حفاظت شده: کلام انقلابی یا کلام تمدنی

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

قید انقلابی در کلام

حیات انقلابی متفاوت از حیات مومنانه‌ی معمول است. اگر کلام قرار است پشتیبان حیات دینی باشد، هنگامی که این حیات دینی بر آمده از انقلاب اسلامی است، می‌توان قید انقلابی را به آن افزود. وقتی کلام در مقام برطرف کردن عطش بر آمده از حیات دینی انقلاب اسلامی باشد، متصف به قید انقلابی می‌شود.

حیات انقلابی یعنی حیاتی که مومنین در آن قیام کرده‌اند؛ قیام برای ساختن تمدن اسلامی و حیات آن‌ها در ساحت تمدنی است، این حیات نیاز به پشتیبانی اندیشه‌ای دارد؛ نیاز است اندیشه‌ها در مورد هستی، خدا، پیامبر، دین، تاریخ، انسان، جامعه، مبداء، معاد، و … ویرایش بخورد که یک قیام و یک حرکت را پیشتیبانی کند؛ یک حرکت جهادی و انقلابی. این پشتیبانی هم در پیدایش این حرکت و قیام نیاز است و هم در ثبات و پویایی. این پشتیبانی اندیشه‌ای وظیفه کلام انقلابی است.

ساکن خیابان ایران ( 1- تقریر مقصود کتاب و نقد ابتدایی )

کتاب ساکن خیابان ایران یک پویش طبیبانه است. ممکن است مخاطب با  تشخیص نویسنده یا ایده درمانی او مخالف باشد، اما این همه نافی دغدغه طبیبانه این کتاب نیست.

به نظر میرسد نویسنده اتفاقی که برای ایران ( اعم از خیابان ایران و کشور ایران ) افتاده و در مقدمه به آن اشاره شده را ناشی از ان چه در سراسر کتاب آمده است میداند.

از سویی همان گروهی که داعیه حکومت دین بر دنیا و پیشرفت همه جانبه هر دو را داشتند، از عرصه واقعیت کناره میگیرند و  حتی اگر به حیرت زدگی خود اعتراف نداشته باشند، نقش نقاد را ایفا میکنند. نویسنده این را نتیجه جولان یک رویکرد آرامان گرایانه محض و فقدان واقع گرایی کافی در مقام حکمرانی میداند و سعی کرده تفاوت این دو رویکرد را با بیان تفاوت بین فارابی و ابن خلدون توضیح بدهد. کاری که شبیه آن قبلا هم توسط سید محمد ثقفی انجام شده است.

سپس به بررسی موردی آسیب های موجود در ایران امروز میپردازد :

  1. روحیه مبارز ایرانی از دوره رضاخان رام شده است ( تمثیل شمال )
  2. زن و به تبع آن توانایی ها و روحیات زنانه نادیده انگاشته شده اند
  3. دینداران مورد قضاوت و انتقاد سایرین قرار میگیرند و چون واقعا نسبتی با حکومت دینی ندارند، یه ناچار منزوی میشوند و خشونتی را در خود پرورش میدهند.
  4. شیعه و سنی هویت مناسکی و عقیدتی خود را در خطر میبینند چرخه بازتولید نفرت را راه اندازی میکنند.

و …

از دیدگاه نویسنده در بعضی از آسیب ها مقصر بین ما نیست. مانند مورد 1

در بعضی آسیب ها، مقصر، چگونگی روند حاکمیت جمهوری اسلامی است. مانند مورد 4

در بعضی موارد اصل وجود حکومت دینی موجب آسیب میشود. مانند مورد 3 ( البته این قضاوت از دیدگاه نویسنده به این سبب است که به عامل دیگر یا طرحی اصلاحی اشاره نکرده است )

در بعضی موارد هم، نوع رفتار و دیدگاه جامعه دیندار و مناسکی، عامل آسیب شناخته شده است. مانند مورد 2

در مقام مشاهده و تجربه میتوان با نویسنده همراه بود، چرا که هیچکدام از این آسیب ها غیرواقعی نیست. بلکه مخاطب کتاب ( که معمولا متعلق به قشر مذهبی یا فرهیخته است ) بسیاری از این موارد را از نزدیک لمس نموده است.

هرچند جهان بینی ما و قضاوتمان درباره لایه های حوادث اجتماعی میتواند حتی همین لایه تجربه و مشاهده را نیز دگرگون کند و باعث شود طور دیگری واقعیت را ببینیم.

به عبارت دیگر آرمان ما درسنخ واقع گرایی ما نیز موثر است. همانطور که ارتباط با واقع نیز در کیفیت علقه ما به آرمان و در خود آرمان تاثیر دارد.

از همین مطلب میتوان به مقام ایده اصلاحی نویسنده که احتمالا “ابن خلدون شدن” ، ” کنار گذاشتن آرمانگرایی” و “واقع گرا شدن” است، پل زد و این سوال را مطرح نمود : آیا واقع گرایی مشکل را حل میکند ؟

بعد از مشاهده عمده حاکمیت های موجود در جهان امروز، به نظر میرسد پاسخ منفی باشد !

ضمن اینکه مشکل واقع گرایی و آرمان گرایی در حاکمیت با توصیه صرف به گرایش به ابن خلدون حل نمیشود. حاکمیت در همه لایه های خود ( حتی در لایه دینداران ) دچار تعارض های جدی است. او گاهی آرمان و واقع را در تعارض میبیند، قادر به حل تعارض نیست و با ایمان به خدا و از سر تدبیر است که واقع گرایی را فدای آرمان خودش میکند، نه از سر غفلت !

ما به حل این تعارضات نیازمندیم !

خیلی واقع گرایانه : ما امروز به پشتیبانی مناسب از حاکمیت دینی و زیست دیندارانه در عصر حکومت دینی نیازمندیم.

تحفه های انسانی کلام انقلابی

چند سال پیش توفیق شد، با تعدادی از دوستان که هر کدام در محیط های مختلف اعم از تربیتی، اجتماعی، سیاسی و… درحال فعالیت بودند،صحیفه خمینی را مباحثه کنیم. حدودا 4 سالی این مباحثه طول کشید، اما هر هفته وقتی پای سفره امام می نشستیم،پروردگاری امام برای ذهن های مای اثبات می شد.

 

کلام انقلابی به  دنبال خلق معجره در ساحت انسانی و اجتماع انسانی است.  معجزه ای که در سه ساحت تحولات قلبی، تحولات روحی، و تحولات ارادی در حیات ایرانی وانسان ایرانی خودش را نشان داد. انسانی که غرق در جهان خودش بود و درحال انسلاخ از حیات اجتماعی شده بود، دوباره با نامی مقلب القلوب سر بر آورد و سرنوشت و خود و جامعه را به دست گرفت.

 

ترس به عنوان عاملی که اراده ها را به رخوت می کشاند، و حیات اجتماعی را آماده هرگونه پذیرش ظلم  می کند، با دمیده شدن قیام لله و تقریر توحیدی از معارف مبطون در ذهن شیعی جامعه ترس ها را زود و جرئت هزینه دادن و فداکاری را به زیست انسان انقلابی هدیه داد.

 

قیام انسانی و اسلامی که از عبودیت ایاک نعبد و ایاک نستعین تغذیه می شد، عون و تعاون را برای تمام اقشار به وجودآورد. و دست مردم را  به دست هم رسانید و حیات اجتماعی جدیدی را با اراده انسان انقلابی رقم زد.

حفاظت شده: دانشی که می خواهد به اندیشه ی دینی مردم رسیدگی کند؛ خود هنوز اندیشه است!

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

امتداد مبانی در روایات

 

بخش زیادی از نخبگان و دینداران جامعه در مورد بهره بردن از قرآن و آموزه های شریعت و مبانی هستی شناسی دینی در اداره ی زیست و زندگی و حاکمیت جامعه سخن ها  رانده اند اما در عمل وقتی قرار است از پله ی حرفهای کلی به ارائه ی راهکارها و راهبردهای ملموس زمینی بیاییم حرفهای کمی در مشت داریم و خیلی وقتها هم حرفهایمان بریده از مبانی و پراکنده هستند.

این نقیصه سبب شده همواره کُمِیت مان در نظام سازی ها و خصوصا در ساختارسازی لنگ بزند.

در این فقر اندیشه ای اما روایات ما از غنای بالایی برخوردارند که میتوانند برای ما بسیار خط شکنی باشند بعنوان مثال روایتی از حضرت امام علی علیه السلام به چشمم خورد که بسیار زیبا بین مفهوم انحصارطلبی که مبنای نظریه ی رقابت آزاد در اقتصاد لیبرال است و نابودی حکومتها تیببن فرموده اند.

روایت این است:

قال امیرالمومنین علیه السلام:

الاستئثار یوجب الحسد و الحسد یوجب البغضة و البغضة توجب الاختلاف و الاختلاف یوجب الفرقة و الفرقة توجب الضعف و الضعف یوجب الذُلّ و الذل یوجب زوال الدَولة و ذهاب النعمة. (ابن ابی حدید، 1380: 20/ 345)

انحصار و اختصاص امکانات به خود، باعث حسد دیگران، و حسد باعث دشمنی، دشمنی سبب اختلاف، اختلاف باعث جدایی، جدایی سبب ضعف، ضعف باعث خوار شدن، و خواری و ذلت باعث از بین رفتن دولت و نعمت می‌شود.

 

اینکه حضرت به این دقت و شگفتی با نگاهی نظام مند و موشکافانه، بین صفات و رذائل و بروزات اجتماعی رفت و برگشت میکنند تا در نهایت مسأله را به زوال حکومت و نعمت میرسانند بنظر میتواند برایمان بسیار الهام بخش باشد.

از این جهت این یادداشت را به آن اختصاص دادم و پیشنهاد میکنم به دقت به ربط هر مفهوم و مفهوم بعدی توجه شود و اینکه اگر این روایت را نمی داشتیم و میخواستیم خودمان با علم اندک خود، تبعات انحصار را تبیین کنیم چه روند و چه مسیری را در پیش میگرفتیم و در نهایت به کجا میرسیدیم؟

مایه ی تاسف بیشتر اما اینکه این روایات بعد از بیش از 40 سال از عمر انقلاب هنوز گوشه ای افتاده و خاک میخورند.