ظرفیت های گفتمانی «اقتصاد مقاومتی»

انتخاب و ارائه گفتمان منتخب، یکی از ضرورت های حیاتی برای دولت ها است. این گفتمان است که سمت و سوی همه فعالیت های دولت را مشخص می کند و همه فعالیت ها را در یک مدار و به سمت یک سوق مشخص هدایت می کند. بدون گفتمان، مجموعه فعالیت های حوزه های مختلف، از تشتت رنج می برد و نمی تواند هم افزایی موثری داشته باشد.

انتخاب گفتمان متناسب، مسئله ای چند وجهی است. از طرفی باید مورد پذیرش جامعه باشد. از طرفی با اهداف و آرمان های یک دولت متناسب باشد. هم چنین باید درخور و قابل اتصاف به عملکرد و رویکرد دولت باشد. و البته الزامات دیگری نیز دارد.

در این نوشته سعی شده است به طور اجمالی و فهرست وار، به ظرفیت های بالای گفتمان «اقتصاد مقاومتی» اشاره شود:

  1. ضرورت و فوریت حوزه اقتصاد، نسبت به فرهنگ و سیاست، با توجه به شرایط امروز جامعه، جدی تر است. انتخاب گفتمانی اقتصادی، با رویکرد فرهنگی و سیاسی، هوشمندانه ترین گزینه است.
  2. علاوه بر این خواسته اولی و اصلی مردم از دولت سیزدهم، حل مشکلات اقتصادی است. اقتصاد مقاومتی به عنوان یک ایده اصلاحی قابل دفاع، می تواند گزینه ای مورد پذیرش در جامعه باشد.
  3. این گفتمان، بیش از ده سال است که مطرح شده است و تمهیدات لازم توسط مقام معظم رهبری صورت گرفته است و از گفتمان سازی مناسبی در جامعه بهره می برد. در طول این سالیان، علاوه بر تاکیدات مکرر بر ابعاد مختلف اقتصاد مقاومتی در سخنرانی ها و ابلاغیه ها، شعارهای سال، نیز نقش موثری داشته است.
  4. اقتصاد مقاومتی با شاخصه های مردمی، عدالت محوری، توجه به تولید، درونزایی، برونگرایی، دانش بنیانی و… از جامعیت بالایی در ابعاد مختلف اقتصادی و هم چنین فرهنگی و سیاسی برخوردار است.
  5. شاخصه های اقتصاد مقاومتی، از اولویت های فعلی دولت سیزدهم است و این گفتمان، می تواند پشتیبانی خوبی نسبت به عملکرد دولت و هم سو سازی همه حوزه ها داشته باشد.
  6. در طول این سالیان، این گرایش، پایگاه دانشی قابل توجهی یافته است و در حوزه و دانشگاه، کرسی های دائمی به این موضوع پرداخته اند. این گرایش می تواند، مواجهه ای صحیح و متین و منطقی با پایگاه دانشی اومانیستی غرب داشته باشد.
  7. در شرایطی که کشور در جنگ تمام عیار اقتصادی دشمنان قرار دارد، این گفتمان می تواند، سرمایه های اجتماعی و حاکمیتی را برای یک هدف واحد بسیج کند.
  8. علاوه بر این ها، اقتصاد مقاومتی از قدرت انسجام بخشی، جهت دهی و هم افزایی بالایی برخوردار است و در یک کلام، می تواند برای همه ارکان دولت و ملت، قبله واحد درست کند. و از منظر راهبردی، از غنای بسیار بالایی برخوردار است.
  9. علاوه بر این ها کاملا بر عملکرد فعلی دولت تطبیق می کند و می تواند موجب تقویت فعالیت های مثمر و موثر باشد.

پیشنهاد گفتمان مناسب برای دولت سیزدهم

در دو یادداشت اخیر به بحث گفتمان دولت سیزدهم پرداختم، یکی با عنوان «دولت سیزدهم، دولتِ بی‌گفتمان»[1] و یکی هم با عنوان «نامناسب بودن گفتمان «جمهوریت و عدالت» برای دولت سیزدهم»[2] در یاددشت اول گفته شد که این دولت با تأکید بر روی روشن بودن صحنه و صرفاً نیازمند به یک دولت خدوم و عمل کننده به روال‌هایی که در فضای ساختاری کشور فراهم شده، عملاً خود را نیازمند به داشتن یک گفتمان نمی‌داند، و شاید بتوان گفت که رویه‌های این دولت با پیشبرد امور به صورت سرمایه‌گذاری بر روی یک گفتمان همخوانی ندارد.

و در یادداشت دوم عنوانی که مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری برای گفتمان منتخب دولت سیزدهم برگزیده است، یعنی «جمهوریت و عدالت» مورد نقد قرار داده شد.

در این یادداشت ادعا می‌شود که گفتمانی که رهبر معظم انقلاب برای وضع فعلی انقلاب اسلامی انتخاب کردند چیست و دولت سیزدهم که خود را دولتی ولایی می‌داند باید همین گفتمان مورد اصرار و تأکید امام جامعه را دنبال کند.

در ایام انتخابات 1400 با یک تیمی از طلاب زیر نظر جناب استاد حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا فلاح شیروانی اقدام به مطالعه کل سخنرانی‌های 10 سال اخیر رهبری با هدف استخراج گفتمان مورد نظر رهبری برای انتخابات 1400، آن چیزی که به وضوح تمام نمایان بود، این بود که طرح رهبری برای نجات اقتصاد ایران، چیزی جز اقتصاد مقاومتی نیست. البته در چند سال اخیر این طرح ایشان یک چهره تیز و عملیاتی به خود گرفته است و آن هم تأکید بر رونق تولید داخلی است.

گفتمان اقتصاد مقاومتی

میدان نیاز به فرمان و فرماندهی و راهبری دارد. فرمان نیز باید متناسب با نیاز میدان و موقف خاص انقلاب باشد تا به جان جامعه بنشیند و به کار آید.

مقام معظم رهبری در جایگاه رهبری و فرماندهی کاروان انقلاب اسلامی، همواره به توصیف صحنه و جانمایی منازل سیر انقلاب پرداخته‌اند.

ایشان جوهر اصلی مکتب امام (ره) ـ به‌عنوان نرم‌افزار فکری انقلاب ـ را رابطه‌ی دین و دنیا و معماری حیات اجتماعی مردم توسط دین دانسته، هدف اصلی انقلاب اسلامی را پیشرفت همه‌جانبه معرفی کرده و موقف میدانی چنددهه‌ی اخیر نظام را نیز دولت‌سازی اسلامی توصیف می‌کنند؛ درنتیجه می‌توان گفت که کارویژه‌ی اصلی انقلاب، معماری الگوی اداره‌ی جامعه در مسیر پیشرفت است.

روشن است که حرکت انقلاب در فضای خالی از الگوهای رقیب و معارض صورت نگرفته، بلکه با قدرت شگفتی‌آوری در بستر الگوی توسعه‌ی غربی پا گرفته و در حال پایداری و پیشروی است.

تحلیل حضرت آقا از روند انقلاب اسلامی و مواجهه با موانع این است که ما با عبور از جنگ نظامی و تهاجم فرهنگی و چالش‌های امنیتی_سیاسی، وارد نبرد اقتصادی شده‌ایم:

«دشمن ما اتاق جنگ را برده است در وزارت خزانه‌داری؛ اتاق جنگ علیه ما به‌جای وزارت دفاع، وزارت خزانه‌داری آنها است». ‌بيانات رهبری، ج40، ص12 (02/03/97)

«حالا دشمن بعد از شکستی که در جبهه‌ی فرهنگی خورده و در جبهه‌ی امنیّتی خورده و در جبهه‌ی سیاسی خورده و در جبهه‌ی نظامی خورده، متمرکز شده روی جبهه‌ی اقتصادی». ‌بيانات رهبری، ج40، ص23 (22/05/97)

اگر کارکردهای اصلی یک نظام و حاکمیت را در عرصه‌های فرهنگی، امنیتی، سیاست داخلی و خارجی، و اقتصاد و معیشت بدانیم، گزارش دیده‌بان انقلاب این است که میدان چالش محوری ما با نظام سلطه و طرح‌های توسعه‌ی غربی، به عرصه‌ی معیشت و اقتصاد رسیده است. بنابراین دال محوری فرمانی که باید میدان را راهبری کند، ارائه‌ی یک الگوی اقتصادی برای پیشرفت جامعه و مواجهه با جنگ اقتصادی نظام سلطه است: گفتمان اقتصاد مقاومتی.

بیش از یک‌دهه است که دال مرکزی گفتمان اصلاحی حضرت آقا «اقتصاد مقاومتی» است.  ضمن این که مسئله‌ی اول کشور را مشکلات اقتصادی مطرح می‌فرمودند، راه حل را اقتصاد مقاومتی می‌دانستند:

«یک توصیه هم به مسئولین محترم کشور میکنم: تمرکز بر مسئله‌ی اصلی. در هر برهه‌ای یک مسئله‌ی اصلی در کشور هست که باید بر آن تمرکز کرد. قبل از پیروزی انقلاب، مسئله‌ی اصلی «رژیم طاغوت» بود که امام بر آن تمرکز کرد و موفّق شد؛ بعد از پیروزی انقلاب، در یک برهه‌ای، مسئله‌ی «تثبیت نظام» بود، در یک برهه‌ای «جنگ تحمیلیِ صدّام علیه کشور» بود که همه‌ی کشور بر مسئله‌ی جنگ تمرکز کردند، بحمدالله موفّقیّت حاصل شد. امروز مسئله‌ی اصلی و نقد، مسئله‌ی «اقتصاد» است. البتّه مسائل فرهنگی هم هست و بسیار مهم است، مسائل امنیّتی هم همین جور، امّا در بین همه‌ی این مسائل، آنچه از همه نقدتر است، مسائل اقتصاد است که به معیشت مردم ارتباط پیدا میکند و در مسائل فرهنگی و امنیّتی هم اثر میگذارد. … به حواشی و مسائل فرعی و مانند اینها نپردازیم» ‌بيانات رهبری، ج41، ص17 (۱۳۹۸/۰۳/۱۴)

«به نظر من امروز مسئله‌ی اصلی ما، مسئله‌ی اصلی مسئولین اجرائی کشور و کسانی که به نحوی در این مسائل، در اداره‌ی کشور دخالت دارند، عبارت است از اقتصاد.» سخنرانی نوروزی خطاب به ملت ایران (۱۴۰۱/۰۱/۰۱)

«امروز مشکلات اقتصادی، مسئله‌ی اول کشور است که باید حل شود و حل آن‌ها در گرو اجرای صحیح اقتصاد مقاومتی است.» ‌بيانات رهبری، ج38، ص36 (1395/06/03)

به همین جهت درخواست مصرانه و پرتکرار ایشان این بود :

«باید قاطعانه مانع از ادامه‌ی طرح‌های اقتصادی غیرهمسو با سیاست‌های اقتصاد مقاومتی شد.» ‌بيانات رهبری، ج38، ص36 (1395/06/03)

و سرانجام گلایه‌مند بودند که:

«اگر همه‌ی کارهای ضروری در موضوع اقتصاد مقاومتی انجام شده بود، امروز تفاوت محسوسی را در اوضاع اقتصادی کشور و زندگی مردم شاهد بودیم!» (19/12/1395)

با سودهی گفتمانی جامعه به سمت اقتصاد و اصلاح الگوی اقتصادی، و تعیین نقش صحیح  دولت و مردم در پیشرفت اقتصادی، می‌توان زیربنای تشکیل دولت اسلامی و حرکت به سوی جامعه اسلامی را شکل داد.

اقتصاد مقاومتی برآمده از فرهنگ انقلابی و اسلامی، و الگویی الهام‌بخش از نظام اقتصاد اسلام است که ضمن مقاوم‌سازی اقتصاد در برابر تهدیدهای نظام سلطه و تکانه‌های جهانی خارج از اختیار، تضمین‌کننده‌ی رشد و شکوفایی اقتصادی خواهد شد.

رهبر معظم انقلاب اقتصاد مقاومتی را الگویی ممکن[3] می‌دانند، که علاج مشکلات کشور،[4] راه حل خنثی سازی تحریم‌ها،[5] و رسیدن به اقتصادی مستقل در گرو در پیش گرفتن آن است.

مؤلفه‌ی محوری و متمایز این الگوی اقتصادی، مردم‌بنیانی[6] است که پرتوی از مردم‌سالاری دینی در عرصه‌ی اقتصاد می‌باشد. اساساً اقتصاد زمانی اقتصاد مقاومتی است که «بناى اقتصادى جورى باشد که از نیروهاى مردم استفاده بشود.»[7] همچنین عدالت‌محوری، برادری(اخوّت ایمانی) و مشی جهادی‌ در رتبۀ بعدی مهمترین مؤلفه­­ها هستند. سایر مؤلفه­ها در کلام رهبر معظم انقلاب بیان شده است که هر کدام از اهمیت خاصی برخوردار هستند؛ دانش‌بنیان، درون‌زا و برون‌گرا، پیشرو، فرصت‌ساز، زاینده و انعطاف‌پذیر.

در این میان به نظر می­رسد چهار عنصر مردم­بنیانی، عدالت­محوری، مشی جهادی و اخوّت ایمانی مهمترین این عناصر هستند. و چه بسا بی­راه نباشد اگر چهرۀ اصلی و عنصر هویت‌ساز اقتصاد مقاومتی را مردم­بنیان بودن آن بدانیم.

عنصر «مردم‌بنیانی» با نفی تصدی‌گری دولت و سالاریت حداکثری سرمایه، عنصر اراده‌ی ملی و مردمی را در کانون جریان اقتصادی و معیشتی جامعه قرار می‌دهد. دستگاه قانونگذار و مجری، فقط نقش نظارتی قوی و رفع موانع ساختاری و قانونی را عهده دار می‌شوند و  زمینه‌ساز و ناظر چرخش عادلانه‌ی منابع ملی و فرصت‌های عمومی میان آحاد مردم خواهند بود.

نقش مردم نیز در تحقق این عنصر اصلی اقتصاد مقاومتی نباید نادیده و کم اهمیت انگاشته شود. مردم باید بپذیرند که از مخاطب و گروه هدایت شونده به عامل اصلی اقدام، تغییر نقش بدهند. به جای این که منتظر کسانی باشند که بیایند و با طرح­های مترقی، مشکلات اقتصادی را حل کنند باید بار اصلی را بر روی دوش خودشان احساس کنند. و چه بسا این کانونی‌ترین نقطه در فرهنگ اقتصادی است که سایر رفتارها و برنامه‌ها را معنادار و نتیجه‌بخش می‌سازد.

با این حساب مهمترین کار نهادهای بالادستی و کانون‌های گفتمان‌ساز خودجوش، ایجاد ارادۀ عمومی ـ اعم از مسؤولین سیاسی و اقتصادی و مردم ـ در مردمی شدن اقتصاد است.

نکته‌ی فوق‌العاده ضروری در این جا توجه به این مسأله است که مردمی شدن اقتصاد با آن چه نهادگرایان در اقتصاد متعارف می‌پندارند تفاوت دارد. کلیدواژۀ اساسی در مردمی شدن اقتصاد، عاملیت مردم است و نه صرفا مشارکت مردم. در مردمی شدن، اهداف و آمال حکمرانی اقتصادی توسط خود مردم محقق می‌شود.

در همین راستا دو مؤلفه‌ی اساسی دیگر باید مد نظر نهادهای مسؤول و کانون‌های گفتمان ساز و همچنین مردم قرار بگیرد.

اول– آزادی عملکرد اقتصادی مردم و توجه جدی به خصوصی سازی صحیح است. رفع موانع فرهنگی و ساختاری و قانونی و ریل گذاری صحیح برای چنین نقش‌آفرینی، نیازمند به رسمیت شناختن آزادی اقتصادی است.

دوم– و شاید از این مهمتر برای مردمی که بنا است عامل اصلی باشند، احساس این آزادی است. به رسمیت شناختن مردم و بروز این به رسمیت شناختن، از عوامل مهم حکمرانی و به خصوص حکمرانی اقتصادی است.

عنصر مهم دیگر اقتصاد مقاومتی، عدالت‌محوری است که دارای دو مولفه‌ی اصلی است؛

اول– تساوی در بهره‌مندی از فرصت‌های اقتصادی(دست‌یابی به شغل، تسهیلات اقتصادی، داده‌های علمی، اطلاعاتی، بهداشتی و تغذیه‌ای) و کمک به چرخش منابع ملی و دپو نشدن آن نزد گروه و طبقه‌ای خاص.

دوم– درآمد و هزینه در حد کفاف برای همه مردم با هر دین و مذهبی. و تلاش جدی همه جانبه اعم از فرهنگی، قانونی و حتی انتظامی برای کاهش فاصله‌ی طبقاتی و شکل نگرفتن نفس امت اسلامی یعنی طبقه‌ی اشراف.

عنصر «برادری» و مواسات. مواسات یعنی «برای هم بودن». مواسات از «اخوت» می‌رویَد. در فکر و فرهنگ شیعی اخوت در هم‌خونی و خویشاوندی یا مفهوم عاطفی برادری خلاصه نمی‌شود. در این فرهنگ معرفتی، اخوت یک پایگاه هستی‌شناختی دارد و به همین واسطه است که اگر نگوییم همۀ بشر، بلکه دست‌کم مؤمنان همدیگر را جان‌یکی می‌بینند. «انّما المؤمنون اخوة»(حجرات، 10)

اخوّت از ارکان چهارگانۀ «انس»، «کمال»، «عون» و «عزت» برخوردار است:

«این عناصر امهات به حسب معاش و معاد، نوامیس عالم بشریت مى‌‏باشد و از این‌جهت در فطرت، محبوب است و حفظش لازم خواهد بود؛ یعنى انسان انس‌طلب، كمال‌خواه، عزت‏پسند و عون‌جوى، تحمل قرآن نموده كه توسط آن، مقاصد چهارگانۀ خود را اداره نماید تا به سعادت دنیوى و اخروى نایل گردد.»‌[8]

نظام اقتصادی اسلام برخلاف نظامهای مادی با اخلاق و معنویّت همگرایی دارد، بلکه از جوهره‌ای معنوی و اخلاقی برخوردار است. به همین جهت روی تمام ارزشهای اخلاقی از جمله «برادری» تأکیدهای جدی دارد.

عنصر اساسی دیگر در اقتصاد مقاومتی، مشی جهادی است. مشی جهادی یعنی تلاش بی-وقفه‌ی خسته نشوی دشمن شکن. با این توصیف، شناخت درست صحنه، عقلانیت انتخاب راهبردی‌ترین مسائل، و به تبع حل آن‌ها با اساسی‌ترین عناصر مکتب حضرت امام، جزء جدایی ناپذیر مشی جهادی هستند.

مشی جهادی یعنی هنر وارد کردن مردم به میدان. کسی که مشی جهادی دارد خودش کار را تمام نمی‌کند بلکه کاری می‌کند که مردم بیایند و بار را به دوش بگیرند. این اتفاق است که از جهات مختلف جهاد و مشی جهادی می‌خواهد. همانطور که زیست با مردم می‌طلبد، هجرت می‌طلبد، گذر از منافع شخصی کوتاه مدت می‌طلبد. تفکر جهادی تفکری است که اهداف متعالی را می‌فهمد و در عمل منعکس می‌کند. نمونۀ بارز مشی جهادی در «جهاد سازندگی» که از الهام خداوند متعال به حضرت امام بود، متجلی است.

رونق تولید داخلی به عنوان چهره عملیاتی و ستون فقرات اقتصاد مقاومتی

از برهه‌ای به بعد حضرت آقا این عناصر کلیدی و مؤلفه اساسی تشکیل دهنده اقتصاد مقاومتی را چهره‌ای عملیاتی می‌بخشند و از آن به عنوان ستون فقرات اقتصاد مقاومتی یاد می‌کنند؛ و حل مسئله اقتصاد را در گرو آن می‌دانند. این چهره عملیاتی و تحقق بخش اقتصاد مقاومتی جدی گرفتن «تولید داخلی» است.

«ستون فقرات اقتصاد مقاومتى عبارت است از تقویت تولید داخلى.» ‌بيانات رهبری، ج37، ص246 (۱۳۹۴/۰۲/۰۹)

وقتی تقویت تولید داخلی چنین جایگاهی می‌یابد، عملاً تمام خواسته‌هایی که رهبری از اقتصاد مقاومتی توقع داشته‌اند را با رقم خوردن این مهم دست یافتنی می‌دانند؛ لذا ایشان تولید داخلی را مسئله اولویت دار و کلیدی[9]  کشور  می‌دانند؛ اساساً اقتصادی را سالم می‌دانند که بتوانند تولید ثروت کند و آن را عادلانه تقسیم کند؛[10] نقش اول در ساخت یک اقتصاد قوی[11] و مستقل[12] را به تولید می‌دهند؛ تولید را کلید اصلی برای حل مشکل اشتغال، معیشت، کاهش تورم و ایجاد ارزش پول ملّی می‌دانند؛[13] و همانطور که علاج مشکلات کشور را در اقتصاد مقاومتی می‌دانستند اخیراً تصریح می فرمایند که:

«علاج در زمینه‌ی مسائل اقتصاد را ما در این دو سه ساله مرتّباً‌ تکرار کرده‌ایم؛ علاج این است که تکیه کنیم و متمرکز بشویم بر مسئله‌ی تولید»بيانات رهبری، ج ۴۲، ص ۱۶ (۱۳۹۹/۰۶/۱۱)

در بیان صریحی در سی و دومین سالگرد رحلت امام خمینی (ره) محور نجات اقتصاد کشور را تقویت تولید داخلی می‌دانند:

نامزدهای محترم تصمیم بگیرند که اگر چنانچه پیروز شدند و توانستند به مقصود برسند، خودشان را متعهّد بدانند، به اینکه تولید داخلی را تقویت کنند. بارها عرض کرده‌ایم؛ این حرف، حرف متخصّصین اقتصادی هم هست؛ بنده هم مکرّر تکیه کرده‌ام روی این که محور نجات اقتصاد کشور، تقویت تولید داخلی است؛ تقویت تولید داخلی؛ مبارزه‌ی با قاچاق، مبارزه‌ی با واردات بی‌رویّه. (1400/03/14)

بعلاوه خاصیت خنثی‌سازی تحریم‌ها که قبلاً برای اقتصاد مقاومتی بیان فرموده بودند، را به تقویت تولید ملّی داده‌‌اند:

«به نظر ما بهترین و موفّق‌ترین کار برای خنثی کردن تحریمها همین تلاش واقعی -نه تلاش شعاری- برای تقویت تولید ملّی است.» سخنرانی تلویزیونی خطاب به ملت ایران (۱۴۰۰/۰۲/۱۲)

«در مقابله‌ی با تحریم دو راه میتوانیم برویم: یکی اینکه برویم سراغ تحریم‌کننده و از او خواهش کنیم، این یک راه است که در واقع راه ذلّت، راه انحطاط، راه عقب‌ماندگی است. یک راه دیگر هم این است که نیروی داخلی خودمان را فعّال کنیم؛ ما توانایی‌های خوبی داریم؛ این نیروها را فعّال کنیم و کالای تحریمی را در داخل تولید کنیم.»  سخنرانی نوروزی خطاب به ملت ایران (۱۴۰۰/۰۱/۰۱)

«کار عمده خنثی کردن تحریمها است از طریق ایجاد حرکت تولید داخلی و تحرّک اقتصادی داخلی». بیانات در ارتباط تصویری با مردم آذربایجان شرقی (۱۴۰۰/۱۱/۲۸)

برای تحقق تولید داخلی موانعی وجود دارد که کار دولت این است که با حمایت‌های خود این موانع را از سر راه تولید داخلی که در واقع نوک پیکان حضور مردم در اقتصاد و مردم بنیاد کردن اقتصاد است؛ بردارد. این موانع عبارتند از:

«قاچاق، واردات بی‌رویه[14]، فساد مالی، کارشکنی‌های اداری مثل کمک نکردن نظام بانکی به تولید[15]، عدم رعایت حقوق مالکیت، سفته‌بازی و سوداگری‌های زیان‌بخش،[16] پیچ و خم های اداری در اعطای مجوز و صادرات موادّ خام[17]»

این موانع مثل رخنه‌هایی هستند که مانع می‌شوند کارهایی که انجام میگیرد به نتایج خودش برسد، لذا وظیفه دولت این است که با تلاش شبانه‌روزی و خستگی‌ناپذیر و کار پیوسته با همه عوامل رخنه‌زا در مسیر تولید داخلی مبارزه بی‌امان کند؛ دولتِ مبارزه با قاچاق، مبارزه با واردات بی‌رویه، مبارزه با فساد و کارشکنی‌های اداری؛ دولتِ تسهیل کننده در فرایند اعطای مجوز برای تولید داخل و برطرف کننده پیچ و خم‌های اداری در مسیر تولید!

تولید نوک پیکان و ستون فقرات اقتصاد مقاومتی است که چون تولید به دست مردم رقم می‌خورد؛ عملاً مهم‌ترین مؤلفه اقتصاد مقاومتی که مردمی بودن آن بود، را تأمین می‌کند؛ واضح‌ترین و سهل‌ترین ایده‌‌ای که در اینجا توسط مقام معظم رهبری برای تحقق این مهم داده شده است، حمایت از کارگاه‌های متوسط و کوچک  در سطح کشور است.

« یکی از چیزهایی هم که من قبلاً هم سفارش کرده‌ام این است که کارگاه‌های متوسّط و کوچک در سطح کشور باید فعّال بشوند؛ البتّه این کارگاه‌های بزرگ مهمّند برای کشور، امّا گسترش کارگاه‌های کوچک و متوسّط که برای همه‌جا و برای همه فایده دارد، هم تولید ثروت است برای عموم، برای طبقه‌ی متوسّط، برای طبقه‌ی ضعیف، هم ایجاد اشتغال است.» سخنرانی تلویزیونی خطاب به ملت ایران (۱۴۰۰/۰۲/۱۲)

ایشان علاوه بر ثمرات اقتصادی، ثمرات سیاسی و اجتماعی و امنیتی برای رونق تولید داخلی که باعث ایجاد اشتغال می‌شود، قائل هستند و تصریح می فرمایند:

«ایجاد اشتغال فقط برکات اقتصادی ندارد، بلکه برکات اجتماعی هم دارد، برکات سیاسی هم دارد. خود کار و اشتغال برای مردم و بخصوص برای نسل جوان، مایه‌ی نشاط و تحرّک و شوق و زنده بودن و سرحال بودن است. نقطه‌ی مقابل: بیکاری بستر فساد است، بستر بدبینی و بدگویی است، بستر اعتیاد است، بستر انحرافات اخلاقی است، حتّی بستر انحرافات امنیّتی است.» سخنرانی تلویزیونی خطاب به ملت ایران (۱۴۰۰/۰۲/۱۲)

و در نهایت به صراحت از جهاد بودن تولید داخلی سخن به میان می‌آورند و می‌فرمایند:

امروز تولید جهاد است؛ چرا؟ برای خاطر اینکه در معنای جهاد مکرّر گفته‌ایم که جهاد عبارت است از آن تلاشی که ناظر به حمله‌ی دشمن و تحرّک دشمن باشد؛ در مقابل دشمن باشد. هر تلاشی جهاد نیست؛ تلاشی که متوجّه به حمله‌ی دشمن است، این جهاد است.» بیانات در دیدار تولیدکنندگان و فعالان اقتصادی (۱۴۰۰/۱۱/۱۰)

سال 1401 را که نیز در ادامه سال‌های اخیر که تأکید بر روی مسئله تولید بوده، با نام سال «تولید؛ دانش‌بنیان، اشتغال‌آفرین» نام‌گذاری کرده‌اند، در معنای  دانش‌بنیان بودن اقتصاد باز مسئله را به بحث تولید برمی‌گردانند:

«اقتصاد دانش‌بنیان» یعنی چه؟ یعنی اینکه دانش و فنّاوری پیشرفته نقش‌آفرینیِ فراوان و کاملی داشته باشد در همه‌ی عرصه‌های تولید.» سخنرانی نوروزی خطاب به ملت ایران (۱۴۰۱/۰۱/۰۱)

 

در نتیجه همانطور که به صراحت در بیانات چندین سال اخیر رهبر معظم انقلاب امام خامنه‌ای (حفظه‌الله‌تعالی) می‌بینیم، هم گفتمان اصلی مورد نظر ایشان به وضوح روشن است و هم نقاط حدی و تیز آن نیز در بیان ایشان آمده است و دولت اگر می‌خواهد چیزی را به عنوان گفتمان دولت سیزدهم برگزیند، باید روی همین نقطه تأکید کند، که صد البته مسئله‌ی اصلی مردم ما نیز هست و مطمئناً با تأکید روی این گفتمان، زمینه همراهی افکار عمومی مردمی فراهم‌تر و در دسترس‌تر خواهد بود.

 

پاورقی

[1] https://andishekalami.ir/2005/

[2] https://andishekalami.ir/2021/

[3] من قاطعاً عرض میکنم الگوى اقتصاد مقاومتى کاملاً امکان‌پذیر در شرایط کنونى کشور است. بيانات رهبر معظّم انقلاب اسلامی‏ در دیدار مسئولان نظام ‏02/04/1394

[4] علاج مشکلات کشور، اقتصاد مقاومتى است.  بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شوراى اسلامى  04/03/۱۳۹۳ و همچنین تاریخ ۱۳۹۵/۰۵/۱۹

[5] تحریم را با مجاهدتِ در باب اقتصاد مقاومتى بایستى خنثى کرد. بیانات در دیدار مسئولان نظام ‌16/04/۱۳۹۳

[6]اقتصاد مقاومتی مردم‏بنياد است؛ يعنى بر محور دولت نيست و اقتصاد دولتى نيست، اقتصاد مردمى‏ است؛ با اراده‏ى مردم، سرمايه‏ى مردم، حضور مردم تحقّق پيدامى‏كند. / بيانات (01/ 01/ 1393) بيانات در حرم مطهر رضوى

 [7]بیانات در دیدار مردم آذربایجان 29/11/1393

[8] شذرات المعارف، آیت‌الله شاه‌آبادی، ص: 75

[9] آنچه بنده در مورد آینده به‌عنوان نقطه‌ی اولویّت‌‌دار و کلیدی به آن نگاه میکنم، عبارت است از تولید؛ تولید ملّی، تولید داخلی. بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی ۱۳۹۶/۰۱/۰۱

[10] هدف اقتصاد کشور چیست؟ هدف اقتصاد عبارت است از تولید ثروت و تقسیم عادلانه‌ی آن. این اقتصاد، اقتصاد سالمی است. بیانات در ارتباط تصویری با مجموعه‌های تولیدی ۱۳۹۹/۰۲/۱۷

[11] در ساخت یک اقتصاد قوی، تولید نقش اوّل را دارد؛ یک تأثیر حیاتیِ غیر قابل انکاری را در اداره‌ی کشور دارد. بیانات در ارتباط تصویری با مجموعه‌های تولیدی ۱۳۹۹/۰۲/۱۷

[12] اقتصاد مستقل، وابسته‌ی به تولید داخلی است، سخنرانی تلویزیونی خطاب به ملت ایران ۱۴۰۰/۰۲/۱۲

[13] تولید کلید اصلی است برای اشتغال، برای معیشت، برای کاهش تورّم، برای ایجاد ارزش پول ملّی؛ تولید واقعاً مادر همه‌ی اینها است؛ بیانات در ارتباط تصویری با جلسه هیئت دولت ۱۳۹۹/۰۶/۰۲

[14] بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی ۱۳۹۶/۰۱/۰۱

[15] سخنرانی نوروزی خطاب به ملت ایران ۱۴۰۰/۰۱/۰۱

[16] بیانات در ارتباط تصویری با مجموعه‌های تولیدی ۱۳۹۹/۰۲/۱۷

[17] بیانات در ارتباط تصویری با جلسه هیئت دولت ۱۳۹۹/۰۶/۰۲

 

عقیل رضانسب

#یادداشت_304

اهمیت اندیشه در حیات امروزین

اندیشه چه جایگایی در زندگی ما دارید؟ در کجای زندگی ما قرار گرفته است؟ اندیشه‌های ما چه تاثیری در زندگی ما می‌گذارند؟ اصلا تاثیر دارند؟

فعل و افعال ما برآمده از اندیشه‌های ما است، کوچک‌ترین فعل اختیاری را ما انجام نمی‌دهیم مگر آنکه برخواسته از اندیشه و باوری باشد. اینکه برای رفع تشنگی به سمت آب می‌رویم، قبل از حرکت یک باوری در ما شکل گرفته است که آب رفع تشنگی می‌کند. اندیشه در تک‌تک افعال ما حضور  پررنگ دارد هیچ رفتاری از ما سرنمی‌زند مگر آنکه از روی یک اندیشه باشد و آن اندیشه به افعال ما سمت و سو می‌دهد. تمام افعال اختیاری ما ذیل لوای اندیشه رخ می‌دهند

اندیشه‌ها معمولا از دانش‌ها تغذیه می‌کنند، البته صرفا از دانش تغذیه نمی‌کند، یکی از منابع تغذیه اندیشه، دانش است، از تجربه های زیستی خود و حتی دیگران، از محیط اجتماعی پیرامونی خود و تعامل با آن و … نیز تغذیه می‌کند. البته مطلوب آن است که دانش‌های موجود پشتیبانی کاملی از اندیشه ما داشته باشند و اندیشه‌‌ی ما تکیه اصلی خود را به دانش داشته باشد، ولی وقتی این پشتیبانی در توان دانش موجود نیست و دانش آنقدر رشد نکرده است که اندیشه‌ای برای حیات امروز بسازد، ناگزیر نقش آن در اندیشه‌ کم‌رنگ می‌شود و نقش دیگر منابع تغذیه اندیشه پررنگ‌تر می‌شوند. از آنجایی که ادامه‌ی حیات انسان یک آن هم بدون اندیشه امکان ندارد، حتی اگر هیچ دانشی هم نباشد، یک اندیشه‌ای شکل خواهد گرفت، حال یا برپایه خرافه و توهم و یا هرچیز دیگری.

در حیات امروزین ما دانش‌ها به خصوص دانش‌هایی که تاثیر مستقیم در اندیشه‌ها دارند، از رشد و پیشرفت‌ بازمانده‌اند و حیات امروزین و مسائل آن نه تنها از مرز دانش‌ها گذر کرده است بلکه آنچنان فاصله‌ای ایجاد شده است که با توجه به فضای سخت و سرد حاکم بر دانش و کند بودن روند رشد دانش، این خلا نمی‌تواند با پیشبرد مرز‌های دانش جبران شود؛ لذا اندیشه جایگاه ویژه‌‌ای می‌یابد و پرداختن به اندیشه و اندیشه‌پروری مهم می‌شود.

 

برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیک‌رنجه فرمایید!

الف.
همان طور که پیشتر هم گفته ام «نقش اندیشه در زندگی» موضوعی است که نیاز به تبیینهای کامل و دقیق دارد. بخصوص برای جمع ما که مأموریتی تخصصی دارد.
ما به ترسیم کاملی از این موضوع احتیاج داریم.

ممنون که به این موضوع توجه نشان می دهید!

ب.
این موضوع را می توان با زبان حکمی بیان کرد، می توان با زبان روانشناختی بیان کرد، احتمالاً علوم شناختی هم حساب ویژه ای روی این موضوع باز کرده اند؛ که ذهنیتهای انسان چقدر در زندگی او تعیین کننده است و چگونه تأثیر می گذارد و انسان چگونه تصمیم می گیرد و عزم می کند و در پویش زندگی چطور از اندیشه های خود تغذیه می کند.

ما در اینجا از این زبانهای فنّی بهره نمی گیریم، بلکه هر میزان که می توانیم در آنچه که نزد خود ما نیز هست دقت می کنیم و بازتاب می دهیم.

ج.
باز هم نسبت اندیشه و دانش، که به ترسیم این نسبت خیلی احتیاج داریم. نگاههای فعلی ما خیلی غنی شده نیست و این سرفصل با ریز مباحث جذاب متعددی همراه است که امیدوارم مسیری برای پرداختن به آن بیابیم.

د.
اشاره شده که اندیشه از منابع متعددی تغذیه می کند. خود این موضوع جای کار دارد.
البته نقش دانش برجسته شده است که بالاخره هست. دربارۀ چگونگی آن باید بیشتر سخن گفت.

ه.
همچنین اشاره شده که وقتی دانش می ایستد جای آن را اندیشه های غنی پر می کند.
همان طور که می دانید این بحث خیلی بحث ناموسی ای است، خیلی خیلی! و ما به تبیین کامل آن نیاز داریم.

و.
“در حیات امروزین ما دانش‌ها به خصوص دانش‌هایی که تاثیر مستقیم در اندیشه‌ها دارند، از رشد و پیشرفت‌ بازمانده‌اند و حیات امروزین و مسائل آن نه تنها از مرز دانش‌ها گذر کرده است بلکه آنچنان فاصله‌ای ایجاد شده است که با توجه به فضای سخت و سرد حاکم بر دانش و کند بودن روند رشد دانش، این خلا نمی‌تواند با پیشبرد مرز‌های دانش جبران شود”

این جمله خیلی سنگین و خیلی سهمناک است.
باید در این باب به دیدی تحقیقی دست پیدا کنیم.

 

نامناسب بودن گفتمان «جمهوریت و عدالت» برای دولت سیزدهم

در یادداشت قبل با عنوان «دولت سیزدهم، دولتِ بی‌گفتمان» گفته شد که این دولت با تأکید بر روی روشن بودن صحنه و صرفاً نیازمند به یک دولت خدوم و عمل کننده به روال‌هایی که در فضای ساختاری کشور فراهم شده، عملاً خود را نیازمند به داشتن یک گفتمان نمی‌داند، و شاید بتوان گفت که رویه‌های این دولت با پیشبرد امور به صورت سرمایه‌گذاری بر روی یک گفتمان همخوانی ندارد.

اما مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری اخیراً در حال تلاش برای تهیه‌ی گفتمان برای دولت است. آن چیزی که به عنوان گفتمان دولت سیزدهم اعلام کرده‌اند «عدالت و جمهوریت» است. در گزارش سایت مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهور برای معرفتی همایشی که در سال 1401 با موضوع «سویه‌های گفتمانی و راهبردی دولت سیزدهم» برگزار می‌شود، جناب دکتر خیاطیان رئیس این مرکز  فرمودند:

وی «عدالت و جمهوریت» را گفتمان اصلی دولت سیزدهم خواند و گفت: دولت سیزدهم با شعار «دولت مردمی؛ ایران قوی» بر سرکار آمده است و قصد دارد مطابق با آموزه‌ها و آرمان‌های اصیل انقلاب اسلامی در راستای جبران عقب‌ماندگی در عدالت و توسعه نقش‌آفرینی مردم در نظام حکمرانی کشور حرکت کند. بر همین اساس و در راستای تعمیق گفتمان دولت و بررسی امتداد این گفتمان در عرصه‌ها و لایه‌های مختلف اقتصادی و سیاسی، برگزاری همایش «عدالت و جمهوریت» توسط مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری برنامه‌ریزی شده است.[1]

برای بررسی چنین عنوانی باید گفت، در شرایطی که عمده درگیری‌های جامعه بر سر موضوع اقتصاد است، و دولت هم وجهه‌ی همت خود را رفع مشکلات جدی اقتصادی کشور قرار داده است، انتخاب یک عنوانی که سویه‌ی صریح محتوایی به سمت اقتصاد ندارد، انتخاب دقیقی نیست.

جمهوریت در اذهان عمومی که با مشکلات عدیده اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کند، بیشتر یک شعار سیاسی تلقی خواهد شد و توان بسیج افکار عمومی را ندارد. ضمن اینکه این دولت با پایین‌ترین سطح مشارکت در طول تاریخ انتخابات‌های ریاست جمهوری، مزیت نسبی‌اش تأکید بر این شعار به عنوان گفتمان محوری‌‌اش نخواهد بود.

عدالت با وجود اینکه حاوی محتواهای اقتصادی است، ولی سخنی عام‌تر از فضای اقتصادی است و لذا به صورت صریح منتقل کننده‌ی یک امری که حل کننده‌ی مشکلات اقتصادی است، نخواهد بود. بگذریم که قبلاً دولت آقای احمدی نژاد به این گفتمان مشهور شد و با توجه به فاصله گرفتن ایشان و دولتشان از این آرمان، این عنوان یک عنوان دست خورده محسوب می‌شود و نمی‌تواند بار معنایی مثبتی را به ذهن عمومی منتقل کند.

لذا به نظر می‌رسد اگر مهم‌ترین مسئله‌ی کشور بحث اقتصاد است، و مهم‌ترین کنش رهبری در این سال‌ها تمرکز بر بحث اقتصاد بوده است، و مهم‌ترین دغدغه و مسئله‌ی مردم نیز بحث اقتصاد است، باید گفتمانی که دولت بر آن مترکز می‌شود و تلاش می‌کند که آن را بالا بیاورد و به آن شناخته شود، یک گفتمان اقتصادی است.

[1] http://css.ir/aqcann

 

عقیل رضانسب

#یادداشت_303

دولت سیزدهم، دولتِ بی گفتمان!

مقدمه: ضرورت گفتمان

برای حل مسائل و چالشهای کلان جامعه الگوها و رویکردهای مختلفی وجود دارد. معارف و سنت اسلامی در میان آنها رویکرد فرهنگی را دارای اقتدارات فراوان معرفی می‌کند و جامعۀ اسلامی را به در پیش گرفتن آن تشویق می‌نماید. در رویکرد فرهنگی از میان متغیرهای مختلف و اثرگذار در تصمیم‌گیری و رفتار انسان‌ها، به عنصر ذهنیّت و ذائقۀ فکری توجه ویژه‌ای صورت می‌گیرد و با بارور نمودن آن نظام مطلوبیت‌ها و اراده‌های ایشان را تحت تأثیر قرار می‌دهد و با سامان نوین اندیشه‌ها و عواطف اجتماعی ایشان را به سوی یک هویّت و شخصیّت نوین سوق می‌دهد.
در رویکرد فرهنگی با تکیه بر مبانی و معارف اسلامی و ناظر به نیازها و اقتضائات میدان، ادبیات و گفتمانی متناسب خلق می‌شود تا به ذهن و ذائقۀ جامعۀ سمت و سوی درستی داده شود و در ایشان اراده‌ای برای حل مسائل جامعه ایجاد نماید. عنصر ارادۀ مردم از جمله مهمترین عناصر اقتدار هر جامعۀ بشری است که انقلاب اسلامی به آن توجه نمود.
«در دنيا يك جنگ عظيم و يك چالش بزرگ برپاست؛ جنگ توپ و تفنگ نيست، اما جنگ‏ اراده‏ها و عزم‏ها و سياست‏ها و تدبيرهاست.» ‌بيانات رهبری، ج29، ص9 (31/ 02/ 1386)
به همین جهت مسألۀ اصلی رهبران این نهضت بزرگ، عزم و ارادۀ ملت انقلابی ماست و نگرانی اصلی مربوط به تضعیف یا تغییر آن است.
«وقتی یک ملت بیدار شد، وقتی یک ملت ارزش عزم‏ و اراده‏ی خودش را فهمید، وقتی یک ملت دانست که اگر بخواهد و تصمیم بگیرد و عمل بکند، هیچ قدرتی در مقابل او نمی‏تواند بایستد، با یک چنین ملتی دیگر نمی‏شود درافتاد. ممکن است هزینه‏هائی را بر این ملت تحمیل کنند؛ اما تسلط بر آن ملت دیگر ممکن نیست؛ به بردگی کشیدن آن ملت دیگر ممکن نیست؛ تحمیل کردن عقاید خود و خواست خود بر آن ملت دیگر ممکن نیست. این را هنوز هم قدرتهای بزرگ نمی‏توانند بفهمند.» ‌بيانات رهبری، ج30، ص40 (1387/10/19)
تجربه‌ی انقلاب اسلامی نیز مهر تأییدی بر اقتدار بی‌بدیل رویکرد فرهنگی و مواجهات گفتمانی اسلام است. گفتمانی که توانست نهضت مردمی توفنده‌ و ویرایشگری را رقم بزند که در گام اول، نظام سیاسی طاغوت را ویران و نظامی اسلامی برجای آن نشاند و «عنصر اراده‌ی ملی را -که جان‌مایه‌ی پیشرفت حقیقی و همه‌جانبه است- در کانون مدیریت کشور قرار داد»
کارآمدی گفتمان به این است که بتواند متناسب با نیاز صحنه، اقتضائات میدان و مقاطع سلوک جمعی جامعه، بر یک اقدام خاص متمرکز شود. تقریر‌های عصری حضرت امام از اسلام بود که توانست نهاد توحیدی مردم رشید و باریشه‌ی ایران را به جوشش بیاندازد و پای کار اقامه‌ی دین و برپایی جمهوری اسلامی بیاورد.

  1. این بخش از نوشته از جزوه‌ی گفتمان انتخابات 1400 که در یک کار پژوهشی تیمی زیر نظر استاد محمدرضا فلاح شیروانی در ایام انتخابات تهیه شده بود، و بنده نیز در آن مشارکت داشتم؛ اتخاذ شده است.

دولت سیزدهم، دولتِ بی گفتمان!

دولت‌های قبل جمهوری اسلامی هم قبل از شکل گیری و هم در زمان شکل گیری یک گفتمان مشخصی را دنبال می کردند، مثلا دولت آقای هاشمی رفسنجانی هم زمینه‌های بعد از جنگ و هم شعار خودشان به سمت سازندگی رفت و شد دولت سازندگی، هر چند که آن‌ها لازمه‌ی سازندگی را تنش زدایی می‌دانستند و در واقع گفتمان اصلی‌شان همین تنش‌زدایی بود. دولت آقای خاتمی که از قبل گفتمان آن در مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری پخته شده بود، گفتمان توسعه سیاسی را در پیش گرفت؛ دولت آقای احمدی نژاد از قبل از انتخابات و در ایام انتخابات با شعار عدالت بر سر کار آمد و همین شعار هم گفتمان او شد و آن را دنبال کرد، هر چند که در اواخر تبدیل به دولت بهار شد. دولت آقای روحانی هم که در مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری گفتمان خود را پخت و پز کرده بودند، با همان گفتمان تنش زدایی و سازش با جهان بر سر کار آمد و واقعاً هم هشت سال با همه سختی‌هایی که ایجاد کرد به آن گفتمان پایبند ماند.
اما دولت آقای رئیسی در واقع یک دولت بدون گفتمان است و شاید بتوان گفت که فعلا حتی سخن از گفتمان دولت زدن نیز راه به جایی نبرد! آقای رئیسی نسخه خاصی برای کشور نداشتند، ایشان تحلیل‌شان این بود که فضای ساختاری اداره کشور همه چیزش روشن است و فقط یک رئیس جمهوری می خواهیم که صادقانه به همه این قوانین و ظرفیت‌هایی که در کشور ایجاد شده عمل کند. ایشان همین فضا را نیز در انتخابات دمیدند و با توجه به سابقه کاری و صادقانه ایشان و فضای بسیار بد اقتصادی که دولت روحانی ایجاد کرده بود، و همچنین با توجه به محدود شدن حضور سلیقه‌های دیگر در انتخابات توانست در انتخابات 1400 رأی بیاورند و رئیس جمهور شوند.
این دولت درست است که وارد فضای خدمت اقتصادی شده است و همه تلاشش این است که اقتصاد آسیب دیده‌ی ایران را ترمیم کند، ولی خیلی هم به لحاظ گفتمانی تمرکزی روی بحث اقتصاد ندارد. این دولت، دولت کردمان است و اصلاً مطرح کردن گفتمان را یک انحراف می‌داند، و عملکرد دولت بزرگترین شاهد این مدعا است.
دولت سیزدهم معتقد است که باید کار کرد، اینقدر هم کار روی زمین افتاده و عقب افتادگی زیاد است که فقط باید کار کرد! لذا این دولت توجهی به گفتمان و ضرورت گفتمان داشتن ندارد، و فقط می خواهد عمل کند. برای این عمل کردن تکیه‌‌اش بر نیروهای انقلابی است، منتها هر جایی هم احساس کند برای عمل کردن نیازمند به سایر نیروها هست، بدون اینکه سر و صدایش را در بیاورد به آن‌ها میدان می‌دهد. شاهد اینکه خیلی از دلسوزان از اینکه هنوز خیلی از کارها دست نیروهای دولت روحانی است نالان هستند، غافل از اینکه این یک انتخاب است چون هر جا که اینطور است تحلیل این است که از این‌ها کار در می‌آید.
دولت سیزدهم به دلیل اینکه انتخابش کردمان است، نمی تواند دارای گفتمان باشد و اگر هم گفتمانی برای او مطرح شود، یک امر تزئینی است، لذا تلاش‌های گفتمانی که مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری دارد انجام می‌دهد، به محورهای تزئینی برای گفتمان دولت رسیده است که در یادداشت دیگری به آن خواهم پرداخت.

 

عقیل رضانسب

#یادداشت_302

عینیت گرایی؛ نه عینیت زدگی

🔰در صحبتی از استاد عشایری شنیدم که می فرمودند: «نهج البلاغه شناسان میگویند که هنر علی ابن ابی طالب ع این است که همه صحبت هایش قضیه فی واقعه است. یعنی همه صحبت هایش درباره ی یک اتفاق عینی خارجی جزئی حقیقی بوده است. یعنی همش در میدان است. لکن همه این صحبت ها را میشود بدون آن قضیه خارجی برای همیشه بشریت ارائه کرد.
لذا علی ابن ابی طالب در صحبت هایش عینیت گرا بودند ولی عینیت زده نبودند.»

🔸یعنی امیر المومنین ع صحبت های کلی جذاب که صرفا دانش و اطلاعات افراد را بالا ببرد ایراد نمی فرمودند. بلکه صحبت هایشان کاملا در میدان عمل و ناظر به یک قضیه خارجی و درد مخاطب بود. لذا صحبت های ایشان ذهنی و انتزاعی نبود بلکه کاملا ناظر به خارج و عینت گرا بود.

از طرفی عینیت زده نبود. یعنی فرمایشاتشان منحصر در همان قضیه خارجی باقی نمی ماند و برای همیشه تاریخ و برای همه ی قضایای مشابهی که برای بشر اتفاق می افتد قاعده و مسیر مشخص میکرد.

🔰و در ادامه فرق #ذهنیت_گرایی و #عینیت_گرایی را اینطور توضیح دادند که:‌ « فرق یک مطلب ذهنیت گرا و یک مطلب عینیت گرا این است که وقتی از پای یک مطلب ذهنیت گرا بلند می شوید، لذت می برید که چیزی یاد گرفته اید. لکن وقتی از پای یک سخن عینت گرا بلند میشوید، تصمیم میگیرید که کاری انجام دهید و یا کاری را ترک کنید. یعنی آن جمله عینیت تو را هدف قرار داده و می خواهد تو را عوض کند.»

🔰و در آسیب #عینیت_زدگان گفتند: « اینقدر به عینیت گرایش پیدا میکنند که جمله شان را در ظرف دیگری و در واقعه دیگری نمیشود گفت. یعنی این تکست مثل بسته ای ست که برای این پارچه دوخته شده و برای هیچ پارچه دیگری نمیشود استفاده کرد.»

🔰و راز این هنر علی بن ابی طالب ع را #فطری و #انسانی بودن آن دانستند: «این یکی از جهات اعجاز حضرت علی ع است که عینی ترین مشکلات جامعه را با فطری ترین و انسانی ترین تحلیل ها مورد نقد و ارتقا قرار می داد. و این جهت انسانی و فطری آن را تکرار پذیر میکند که در موارد دیگر بتوان از آن استفاده کرد.»

🔸به نظر این تحلیل بسیار مهم و ارزشمند از نهج البلاغه بر قرآن کریم نیز صدق میکند. گزاره های قرآن نیز در عین اینکه در متن زندگی و برای حل مسائل جاری مسلمین نازل میشدند و به اصطلاح عینیت گرا بودند لکن برای زندگی بشر در طول تاریخ و در همه اعصار ارائه طریق میکنند یعنی عینیت زده نبودند.

🔸این نکته را در فرق روش شهید مطهری (ره) و حضرت آقا(حفظه الله) نیز می توان مورد مداقه قرار داد که چه میشود که وقتی پای درس شهید مطهری می نشینی احساس این را داری که مطالب مهمی یاد میگیری لکن وقتی پای درس حضرت آقا و یا حضرت امام می نشینی دوست داری بلند شوی چیزی را خراب کنی و یا جایی را بسازی!

🔸✅به نظر یکی از نکات بسیار مهم در کار متکلم نیز رعایت همین نکته است که باید عینیت گرا باشد تا بتواند درد های اجتماعی را پاسخ گوید و با ذهن مردم ارتباط بگیرید لکن عینت زده نباشد.

 

برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیک‌رنجه فرمایید!

الف.
خلق مفهوم عینیت زده جالب است!
ظاهراً از استاد عشایری نقل می شود.
ما به توسعۀ ادبیات در این نقطه هایی که ایستاده ایم شدیداً احتیاج داریم.
از این بابت از شما و از استاد عشایری تشکر می کنیم.

ب.
عینیت زده یعنی آن که سخنش برد ضعیفی دارد و در واقعه دفن می شود.
یعنی چیزی برای تعمیم دادن ندارد. حکم کاملاً سطحی یا شدیداً موردی است.
مثل این که بگویی کم خونی داری فلان چیز را بخور!

قبول داریم که سخن سطحی داریم. ولی این سؤال مطرح می شود که واقعاً گزاره هایی داریم که نتوان آنها را تعمیم داد؟

ج.
سرّ ماجرا هم در این دانسته شده که گزاره هایی که بقضیةٍ خارجیة صادر می شوند خیلی فطری هستند و همین فطری بودن اجازۀ «الغای خصوصیّت» و حضور در مدار انسانیّت فرازمانی را می دهد.

د.
در فرق بین ذهنی گرایی و عینی گرایی این نکته گفته شده که پس از سخنان ذهنی نمی دانی حالا باید چه کار کنی.

با این معیار دربارۀ این گزاره قضاوت کنیم :
«هُوَ اَلْأَوَّلُ وَ اَلْآخِرُ وَ اَلظّٰاهِرُ وَ اَلْبٰاطِنُ وَ هُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ» ﴿الحديد، 3﴾

الآن این چگونه گزاره ای است؟

ه.
دو سؤال متضادّ :
ـ آیا گزاره ای کاملاً عینی که نتوان آن را تعمیم داد داریم؟
ـ آیا گزاره ای کاملاً ذهنی که نتوان از آن حکمی برای زندگی در آورد داریم؟

حفاظت شده: علوم شناختی و مدیریت ذهن عمومی جامعه

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

جای خالی دانش کلام

یکی از ضروری ترین و هوشمندانه ترین امور برای استفاده از علوم، شناخت لایه های دانش است. وقتی لایه های مختلف دانش از هم تفکیک شوند و جایگاه علوم نسبت به هم معین شوند و همچنین ساحت های مختلف یک علم شناخته شود، آن زمان می توان از علوم مختلف توقعات متناسب داشت. تازه آن زمان است که عالم یک علم، قدرت ایده پردازی و مانور در آن دانش را کسب می کند. شاخه های جدید علم پدید می آیند و پربار و پرثمر می شوند. آن وقت است که درخت علم شکوفا می شود.

همین تفکیک لایه های دانش، خودش یک خدمت بسیار بزرگ به جامعه علمی امروز است. در این صورت هم دانش ها کاربردی می شوند و هم خلاهای بسیاری نمایان می شود که نیاز به تولید و ایده پردازی هستند. اما مسئله اینجا تمام نمی شود.

با شناخت لایه های دانش، اندیشه به عنوان امتداد دانش مطرح می شود و جایگاه و ضرورتش پدیدار می شود.

اندیشه همان است که هر روز در زندگی مردم حضور دارد. اندیشه هر انسان، در تک تک افعال و رفتارش حاضر است و به آن ها جهت و سمت‌وسو و رنگ‌و‌بو می دهد. اندیشه پدیده ای عجیب است. زنده و فعال و موثر. وقتی محک اندیشه به میان می آید، آن وقت است که دانش ها اهمیت خاص خودشان را پیدا می کنند. شاید بتوان گفت وظیفه اصلی دانش، ارتقای اندیشه است.

حال یک سوال مهم به میان می آید:

کدام دانش متولی رسیدگی به اندیشه است؟ آیا چنین دانشی وجود دارد؟

این سوال می تواند دانش های متعدد و پیچیده ای را پدید بیاورد و هر چه جایگاه اندیشه بیشتر شناخته شود و ضرورتش بهتر فهم شود، این دانش ها مهم تر و ضروری تر به نظر می آیند.

در تراث اسلامی کلام دانشی بوده که موضوعش اندیشه دینی مردم است.

یعنی یک دانش بسیار پیچیده و حرفه ای. کلام اگر امروزه بخواهد چنین نقشی را ایفا کند، به مراتب باید پیچیده تر و جدی تر شود. دانشی که نبودش فوق العاده زیاد احساس می شود و البته به راحتی هم حاصل نمی شود. یک پویش تخصصی متشکل از چندین دانش و مهارت در سطوح متفاوت. از توانایی مطالعه ذهن مردم و تسلط بر ابعاد مختلف تراث و یافتن کارامدترین نظرات گرفته تا قدرت حل مسئله و ارائه بهترین راهکارها.این ابعاد گسترده هر کدام شامل چندین مهارت می شود که سالها رنج و همت می طلبد تا کسی واجدشان شود. اما قبل از آن، درک ضرورت چنین دانشی اهمیت دارد. اگر این ضرورت فهم شد، آن وقت کرسی های تخصصی و رشته های متعددی به وجود می آید و این پویش شروع می شود.

 

برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیک‌رنجه فرمایید!

الف.
توجه به ثمرۀ توجه به «لایه های دانش» خوب بود!
ما باید هم دربارۀ لایه های دانش بیشتر بیاندیشیم و هم باید از این لایه ها تصویرهای دقیقتری داشته باشیم.
واقعاً همین طور است که در این یادداشت بیان شده؛ روشن بودن لایه های دانش باعث هدایت بهتر اهتمامها و توقعات ما از هر کدام می شود.

ب.
یادداشت پس از بحث لایه های دانش به «اندیشه» توجه می کند و پس از تعریف مختصری از آن به دنبال جایگاه آن و نسبت آن با دانش می گردد.
نهایتاً می گوید :
“شاید بتوان گفت وظیفه اصلی دانش، ارتقای اندیشه است”

این جمله می تواند خیلی عمیق باشد، ولی باید بپرسیم نویسندۀ محترم واقعاً پای این سخن خواهد ایستاد؟

ج.
به نظر می رسد این یادداشت در ادامه دارد دانشی که به اندیشه می پردازد را منحصر در کلام می کند. در این صورت دانشهای دیگر وظیفه ای در این باب ندارند؟
اگر همۀ دانشها نگاهشان به اندیشه و ارتقای آن است در آن صورت برای چه علمی مجزا می خواهیم که به این کار بپردازد؟

گونه شناسی راهبردی ایده های اصلاحی صدراییون – بخش اول استاد حمید پارسانیا

ایده های مصلحان اجتماعی بر اساس دیدگاهی که در باره انسان و تحول انسان دارند تنوعات و گونه های متفاوتی می یابد. یک مصلح اجتماعی می بایست یک تحول اجتماعی را سررشته داری کند و سررشته داری یک تحول اجتماعی بنا بر اینکه چه چیز جوهره و بنیاد تحول اجتماعیست مقتضی سبد اقدام راهبردی مختص به خود می باشد.
در این بین جریان صدرایی ها و نوصدرایی ها با تلقی خاصی که از انسان و تحول انسانی دارند هویت معرفتی و عقیدتی انسان را جوهره تغییر و تحولات انسان قلمداد میکنند.

از این رو این جریان با سوژه ساختن هویت معرفتی عقیدتی انسان و جامعه انسانی به دنبال طعام متناسب برای معماری و مهندسی هویت معرفتی و عقیدتی بوده و از این رهگذر تجربه های زیسته متنوعی خلق گشته است.
بر همین اساس به نظر میرسد خلق دانش اجتماعی مسلمین(علوم اجتماعی اسلامی و فلسفه علوم اجتماعی) کانون و مرکز ایده اصلاحی استاد پارسانیا می باشد. دانش اجتماعی مسلمین نوعی دیگر از جامعه‌شناسی با سطحی بالاتر است. ایشان در توضیحات خویش دارند که جامعه‌شناسی مدرن، در مقطع نخستین خود با ادعا و دغدغه ی «به جای شریعت نشستن» شکل گرفت. جامعه شناسی مدرن با ایجاد دیدگاه و تعریفات خاص خود از چندین مفاهیم پایه که حیات و زیست انسانی را شکل میدهند عملا زیست مدرن را معماری کردند. عقل، علم، دین، جامعه، انسان، زندگی، سعادت، آزادی و … مفاهیمی هستند که بنیاد حیات انسانی را شکل میدهند. جامعه شناسی مدرن با تعریف خاصی از این مفاهیم که عملا نفی متافیزیک را رقم می زد دین را کنار زده و خود به جای دین بر مسند معمار حیات انسان مدرن نشست.

دانش اجتماعی مسلمین ایده ایست در جهت هماوردی با جامعه شناسی مدرن که رب و پروردگار حیات انسان مدرن است. جامعه شناسی مدرن با تعریفی که از مفاهیم بنیادین حیات انسانی میکند عملا دیگر دانش ها را مستعمره خویش ساخته به تعبیر دیگر جامعه شناسی مدرن با استخفاف مفاهیم پایه حیات انسانی دیگر علوم را در جهت نفی متافیزیک برده و عبد خویش ساخته است.
به همین دلیل دانش اجتماعی مسلمین دانشی است برای اینکه معنای دیگری از علم و همچنین معنای دیگری از عقل را مطرح سازد. دانش اجتماعی مسلمین فرار از فضای غالبی است که دیگر کلمات را آلوده کرده است و به آنها هویت مدرن بخشیده است.

پس دانش اجتماعی مسلمین با باز تعریف مفاهیم پایه حیات اجتماعی انسان مبتنی بر وحی و هویت ربانی و وحیانی بخشیدن بدین مفاهیم به دنبال آنست که دین را مهندس و پیشوای معمار دنیا قرار دهد.
استاد پارسانیا دانشگاه باقرالعلوم را پادگان دوکوهه و دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران را به عنوان خط مقدم کنش اصلاحی خویش انتخاب کرده اند.

راهبرد استاد پارسانیا برای خلق دانش اجتماعی مسلمین، واسازی و شالوده شکنی جامعه شناسی مدرن و بازسازی علم دینی می باشد. به عبارت دیگر این رشته نمی خواهد صرفاً آنچه فارابی و بوعلی و خواجه نصیر و … گفته اند را به امروز بیاورد، بلکه در تعامل فعال با علوم اجتماعی مدرن، می خواهد به تعبیری شکل سومی از علم اجتماعی در دورۀ معاصر با ایجاد کند. اگر این نبود، تعریف واحدهای ناظر به جامعه شناسی مدرن نظیر درس نظریه های جامعه شناسی، جامعه شناسی دین، جامعه شناسی علم و معرفت و … در این رشته معنایی نداشت.
و البته تنها به واسطۀ این تعامل سازنده است که دانش اجتماعی مسلمین با انقلاب اسلامی و تحولات معاصر جهان اسلام هم گره می خورد؛ چون روشن است که با اندیشۀ صرفِ فارابی و بوعلی و حتی ملاصدرا، ایدۀ انقلاب اسلامی ظهور نمی کرد. فلذا به یک بیان مسئلۀ اصلی استاد پارسانیا، همان مسئله ای است که در حدیث پیمانه آورده اند.

 

برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیک‌رنجه فرمایید!

الف.
این بند(پاراگراف) خیلی خوب و خواستنی است :
“ایده های مصلحان اجتماعی بر اساس دیدگاهی که در باره انسان و تحول انسان دارند تنوعات و گونه های متفاوتی می یابد.
یک مصلح اجتماعی می بایست یک تحول اجتماعی را سررشته داری کند و سررشته داری یک تحول اجتماعی بنا بر اینکه چه چیز جوهره و بنیاد تحول اجتماعیست مقتضی سبد اقدام راهبردی مختص به خود می باشد”

باید این باور به صورت مشروحی برای عزیزان این حلقه ایجاد شود.
عزیزانی که مرتب سخن از کاربردی بودن مباحث می کنند در حالی که خود این سروران هم از «اندیشه های بنیادین انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی» بهره برده اند و در افق متفاوتی ایستاده اند، باید به خوبی به این تحلیل برسند که برساختن همین اندیشه های بنیادین در ذاکرۀ جامعه و ساختن یک هویّت نوین برای ایشان، «خود یک کار است».
طبعاً دریافتن این اندیشه ها نیز خود یک کار است که با خون دل و تلاش بسیار و دقت و دلآرامی در این منطقۀ فکری و کار مستمر به دست می آید.

ب.
جریان صدرایی تلقی خاصی از انسان و تحول او دارد.
برای معرفت جایگاه ویژه ای در هویّت انسان قائل است.

انسان است و هویّتش و آنچه بین او و دیگر حیوانات تفاوت ایجاد می کند همین هویّت انسانی است. هویّت بالقوه چیزی است، ولی در حد ظرفیّت و قابلیت ارزش دارد. شرافتها را با هویّت بالفعل می سنجند و هویّت بالفعل از امور متعددی تغذیه می کند، ولی «معرفت» در این میان جایگاه خاصی دارد.
این اندیشۀ پایه بود و نبودش در اندیشۀ اصلاحی تأثیر زیادی می گذارد.

ج.
“خلق دانش اجتماعی مسلمین(علوم اجتماعی اسلامی و فلسفه علوم اجتماعی) کانون و مرکز ایده اصلاحی استاد پارسانیا می باشد”

این گزارش خیلی ارزشمند است. حتماً دوستان در خاطر داشته باشند و به خوبی آن را برای جمع تبیین نموده وزن این ایده را برای خود روشن کنند.

د.
جایگاه جامعه شناسی» چیزی نیست که بتوان به سهولت از کنار آن گذشت. در این یادداشت از استاد پارسانیا نقل می شود که جامعه شناسی سعی کرد جای دین بنشیند و به معماری حیات نوین پرداخت.
جامعه شناسی به عنوان یک علم توصیفی شناخته می شود. جایگاه تجویز در این علم کجا است؟
آیا یک مکتب جامعه شناسی داریم؟ آیا جامعه شناسی غربی معنا دارد؟
آیا جامعه شناسی واقعاً جامعه شناسی است یا بیشتر نوعی فلسفه است؟

ه.
“عقل، علم، دین، جامعه، انسان، زندگی، سعادت، آزادی و … مفاهیمی هستند که بنیاد حیات انسانی را شکل میدهند”

استاد پارسانیا 20 مفهوم را نام می آورند که اینها مفاهیم کلیدی هستند و غرب توانست با تغییر اساسی و جدی و جدید در این مفاهیم «انسان جدید» و «جهان جدید»ی خلق کند و بشر را وارد تاریخ جدیدی کرد.

این گزارشها را حتماً جدی بگیریم.

و.
“دانش اجتماعی مسلمین ایده ایست در جهت هماوردی با جامعه شناسی مدرن”

آیا دانش اجتماعی مسلمین همآورد جامعه شناسی مدرن است یا دین اسلام؟
آیا دانش اجتماعی مسلمین را همان فهم دینی باید خواند؟ مطابق اصطلاح خودمان؛ «اندیشه توحیدی» یا «اندیشۀ اجتماعی»؟

ز.
“استاد پارسانیا دانشگاه باقرالعلوم را پادگان دوکوهه و دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران را به عنوان خط مقدم کنش اصلاحی خویش انتخاب کرده اند”

این گزارش هم خیلی مغتنم است. لازم می آورد که دوستان اطلاعات مفصلتری دربارۀ تلاشهای استاد پارسانیا ـ که واقعاً راهبردی و سنجیده و مستمر است ـ به دست بیاورند.

ح.
“راهبرد استاد پارسانیا برای خلق دانش اجتماعی مسلمین، واسازی و شالوده شکنی جامعه شناسی مدرن و بازسازی علم دینی می باشد. به عبارت دیگر این رشته نمی خواهد صرفاً آنچه فارابی و بوعلی و خواجه نصیر و … گفته اند را به امروز بیاورد، بلکه در تعامل فعال با علوم اجتماعی مدرن، می خواهد به تعبیری شکل سومی از علم اجتماعی در دورۀ معاصر با ایجاد کند”

این گزاره نیز خیلی ارزشمند است و خبر از «سیاست تولید علم دینی» استاد پارسانیا در این حوزه می دهد.

بابت این یادداشت خوب و سودمند خیلی متشکرم!