نوشته‌ها

و باز هم رهزنی اصطلاحات

سوال جدی این است که راهبرد محتوایی چیست و بناست چه کاری انجام دهد؟

آن چه واضح است این است که در بین اعضای حلقه، در این باره اختلاف نظر وجود دارد و هر کس بنا به تصوری متفاوت از راهبرد محتوایی، پیشنهادات متفاوتی می دهد. اما چرا این اختلاف نظر ایجاد شده است؟ مگر ما پیش از این درباره روند تولید مفاد گفتمانی و نقش هر مرحله مباحثه نکرده ایم؟ مگر مدونه ثابتی نداشته ایم؟

به نظر می آید یکی از عواملی که این مشکل را پدید می آورد، خود اصطلاح جعلی «راهبرد محتوایی» باشد.

شاهد این قضیه علاوه بر اختلاف نظرهای جدی داخل جلسه و بیرون جلسه، مراجعه برخی اعضا به معنای اصطلاح مستقر «راهبرد محتوایی» در دانش های مختلف و از جمله بازاریابی است.

ما اولا کاری با راهبرد محتوایی به این معنا نداشتیم.

شاید مناسب باشد یک بار دیگر، حاجتمان به این گام چه بوده و بنا بوده این گام چه نقشی ایفا کند؟ اگر بتوانیم به این پرسش، پاسخ واضحی بدهیم، این ذهنیت مشترک پدید می آید. حال این که برای آن چه اصطلاحی جعل کنیم، بحث دیگری است.

ما پس از مباحثه اندیشه آزاداندیشی و برای کمک به تولید مفاد گفتمانی، چند مرحله میانی تعریف کردیم.

با توجه به این که اندیشه آزاداندیشی، بحثی مفصل و ذو ابعاد است، احتیاج به یک جمع بندی فشرده و کامل از کل اندیشه بود تا همه اندیشه یک جا ملاحظه شود.

برای این منظور گام عصاره معرفتی، پیشنهاد شد.

اما گزاره های عصاره معرفتی مستقیما نمی توانند وارد مفاد گفتمانی شوند. برخی از آنها نقش محوری و پررنگ تری دارند. بعضی از گزاره ها، حتما باید در مفاد باشند. به بعضی از گزاره ها نباید تصریح کرد و بعضی از گزاره ها حتما در مراحل اولیه نباید بیایند. هم چنین در عصاره معرفتی، وزن کشی و ضریب دهی بین گزاره ها لحاظ نمی شود. و تقدم و تاخر بین آنها در ثبوت و اثبات خیلی مد نظر نیست. به همین منظور برای انتخاب صحیح محتوا از میان گزاره های عصاره معرفتی، ابتدا باید ملاحظات کلی را مد نظر قرار داد و بر اساس آن مفاد گفتمانی را نوشت.

این مرحله را که در آن ملاحظات کلی مد نظر قرار می گیرد، گزاره های گفتنی و نگفتنی تفکیک می شود، تقدم و تاخر گزاره ها لحاظ می شود و نظری کلی هم به وضعیت موجود صحنه می شود، راهبرد محتوایی نام نهاده ایم.

در واقع گام راهبرد محتوایی، چارچوب کلی و ملاحظاتی است که در تولید مفاد گفتمانی بر اساس عصاره معرفتی به کار می بریم.

این خواسته اگر چه می تواند ابهام هایی داشته باشد، اما روشن تر از آن است که این قدر اختلاف وجود داشته باشد. به نظر مشکل اصلی در ایجاد این اختلاف، استفاده از لفظ مشترک و اصطلاح مستقر در دانش های دیگر است.

 

نگاه حداکثری به آزاداندیشی

به تناسب کاری که جمع ما برای خودش انتخاب کرده، مدتی است که عمده وقت ها را صرف تمرکز روی تهیه عصاره معرفتی مبحث آزاداندیشی میکنیم. این اتفاق علی رغم وقت نسبتا زیادی که میگیرد، یک مرور دقیق روی تک تک عناصر تشکیل دهنده این اندیشه رقم میزند و از همین رهگذر، امکان نگاه درجه دو به اندیشه را به دست ما میدهد.

شاید اساسا بتوان یکی از خصائص عصاره معرفتی را همین معرفی نمود. از جهتی هنوز معرفتی است و گفتمانی نشده است و لذا میتوان در محیط اندیشه آن را مورد نظر قرار داد. از طرف دیگر عصاره است و از گم شدن در هزارتوی گزاره های متنوع و پر مولفه اندیشه جلوگیری میکند !

این دو خصیصه امکان نگاه کلی به اندیشه و قضاوت های درجه دو را فراهم میکنند.

به عنوان مثال در مقام تعریف آزاداندیش به نظر میرسید اندیشه موجود در سه ساحت باور، بینش و رفتار به توصیف آزاداندیشی میپردازد. این نشان دهنده موقف جامع این اندیشه است. آزاداندیشی بخلاف شیوه های رایج در لایه رفتار و آن هم رفتار سیاسی دیده نشده است. آزاداندیشی مآخذ هستی شناسانه مشخصی دارد که بینش های متفاوتی را ایجاد نموده و همگی در رفتار فرد آزاداندیش سرریز میکنند.

این نکته نه تنها در روش گفتمانسازی موثر است، بلکه در این مسئله که اساسا چرا گفتمانسازی را انتخاب میکنیم هم موثر است! اندیشه ای که آزاداندیشی را اینگونه و در ساحات مذکور تعریف میکند، برای تحقق آن راهی به جز گفتمانسازی آزاداندیشی نخواهد داشت.

عصاره یا تراز معرفتی چیست؟

جناب استاد فلاح عصاره معرفتی را معادل تراز معرفتی میدانند.

تراز یعنی میزان، تعادل، بالانس، هموار، موازنه

با توجه به معنای کلمه “تراز” میتوان عصاره معرفتی را همان اندیشه بعلاوه قید ترازمندی دانست.

طبیعتا از اندیشه های بنیادین تا لایه های روئین اندیشه موانع و فروعات عدیده ای وجود دارد که اندیشه در افق همه انها پرواز میکند و مجموع همه این پروازهاست که توده اندیشه ای را میسازد.

برای نزدیک نمودن آن توده اندیشه به عرصه گفتمان ، لازم است تا همه آن اندیشه ها را یک بار “تراز” کنیم.

یعنی تعادل را برقرار کنیم. اگر برای یکی از فروعات اندیشه در مقام پرواز هزار سطر تولید شده اما جایگاه فرعی و دست دوم دارد، اینجا باید عدالت را برقرار نموده و در عصاره و تراز معرفتی این را نشان بدهیم که آن موضوع مثلا دسته دوم است.

پس عصاره معرفتی یا تراز معرفتی ، خلاصه نویسی اندیشه نیست. بلکه خلاصه نویسی اندیشه به اضافه یک زیادتی است که آن زیادت همین عقل ترازگر میان گوشه های متفاوت اندیشه است.

لذا عصاره نویسی منفعل در برابر توده اندیشه نیست. عصاره نویسی یک کنش فعال در برابر انبوه سطور توده اندیش است.

چه بسا اگر عصاره معرفتی را کسی به جز صاحب اندیشه بنویسد، بتواند ان اندیشه را 180 درجه تغییر بدهد.

عصاره معرفتی همان کارکرد خلاصه سازی را دارد اما باید توجه داشت که خلاصه کننده گاهی ممکن است 100 صفحه اندیشه را در یک سطر خلاصه کند و گاهی ممکن است برخی جملات را اصلا خلاصه نکند و عینا بیاورد که این نشان دهنده وزن هر کدام از عبارات در ذهن تولید کننده اندیشه است. عصاره معرفتی مانند اسانس گلاب است. 4000 کیلوگرم گلبرگ گل سرخ باید در یک سیکل فناورانه فشرده شوند تا یک لیتر اسانس گلاب تولید شود. اما جالب اینجاست که این یک لیتر اسانس خاصیتی معادل 4000 کیلو گل سرخ را دارد در حالی که حجم آن را ندارد ! لذا نوشیدن یک سی سی از اسانس گل محمدی خاصیتی معادل نوشیدن 4 لیتر گلاب را به همراه دارد در حالی که چنین حجمی را وارد بدن نکرده اید !

عصاره معرفتی در نهایت فشردگی است اما خاصیت همان توده اندیشه ای را حفظ میکند. امکان شرح داده شدن و توسیع یافتن را هم شدیدا داراست.

شاید بتوان جزوه روح توحید را یک عصاره معرفتی از معارف اسلامی دانست. یا مثلا فصوص الحکمه را عصاره معرفتی از معارف عرفانی ابن عربی دانست. البته واضح است که در باب تطبیق های اینگونه ان قلت های زیادی میتوان وارد نمود.

با توجه به مطالبی که گفته شد، ورود و خروج در عصاره معرفتی بسیار مهم است.

عصاره معرفتی اندیشه ای که از آزاداندیشی را مساوی با انقلابی گری میداند و از این باب وارد مبحث آزاداندیشی شده، قطعا باید متفاوت باشد از عصاره معرفتی اندیشه ای که آزاداندیشی را صرفا یکی از مفاهیم ذهنی که باید درباره آن تولید محتوا نمود میداند. ولو هردو یک جور تعریف کنند و اهداف مشترکی تصور نمایند.