نوشته‌ها

گزارشی از جستجو در باب راهبرد محتوایی ( 2 – آگاهی ببخش ! )

در یادداشت قبل به این مطلب اشاره شد که عمده محتوایی که در منابع غیر بومی حول پدیده راهبرد محتوایی سامان داده شده، ذیل موضوع بازاریابی قرار دارد. برخی از توصیه هایی که برای تعیین راهبرد ارائه محتوا در ان متون مطرح شده بود، به نظر برای ارائه محتواهای غیر تبلیغاتی نیز مفید می آمد. در یادداشت قبلی توصیه به عدم صراحت در دعوت و آراستن آن با پیام های متعدد غیر مستقیم بررسی شد.
توصیه دیگر این است :
انسان ذاتا از آگاهی استقبال میکند.
سکوهای مجازی این ویژگی را تشخیص داده اند و روی آن حساب ویژه باز کرده اند. عمده جذابیت شبکه های اجتماعی بخاطر ارائه اطلاعات و آگاهی است. البته فارغ از مفید یا بی فایده بودن این اطلاعات ! مطالبی مانند این که آیا میدانید اگر یک سنگ یک تنی را داخل آب بیاندازیم چه میشود ؟ آیا میدانید کانگورو موقع تولد چه شکلی است ؟ میخواهید از وضعیت فعلی قیمت دلار و سکه آگاه باشید ؟ و هزاران ازلاعات دیگری که با دانستن و نداستن آن، آب از آب تکان نمیخورد. آنها مصرف بیش از پیش انسان را میخواهند و از این تمایل به آگاهی برای افزایش مصرف داده های مجازی بهره میکشند.
ظاهرا عصر ما علاوه بر عصر سرقت شعارهای فطری، عصر به بردگی کشیدن صفات فطری هم هست !
در مقام ارائه یک اندیشه مانند اندیشه آزاداندیشی به ذهن ها نیز ، بهتر است بجای گزاره های دستوری و باید و نباید ، روی گزاره های خبری که اطلاعات و آگاهی مخاطب را بالا میبرد تمرکز کرد. مثلا در قالب یک آگاهی عینی، توضیح داده شود که فضای آموزشی اعم از حوزوی و دانشگاهی اگر چند ویژگی را داشته باشد به تولید علم منتهی میشود و حتی خود فرایند آموزش نیز در آن پویا و زنده خواهد بود. یکی از آن چند ویژگی و بلکه شاید مهمترین آنها، روحیه آزاداندیشی و حق طلبی است. اما به جای مطرح نمودن با جمله : آزاداندیش باشید تا تولید علم رقم بخورد، از جمله : برای پیشرفت در علم، به روحیه حق طلبی و عدم تعصب نیاز داریم، چه بسیار پویش های علمی سنگینی که بخاطر نداشتن این روحیه به بیراهه رفتند و چه بسیار پویش های علمی چالاکی که با حفظ این روحیه به مقصود دست یافته اند.
نکته مهم در ارائه فکت و آگاهی به مخاطب این است که هر مقدار این آگاهی به صحنه عینیت نزدیک تر و هویتی گزارش گونه داشته باشد مقبول تر است و گزاره های تحلیل معمولا به این راحتی اخذ نمیشوند.

مدیریت نخبگی ( چرا نخبه ها ناامیدترین قشر جامعه اند ؟ )

در حکمت اسلامی تحلیل های متفاوتی از ادراک ( اعم از حسی و عقلی و حتی قلبی ) ارائه شده است. برخی ادراک را انفعال محض و برخی ان را ترکیبی از فعل و انفعال میدانند. البته نوع دسته بندی ها ( مثل همین حسی و عقلی ) هم در نظریات دخیل است.
چیزی که مسلم است آن است که تاثرات عاطفی انسان، حاصل درک های او هستند که به هر طریقی به دست آمده اند.
تاثیرپذیری را شاید بتوان در میان موجودات مادی به مقایسه گذاشت و مثلا بعضی انواع جماد را دارای کمترین تاثر از خارج بدانیم و انها را در سر طیف قرار دهیم. سپس نبات و حیوان را لحاظ کنیم و در طرف دیگر طیف انسان را قرار دهیم که تقریبا از همه موثرات در جماد و گیاه و حیوان متاثر میشود و علاوه بر آن از ادراکات عقلی نیز متاثر میشود. ضمن اینکه این تاثرات هم جسمی هستند، هم ذهنی و هم عاطفی !

هرچه عقل انسان رشد بیشتری داشته باشد، درک بیشتری خواهد داشت و تاثرات بیشتری در او رخ میدهد.
مثلا انسان عادی ادراک و تاثراتی از زیارت امام معصوم (ع) دارد و انسانی که عقل منور و توسعه یافته دارد ، ادراک عمیق تر و تاثراتی شدید تری را تجربه میکند.

اگر افرادی که به هر علت، بلحاظ ادراکی از طراز بالایی نسبت به جامعه خود برخوردار هستند را نخبه بنامیم، آنوقت باید بگوییم نخبگان تاثیر پذیرترین قشر جامعه بلحاظ عاطفی خواهند بود. یک معضل اجتماعی مانند خودکشی نوجوانان افراد عادی را تا حدی متاثر می کند. اما اگر فردی درک عمیق عرفانی از جایگاه انسان، رابطه او با خداوند متعال و ارزش فوق العاده زندگی مادی داشته باشد و سیاست ها و برنامه های جبهه کفر را ببیند و قلب زلال نیز داشته باشد، قطعا تاثرات عاطفی فوق العاده بیشتری را تجربه میکند.

این شرایط چه آسیب هایی دارد ؟
چطور باید از آسیب ها جلوگیری کرد ؟