استثمار و رشد!

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_283
#جلسه_367

💠 استثمار و رشد!

شهید مطهری در بحث مشخصات اسلام از منظر ایدئولوژی یکی از این مشخصات را «ممنوعیت استثمار» می دانند و می فرمایند:
«اسلام استثمار، يعنی بهره كشی بلاعوض از كار ديگران را به هر شكل و هر لباس، ناروا و مطرود می‏شمارد. برای نامشروع بودن يك كار، كافی است كه ثابت شود ماهيت استثماری دارد.»
سؤالی که اینجا می توان پرسید این است که اگر بهره کشی با عوض باشد، استثمار منتفی شده است؟
آیا عوض در اینجا فقط مالی است؟ یعنی استثمار در جایی است که کسی کاری انجام می دهد و باید در عوض کار او مزدی به او داده شود، ولی او را از این مزد محروم کنند؟

به نظر اصل بهره گیری از دیگران و به استخدام خود در آوردن برای پیشبرد کارها یکی از اعتبارات مهم انسانی حتی قبل از شکل گیری اجتماع است و همین عامل شکل گیری جامعه هم هست! لذا اصل بهره کشی از دیگران یکی از لوازم زندگی جمعی اجتماعی انسان است.

از طرف دیگر عوض لزوماً عوض مالی نیست، یعنی گاهی انسان ها بهره می دهند ولی اگر عوض مالی در مقابل این بهره دادن به آن ها پیشنهاد شود خودشان احساس کم ارزش شمرده شدن کارشان را می کنند، مثلاً مادری که به طفل خود شیر می دهد و هزاران رنج مراقبت از طفل را بر عهده می گیرد، در حال بهره دهی به طفل و طفل در حال بهره کشی از مادر است؛ عوض او در اینجا چیست؟ پدری که با تمام وجود در حال خدمت به خانواده خود است، در حال بهره دادن به آن ها و آن ها در حال بهره کشی از او هستند، اما آیا عوض او لزوماً مادی است؟ متولیان هدایت جامعه و مصلحان اجتماعی رنج های زیادی برای آگاهی بخشی به جامعه متحمل می شوند و قطعاً جزو برترین بهره هایی است که جامعه می تواند از یکی از اعضای خود بگیرد، ولی عوض آن ها لزوماً مادی نیست.

به نظر می رسد آن چیزی که در مقابل استثمار قرار می گیرد رشد است، بهره وری جامعه از افراد امری ناگزیر است، و اکثر انسان ها به نحوی در حال بهره دادن به جامعه هستند، اگر این بهره کشی به نحوی باشد که «رشد» فرد را در پی نداشته باشد، این یک بهره گیری بلاعوض و استثمارانه ای خواهد بود. رشد را باید اعم از رشد مالی و دنیایی و معنوی و اخروی دانست، یعنی اگر جامعه یا فردی دیگری را به بهره بگیرد و هیچ نوع رشدی برای او نداشته باشد، او را به استثمار کشانده است، ولو این رشد مالی و حتی دنیایی و حتی معنوی در همین دنیا نباشد، و باعث افزایش رتبه اخروی فرد شود.

در نتیجه به نظر می رسد که باید هم باید کمی معنای بهره کشی را توسعه داد و هم معنای عوض را تا بتوانیم، استثمار را بهتر معنا کنیم.

تفاوت استثمار با استخدام به عنوان یکی از قواعد شکل دهنده به حیات اجتماعی، در بیان علامه طباطبایی

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_284
#جلسه_367

💠 تفاوت استثمار با استخدام به عنوان یکی از قواعد شکل دهنده به حیات اجتماعی، در بیان علامه طباطبایی

مرحوم علامه طباطبایی در مقاله ششم کتاب شریف #اصول_فلسفه_و_روش_رئالیسم که به بحث نظریه خودشان در باب #اعتباریات می پردازند، یکی از اعتباریات قبل الاجتماع را #اعتبار_استخدام_و_اجتماع می دانند، نظر ایشان این است که ما همانطور که در تعامل با طبیعت و سایر جانداران برای حفظ بقای خود آن ها را مورد استفاده قرار می دهیم، وقتی با موجودی هم نوع خود برخورد می کنیم به فکر استفاده از وجود او و افعال او می افتیم. لذا این اصل استخدام است که باعث شکل گیری جامعه می شود، نه اینکه جامعه ای بر اساس تعاون شکل بگیرد و بعد تقسیم کار اجتماعی شکل بگیرد؛ به عبارتی اجتماع، فرع استخدام بوده و در اثر پيدايش توافق دو استخدام از دو طرف متقابل مى‏باشد نه اينكه طبيعت، انسان را مستقيماً به چنين انديشه‏اى رهبرى نمايد.
اما باید دانست که اصل استخدام نمی خواهد بگوید که انسان بالطبع دنبال استثمار دیگران است، همانطور که مدنی بالطبع بودن انسان به معنای ساخت جامعه بی طبقه کمونیستی نیست. بلکه منظور جناب علامه این است که «انسان با هدايت طبيعت و تكوين پيوسته از همه سود خود را مى‏خواهد (اعتبار استخدام) و براى سود خود سود همه را مى‏خواهد (اعتبار اجتماع) و براى سود همه عدل اجتماعى را مى‏خواهد (اعتبار حسن عدالت و قبح ظلم)»
لذا حضرت علامه به صراحت می فرمایند:
«نبايد از كلمه «استخدام» سوء استفاده كرد و تفسير ناروا نمود. ما نمى‏خواهيم بگوييم انسان بالطبع روش استثمار و اختصاص را دارد چنانكه يك ملتى در پس پرده آزادى بخشى و الغاى برده فروشى به نام «استعمار» و «استملاك» و «قيمومت» و «تحت‏الحمايه» و هزار نام ديگر، ديگران را زين به پشت و لگام به دهان زده و سوار شوند يا جنس دو پا را مانند چارپايان خريد و فروش بنمايند و معنى بردگى و بدبختى و پستى را با الفاظ شيرين «آزادى» و «خوشبختى» و «پيشرفت» تأديه كنند و به روى هر حقيقتى اسم «كهنه» و «پوسيده» گذاشته و به دور اندازند.»

برگرفته از مجموعه آثار شهيد مطهري (اصول فلسفه و روش رئاليسم(1 – 5))، ج‏6، ص: 437-433

اولوالعزم بودن در گرو علوّ همّت

#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_147
#جلسه_367
#اولوالعزم
#علو_همت

🔰اولوالعزم بودن در گرو علوّ همّت
شهید مطهری ویژگی پانزدهم ایدئولوژی اسلامی را اینگونه معرفی میکنند: ضدّيت با ضدّ اراده

15. ضدّيت با ضدّ اراده: همچنان كه عقل محترم است و پاره‏اى از دستورهاى اسلامى براى نگهبانى عقل است، اراده كه قوّه مجريّه عقل است نيز محترم است، از اين رو «بازدارنده» ها كه در زبان اسلام «لهو» ناميده شده است، حرام و ممنوع است.

به نظر میرسد دیدگاه اسلامی در باب اراده بیش از آن چیزی است که شهید مطهری مطرح فرموده و میتوان زاویه ورود به بحث را قدری متفاوت و بلکه ایجابی مطرح نمود.

🔰پرده اول: عشق به کمال و طلب معالی امور
💠انسان فطرتا عاشق کمال است و از این رو خداوند که اینگونه انسان را مفطور به عشق به کمال آفریده است می پسندد که انسان معالی امور را اراده کند:

رسول خدا صلي الله عليه و آله مي فرمايد: «اِنّ اللهَ تعالي يحِبُّ مَعالي الاُمورِ و أشرافَها و يكرَهُ سَفسافَها؛ خداوند متعال، كارهاي والا و شريف را دوست دارد و كارهاي پست و حقير را خوش ندارد».

💠اما به تعبیر حضرت امام صادق علیه السلام موانعی در برابر اراده و طلب معالی امور ممکن است وجود داشته باشد:

عن الصادق(ع): ثَلَاثٌ يَحْجُزْنَ الْمَرْءَ عَنْ طَلَبِ الْمَعَالِي قَصْرُ الْهِمَّةِ وَ قِلَّةُ الْحِيلَةِ وَ ضَعْفُ الرَّأْي‏. تحف العقول، ص318

سه چیز انسان را از دست یابی به مراتب عالی باز می دارد:

کوتاهی همت، تدبیر اندک و ناتوانی در تصمیم گیری.

💠از همین روست که ارزش هر انسان به قدر همت و دلشمغولی اوست:

امام علي عليه السلام : «قَدرُ الرّجُلِ علي قَدرِ هِمَّتِهِ؛ ارزش آدمي، به قدر همت اوست».

💠و هر کس که والا همّت باشد عظیم القیمة است:

حضرت علي عليه السلام : «مَن شَرُفَت هِمَّتُهُ عَظُمَت قِيمَتُهُ؛ هركه همّتش والا باشد، ارزشش عظيم است».

💠و کسی که عظیم القدر و القیمة باشد دیگران او را به دیده تعظیم خواهند نگریست:

امام باقر عليه السلام : «مَنْ رَقيَ دَرجاتِ الْهِمَمِ عَظَّمَتْه الْاُمَمُ؛ هر كه از نردبان همتِ بلند بالا رود، جهانيان، او را به ديده تعظيم بنگرند».

💠چنین کسی حکما شرافت و مفتخر خواهد بود:

امام باقر عليه السلام: «لاشَرَفَ كبُعدِ الهِمَّةِ؛ هيچ شرافت و افتخاري، چون بلندهمتي نيست».

💠و از این روست که مسئلت علوّ همت در بیان ادعیه ائمه علیهم السلام مطرح گشته است:

امام سجاد عليه السلام: «أسئَلُكَ مِن الشَّهادَةِ أقسَطَها، ومِن العِبادَةِ أنشَطَها… ومِن الهِمَمِ أعلاها؛ (بارخدايا) از گواهي و شهادت، عادلانه ترين آن را از تو مسئلت دارم و از عبادت، با نشاط ترين آن را… و از همت، عالي ترين آن را».

💠چرا که همت بلند است که انسان را بزرگ میکند:

حضرت امیر علیه السلام:: «مَا رَفَعَ اَمْرَءً كَهِمَّتِه وَ لاَ وَضَعَه كَشَهْوَتِه؛ هيچ چيز مانند همت بلند، انسان را بزرگ نكرد؛ چنان كه چيزي مانند شهوت راني، او را به زمين نزد».

💠 ما عاشقان حسینی نیز می بایستی به اقتدای سالار شهیدان علوّ همّت را نصب العین خویش قرار دهیم همانگونه که حضرتش فرمود:

امام حسين عليه السلام : «بَلَغتُ الْعالِمَيْن اِلَي الْمَعالِي بِحُسنِ خَليقةٍ وَ عُلُوِّ هِمَةٍ؛ من با اخلاق نيك و همت بلند، به مقامات دو جهان رسيدم».

اراده و خواست معالی امور و اولوالعزم بودن در گرو علوّ همت و دغدغه است. از آن رو که جوهره انسان عزم و اراده اوست فلذا دغدغه ها انسان سازند و از ما خواسته شده که علوّ همّت و دغدغه را سرلوحه زندگانی خویش قرار دهیم.