جهان بینی روح مکتب و ایدئولوژی اجزا مکتب

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مکتب
#جهان_بینی
#ایدئولوژی
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_93
#جلسه_294

🔰جهان بینی روح مکتب و ایدئولوژی اجزا مکتب 🔰

مکتب یک سیستم واحد فکری عملی است.
هر کدام از این سه لفط که در تعریف مکتب استفاده شده است در صدد بیان یک مفهوم خواستی می باشد.
سیستم و دستگاه به منظور این است که اجزایی دارد و هر جزیی یک وظیفه ای دارد و در جای مشخصی قرار دارد.
فکری بودن نشان بر ایده و اندیشه بودن آن می باشد . و عملی بودن دال بر توجه به مسئله های اجتماعی است . یعنی گزاره های مکتب در صد بیان باید ها و نبایدهاست.
هر مکتب از یک جهان بینی و بستر نظری تغذیه می کند و بر پایه آن اندیشه های نظری ، ایدئولوژی ها شکل می گیرد و وقتی آن ایدئولوژی ها تبدیل به یک سیستم واحد فکری و عملی شود، مکتب شکل می گیرد.
فلذا روح هر مکتب، جهان بینی آن می باشد و ایدئولوژی به مثابه اجزا آن مکتب شناخته می شود.
نکته مهم در یک مکتب سامان و هماهنگی بین گزاره ها و اندیشه هاست. چرا که مکتب بر پایه آن نظم به حل مسائل می پردازد. به عبارت دیگر اندیشه ها باید به صورت هماهنگ تبدیل به یک سیستم و دستگاه شوند تا آن را مکتب نامید.
یادداشت با اقتباس از متن شهید مطهری در کتاب هدف زندگی ، جلد 29 مجموعه آثار، صفحه 361 نوشته شده است.

معنای مکتب

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_197
#جلسه_294

💠 معنای مکتب

به نظر می رسد در سه سطح مکتب به کار می رود:

1️⃣ سطح کلان
در این معنا مکتب عام تر از جهان بینی و ایدئولوژی است؛ در واقع مکتب چیزی شبیه دین و آیین است، مکتب هم دارای جهان بینی است یعنی نگاهی به جهان و جامعه و انسان و غایت همه این ها دارد و هم دارای ایدئولوژی است (در عنوان بعدی معنا می شود)

2️⃣ سطح متوسط
به نظر می رسد که مکتب در سطح متوسط خودش به معنای ایدئولوژی است، منتها باید معنای ائدولوژی را خوب فهمید، درست است که ایدئولوژی در مقابل جهان بینی که به معنای هست شناسی است، به معنای الزام شناسی آن هم در دو لایه الزام شناسی ارزشی (اخلاق) و الزام شناسی عملی (فقه) است؛ اما الزام شناسی را باید خو شناخت، الزام شناسی در عام ترین لایه خود به معنای #طرحی_برای_زندگی یا #نظریه_ای_برای_سعادت_بشر است؛ لذا وقتی می گوییم مکتب و ایدئولوژی یعنی کسی صاحب مکتب و ایدئولوژی است که دارای طرحی برای زندگی و نظریه ای برای سعادت بشر باشد؛
طرح برای زندگی و #نظریه_سعادت هم یعنی طرحی که برای همه ابعاد حیات فردی و اجتماعی بشری (اخلاق فردی و خانوادگی و اجتماعی، احکام فردی و خانوادگی و اجتماعی؛ آن هم در همه ابعاد سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و تربیتی و
شاید بگویید ما دیدیم که مکاتب از بحث های توصیفی و هستی شناختی نیز بحث می کنند؛ اما واقعش این است که اگر هم بحث می کند با این سویه است که سعادتمند کسی است که چنین نگاهی به هستی (هستی شناسی ای) داشته باشد.

3️⃣ سطح خُرد
در این سطح در هر دایره خاصی مثل یک گروه اجتماعی سیاسی، یک جامعه علمی خاص و … دسته ای وجود داشتند که وجوه اشتراکی داشتند به عنوان یک مکتب در مقابل دسته دیگر که در همین موضوع وجوه اشتراکی بین خود و وجوه افتراقی با دسته اول داشتند، را یک مکتب اطلاق می کنند.
البته هر چه آن موضوع کلان تر باشد آن مکتب ها هم کلان تر هستند و هر چه خُرد تر هم خُردتر.
یک معیار اینجا وجود دارد که در حیطه آن موضوع خاص اختلافات مبنایی وجود داشته باشد، و الا اگر بخش اعظم مبانی مشترک باشد و فقط در روبناها با هم اختلاف داشته باشند دیگر عنوان مکتب نمی دهند؛ بلکه ظاهرا اینجا عنوان مشرب به کار برده شود.

شهادت حاج قاسم

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_89
#جلسه_294

پس از آن اشاره‌ای که آقا بعد از شهادت حاج قاسم به مکتب حاج‌قاسم داشتند افراد و مجموعه‌هایی به دنبال بازشناسی مکتب حاج قاسم شروع به کار کردند. اما وقتی معنا و مفهوم مکتب را ندانیم، چگونه می‌خواهیم یک مکتب را بشناسیم؟ چگونه می‌خواهیم مکتب حاج قاسم را باز شناسی کنیم؟
وقتی آقا می‌فرمایند که به حاج قاسم و ابومهندس به عنوان فرد نگاه نکنید و به دنبال مکتب و مدرسه این شهیدان باشید، و ما هنوز مراد از مکتب و مدرسه را نمی‌دانیم چگونه می‌توانیم آن مکتب و مدرسه را کشف کنیم و به دنبال نشر و فراگیر کردن آن باشیم؟
سوالی هم در اینجا هست آنکه اراده‌ی آقا از مکتب با آن مفهوم و معنایی که ما از مکتب در می‌آوریم یکی است؟ در هنگام تلاش برای درآوردن معنا و مفهوم مکتب باید به این نکته هم توجه داشت که باید به فهم آقا از مکتب نزدیک شد. به هر حال ما اگر به دنبال مکتب امام هم باشیم، باز هم به این نیاز داریم؛ این «مکتب امام» را هم از آقا گرفته‌ایم.
🌺

مکتب حاج قاسم

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مهدی_اعلایی
#یادداشت_39
#جلسه_294

یکی از مباحثی که در جلسه و یادداشت های دوستان مطرح شد، مکتب حاج قاسم بود. اگر گفته می‌شود مکتب شهید سلیمانی، مراد مکتب مستقل نیست، بلکه برآیند و بروندادی از مکتب امامین انقلاب است. چنانکه مقام معظم رهبری (حفظه الله) در پی شهادت سردار سلیمانی می‌فرماید: او نمونه‌ برجسته‌ای از تربیت‌شدگان اسلام و مکتب امام خمینی(ره) بود، او همه‌ عمر خود را به جهاد در راه خدا گذرانید. شهادت پاداش تلاش بی‌وقفه‌ او در همه‌ این سالیان بود.
این جمله رهبر فرزانه انقلاب دو حقیقت مهم پیرامون مکتب شهید سلیمانی را آشکار می‌سازد؛ اولا مکتب شهید سلیمانی چیزی جدای از مکتب امام خمینی(ره) نیست. ثانیاً در میان تمام مبانی مکتب امامین انقلاب، آنچه در مکتب شهید سلیمانی بیشترین ظهور و بروز را پیدا کرده است، صبغه جهادگری در راه خدا و مبارزه مستقیم با دشمنان دین می‌باشد. چنانکه مقام معظم رهبری (حفظه الله) عبارت «او همه‌ عمر خود را به جهاد درراه خدا گذرانید» را در جمله بالا بیان داشتند. این سخن به معنای انکار بروز سایر مبانی مکتب امامین انقلاب در مکتب شهید سلیمانی نیست، بلکه به معنا برجستگی جهادگری در شخصیت شهید بزرگوار است.

