نوشته‌ها

آزاداندیشی و اخوت

فطرت یک حقیقت مشترک بین همه انسان‌ها ست، به بیان شیرین حضرت امام خمینی (ره)؛

احدی را در آن اختلاف نباشد، عالم و جاهل و وحشی و متمدن و شهری و صحرانشین در آن متفق اند. هیچیک از عادات و مذاهب و طریقه های گوناگون در آن راهی پیدا نکند و خلل و رخنه ای در آن از آنها پیدا نشود. (شرح چهل حدیث ص 179-180)

اخوت در بستر همین اشتراک بزرگ انسانی بالا می‌آید، اما یک شرط مهم دارد و آن «ایمان» است، اگر در روابط انسانی «ایمان» وجود نداشته باشد، هر چند که ممکن است اشتراک‌های فطری باعث رفتارهای نوع‌دوستانه‌ای بشود، ولی آن سطح از رفتار اخوت نامیده نمی‌شود. برای اخوت باید یک اشتراک ایمانی، نیز وجود داشته باشد.

البته باید گفت که شکوفایی فطرت مشروط به ایمان است، وقتی مطلوب فطرت کمال و دارایی است تا کمال مطلق، وقتی آن آروزی بی‌نهایت (غایت آمال العارفین) را کسی جزء قرآن به رسمیت نشناخته و بودن و شدن رسیدن به این آرزو را قبول نمی‌کند، یعنی نسخه انحصاری نجات ما از چنگال مرگ و نابودی این کتاب الهی است، طبیعتاً باور به این تنها نسخه و عمل به آن مسیر شکوفایی فطرت انسانی است.

اما بدترین انسان‌ها هم که باشد و این نور الهی که در درون او به ودیعه گذاشته شده باشد را زیر خروارها خاک مدفون کرده باشد، نور را خاموش نتواند کرد، و باز از این نور برخوردار است؛ نشان به آن نشان که خداوند حتی امید برگشت به فرعون هم دارد و به جناب موسی (ع) دستور می‌دهد که همراه با هارون با قول لین و نرم به سمت او بروید، شاید که متذکر شود و یا خشیت به خرج دهد!

فَقُولاٰ لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشىٰ  ﴿طه‏، 44﴾

حال اگر بخواهیم نسبت این اخوت ایمانی را با مفهومی به نام آزاداندیشی بسنجیم، باید بگوییم آزاداندیشی به معنای دقیق آن اندیشه‌ای است که گرفتار قیود و تعصبات و خوف‌ها و تقلید‌ها نباشد، و همچنین مقید به قید اندیشه بودن نیز بشود، یعنی قواعدی که یک اندیشه را انتظام و استحکام می‌دهد را نیز مراعات کرده باشد. اگر در اندیشه‌ای آزادانه به این رسیدیم که واقعی هست و خارج از ما حقایقی وجود دارند، نمی‌توان نسبت به این اندیشه‌ی خود بی تعهد باشیم، و اگر این مسیر را ادامه بدهیم، تا به این برسیم که یک حقیقت مطلق در این عالم داریم که همه کمالات و دارایی‌ها را به نحو بی‌نهایت دارد، نمی‌توانیم که این حقیقت بزرگ را در اندیشه‌های آزادانه بعدی خود نادیده بگیریم.

این حقیقت بزرگ همان مطلوب و معشوق فطرت ماست، و اگر شکوفایی فطرت در ایمان آوردن به نسخه نجات ماست، و اگر این شکوفایی فطرت که ایمان است، اشتراکی است که اخوت را شکل می‌دهد، باید گفت که رابطه آزاداندیشی و اخوت این است که آزاداندیشی که حق‌گرایی و حق‌پذیری است، مهم‌ترین گام برای ورود به جامعه ایمانی و رابطه اخوت ایمانی است، و اگر در جامعه‌ای آزاداندیشی نباشد، اخوت ایمانی بستر شکل‌گیری مؤثری نخواهد داشت. همچنین از این طرف اخوت ایمانی که تن دادن به حق برای شکوفایی فطرت است، و بزرگترین مسیر حق‌گرایی و حق‌پذیری را فراهم می‌کند، بهترین عامل برای شکل دادن به یک جامعه آزاداندیش است.

 

#یادداشت_343

اخوت و فطرت

اخوت یکی از حقایق مهمی است که اگر بخواهیم به سمت نهادینه کردن مردم سالاری دینی حرکت کنیم، بی‌شک نیازمند این هستیم که روابط اجتماعی جامعه مؤمنین بر مبنای اخوت شکل بگیرد، اساساً جامعه ایمانی یک جامعه برادرانه است.

إنَّمَا اَلْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ  ﴿الحجرات‏، 10﴾

یکی از مباحث مرتبط با بحث اخوت، بحث فطرت است. فطرت را یک اشتراک بزرگ انسانی در سرشت همه آنها تعریف می‌کنند، به عبارتی فطرت به این معناست که انسان یک وجود جهت‌دار است، وجودی خنثی نیست، در درون انسان یک میل و کششی به سمت کمال و دارایی سرشته شده است.

انسان‌ها همه دارای این فطرت الهی هستند، به بیان حضرت امام (ره)

‏‏بباید دانست که آنچه از احکام فطرت است چون از لوازم وجود و هیآت مخمّره در اصل طینت و خلقت است، احدی را در آن اختلاف نباشد- عالم و جاهل و وحشی و متمدن و شهری و صحرانشین در آن متفق اند. هیچیک از عادات و مذاهب و طریقه های گوناگون در آن راهی پیدا نکند و خلل و رخنه ای در آن از آنها پیدا نشود. اختلاف بلاد و أهویه و مأنوسات و آراء و عادات که در هر چیزی، حتی احکام عقلیه، موجب اختلاف و خلاف شود، در فطریات ابدا تأثیری نکند.‏ … ولی از امور معجبه آن است که با اینکه در فطریات احدی اختلاف ندارد- از صدر عالم گرفته تا آخر آن- ولی نوعا مردم غافل اند از اینکه با هم متفق اند، و خود گمان اختلاف می نمایند، مگر آنکه به آنها تنبه داده شود، آن وقت می فهمند موافق بودند در صورت مخالفت. (شرح چهل حدیث ص 179-180)

لذا به نظر می‌رسد امور فطری یک امور مشترک بین همه انسان‌ها بما هو انسان است.

اخوت را می‌شود ترجمه همین اشتراک در لایه‌ی نسبت انسان‌ها با یکدیگر تعریف کرد، و این اتحاد در جان‌ها را اگر در یک هویت اجتماعی ببینیم به آن اخوت بگوییم. اگر اینطور باشد اخوت یک حقیقت مشکک می‌شود که هر چه انسان‌ها به حقیقت وجودی متعالی خود که مقام انسان کامل است نزدیک‌تر باشند، برادرتر هستند.

اما ظاهراً با وجود اینکه همه انسانها یک نقطه مشترک به نام فطرت دارند، و این یک اشتراک عمومی انسانی است، اخوت یک اشتراک خاص باشد نه یک اشتراک تشکیکی در بین همه انسان‌ها، اخوت اساساً در بستر جامعه ایمانی مطرح است، یعنی اگر انسانهایی ایمان آوردند حال که می‌خواهند در یک رابطه و ترابط با هم قرار بگیرند، آن چیزی که باید مبنای زیست اجتماعی آنها قرار بگیرد، روابط برادرانه نشئت گرفته از این روح ایمانی است.

با این تقریر اخوت با وجود اینکه با شدت و ضعف ایمان در افراد و کلیت جامعه ایمانی، می‌‌تواند شدید و ضعیف شود، اما اگر فردی از هویت ایمانی خارج شد، یا جامعه‌ای دارای هویت ایمانی نباشد، اخوت نمی‌تواند بین افراد آن جامعه و هویت اجتماعی آنها جاری شود.

لذا با وجود اینکه آن بستر اشتراک فطری که یک بستر الهی است؛ فِطْرَتَ اَللّهِ اَلَّتِي فَطَرَ اَلنّاسَ عَلَيْها ﴿الروم‏، 30﴾؛ زمینه را برای روابط اخوت ایمانی فراهم می‌کند، اما اگر آن اشتراک از یک حدی پایین تر آمد دیگر به آن یک مرتبه ضعیف از اخوت نمی‌گوییم.

 

#یادداشت340

الگوی چرخه‌ی فنری در ایده فرهنگی مادر

شاید بهتر باشد ایده‌ی فرهنگی مادر را یک خط مستقیم نبینیم. شاید بتوان گفت «مردم‌سالاری»، «هویت» و «پیشرفت» به صورت یک چرخه باشند با پس زمینه‌ی «ذائقه‌ی توحیدی»، «آیین مهدوی» و «ولایت فقیه»؛ چرخه‌ای به صورت یک فنر که همین‌طور که چرخه می‌چرخد بالا‌تر هم می‌آید.

«مردم‌سالاری»، «هویت» و «پیشرفت» رابطه دوسویه دارند و هرچه مردم سالاری رقم بخورد هویت بیشتری رقم می‌خورد و هر چه هویت نوین شیعی پررنگ‌تر شود و احیا شود، مردم‌سالاری بیشتر می‌شود و همچنین است در رابطه‌ی با پیشرفت و مردم سالاری و پیشرفت و هویت.

و همچنین این الگوی چرخه‌ی فنری شکل را در درون خود «مردم‌سالاری» که در آن به سه عنصر «اخوت و مواسات»، «آزاداندیشی» و «زندگی‌گرایی» اشاره شده است نیز می‌توان جاری کرد؛ بین این سه عنصر هم همان رابطه‌ای که سعی شد در فوق میان «مردم‌سالاری»، «هویت» و «پیشرفت» برقرار شود، بین این سه عنصر با زمینه‌ی «مردم‌سالاری» و به تبع آن زمینه‌ی «ذائقه‌ی توحیدی»، «آیین مهدوی» و «ولایت فقیه»، این سه عنصر هم رابطه‌ی چرخه‌ی فنری شکل داشته باشند.

به عبارت دیگر «آزاداندیشی» و «اخوت» و «زندگی‌گرایی» باهم‌دیگر در رابطه‌ی دوسویه هستند و هر چرخه و دور این‌ها روبه جلو می‌باشد همانگونه که فنر به اینگونه است.