر دیوید مارتین و کرونا

دکتر دیوید مارتین (Martin)، در سخنرانی اخیر خود نکات قابل توجهی را بیان کرده:

1️⃣ویروس طبیعی Sars-Cov-2 وجود خارجی ندارد. چیزی که هست یک سلاح بیولوژیک است که در سال ۱۹۹۹ توسط تیم دکتر فائوچی طراحی شد؛ و در سال ۲۰۰۲ Patent آن به نام دانشگاه کارولینای شمالی ثبت شد.

2️⃣بیماری خاصی به نام کووید۱۹ وجود ندارد. عوارض این سلاح بیولوژیک مانند آنفلونزا است؛ و چنین بیماری‌هایی برای همیشه تاریخ وجود داشته و خواهند داشت.

3️⃣کووید۱۹ اولین بیماری تاریخ است که علایم بالینی مشخص برای آن وجود ندارد؛ و ادعا می‌شود که فرد میتواند بدون «علایم خاص بیماری» ناقل آن باشد. چنین چیزی نمیتواند درست باشد.

4️⃣واکسن کووید۱۹ هم یک سلاح بیولوژیک دیگر است.۶ سال پیش دکتر Daszak (معاون فائوچی)خیلی صریح بیان کرده که «تا وقتی که یک پندمی بیماری عفونی رخ ندهد، توجه کسی جلب نخواهد شد. در آن زمان ما باید مردم را متقاعد به لزوم واکسن برای کروناویروس کنیم. رسانه‌ها در این زمینه نقش مهمی دارند؛ و وقتی نیاز واکسن را همه حس کردند، سرمایه‌ها به سمت آن جلب خواهند شد».

5️⃣آنچه دکتر Daszak گفته اعتراف به ۵ جرم سنگین، طبق قوانین آمریکا، است. اما هیچ سیاستمداری را نخواهید یافت که اجازه دهد چنین واقعیتی در مجامع عمومی مطرح شود. این واقعیتها را ۵ سال پیش منتشر کردیم؛ اما هیچ‌کدام از شما مردم هم عکس‌العملی نشان ندادید.

6️⃣در ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۹ سازمان بهداشت جهانی یک گردهمایی برگزار کرد، تا برای اجرای یک مانور مقابله با پندمی عفونت دستگاه تنفسی آماده شوند.

7️⃣روز بعد از این همایش ترامپ یک دستور اجرایی، برای مقابله با پندمی آینده، صادر کرد؛ که اجازه توسعه واکسنهای DNA، mRNA، Vector Based، و «ذرات نانو که خودشان ساختارهایی را ایجاد میکنند»، را میدهد.

?پ‌ن: سال گذشته ادعا میشد که ترامپ، برای به شکست کشاندن نقشه شیاطین در استفاده از واکسن به عنوان سلاح بیولوژیک، آن فرمان را صادر کرده؛ و توسعه و توزیع واکسن‌ها را، طی طرح Warp Speed، به ارتش واگذار کرد. اما روز به روز احتمال صحت این روایت کمتر میشود. چون واکسنها در کاهش جمعیت و اعمال تلفات موفق عمل میکنند؛ و این برنامه، علیرغم همه شواهد علمی بر خلاف آن، پیش میرود. از ظاهر قضایا برمی‌آید که شیاطین ابتکار عمل را در دست دارند.

?سخنرانی کامل را در لینک زیر میتوانید بیابید.

?[1] https://rumble.com/vote83-dr.-david-martin-arming-the-public-with-important-information-nov-2021.html

تحلیلی از یکی از متدینین آمریکایی با نگاه های آخرالزمانی

بعضی از تحلیلگران (مانند جیم استون) معتقدند بارش شدید یک‌شنبه گذشته جنوب بریتیش کلمبیا، که منجر به قطع تمام راههای ارتباطی ونکوور شد، نمیتواند حادثه‌ای طبیعی باشد؛ و قاعدتاً باید نوعی دستکاری در آب و هوا، یا به اصطلاح GeoEngineering، در کار باشد.

میزان بارش به حدی بود که این پدیده جوی را «رودخانه‌ای در جو»، یا atmospheric river، نامیدند. این میزان بارش در این فصل تابحال سابقه نداشته است. سیل‌های گذشته عمدتاً در اواخر بهار، با آب شدن ناگهانی یخچالهای طبیعی رخ میداد.

اگر این حادثه به خاطر دستکاری در آب و هوا باشد، دلیل آن ایجاد قحطی مصنوعی است؛ و این یکی از سیاستهای گلوبالیستها، برای اجبار مردم جهان به قبول The Great Reset و نظم نوین جهانی آنها، است.

با هدایت کردن ابرهای کالیفرنیا به سمت شمال، هم در کالیفرنیا خشکسالی ایجاد شده، و هم بندر ونکوور از کار افتاده است.

یک‌سوم صادرات و واردات کانادا از طریق این بندر انجام میشد، که در حال حاضر متوقف شده و مشخص نیست چه زمانی دوباره راه‌اندازی خواهد شد. توقف واردات پتاس، برای کشاورزی، نیز در تولید سال بعد اختلال ایجاد خواهد کرد. به علاوه بخش عمده صادرات غلات کانادا متوقف شده؛ و حمل حدوداً ۵٪ از کل گندم مورد نیاز دنیا دیگر ممکن نیست. تأثیر این کمبود گندم را بقیه دنیا نیز حس خواهند کرد.

روش سرمایه گذاری بنیادهای بین المللی در مراکز علمی

رادیکالی ای را که آن ها تولید می کنند می توان رقیق و رام کرد و به اصلاحاتی پلکانی تبدیل کرد که نمی توانند معضل ساختاری نابرابری جهانی را حل کنند. بنیادها شبکه سازی را في نفسه هدف میدانند؛ چون اولا، اصل ساخت انها نتایجی در بر دارد (یعنی به واسطه مجموعه کارکردهای «درونی» که دارند) و ثانيا، چون شبکه ها اهدافی را غیر از آنچه علنا بيان شده است محقق می کنند (یعنی کارکردهای «بیرونی» شبکه ها) شبکه های بنیادها
می توانند پرورنده و خالق آن دسته چارچوب های فکری‌ای باشند که به شبکه انسجام می‌دهد؛ بنیادها سخاوتمندانه برای خلق فضاهایی پول می دهند که انواع خاصی از دانش را تولید میکنند و بدان وجاهت می دهند شبکه ها شغل و اعتبار می آفرینند؛ آنها به دانش پژوهان، سیاستگذاران، دانشگاه ها، ژورنال ها و جامعه ها و انجمن های حرفه ای کلیدی بودجه می دهند تا دانش پژوهان را از مراکز «محوری» مادرشهری به افراد مستقر در «حومه» وصل کنند؛ شبکه ها، در چارچوب نظامی «امن» از ایده ها، منابع شغلی در اختیار متفکران می گذارند تا برخی ایده ها را تقویت کنند و به نبرد با مابقی ایده ها بروند و صرفا از طریق تولید وانتشار ایده ها و تحقیق های تجربی نگذارند «فکرهای دیگر» شکل بگیرند یا حداقل احتمال شکل گیری شان را بسیارکم کنند؛ همچنین شبکه ها، کادرهای سرآمدان هوادار ایالات متحده را شناسایی می کنند و توسعه میدهند که در زمان جنگ سرد حامی (و بهره مند از) استراتژی های مدرن سازی سرمایه دارانه بودند و امروز پشتیبان (و بهره مند از) استراتژی های جهانی سازی نئولیبرال هستند.
به علاوه، این شبکه ها «نظام های خودنگهدار» هستند؛ یعنی معمولا پس از یک دوره بهره مندی از ولی نعمتی بنیادها، می توانند دوام بخش خویش باشند (که سعی اکثر سازمان ها نیز همین است.) این دوام بخشی به خویش یکی از منافع قوام یافته ارباب رجوع کلیدی شبکه هاست. شبکه ها مولد دانش پژوهان «موجهی» هستند که با ایده ها و سیاستگذاری های «موجهی» گره خورده اند که سازمان های موجهی، مانند صندوق بین المللی پولی، بر بانک جهانی و وزارت خارجه بر آنها صحه می گذارند یا حداقل به آن‌ها می‌پردازند. آنها به حفظ وضع موجود کمک میکنند و در موارد بیشتری نیں در مقام اصلاحگران درون سیستمی عمل میکنند.

مأمویت قناری (Cananry Mission)

ماموریت قناری Cananry Mission یک ماموریتی است که از طرف لابی های حامی اسرائیل و صهیونیست طراحی شده که وظیفه خودرا افشا کردن اطلاعات افراد و گروه هایی می داند که ضد آمریکا، اسرائیل و یهودیان هستند.
لذا در سایت این ماموریت بخش های دانشجویان، اساتید دانشگاه ها و سازمان ها به چشم می خورد.
ضمنا باید این نکته را نیز تذکر داد که یهود ستیزی را این افراد توانسته اند به سطحی ارتقا دهند که اگر کسی قائل شود که باید در سرزمین فلسطین یک دولت واحد تشکیل شود که در ان دولت افراد با اعتقادات متفاوت مثل یهودی، مسیحی، مسلمان و حتی بی دین با حقوق برابر زندگی کنند،عملا او ضد یهود و یهودستیز نام گذاری می شود، به این دلیل که حقوق مردم یهود در فلسطین را به رسمیت نشاخته است.

 

نمایش برهنگی در اسرائیل

دهها مدل برهنه که بدن‌هایشان را رنگ سفید زده بودند در بیابانی در جنوب اسرائیل جمع شدند. این جدیدترین پروژه عکاس هنرمند آمریکایی، اسپنسر تونیک است که این روزها به دعوت وزارت گردشگری اسرائیل در این کشور به سر می برد. هدف از این پروژه عکاسی جلب توجه به کوچک شدن دریاچه بحرالمیت عنوان شده است.

اسپنسر تونیک (به انگلیسی: Spencer Tunick) (تولد ۱ ژانویه ۱۹۶۷) هنرمند آمریکایی یهودی است که به خاطر عکس‌های که از افراد برهنه به صورت دسته جمعی و به شکل هنرمندانه گرفته‌است مشهور شده‌است. شبکه تلویزیونی اچ بی او آمریکا تاکنون سه مستند دربارهٔ او تهیه کرده‌است. او در سال ۲۰۰۷ از ۱۸ هزار زن و مرد داوطلب برهنه در شهر مکزیکوسیتی در مکزیک عکس گرفت که دراین زمینه رکورد دار می‌باشد. او با همکاری گروه صلح سبز از افراد برهنه بر روی برف در کوه‌های آلپ در سوئیس عکس گرفت تا نظر مردم دربارهٔ مشکل گرم شدن زمین جلب کند.

(پیشاپیش از نمایش دادن این گونه تصاویر عذرخواهی میکنیم)

 

 

نفتالی بنت و جنگ سرد با ایران

نفتالی بنت اخیرا در مصاحبه ای گفته است که: ما در جنگ سرد با ایران هستیم. در ۳۰ سال اخیر رژیم ایران دور و اطراف ما مستقر شده تا ما را به خود مشغول کند و از عمل باز دارد.

این جمله نفتالی بنت و روند حرکتی احزاب اسرائیل ما را به این نتیجه می رساند که ورود افزایش فشار بر ایران در منطقه و هم چنین شروع یک درگیری کاملا نرم و هیبریدی ازپایگاه اسرائیل آغاز شده است
با نگاه به جریان شناسی احزاب اسرائیل که در تصویر ذیل این پست مشاهده می شود، در میابیم که شرق از پایگاه اسرائیل در حال تهدید نرم است لذا تمدن غرب به حضور اسرائیل به عنوان تنها نفوذی آنها در بلوک شرق حساب باز کرده و آنجا را پایگاه حملات به تهدیدهای قدرت قرار داده است.
نمایشگاهی که تمام ظواهر این نمایشگاه را یک نماینده اسرائیلی دنبال می کند یا ورود صنعت عکاسی بدن های لخت در اسرائیل و پیمان های صلح با کشورهای عربی همه و همه نشان از این دارد که اسرائیل پایگاه حملات نرم به قدرت شرق شده است.

معمولا در فضای جنگ سرد برای رژیمی که تمام امنیتش را مدیون سپرهای دفاعی جنگ سخت است، هیبریدی معنا می شود
لذا پالس جنگ ستارگان نشان از این دارد که استراتژی درگیری با ایران با ترکیب حرکت آمریکا و انگلیس با ما رقم خواهد خورد
یعنی قطعا جنگ های سخت نیابتی ادامه خواهد داشت و مارا رها نخواهد کرد
و در این ضمن عملیات های روانی برای ایجاد آشوب به دنبال خواهیم داشت مثل قضیه هک سامانه بنزین و هم چنین در این میان درگیری های شناختی با دال مرکزی استخفاف هم منتظرش هستیم(مانند کرونا)

 

 

لزوم تنها دو مولفه در تعریف کلام انقلابی

در تعریف کلام انقلابی مولفه‌های زیر لازم است:

اولین مولفه در خصوص حشر و نشر این دانش است. مراوده این دانش با اندیشه است. به عبارت دیگر کلام انقلابی مسئولیت پخت و پز اندیشه را برعهده دارد، آن هم اندیشه دینی جامعه. کارهایی از جنس تولید اندیشه، ویرایش و اصلاح، پویایی و روح دمیدن در اندیشه دینی جامعه. و همچنین لازمه کار با اندیشه دینی جامعه، اتصال داشتن با ذهن جامعه است.

تا به اینجا به قسمت کلام پرداخته شده است اما بخش دوم که عبارت است از انقلابی، در واقع مقید کنند جامعه هدف است؛ در واقع این اندیشه‌ای که متکلم به آن می‌پردازد، قرار است پشتیبان کدام حیات باشد؟ در این بخش مشخص می‌شود که این اندیشه قرار است پشتیبان حیات انقلابی باشد. البته حیات انقلابی گستره‌ای به گستردگی عبودیت دارد.

به نظر می‌رسد همین دو مولفه برای تعریف کلام انقلابی که از دو بخش همین عبارت گرفته شده است، برای تعریف این دانش کافی باشد.

کلام را از سرحدات برگردانید

نباید کلام را صرفا به سرحدات تفکر دینی فرستاد و توقع داشت که فقط از قلمرو دینی دفاع کند. نباید صرفا جنبه دفاعی به کلام داد، شاید در بسیاری از مواقع حمله و هجمه لازم باشد. یک قدم جلو‌تر هم اینکه نباید کلام را اینگونه روی ملحد و کافر متمرکز کرد و او را موظف دانست که صرفا در مبارزه برون دینی با ملحد و کافر باشد، بلکه ما در درون دین و جامعه دینی هم نیازمند کلام هستیم، محتاجیم کلام به جامعه دینی هم رسیدگی کند و مدام در مرز‌ها نباشد. و این احتیاج صرفا نیاز از جنس مبارزه‌ای و دفاعی نیست که گفته شود به هرحال کلام به شبهات هم می‌پردازد، خیر این جامعه دینی نیاز به اندیشه دینی دارد، یک اندیشه‌ای که از جنس طعام است و برای او آماده شده است. اگر نگوییم از عمده وظایف کلام این است، باید قبول کرد که این هم از وظایف کلام است. ممکن است اصلا شبهه‌ای مطرح نباشد، ولی یک اندیشه‌ای در جامعه وجود داشته باشد که نیازمند ارتقا و ویرایش است؛ به عنوان مثال اندیشه‌ای که نسبت به معاد و یا مرگ وجود دارد، اگر این باور‌ها ویرایش شود و ارتقا یابد قطعا در حیات و زیست جامعه تاثیری شگرف خواهد داشت.

گذر مسیر اصلاح از اندیشه

برای اصلاح به غیر از اندیشه به سراغ چه‌چیزی می‌توان رفت؟ اگر فکر و اندیشه درست نشود، آیا امکان دارد در رفتار و کردار تغییر ایجاد شود؟ آیا می‌توانیم بدون آنکه از اندیشه شروع کنیم، اصلاحی را رقم بزنیم؟ شاید بتوان با فعال کردن احساسات و عواطف چند صباحی طی مسیر کرد، امّا تا هنگامی که یک اندیشه پشتیبان احساس و عواطف نباشد، توان اصلاح با دوام را ندارد. وقتی یک اندیشه اصلاح شد، بر خلاف عواطف و احساس نیاز نیست مدام در آن دمیده شود، بلکه با تذکر‌هایی آن اندیشه زنده نگه‌داشته می‌شود و حتی بعضا نیازی به تذکر هم نیست.

حتی برای اصلاح سبک‌زندگی هم نیاز به اصلاح اندیشه است، نمی‌توان بدون اصلاح اندیشه تغییری در سبک‌زندگی ایجاد کرد.

اندیشه یا عواطف ؟ مانند یک سوال شرعی !

مقدمه

به طور کلی سر و کار داشتن با عالم انسانی پیچیدگی ها و پرسش های مخصوص به خود را در پی دارد. انسان بنا به آیه قرآن مانند عالم کبیر است.

هنوز در باب ابعاد و اطوار وجود انسان اتفاق نظری وجود ندارد و به تناسب اهداف و روش ها، تفاوت میکند.

یکی از رویکردهای شناخت ابعاد انسان، شناخت قوای تصمیم ساز اوست. در این باب نیز نظریات مختلفی وجود دارد. ملا احمد نراقی به تبع حکمای یونانی این قوا را 4 مورد معرفی نموده است. برخی نیز این قوا را به دو دسته اندیشه و عواطف تقسیم نموده اند.

 

طرح سوال

سوال اصلی برای فردی که میخواهد نقش متکلم انقلابی، یعنی شناخت و تنطیم عقاید مردم را انتخاب کند، این است که : آیا این بهترین راه اصلاح جامعه است ؟ آیا بعد دیگر انسان، یعنی عواطف، اهمیت بیشتری ندارد ؟

به عبارت دیگر : اندیشه مقدم است یا عاطفه ؟

این سوال را میتوان در مقام توصیف و در مقام توصیه مورد بررسی قرار داد.

در مقام توصیف، در مقام “است” و در مقام اندیشه کلامی، تقریبا اجماع وجود دارد که بعد عقلانی و اندیشه ای انسان بر عواطف تقدم دارد. دانشمندان علم اخلاق،فلاسفه و عرفا نیز همیشه عقل را پیشران دانسته اند و تصویرمطلوبشان این است که اندیشه و عقل سکان عواطف را در دست بگیرد. البته بخشی از عواطف الهی که از آن تعبیر به عشق میشود نیز اگرچه به عقل نور میتاباند، اما خودش از اندیشه الهی است که سرچشمه میگیرد.

اما در مقام توصیه، در مقام “باید” و در مقام اندیشه فقهی، ماجرا فرق میکند.

این عرصه، عرصه راهبرد و عملیات است.

ممکن است لازم باشد روزی عواطف مقدم شود و فردای همان روز اندیشه ( و بالعکس )

آن چیزی که حکم نهایی “امروز” را مشخص میکند، درک از زمان و مکان و شرایط است.

دریافت فقیه ( یا حاکم ، یا استراتژیست )  از صحنه است که اولویت و ترتب یکی از این دو در صحنه را مشخص میکند.

 

نتیجه

فردی که بین اتخاذ رویکرد اندیشه ای یا عاطفی دچار سوال است چند راه دارد :

  1. احتیاط کند و هر دو را  پیش ببرد.
  2. مقلد باشد به این معنا که به گزارش و نتیجه گیری دیگری اعتماد کند.
  3. اجتهاد در مبانی و صحنه را بدست آورد ( البته تا رسیدن به آن مرحله اگر نخواهد روحیه اصلاحی خودش را تعطیل کند باید یکی از دو راه بالا را انتخاب کند )

وجه ممیز کلام انقلابی از اصطلاحات بدیل

اغلب اصطلاحات بدیل کلام ناظر به فضای دانشی است و در تعریف‌های آن‌ها هم نگاه به بعد دانشی کلام است، بر خلاف کلام انقلابی که در لایه اندیشه‌ای است و اساسا به خاطر نارسایی اندیشه‌‌ای پدید آمده است. یک عطش اندیشه‌ای در جامعه احساس شده است که ناظر به آن کلام انقلابی تعریف می‌شود.
اصطلاحات بدیل کلام معمولا در این همان افق دانشی کلام مرسوم بسته شده‌اند. در فضای دانشی کلام مرسوم به دنبال این هستند که همان توصیفات عالم را یا به عمل نزدیک کند یا انتظام ببخشد و یا خوانش‌نو از آن ارائه کند و یا در نهایت نسبت توصیفات عالم را با مسائل جدید روشن کند. ولی وجه ممیز جدی کلام انقلابی در این است که کلام انقلابی در افق اندیشه بسته شده است.

کلام انقلابی در تلاش است مباحث را به ساحت اندیشه بکشاند. متکلم در کلام انقلابی نمی‌تواند بی‌قید نسبت به جامعه باشد، به هر حال او در حال پخت و پز یک طعام معرفتی و اندیشه‌ای برای جامعه است و باید تغذیه جامعه از این اندیشه را مدنظر داشته باشد و بدون در نظر گرفتن ذائقه و سلیقه جامعه نمی‌توان برای آن طعام فراهم کند.

نسبت اندیشه و دانش با نظر به زیست تاریخی انسان

اگر به ابتدای تاریخ حیات بشر نظر بیاندازیم متوجه خواهیم شد آن زمان دانشی وجود نداشته است. اما آیا این مسئله بدین معناست که انسان فاقد حیث معرفتی بوده است خیر! انسان یک موجود شعوری ارادی است که حیات خویش را با همین حیث تدبیر می کند.

انسان با اندیشه پا بر روی زمین گذاشت و اکنون که در این مختصات تاریخی به تاریخ حیات بشر نظر می اندازیم می بینیم انسان سالها فکر و اندیشه خویش را منضبط کرده، بدان نظم و انضباط دانشی بخشیده و در ساز و کار آموزش عمومی در آورده است. به طور مثال انسان سالها مدیریت میکرده است پیش از آنکه دانش مدیریت پدید آمده باشد. انسان از دیر زمان دانش های خود را مدیریت می کرده است پیش از آنکه دانش مدیریت دانش وجود داشته باشد.

اساسا زمانی میتوان گفت اندیشه از حیثیت اندیشه ای خود خارج شده است که در ساز و کار آموزش عمومی در آمده باشد. آموزش عمومی به اتکا و ابتنای دانش بنا گذاری شده است.

اندیشه آن زمانی میدان دار می شود که دانش ها از پاسخ به مسئله های مستحدثه و سوژه شده توسط انسان باز بمانند. به عبارت دیگر آنجایی که مرز شهر دانش تمام می شود اندیشه میدان دار میگردد تا مرز دانش را به پیش ببرد.