بسیجیان پابرهنه عرصه فرهنگ
وقتی می خواهیم درمورد اصلاح وضعیت فرهنگی کشور صحبت کنیم، معمولا به سرعت موضوع صحبت بر متولیان عرصه فرهنگ در رده های مسئولیتی کشور متمرکز می شود. همان نهادهایی که برای بهبود وضعیت فرهنگی کشور بودجه می گیرند و کارمند و … دارند.
اما واقعیتی که باید به آن توجه، حرکت های خودجوش فرهنگی است، که در کشور صورت می گیرد. در زمان هایی مثل تشییع پیکر شهید حاج قاسم سلیمانی و ابو مهدی المهندس (رحمت الله علیهما)، تشییع آیت الله ناصری (رحمت الله علیه) و سایر مواقعی که اصلا متولیان عرصه فرهنگ هم، پیش بینی چنین استقبال هایی را نمی کردند، این حرکت های خودجوش فرهنگی دیده می شود و به چشم می آید.
در سراسر کشور مجموعه های فرهنگی بسیاری هستند، که با گستره های مختلف و عناوین متعدد، به صورت رسمی یا غیر رسمی مشغول فعالیت هستند. بودجه خود را از کمک های مردمی تهیه می کنند، در ازای فعالیتی که می کنند، حقوقی دریافت نمی کنند و در بسیاری از موارد، از منافع شخصی خود برای پیش رفتن کارها می گذرند.
اما سوال اینست که در برنامه ریزی های فرهنگی، چقدر این مجموعه ها را لحاظ می کنیم؟ چقدر وظیفه خود می دانیم به این پابرهنگان عرصه فرهنگ رسیدگی کنیم؟
اگر تجربه نگاری خوبی در این موضوع صورت گیرد، نکات خوب زیادی در برنامه ریزی فرهنگی به دست می آید، که چگونه این جوانان با کمترین هزینه و کمترین امکانات، بیشترین و بهترین فعالیت ها و اثرگزاری ها را در عرصه فرهنگ دارند!؟ گرچه این واقعیت ها و ظرفیت ها را، مسئولی که در خوی اشرافیت خود غرق شده باشد، درک نخواهد کرد و اگر حاج حسین یکتا تلاش می کند جبهه فرهنگی مردمی راه اندازی کند، به این دلیل است که با این مردم ارتباط نزدیکی داشته و از نزدیک توانمندی ها و ظرفیت های این پابرهنگان عرصه فرهنگ را درک کرده.
جان کلام اینکه، همانگونه که جنگ را اگر با الگوی متداول غربی می خواستیم اداره کنیم، به این موفقیت ها و افتخارات نمی رسیدیم، اگر در عرصه فرهنگ این پابرهنگان کف میدان را نبینیم و از ظرفیت های آنها استفاده نکنیم، نمی توانیم خرمشهر ها را در عرصه فرهنگ فتح کنیم.