یادداشت در اردوی تهران 3

بسم الله الرحمن الرحیم

همراهی با بار ارزشی دادن به تهاجم که توسط استاد اتفاق افتاد برای بنده میسر نشد.
یعنی اگر تهاجمی که ایشان ارزشمند میدانندش قابل ارزشدهی باشد، این ارزشمندی بالاصاله متعلق به مستنبطن هجوم بودن نیست.

این را میفهمم که ما با بسیاری از مکاتب از ریشه تضاد و تعارض داریم، و در طراحی اصیل خودمان اصلا منفعل از آن ها نیستیم، و تبعا نباید به گونه ای باشد که هَمّ ما همواره متوجه ساختن سد در برابر آن ها باشد، ولی دریافتم این است که اینکه ما “هجوم هستیم نه دفاع” حکایت گر درستی از این مساله نیست.
.

اتفاقا این طور به نظر میرسد که اگر بحث ما یک بحث ریشه ای باشد،  ادبیات تهاجم و دفاع خودش منفعلانه است، و بیش از حد طرف مقابل را به رسمیت شناخته است.

در بحث ریشه ای ما اصلا چه کار داریم به اینکه طرف مقابلی تصور کنیم که بعد به این فکر کنیم که ما مهاجم به اوییم یا مدافع در برابر او؟
.

ما نگاه میکنیم به خودمان میبینیم اقیانوسیم، بعد حالا سوال میشود شما در برابر کف های کناره ی دریا هجوم هستی یا دفاع؟ خب ما یک نگاه به خودمان می اندازیم و یک نگاه به او و جوابی میدهیم! ولی اصلا او کیست در این وسط؟
.

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها