تقریر14000830

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_350
#تقریر
#یقظه
#شوری

جلسه350-14000830

?نکته ی اخلاقی/یقظه
[پیاده شده توسط آقای سعیدی صابر]

یکی از نکته هایی که خوب است گاهی به همدیگر تذکر بدهیم یا به آن توجه کنیم این است که (نمی دانم چقدر به این مسئله توجه کردید) ما چقدر داریم آگاهانه زندگی می کنیم؟!

ما موقعی که اول صبح بیدار می شویم آن قدر هوشیار می شویم که متوجه می شویم که به اندازه ی کافی هوشیار نیستیم، خیلی اذیت می شویم. یعنی آدم می فهمد که هوشیاری یک نعمتی است و موقعی که هوشیاری کم است انسان در معرض خطر است. ولی به طور کلی نمی دانم چقدر توجه می کنید که ما چقدر هوشیار محسوب می شویم، ببینید بر اساس اعتقادات مان که در این هیچ شکی ما نداریم و بنا نداریم که با این اعتقادات دربیفتیم، چه تصویری از خدا داریم؟ چه تعریفی درباره ی خدا داشتیم؟ حقیقتی که در همه جا حاضر است، در تمام ذره ذره وجود ما حاضر است، تمام وجود ما متوجه اوست، تمام عالم متوجه اوست، و توجیه عالم است، معنای عالم است، معنای انسان است، و توجه به او باعث معنا شدن انسان می شود،

?ولَا تَكُونُواْ كَٱلَّذِينَ نَسُواْ ٱللَّهَ فَأَنسَىٰهُمۡ أَنفُسَهُمۡ،

اینکه این خدایی که این طور همیشه همراه ما هست، ما به او توجه نداریم. نمره ی آگاهی ما می شود چی؟! یعنی حقیقتی تا این حد بزرگ که الان برای ما مخفی است، الان ما چقدر می دانیم، چقدر آگاه هستیم، خیلی نمره ی آگاهی پایین است، یک آن آن هم فاجعه است، چه رسد به اینکه تمام زندگی ما اصلا همین است، و شاید یک آن هم نبوده که آنچنانکه شایسته ی این توصیفات است ما به خدا خیره شده باشیم.

یا مثلا نعمت های خداوند متعال، خب همه چیز نعمت های خداوند متعال است در دستان ما جاری است، ما به هر چیز دست می زنیم نعمت های خداست، و از هر چیز داریم استفاده می کنیم نعمت های خداست، چقدر اصلا توجه می کنیم به اینکه این نعمت خداست و موقعی هم که گاهی متوجه می شویم، یک چیزی را متوجه می شویم، مثلا تشنگی زیادی که غالب شده بوده است یک آب خنکی می خوریم توجه می کنیم که این عجب نعمتی بود، خیلی کم، گاهی، چقدر عمیق می فهمیم این را؟! یعنی به عمق همان تک نعمت حتی پی می بریم؟!

یا مقوله ی مرگ که گفته شده «یأتی بغتة»، مشخص است ولی بر شما مشخص نیست که چه وقت می رسد و برای هیچ کس هم هیچ گونه تضمین و قول و وعده ای داده نشده است، حتی آقا رسول اکرم هم ایشان می گفت که من هم نمی دانم، که جهت دارد این ندانستن های این بزرگان، این توجه به مرگ که از ما خواسته شده.

یعنی هوشیاری. نمی دانم توجه فرمودید یا نه، از منظر دینی، من کاری با روانشناسی ندارم که مشغول می کند ما را، واقعا یک مشت مزخرفات مشغول می کند ما را، زحمت هم کشیدند، خیلی زحمت کشیدند، ولی شما اگر از این وادی و از این کانون درد باخبر نباشی، می روی آنجا مشغول می شوی، از منظر دینی ما چقدر هوشیار محسوب می شویم؟! نمره خیلی پایین است. و این یعنی ما در تک تک لحظات داریم رفوزه می شویم.

جمله ی آخر این باشد: این رفوزه شدن را دائماً قلب من دارد اعلام می کند، بعد من این را برمی دارم یک جور دیگر تفسیر می کنم، مثلا می گویم تفریحاتم کم است، البته از این جهت اشکال دارد زندگی ما، تفریحات کم است، طرائف الحکم در آن کم است، و و و، ولی واقعا انسان، قلب انسان، جان انسان آگاهی می خواهد، تشریف انسان به این است که هوشیارانه زندگی کند، ولی این طوری نیست، فقط دو ـ سه موردش را عرض کردم، از این منظرها که نگاه می کنیم، «إنّ الإنسان لَفی خسر» موقعی که به دفتر شریعت مراجعه بکنیم معنا می شود، و الا همین طوری من نگاه می کنم می بینم که نه دیگر، امروز صبح که بلند شدیم و صبحانه هم که خوردیم، حس نمی کنم که لفی خسر، حتما البته خدا خیلی می داند که این را می گوید، نه، یک دو سه خط دفتر شرع را اگر توضیح بدهند برایمان، «إنّ الإنسان لَفی خسر» یعنی آن قدر آگاهی و هوشیاری لازم است که تمام آنات ما از آن غافل است و محروم است، بعد حاضر هم نیستیم که «إنّ الإنسان لَفی خسر» را باور کنیم.
1️⃣

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها