نوشته‌ها

باغبانی فرهنگ

پذیرش تنوع و تکثر فرهنگی امری مسلم و پذیرفتنی است. اما مهمترین مسأله ای که در این زمینه باید به آن توجه داشت، احتراز از «ولنگاری فرهنگی» است؛ بین پذیرفتن تنوع و تکثر فرهنگی و ولنگاری فرهنگی باید تمایز قائل شد. گاهی به بهانه آزادی در عرصه فرهنگ، اتفاقاتی می افتد، که موجب گمراهی مردم و فساد جامعه می شود. در مقابل این باید ایستاد. نه اینکه پس از شیوع با آن مبارزه کنیم؛ بلکه پیش از ایجاد، زمینه فساد و گمراهی را ایجاد نکنیم و به گونه ای مدیریت کنیم، که مانع از ایجاد موجبات گمراهی و فساد شویم. همانگونه که حضرت آقا می فرمایند :
هماهنگونه که «ما نمی‌خواهیم به مردم بگوییم شما حتماً این کتاب را بخوانید، آن کتاب را نخوانید؛ نه. انواع سلایق، انواع فکرها، انواع ذهن‌ها، انواع استعدادها، باید در مقابل خودشان میدان بازی داشته باشند، برای این‌که آنچه را می‌خواهند، بتوانند انتخاب کنند؛ اما آن چیزی که گمراه کننده و فاسد کننده است، ما نباید اجازه بدهیم وارد میدان شود. این، وظیفه‌ی ماست، وظیفه‌ی دولت است، وظیفه‌ی وزارت ارشاد است. به همین خاطر، این استثنای مطلبی است که من گفتم: ما بایستی فرآورده‌ی کتابی زیاد داشته باشیم.» مصاحبه پس از بازدید از یازدهمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب – 05/03/1377
مدیریت فرهنگ امری نیست که بتوانیم منکر ضرورت آن بشویم؛ اما درمورد اینکه این مدیریت به چه شکل باید اعمال شود، جای گفتگو هست. مثلا این مدیریت باید به گونه ای باشد، که در عین حالی که جامعه به سمت صلاح و رشد رهنمون می شود، منجر به رشد جامعه شود.
«کنترل فرهنگ به صورت کامل نه ممکن است، نه جایز؛ اصلاً رشد فرهنگی با ابتکار و آزادگی و آزادی و میدان دادن به اراده هاست؛ در این تردیدی نیست؛ منتها هوای کار را باید داشت. در تربیت کودک گفته می شود که بچه را خیلی امر و نهی و کنترل و مهار نکنید؛ بگذارید آزادانه برود بازی کند؛ اما معنایش این نیست که اگر لب ایوان رفت و خواست پایین بیفتد، جلویش را نگیریم! باید مراقبت کرد و مواظب بود. این، یک متولی و یک مرکز می خواهد تا از یک طرف مهندسی کند؛ یعنی با یک فکر کلان، با یک نگاه برتر و بالاتر از همة جریان های فرهنگی در داخل کشور، ببیند حقیقت فرهنگی و عنصر فرهنگی چگونه و با چه کیفیتی باید باشد؛ به کدام سمت باید برود و کجاهایش ایراد دارد؛ و از سوی دیگر مراقبت کند که این کارها انجام بگیرد. این مرکز را ما تعریف کردیم: شورای عالی انقلاب فرهنگی.» بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی در تاریخ 8/10/1383
«در مقوله فرهنگ، رفتار حکومت باید دلسوزانه و مثل رفتار باغبان باشد. باغبان بهنگام نهال می کارد، بهنگام آبیاری می کند، بهنگام هرس می کند، بهنگام سمپاشی می کند، و بهنگام هم میوه چینی، باید فضای فرهنگی کشور را باغبانی کرد.» بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی 1382/10/23
به صورت کلی، تا وقتی ما در زمینه مدیریت فرهنگی ضعف داشته باشیم، مدیریت امنیتی جایگزین آن خواهد شد و جایگزینی مدیریت فرهنگی با مدیریت امنیتی، آسیب ها و پیامدهای زیادی در پی خواهد داشت.
اگر هم بخواهیم به تنوع و تکثر فرهنگ ها بها بدهیم، لازمه اش دوری از نگاه و مدیریت محافظه کارانه است …

گلچین آورده‌های غربی با توجه به معنای مهندسی فرهنگی

در یادداشت قبل ذیل عبارت‌هایی که از آقای ناظمی نقل شده بود، بیان شد که نمی‌توان از فرهنگی که همواره همراه در سیستم‌ها و نظام‌ها و حتی علوم و تکنولوژي‌های طراحی شده هست، در أمان بود.

لذا نمی‌توان به راحتی زیر بار هرآنچه از غرب می‌آید رفت؛ حتی تکنولوژي‌ها و ابزار‌ها. در طراحی یک تکنولوژي،‌ فرهنگی مهندسی شده است که کاملا در مقابل بینش توحیدی و باور ما قرار دارد؛ هر چند در ظاهر و نگاه سطحی احساس شود که این یک تکنیک و یا ابزار است و تاثیری بر روی باور ما ندارد؛ ولی با نگاه‌های عمیق‌تر و حتی مرور تجربه‌های گذشته این تاثیرگذاری یافت می‌شود. امکان گلچین تکنولوژي از روزنه باور توحیدی، وجود ندارد. و شاید بتوان گفت این تلاشی بی‌هوده و بی‌ثمر است.

بلکه باید تکنولوژي، سیستم و نظام مخصوص به فرهنگ مهندسی شده خودمان، طراحی و مهندسی شود. باید مهندسی فرهنگی داشته باشیم،  باید براساس فرهنگ خودمان مهندسی کنیم؛ حتی شاید بتوان گفت فرهنگی که از آن خود ما است، اگرچه مهندسی نشده باشد، اگر براساس همین فرهنگ مهندسی و طراحی صورت بگیرد، باز هم ارزشمند‌تر است از آنچه از غرب می‌آید که براساس یک فرهنگ دیگر طراحی شده است؛ فرهنگی که اگر در ضدیت و جنگ با فرهنگ ما نباشد، بی‌گانه با آن است.

ابهامی در مهندسی فرهنگی

اساسا مهندسی و طراحی وجود ندارد که فرهنگی نباشد؛ در واقع تمام مهندسی‌ها از ابتدا خلقت عالم انسانی، مهندسی فرهنگی بوده است؛ به عبارت دیگر طراحی و مهندسی بدون آنکه یک فرهنگ و اندیشه این طراحی و مهندسی را در مشت خود نگرفته باشد، امکان ندارد؛ آن طراح به هر حال یک فرهنگ و اندیشه و باوری دارد و یک نظام هندسی ارزش‌ها دارد و این‌ها قطعا در مهندسی و طراحی او تاثیر می‌گذارد؛ و البته در بسیاری از موارد ممکن است این تاثیرگذاری و این که طراحی را یک فرهنگ و یا یک نظام فرهنگی مهندسی شده در مشت بگیرد،‌ ناخودآگاه باشد و طراح به این روح حاکم التفات نداشته باشد، ولی این تاثیر گذاری هست.
حتی اگر قائل باشد که من در حال ابزارسازی هستم و چه ربطی به فرهنگ دارد و در طراحی‌های خود اصلا فرهنگ و هیچ ارزشی را مد نظر قرار نمی‌دهم؛ همین که کاری به فرهنگ ندارد هم خود یک فرهنگ و اندیشه است. همین جا هم باز یک باور، یک فرهنگ که شاید بتوان اسم آن را بی‌فرهنگی گذاشت، این مهندسی را در مشت خود گرفته است.

امّا آیا منظور از مهندسی فرهنگی همین است که روح یک فرهنگ حاکم ـ حال یا خودآگاه و یا ناخودآگاه ـ این طرّاحی‌ها را در مشت خود بگیرد و تاثیرات در طراحی داشته باشد؟ و یا نه باید کمی دایره‌ را ضیق‌تر کرد و برای مواقعی تعبیر «مهندسی فرهنگی» را به کار برد که اولا در یک نظام ارزشی، هندسه ارزش‌ها شکل گرفته باشد و بعد از آن یک مهندسی فرهنگ صورت بگیرد، و بعد بر اساس این فرهنگی که مهندسی شده است، به صورت خودآگاه مهندسی فرهنگی بشود؛ به عبارت دیگر این فرهنگی که مهندسی شده است خودآگاه ترجمه و تزریق در طراحی‌ها و مهندسی‌ها بشود؛ حال این طراحی‌ها در هر زمینه و موضوع و در هر وسعت و اندازه‌ای باشد.

فقه موجود مانعی برای مهندسی فرهنگ

نکاتی که استاد در باب مهندسی فرهنگ مطرح کردند، بسیار جذاب و اتفاقا مورد نیاز بود؛ وقتی مهندسی فرهنگ اتفاق نمی افتد، مطلوبیت های پراکنده ای مطرح می شود و چون هیچکدام، پیگیری نمی شود و مطالبه جدی برای تحقق آنها اتفاق نمی افتد، طبیعتا محقق نمی شوند.
آنچه در این موضوع به نظر بنده می رسد، اینست که طلاب و فضلا دانش محقق نمودن مهندسی فرهنگ را ندارند و این مسئله، ریشه در تراث حوزوی دارد، که مهمترین آن فقه است.
در الگوی حل مسئله فقیه، آنچه مسئله اصلی است، اینست که حکم موضوعات مختلف را مشخص کند. هر آنچه از موضوعات به نظر فقیه برسد، یا از او استفتاء شود، یکی از احکام خمسه برای آن تعیین می شود. مثلا فقیه حکم می کند که موضوع «الف» واجب است، موضوع «ب» مستحب» است. موضوع «ج» نیز، مستحب و مثلا موضوع «د» حرام است. اما اینکه اولویت هرکدام از موضوعات چه میزان است، کدام بر دیگری مقدم است، کدام یک از اینها اگر اتفاق بیفتد، زمینه را برای تحقق دیگری فراهم می کند؟ و سوالات دیگری از این قبیل، هیچکدام برای فقیه مطرح نیست و اگر مطرح شود، او پاسخی برای آنها ندارد.
دلیل این مسئله هم، واضح است که چنین سوالی اساسا از فقه مطرح نبوده؛ دلیل بسیاری از خلأهای دیگری که اکنون در دانش های حوزوی مشهود است، عدم کفایت تراث برای پاسخگویی به نیازهای صحنه است. حل این موضوع هم، فقط با ارتقای تراث مقدور است. اینکه کسی بر تراث مسلط شود و برای موضوعاتی که مورد نیاز است، از تراث پاسخ های مناسبی ارائه کند.
مثلا برای تعیین اولویت ها، در روایات موارد متعددی داریم، که حضرت برای شیعیان اولویت ها را مشخص می کنند.
لذا، ارتقای فقه موجود به فقه زندگی مسئله ای است، که بسیار اهمیت دارد و تحقق این موضوع، نتیجه خودش را در موضوعات مختلف نشان می دهد.

چرا توحید ؟ مهندسی الهی فرهنگ ؟ ( علت انتخاب ذائقه توحیدی بعنوان محور مرکزی ایده فرهنگی مادر )

مقدمه
اگر یک مرتبه مفاهیم اسلامی متکثر را از برابر نظر بگذرانیم، متوجه خواهیم شد که رکن رکین تمام موضوعات و پشتیبان و تغذیه کننده همه آنها ، توحید است. میتوان ادعا کرد آنچه که خداوند متعال مقرر نموده تا در تمامی کالبد جامعه بشری در یک لایه، و در تمام وجود فرد فرد انسان ها در لایه دیگر، دمیده شود، اصل کلام اوست. به عبارت دیگر اگر خداوند متعال را در مقام مهندس فرهنگ بشر ببینیم، مشخصا اولویتی که به طور عام تعیین میکند، توحید است و این را میشود در بخش قابل توجهی از آیات، روایات و سیره انبیای الهی یک به یک نشان داد.

سوال
اما آیا میتوان این مهندسی الهی فرهنگ را مستقیما به ساحت میدان تنزل داد و در مقام توصیه ی ایده ای فرهنگی، همان توحید را محور قرار داد ؟
به نظر میرسد همان طور که مورد اتفاق است، توحید در راس نظام ارزش ها هست، اما در مقام مهندسی فرهنگ باید زمان و مکان را مورد ملاحظه قرار داد و لزومی ندارد در اینجا، یعنی در مقام ارائه ایده فرهنگی، باز هم “ذائقه توحیدی” محور باشد. بلکه بجای بررسی آیات و روایات و سیره و مشاهدات هستی شناسانه، باید همه اینها را در یک تعامل جدی با وضعیت جامعه امروز ایران، از جهات گوناگون سیاسی و اقتصادی و فکری و اجتماعی و … قرار داد و سپس نسبت به محور ایده فرهنگی مادر تصمیم گرفت !

جواب :
نکاتی که در اشکال آمده کاملا وارد است. بله، باید تمامی جهات سیاسی و اجتماعی و … را در ضمن مطالعات متداول حوزوی لحاظ کرد و سپس به موضوع منتخب ایده فرهنگی مادر دست پیدا کرد.
اما دقیقا شرایط امروز و اینجاست که ما را از اندیشه های کاربردی و انتخاب های تاکتیکی به اندیشه های بنیادین و انتخاب های استراتژیک سوق میدهد، امروز یک تمدن مادی فدرتمند و پر تبختر دارد سقوط میکند و از سویی، ما به سبب اتفاقات 40 سال گذشه در شرایطی هستیم که کنشگر در این سقوط محسوب میشویم. به نحوی که حتی سکوت ما به معنای مقاومت در برابر این سقوط مقدس تلقی خواهد شد !
این شرایط ما را به عمیقترین لایه های اندیشه راهنمایی میکند و آنجا توحید بی هماورد است.