مرکب حقیقی از نگاه شهید مطهری

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_246 (بخش دوم)
#جلسه_324

💠 تغییر اصطلاح مرکب حقیقی توسط شهید مطهری برای توجیه مرکب حقیقی بودن جامعه!

5️⃣ خود جناب شهید مطهری نیز وقتی دارند منظومه را شرح می دهند، ترکیب حقیقی را به همین معنا می گیرند:

«مى‌گويند مركّبها يعنى اشيائى كه جزء دارند بر دو قسمند: بعضى مركبها مركبهاى اعتبارى است، يعنى وحدت آنها در خارج حقيقتى ندارد، كه اينها اصلا قابل بحث نيست، مانند اينكه ما براى اين ضبط صوت اعتبار وحدت مى‌كنيم. واقعيت اينها كه وحدت ندارد، اعتبار وحدت و تركيب كرده‌ايم؛ يعنى در واقع در اينجا جزء و كل به معنى واقعى وجود ندارد، چون «كل» ى وجود ندارد، «كل» اعتبارى است.
بعضى مركبهاى ديگر مركب حقيقى است. مركب حقيقى در جايى است كه بين اجزاء مختلف مركب وحدت حقيقى وجود داشته باشد.»
مجموعه آثار استاد شهید مطهری، جلد: ۹، صفحه: ۴۶۴
❇️ همانطور که می بینیم ایشان در این متن #ضبط_صوت که یک مرکب صناعی است را به عنوان مثال مرکب اعتباری ذکر می کند، اما در آثار دیگرشان از دست دادن آثار مستقل را به عنوان معیار تعریف مرکب حقیقی انتخاب می کنند، لذا مرکبات صناعی مثل همین ضبط صوت که اجزاء هویت خود را از دست ندادند و یک وحدت حقیقی رخ نداده است، ولی اثر مستقل خود را از دست داده اند را مرکب حقیقی حساب می کنند.
🔺 لذا به نظر می رسد ایشان یک عدولی از تعریف مرکب حقیقی در اصطلاح حکما کرده اند و اصطلاحی که ایشان می فرمایند یک اصطلاح جدید است که مربوط به خودشان است؛ و به نظرم اصطلاح ضعیفی هم هست و ناشی از این است که بین موجودات حقیقی و موجودات اعتباری خلط برایشان صورت گرفته است.
🔺 این اصطلاح سازی هم ناشی از این است که یک مرکبی به نام جامعه را دیده اند و نمی خواستند آن را در مرکبات اعتباری قرار بدهند، از آن طرف با این تعریفی هم که حکما از مرکب حقیقی می کردند جامعه نمی توانست به عنوان یک مرکب حقیقی تلقی شود، لذا در تعریف مرکب حقیقی دست بردند تا بتوانند از مرکب اعتباری شدن جامعه فرار کنند.
🔺 متن زیر این انگیزه ایشان را نشان می دهد:
🏷 «جامعه‏، مركّب‏ حقيقى‏ همانند مركّبات طبيعى نيست امّا مركّب صناعى هست، و مركّب صناعى خود نوعى مركّب حقيقى است هر چند مركّب طبيعى نيست.
مركّب صناعى مانند يك ماشين كه يك دستگاه مرتبط الاجزاء است. در مركّب طبيعى اجزاء، هم هويّت خود را از دست مى‏دهند و در «كلّ» حل مى‏گردند و هم بالتّبع و بالجبر استقلال اثر خود را، امّا در مركّب صناعى اجزاء، هويّت خود را از دست نمى‏دهند ولى استقلال اثر خود را از دست مى‏دهند، اجزاء به گونه‏اى خاص با يكديگر مربوط مى‏شوند و آثارشان نيز با يكديگر پيوستگى پيدا مى‏كنند و در نتيجه آثارى بروز مى‏كند كه عين مجموع اثر اجزاء در حال استقلال نيست‏.»
مجموعه آثار شهيد مطهري ؛ ج‏2 ؛ ص336
🔺 در این متن می بینیم که ایشان قائل به این میشود که #جامعه_مرکب_صناعی_است و سپس تلاش می کنند مرکب صناعی را به عنوان یک مرکب حقیقی توضیح بدهند.
.

مشخصات اسلام

#یادداشت_مشخصات_اسلام
#محد_صحرایی #یادداشت_80
#جلسه_324

وقتی سراغ المیزان میرویم به تدریج درمی یابیم که علامه سر هر مساله ای، مبتنی بر اندیشه ی فلسفی صدرایی شان مسائل را تحلیل میکنند و هضم میکنند.
بعنوان مثال ایشان مبتنی بر نگاه وجودی و فهم وجود ربطی از انسان هر جا به گزاره ای در مورد انسان می پردازند از این منظَر، به انسان می نگرند.
مثلا نقطه شروع تربیت انسان که همان تربیت فطری است را ایجاد احساس نیاز و فقر به خداوند میدانند .
و یا در تبیین و تعریف حقیقت ایمان در انسان می فرمایند: «حقیقت ایمان به خدا عبارت است از تعلق و وابستگی قلب به خضوع در برابر خداوند .»
ایشان توانسته اند اندیشه ی قدرتمند صدرایی شان را سر تفسیر هر پدیده ای و هر گزاره ای امتداد دهند و نظام فلسفی شان را از کتابخانه ای بودن در بیاورند و این سبب شده تا در سرتاسر آثار شان یک پیوستگی و نظم فکری خالص و ناب احساس شود و هیچگاه مفاهیم علوم غربی نتوانند ذهن ایشان را مخدوش کنند.
به نظرم به چند دلیل کسانی که به دل صحنه میزنند نمی توانند کاری از پیش ببرند و به تدریج در دامن علوم غربی می افتند:
1- نگذراندن دوره ی حکمت و عرفان غنی
2- کتابخانه ای ماندن و عدم توانایی امتداد دادن به اندیشه ی فلسفی
3- انتزاعی بودن و به دامن تجربه و صحیح و خطا و عملیاتی نرفتن اندیشه های تولید شده، بخاطر وجود مانع بزرگی بنام تمدن غرب که با کلی عِدّه و عُدّه و پارادایم علمی غالبش در متن مسائل حیات بشری در جریان است و راهی برای ورود دیگران باقی نمی گذارد. دقیقا مثل مساله ی طب سنتی یا مساله ی اقتصاد .

هویت جامعه

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_324

🔰هویت جامعه

🔺احکام اسلام بر اساس اجتماع
🔺تغییر جامعه توسط فرد
تبدیل فرد به روح کلی
سفر چهارم اسفار
مدارا
🔺غلبه ی قوای اجتماعی بر قوای فردی
تقدم تربیت اجتماعی بر تربیت فردی
تربیت اجتماعی انبیاء الهی
فرهنگ، ابزار تربیت اجتماعی
🔺ترکیب حقیقی
شخصیت حقیقی
.

تجربه حلقه اندیشه کلامی

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_105
#جلسه_323
#تجربه
#حلقه_اندیشه_کلامی

با گذشت 2سال ازعمر بابرکت حلقه اندیشه کلامی این حلقه فراز و نشیب های مختلفی را تجربه کرده
نسبت به بعضی از حوادث مقاوم و نسبت به بعضی انعطاف پذیر بوده
شاید در مواقعی هم منفغل عمل کرده

طبیعتا به مرور زمان این پدیده پیچیده تر و سخت تر از روز ها و ماه های اولی خود بوده
اما هویت و ماموریتش همان چیزی است که در ابتدا شروع شده بود.
مدیریت حلقه اندیشه کلامی برای رسیدن به طراز خود به شدت کار سختی است
این حرف را آقای شرافت به خوبی درک می کنند.
مدیریت یک نرم افزار با این همه افزونه و قابلیت یک پدیده فوق العاده ای است
سختی کار وقتی است که مخاطبین این حلقه طلاب باشند
که بیشترین متغیر را در زندگی خود دارند
توقع این حلقه از مخاطبین روزی 2ساعت کار است 1ساعت کلاس
و یک ساعت مطالعه و یادداشت
قریب به یک سال است که سعی دبیر کلاس بر حضور و یاددشت نوشتن است یعنی روزی 1ساعت و نیم
اما ما الان این را به خوبی می بینیم که این دو تعهد هم به خوبی اجرا نشده
شاید از بیرون وقتی نگاه می کنیم این مسئله خیلی پیچیده نباشد
ولی حقیقتش این نیست شاید بالای 200ساعت دبیر حلقه باید وقت بگذارد تا مسائل و مشکلات مربوط به این دو تعهد را بررسی کند که چرا این دو مسئله حل نمی شود توقع که توقع نابجای نیست 1ساعت ونیم کلاس و یادداشت
با اینکه مدتی برای خود من این حلقه و این نرم افزار یکی از زمین های بازی بوده که بهش فکر می کردم
و تا حدی با چالش ها و آسیب هایش دست و پنجه نرم کردم
وقتی میخواهم آسیب اصلی را بررسی کنم و به ریشه ای ترین دلیل را پیدا کنم
به#عزم می رسم یعنی فعلا آخرین تحلیلم از این پدیده این است که ما هنوز عزم نکرده ایم برای شروع این کار والا 1ساعت و نیم وقت زیادی نیست
حضرت استاد شاید در این دوسال نزدیک 50 جلسه به تبیین و توضیح و انگیزه بخشی پرداخته باشند ولی نتیجه مطلوب هنوز حاصل نشده
واقعا ادم خسته می شود وقتی یکسال تلاش کنی تا دو چیز را بالابیاوری و آخرهم به مطلوب کامل خود نرسیده باشی
به نظر باید #عزم و #اراده را جدی تر گرفت

نقش اندیشه های بنیادین در معماری های اجتماعی

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_323
#اندیشه_های_بنیادین

🔰نقش اندیشه های بنیادین در معماری های اجتماعی

اگر روی بنیاد های فکری کار جدی نکنیم. زمانی که در میدان می خواهیم یک سازه ی اجتماعی را معماری کنیم و در حال انجام یک کار واقعی هستیم که در مطمح نظر هست، آن چنان در معرض ایده های واگرا قرار می گیریم که اگر یک ذائقه ی علمی داشته باشیم، سکوت می کنیم! اگر هم خلاص باشیم، شروع به چه چه زدن می کنیم و به صورت استذواقی ایده می دهیم!

این مصیبت بزرگی است و خیلی ها الان در جامعه این کار را می کنند و مایه ی آزار و اذیت هستند. البته نیت های خوبی دارند و سرمایه های خوبی را جمع کرده اند اما زمانی که طرحی ارائه می کنند، انسان نگران می شود. خوب که نگاه می کنید، می بینید که بدون پیاز و بن و ریشه به بالا می رود.

از آنجا که سرعت طرح سؤالات در صحنه بالاست، تنها راه این است که پشتیبان تحصیلات را عمیق و قوی بکنیم تا اگر هم به سؤال ها پاسخ های ذوقی داده شد، خود ذوق کاملا پرورده و سیقل داده باشد و خروجی قابل اعتماد باشد.

به همین منظور لازم است که از تحقیقات بنیادینی که خودش را به سمت انقلاب کشیده است به خوبی تغذیه کنیم و با آن انس بگیریم.

اگر اینطور نگاه بکنیم باید بگوییم که ما 40 سال است که نه درست و حسابی مطهری خواندیم، نه آقا خواندیم، نه امام خواندیم نه … همه ی این ها جای کار دارد. نخبگان ما باید به این مسئله توجه کنند. الان نخبگان ما روی فقه و اصول و ادبیات و این بحث های کاملا چکش خورده، اهمیت می دهند، که خوب هم هست اما اینجا ها رونقی نداریم.

مثلا اگر آقای فلانی بحث های شهید مطهری را ارائه بکند، اینقدر نکات ارائه می کند که آدم متوجه می شود شهید مطهری در چه وادی قدم برداشته است و چه کاری انجام داده است.

لذا باید نیروی انقلابی که می خواهد سر صحنه بنایی را برپا کند، از توان معرفتی برخوردار باشد. به تعبیری باید مته ی او را تیزتر بکنیم تا بتواند بدون فوت وقت و کیفیت بالایی، یک صحنه ای که به نظر بسته می رسد را بدرد و راهی به سمت نقطه هایی که هیچ موقع در اختیار ما نبوده باز بکند و ما را به جلو ببرد و کرانه های ما را گسترش بدهد.

اینجا ها معماری ها و مهندسی های زیادی نیاز هست. امیدواریم که جزء کسانی باشیم که در این وادی قدم می گذاریم و به موقف و ایستار قابل دفاعی می رسیم.

اراده

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_110
#جلسه_323

خیلی ممنون از برادر خانی بابت این جنس دغدغه‌ها و اینکه باعث شد ایده یادداشت امروزم را پیدا کنم.

بحث اراده که در انتهای یادداشت به آن اشاره‌کردید، قابل توجه است این چند روز که صوت نهایه استاد امینی‌نژاد را گوش می‌دهم، به بحث کیفیات نفسانی و بحث اراده رسیده است.

اراده مبدا علمی دارد و قبل از اراده، تصور و تصدیق لازم است. ابتدا باید به خوبی شی تصور شود و بعد از آن خود را هم شناخت و در مرحله بعد به تصدیق فایده شیء نیاز است و بعد از آن باید نیاز به آن فایده را بداند و نداشتن آن مطلوبیت را در خود ببیند و در مرحله بعد باید بداند که توانایی داشتن و کسب کردن این مطلوبیت را دارد. در اینجا بسته علمی تکمیل می‌شود و باید بعد از آن شوق شکل گیرد و انبعاث به وجود آید تا اراده برای انجام فعل ایجاد شود و در نهایت قوه عامله فعل را انجام دهد.

این مراحل را می‌توان در عدم اراده‌ی ما به انجام دادن تعهد‌ها هم تطبیق داد. البته مشکل تنها فقط در اراده نیست، عوامل دیگر هم هستند که در کنار هم دیگر باعث رقم خوردن این اتفاق شده است؛ به عنوان مثال سبک‌زندگی‌ها و بی‌برنامه‌گی ها و …

از آنجایی که نباید زمان یادداشت نوشتن از ۳۰ دقیقه بیشتر شود و استاد امروز هم بر این امر تاکید کرند، دیگر تطبیق دادن مراحل کلی اراده را انجام نمی‌دهم به امید آنکه یکی از دوستان در یادداشت خود به آن بپردازد و یا اینکه هر یک از دوستان بر خود تطبیق دهند.

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#مشخصاتـاسلام
#یادداشت_122
#جلسه_323

در ادامه مباحثه برادر خانی و خواجه

به گمان حقیر مهم ترین عامل کم گذاشتن در این سنخ از مسائل عدم نظم است نه عدم اراده.
عزم و اراده جوهر انسانیت است و بدون آن اصلا اعمال و افعال انسانی شکل نمیگیرد بنابراین قطعا اراده در رشد انسان موثر است.
لکن عامل مهمی که باعث میشود ما بسیاری از برنامه ها را در زندگی مان، با وجود اراده بر انجام آنها، ناقص انجام دهیم، عدم نظم است.
در مورد اندیشه کلامی و نرم افزار آن چندین مرتبه توضیح داده شده و لااقل بخش قابل توجهی از رفقای کلاس به ضرورت انجام این نرم افزار واقفند و برای تحقق آن در تلاشند. لکن در عمل جا می مانند. یعنی در واقع عزم این کار وجود دارد لکن مهارت تحقق آن وجود ندارد.

طلبگی بر خلاف بسیاری از حرفه های دیگر، زیست چند بعدی است. لازم است در چندین عرصه به صورت هم زمان رشد حاصل شود. بعد علمی، بعد اخلاقی، بعد معنوی و بعد مدیریتی و رهبری، بعد مهارتی و….. که هرکدام به خودی خود دریای عظیمی هستند. مثلا فقط بعد علمی در زندگی طلبه حداقل در طول سال به 3 علم فقه و اصول و فلسفه تقسیم میشود. دستیابی به همه این عرصه ها حاصل نمیشود جز در سایه نظم.

جامعیت در گرو نظم است. به جز با برنامه ریزی دقیق و التزام سختگیرانه به اجرای آن نمیشود این را حاصل کرد.

تجریه شخصی:
کاری که مدتی تجربه کردم و بسیار مفید بود این بودن که لیست تمامی کارهایی را که باید به صورت روزانه انجام میدادم و هر روز تکرار میشدند را یادداشت کردم و در جدول هفتگی قرار دادم و به شدت متعهد شدم که کل لیست را انجام دهم. هرکدام را که انجام میدادم جلویش تیک می زدم. این کار باعث میشد که هیچ کدام از این تعهدات روزانه در میان انبوه کارهای روزانه گم و فراموش نشود و در پایان هفته نیز محاسبه ای از میزان پایبندی به تعهدات انجام میدادم.
این کار باعث شد به نظم خیلی خوبی برسم. به نحوی که علاوه بر کارهای علمی و کارهای خدمتی و امور خانواده، جا برای ورزش کردن هم باز شد. البته به خاطر کارهای پیش بینی نشده و… باز هم فراوان پیش میاید که از چند برنامه جا می مانم و باید برای به بند کشیدن آنها نیز کسب مهارت کنم.

تأملی در مأموریت حلقه اندیشه کلامی

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_114
#جلسه_323

🔰تأملی در مأموریت حلقه اندیشه کلامی

❓متکلم انقلابی و روشنفکر دینی در خط انتقال معارف چه نقش و مأموریتی دارد؟

💠این بیان رو با استمداد از تعاریف مرحوم عین صاد عرض میکنم.

🔴 #قول_بلیغ
قول بلیغ، قولی است که رسا باشد و بتواند از موانع ترس و بدبینی بگذرد و به ذهن و قلب طرف برسد:
«فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ وَ قُلْ لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغاً» / آیه 63 سوره مبارکه نساء

به نظر میرسد قول بلیغ بر عهده مبلغ و مربی عقاید است. مبلغ و مربی عقاید هر کدام متناسب با فرم کنشگری خویش بایستی از موانع ترس و بدبینی مخاطب عبور کرده و سخن را به ذهن و قلب مخاطب برسانند.

🔴#قول_لیّن
قول لیّن قولی است که غضب را تحریک نکند. گردبارهای وجود آدم را به جریان نیندازد، وگرنه در این طوفان ها چیزی باقی نمی ماند. نفرتهایی به وجود می آید و خستگی هایی شکل میگیرد که امکان تعقل را از بین می برد.

به نظر می رسد قول لیّن اولا بر عهده مربی عقیدتی است. کسی که مأموریت و نقش خویش را تربیت عقیدتی مخاطب انتخاب کرده موظف به تدارک قول لیّن است.

🔴#قول_میسور
قول میسور، قولی اذست که مقدمات را برای مخاطبت فراهم کرده باشی، برای او تدریجی آورده باشی تا بعد از این مقدمات بتوانی از او درخواستی داشته باشی، وگرنه اگر این مراحل طی نشده باشد، قول تو لج مخاطب را در می آورد، عصیان میکند.

قول میسور را هم بنده در سبد مبلغ عقاید و مربی عقیدتی می بینم.هر چند با مربی عقیدتی گره خوردگی بیشتری این امر دارد.

🔴#قول_احسن
قولی است که برای دشمن زمینه بهره برداری فراهم نکند.

قول احسن به شدت گریبان متوجه مبلغ عقاید است. متوجه تربیون داران است. هر چه قله مبلغ عقاید بلندتر باشد بیشتر در معرض سیبل دشمنان قرار خواهد گرفت فلذا بیش از همگان بایستی خویش را مجهز به قول احسن نماید.

🔴#قول_سدید
🔴#قول_کریم

قول سدید قولی است که جلوگیر باشد، سد باشد. نقطه ضعفها را پر کند. نقطه قوتها را تقویت کند.
قول کریم قولی است که نه تنها با کرامت همراه باشد و نه گوینده و نه شنونده تحقیر نشده و ذلت نبینند بلکه خود کرامت باشد.

به نظر بنده این هر دو در سبد نقش و مأموریت حلقه اندیشه کلامی است.

متکلم و روشنفکر دینی بایستی بر کرانه های فهم و عقاید دینی حرکت نموده و جهان فکری فرهنگی حیات ایمانی را مدام رصد کرده و نقاط ضعف و قوت را شناسایی کنند.
اما در مقام برآوردن حاجت متکلم انقلابی و روشنفکر دینی مهمترین وظیفه اش تدارک یک هویت عقیدتی معرفتی تمدنگرای نوین است.
متکلم انقلابی وظیفه اش این است که آن تقریری از عقاید دینی عرضه کند که مخاطب از تجهیز خویش بدان عقاید حس کرامتش برانگیخته شود.
آن انسانی که جوهره وجودی اش با کرامت عجین شده باشد اولوالعزم خواهد شد.
آن عقیده ای که کرامت بخش باشد همان عقیده سدید است. عقیده کرامت بخش است که نه تنها سدید است بلکه سداد و استحکام به ارمغان می آورد.
عقیده کرامت بخش است که دلمشغولی و همت انسان را به امور متعالی گره زده و او را از بند هر شهوت و میل دنیایی رها خواهد ساخت چرا که:
مَن‌ كَرُمَت‌ عَلَيهِ‌ نَفسُهُ‌ هانَت عَلَيهِ شَهوَتُهُ.
روشنفکر دینی کاری خدایی میکند کرامت می آفریند و کرامت می بخشد و بهشت عقایدی مملو از کرامت و بزرگواری به بشریت می بخشد همانگونه که حق سبحانه فرمود: لقد کرمنا بنی آدم

