نوشته‌ها

نقدهایی به تعریف کلام انقلابی (2) – پیشداوری در مورد تعریف کلام مرسوم

تبیینی که در جزوه ارائه شده

جزوه‌ای که با همت جناب استاد فلاح و با همکاری حاج‌آقای فشندی با عنوان «درآمدی بر کلام انقلابی» تهیه شده است، برای تعریف و تثبیت کلام انقلابی نگاهی به سرمایه‌ی مرسوم کلامی دارد که به نظر در مجموع این ادعا که کلام انقلابی یک معنای جدیدی از کلام ارائه داده است و کلام مرسوم را باید عنوان لایه‌ی معارف دین در مقابل فقه و اخلاق داد، موفق نبوده است.

در یادداشت قبل دسته‌بندی این جزوه از تعاریف کلام مرسوم مورد نقد قرار گرفت، در این قسمت از جزوه جمعبندی ارائه شده در این متن مورد نقد قرار می‌گیرد.

متن بعد از دسته‌بندی تعاریف کلام مرسوم نتیجه می‌گیرد: «در همه تعاریف عنوان «عقیده»ی اسلامی (ایمانی، دینی) در تعاریف کلام محور قرار گرفت. و عقیده هم شامل مجموعه‌ای از گزاره‌های معرفتی نسبت به خداوند متعال و صفات و افعال او، جهان هستی و انسان، و قواعد و سنت‌های حاکم برآن دو در رابطه با خداوند است.»

نقدهای به این بیان

  1. پیشداوری در مورد تعریف کلام مرسوم

در تعاریفی که متکلمین از کلام ارائه داده‌اند، پر تکرار این دانش خود را متکفل اثبات عقاید دینی برای جامعه و اقناع جامعه نسبت به آن عقاید دینی، و همچنین دفع شبهاتی که نسبت به این عقاید دینی برای مردم ایجاد می‌شود؛ می‌داند! وقتی دانشی چنین رسالتی برای خود قائل باشد، طبیعتاً با صرف توصیف عقاید دینی به این مهم نائل نخواهد شد. متکلم به ذهن امت اسلامی نگاه می‌کرده، و عقاید دینی برای اینکه او مسلمانانه زندگی کند را برای او ثابت می‌کردند و سعی می‌کردند با روش‌های مختلف استدلالی (برهانی، جدلی، خطابی) عقاید را برای او تبیین کرده، و او را نسبت به این عقاید اقناع نمایند؛ بعد هم برای محافظت از این ذهن امت شبهات منکرین را با جد و حجد پاسخ می‌دهد. لذا اینکه متکلم در بخشی از کار خود به توصیف عقاید دینی پرداخته به دلیل نیاز او برای تبیین و اثبات عقاید دینی برای جامعه بوده است، و هر متکلمی ناگزیر از این کار است؛ دلیل نمی‌شود که کار او صرفاً توصیف عقاید است، بلکه او این توصیف را برای این می‌خواهد که بتواند عقاید را با استفاده از این توصیف برای مردم ثابت بکند و بعد هم علاوه بر این اقناع ذهن جامعه، بر محافظت بر آن اقدام می‌کند. بله به دلیل این محافظت شدیدی که متکلم از ذهن جامعه می‌کند، رویکرد سلبی و مبارزه در سر حدات اعتقادی در کار او پررنگ‌تر است، اما این خود بهترین شاهد بر این است که ذهن جامعه برای متکلم مهم بوده است.

 

به نظر می‌رسد که در متن مذکور از پیش تصمیم گرفته شده که کلام مرسوم را با چوب اینکه تو فقط توصیف هستی براند، و بخش‌هایی از کلام که ناظر به ذهن جامعه و تبیین عقاید برای او و بعد هم محافظت و دفاع از این ذهن جامعه را با پیش فرض‌هایی که انتخاب کرده، نمی‌بیند. به همین دلیل باید گفت که نقدی که کلام را صرفاً توصیفی می‌خواند یک قضاوت پیشین بوده و کلام فقط توصیف نیست، بلکه توصیف را پلی می‌کند برای تبیین عقاید برای امت.

اینکه ما در یک زیست گسترده اجتماعی به واسطه انقلاب مقدس اسلامی قرار گرفته‌ایم، که هیچ وقت در طول تاریخ شیعه در این موقف مهم نبوده است، باید ما را به این بکشاند که جد و حجد کلامی خود را برای تبیین باورهای متناسب این موقف برای ذهن جامعه، به خرج دهد و بعد هم از عقاید امت محافظت و مراقبت کند؛ و این همان کار واقعی متکلم است و نباید گستره‌ی این کار ما را به این بکشاند که اساساً کاری که ما می‌خواهیم بکنیم حتی به لحاظ مفهومی یک کار جدید است.

 

عقیل رضانسب

 

#یادداشت_310

نقدهایی به تعریف کلام انقلابی (1) – نقد به دسته بندی تعاریف کلام مرسوم

تبیینی که در جزوه ارائه شده

جزوه‌ای که با همت جناب استاد فلاح و با همکاری حاج‌آقای فشندی با عنوان «درآمدی بر کلام انقلابی» تهیه شده است، برای تعریف و تثبیت کلام انقلابی نگاهی به سرمایه‌ی مرسوم کلامی دارد که به نظر در مجموع این ادعا که کلام انقلابی یک معنای جدیدی از کلام ارائه داده است و کلام مرسوم را باید عنوان لایه‌ی معارف دین در مقابل فقه و اخلاق داد، موفق نبوده است.

در این جزوه برای تعریف کلام مرسوم به تعاریفی که بزرگان متکلمین ما در طول قرون ارائه دادند مراجعه می‌کند و آن‌ها را به شکل زیر در سه محور محتوایی، روشی و غایی دسته بندی‌ می‌‌کند:

  • علم به ذات خداوند و صفات و افعال او، خصوصا در ارتباط با انسان (محتوایی)
  • «علی نهج الاسلام» یا «علی قانون الاسلام» (روشی)
  • اثبات و تبیین عقاید دینی و پاسخ یا ردّ شبهات وارده بر آنها (غائی)

بعد هم نتیجه می‌گیرد که در همه تعاریف عنوان «عقیده»ی اسلامی (ایمانی، دینی) در تعاریف کلام محور قرار گرفت. و عقیده هم شامل مجموعه‌ای از گزاره‌های معرفتی نسبت به خداوند متعال و صفات و افعال او، جهان هستی و انسان، و قواعد و سنت‌های حاکم برآن دو در رابطه با خداوند است.

نقدهای به این بیان

  1. نقد به دسته‌بندی تعاریف

در دسته بندی تعاریف معمولاً می‌گویند که تعریف یا به موضوع است یا روش یا غایت؛ سه‌گانه‌ای که اینجا استفاده شده؛

اولاً معلوم نیست که منظور از تعریف محتوایی همان تعریف به موضوع است یا نه، و اگر تعریف به موضوع است، آیا موضوع کلام مرسوم ما این بوده یا خیر؟ اگر موضوع کلام مرسوم صرفاً علم به ذات و صفات و افعال خداوند بوده، پس این همه تلاشی که متکلمان در طول تاریخ اسلام برای اثبات و تبیین عقاید دینی و اقناع جامعه نسبت به عقاید دینی و دفع شبهات از ذهن جامعه کردند کجای این موضوع قرار می‌گیرد؟ نمی‌شود که بگوییم متکلمین که موضوع کارشان صرفاً توصیف ذات و صفات و افعال خداوند هست، دست به چنین اقدامی که در موضوع علم آن‌ها نیست زده اند. اضافه‌تر باید گفت که موضوع علم کلام را همه متکلمین ذات و صفات و افعال خداوند ندانسته‌اند، برخی موضوع علم کلام را «موجود بما هو موجود» دانسته‌اند، برخی «معلوم من حیث تعلق به اثبات عقاید دینی» گفته‌اند، برخی دیگر «عقاید دینی» را موضوع علم کلام گفته‌اند، و همچنین برخی کلام را به خاطر گستره‌ی کاری که دارد، دارای موضوع واحد ندانسته و وحدت علم کلام را اعتباری دانسته که غرض و هدف مشترک جامع این علم است.

 

ثانیاً معلوم نیست که منظور از محور روشی، همان تعریف به روش است یا خیر؟ اگر منظور تعریف کلام به روش است که باید بگوییم که «علی نهج الاسلام» که روش نیست، در یک برش روش یا تجربی است، یا عقلی یا نقلی یا شهودی، در عقل تأکید بر استدلال و برهان است، در نقل اعتماد به نقل، و در شهود رسیدن و شهود کردن حقیقت؛ علی نهج الاسلام و علی قانون الاسلام که در تعاریف آمده، به هیچ وجه اشاره‌ای به روش علم کلام ندارد، این عنوان در تعاریف برای جداسازی دانش کلام از فلسفه در جاهایی که فلسفه و کلام به یک موضوع می‌پردازند اشاره دارد، یعنی اگر یکی از رسالت‌های دانش کلام توصیف هستی است، این توصیف را با تأکید بر باورهایی که در دین اسلام هست مورد بحث قرار می‌دهد. در مورد روش دانش کلام هم تقریباً اتفاق نظر وجود دارد که کلام یک روش خاصی ندارد و بستگی به مسئله‌ای که می‌خواهد حل کند و بسته به مخاطبی که می‌خواهد با او صحبت کند از روش‌های متنوع عقلی و نقلی و تجربی بهره می‌برد.

 

ثالثاً در بحث تعریف به غایت نیز تعریفی که ارائه شده تعریف به غایت نیست، بله از این جهت که شامل غایت علم کلام که «دفاع از عقاید دینی» است، می‌شود تعریف به غایت می‌تواند باشد؛ اما در اینجا موضوع علم کلام طبق برخی اقوال که موضوع علم کلام را «عقاید دینی» می‌دانند نیز آورده شده است، پس صرفاً تعریف به غایت نیست.

افزوده‌تر اینکه علم کلام دارای غایت متنوعی است و «دفاع از عقاید دینی» غایت آن نسبت به «عقاید دینی» است، اما اگر علم کلام را نسبت به خود متکلم، نسبت به عموم مردم و نسبت به علوم دینی دیگر در نظر بگیریم دارای غایت متنوع دیگری نیز هست، مثلا غایت کلام نسبت به خود متکلم این است که او را به یک دین شناسی تحقیقی برساند و همچنین در صدد تربیت اعتقادی او می‌باشد، غایت علم کلام در نسبت با عموم مردم ارشاد و هدایت آنان است، غایت علم کلام در نسبت با علوم اسلامی دیگر در برخی تعاریف این است که علوم اسلامی دیگر برای اثبات موضوعات خود نیازمند به دانش کلام هستند؛

 

لذا باید گفت که در تببینی که در این جزوه نسبت به تعریف کلام مرسوم صورت گرفته دقت‌های کافی صورت نگرفته است.

 

 

عقیل رضانسب

#یادداشت_309

مناظره دو متکلم (3) پاسخی دیگر از متکلم کلام مرسوم

در دو یادداشت قبل گفتگوهایی بین متکلم کلام مرسوم و متکلم کلام انقلابی مطرح شد.

مناظره دو متکلم (1)

مناظره دو متکلم (2)

در ادامه نوبت به متکلم کلام مرسوم می رسد که دفاعیاتی از خودش ارائه دهد.

متکلم کلام مرسوم: در بخش ابتدای مناظره عرض شد که ادعای اینکه کلام انقلابی یک هویت جدید و کاملاً متفاوت از کلام مرسوم دارد، سخن درستی نیست. به دلیل اینکه نمی‌توان کلام مرسوم را به دلیل اینکه به لایه‌ی توصیفی پرداخته است با چوب اینکه تو فقط توصیف هستی راند! واضح است که کلام در طول تاریخ حیات خود در جامعه اسلامی صرفاً این مأموریت را برای خود قائل نبوده و اساساً ریست تاریخی کلام خلاف این اتهام است.

آیا این نکته نمی‌خواهد دیده شود که همین که بزرگان علم کلام در تعریف این علم گفته اند:

«علم بامور يقتدر معه، أي يحصل مع ذلك العلم حصولا دائميّا عاديّا، قدرة تامّة على إثبات العقائد الدّينيّة على الغير و إلزامه إيّاها بإيراد الحجج عليها، أو دفع الشّبهة عنها. (شرح المواقف/11)»؛ «هو علم يقتدر معه على إثبات العقائد الدّينيّة بإيراد الحجج عليها و دفع الشّبه عنها. (شوارق الإلهام1/3)»؛ «صناعتى باشد كه قدرت بخشد بر محافظت اوضاع شريعت به دلائلى كه مؤلّف باشد از مقدمات مسلّمة مشهورة در ميان أهل شرايع خواه منتهى شود به بديهيّات و خواه نه. (گوهر مراد/18)»

نشان دهنده‌ی این است که این دانش صرفاً دانش توصیف عقاید صحیح اسلامی نیست؟! به صورت واضح این دانش خود را متکفل اثبات عقاید دینی برای جامعه و اقناع جامعه نسبت به آن عقاید دینی، و همچنین دفع شبهاتی که نسبت به این عقاید دینی برای مردم ایجاد می‌شود؛ می‌داند! چرا نمی‌خواهید این وضوح را ببینید؟!

متکلمین در طول تاریخ از طرف کسانی که کلاً شغل خود را توصیف هستی می‌دانند و بعد هم که به اسلام رسیدند و از اسلام متأثر شدند، توصیف هستی از نگاه اسلامی را بیان کردند؛ یعنی همان فلاسفه اسلامی؛ کتک‌ها می‌خوردند که شما اینقدر دغدغه‌ی اقناع مردم را دارید که با تکیه بر مشهورات و مسلمات طرف کار را پیش می‌برید و انگار که تعهدی به اینکه به لحاظ روشی هم از روش یقینی که همان برهان هست، ندارید!

حالا این یک پدیده‌ی جدید است که متکلم انقلابی هم آمده نیزه را بر سینه‌ی ما گذاشته است که تو فقط به توصیف هستی از نگاه اسلام می‌پردازی و دغدغه‌ی پشتیبانی اعتقادی از حیات دینی مردم را نداری!

هم آن حمله‌ی فلاسفه حمله دقیقی نبود، زیرا که سطح فکری جامعه هیچ وقت اینقدر بالا نیست که شما بتوانید همه را با روش برهانی و استدلالی اقناع بکنی، مصلحت کلی جامعه بر این است که افرادی زیادی از جامعه که توان فهم و درک و مشی برهانی را ندارند، با استفاده از روش‌های جدلی آن هم جدال احسن، و با تکیه بر مشهورات و مسلمات دینی و عرفی نسبت به باورها و عقاید دینی اقناع کرد. این مصلحت بسیار ویژه را باید دید.

هم این حمله‌ی متکلم کلام انقلابی! حلمه‌ی دقیقی نیست؛ زیرا به صرف اینکه تو بخش زیادی از حرف‌هایت به توصیف عقاید دینی پرداختی دلیل بر این نمی‌شود که متکلم ما در طول تاریخ فقط این کار را کرده، این بخش لایه‌ی بنیادین لازم و ضروری است و خود این متکلم جدید هم باید مبتنی بر همین بنیان‌ها کار خودش را به پیش ببرد؛ بگذریم که ما متکلمین در تاریخ اسلام دغدغه‌ی اقناع مردم نسبت به عقاید دینی را داشتیم، بله رویکرد سلبی به دلیل حمله‌های مدامی که از بیرون به زیست اعتقادی دینی جامعه اسلامی می‌شد در کار متکلمین پر رنگ تر از رویکرد اثباتی بوده است؛ این دلیل نمی‌شود که بگوییم تو کلاً فقط توصیفی و پشتیبانی را هدف نگرفتی. بله پشتیبانی اثباتی کم بوده است، بیشتر به پشتیبانی سلبی و مرزبانی پرداخته شده است؛که همین مرزبانی و پشتیبانی سلبی خود یکی از بهترین محافظ‌ها برای حفظ کیان اعتقادی جامعه‌ی اسلامی بوده است.

یک نکته را هم در همان بخش اول مناظره تذکر دادم که انحراف‌هایی که به سبب دوری جامعه‌ی اسلامی در دانش کلام رخ داده است و متکلمین درباری که منافع خلفای جور را توجیه و تبیین می‌کردند را ما هم قبول داریم و باید حساب آن را از حساب یک پویش کلامی در تاریخ اسلام جدا کرد، بگذریم که در نهایت هم همان پشتیبانی اعتقادی و اقناع کردن جامعه نسبت به یک عقاید خاص در جهت منافع ظالمان، بوده است و این یعنی همان هم هویت کلامی داشته است منتها در جهت غیر صحیح.

یک نکته‌ی دیگر هم اینکه متکلم شیعی هیچ وقت به این گستردگی در معرض پشتیبانی از حیات گسترده اجتماعی دینی مردم قرار نگرفته بود، که توقع ورود اثباتی و پشتیبانی سر صحنه از او را داشته باشیم.

در جمعبندی باید بگویم که کلام انقلابی را من متکلم مرسوم به عنوان یک پویش کلامی قبول می‌کنم، ولی اینکه بخواهد برای خودش یک هویت مغایر با کلام مرسوم قائل باشد و بگوید کلام مرسوم اصلاً این دغدغه‌های من را نداشته و من یک چیز جدید هستم را قبول نمی‌کنم. کلام در روش و غایت، با روش جدلی و با تکیه بر مشهورات و مسلمات قصد اقناع مخاطبین نسبت به باورهای دینی و دفاع از باورهای دینی جامعه در مقابل حمله‌های دشمنان اعتقادی جامعه، را دارد. حال می‌خواهد کلام مرسوم باشد یا کلام انقلابی، صرفاً متعلق تغییر کرده است، و الا در کلام بودنش هر دو کلام هستند دقیقاً به یک معنا؛ فقط کلام در طول تاریخ اسلامی بیشتر بر روی رویکرد سلبی تمرکز داشته و این کلام جدید بیشتر بر روی رویکرد اثباتی تأکید دارد؛ و البته نه کلام مرسوم نافی و خالی از رویکرد اثباتی بوده، و نه کلام انقلابی می‌تواند نافی و خالی از رویکرد سلبی باشد.

 

عقیل رضانسب

#یادداشت_306

 

برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیک‌رنجه فرمایید!

الف.
نام این یادداشتهای تخاطبی مناظره گذاشته شده است. خوب است.

ب.
متکلم مرسوم یا قدیمی یا عتیقه یا قیمتی(!؟) از خودش دفاع کرده و می گوید تعریف کلام آن را محصور در توصیف هستی نمی نموده است. شواهد از بیان علما قابل تأمل است و پیشتر هم گفته شد که شواهد تاریخی هم مؤید این ماجرا است.

اینجا نکتۀ مهم این است که کلام مرسوم با رفع اتهام منحصر شدن در «توصیف دینی هستی»، خود را داخل در تعریف جدید کلام و کلام انقلابی می بیند.

نکته ای که ابتدا از اهمیت برخوردار است این است که تعریف جدید کلام مقبول جامعۀ علمی باشد.
ولی نکتۀ دیگر این است که ما فاصله ای نیز بین دغدغه های الهیّاتی و اخلاقی و فقهی که دغدغه های محضاً دانشی است و دغدغۀ کلام جدید که دغدغه ای اندیشه ای است و با تکیه به همین نگاهها و بررسیهای دانشی قصد برآوردن طعام اعتقادی مردم را دارد، قائل شدیم.

ج.
البته در این یادداشت گفته شده که متکلم چرا از طرف فیلسوف قدح می شنیده به خاطر آن که می خواسته به قدر عقول مردم که در اندازه های تفکر برهانی نیست صحبت کند و به همین جهت به سمت جدل می رفته است.
اینجا هم یک دفاع از کلام مرسوم هست که کلام مرسوم هم خود را محصور در پویشهای دانشی نمی کرده است.

د.
خلاصه این که اگر کلام با الهیات یکی گرفته نشود، و منحصر در تحقیقات علمی الهیاتی نشده ناظر به کل آموزه های دینی باشد و تنها به یافتن حقیقت بسنده نکند بلکه از این زاویه به تعلیمات دینی نگاه کند که آیا می تواند به اعتقاد مردم ما تبدیل شود و برایشان سودمند باشد، این پویش یک پویش کلامی است.

مناظره دو متکلم (2) پاسخ‌های کلام انقلابی به پاسخ‌های کلام مرسوم

نقد محوری کلام انقلابی به کلام مرسوم این بود که محصول تو یک محصول توصیفی است، و باید کلام مرسوم را علم معارف در کنار اخلاق و فقه قرار داد، نه علمی که بناست از زیست دینی جامعه پشتیبانی اعتقادی کند.
در یادداشتی با عنوان «پاسخ‌های کلام مرسوم به ادعاهای کلام انقلابی» تلاش شد که پاسخ‌های کلام مرسوم برای دور کردن این اتهام از خود تبیین شود، در این یادداشت به پاسخ‌هایی که کلام انقلابی به این پاسخ‌ها دارد می پردازیم.
بله توصیف عقاید صحیح یک کار لازم و ضروری است، و به یک معنا پشتیبانی از حیات دینی هم هست؛ ولی آن چیزی که مد نظر ما در کلام است، یک حضور فعال و پرشور و پشتیبانی کننده در صحنه صحنه‌های مختلف حیات دینی جامعه است، این معنا است که وظیفه ذاتی کلام است و الا آن معنا را که وظیفه دانش معارف (در عداد فقه و اخلاق) است، هم مورد نیاز است و هم من متکلم کلام انقلابی آن را منکر نشدم.
کلام کاربردی هم که فرمودید، بله کلام کاربردی می‌آید و از حیات دینی جامعه پشتیبانی می‌کند، ولی اینکه کلام در طول قرون به این کلام کاربردی اعتنا داشته است، ادعایی بیش نیست. متکلمین ما بیشتر درگیر مجادلاتی بودند که بیشتر روح جامعه دینی را می‌آزرد و هر جا هم جامعه درگیر این مجادلات میشد به جز نزاع و درگیری و تکفیر ثمره‌ای نداشت.
اینکه شما قبول کردید که مأموریت و هویت کلام همین پشتیبانی اعتقادی ازحیات دینی جامعه است یک اتفاق بزرگ است، و تاریخ کلام خالی از این واقعیت است. کلام مرسوم درست است که خود را به علم دفاع از اعتقادات و دفع شبهات تعریف کرده است، اما بخش عمده‌ی همّ و وجهه عزم خودش را به اموری پرداخته است که هم مربوط به لایه بنیادین و توصیفی معارف اسلامی بوده است، و هم اموری محصور در نهایت مدارس علمیه بودند و دردی را از زندگی دینی جامعه دوا نمی‌کرد.
بعلاوه کلام با هویت سلبی که برای خودش تعریف کرد، اساساً وارد مجادله‌های فرسایشی شد که در نهایت آن چیزی که سرش بی کلاه می‌ماند زندگی دینی جامعه بود که نیاز به پشتیبانی اعتقادی داشت.
بله متلکم تا جایی درگیر این رویکرد سلبی شد و آنقدر وارد مجادله‌های فرسایشی شد که حق و حقیقت هم دیگر برایش معیاریت نداشت و اینکه صرفاً بتواند با تبکیت‌های جدلی و ابتنای بر مشهورات خصم را اسکات کند برایش موضوعیت پیدا کرد و همین نقطه ضعف متکلمین را به خادمین دستگاه‌های حاکمیتی جور کشاند و جاده صاف کن، ساختن اعتقادات مردمی شدند که پذیرای حکومت جائران باشند.
کلام پشتیبانی کننده از زیست دینی جامعه کجا بود خدا خیر دیده؟!
تاریخ کلام پر است از شواهد خلاف این ادعای کذب!
واقع این است که کلام هیچ وقت این مأموریت خود را به درستی انجام نداده است.

رابطه الهیات کاربردی با کلام

ما سه شاخه برای علوم حوزوی در نظر می‌گیریم؛ فقه، اخلاق و معارف. و هر کدام از این موارد را در دولایه بنیادین و کاربردی بررسی می‌کنیم.

در تعریف معارف کاربردی گفته شد که همان تطبیق دادن مباحث بنیادین معارف است بر وضعیت امروز. الهیات کاربردی یعنی امروزی کردن الهیات و مباحث بنیادین آن. و البته مدنظر داریم که در مقام معارف یا الهیات کاربردی به توصیه کشیده نمی‌شویم.

یک سوالی که اینجا مطرح می‌شود این است که اگر ما به همین معارف کاربردی که در واقع امروزی کردن معارف است، رصد جامعه را هم اضافه کنیم و این کاربردی کردن را با توجه به نیاز جامعه انجام دهیم، چه تفاوتی دارد با کلام؟ اگر قرار است در کلام پخت و پز‌های اندیشه‌ای داشته باشیم برای حیات جامعه، در الهیات کاربردی هم ما معارف بنیادین را پخت و پز می‌کنیم برای کاربرد در حیات و زیست جامعه، حال اگر مسئله جنس دانشی بودن خروجی الهیات کاربردی است، آیا نمی‌توان خروجی الهیات کاربردی را از جنس اندیشه پخت و پز کرد و همچنین این پخت و پز را براساس نیاز و رصد ذهن جامعه انجام داد. اگر بتوان با الهیات در لایه کاربردی بتوان مسئله خلا اندیشه‌ای در حیات جامعه را حل کرد، چه نیازی است که چیز جدیدی تعریف کنیم؟

 

برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیک‌رنجه فرمایید!

الف.
ممنون بابت این که به تقسیم بندی دانشهای حوزوی توجه کرده اید و توجه داده اید!

الهیات : بنیادین / کاربردی
اخلاق : بنیادین / کاربردی
فقه : بنیادین / کاربردی

البته در آینده خواهیم گفت که یک لایۀ «تولیدی یا توسعه ای» نیز می توان به دو لایۀ بنیادین و کاربردی اضافه کرد :

◌ الهیات : بنیادین / کاربردی / تولیدی
◌ اخلاق : بنیادین / کاربردی / تولیدی
◌ فقه : بنیادین / کاربردی / تولیدی

ب.
سؤالی پرسیده شده است :
“اگر ما به همین معارف کاربردی که در واقع امروزی کردن معارف است، رصد جامعه را هم اضافه کنیم و این کاربردی کردن را با توجه به نیاز جامعه انجام دهیم، چه تفاوتی دارد با کلام؟”

در پاسخ به دغدغه ای شبیه به این در یادداشت برادر رضانسب عرض شد که «کلام» که عهده دار تشکیل هویّت و شخصیت معرفتی مؤمنین است این کار را با تعریف «خطوط بنیادین اندیشۀ اسلامی» شروع می کند.
تفاوت در این است که چه الهیات، چه اخلاق، چه فقه در چهرۀ علمی خود دغدغۀ زندگی را دارد و اگر منطبق بر نیاز امروز نباشد پذیرفته نیست. دانشها نرم افزار زندگی را ارائه می کنند.
کاری که باید کرد تفکیک این ساحت است از ساحت «اندیشۀ دینی» فرد.
درک عمیق و دقیق همین نکته است که مسیر سودمندتری را برای ما خواهد گشود.

مناظره دو متکلم (1) پاسخ‌های کلام مرسوم به ادعاهای کلام انقلابی

کلام انقلابی به کلام مرسوم نقد می‌کند که تو بیشتر همّ و تلاش خود را متمرکز بر توصیف عقاید دینی کردی و زندگی دینی مردم را که نیاز به پشتیبانی اعتقادی داشت را مورد پشتیبانی خود قرار ندادی، در حالی که فلسفه‌ی شکل‌گیری و مأموریت تو این بود.
کلام انقلابی به کلام مرسوم می‌گوید تو تبدیل شدی به علم معارف و در کنار فقه و اخلاق قرار گرفتی، نهایت کاری که قبول کردی دفاع از اعتقادات دینی بود، لذا دائم مشغول توصیف عقاید صحیح و نرمال شدی، و از ذهن جامعه غفلت کردی.
کلام انقلابی می‌گوید «کلام علم پشتیبانی از زندگی دینی است، برای زیست دینی باید طعام و خوراک اعتقادی متناسب آن آماده شود که هر آن در سوخت و ساز حیات به کار می آید. متکلم باید یک پدیده اجتماعی به نام «اندیشه دینی مردم»(عقاید امّت) نگاه کند، بداند که این ذهن جمعی هویت جمعی آن ها را شکل می‌دهد، باید اقدام به ذهن‌پروری کند.»
کلام مرسوم پاسخ می‌دهد:
من قائل هستم که یک علم عقاید بنیادین داریم و یک علم عقاید کاربردی؛ علم عقاید بنیادین بیشتر به توصیف و تبیین عقاید صحیح می‌پردازد، این پشتیبانی اعتقادی از زندگی دینی که می‌گویی؛
اگر منظورت بیان عقاید صحیح است که این می‌شود همین لایه‌ی بنیادین که من می‌گویم. بله این لایه یک لایه‌ی توصیفی است، و با رویکردهای تفهمی و در گام بعد تفسیری سراغ متن دینی می‌رود و باورهای صحیح در موارد مختلف را بر اساس منابع دینی برای جامعه مؤمنین بیان می‌کند. به او می‌گوید که از نظر دین چه باورهای بنیادینی باید به عالم داشت. البته که زندگی دینی قطعاً به فهمی عمیق از بنیادهای اعتقادی اسلامی احتیاج دارد، و خود همین توصیف عقاید و باورهای صحیح خود بخشی از پشتیبانی اعتقادی از زندگی دینی است.
اگر هم منظورت از پشتیبانی اعتقادی کاربردی کردن این اعتقادات و حاضر بودن آن‌ها در زندگی مردم است، این همان لایه‌ی معارف کاربردی است که من قائل هستم. من متکلم مرسوم قائل هستم که این باورها و عقاید را می‌شود به نحو کاربردی در حوادث مختلف اعمال کرد، و کلام کاربردی برای همین است.
اگر هم منظورت اندیشه دینی مردم به معنای اعمال عقیده توسط مردم است، این که دیگر عقایدورزی است، و یعنی جامعه را طوری تربیت دینی کنیم که در هنگام مواجه به حوادث مختلف و قرار گرفتن در موقعیت‌های مختلف عقاید متناسب را جاری کند، این به کاربستن عقاید است و باعث نمی‌شود که کلاً معنای کلام عوض شود! مثل اینکه توقع داریم که مردم در موقعیت‌های مختلف فقه‌ورزی کنند یعنی حکم شرعی را اجرا کنند.
اگر هم منظورت دامن زدن به گفتگوی دینی است! این را دیگر من متکلم مرسوم نمی‌فهمم که چه می‌گویی که این یک معنا از کلام است، گفتگوی دینی یک ابزار و روش برای تعمیق باورهای دینی مردم است، یعنی چه که خود این یک معنا از کلام است؟!! شما برای اینکه عقاید صحیح به مردم منتقل شود و در جان آن‌ها بنیشند و همچنین برای اینکه خود متکلم تجربه‌های زیسته‌ی مؤمنین را بگیرد و در تبیین عقاید صحیح مورد استفاده قرار بدهد (به همان ادله‌ای که شما با قائل شدن به فطرت الهی برای مردم قائل هستی و من هم قبول دارم) نیاز به این داری که به گفتگوی دینی به عنوان یک ابزار یا روش استفاده کنی!

اما در مورد اتهام عدم پشتیبانی از حیات دینی جامعه باید بگویم من متکلم مرسوم اساساً مأموریت و هویتم همین بوده است، من متکلم کلام را علم صرفاً توصیف عقاید صحیح نمی‌دانم (که حتی اگر بدانم توضیح دادم چطوری توصیف و تبیین عقاید صحیح پشتیبانی از زندگی دینی جامعه است)، اینکه در طول تاریخ کلام، کلام به علم دفاع از عقاید و دفع شبهات معرفی شده‌ است، معنایش همین است که این کلام تلاش می‌کرده که باورهای صحیح دینی را در موقعیت‌های مختلف تبیین کند و شبهاتی که در جامعه به واسطه وجود افراد و فرهنگ‌های مختلف ایجاد می‌شود را پاسخ بدهد، و قاعدتاً این پاسخ‌ها فقط در کتاب نبوده بلکه اساساً ناظر به یک هویت اجتماعی بود که تلاش می‌کرد عقاید اسلامی جامعه را دچار خلل کند. لذا متکلم تلاشش این بوده که جامعه را نسبت به باورهای دینی اقناع کند و شبهاتی که برای جامعه اسلامی مطرح می‌شده را پاسخ بدهد. این تا جایی بوده که متکلم توسط فیلسوف متهم شده که انگار اصلاً دغدغه‌ی واقع و حقیقت را ندارد، چون متمرکز بر پشتیبانی اعتقادی از جامعه بوده و برای پشتیبانی اعتقادی از جامعه اقناع جامعه کافی بوده است و بعد فلاسفه که این حرص متکلمین بر اقناع جامعه را دلیلی بر بی اهتمامی به حقیقت تلقی کردند و آن‌ها را نواختند.

بله قبول می‌کنیم که کلام در دوره‌های مختلف نسبت به اینکه بتواند این پشتیبانی اعتقادی از جامعه را به نحو کامل انجام بدهد، فراز و فرودهایی داشته است. مگر همین الان متکلم کلام انقلابی چقدر موفق به پشتیبانی اعتقادی از حیات انقلابی فعال فعلی ما هست؟!
همچنین قبول می‌کنیم که رویکرد دفاعی و دفع شبهه‌ای و در یک کلام رویکرد سلبی در کلام غالب بوده است، و این باعث شده که یک پشتیبانی فعالانه نسبت به حیات دینی نداشته باشد، اما این باعث نمی‌شود که وقتی کلام به صورت فعالانه وارد پشتیبانی از حیات دینی جامعه شده باشد، اساساً یک معنای جدیدی از کلام متولد شده و آن معنای قبلی از کلام یک چیز دیگری بوده است. در کلام مرسوم ما در طول تاریخ رویکرد سلبی غالب بوده است، آن هم به دلیل این بوده که با کنار گذاشتن اهل بیت علیهم السلام به عنوان حاکمان منصوب الهی مسیر جامعه اسلامی دچار انحراف شده است، شیعه هم در طول تاریخ به این گستردگی حیات اجتماعی را در اختیار نداشته است که بخواهد به این گستردگی به فکر پشتیبانی فعال از زندگی دینی جامعه باشد، و البته به همان میزانی که در طول تاریخ این امکان فراهم شده، متکلمین ما اقدام به این پشتیبانی‌ها کردند.

#یادداشت_298