تأملی پیرامون لایه‌بندی کنشگران گفتمان سازی

بسم الله الرحمن الرحیم

محور کجاست؟

در گفتمان سازی محور کیست؟

چه کسی اراده کرده یک گفتمان محقق شود؟ (هر پدیده انسانی، تا وقتی یک شخص نباشد که اراده کند، اعضا و اجزا، منسجم نمی شوند تا آن پدیده اتفاق بیافتد.)

چه کسی ساختاری برای گفتمان ترسیم می کند، افراد را می چیند، به هر کس نقشی می سپارد، و دائما نظارت و پیگیری دارد که گفتمان محقق شود؟

جایگاه این کسی که اراده کرده، کجا است؟ آیا نقش رهبری فکری با اوست؟ آیا نقش رهبری فرهنگی با اوست؟ یا اصلا فراتر از این لایه بندی ها قرار دارد.

به نظر من که جایگاه کسی که اراده کرده، فراتر است. به صورت مستقیم با تک تک این لایه ها ارتباط دارد. و برای هر کدام مشخص می کند که چطور در لایه خود نقش ایفا کنند، تا غرض از گفتمان سازی در آن لایه حاصل شود.

اگر گفتمان سازی بخواهد محقق شود، در لایه رهبری فکری، کسی که آنجا فعال شده، باید یک کار خاصی انجام دهد، نه هر کاری که مربوط به رهبری فکری است. یک کار خاص در لایه رهبری علمی که پروژه گفتمان سازی را جلو ببرد. آن کار را به عنوان یکی از اجزای پازل گفتمان سازی انجام می دهد. وقتی با این حیثیت در نظر می گیرد، خیلی متفاوت می شود، تا زمانی که این حیثیت را نداده، و به صورت رها و بی طرح، مشغول رهبری علمی خود است.

این که کار رهبری علمی، چطور می تواند به گفتمان سازی کمک کند، و کجای پازل را تکمیل می کند، توسط این کسی که اراده کرده گفتمان سازی محقق شود، باید برای او تبیین گردد. واضح بشود. تا وقتی واضح نشود، دقیق و نقطه‌زن نمی تواند آن طور که صاحب اراده گفتمان سازی می خواهد، پروژه را جلو ببرد.

اصلا می خواهم بگویم که صاحب اراده است، و طرحی که او ریخته، که نقشه را جلو می برد. هر کس هم می خواهد در این طرح، نقشی را قبول کند، هر چه دقیقتر بداند جایگاهش چیست و چه وظیفه ای در این طرح به او محول شده، بهتر می تواند نقشش را ایفا کند.

به نظرم این نگاه که گفتمان سازی، مثل یک چرخه است، فعالش کنیم، خودکار و خود‌به‌خود به حرکت خود ادامه می دهد، یک نگاه خام است. دائما نیاز به رسیدگی دارد. حتی باید گفت نیاز به رسیدگی بیش از فعالیت هر یک از لایه ها است.

در مباحثه دوستان، نقش این رسیدگی را کمرنگ دیدم. و اصلا حتی جایگاهی برای آن در طرح ها، دیده نشد.

باید مشخص شود که نوع ارتباط و کمکی که این صاحب اراده، به هر لایه دارد، به چه نحوی است.

نکته دیگر این است که نوع ارتباط لایه ها با هم به چه نحو است؟

آیا می توان به صورت شاخه ای ترسیم کرد که هر کس از چه افرادی خط گرفته است؟ یا باید طبقات را تشخیص داد، و در هر طبقه، متناسب با نقش خودشان، نیازهایشان را پاسخ گفت، تا به طور طبیعی آن واکنشی که انتظار داریم در هر طبقه را انجام دهند.

یعنی چی؟ مثال می زنم. بر فرض آ.پناهیان را در جایگاه رهبری تبلیغی می دانیم. طبیعتا برای اینکه او بتواند نقشش را به خوبی در این طرح گفتمان سازی ایفا کند، نیازهایی به لایه قبلی (رهبری فرهنگی) دارد. آیا قرار است که از شخص مشخصی این را دریافت کند. مثلا بگوییم در طرح ما، 50 نفر در لایه رهبری فرهنگی فعال شده اند، اگر می خواهی در طرح ما بازی کنی، باید به یکی از این 50 نفر متصل شوی.

یا اینکه می گوییم در لایه رهبری فرهنگی، به صورت ابری معلوم است که افرادی که آ.پناهیان به آنها مراجعه می کند برای تأمین نیازهایی که به لایه رهبری فکری دارد، چه کسانی هستند. ما برای فعال کردن لایه رهبری فرهنگی، سراغ آن دسته افراد مورد مراجعه می رویم، و آنها را به تدریج با طرح خودمان توجیه می کنیم. دیگر لازم نیست به آ.پناهیان بگوییم به کی مراجعه کن، بلکه بدون اینکه احساس کند دارد تأثیر می گیرد، از لایه رهبری فرهنگی مورد نظر ما، تأثیر می گیرد.

البته باز تأکید می کنم که چه به این نحو باشد که بدانند دارند تأثیر می گیرند، یا ندانند که دارند تأثیر می گیرند، در هر صورت، باید این طرح گفتمان سازی را بدانند، تا بتوانند به درستی در این طرح بازی کنند. این صحیح نیست که نقشه ای داریم که افراد بدون آنکه بدانند، در آن بازی می کنند و آن را جلو می برند. این بهره‌وری طرح را پایین می آورد. هر کس در نقش خود متمرکز نمی شود. (البته در مقابل هم اگر بخواهیم نقش ها و طرح را خودآگاه برای افراد کنیم، و اختیار و انتخاب را برای آنها فعال کنیم، امکان مقابله و گارد گرفتن وجود دارد. که برای آن هم باید فکری کرد.)

0 0 رای ها
امتیازدهی به یادداشت
اشتراک در
اطلاع از
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها