فرهنگ زیر بنای نظامات اجتماعی

بسم الله الرحمن الرحیم

هر نظام واره اجتماعی از سه ریز نظام فرهنگی و اقتصادی و سیاسی تشکیل می شود.

یکی از مهم ترین مسائل در جامعه شناسی ، تشخیص نظام زیربناست.

نزاع اصلی برای زیربنایی بر سر دو مفهوم فرهنگ و اقتصاد می باشد.

در اندیشه اسلامی ، ریز نظام فرهنگی، به عنوان زیر بنای نظام واره های اجتماعی انتخاب می شود.

زیر بنا بودن فرهنگ نسبت به دو نظام واره دیگر را با ادله مختلفی می توان اثبات کرد اما شاید بتوان این سه دلیل را از مهم ترین ادله برای اثبات آن بیان کرد:

1-مهم ترین نکته در نظام های اجتماعی، انسانی بودن آن ها می باشد. و مهم ترین تفاوت انسان با حیوان ، روح و عقل می باشد. فرهنگ در جامعه به مثابه روح و عقل برای انسان می باشد. فلذا تمایز و هویت بخشی انسان و جامعه به سبب معنا و فرهنگ می باشد.

2-تعالی و تکامل در انسان برای روح انسان می باشد. و همان طور که بیان شد، فرهنگ در جامعه به مثابه روح برای انسان می ماند در نتیجه ، تعالی و تکامل یک جامعه به فرهنگ آن می باشد.

3-در میان این سه نظام فرهنگی و سیاسی و اقتصادی، موثرترین بعد در جامعه از حیث کمیت و کیفیت به فرهنگ تعلق می گیرد.

مجموع این ادله و ادله ی دیگر، به زیربنایی فرهنگ برای نظام های اجتماعی منجر می شود.

اهمیت فرهنگ با نظر به مقوله هویت

یکی از مقوله‌های که می‌توان برای تاکید بر اهمیت فرهنگ به آن اشاره‌ کرد، هویت است. هویت برخواسته از فرهنگ است؛ در واقع موجودیت هویت یک جامعه به فرهنگ وابسته است و این فرهنگ هر جامعه است که هویت آن جامعه را تشکیل می‌دهد.

لذا می‌توان گفت فرهنگ، اساس استقلال یک جامعه است. همانگونه که هویت و خودباوری برای استقلال و رهایی از وابستگی لازم است، فرهنگ و توجه به فرهنگ هم لازم است؛ البته اگر نگوییم چند برابر!

اگر فرهنگ، مبدء شکل‌گیری هویت جامعه باشد؛ برای اصلاح جامعه و یا ایجاد هویت جدید، پرداختن به فرهنگ و اصلاح فرهنگ نیاز است و شاید بتوان گفت بدون فرهنگ، امکان هویت بخشی به جامعه وجود ندارد؛ هویتی که اراده‌ها و عزم‌های ملی را رقم می‌زند، باید از جاده‌ی فرهنگ بگذرد.

لذا به آن میزان که هویت برای‌مان اهمیت می‌یابد، باید فرهنگ هم برای‌مان دارای اهمیت باشد؛ نمی‌شود به دنبال خودباوری جامعه بود و از فرهنگ صرف نظر کرد و یا حتی فرهنگ را در راس و مقدم بر همه‌چیز قرار نداد.

تاملی در خاستگاه صدور «ایده های مادر»

ایده فرهنگی مادر؛ از اولین چیزهایی که در مواجهه با این گزاره به ذهن متبادر میشود، اصل رویکرد و زاویه نگاه و تحلیل راهبردی است که در پس این گزاره خوابیده است. این مهم است که وقتی میخواهیم درباره یک کلان پدیده اجتماعی و بلکه یکی از ساحت های زیست اجتماعی تحلیلی ارائه دهیم و ایده ای برای اصلاح و ارتقای وضعیت آن پیشنهاد دهیم، چگونه و با چه آرایش ذهنی به آن مینگریم؟ به تعبیر دیگر هندسه ای که از آن پدیده ها انتزاع میکنیم و بر اساس آن الگو  و طرحواره به قضاوت، توصیف و توصیه در رابطه با آن پدیده میپردازیم نقش بی بدیل و تعیین کننده ای دارد. البته که متاسفانه معمولا در تحلیل ها و طراحی های اجتماعی به این مساله کم توجهی میشود و یا دررابطه با سهل اندیشانه برخورد میشود و اساسا زیر بنا بودن آن و بلکه منفعت آن نفی میشود. از جمله ویژگی های استاد فلاح این است که به شدت معتقد و مقید به داشتن الگوی مفهومی و هندسه وار دیدن پدیده های اجتماعی هستند. از جمله آن ها این نگاه مرکز ثقل بینی، توجه به رستنگاه ها و ریشه ها(و مشتی چیزهای دیگر!)است که در مقام توصیه های راهبردی خود را در طرح “ایده های مادر” نشان میدهد.لذا خاستگاه صدور این طرح ها را میتوان در نوع ساختار ذهنی و پدیدارشناسی متفکر جستجو کرد. بنظر خود اصل اینطور دیدن جای تامل و دقت و مباحثه بیشتر و در صورت مطلوبیت جای توصیه جدی به جبهه انقلاب و خصوصا نخبگان آن در اتخاد این رویکرد دارد. قابل توجه اینکه، این مساله “الگو و مدل مفهومی” خود ممکن است یکی از ملزومات و مقدمات مساله حیاتی “وحدت گفتمانی” در جبهه باشد و تا در این ناحیه به اشتراک خوبی نرسیم، اشتراک در برداشت ها و توصیه های راهبردی خیالی خام باشد.

مردم ما دین دارند

اگر صحنه نبرد فرهنگی ما با دشمنان و حجم فشار ها، هزینه ها و حملاتی که دشمن از اینها ناحیه دارد وارد میکند به درستی توصیف نشود، نمی توان عمق پیشرفت انقلاب اسلامی را درک کرد و امیدوارانه به تلاش برای آینده پرداخت.

اگر کسی صحنه فرهنگی و اجتماعی جامعه را فارغ از دشمن در مقابل دیدگان خود قرار دهد دائم خواهد گفت که مردم بی دین شده اند، حیا و عفاف از بین رفته است، نماز و روزه و… دیگر نقشی ندارد، فرهنگ های مادی و مضر مثل مصرف گرایی و … روز به روز بیشتر می شود و اوضاع اوایل انقلاب اصلا قابل مقایسه با امروز نیست و در یک کلام جمهوری اسلامی در زمینه فرهنگی شکست خورده است. لذا بسیاری از جبهه حزب الله نیز اگرچه ممکن است این گزاره ها را به زبان نیاورند لکن همین توصیف در ذهنشان است و به خاطر آن ناامیدانه به اوضاع جامعه می نگرند.

لکن اگر وضعیت فرهنگی جامعه را در شرایط خلاء بررسی نکنیم و از حجم تلاش دشمن و حملات سختی که در این زمینه داشته است مطلع گردیم و آن ها در محاسبات خود لحاظ کنیم می بینیم که علی رغم همه کم کاری هایی که در این زمینه داشته ایم، اینقدر این گفتمان قدرت دارد که همچنان پر قدرت در صحنه حضور دارد و انسان تربیت میکند و فتح میکند و خون میگیرد.
لذا این انقلاب می تواند با وجود تمامی فشارهای مختلفی که بر آن تحمیل میشود همچنان مقتدر بایستد و پیش برود. به دلیل اینکه می تواند در دل نظام سلطه عده را با سخن خویش تربیت و حفظ کند.

لذا حضرت آقا در مورد شهید حججی بزرگوار می فرمایند: « خب این یک نمونه است، از قبیل محسن حُججی، ما جوان کم نداریم. این نمونه را خدای متعال به دلایلی برجسته کرد و نشان داد تا در مقابل چشم همه قرار بگیرد و همه ببینند و تسلیم این حقیقت شریف و عزیز بشوند که این انگیزه‌ی انقلابی روزبه‌روز در جوانها به فضل الهی و به توفیق الهی دارد افزایش پیدا میکند. کسانی نامه مینویسند به ما و التماس میکنند، واقعاً التماس میکنند که اجازه بدهید [برویم] -حالا آنها که دستشان میرسد که یک تلفنی اینجا بکنند و نامه‌ای بنویسند؛ و چند برابر آنها لابد کسانی که این امکان را هم ندارند- التماس میکنند ما را بفرستید آنجا که مثلاً برویم مبارزه بکنیم با دشمن، مجاهدت کنیم با دشمن؛ این همان انگیزه‌های جوانهای ما است. و این معجزه است، به‌خاطرِ عواملی که در مقابل این وجود دارد؛ یکی‌ همین فضای مجازی که جناب آقای جنّتی فرمودند، که البتّه فرمایش ایشان و هشدار ایشان درست است، ما هم دنبال قضیّه به‌طور‌جدّی هستیم، لکن با وجود این فضای مجازی، با وجود این توطئه‌ها، با وجود این وسوسه‌ها، شما می‌بینید که این‌جور جوانهایی را و این‌جور انگیزه‌هایی را جمهوری اسلامی به خودش مشاهده میکند؛ این لطف الهی است.»30-06-1396

در جای دیگر نیز فرمودند: « شهید حججی یک جوان از همین جوانهای امروز است، او هم یک جوانی است در سنّ ۲۵ سالگی؛ یعنی همین اینترنت و همین کانالهای اجتماعی و همین روزنه‌های اغواگر صوتی و تصویری و همه‌جوری، این جوان را هم احاطه کرده، مثل هزاران جوان دیگری که احاطه کرده، امّا او این‌جوری از آب درمی‌آید. البتّه شهید حُجَجی را خدای متعال مثل یک حجّتی امروز در مقابل چشم همه گرفت امّا زیادند کسانی که این احساس، این انگیزه، این ایمان در آنها وجود دارد. این رویشهای جدید انقلابی و اسلامی را نباید دستِ‌کم گرفت، اینها خیلی باارزشند، قدرشان را باید دانست.»30-05-1396

اگر کسی صحنه را با همه مولفه ها و موثرات نبیند، این بیانات حضرت آقا و تحلیل ایشان از صحنه و امیدواری ایشان به وضعیت جامعه را خوش بینی می فهمد. هرچند که بر زبان نیاورد.

فرهنگ چونان هوا!

جمله معروفی از رهبر معظم انقلاب، در مورد اهمیت فرهنگ وجود دارد که ایشان می‌فرمایند:

فرهنگ، به معناى هوايى است كه ما تنفّس مى‌كنيم؛[1]

این تمثیل زیبا به شدت اهمیت و ارزش و نقش فرهنگ در زیست انسانی ما را نشان می‌دهد، هوا عامل تعیین کننده برای ادامه حیات ماست، اما عاملی که از شدت بودن و از شدت نیاز آن به آن احساس نیاز به آن کمتر از سایر نیازهای بدن است؛ مثلاً گرسنگی و تشنگی چون نیازهای آن به آن انسان نیستند و با یک بار خوردن یا آشامیدن تا چند ساعت دیگر بدن نیاز به آب و غذا ندارد، احساس نیاز به آن ها خیلی بیشتر حس می شود. همچنین از زاویه دیگر گرسنگی و تشنگی و نیازهایی مثل آن ها که گاهی ممکن است آب و غذا برای برطرف کردن نیاز باشد و گاهی نباشد، باز هم حس نیاز به این نیازها ضریب می خورد.

اما هوا نیازی است که با وجود تعیین کنندگی بیشتر نسبت به سایر نیازها احساس نیاز کمتری به آن می شود؛ هم چون همیشه و آن به آن هست و هم چون همیشه هوا هست! اساساً یک سری حقایق داریم که از شدت بودن و از همیشه بودن مورد غفلت واقع می شوند، مثلاً نور با وجود اینکه اوست که باعث می شود ما همه اشیاء مرئی را ببینیم، ولی چون همیشه هست معمولاً از حضور آن غافلیم. یا مثلاً خدا از شدت بودن و از همیشه بودن نسبت به او دچار غفلت می شویم.

به همین دلیل جوامع احساس نیاز به اقتصاد را بیشتر از احساس نیاز به فرهنگ می دانند، این در حالی است که این فرهنگ است که نوع و کیفیت اقتصاد شما را معین می کند، یا در تمثیل به نیازهای بدن، این فرهنگ است که نوع غذا و آب و … شما را مشخص می کند.

 

هوا می تواند پاک باشد و می تواند آلوده، چون انسان ناگزیر از تنفس است، در هر هوایی که قرار بگیرد باید تنقس کند، ولو آن هوا آلوده باشد و خطرات و ضررهایی را برای او ایجاد کند، چون اگر تنقس نکند می میرد، ولی اگر هوای آلوده تنفس کند با وجود آسیب هایی که به او وارد می شود، ولی زندگی او بیشتر ادامه پیدا خواهد کرد، هر چند که این هوای آلوده بسته به شدت آلودگی ممکن است در اثر تکرار او را بکشد.

هوای پاک و فرهنگ پاک باعث رسیدن انسان به زیستی پاکیزه می شود و هوای آلوده و فرهنگی آلوده باعث ثمرات ناپاک در حیات انسانی می شود. قرآن کریم در این مورد به زیبایی می فرماید:

وَ اَلْبَلَدُ اَلطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبٰاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ اَلَّذِي خَبُثَ لاٰ يَخْرُجُ إِلاّٰ نَكِداً كَذٰلِكَ نُصَرِّفُ اَلْآيٰاتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُونَ  ﴿الأعراف‏، 58﴾

ثمره زیست خبیثانه چیزی جز «نکد» که گیاهی اندک و بی سود است نخواهد بود. ولی زیست پاکیزه که ناشی از فرهنگ پاکیزه ای است که چونان هوا مورد استنشاق همه قرار می گیرد، مثل درختی پاک است که ریشه دار و با دوام است و تا سقف آسمان شاخ و برگ زده است:

 

أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اَللّٰهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهٰا ثٰابِتٌ وَ فَرْعُهٰا فِي اَلسَّمٰاءِ  ﴿إبراهيم‏، 24﴾

تُؤْتِي أُكُلَهٰا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهٰا وَ يَضْرِبُ اَللّٰهُ اَلْأَمْثٰالَ لِلنّٰاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ  ﴿إبراهيم‏، 25﴾

فرهنگ پاک باعث رقم خوردن عقاید و اخلاق و رفتار پاک می شود و نتیجه آن حیات طیبه است:

مَنْ عَمِلَ صٰالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثىٰ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيٰاةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مٰا كٰانُوا يَعْمَلُونَ  ﴿النحل‏، 97﴾

و فرهنگ آلوده می تواند جامعه را به جایی برساند که دیگر امید رستگاری از آن وجود نداشته باشد، و حتی نسل های آینده ای که پا به صحنه می گذارند، نیز نسل هایی قطعا آلوده خواهند بود؛ همانطور که جناب نوح علیه السلام در قرآن کریم در مورد قوم خود می فرماید:

وَ قٰالَ نُوحٌ رَبِّ لاٰ تَذَرْ عَلَى اَلْأَرْضِ مِنَ اَلْكٰافِرِينَ دَيّٰاراً  ﴿نوح‏، 26﴾

إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبٰادَكَ وَ لاٰ يَلِدُوا إِلاّٰ فٰاجِراً كَفّٰاراً  ﴿نوح‏، 27﴾

 

 

[1] خامنه‌ای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، بيانات، جلد: ۳۶، صفحه: ۲

حفاظت شده: چرا به کار فرهنگی نمی پردازیم؟

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید: