نوشته‌ها

چرا کلام؟

عنوان یک علم تصوراتی را به اذهان طلاب حوزه علمیه متبادر می کند. به عنوان مثال وقتی گفته می شود فقه، متبادر به ذهن دانش فقه با تعریف مصطلح و مشهور است. حتی گاهی این تعریف متبادر، صحیح ترین تعریف نیز، نیست!
اگر ما پشتیبانی از ذهن جامعه را مد نظر داریم، شاید در وهله اول چنین به نظر برسد که انتخاب عنوان کلام برای چنین اقدامی موجب شود ذائقه های حوزوی بیشتر با ما همراهی کنند، ولی در واقع اینقدر فاصله کلام مصطلح با کلام انقلابی زیاد است، که خود این موضوع مشکلاتی بر سر تفاهم بر معنای مراد از کلام ایجاد می کند.
در دوره مجازی کلام انقلابی به کرّات بر اثر این اشتراک لفظی گرفتار شدیم؛ چه کسانی که به دنبال علم کلام موجود (دانش جدلی اثبات عقاید دینی و پاسخ به شبهات) بودند و وقتی پسوند «انقلابی» را برای علم کلام دیدند، علاقه مند شدند پس از شرکت در این دوره بتوانند با علم کلام، انقلاب را (به معانی عام) اثبات کنند و شبهات را پاسخ بدهند ‌و لذا، در دوره ثبت نام کردند. توصیف این گروه، از مباحث دوره مجازی بیشتر این بود که مباحث، ساده و سطحی است. از طرف دیگر، کسانی که کلام انقلابی را، به معنای گفتار انقلابی فهمیده بودند و اصلا بنا نداشتند با مباحث عمقی مواجه شوند و لذا، بخش زیادی از مباحث را متوجه نمی شدند.
به هر حال، عنوان کلام برای این مباحث، چالش جدی ایجاد می کند؛ اما سوال اصلی اینست که چرا این عنوان برای این پویش انتخاب شده است؟ و اینکه آیا مزیت های آن، آنقدر زیاد است، که ارزش مواجه شدن با چالش ها و مشکلاتی که ایجاد می کند را، داشته باشد؟

کلام انقلابی، کلام جدید؟

جامعه علمی واقعیتی است که هنگام ورود به هر دانش باید آن را در نظر گرفت. جامعه علمی ادبیات خاص خود را دارد. با استدلال های خاصی قضایا را اثبات و رد می کند و ….
درصورتیکه می خواهیم هنگام ورود به یک دانش، جامعه علمی ما را طرد نکرده و بتوانیم تحولی در آن دانش ایجاد کنیم، باید قواعد آن جامعه علمی را پذیرفته و طبق مقتضای آن قواعد با دانش تعامل کنیم.
اگر ما می خواهیم کلام انقلابی را به عنوان رشته تخصصی حوزوی مطرح کنیم، باید آن را ادامه کلام قدیم معرفی کنیم. چراکه در غیر اینصورت در تقابل با جامعه علمی قرار می گیریم.
یکی از دلایلی که موجب شده حلقات جایگزین کتاب های درسی حوزوی نشود، همراه نشدن جامعه علمی با آن است و یکی از دلایل عدم همراهی، جعل اصلاح های شهید صدر در حلقات است.
کسی که حلقات نخوانده، فهمی از اصلاحاتی همچون حق الطاعة، منطقة الفراغ، قرن اکید و … ندارد؛ درحالیکه طلبه الموجز خوانده و استاد سطوح عالی حوزه، هردو از اصطلاحاتی همچون برائت، اجتماع امر و نهی، تبادر و ..‌‌. فهم مشترکی دارند؛ گرچه اولی بالاجمال و دومی بالتفصیل است.
اگر عنوان کلام انقلابی یک جعل اصطلاح است، طبیعتا باید آماده موضع گیری جامعه علمی کلامی باشیم و اگر این علم را امتداد کلام قدیم می دانیم، باید ارتباط کلام انقلابی و کلام قدیم را تبیین کنیم.
آیا واقعا مد نظر استاد اینست که کلام انقلابی بریده از علم کلام سابق است، یا اینکه کلام انقلابی نسخه به روز شده و مطلوب کلام مصطلح است؟

از انقلاب کلامی تا کلام انقلابی

از آنجای که کلام انقلابی عنوانی کلامی دارد نیاز است ابتدا علم کلام را یک بررسی تاریخی کرده و تغییر و تطورات آن را ببیینیم.

بعد از روشن شدن معنای کلام می توانیم درباره درست یا غلط بودن این عنوان نظربدهیم وببینیم کلام انقلابی با این پشتوانه و تعاریف موجودی که پشت سر داشته و این نظام مسائلی که ما برای آن تعریف کرده ایم آیا نسبتی با علم کلام دارد ؟ یا نه یک علم و یا روش جدیدی است

تعریف علم کلام از منظر علما:

توجه: ترتیب تعاریف بر اساس تاریخ می باشد.

1.معلم دوم، علم کلام را این‌گونه معرفی کرده است: «کلام صناعتی است که انسان به وسیلة آن می‌تواند به اثبات آرا و افعال معینی بپردازد که واضع ملت به آنها تصریح کرده است، ونیز به وسیلة آن می‌تواند دیدگاه‌های مخالف آرا و افعال یاد شده را باطل نماید»
(فارابی،احصاء العلوم، 86). (870 م)

2. علم کلام در نظر شیخ صدوق : علمی است که می‌توان با آن عقاید مخالفان را به وسیلة کلام خداوند متعال و سنت معصومان? یا تنها با تحلیل آن آرا، رد و ابطال کرد (شیخ صدوق، اعتقادات، 45؛) (381 ق)

 

3.شیخ مفید:  کلام دانشی است که از طریق استدلال، برهان و جدل به طرد باطل می‌پردازد» (ر.ک: مکدرموت، اندیشه‌های کلامی شیخ مفید،)(948 م)

 

4.ابوحیان توحیدی : «دانش کلام، تأمل و تفکر در اصول دین است که بحث و نظر در آن بر محور عقل محض در خوب یا بد دانستن، محال یا ممکن انگاشتن، لازم یا محتمل دانستن، قادر و عادل یا ظالم خواندن و بالاخره توحید دور می‌زند. اندیشه و تأمل در این علم، گاه تأمل در نکته‌ای دقیق است که به تنهایی عقل به آن حکم می‌کند و گاه در حقیقتی دور از دسترس است که در خصوص آن به کتاب خدا پناه برده می‌‌شود» (توحیدی، ثمرات العلوم، 193-192).(414 ق)

 

5.شیخ طوسی یکی از دانشمندان بزرگ شیعه و متخصص در فنون گوناگون، در رسالة شرح العبارات المصطلحهْْ عند المتکلمین علم کلام را چنین تعریف می‌کند:
«کلام دانشی است که در آن از ذات خداوند متعال و صفاتش و مبدأ و معاد بر اساس قانون شرع بحث می‌شود.
(460 ق)

 

6. غزالی بنابر نقل میرسید شریف، کلام را دانشی می‌داند که از «موجود بما هو موجود» بر اساس قانون اسلام بحث می‌کند (جرجانی، شرح المواقف، 1 / 47).(1058 م)

 

7.شمس‌الدین سمرقندی منطق‌دان و متکلم اشعری مشرب، در کتاب الصحائف فی علم الکلام، این علم را دانشی دانسته که از احوال واجب من حیث هی و از احوال ممکنات از آن جهت که به خداوند نیاز دارند بر طبق قانون اسلام، بحث می کند (تفتازانی، شرح المقاصد، 1 /180؛ لاهیجی، شوارق الالهام فی تجرید الکلام،)(704 ق)،

 

8.قطب الدین (711 ق) در درهْْ التاج در تعریف علم کلام گفته است:«هر آنچه از معارف دینی را که با دلایل عقلی بتوان اثبات کرد، اعم از اینکه با نقل نیز قابل اثبات باشد یا نه، آن را علم اصول دین گویند و تعالیم دینی که موضوع علم کلام است بر چهار قسم است: نخست، معرفت ذات آفریدگار؛ دوم، معرفت صفات جلال و کمال او؛ سوم، معرفت افعال و احوال او و دقایق مصنوعات و رقایق مبدعات؛ و چهارم، معرفت نبوت و رسالت و حکمت آن» (711 ق)

 

9.علامه حلی علم کلام را متکفل تحصیل علم به واجب الوجود می‌داند ( کشف المراد، 19)(726 ق)

 

10. فاضل مقداد متکلم و فقیه نامی و شارح کتب علامه حلی علم کلام را این‌گونه معرفی کرده است: کلام دانشی است که در آن از توحید باری تعالی و دیگر صفات و افعالش و نبوت انبیا و اقرار به هر آنچه پیامبر آورده است و امامت ائمه و معاد بحث می‌‌شود». (826 ق)

 

11. سعدالدین متکلم اشعری‌مذهب در کتاب شرح المقاصد علم کلام را این گونه تعریف می‌کند:
«الکلام هو العلم بالعقائد الدینیهْْ عن الأدلهْْ الیقینیهْْ» (791 ق)

 

12.عبدالرحمن بن خلدون مورخ مشهور، علم کلام را این‌گونه تعریف کرده است:  کلام علمی است که شامل اثبات عقاید ایمانی به وسیلة ادلة عقلی و رد بدعت‌آوران گمراه از عقاید مذهب سلف و اهل سنت است.( 808 ق)

 

13.  علاء‌الدین علی بن محمد قوشچی و متکلم اشعری و شارح کتاب تجرید الاعتقاد محقق طوسی، کلام را علم به احوال مبدأ و معاد می‌داند، و آن را اعم از علم به اموری می‌شمارد که عقل به تنهایی قادر به کشف آنهاست و علم به اموری که عقل برای کشف آنها به معلم(وحی) نیاز دارد، تا هر دو قسم کلام عقلی و کلام نقلی یا وحیانی را دربرگیرد (شرح تجرید الاعتقاد، 1/ 4)(879 ق)

 

14. شمس‌الدین محمد بن ابی جمهور احسایی، از متکلمان نامدار شیعه در اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم در کتاب التحفهْْ الکلامیهْْ علم کلام را چنین تعریف کرده است:
«کلامی که تحصیل آن بر همة متکلمان واجب است، علمی است که بر تصحیح عقاید دینی و اقامة برهان بر آنها مشتمل است. همان‌گونه که در تألیفات بزرگان پیشین آمده است؛ بزرگانی که هدفشان رساندن مقاصد دینی به فهم و درک طالبان علم است»؛ (احسایی، « التحفهْْ الکلامیهْْ»، نشریة تخصصی کلام، سال دوم، شماره 9- 8)

 

15.عبد الرزاق لاهیجی متکلم نامدار شیعی در کتاب شوارق الالهام پس از بررسی تعاریف ایجی و تفتازانی می‌گوید: بهتر است در تعریف علم کلام بگوییم:
«صناعهْْ نظریهْْ یقتدر بها علی اثبات العقاید الدینیهْْ»؛ یعنی کلام صناعت نظری است که به واسطه آن می‌‌توان عقاید دینی را اثبات نمود

(1072 ق)

 

16. شهید مطهری در تعریف علم کلام گفته است:

«علم کلام علمی است که دربارة عقایداسلامی، یعنی آنچه از نظر اسلام باید بدان معتقد بود و ایمان داشت، بحث می‌کند؛ به این نحو که آنها را توضیح می‌دهد و دربارة آنها استدلال می‌کند و از آنها دفاع می‌نماید» ( آشنایی با علوم اسلامی، بخش کلام، درس اول). وی در جای دیگر می‌گوید: «در تعریف علم کلام اسلامی کافی است که بگوییم: علمی است که دربارة اصول دین اسلام بحث می‌کند؛ به این نحو که چه چیزی از اصول دین است و چگونه و با چه دلیلی اثبات می‌شود و جواب شکوک و شبهاتی که در مورد آن وارد می‌شود چیست؟» (مطهری، مجموعه آثار، 3 / 62-58 ؛ آشنایی با علوم اسلامی، بخش کلام، درس 2).

 

از مجموع این تعاریف اول چیزی که مشخص می شو این نکته است که علم کلام یک علم نبوده بلکه دامنه ای از عقاید و اصول دین، فلسفه و شناخت وجود تا شناخت باری تعالی و صفاتش ، و اسکات خصم و دفاع از شریعت دارد
از تعریف آلی وحیثیت دفاعی تا علمی معرفت زا و توحیدی
باتوجه به این تعابیر اکنون روشن است اگر ما در کلام امروزی از متقدمین ردی از مباحث فلسفی می بینیم به علت سبقه های تاریخی از این علم است نه اینکه مسائل فلسفی بوده واکنون در کلام بحث می شود بلکه این مسائل مسائل کلامی بوده و متکلم خود را موظف می‌بیند که از مسائل وجود از مبداو معاد از صفات خداوند صحبت کند

این گستری معنای در تعریف علم کلام را باید در بستر اتفاقات و حوادث تاریخی دید در دورانی که هجوم مخالفان و منحرفین به شریعت حقه گسترش رفته تعریف کلام هم یک هویت دفاعی و رد شبهه ای دارد

برای اینکه ما بتوانیم کلام انقلابی را تعریف کنیم باید به این سوال پاسخ بدهیم که اساسا تمایز علوم به چیست ؟ به موضوع یا غایت یا هردو و اینکه ما در کلام انقلابی حول یک موضوع قرار است بحث کنیم یا حول مسائلی که شاید همه از یک موضوع نباشند
بعد از پاسخ به این سوالات می توان رابطه کلام انقلابی با کلام را مشخص کرد و اعلام کرد که آیا امتداد کلام مرسوم است یا کلام جدید

الحمدلله.

 

برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیک‌رنجه فرمایید!

الف.
“از آنجای که کلام انقلابی عنوانی کلامی دارد نیاز است ابتدا علم کلام را یک بررسی تاریخی کرده و تغییر و تطورات آن را ببیینیم”

آنچه در صدر نوشته وعده داده شده خیلی عالی است.
امیدوارم این یادداشتها بتواند به این موضوعات بپردازد!

ب.
یادداشت تعاریف تعدادی از علما را از علم کلام آورده است. نفس این استقصا خیلی کار ارزشمندی است.
در انتها یک جمع بندی مختصر دارد :
“از مجموع این تعاریف اول چیزی که مشخص می شو این نکته است که علم کلام یک علم نبوده بلکه دامنه ای از عقاید و اصول دین، فلسفه و شناخت وجود تا شناخت باری تعالی و صفاتش ، و اسکات خصم و دفاع از شریعت دارد. از تعریف آلی وحیثیت دفاعی تا علمی معرفت زا و توحیدی”

این خیلی جالب است که کلام را یک علم ندانیم، بلکه غرضی که دارد آن را به این سو می کشد که به انبان علوم مختلف سر بزند و از هر کدام چیزی برای دفاع از عقاید دینی با ترسیم گوشه ای از دین استفاده کند.

ج.
این برداشت از آنجا صورت گرفته که نویسنده همۀ تعریفها را درست دانسته و وقتی در آنها نظر کرده وضع متنوعی را در دلشان مشاهده کرده است.
برداشت یادداشت این است که در مقاطع مختلف با نیازهای مختلفی مواجه بوده ایم و کلامهای مختلفی تولید شده است و تعریف آن هم با تعاریف دیگر تفاوتی کرده است.
نکتۀ جالبی است، ولی حتماً باید شواهد تاریخی برای آن آورد.

د.
شاید به همین واسطه که علم کلام چند علم است نویسنده با معضلی مواجه شده است و می گوید :
“برای اینکه ما بتوانیم کلام انقلابی را تعریف کنیم باید به این سوال پاسخ بدهیم که اساسا تمایز علوم به چیست؟”

در این باره نباید خیلی سریع قضاوت کرد.
می توان از تعاریف علم کلام تقاطع گیری کرد و چیزی را به عنوان گرایش عمومی «معیاری» علمای ما در بارۀ علم کلام معرفی نمود.
اما این که علم کلام عملاً چیست، شاید خیلی مطابق با تعاریف از آب در نیاید.