حقیقت عبودیت
#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_34
#جلسه_139
#مالکیت
#حقیقت_عبودیت
در حدیث عنوان بصری وقتی سائل از حقیقت عبودیت پرسش میکند حضرت امام صادق علیه السلام اولین مرتبت پاسخ شان در بیان حقیقت عبودیت ناظر به مالکیت می باشد.
قُلْتُ: یَا أَبَا عَبْدِاللَهِ! مَا حَقِیقَةُ الْعُبُودِیَّةِ؟!
قَالَ: ثَلاَثَةُ أَشْیَآءَ:
أَنْ لاَ یَرَی الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِیمَا خَوَّلَهُ اللَهُ مِلْکًا، لاِنَّ الْعَبِیدَ لاَ یَکُونُ لَهُمْ مِلْکٌ، یَرَوْنَ الْمَالَ مَالَ اللَهِ، یَضَعُونَهُ حَیْثُ أَمَرَهُمُ اللَهُ بِهِ؛
وَ لاَ یُدَبِّرَ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیرًا؛
وَ جُمْلَةُ اشْتِغَالِهِ فِیمَا أَمَرَهُ تَعَالَی بِهِ وَ نَهَاهُ عَنْهُ.
گفتم: ای أبا عبدالله! حقیقت عبودیّت کدام است؟
گفت: سه چیز است: اینکه بندة خدا برای خودش دربارة آنچه را که خدا به وی سپرده است مِلکیّتی نبیند؛ چرا که بندگان دارای مِلک نمیباشند، همة اموال را مال خدا میبینند، و در آنجائیکه خداوند ایشان را امر نموده است که بنهند، میگذارند؛
و اینکه بندة خدا برای خودش مصلحت اندیشی و تدبیر نکند؛ و تمام مشغولیّاتش در آن منحصر شود که خداوند او را بدان امر نموده است و یا از آن نهی فرموده است.
بنابراین، اگر بندة خدا برای خودش مِلکیّتی را در آنچه که خدا به او سپرده است نبیند، انفاق نمودن در آنچه خداوند تعالی بدان امر کرده است بر او آسان میشود. و چون بندة خدا تدبیر امور خود را به مُدبّرش بسپارد، مصائب و مشکلات دنیا بر وی آسان میگردد. و زمانی که اشتغال ورزد به آنچه را که خداوند به وی امر کرده و نهی نموده است، دیگر فراغتی از آن دو امر نمییابد تا مجال و فرصتی برای خودنمائی و فخریّه نمودن با مردم پیدا نماید.
#اقول:
انسان موحدی که حقیقت عبودیت را فهم کرده است چه جامعه ای را شکل میدهد؟!
از باب تعرف الاشیاء بأضدادها بهتر است نقطه مقابل آن را ببینیم. نقطه مقابل آن همانطور که برادر وطن فدا در یادداشت شماره 22 شان تقریر کردند اینگونه است که:
– در جامعه استیلایی رعیت اساسا حقی برای ملکیت برای خود نمی یابد و تمام ارض در ید قهاریت پادشاه است و پادشاه به واسطه استیلا و سیطره ی خود همه منابع و ثروت ها را برای خویش جمع میکند. در این جوامع شهوت و امیال پادشاه است که حکمرانی می کند.
– در جامعه بازار که روابطشان بین الاثنینی و بر اساس داد و ستد شکل گرفته است هر چیزی تبدیل به کالا شده است و انسان منفعت خواه جامعه بازار بر مدار حرص و طمع از کسب دارایی بیشتر دریغ نکرده و نهاد علم در خدمت تولید ثروت بیشتر است و در این جامعه انسان منفعت خواه است که مدام فربه می شود.
– اما در جامعه توحیدی انسان موحد از آن جا که ثروت و مالی که در اختیار خویش قرار داد مال الله می بیند و ملک خویش نمی بیند فلذا مدام بر مدار این است که بفهمد کجا بایستی مال الله قرار بدهد.
فلذا تحقیقا به عکس جامعه بازار که نهاد علم در خدمت نهاد بازار و اقتصاد(زر و ثروت) هست به جهت تولید ثروت هر چه بیشتر و افزایش GDP، در جامعه توحیدی نهاد بازار و اقتصاد در اتصال و خدمت نهاد علم می باشد که محل جریان یافتن ثروت را بفهمد و بیابد.
کما اینکه ما می بینیم که در نحوه چینش معماری و شهرسازی ما در گذشته های نه چندان دور، حوزه های علمیه در دل بازار ها ساخته می شد. بازار خود را محتاج نهاد علم می دید و نهاد علم نیز خادم بازار بود در جهت هدایت جریان پول و ثروت به قصد تامین مصالح اسلام.
.