جهان ماهیتی به سوی اوی دارد

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_87
#جلسه_294
#مختصات_اسلام

🔰جهان ماهیتی به سوی اوی دارد

” صِراطِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْض أَلا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُور

همه موجودات در نهایت به سوی او می روند
شاید یکی از راه های سنجش توحیدی بودن علوم این باشد که ببینیم در انتها این علم به حضرتش می رسد یا نه؟
در راه او هست یا نه؟
فلسفه مصباح است اگر به خدارسید می شود حکمت متعالیه
اگر به الحاد رسید می شود خزعبلات
بقیه علوم هم همین باید ربطش را با #او مشخص کند
علمی که به توحید بشر کمکی نکند علم نیست اگر هم تسامح کردند وعلم گفتند علم نافع نیست
حضرت علامه حسن زاده حفظه الله
در درس شرح اشارات اینگونه سیر کتاب را توضیح می دادند که مرحوم شیخ الرئیس ابتدا از طبیعیات (نمط 1 و2) شروع کرده از هیولی و ماده تا کم کم ذهن را تجهیز کند انسان را از همین زمین و کره خاکی پرواز دهد و به عرش ببرد (نقل به مضمون)
یعنی اگر دارد بحث طبیعی یا حتی نجوم و ریاضی هم می کند در هندسه علوم مشخص است که این علم خدمتش به توحید چیست
می خواهد انسانی که در این دنیا فطرتش غبار گرفته را بیدار کند تنبه بدهد واز همینجا او را به سوی او به پرواز دربیاورد
واقعا حکیم برازنده این مردان خداست
اگر طب دارد درس می دهد طبش بوی توحید می دهد در طب دنبال علم توحید است

حضرت علامه رساله ای دارد به اسم عرفان،قرآن،برهان جدای ندارند
دغدغه حکیم این است که اثبات کند به انسان فراموش کار که ای غافل بشر
اینها باهم دعوا ندارند اینها یکی هستند قران همان برهان است عرفان هم چیزی غیر از قران نمی گویید.

چقدر زیبا است انسان این آیه را همیشه نصب العین خود کند و با این آیه همه چیز را ببیند و تقریر کند با الی الله تصیرو الامور همه چیز را قضاوت کند
خیلی این مشخصه سنگین است خیلی.

جنگ نرم

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_88
#جلسه_294
#مشخصات_اسلام
#قدرت_نرم

🔸دیگر خیلی وقت است که جنگ نرم در مبارزه جای جنگ سخت را گرفته
وقدرت نرم قدرت محوری است .
و توان اقتصادی و قدرت نظامی به عنوان پشتوانه جنگ نرم قرار دارد نه محور مبارزه

🔸وقتی در جنگ نرم دشمن قلب و ایمان ملت ما را هدف گرفته و می خواهد اعتقاد او را تغییر دهد و اهداف خودش را از طریق مردم مطالبه کند ما دراین میان کجایی میدانیم ؟
شرایط جنگی بودن که بر کسی پوشیده نیست ؟
یعنی بعید است کسی دغدغه داشته باشد و الان احساس نکند وسط میدان مبارزه است
دشمن از هر چیزی دارد برای تضعیف امبد و اعتقاد مردم استفاده می کند

❓وظیفه ما در این جنگ اعتقادی چیست ؟
❓آیا وظیفه ما چیزی غیر از یثیروا لهم دفائن العقول است؟
❓آیا وظیفه ای غیر از تبیین این مشخصات اسلام برای مردم بوده؟

ما چه کردیم که وقتی من طلبه این جزوه 30 سال پیش شهید مطهری ره را میخوانم برایم جذاب و نو است
حوزه علمیه در این سال ها چه چیزی در این زمینه تولید کرده ؟
چه به ما آموخته ؟
وقتی این برای من جذاب است
پس برای مردم چه حالی دارد؟
مردم چقدر کیف می کنند مشخصات دینشان را بعد از 40 ،50 سال مسلمانی بدانند
به نظرم برایشان جذاب باشد وقتی بدانند که مشخصات دینشان غیر از طهارت و نجاست و ترتیب غسل جنابت است.
واقعا ایده استاد برای شبکه مشخصات اسلام ایده فاخری است
هرچه جلو تر می رود بیشتر برایم جذاب می شود.

#روش_شناسی_فهم

#یادداشت
#حمیدرضاشب_بویی
#جلسه_293
#یادداشت_81
#روش_شناسی_فهم 3

در ادامه یادداشت های قبل می خواهم عرض کنم که ورود به فهم مفاهیمی چون منظومه، نظام، مشخصات و مختصات، می بایست از یک مسیر دقیق و درست حرکت کنیم و سعی کنیم در آن انحطاط فکری که اشاره شد قرار نگیریم.
چه بسا اکنون اگر بتوانیم این مسیر را به دقت طی کنیم یک گشایش معرفتی برای قومی ایجاد شود که تا قبل از ما همه در یک امتناع فکری افتاده و نتوانسته بودند افق گشایی جدی داشته باشند.
به فرض مثال در بحث شناخت معنای منظومه، به کتاب معجم مقاییس اللغة رجوع کردم تا متوجه شوم این منظومه و نظام چه ریشه ی مفهومی در عرب زبانان دارد:
النون و الظاء و الميم: أصلٌ يدلُّ على تأليف شي‏ءٍ و تأليفه، در علم لغت به اشاره به اینگونه معنای حرفی و هجایب، گوهر معنا می گویند، کارکرد گوهر معنا این است که در تمامی اشتقاقاتی که از این سه حرف به وجود می اید یک لایه ای از این معنا که اشاره شد، وجود دارد لذا هم نظام و هم منظومه این گوهر معنا را دارند.
حتی درباره منظومه نیز گفته اند:
• و النَّظْمُ من الأرْضِ: ما كانَ من غُدْرَانٍ صِغَارٍ وَصَلَ بَعْضُها إلى بَعْضٍ فصارتْ مَنْظُوْمَة
این معنا اینگونه نشان می دهد که منظومه عملا به معنای رسیدن چند آبگیر به هم و تبدیل به رودخانه شدن است.
به نظر می آید منظومه شمسی هم وقتی مطرح می شود قاعدتا اینگونه معنا در دل آن نهفته است یعنی اینکه یک حرکت هماهنگ و یک دست با اینکه همان حرکت در جزء جزء آن هم دیده می شود و شاید این حرکت را به سوگیری تعبیر کنیم
لذا در منظومه ما به دنبال این هستیم که در تک تک جزءهای منظومه سوگیری را کشف کنیم و این سوگیری را به صورت یک دست و هماهنگ در حدی که یک واحد تشکیل شود نشان دهیم.

اشکال روشی

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#اصطلاحات
#یادداشت_104
#جلسه_293

✨اشکال روشی

اگر هدف از این کاری که اکنون مشغول آن هستیم این است که یه دور واژگان و ادبیاتمان را مرور کنیم و آنها را تنظیم و تصحیح کنیم تا در نهایت یک از مفاهمه و توسعه ادبیاتی مطلوب در حلقه برخوردار شویم، به نظر روشی که در پیش گرفته ایم روش مطلوبی نباشد.
یه نوع سردرگمی و آشفتگی در بحث مشاهده میشود و احساس میشود که بحث ها بر اساس ذهنیت های پیشین جلو می رود نه بر اساس تحقیقات متقنی که بتوان به آن تکیه کرد. در نهایت نیز جمع بندی محکم و متقنی برای هر واژه انجام نمیشود که بعدها بتوان به آن اعتماد نمود و از آن دفاع کرد. حتی در یک خط معنای مورد توافق جمع بندی نمیشود. صرفا یک هاله ای از اطلاعات حول یک واژه مباحثه میشود. لذا بعید است با این روش در آینده در مورد کاربرد هر واژه به اتفاق برسیم و توسعه ادبیاتی مطلوبی داشته باشیم.

اندیشه راهبردی، نحوه حکمرانی

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#ادنیشه_راهبردی
#نحوه_حکمرانی
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_92
#جلسه_293

🔰اندیشه راهبردی، نحوه حکمرانی🔰

اندیشه راهبردی از جنش اندیشه می باشد لذا از دانش های مکتب خود در حال تغذیه می باشد. و شاید بتوان این گونه ادعا کرد که اندیشه راهبردی ، نزدیک ترین نقطه اندیشه ای به اقدام هست لذا از این رو آن را اندیشه اقدام نیز می نامند.
اندیشه راهبردی، با طرح و برنامه فرق دارد و فقط اصل ایده و فکر و نظر را پوشش می دهد.
طرح و برنامه راهبردی ، اساسا نحوه تحقق آن اندیشه می باشد. و اندیشه راهبردی با تحقق ایده و فکر کاری ندارد. فلذا تفاوتش با طرح و برنامه مشخص خواهد شد.
اندیشه راهبردی برخلاف دو اندیشه توحیدی و اجتماعی، جهان شمول نمی باشد. فلذا شرایط زمانی و مکانی در آن موثر می باشد.
اندیشه راهبردی نیز یک اندیشه دینی می باشد. اگر اندیشه توحیدی را مشتق اول اندیشه دینی و اندیشه اجتماعی را مشتق دوم بدانیم، اندیشه راهبردی، مشتق سوم اندیشه دینی خواهد بود.
اساسا اندیشه توحیدی ، گزاره هایی از جنس نگرش های پایه نسبت به خدا و انسان و هستی می باشد و اندیشه اجتماعی حاصل از ضرب اندیشه توحیدی در تعقل و تجربه بشری و اجتماع و اداره جامعه است . و اندیشه راهبردی خروجی ضرب اقتضائات زمان و مکان در اندیشه اجتماعی می باشد.
این مسیر، دال بر دینی بودن این سه اندیشه در مکتب اسلام می باشد.
اندیشه راهبردی، کلان ترین نگاه و چاره اندیشه برای یک اقدام می باشد.
با این توصیف شاید بتوان اندیشه راهبردی را نحوه حکمرانی در هر زمان دانست.

مختصات مکتب

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مهدی_اعلایی
#یادداشت_37
#جلسه_293

جمع بندی بنده از بحث مختصات یک مکتب اینست، که مختصات یک مکتب، آن ویژگی هایی است که موجب تمایز آن مکتب از مکاتب دیگر می شود.
عبارت مختصات برای بیان ویژگی هایی از موضوع به کار می رود، ک آن ویژگی ها در موارد مشابه آن موضوع وجود نداشته باشد. مثلا‌ می گویند تفکر از مختصات انسان است؛ به خلاف شهوت که در انسان و حیوان مشترک است. پس مختصات اسلام، ویژگی هایی است که در ادیان و مکاتب دیگر وجود ندارد.

#روش_شناسی_فهم

#یادداشت
#حمیدرضاشب_بویی
#جلسه_293
#یادداشت_82
#روش_شناسی_فهم ۴

در بحث ساختارهای علم این مسئله مطرح است که ساختار علوم فعلی که به علوم فنی و مهندسی، تجربی و علوم انسانی تقسیم می شود از کجا آمده و چه منطقی این تقسیم بندی را شکل داد.
#فرانسیس_بیکن یک فیلسوف انگلیسی، در سال 1620م. طرحی را در بحث استدلال و روشهای علمی مطرح می کند که همان طرح منجر به شکل گیری انقلاب علمی می شود.

تاقبل از طرح بیکن علم به گزاره هایی گفته می شود که در ذیل الهیات بر خلقت متمرکز شده و رابطه خالق و مخلوق را در آن لحاظ می کند. لذاست که می بینیم تا قبل از نظریه بیکن، بالاترین علوم، حکمت و فلسفه است زیرا که موضوع آن بدیهی ترین است و به حقیقت مطلقه می پردازد.

نظریه بیکن بعدا به همان #تجربه_گرایی معروف شد و او را پدر تجربه گرایی نامیدند؛ بیکن با وارد کردن تجربه عینی و مادی در شکل گیری علم، ساختار جدیدی در علوم در دنیا بنیان گذاشت.

در نگاه غیرالهی بیکن که نگاهی کاملا مادی گرایانه است، حوزه ساختاری فهم یک حوزه هرمی است که مبانی و دکترین علم در بالاترین نقطه قرار دارند که این دکترین، پروتکل هایی تعریف می کند و علوم فعلی شکل می گیرد.

این موضوع مربوط به متدولوژی از 4 بخش اشاره شده در یادداشت های قبل است.
عملا حوزه متدولوژی به سه حالت می تواند باشد:
1. فهم ثنویتی: در یک دامنه فرهنگی که همه قائل به ثنویت اند رخ می دهد و در همه حوزه های فهم اثر می گذارد(شرقی ها غالبا اینگونه اند)
2. فهم تثلیثی: در یک دامنه فرهنگی همه قائل به تثلیث اند و در همه حوزه های فهمشان تثلیثی می اندیشند.(غربی ها اینگونه اند)
○ متدولوژی فهم بیکن حاصل از این فهم تثلیثی است. لذاست که او هرمی برای ادراک و فهم قائل است که دکترین را در این نگاه در بالاترین نقطه قرار داده و بقیه فهم ها را منشعب از پروتکل های آن دکترین می داند
3. فهم توحیدی: فهمی دایره ای شکل که الهیات در مرکز این دوایر قرار دارد و ظهور و تجلی آن نقطه مرکزی، لایه های مختلف را شکل می دهد.

اگر بخواهیم از نگاه متدولوژی، دکترین، نظام و منظومه را بررسی کنیم ابتدا متوجه می شویم که دکترین، مفهومی است که بار معنایی خاصی را متناسب با فهم بیکنی(تثلیثی) را با خود حمل می کند از این رو می بایست در این جا بسیار دقت شود که با کدام نوع فهم به سراغ دقیق کردن این مفاهیم وارد می شویم و هر خلطی در این مسئله یک امتناع فکری را به همراه خواهد داشت.

#مشخصات_اسلام

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_86
#جلسه_293
#مختصات_اسلام

گام بعد از حل کردن معانی مشخصات و مختصات سراغ تقسیم بندی این تیتر ها باید شد
شهید مطهری بعد از توضیح شناخت و ابزار شاخت وارد خود مشخصات شدن
مشخصات اسلام را در چند حیطه تقسیم کردند:

1️⃣ خدا شناسی

2️⃣ جهان شناسی

3️⃣ انسان شناسی

4️⃣جامعه شناسی

این قسمت وارد گوشت بحث است
اما سوالی که برای من هست اینکه با شناخت این 4 عرصه مشخصات اسلام را کسب کرده ایم؟
یعنی دیگه موضوعی نیست که از قلم افتاده باشد ؟؟

وقتی مشخصات اسلام یعنی توضیح این 4 حیطه شناختی از اسلام
یعنی کسی که نگاه اجتماعی ندارد به اسلام نمی تواند مشخصات اسلام را بنویسد ؟ یا مشخصات او کامل نیست ؟
یا اینکه این 4 حیطه یک تقسیم بندی نسبی است و شاید فرد دیگری به نحو دیگر تقسیم کند؟؟

(نوشتم که فقط نوشته باشم والا اصلا راضی نیستم از این یادداشت)

نسبت مشخصات و مختصات!

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_196
#جلسه_292

💠 نسبت مشخصات و مختصات!

اگر بخواهیم نسبت این دو مفهوم که ظاهراً بسیار به هم نزدیک هستند، را معلوم کنیم می توان به سه صورت زیر قائل شد:

1️⃣ نسبت تساوی:
این دو مفهوم دقیقاً یکی هستند، هر دو دنبال این هستند که یک شیء (بالمعنی الاعم) را از سایر اشیاء هم ردیف خود جدا کنند؛ مشخصه یابی دنبال این است که شخصیت شیء را تعیین کند، و مختصه یابی دنبال این است که اختصاصیت شیء را تعیین کند و این هر دو یک چیز بیش نیستند.

2️⃣ نسبت عموم و خصوص مطلق به عمومیت مشخصات
مشخصات اعم از مختصات است، در مشخصات یک سری اموری که به صورت جمعی که دیده می شوند باعث دیدن شیء می شود، را داریم؛ در مختصات یک سری از همین مشخصات که اختصاصی آن شیء است را ملاحظه می کنیم. لذا هر مختصه ای یک مشخصه هم هست ولی هر مشخصه ای مختصه نیست.
مختصات در این حالت غلیظ تر از مشخصات است، آن اموری است که نه تنها باعث تشخص این شیء می شود، بلکه تفاوت اساسی این شیء با اشیاء هم ردیف را نیز مشخص می کند.

3️⃣ نسبت تباین!
مشخصات دغدغه این را دارد که یک سری مشخصه را بیان کند که دیدن همه آن ها با هم شخصیت و فردیت شیء مورد نظر را بیان می کند؛ اما مختصات اساساً این دغدغه را ندارد ولو ممکن است برخی مواردی که بیان می کند جزو مشخصات هم باشد؛ دغدغه مختصات این است که اموری که به این شیء اختصاص دارد و هیچ شیء دیگری این امور را ندارد؛ ولو جزو امور شخصیت ساز هم نباشد چیست.
مثلاً ملاصدرا غیر از کتاب شواهد یک رساله ای به نام شواهد هم دارد که در آن تمام نظریات اختصاصی و ابداعات خودش در مباحث مختلف فلسفه را نوشته است؛ از مباحث بسیار کلان در آن هست تا مباحث بسیار خُرد؛ لذا در اینجا فقط می خواهد اختصاصات خودش را بنویسد و اصلا در صدد و دغدغه بیان مشخصاتی که مکتب فلسفی او را معلوم می کند نیست.
در این حالت مختصات به اندازه ای که مشخصات مهم است اهمیت ندارد.

مختصات یک شی، به مثابه فصل اخیر شی

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مختصات
#فصل_اخیر
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_90
#جلسه_292

 

🔰مختصات یک شی، به مثابه فصل اخیر شی🔰

در علم ریاضی اگر مختصات یک نقطه را شناسایی کنید اساسا شما به آن نقطه دست پیدا کرده اید. حال با همین حال و هوا از مختصات، وارد فضای دانش می شویم. اساسا مختصات یک شی، فصل اخیر شی می باشد.
فصل اخیر یعنی آخرین تعین محقق یافته شی، فلذا این آخرین تعین در مختصات شی تاثیر دارد. یعنی اساسا این فصل اخیر شی هست که مختصات و نقطه قرار گیری شی را مشخص می کند. لذا شاید بتوان این گونه ادعا کرد که مختصات شی همان فصل اخیر شی می باشد. و یا به عبارت دقیق تر فی ما بین مختصات شی و فصل اخیر شی یک رابطه تنگانگ و عمیقی قرار دارد.
اما یک سوال باقی می ماند و آن که تک تک مختصه ها دارای این هویت فصل اخیری می باشد و یا مجموع مختصه ها دارای هویت فصل اخیری است ؟
علی الظاهر در گام اول، حداقلی ترین لایه ، پذیرش این سخن است که مجموع مختصه ها ، هویت فصل اخیری دارد اما شاید بتوان با دقت بیشتر و فهم دقیق تر به گام دوم وارد شویم و ادعا کنیم که هر مختصه اساسا دارای هویت فصل اخیری می باشد اما برای این ادعا باید بتوان ابتدا ثابت کرد که تمام مختصه های مربوط به این شی فقط و فقط برای آن شی هست و برای اشیا دیگر وجود ندارد که این ادعا کمی دور از واقع هست.

نقطه زنی مختصاتی، راهبرد یاری و یا مقابله

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مختصات
#راهبرد
#نقطه_زنی
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_91
#جلسه_292

 

🔰نقطه زنی مختصاتی، راهبرد یاری و یا مقابله🔰

مختصات یک مسئله، نقاط کلیدی شی و مکان قرار گیری مسئله را مشخص می کند. لذا با فهم مختصات، فهم مسئله دقیق و حرفه ای می شود.
از آن طرف برای فهم و یا مقابله با یک مسئله باید بتوان از ظرفیت نقطه زنی استفاده کرد.
فلذا زمانی که به مختصات یک مسئله آگاهی پیدا شد، دیگر یاری و یا مقابله با آن مسئله راحت می شود. چرا که نقطه قرار گیری و پایه های مکانی مسئله مشخص شده است و در این حالت با بررسی دقیق آن مختصه ها ، تمام پایه های مکانی آن مسئله مشخص خواهد شد . فلذا با چند حرکت زیرکانه و دقیق می توان پایه های آن مختصات را ویران و یا تقویت کرد.
شاید بتوان این گونه ادعا کرد که اساسا مختصات یک شی ، راهبرد یاری و یا مقابله با آن مسئله را در اختیار ما قرار می دهد. چرا که دست گذاشتن بر روی مختصات یک مسئله برای یاری و یا مقابله با آن ، راهبردی ترین انتخاب می باشد.
پس می توان ادعا کرد که مختصات یک مسئله ، به مثابه راهبرد یاری و مقابله با آن می باشد.

مشخصات و مختصات

#اميد_فشندي
#يادداشت_172
#جلسه_292
#مشخصات_اسلام

📐📝 مشخصات و مختصات

#مشخصات را مي‌توان ويژگي‌هاي يك نظام فكري مستقل از مقايسه با ساير نظامات يا پارادايم‌ها فكري دانست، اما #مختصات را بايد موقعيت يك نظام فكري در دستگاه و پارادايم كلان فكري دانست؛ موقعيتي كه از شاخصه‌هاي (محورها) عمومي نظامات فكري برخوردار است و امكان نسبت‌سنجي آن با ساير نظامات را فراهم مي‌كند.

مثلا مي‌توانيم عناصر توحيد، امامت و عدل را از محورهاي دستگاه مختصاتي كلام اسلامي بدانیم كه موضع هر نظام فكري در برابر اين مقولات، مي‌تواند مختصات آن را مشخص كند.

28 تیر 1400

بحث مشخصات یک مکتب

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مهدی_اعلایی
#یادداشت_36
#جلسه_292

جمع بندی بنده از بحث مشخصات یک مکتب اینست که مشخصات یک مکتب ویژگی شاخص مکتب است، که در شناخت و معرفی آن دیده و بیان می شود.
عبارت مشخصات برای بیان ویژگی های خاص یک موضوع به کار می رود. مثلا‌ می گویند قد بلند از مشخصات فلان شخص است. پس مشخصات اسلام، ویژگی های خاص اسلام است، که در نگاه به اسلام به طور خاص دیده می شود.

جنس کار حاج قاسم و مکتب حاج قاسم

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_85
#جلسه_292
#مکتب_حاج_قاسم
#مکتب_امام

🔹در جواب یادداشت
برادر #امیر_حسین_سعیدی

بنده در یادداشت قبلی گفتم
جنس کار حاج قاسم و مکتب حاج قاسم برای رزمندگان الگوست و طلبه باید مکتب امام را الگوی خود قرار دهد.

امیر حسین عزیز با این نکته همراه نبودند.

❌درباره مکتب حاج قاسم کم حرف زده شده و خیلی ما فیش و بحث در این زمینه نداریم و این باعث می شود نوشتن و بحث کردن در این باره کمی مجهول و مبهم باشد.

اما مکتب حاج قاسم

❓به نظر شما اگر صنف حاج قاسم که یک رزمنده بود را کنار بگذاریم چه چیزی برای آموختن و الگو شدن دارد؟

❓حالا این ویژگی های که حاج قاسم دارد را در امام نمی توان پیدا کرد؟

اینجاست که حس می شود فصل اخیر این مکتب صنف حاج قاسم است یعنی رزمنده بودن

و الا اهل بیت علیهم السلام هم مکتب های متفاوتی دارند
#مکتب_امام_حسن علیه السلام
#مکتب_امام_حسین علیه السلام
#مکتب_امام_صادق علیه السلام
و…

همه اینها نور واحد هستند
همه عالم
همه شجاع
و…

ولی مکتب امام حسین علیه السلام می شود عاشورا که خودش یک دنیا و مکتبی است
امام صادق علیه السلام هم می شود مکتب علمی تبلیغی

تنها چیزی که این تفاوت را ایجاده کرده زمان و زمانه بوده والا خود
اهل بیت علیهم السلام که در رتبه وجودیشان تشکیک ندارند

▪️لذا حضرت آقا نظریه انسان 250 ساله را مطرح می کنند و این تفاوت ها را در طول هم می بینند

▪️لذا حضرت آقا در پیام تسلیت سردار سلیمانی می نویسند شهید سلیمانی شاگرد برجسته مکتب امام بود .

حالا اگر بخواهیم این ها را هم بذاریم کنار باید ببینیم حاج قاسم چه چیزی دارد که برای ما الگو شود
مثلا ما بشویم سلیمانی یعنی چگونه بشویم ؟ چه بشویم؟

از این ها بنده همچین برداشتی کردم واگر مایل باشید ونکته ای هست بفرمایید و این دوئل را ادامه دهید تا مطلب واضح شود برایمان