نوشته‌ها

تفاوت موضع گیری های رهبری با ما

در مقاطع مختلف و شرایط مختلف همواره شاهد بیانات امیدوارکننده حضرت آقا بوده ایم؛ در بدترین شرایط نیز، ایشان به گونه ای شرایط را روایت می کرده و می کنند، که همواره از نوع نگاه عجیب ایشان شگفت زده می شویم. توجه به نکات مثبت و نقاط امیدوار کننده در بیانات ایشان واقعا مثال زدنی است.
اما سوالی که مطرح می شود، اینست که ما چقدر باید این نگاه را داشته باشیم؟ چقدر اشتباه است این نگاه امیدوارانه را، نداشتن؟ آیا ما هم باید مثل رهبری همینقدر امیدوارانه مسائل را نگاه کنیم و در بدترین اتفاقات هم، کاملا امیدوار باشیم و خم به ابرو نیاوریم؟
نکته ای که به نظر می رسد، اینست که رهبری در جایگاهی که دارند، باید در شرایط مختلف امید مردم را حفظ کنند؛ نه اینکه مطلب غیر واقعی را بیان کنند، ولی در بسیاری موارد مجبورند روایت جدیدی از صحنه و واقعیت جامعه خلق کنند و وقتی روایت های منفی بسیاری موجود باشد، ولی روایت مثبتی وجود نداشته باشد، خلق چنین روایتی اهمیت بیشتری پیدا می کند.
به عنوان مثال، وقتی آقا بر دستاوردهایی که در زمینه فرهنگ داشتیم، تأکید می کنند و جنگ فرهنگی دشمن را شکست خورده می دانند، آیا به این معناست که ما در زمینه فرهنگ کاملا موفق بوده ایم و هیچگونه شکستی نداشته ایم؟ یا اینکه باید علاوه بر اینکه واقعیت را به صورتی که از دست رفته است همه چیز و ما شکست خورده ایم و … روایت نمی کنیم، به گونه ای هم روایت نکنیم، که برداشت شود همه چیز گل و بلبل است و هیچ مشکلی نداریم و همه چیز آرومه و من چقدر خوشحالم و … .

درست دیدن حقایق

ما معمولا در مشاهده امور عینی و اجسام مادی، به سادگی به عین می نگریم و بدون اینکه احتمال بدهیم که اشتباه داده ایم، درمورد آن تحلیل ارایه می کنیم. حتی معمولا نسبت به تحلیل هایی هم که ارایه می کنیم ، شک نمی کنیم.
اما در مقابل، چقدر سخت است درست نگریستن، در امور انتزاعی! چقدر سخت است اسیر مشهورات زمانه نشدن! به روایت غالب و موجودی که جبهه باطل برای ما می سازد، پشت کرده و حق و حقیقت را ، آنگونه که هست، ببینیم!
حتی پای این هم صبر کنیم، که چون اکثریت اینگونه نگاه نمی کنند، ما را متوهم بپندارند، ولی ما را از این برچسب ها باکی نباشد.
حقیقت را درست ببینیم، وقایع را درست تحلیل کنیم و دیگران را نیز، به نگاه صحیح و بهره بردن از تحلیل صحیح دعوت کنیم.
البته، سختی مسأله هم، همینجاست. اگر ما عطری که از نظر ما و طبق سلیقه ما بسیار خوش بو است را ، به لباس خود بزنیم، اگر روز اولی که این عطر را استفاده می کنیم، ده نفر به ما بگویند چقدر این عطری که استفاده کرده ای بدبوست، احتمالا دیگر از آن عطر خوشمان نیاید و دیگر از آن استفاده نکنیم. لذا، مقاومت در مقابل ابر روایت های غلط، کار فوق العاده سختی است.
اما وقتی درست بنگریم، می بینیم در طول تاریخ، همیشه جبهه باطل روایت های کاذبی را می ساخته و اینقدر در آن می دمیده، که انگاره های ذهنی مردم و حتی متدینین را تغییر می داده.
وقتی نگاه انسان غلط باشد، تحلیل هایش هم غلط می شود.
واقعا چقدر مردم ایران فهیم ، رشد یافته ، متدین ، انقلابی و آماده برای نصرت ولی خدا هستند! اما ما وقتی اینگونه به مردم ایران نگاه می کنیم؟ چرا همیشه فکر می کنیم این مردم فهم کافی ندارند، از دین فراری هستند، برای یاری انقلاب و پیش بردن انقلاب آمادگی کافی را ندارند و تحلیل های غلط دیگری که از مردم ایران می پنداریم.
چرا به این نگاه ها و تحلیل های غلط مبتلا شده ایم؟ برای حل این موضوع، چه باید کرد؟
قطعا رهایی از این مشکل به این سادگی ها نیست. چون این فقط مشکل ما و صرفا مربوط به این دوران نیست. در دوره های مختلف، اهل حق به دلیل تحلیل های غلط نتوانستند امام خود را به خوبی یاری کنند.