ذات حوزه با انقلاب پیوند دارد
یک مکانیزم برای تحول حوزه این است که شما از مردم برای تحول حوزه استفاده کنید. چون فلسفه ی وجودی حوزه مردم هستند.
وقتی فلسفه ی وجودی اینطور است، آن کسی که به آن فلسفه بی توجهی می کند، او مهجور است.
کسی که با فلسفه ی وجودی یک نهاد همخوانی ندارد، او خیلی آدم مستقری نیست. لذا می بینید حضرت امام ره یک سیلی که می زند، کل حوزه در خدمت انقلاب می آید. البته بعداز انقلاب این حوزه دوباره می نشیند، از اینجا معلوم است که ذات این حوزه یک چیز دیگر است، ذاتش انقلاب است!
تأسیس دانش کلام انقلابی، یک انقلاب است
در واقع کاری که شما می خواهید در جامعه بکنید انقلاب است. وقتی این دانش جا می افتد که شما خدمات ارائه کنید و با مردم ارتباط بگیرید و گفتگو بکنید. لذا چیزی که از ما دارد مطالبه می شود این است که واقعا به پاسخگویی بپردازید. نه اینکه مدام درباره ی این علم حرف بزنیم. یا مثلا یک محتواهایی فراهم بیاوریم.
مهم ترین راهبرد تحول حوزه حل مسئله است
راهبرد اصلی تحول حوزه حل مسئله است. به تعبیر دیگر راهبرد اصلی تحول حوزه اتصال به انقلاب اسلامی است.
حوزه اگر مسئله حل نکند متحول نمی شود. البته این حل مسئله هم مقدماتی می خواهد. یعنی به صورت حوزوی باید حل مسئله کنیم. این یکی از سطور طرح راهبردی فتوت است.
اصلاح و ترمیم با تحول فرق دارد
خیلی از کسانی که شعار تحول می دهند می خواهند یک مقدار حوزه را ترمیم و اصلاح کنند. اگر می خواهید حوزه تحول پیدا کند، باید قوه و منه ای را نشان دهید. با چه چیزی می خواهید تحول ایجاد کنید؟
یا باید دانشی جدید بیاورید، مثلا یک قرآن جدید پیدا کنید!
یا باید حادثه ی جدیدی باشد که به آن ملحق می شوید و اتفاقاتی می افتد.
یا مثلا چند مدیر نابغه هستند که می خواهند تحول ایجاد کنند
یا … .
این تحول از یک ماده ای باید تغذیه کند
ما یک مشت آدم هایی هستیم که اگر بخواهیم کار بهتری انجام دهیم، یه خورده بهترش را انجام می دهیم!
حوزه هیچ چیزی ندارد که برای تحول ارائه کند. قرآن هم به صورت تدریجی فهمیده شده است و منبع انرژی نمی تواند باشد.
منبع انرژی برای تحول حوزه چیزی غیر از انقلاب اسلامی نیست. حوزه اگر به انقلاب وصل شود متحول می شود. اگر در اکوسیستم خودش انقلاب را بیاورد، متحول می شود. این اتصال به انقلاب در سه ساحت اندیشه، میدان و فرمان توفنده و تابناک است.
تنها راه تحول در حوزه اتصال به انقلاب است
این یعنی حل مسئله. انقلابی بودن به حل مسئله است. انقلابی بودن به این نیست که بگویید من امام حسین ع را دوست دارم!
اتصال به میدان یعنی حل مسئله. مسئله هایی هم که پیشنهاد می شود، مسئله های تمدنی است. الان کجا تمام شده ایم، کجا کرانه ی وجودی ما است. این یعنی نارسائی تاریخی و تعویق تمدنی. الان کجا است که آن مرز را شکل داده است؟
اینجا باید عینک بزنیم. تشخیص مسئله ی تمدنی عینک می خواهد.
حوزه باید از انقلاب تغذیه کند.
این راهبرد اصلی را می شود پرسید که چقدر انجام داده است. حوزه هم کوتاهی کرده است.
اینجا 12 راهکار برای اتصال به میدان پیدا کرده ایم.
اتصال به تراث عامل حفظ هویت در حین تحول
باید طوری به صحنه بزنیم که متلاشی نشویم. باید عمیقا به تراث وصل باشیم.
اگر همین طور به صحنه وصل شویم، به جمع متحیرین اضافه خواهیم شد. لذا طرح شما باید طوری باشد که آن اتفاق نیفتد. یعنی انفجارها را و هر مشکلی که هست بتوانید به تراث برگردانید. تراثی که عمیقا به آن ها اعتقاد دارید.
کسی که نمی تواند این کار را بکند، خودش همانجا منفجر می شود!
یک چارچوب است که اگر از دستش بدهید، هلاک می شوید و دیگر نمی توانید مانند امام خمینی ره حرکت کنید. یعنی دچار مروق می شوید. یعنی منطق ولی را دارید ولی از طرح او بیرون می زنید. مروق به تیری می گویند که از هدف گذشته باشد.
اگر منطق ولی را داشته باشید ولی طرح ولی را که برآمده از یک عقلانیت تاریخی است قبول نداشته باشید، دچار مروق می شوید.
فهمیدن طرح ولی نیاز به تمرکز دارد. اینجاها درد و دل خیلی زیاد است. این مروق آخرش خودش را نشان می دهد. یعنی بر آن منطق هم عارض می شود. به این می گویند حبط عمل. معلوم می شود از اول هم اصلا درست نگرفته بود و الا لایه ی دوم را هم خوب می آمد. با تعبد نمی شود! مگر اینکه فقط کارهای کوچک رانشانه گرفته باشید. و الا در گردنه ها گم می شوید.