تحلیلی درباره ورود به آزاداندیشی از دریچه روش حل مسئله در مکتب امام

تحلیلی در باب این پیشنهاد دوراندیشانه برادر پیمانجو به ذهنم میرسد که حسب وظیفه در زیر یادداشت میکنم.
آیا انجام رساندن یک کار به نحو تام و کامل و بدون نقص، مستلزم تخصص در آن کار است ؟ به نظر می رسد اینطور نباشد ! اگر اینگونه بود، باید فقط متخصصان علوم تربیتی مادران خوبی میشدند.
یک تفاوت جدی میان صنعت و دانایی وجود دارد. ما زمانی که به یک مصنوع نیاز داریم، به سراغ صنعتگر میرویم و مصنوع را از او خریداری میکنیم یا از او میخواهیم که تعمیرش کند. در این فرایند ممکن است من هیچ چیزی از آن صنعت نفهمم و کار را کاملا به صنعتگر بسپارم! ضرب المثل ریش و قیچی دست تو هم، حکایت از ماهیت صنعتی اصلاح ریش دارد ! در این موارد متخصص اوست و تنها او میتواند کار را به اصطلاح از آب در بیاورد.
اما مواردی هستند که صنعتی نیستند. بنده نام این سنخ مسائل را مفهومی میگذارم. در این موارد نمیشود مفهوم را از تولید کننده گرفت و برد و استفاده نمود. بلکه باید آن مفهوم را فهمید. در این موارد متخصص اوست اما اینطور نیست که فقط او بتواند کار را از آب در بیاورد. بلکه حجم زیادی از تخصص ان متخصص صرف همین میشود که چگونه کاری کند که مراجعان غیر متخصصش، با یک فهم مختصر و در حد خودشان بتوانند کار را به خوبی از آب در بیاورند.
مثلا شدنی نیست که مشاور خانواده خودش وارد عمل شود و به جای زن یا مرد با همسرش صحبت کند…
یا متخصص تربیت کودک نمیتواند همه کودکان جامعه اطرافش را خودش تربیت کند.
یا از همه اینها بالاتر ، پیامبر نمیتواند خودش بیاید و دستورات اسلام را به جای من اجرا کند تا من به سعادت برسم ! او مرا در جبهه حق میخواهد و دوست دارد که من تکالیف شارع را امتثال کنم و در عین حال رشد و ارتقا نیز داشته باشم.

از توضیحات بالا واضح شد که ترجمه مفاهیم عالی به شکلی کاربردی و قابل درک، یک عملیات تخصصی است که اهمیتش از فهم این مفاهیم عالی کمتر نیست. این مرحله و این عملیات را میتوان به داروسازی تشبیه کرد که تک تک مواد معدنی مورد نیاز بدن بیمار را شناسایی میکند و ان را در قالب یک کپسول نیم سانتی متری جا میکند و از بیمار میخواهد که هر چند ساعت آن را بخورد.

تشبیه این کار به داروسازی، یک بار دیگر ما را به تشبیه ابتدایی خود از متکلم راهنمایی میکند. کار متکلم هم دقیقا همین بود.
قرار بود متکلم انقلابی همه مواد مورد نیاز مخاطب را ( که در کلام انقلابی ، جبهه انقلاب است ) شناسایی کند و تغذیه مناسب را برای او تولید کند و رساندن این تغذیه را به لایه های تبلیغی واگذار کند.

مطالبی که تا اینجا گفته شد نتیجه میدهد که باز کردن باب چگونگی رسید نبه آزاداندیشی و جایگاه آن در ایده اصلاحی و پشتیبان های نظری آن برای مخاطب، نه تنها درست نیست، بلکه اصلا با فلسفه کلام انقلابی منافات دارد ! چرا که متکلم قرار بود تغذیه مناسب به صجنه برساند نه اینکه یک یک مواد تشکیل دهنده را به مخاطب معرفی کند !

به نظرم جناب آقای پیمانجو یک مشکل را در هنگام سرو تغذیه معرفتی برای جبهه انقلاب شهود کرده اند !
ایشان دیده اند که غذایی که متکلم انقلابی با همه تلاش ها و تهیه مواد اولیه ناب و تازه ، تهیه کرده است، بدون اینکه چشیده شود ، توسط مشتری پس زده میشود. مشتری دوباره شروع میکند برای خودش سوسیس سرخ میکند و همچنان با تغذیه ضعیف و مضر امید دارد که جبهه را پیش ببرد.
پیشنهاد ایشان این است که برای جلوگیری از چالش پدید آمده و بی اعتمادی ها بیاییم باب آشنایی مخاطب با پشتیبان های نظری را باز کنیم.
این پیشنهاد را یک بار میتوان به عنوان یک حرکت اورژانسی و مقطعی نگاه کرد.
یک بار هم میتوان به عنوان یک پیشنهاد ریشه ای به آن نگاه کرد و آن را فتح بابی در راستای عمومی کردن و امتداد عمومی بخشیدن به کلام انقلابی تلقی کرد.

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها