نوشته‌ها

ایده فرهنگی مادر در کنار حوادث خرد اجتماعی و سیاسی- مهسا امینی

گاهی نگاه به حوادث از این منظر است که این حادثه در چه لایه ای رقم خورده است و متناسب لایه ای که در آن قرار گرفته باید آن را تحلیل کرد، اما منظر دیگر حوادث، مشاهده آنها از زاویه عقبه شکل دهنده آن حادثه است تا بتوان متناسب با آن کنش یا واکنش داشت و یا حتی تحلیل کرد.

به فرض مثال حادثه مهسا امینی به عنوان یک حادثه خرد اجتماعی سیاسی، که از آن جهت که یک حادثه است بسیار در چشم می آید و ممکن است دلهایی را بلرزاند اما متناسب با دامنه های تأثیر مهم تر این موضوع وزن بالایی پیدا نمی کند. اما اگر بخواهیم پاسخی برای این گونه حادثه های اجتماعی سیاسی به گونه ای ریشه ای دنبال کنیم و بیابیم می بایست این حادثه را از منظر عقبه آن مورد نظر قرار بگیرد.

در همین حادثه باید توجه کرد این موضوع یک حادثه خرد سیاسی اجتماعی اما زاییده تمدن غرب است، باید با دقت به این گزاره توجه کرد که زاییده یک تمدنی است که تکامل یافته و تمامی یالهای تمدنی خود را پهن کرده و بسط داده است لذا وقتی حادثه ای را رقم می زند قطعا اتصالاتش به صحنه ی مدیریت تمدنی او وصل است. لذاست که می بینیم اولا مطرح می شود که تمامی دستگیر شدگان مربوط به این آشوب میانگین سنی 15 سال دارند. این یعنی نسلی که پا به هنجار شکنی گذاشته و غالبا از جنس مونث جامعه است تحت یک تربیت خاص توانسته است به این صحنه بیاید. اگر گریزی به صحنه تربیتی این نسل بزنیم متوجه خواهیم بود که بستر رشد این نسل در سه سال گذشته یعنی از 11 الی 12 سالگی تا کنون تحت سکوهای جدیدی چون تیک تاک بوده است نه اینستاگرام و توئیتر، سکویی که اساسا جهت نمایش و بازیگری تحت عنوان «چالش» تا به امروز فعالیت داشته و تقریبا میانگین سنی حضور در این سکوها همین رنج سنی می باشد و غالب پیام هایی که در اینستاگرام یا فضاهای دیگر وایرال می شود تولید شده از همان جا می باشد.

نکته دیگر این که چالش هایی که در چند سال اخیر برای این نسل به اجرا گذاشته شد به واسطه اینفلوئنسرها یا میکرو اینفلوئنسرها بود که حتی شاید مانند «ندا یاسی ها» ایرانی هم نبودند اما بودند هم چون امیر تتلو ها که توانستند در بازه ای سه ساله بیشترین مدیریت تربیتی را برای این نسل رقم بزند. چالش های جنسی از قبیل «من حامله ام، من باردارم» و بسیار چالش دیگر که شأن این متن فراتر از نام بردن از آنها است.

از طرفی دیگر کرونا و حضور آموزشی اجباری این نسل در فضای مجازی نوع دیگری از تثبیت هویتی بازیگری برای این نسل در سه سال توانست به اقدامات قبلی بیافزاید یعنی جدای از حوزه تربیت، حوزه آموزشی نیز به کمک تکمیل این پازل آمده است.

بماند اینکه حوزه اقتصاد و رمرز ارزها و متاورس ورود دیگری برای مدیریت این نسل باز کرده است یعنی شاید تا دیروز این نسل نمی توانست از فعالیت های فاسد و هرزه اش کسب درآمدی داشته باشد اما امروز همان بازی ها و چرخ زدن ها و بازیگری ها می تواند او را به عنوان یک ابرسرمایه دار ردیف سنی خودش بالا بیاورد.

قابل توجه است که میانگین سنی 15 سال امروز یعنی متولدین 1386 که تحت تربیت معلمانی در آموزش و پرورش بوده اند که این معلمان نیز کوچک ترین شان متولد 1377  هستند تا به قبل که حدودا میتوان گفت تا متولدین 1370. به عبارتی دیگر، متولدین دهه 80 تا سه سال دیگر وارد حوزه تعلیم و تربیت به واسطه افزایش ورودی های دانشگاه های تربیت مدرس و تسهیلات خوب جهت استخدام و حمایت مالی از آنها میشوند وهمین نسل ولنگار کاملا رشد و تربیت نسل بعدی را به دست می گیرد.

لذا مطمئن باشیم که تا سه سال دیگر دهه نودی ها تحت تربیت معلمانی قرار گرفته که همین امروز در خیابان ها چرخیدند و رکیک ترین الفاظ را به عنوان اعتراض و مطالبه مطرح کردند و خواستاری عریانی محض شدند که این ظهورها و بروزها با نگاه به عقبه تمدنی شان اصلا جای تعجب ندارد زیرا که تمام لایه های این تمدن در رقم زدن این حادثه شریک شده و پشتیبانی می کنند به این صورت که از سالها قبل تمامی سلبریتی ها و ورزشکاران و هر آنچه که ممکن است به این حادثه کمک کرده و اثری بگذارد با مقوله ای آماده شده اند. اتفاقاتی چون ورود زنان به ورزشگاه، تجاوزهای به بازیگران، حضور فیلمهای خاص در جشنواره های خارجی و…

این گونه عقبه ای برای یک حادثه نشان می دهد که موضوع بی حجابی مطرح در فضای فرهنگی و امنیتی امروز نباید پاسخی بی عقبه یا متصل به تمدن مقابل داشته باشد و تا در فضای فرهنگی  یک عقبه مستحکم و عمیق برآمده از اندیشه تمدن اسلامی، تشکیل نگردد عملا یک حادثه خرد اجتماعی سیاسی تمامی حیثیت شما را به عنوان یک اندیشه تمدنی لکه دار میکند.

به نظر می آید ایده فرهنگی مادر در قله ای در مبارزه ایستاده است که بتواند این عقبه ها را برای هر گونه مقابله ای از تمدنی و راهبردی گرفته تا تمام تکانه های خرد اجتماعی سیاسی را پاسخ گو باشد.

تبیینی از اقتدار فرهنگ انقلاب اسلامی در کنار غنای آن

در خاطره ای از امام موسی صدر رحمه الله علیه نقل شده است که در صور لبنان شخصی مسیحی بستنی فروشی داشت. در همین خیابان که اتفاقا محله ای شیعه نشین بود، شیعه‌ای توانسته بود با استفاده از احساسات مذهبی مردم فضایی را ایجاد کند که مردم از این شخص مسیحی خرید نکرده و فقط از خودش خرید کنند. این امر موجب شده بود که نه تنها معیشت این شخص به تنگ آید بلکه فضایی ضد ارزش در نگاه مردم علیه این فرد شکل بگیرد. فرد مسیحی این مشکل را با امام موسی صدرمطرح می کند. امام موسی، بعد از نماز جمعه آن هفته درخواست می کند که پیاده به منزل برود و از این خیابان عبور می کند. جلوی درب مغازه این مسیحی توقف داشته و به شخص مسیحی می گوید: «امروز از کدام بستنی به ما میدهی؟» همین حرکت و اقدام موجب می شود که یک جا به جایی ذهنی برای مردم آن منطقه شکل بگیرد و بدون هیچ سخنی یک ضد ارزش کنار رفته و ارزشی جایگزین آن گردد.

در مقوله فرهنگ انقلاب اسلامی اشاره شد که این فرهنگ، دارای اقتدار و غنا است. می تواند فرهنگی اتفاقا غنای کافی داشته باشد اما بدون اقتدار ممکن است با اندک تکانه ای دچار آسیب گردد. به نظر می آید طبق خاطره ای که گذشت قدری واضح گردد که فرهنگ دینی مردم اگر در مقام اقتدار قرار نگرفته باشد با اندک ضربه یا طراحی مختصر، یک ارزش به ضدارزش تبدیل شده و حتی ممکن است از دست برود.

توانمندی رویکرد دکتر کچوئیان در تصویر سازی علم دینی در افق تمدنی

در یادداشت اول از دوره علم دینی اشاره شد که علم از پارامترهای تمدنی است، اما آنچه که تا جلسه ارائه نظریه دکتر کچوئیان جای سوال داشت این بود که چگونه می شود یک مقوله ای از رئوس تمدن سازی باشد ولی روایت از این مسئله به هیچ عنوان هیچ ربطی به درگیری تمدنها نداشته باشد؟ یا اینکه اگر بناست قرائتی از سطح درگیری صورت بگیرد در قامت یک درگیری تمدنی روایت نمی شود.

موضوع تولید علم دینی از آن جهت که به دنبال احیای یکی از مؤلفه های تمدن اسلامی است، ناخودآگاه وارد درگیری تمدنی خواهد شد لذا شناخت درست این درگیری و صحنه نامتوازن آن از اهمیت و ضرورت بسیار بالایی برخوردار است زیرا که لحظه ای غفلت از این موضوع موجب تأویل و مصادره به سمت جبهه مقابل خواهد شد و چه بسا خروجی کار عملا نه دستاورد ویژه و نه جدیدی خواهد بود.

رهبر انقلاب در دیدار با نخبگان در تاریخ ۱۳۹۶/۰۷/۲۶ می فرمایند:

«یکی از خطراتی که هر ملّتی را تهدید میکند این است که دشمنِ خودش را نشناسد، دشمنِ خودش را دشمن نداند؛ یا دوست بداند یا بی‌طرف بداند؛ این خطر خیلی بزرگی‌ است. این خواب‌رفتگی است. هم دشمن را بشناسید، هم روشهای‌ دشمنی‌اش را بشناسید؛ ببینید چه‌جوری دشمنی میکند. دچار غفلت نشویم؛ اگر غفلت کردیم، غارت خواهیم شد؛ اگر غفلت کردیم، شبیخون به ما زده خواهد شد؛ غفلت نکنیم. امیرالمؤمنین (علیّه السّلام) فرمود ــ در نهج البلاغه است ــ وَ اللَّهِ لَا اَکونُ کَالضَّبُعِ تَنامُ عَلَى طولِ اللَّدم‌؛ من مثل آن حیوانی نخواهم بود که معمولاً برای اینکه به خواب برود، یک آهنگی میخوانند و او به خواب میرود؛ من خواب نخواهم رفت، بیدارم و میفهمم دُوروبَرم چه میگذرد. از ما هم همین را خواسته‌اند. نباید به خواب برویم، نباید غفلت کنیم.»

به نظر می آید دکتر کچوئیان از بین نظریه هایی که تا کنون بررسی کرده ایم از معدود افرادی است که سعی کرده خود را در دل این درگیری به گونه ای قرار دهد که تمامی ابعاد مسئله علم دینی را در افق تمدنی و فضای درگیری آن ببیند.

از نکات برجسته ای که ایشان مد نظر دارند ابداع غرب شناسی در تعریف خودشان بود که قائل اند در یک درگیری تمدنی همه مفاهیم دچار تجدد شده و لذا امکان فهم سوم وجود ندارد الا اینکه یک پیچ تاریخی و عصر جدیدی آغاز شود که انقلاب اسلامی این عصر را رقم زده و لذا هم اکنون قابلیت شناخت غرب فراهم شده لذا استراتژی ایشان برای عبور از مدرنیته از دل مدرنیته، تشدید بحران است یعنی باید تا میتوان بحرانی که امروزه تمام عاقله را تجدد زده کرده را به صورت شفاف، به تصویر کشید تا اولا پیچیدگی های آن به خوبی روشن شود و الا وارد پاسخی زودهنگام خواهیم شد و عملا آن پاسخ از کارکرد خود می افتد.

این نگاه آنقدر در مباحث ایشان ویژه است که زیست علمی برای ایشان به دو بخش قبل از انقلاب اسلامی و بعد از انقلاب اسلامی تقسیم میشود و عملا انقلاب اسلامی برایشان شروع شکل گیری یک تمدن نوین است که باید به ابعاد و مؤلفه های تمدنی اش پرداخت.

از دیگر نقاط برجسته ای که ایشان درگیری تمدنی در مقوله علم را در سطح خوبی به تصویر کشیدند این بود که مسئله علم دینی را در یک زیست قرار دادند و این زیست و تجربه انسان کاملا در یک اتمسفر و فرهنگ دینی قابل تحقق دانسته شد و عملا می توان با موضوع گفتمان سازی که در نگاه استاد فلاح دنبال می شود خیلی قرابت احساس کرد.

نظر دکتر هراری مورخ اسرائیلی درباره دنیای پساکرونا

یووال نواح هراری 44 ساله زاده اسرائیل و تحصیلکرده آکسفورد، نویسنده کتاب‌های پرفروش «انسان خردمند؛ تاریخ مختصر بشر»، «انسان خداگونه؛ تاریخ مختصر فردا»، «۲۱ درس برای قرن ۲۱» و مقاله‌های تفکربرانگیزی مانند «خدا نمرده، برکنار شده» و «حقیقت سکولار» است.

یووال نواح هراری این روزها در مقاله‌ای که در نشریه تایم منتشر کرد و نیز در مصاحبه با کریستین امانپور در شبکه سی‌ان‌ان و همچنین در گفت‌وگو با برنامه «واقعیت» در شبکه دوم تلویزیون اسرائیل تأکید کرد که در مبارزه با کرونا، بشریت با فقدان رهبری روبه‌روست و تنها راه غلبه بر بحران‌های مشابه، لزوم حل واقعی آلام مردم جهان است؛ حال آن‌ که بسیاری از سیاستمداران، حتی در اوج بحران کرونا، در اندیشه کنترل بیشتر ملت‌ها هستند.
به نظر می‌رسد دنیا در ماجرای ویروس کرونا با یکی از بزرگ‌ترین رویدادهای تاریخ معاصر خود روبه‌روست. حتی مادربزرگ ۹۸ ساله من که جنگ جهانی را دیده، تجربه مشابه ویروس کرونا را ندارد. تا پیش از این، من تاریخ را از لابه‌لای اوراق می‌خواندم، اما اکنون خودم با آن روبه‌رو هستم. این امر وحشت مرا می‌افزاید. سخن از رویدادی است که پیامدهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی شگرفی دارد. این عواقب تا سال‌های طولانی، حتی بعد از سپری شدن خود ویروس، بر زندگی بشر اثرگذار خواهد بود.
مهم‌تر از ضرباتی که ویروس وارد کرده، از این پس، نحوه عملکرد و همکاری بشریت با یکدیگر اهمیت دارد، نه خود ویروس. آن‌ چه می‌تواند ویروس را به یک فاجعه جهانی بزرگ‌تر تبدیل کند این پرسش است که آیا این بحران، دشمنی میان انسان‌ها و کشورها و همکاری نکردن‌شان با هم را بیشتر خواهد کرد یا نه؟
مطمئناً کرونا نسل بشر را منقرض نخواهد کرد، اما اگر در نتیجه بحران کرونا سیستم‌هایی تقویت شوند که با بستن دستبند بیومتریک و راه‌های دیگر شهروندان را ۲۴ ساعت شبانه‌روز تعقیب کنند و دنیایی داشته باشیم که کشورها دیگر به هم اعتماد نکنند و تجارت جهانی نیز فرو بپاشد، درست است که هنوز اکثر مردم زنده خواهند ماند، اما دنیای خوبی نخواهد بود.

سویه اومیکرون کروناویروس

در اول این هفته شاهد این خبر بودیم که «اولین گزارش دانشمندان آفریقایی منتشر شد که در آن گفته شده است این سویه(اومیکرون) به سرعت در حال جایگزین کردن گونه جهش‌یافته دلتاست و آن چه که بخصوص نگرانی‌آور است این است که اومیکرون ظاهرا می‌تواند از سد دفاعی پادتن‌ها در بدن بهبودیافتگان کرونا بگذرد.
سویه جدید اومیکرون توسط دانشمندان در آفریقای جنوبی اواخر ماه نوامبر کشف شد. از آن زمان تاکنون این سویه در ده‌ها کشور از جمله آلمان مشاهده شده است.»

حال بعضی از صحبت ها و گمانه هایی که راجع به انتشار این سویه از سوی مخالفین با پروتکل های سازمان جهانی بهداشت مطرح میشود این است که رئیس جمهور آفریقای جنوبی در مسئله کرونا قدری دقیق تر ورود کرده و چون از نخبگان و دانشمندان جهان سوال پرسیده که دلیل علمی پروتکل ها را توضیح دهند و هم چنین قانون واکسیناسیون را اجباری نکرده و اتفاقا با اجباری شدنش مخالفت کرده است این بازی را با او شروع کرده اند:

در فیلم زیر رئیس جمهور افریقای جنوبی سیریل رامافوزا رسما اعلام می کند که واکسیناسیون اجباری را قبول ندارد و هیچ کس حق اجباری کردن این موضوع را نداشته

بعد از پخش شدن خبر ورود سویه جدید کرونا نسبت به آفریقای جنوبی تصمیماتی جهانی گرفته شد که یکی از ان تصمیمات لغو پروازها به انجا و ممنوعیت تردد به افریقای جنوبی بود و این تصمیم واکنش این رئیس جمهور را برانگیخت که در خلال ان دوباره به تصمیمات سازمان جهانی بهداشت اعتراض کرد:
سیریل رامافوزا، رئیس‌جمهوری آفریقای‌جنوبی در اعتراضی شدیدالحن به ممنوعیت مسافرتی وضع شده علیه این کشور به علت سویه جدید ویروس کرونا – اومیکرون – از آمریکا، بریتانیا و اتحادیه اروپا خواسته که این ممنوعیت را فورا لغو کنند.

آقای رامافوزا این سخنان را روز یکشنبه، ۲۸ نوامبر، عنوان کرد و گفت از این تصمیم غرب «عمیقا متاسف و ناراضی» است و گفته این اقدام را بسیار «تبعیض‌آمیز» می‌داند چرا که به گفته او مبنای علمی مستحکمی برای موثر بودن ممنوعیت سفر در جلوگیری از شیوع ویروس‌ها یافت وجود ندارد.

جنگ آب اسرائیل

بنابر گزارش نهاد پایش حقوق بشر اروپا ـ مدیترانه مستقر در ژنو، محاصره طولانی مدت از طرف اسرائیل باعث «وخامت جدی» کیفیت آب در غزه شده و به آلودگی ۹۷ درصد منابع آبی انجامیده است. به گفته این سازمان مردم‌نهاد، بحران حاد کمبود برق نیز بر وخامت اوضاع افزوده و فعالیت چاه‌های آب و تصفیه‌خانه‌های فاضلاب را مختل نموده است. این امر موجب شده تا حدود ۸۰ درصد فاضلاب تصفیه نشده غزه به دریا بریزد و ۲۰ درصد باقیمانده نیز به درون آب‌های زیرزمینی نفوذ کند.

سازمان مزبور افزوده که داده‌های اخیر نشان می‌دهند یک چهارم بیماری‌های شایع در غزه ناشی از آلودگی آب هستند و ۱۲ درصد مرگ‌ومیر کودکان و اطفال در اثر بیماری‌های روده‌ای مرتبط با آب آلوده اتفاق می‌افتد.

محمد شهاده رئیس برنامه‌ها و ارتباطات سازمان مردم‌نهاد مزبور اوایل ماه جاری در بیانیه‌ای شفاهی در چهل و هشتمین نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل در این باره اظهار داشت: «یک جمعیت غیرنظامی از تولد تا مرگ در زاغه‌ای مسموم حبس است و مسمومیت کودکان و عزیزان خود را در اثر آبی که می‌نوشند و احتمالاً خاکی که در آن کشت می‌کنند، برای همیشه به نظاره می‌نشیند، بدون آنکه هرگونه دورنمای تغییر قابل مشاهده باشد.»

در نتیجه آلودگی آب، کشاورزان و زمین‌داران در اکثر مناطق این سرزمین ساحلی محصور مجبورند در ازای هر مخزن ۱۰۰۰ لیتری آب برای آبیاری حدود دو شِکِل اسرائیل (تقریباً ۶۰/۰ دلار) پول بپردازند.
از زمان آغاز محاصره غزه به دست اسرائیل، بحران آب مرتباً رو به وخامت گذاشته و این بحران در سال ۲۰۲۰ به اوج خود رسید. در سال ۲۰۲۰، صندوق کودکان سازمان ملل (یونیسف) تخمین زد که تنها ۱۰ درصد جمعیت در این سرزمین تحت محاصره به آب آشامیدنی تمیز و سالم دسترسی مستقیم دارد و حدود یک میلیون از ساکنان ــ حدود نیمی از کل جمعیت ــ آب ندارند و به آنها آبرسانی نمی‌شود. سطوح بالای شوری آب در چند منطقه از نوار غزه موجب شده تا صدها هزار خانوار مجبور به خرید آب برای آشامیدن و استحمام شوند.

در حالی که میزان شوری آب دریا ۳۰۰۰۰ بخش در میلیون (پی‌پی‌ام) است، میزان شوری آب خانگی در برخی مناطق غزه تا یک سوم این رقم می‌رسد. بنابر گفته احمد صافی کارشناس فلسطینی حوزه آب و علوم زیست‌محیطی، این مقدار برابر با ۱۰ گرم نمک در هر لیتر آب است که یک رقم بسیار بالا محسوب می‌شود.

گزارش ارزیابی میدانی وضعیت بهداشت در فلسطین اشغالی که در سال ۲۰۱۶ توسط سازمان جهانی بهداشت منتشر گردید، نشان داد که بیش از یک چهارم بیماری‌ها در نوار غزه به آلودگی آب مربوط می‌شود و آلودگی آب همچنین علت اصلی مرگ‌ومیر کودکان است.

اتحادیه اروپا و یونیسف در سال ۲۰۱۷ احداث یک کارخانه شیرین‌سازی آب دریا در غزه با هزینه ۱۰ میلیون یورو را تأمین مالی کردند تا دسترسی هزاران نفر از ساکنین به آب آشامیدنی را امکان‌پذیر سازند. اما با توجه به بحران برق موجود، این کارخانه نمی‌تواند با ظرفیت کامل فعالیت کند.

با این حال، به خاطر کمبود سوخت، تصفیه‌خانه‌های فاضلاب با ظرفیت کمتر از حد معمول فعالیت می‌کنند و اداره آب مجبور شده فاضلاب آلوده و تا حدودی تصفیه شده را به دریا بریزد.

در جریان حملات متوالی ارتش اسرائیل به نوار غزه از سال ۲۰۰۸ به بعد، قوای اسرائیل زیرساخت‌های آبی و بهداشتی را بارها هدف قرار داده‌اند، از جمله مناطقی که چاه‌های آب و خطوط لوله در آنجا واقع شده‌اند و تأسیسات بهداشتی و ساختمان‌های شهرداری که کارشان تخلیه و تصفیه فاضلاب است.

در جدیدترین حمله در ماه مه، اسرائیل دست به یک عملیات نظامی ۱۱ روزه در نوار غزه زد و زیرساخت‌های غیرنظامی مهم را مستقیماً هدف قرار داد که این امر با خسارات بلند مدت همراه بود.

ارزیابی فوری خسارات و نیازها که در پی حمله توسط بانک جهانی انجام گرفت، نشان داد که نوار غزه ۳۸۰ میلیون دلار خسارات فیزیکی و ۱۹۰ میلیون دلار زیان اقتصادی متحمل شده و حق دسترسی ساکنان به آب سالم مستقیماً از این امر متأثر گردیده است.

دکتر دیوید مارتین و کرونا

دکتر دیوید مارتین (Martin)، در سخنرانی اخیر خود نکات قابل توجهی را بیان کرده:

1️⃣ویروس طبیعی Sars-Cov-2 وجود خارجی ندارد. چیزی که هست یک سلاح بیولوژیک است که در سال ۱۹۹۹ توسط تیم دکتر فائوچی طراحی شد؛ و در سال ۲۰۰۲ Patent آن به نام دانشگاه کارولینای شمالی ثبت شد.

2️⃣بیماری خاصی به نام کووید۱۹ وجود ندارد. عوارض این سلاح بیولوژیک مانند آنفلونزا است؛ و چنین بیماری‌هایی برای همیشه تاریخ وجود داشته و خواهند داشت.

3️⃣کووید۱۹ اولین بیماری تاریخ است که علایم بالینی مشخص برای آن وجود ندارد؛ و ادعا می‌شود که فرد میتواند بدون «علایم خاص بیماری» ناقل آن باشد. چنین چیزی نمیتواند درست باشد.

4️⃣واکسن کووید۱۹ هم یک سلاح بیولوژیک دیگر است.۶ سال پیش دکتر Daszak (معاون فائوچی)خیلی صریح بیان کرده که «تا وقتی که یک پندمی بیماری عفونی رخ ندهد، توجه کسی جلب نخواهد شد. در آن زمان ما باید مردم را متقاعد به لزوم واکسن برای کروناویروس کنیم. رسانه‌ها در این زمینه نقش مهمی دارند؛ و وقتی نیاز واکسن را همه حس کردند، سرمایه‌ها به سمت آن جلب خواهند شد».

5️⃣آنچه دکتر Daszak گفته اعتراف به ۵ جرم سنگین، طبق قوانین آمریکا، است. اما هیچ سیاستمداری را نخواهید یافت که اجازه دهد چنین واقعیتی در مجامع عمومی مطرح شود. این واقعیتها را ۵ سال پیش منتشر کردیم؛ اما هیچ‌کدام از شما مردم هم عکس‌العملی نشان ندادید.

6️⃣در ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۹ سازمان بهداشت جهانی یک گردهمایی برگزار کرد، تا برای اجرای یک مانور مقابله با پندمی عفونت دستگاه تنفسی آماده شوند.

7️⃣روز بعد از این همایش ترامپ یک دستور اجرایی، برای مقابله با پندمی آینده، صادر کرد؛ که اجازه توسعه واکسنهای DNA، mRNA، Vector Based، و «ذرات نانو که خودشان ساختارهایی را ایجاد میکنند»، را میدهد.

?پ‌ن: سال گذشته ادعا میشد که ترامپ، برای به شکست کشاندن نقشه شیاطین در استفاده از واکسن به عنوان سلاح بیولوژیک، آن فرمان را صادر کرده؛ و توسعه و توزیع واکسن‌ها را، طی طرح Warp Speed، به ارتش واگذار کرد. اما روز به روز احتمال صحت این روایت کمتر میشود. چون واکسنها در کاهش جمعیت و اعمال تلفات موفق عمل میکنند؛ و این برنامه، علیرغم همه شواهد علمی بر خلاف آن، پیش میرود. از ظاهر قضایا برمی‌آید که شیاطین ابتکار عمل را در دست دارند.

?سخنرانی کامل را در لینک زیر میتوانید بیابید.

?[1] https://rumble.com/vote83-dr.-david-martin-arming-the-public-with-important-information-nov-2021.html

تحلیلی از یکی از متدینین آمریکایی با نگاه های آخرالزمانی

بعضی از تحلیلگران (مانند جیم استون) معتقدند بارش شدید یک‌شنبه گذشته جنوب بریتیش کلمبیا، که منجر به قطع تمام راههای ارتباطی ونکوور شد، نمیتواند حادثه‌ای طبیعی باشد؛ و قاعدتاً باید نوعی دستکاری در آب و هوا، یا به اصطلاح GeoEngineering، در کار باشد.

میزان بارش به حدی بود که این پدیده جوی را «رودخانه‌ای در جو»، یا atmospheric river، نامیدند. این میزان بارش در این فصل تابحال سابقه نداشته است. سیل‌های گذشته عمدتاً در اواخر بهار، با آب شدن ناگهانی یخچالهای طبیعی رخ میداد.

اگر این حادثه به خاطر دستکاری در آب و هوا باشد، دلیل آن ایجاد قحطی مصنوعی است؛ و این یکی از سیاستهای گلوبالیستها، برای اجبار مردم جهان به قبول The Great Reset و نظم نوین جهانی آنها، است.

با هدایت کردن ابرهای کالیفرنیا به سمت شمال، هم در کالیفرنیا خشکسالی ایجاد شده، و هم بندر ونکوور از کار افتاده است.

یک‌سوم صادرات و واردات کانادا از طریق این بندر انجام میشد، که در حال حاضر متوقف شده و مشخص نیست چه زمانی دوباره راه‌اندازی خواهد شد. توقف واردات پتاس، برای کشاورزی، نیز در تولید سال بعد اختلال ایجاد خواهد کرد. به علاوه بخش عمده صادرات غلات کانادا متوقف شده؛ و حمل حدوداً ۵٪ از کل گندم مورد نیاز دنیا دیگر ممکن نیست. تأثیر این کمبود گندم را بقیه دنیا نیز حس خواهند کرد.

روش سرمایه گذاری بنیادهای بین المللی در مراکز علمی

رادیکالی ای را که آن ها تولید می کنند می توان رقیق و رام کرد و به اصلاحاتی پلکانی تبدیل کرد که نمی توانند معضل ساختاری نابرابری جهانی را حل کنند. بنیادها شبکه سازی را في نفسه هدف میدانند؛ چون اولا، اصل ساخت انها نتایجی در بر دارد (یعنی به واسطه مجموعه کارکردهای «درونی» که دارند) و ثانيا، چون شبکه ها اهدافی را غیر از آنچه علنا بيان شده است محقق می کنند (یعنی کارکردهای «بیرونی» شبکه ها) شبکه های بنیادها
می توانند پرورنده و خالق آن دسته چارچوب های فکری‌ای باشند که به شبکه انسجام می‌دهد؛ بنیادها سخاوتمندانه برای خلق فضاهایی پول می دهند که انواع خاصی از دانش را تولید میکنند و بدان وجاهت می دهند شبکه ها شغل و اعتبار می آفرینند؛ آنها به دانش پژوهان، سیاستگذاران، دانشگاه ها، ژورنال ها و جامعه ها و انجمن های حرفه ای کلیدی بودجه می دهند تا دانش پژوهان را از مراکز «محوری» مادرشهری به افراد مستقر در «حومه» وصل کنند؛ شبکه ها، در چارچوب نظامی «امن» از ایده ها، منابع شغلی در اختیار متفکران می گذارند تا برخی ایده ها را تقویت کنند و به نبرد با مابقی ایده ها بروند و صرفا از طریق تولید وانتشار ایده ها و تحقیق های تجربی نگذارند «فکرهای دیگر» شکل بگیرند یا حداقل احتمال شکل گیری شان را بسیارکم کنند؛ همچنین شبکه ها، کادرهای سرآمدان هوادار ایالات متحده را شناسایی می کنند و توسعه میدهند که در زمان جنگ سرد حامی (و بهره مند از) استراتژی های مدرن سازی سرمایه دارانه بودند و امروز پشتیبان (و بهره مند از) استراتژی های جهانی سازی نئولیبرال هستند.
به علاوه، این شبکه ها «نظام های خودنگهدار» هستند؛ یعنی معمولا پس از یک دوره بهره مندی از ولی نعمتی بنیادها، می توانند دوام بخش خویش باشند (که سعی اکثر سازمان ها نیز همین است.) این دوام بخشی به خویش یکی از منافع قوام یافته ارباب رجوع کلیدی شبکه هاست. شبکه ها مولد دانش پژوهان «موجهی» هستند که با ایده ها و سیاستگذاری های «موجهی» گره خورده اند که سازمان های موجهی، مانند صندوق بین المللی پولی، بر بانک جهانی و وزارت خارجه بر آنها صحه می گذارند یا حداقل به آن‌ها می‌پردازند. آنها به حفظ وضع موجود کمک میکنند و در موارد بیشتری نیں در مقام اصلاحگران درون سیستمی عمل میکنند.

مأمویت قناری (Cananry Mission)

ماموریت قناری Cananry Mission یک ماموریتی است که از طرف لابی های حامی اسرائیل و صهیونیست طراحی شده که وظیفه خودرا افشا کردن اطلاعات افراد و گروه هایی می داند که ضد آمریکا، اسرائیل و یهودیان هستند.
لذا در سایت این ماموریت بخش های دانشجویان، اساتید دانشگاه ها و سازمان ها به چشم می خورد.
ضمنا باید این نکته را نیز تذکر داد که یهود ستیزی را این افراد توانسته اند به سطحی ارتقا دهند که اگر کسی قائل شود که باید در سرزمین فلسطین یک دولت واحد تشکیل شود که در ان دولت افراد با اعتقادات متفاوت مثل یهودی، مسیحی، مسلمان و حتی بی دین با حقوق برابر زندگی کنند،عملا او ضد یهود و یهودستیز نام گذاری می شود، به این دلیل که حقوق مردم یهود در فلسطین را به رسمیت نشاخته است.

 

نمایش برهنگی در اسرائیل

دهها مدل برهنه که بدن‌هایشان را رنگ سفید زده بودند در بیابانی در جنوب اسرائیل جمع شدند. این جدیدترین پروژه عکاس هنرمند آمریکایی، اسپنسر تونیک است که این روزها به دعوت وزارت گردشگری اسرائیل در این کشور به سر می برد. هدف از این پروژه عکاسی جلب توجه به کوچک شدن دریاچه بحرالمیت عنوان شده است.

اسپنسر تونیک (به انگلیسی: Spencer Tunick) (تولد ۱ ژانویه ۱۹۶۷) هنرمند آمریکایی یهودی است که به خاطر عکس‌های که از افراد برهنه به صورت دسته جمعی و به شکل هنرمندانه گرفته‌است مشهور شده‌است. شبکه تلویزیونی اچ بی او آمریکا تاکنون سه مستند دربارهٔ او تهیه کرده‌است. او در سال ۲۰۰۷ از ۱۸ هزار زن و مرد داوطلب برهنه در شهر مکزیکوسیتی در مکزیک عکس گرفت که دراین زمینه رکورد دار می‌باشد. او با همکاری گروه صلح سبز از افراد برهنه بر روی برف در کوه‌های آلپ در سوئیس عکس گرفت تا نظر مردم دربارهٔ مشکل گرم شدن زمین جلب کند.

(پیشاپیش از نمایش دادن این گونه تصاویر عذرخواهی میکنیم)

 

 

ابزار رصد ذهن جامعه

رصد ذهن جامعه از ارکان کلام است. اگر قرار است کلام از حیات دینی مردم پشتیبانی کند و به باور‌های دینی رسیدگی کند و از آن‌ها پشتیبانی کند، به وضوح روشن است که بررسی باور‌ها آنان و رصد اعتقادات جامعه از واجبات کار کلامی است. کلام بدون این رصد اصلا نمی‌تواند هویت خود را حفظ کند؛ اگر قرار است طعامی فکری و اندیشه‌ای برای جامعه‌ای تولید کند، لازم است که مزاج فکری و اندیشه‌ای آن جامعه را بشناسد و آن را رصد کرده باشد تا بتواند طعامی متناسب پخت و پز کند.

پس رصد ذهن جامعه و دستیابی به اندیشه‌های دینی جامعه از ملزومات کار کلامی است؛ حال سوال و ابهام در این قسمت است که ابزار متکلم برای این رصد چیست؟ متکلم چگونه می‌تواند به ذهن جامعه دسترسی داشته باشد؟ آیا متکلم می‌تواند به آمار‌ها و داده‌هایی که به خاطر تحلیل‌های مختلف، اختلافات وسیعی دارند، اعتماد کند؟ آیا متکلم خود باید مشغول جمع‌آوری آمار شود؟ اصلا با آمارگیری می‌تواند به ذهن جامعه دسترسی پیدا کند؟ آیا متکلم باید از دانش جامعه‌شناسی برخوردار باشد؟

یکی از ابزار‌هایی که برای این منظور برای متکلم بسیار سودمند است «گفتگو» است. البته بهتر است از تعبیر ابزار استفاده نشود و زمینه و عامل نامیده شود. وقتی گفتگو در جامعه رواج پیدا کند و کسی از ابراز اندیشه‌ی درونی خود به خصوص اندیشه دینی خود ابایی نداشته باشد، گفتگو پیرامون اندیشه دینی به یک امر زنده در جامعه تبدیل شود، این متکلم است که از این رواج گفتگو بیشترین بهره را می‌برد و به راحتی و بدون دردسر به ذهن جامعه و اندیشه دینی جامعه دسترسی پیدا می‌کند.

رواج گفتگو‌های دینی در بین مردم ارتقای ویژه‌ای به کلام خواهد زد که به راحتی این رشد در کلام پدید نخواهد آمد و شاید بتوان گفت از وظایف یک متکلم این است که به این رواج دامن بزند و بستر‌های آن را فراهم کند.

✨دو نکته در مورد «سلام فرمانده»

بسم الله الرحمن الرحیم

?با مشاهده انبوه جوانان دانشمندی که در چند سال اخیر در در کشور ما ظهور کرده اند و در مباحث مختلف به مباحثه و اظهار نظر پرداخته اند،‌ یک حس استغنایی به ما دست داده بود که الحمدلله کسانی هستند که از منظر دینی به مسائل مختلف جامعه و حکومت ورود کنند و از اقتصاد و مدیریت گرفته تا فرهنگ و هنر و سینمای مطلوب انقلاب اسلامی را در سالهای آتی برای کشور ما به ارمغان بیاورند.
لکن با مشاهده ی تحلیل های مختلف عزیزان در مسائلی مانند سرود «سلام فرمانده» و یا مباحث جاری دولت سیزدهم، این اندیشه برایم بسیار واضح تر شد که اکثر ما حزب اللهی ها نیز در پارادایم غربی داریم مسائل را می فهمیم و خودمان هم حس نمی کنیم. احساسمان این است که تحلیل های حزب اللهی نابی را داریم ارائه میدهیم لکن وقتی موقع سنجش می شود می بینیم که هیچ کدام از این تحلیل ها در صحنه ی واقع جواب نمی دهد و واقع نمایی ندارد. لذا همان طور که تمدن غرب نمی تواند انقلاب اسلامی را بفهمد و آن را تحلیل کند و عقیم می ماند، ما نیز پدیده ای مثل « سلام فرمانده» را نمی فهمیم و مدام چرندیاتی را به عنوان تحلیل ارائه میکنیم که خودمان هم نمی توانیم آنها را بپذیریم.

?یکی از نکاتی که می توان از مقایسه ی «سلام فرمانده» با سایر آثار مشابه آن اصطیاد کرد این است که نگاه ناب شهرستانی به قلوب مردم ما نزدیک تر است و بیشتر مورد استقبال قرار می گیرد و آثاری که با نگاه های شمال شهر تهران ساخته می شوند، هرچقدر هم که رنگ و لعاب بیشتری داشته باشند، با بطن جامعه ما ارتباط نمی گیرند و مردم احساس نزدیکی به آنها نمی کنند.
این اثر نشان داد که جدی گرفتن نوجوانان در همان قاب قدیمی که نسل های قبلی نیز در آن درخشیدن و شخصیت بخشی به آنها در همان پارادایم بیش از نشان دادن آنها در پارادایم تمدن غرب که امام حسین ع نیز در گوشه ای از آن حضور دارد، می تواند قلوب آنها را تصاحب کند.

سه توجه در وجه تسمیه‌ی «کلام انقلابی»

? وجه تسمیه‌ی این پویش معرفتی به “کلام انقلابی”

یک سؤال اینکه اگر ادعا و سعی بر تمایز با کلام مرسوم و کلاسیک دارید، خصوصا در زمینه‌ی موضوع که می‌گویید ما به #ذهن_جامعه می‌پردازیم که اندیشه‌ی دینی است، و آن به #عقاید_دینی که دانش معارف است، خب چه وجهی دارد که نام کلام بر این پویش می‌گذارید؟

می‌گوییم که #سه_وجه می‌توان برشمرد:

#یک اینکه خاستگاه این دانش کلام مرسوم، از جنس اندیشه و نزدیک به مقصود ما بوده و با گفت‌وگو آمیخته لذا کلام نام گرفته‌، اما به‌مرور و با تولید دانش کلام از این لایه غفلت شد. می‌خواهیم به آن لایه توجه دهیم.

#دو اینکه در تراث معرفتی اسلامی، دانش مرسوم کلام بیش از هر دانش دیگر ظرفیت پشتیبانی دانشی و تراثی از این پویش معرفتی – کلام انقلابی – را دارد.

#سه اینکه تا وقتی به علمی کاملا متمایز و تازه نرسیده‌ایم، ضرورتی ندارد که به صرف تفاوت موضوع، حساب خود را از کلام مرسوم جدا کنیم و نام دیگری برای این پویش برگزینیم، چه اینکه در علوم حوزوی – مانند فقه و اصول – هم مرسوم نیست که به صرف اختلاف با مشهور در تعریف یا موضوع علم، نام دیگری بر علم بگذارند.

امید فشندی
1401/02/16

کدام روایت از درگیری رژیم صهیونسیتی با فلسطین؟

از آنجا که درگیری امت مسلمان با رژیم صهیونیستی(اسرائیل)، تاریخی 70 ساله دارد، روایت های متعددی از این اتفاق در افکار عمومی منتشر است که هر کدام از این روایت ها، نتایج و تبعاتی را در پی دارد به گونه ای که ایلان پاپه معتقد است: «اسرائیلی ها موفق شدند با یاری هم‌پیمانان و متحدان خود داستانی بسیار پیچیده و چندلایه خلق کنند که از فرط پیچیدگی برای هیچ کس قابل فهم نیست و تنها خود اسرائیلی ها قادر به فهمیدن آنند» در صورتی که این موضوع یک داستان ساده است اما «جهان این داستان ساده را هم چون داستانی چندلایه و بسیار پیچیده می داند که فهم آن بسیار دشوار و حل آن بسیار دشوارتر است».

با توضیح فوق می توان به چند روایت از درگیری صهیونیست با فلسطینی ها، در اذهان جهانی اشاره کرد و هم چنین به موضع انقلاب اسلامی ایران در این روایات اشاره داشت:

اولین روایتی که از این موضوع در افکار عمومی منتشر شده است، ظلمی است که رژیم صهیونیستی به واسطه کشتارهای فجیع و کودک‌کشی ها در منطقه فلسطین رقم زده است و از این رو که این امر یکی از وحشیانه ترین ظلم های تاریخ است، افکارعمومی خصوصا قومیت عرب و هم چنین مسلمانان که با فلسطینی های ساکن در آن منطقه اشتراکات قومی یا مذهبی دارند، بیشترین دشمنی و درگیری را با رژیم صهیونیستی پیدا کرده اند.

این روایت از آن جهت ناقص است که به مرور در طول تاریخ جنایات و وحشی گری های رژیم صهیونیستی به دلایل معتعدد کم شده است(قطعا یکی از این دلایل، قوی شدن مردم فلسطین خصوصا بخش غزه و کرانه باختری است) و همین امر موجب میگردد که بعد از گذشت یک بازه زمانی طولانی و تبلیغات و تصویرسازی های متحدین اسرائیل در افکار عمومی، درگیری با اسرائیل به یک درگیری قومی با پیچیدگی های فرهنگی مربوط به آن منطقه، تقلیل یابد. در نتیجه می بینیم آن جوامعی که روایت های خود در افکار عمومی را اینگونه انتخاب کرده بودند، امروزه با چالشی جدی از سمت افکار عمومی مواجهند با عدم مشاهده آن سطح از جنایات، این سوال جدی برایشان شکل خواهد گرفت که چرا باید وارد یک درگیری و اختلاف قومی تاریخی شوند و جامعه خود را در این چالش دو سرسوخت، ذبح کنند؟!

روایت دومی را که میتوان به سطحی از روشنفکران بین المللی که در جامعه جهانی فارغ از نگاه ادیانی به آن پرداخته اند، نسبت داد، قرائتی است که امثال ایلان پاپه اسرائیلیِ ضدصهیونیست معتقد است، این روایت، درگیری رژیم صهیونیستی را یک حکایت ساده مستعمره سازی و چپاول می داند و مرادشان از مستعمره سازی و چپاول، گرفتن ظالمانه یک سرزمینی است که مالکیتش از آن عده ای بوده که غالبا مسلمان و از قوم عرب بوده اند. لذا با توجه به این که یک طرف این درگیری گروهی قرار گرفته اند که از حیث قومیت و مذهب با جمعیت قابل توجهی از جهان همسان‌اند، توانسته اند در تظلم خواهی شان آنها را نیز با خود همراه کنند و از این رو این درگیری در یک طرفش صهیونیست های یهودی قرار گرفته و در طرف دیگرش اعراب و مسلمانان.

از تبعات این نوع روایت از موضوع درگیری رژیم صهیونیستی با فلسطینی ها، این است که اولا قرائتی مادی گرایانه از یک ظلم است و برطرف شدن و جبران آن نیز نهایتا بررسی ادعای این ظلم در یک دادگاه بین المللی است که دو طرف نزاع ادله و اسناد خود را مطرح کنند و حتی می توان رسیدن به طرح های دو دولت در این منطقه نیز ناشی از همین روایت دانست که با این قرائت از مسئله، راهکاری نسبتا خوب و قابل پذیرشی به عنوان راه حل پایانی نزاع و ظلم است، اتفاقا افرادی چون ایلان پاپه، همین راهکار را متمایل است.

تبعات دیگری که می توان برای این روایت از درگیری شمرد، این است که جوامع بین المللی قطعا در دل خودشان روزانه با مشاهده ظلم های متعدد خصوصا آنهایی که برایشان از نزدیک قابل لمس تر است و اطمینان آنها را بیشتر جلب می کند، به این نتیجه می رسند که چرا از بین این همه ظلم که در نقاط متعدد این کره خاکی مشاهده می شود باید فقط به فلسطین به عنوان یکی از نقاط مورد ظلمِ جغرافیایی پرداخت و اتفاقا مسئله آن از آن جهت که قدری با فضای قومیتی و مذهبی ممزوج شده است به سادگی قابل حل نیست. لذا اگر بناست جامعه ای هشیارانه به دنبال ظلم ستیزی باشد بهتر است از آن نقطه ای شروع کند که به جامعه خودش مربوط است وتا ظلم ستیزی را درون جامعه خودش به نتیجه نرسانده نباید ادعای حل بحران های ظالمانه در نقاط دیگر جهان را داشته باشد.

روایت سوم در از این درگیری، روایتی است که میان بعضی از نخبگان مسلمان رایج است که در نظرگاه آنان، اسلام دینی است که بر پایه اندیشه توحیدی بناشده و توانایی بسط تمدنی دارد، لذا وقتی یک پایگاه دینی به دنبال بسط تمدنی است باید بتواند نسبتش را با تمامی مردم جهان، فرهنگ ها، علوم و هویتها و ادیان مختلف دنیا در بازه های مختلف تاریخی روشن کند. شاید بتوان از بزرگترین این اندیشمندان در دوره معاصر امام خمینی را نام برد. ایشان معتقد است : « انقلاب اسلامى بر مبناى اصل توحيد استوار است كه محتواى اين اصل در همه شئون جامعه سايه مى‏ افكند. در اسلام، تنها معبود انسان و بلكه كل جهان، خداست كه همه انسانها بايد براى او يعنى براى رضاى او عمل كنند. هيچ چيز و هيچ كس را نپرستند. در جامعه ‏اى كه شخص ‏پرستي ها و شخصيت‏ پرستي ها، نفع ‏پرست يها و لذت ‏پرستي ها و هر نوع پرستش محكوم مى‏شود و فقط انسانها دعوت مى‏شوند به پرستش خدا، در آن صورت همه روابط بين انسانها، چه اقتصادى و يا غير اقتصادى در داخل چنين جامعه‏اى و در رابطه اين جامعه با خارج تغيير مى‏كند و ضوابط عوض مى‏شود، همه امتيازات لغو مى‏شود. فقط تقوا و پاكى ملاك برترى است. زمامدار با پايين ترين فرد جامعه برابر است. ضوابط و معيارهاى متعالى الهى و انسانى، مبناى پيمانها و يا قطع روابط است.» این گونه قرائت از اسلام اولین و بزرگترین درگیری تاریخی را همیشه از آن خود می داند و تنها طرف درگیری برایش، «مستکبرین عالم» خواهند بود. لذاست که امثال امام و استاد ایشان آیت الله شاه آبادی، قائلند که اسلام دینی است که با فطرت بشری سخن می گوید و لذا توانایی ساخت تمدنی را دارد. فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اَللّهِ اَلَّتِي فَطَرَ اَلنّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اَللّهِ ذلِكَ اَلدِّينُ اَلْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ اَلنّاسِ لا يَعْلَمُونَ ﴿الروم‏، 30﴾ و درگیری با مستکبرین از آن دسته از ظلم ستیزی هایی است که با فطرت بشریت گره خورده و همه آنها با دفاع از مظلوم در این قامت همراهی خواهند کرد و هیچ تظلم خواهی را برتر از شکست مستکبر نخواهند دانست.

در مکتب امام خمینی، درگیری رژیم صهیونیستی با مردم فلسطین صرفا یک ظلم با قرائت اول یا دوم نیست؛ با اینکه در دو قرائت ظلم کمی رقم نخورده است، بلکه یک گلوگاه درگیری مهم با اول مستکبرین عالم در برهه فعلی است. نقطه ای است که سران ظالم تمدن غرب که انسانیت انسان را به اسارت خود در آورده اند با طرح های شومی، به دنبال به استضعاف کشیدن تنها امتی هستند که دایه‌ی مقابله با مستکبرین را دارند.

از این جهت مسئله درگیری با صهیونیست در راس تمام درگیری های عدالت خواهانه عالم قرارگرفته زیرا که نجات بشریت از این نقطه آغاز می گردد. حضرت امام درباره روز قدس می فرمایند: «مسلمانان جهان باید روز قدس را روز همه مسلمین، بلکه مستضعفین بدانند و از آن نقطه حساس در مقابل مستکبرین و جهانخواران بایستند، و تا رهایی مظلومان از زیر ستم قدرتمندان از پای ننشینند. و مستضعفان که اکثریت قاطع جهان را تشکیل می دهند مطمئن باشند که وعده حق تعالی نزدیک است و ستاره نحس مستکبران رو به زوال و افول است.»

در مکتب امام ظلم رژیم صهیونیستی به مردم فلسطین در عالم، صرفا کشتار و جنایات وحشیانه و یا غصب یک منطقه جغرافیایی نیست بلکه بالاتر از آن یک ظلم در قامت تمدنی و گلوگاه اصلی مستکبرین عالم است لذا رهبر انقلاب می فرمایند: «اگر بخواهیم استکبار را درست ترجمه کنیم، امروز با دولت متجاوز و مستکبر و یاغی و گردنکشِ آمریکا تطبیق می کند؛ البته بالاتر از امریکا، دولت صهیونیست در فلسطین اشغالی است.» اگر بخواهیم از این دریچه مسئله درگیری رژیم صهیونیستی با مردم فلسطین را نظاره کنیم قطعا تبعات روایت اول و دوم نخواهد داشت و این موضوع از اساسی ترین موضوعات بشری خواهد بود که اگر نادیده گرفته شود، بشریت در دست مستکبرین عالم به بدترین شکل به نابودی کشیده خواهد شد. رهبر انقلاب می فرمایند: «مهم ترین مساله امروز،مساله فلسطین است که در نیم قرن اخیر همواره مهم ترین مساله جهان اسلام و شاید مهم ترین مساله بشریت بوده است.»

اگر بپذیریم که روایت انقلاب اسلامی از درگیری رژیم صهیونیستی با مردم فلسطین یک روایت تمدنی است که با موجودیت اسلام به عنوان یک مکتب تمدن ساز درگیر شده است دیگر نباید به جنایات وحشیانه این رژیم بالاصاله نگاه کرد و یا غصب یک سرزمین به یک عنوان مستقلِ ظلم در نظر گرفت، زیرا که اگر اسلام در این برهه از زمان بر این نقطه از ظلم دست گذاشته به این منظور است که شاهرگ مستکبرین عالم را در دست گرفته و با آن دست و پنجه نرم می کند، پس مهم تر از پرداختن به جنایات درون سرزمین اشغالی به طور مستقل، بی تفاوتی ابرقدرتمندان مستکبر عالم به این جنایات و یا دفاع و حمایت آنان در شکل گیری این جنایات در چشم جهانیان است.

روز قدس برای امت اسلام، نماد فریاد زدن این سطح از مظلومیت در بین جهانیان عالم است. رهبر انقلاب می فرمایند: «مسائل غزه و مصائبى که بر مردم غزه امروز دارد میگذرد – که این‌‌جور کارها سابقه هم دارد – از دو منظر باید مورد توجه قرار بگیرد: یک منظر این است که این نشان‌‌دهنده‌‌ى واقعیت رژیم صهیونیستى است؛ رژیم صهیونیستى این است؛ این به نظر من آن بخش نه‌‌چندان مهم مسئله است. لکن آنچه به‌‌نظر من از این نگاه مهم‌‌تر است، این است که توجه کنیم که امروز دنیاى استکبار و در رأس آنها آمریکا از این فاجعه‌‌آفرینى، از این جنایت، از این خشونت غیر قابل توصیف حمایت میکنند، دفاع میکنند. به‌‌نظر من، این یک نگاه عمیق‌‌ترى به مسئله است؛ این مهم است، روى این باید تکیه کرد.»

البته شواهد و دلایل متعددی وجود دارد که چرا این درگیری در قامت یک درگیری تمدنی باید روایت گردد و سبقه تاریخی این مسئله و نوع حرکت مستکبرین برای رقم زدن این فاجعه عظیم چه طور می تواند این ادعا را پشتیبانی کند؛ که درجای خود بحث شده و رهبر انقلاب بارها و بارها این مسئله را تبیین و تاکید کرده اند.

البته باید توجه داشت که روایت سوم با اینکه یک روایت اصیل اسلامی از دریچه مکتب انقلاب اسلامی ایران است اما هنوز این نظرگاه در افکار عمومی به استقرار کافی نرسیده است و لذا از این جهت که بعد از شکل گیری انقلاب اسلامی، ایران از علمداران قطعی این مبارزه بوده است، نتوانسته در افکار عمومی دیگر مسلمانان منطقه این روایت را تقویت کند و با گذشت زمان و تغییر روشها، راهبرد و تاکتیک های مبارزاتی این رژیم نجس، بعضی از دولت های مسلمان، دچار خطای محاسباتی شده و شدت مبارزه و حمایتی که می بایست از مردم مظلوم فلسطین می داشته اند، سست گشته است.

در برهه‌ای از تاریخ به سر می بریم که نبرد نرم رژیم صهیونیستی در منطقه بیش از پیش پررنگ شده و به دنبال رقم زدن یک تحریف تاریخی عمیق، از هیچ تلاشی دریغ نمی کنند و لذاست که باید توجه داشت در این برهه تاریخی حساس که انقلاب اسلامی توانسته عصر جدیدی را رقم زند و مسلمانان جهان را در سطحی از بیداری قرار دهد تا بتوانند در مقابل مستکبرین عالم قد علم کنند، خستگی و عقب نشینی هیچ معنایی ندارد زیرا که پیروزی قطعی نزدیک است و همان طور که رهبر انقلاب فرمودند جوانان این دوره زوال اسرائیل را خواهند دید(ا ادامه مطلب …

ذهن پروری با دوره مجازی

اگر در پویش کلام انقلابی، ذهن جامعه اهمیت دارد، یکی از نقاطی که می توانیم برای اثرگذاری بر ذهن جامعه هدف بگیریم، ذهن طلاب است؛ چرا که طلاب تاثیر زیادی بر ذهن مردم دارند.

طبیعتاً باید برای تأثیرگذاری بر ذهن مخاطب برنامه ریزی کرد، وقت گذاشت، اقتضائات را در نظر گرفت و …

دوره مجازی کلام انقلابی یک امکان است. یک امکان برای تأثیرگذاری بر ذهن طلاب. گرچه در حال حاضر محدود است و در ابتدای راه؛ ولی امکان رشد آن هست.

طبق نرم افزار دوره، هر فراگیر در یک گروه عضو شده و موظف است به صورت هفتگی ۹۰ دقیقه در جلسه جمع بندی با محور استادیار گروه خود شرکت کند. این یک فرصت است برای استادیاران، که بر ذهن اعضای گروه خود تأثیر بگذارند. تاثیری که نتیجه آن مضاعف می شود. برخی از طلابی که در دوره شرکت کرده اند، مبلّغ هستند و سالیانه با هزاران نفر از مردم در ارتباط هستند. (برخی هم در آینده در این موقف قرار می گیرند.) ضمن اینکه در ادامه دوره، کاملا بار اجرایی از دوش استادیاران برداشته شده و کاملا زمینه برای اثرگذاری بیشتر با قراردادن وقت محدود، فراهم است.

نتیجه آنکه می توان دوره مجازی را، تمرینی برای اثر گذاشتن بر ذهن جامعه دانست و به عبارتی دیگر، کاربردی کردن مباحثات کلام انقلابی مان.

چرا ذهن جامعه؟

دانش‌های بشری با زیست او پیوند دارد و تاثیر خود را در آن زیست خواهد گذاشت. لذا ما از ویرایش‌هایی که دانش در زندگی خواهد داشت، ناگزیری هستیم. به عنوان نمونه وقتی در دانش فقه گوشت خوک حرام می‌شود، این حیوان دیگر پرورش نمی‌یابد و یا مثلا وقتی شراب حرام می‌شود، برای ممنوعیت تولید شراب قانون‌گذار هم به میان می‌آید و با اجبار و قهر هم که شده از تولید شراب جلوگیری می‌کند. پس تاثیرگذاری به وسیله‌ی دانش هم امکان دارد.

امّا اینکه ذهن جامعه برای ما مهم شده است و به خاطر آن به سراغ اندیشه که غیر از دانش است می‌رویم، می‌تواند ریشه در این داشته باشد که مردم برای ما مهم است. وقتی مردم‌سالاری برای ما مهم شد، ذهن و اندیشه مردم هم برای ما مهم می‌شود. اگر مردم را می‌خواهیم، نمی‌توانیم به باور‌های مردم توجه نداشته باشیم. وقتی مردم سالاری برای‌مان جدی شد، ذهن‌پروری هم نقش مهمی برای‌مان پیدا خواهد کرد و نمی‌توانیم از کنار ذهن مردم بگذریم.

آزاداندیشی نان شب متکلّم

حضرت آقا در اولین نشست الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت، چهار عرصه برای پیشرفت برمی‌شمارند؛ یکی از این عرصه‌ها فکر است و ایشان فکر را مهم‌تر از علم می‌دانند. و بیان می‌کنند که باید یک جامعه‌ی متفکر پدید بیاوریم.

برای داشتن یک جامعه متفکر و فرهیخته با یک فهم فاخر، نیاز است در میان مردم گفتگوی دینی رواج پیدا کند، چنانچه که در صدر اسلام گفتگوی دینی رایج بود این گفتگوی دینی کلام خوانده می‌شد.

با توجه به تعریفی که از کلام می‌شود که کلام با ذهن مردم کار دارد و متکلّم دائما در حال رصد ذهن مردم و جامعه است و از آن توصیف عمیقی دارد و برای جامعه طعام معرفتی تولید می‌کند، طعامی که پشتیبان حیات جامعه و مردم است؛ متکلم اولا برای رصد ذهن‌ها به شدت نیازمند رقم‌ خوردن گفتگوی دینی است تا آنچه در ضمیر مردم است برایش قابل دسترسی باشد و راحت‌تر به آن برسد. متکلم برای آنکه عطش‌ها را بفهمد و همچنین ایده‌های اولیه را از مردم بگیرد، نیازمند پیوند خوردن به این گفتگوی دینی است که باید بین مردم رایج شود.

و دوما کلام علم ذهن‌پروری است و متکلم وظیفه‌ی ذهن‌پروری جامعه را دارد و این ذهن‌پروری از طریقه‌ی گفتگو است، متکلم ناچار است که به گفتگو دامن بزند و اگر می‌خواهد این گفتگو واقعی باشد و نه تصنعی، باید در بستری آزاداندیش به گفتگو رو بیاورد والّا اگر آزاداندیشی نباشد، به هیچ وجه نمی‌توان به گفتگوی واقعی رسید.

آزاداندیشی یعنی از بند اسارت قیودی که در مقام اندیشه مانع هستند، رهایی یابیم؛ قیودی مانند تقلید، ترس، تعلقات، عادات و … هدف آزاداندیشی حقیقت است لذا گفتگو به ویژه‌ی گفتگوی آزاداندیشانه جایگاه‌ویژه‌ای پیدا می‌کند و آزاداندیشی جامعه برای متکلم از نان شب هم واجب‌تر می‌شود.