علوم انسانی نخبگان حوزوی

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_244
#جلسه_323

💠 علوم انسانی نخبگان حوزوی که به صحنه زده اند را منفعل کرده یا تمدن غرب؟!

نخبگانی حوزوی ما که وارد معماری اجتماعی شده اند وقتی در معرض طوفانی از اقتضائات و مسائل متنافر و ایده های واگرا قرار می گیرند، افرادی از آن ها که به لحاظ علمی کم مایه هستند وارد تأیید فضای موجود که متأثر از علوم انسانی غربی است می شوند و بعد از مدتی خودشان هم با وجود اینکه به لحاظ نیت خالص هستند به لحاظ شخصیت و فکر و عمل خطرناک می شوند و در بهترین حالت یک چیز التقاطی از آب در می آورند.
اما کسانی از آنها که ذائقه علمی دارند، چرا در مقابل این طوفان اقتضائات و ایده ها به سکوت کشیده می شوند و کپ می کنند؟
آیا صرفاً علوم انسانی غربی است که این واگرایی و انفعال را ایجاد می کند یا باید بگوییم که بروز تمدنی یافتن این اندیشه ها باعث انفعال آن ها شده است؟

شاید گفته شود که چه فرقی می کند، به هر حال در یک انفعالی نسبت به فضای غرب نخبگان ما به چنین وضعی گرفتار می شوند؟! اما به نظر تفاوت می کند، یعنی اگر علوم انسانی غربی فی نفسه لحاظ شود این قدرت را نداشت که مخصوصاً کسانی که با یک سبد دارایی خوب از تراث علمی حوزوی وارد صحنه می شوند را به انفعال بکشاند؛ واقعیت این است که انسان مدرن که انسان بریده از عالم غیب است، تمدنی بر پا کرده است و تمام مشتق های عملیاتی حرف های نظری و بنیادین خودش را در لایه های مختلف حیات اجتماعی گرفته است و نرم افزارهای متعدد زیست انسان را به تصرف خودش در آورده است و سحر عظیمی بر پا کرده است.

از آن طرف با هر تحلیلی میراث علمی ما نتوانسته خروجی تمدنی متناسب با خود را عرضه کند، بله در حال شدن هستیم و داریم به سمت حیات طیبه اسلامی و شکل دادن به تمدن نوین اسلامی حرکت می کنیم؛ اما غلبه تمدنی خیلی مسئله عجیبی است، غلبه تمدنی باعث می شود که سر صحنه عملیات های بزرگ اجتماعی حتی پیچیده ترین ذهن ها و نخبگان و بلکه نوابغ جامعه شما ایده های شدنی برای خروج از آن صحنه نداشته باشند، علت قفل کردن ذهن و کپ کردن نخبگان ما این است که طرف مقابل محصول تمدنی ارائه کرده است و الان چشم ها و دل ها را پر کرده است و تو داری به یک چیزی اشاره می کنی که نیامده و در واقعیات حیات جاری نشده؛ هر چند که حرف تو را فطرت همه انسان ها هم تأیید کند.

لذا باید گفت که عامل اصلی انفعال نخبگان بروز تمدنی یافتن علوم انسانی است و الا صرف دانش اگر بود، نمی توانست این صحنه انفعالی را برای نخبگان و خواص جامعه ما ایجاد کند.

کلام و جامعه

#مشخصات_اسلام
#یادداشت
#احمد_قوی
#یادداشت_74
#جلسه_323

آن مقداری که از تاریخ علم کلام خوانده ایم کافی است تا متوجه شویم کلام و مباحثات کلامی در قرون اولیه نه تنها در متن حیات اجتماعی جاری و نقش آفرین بوده بلکه شاید بتوان گفت که اساسا متولد شده از درگیری های شدیدی سیاسی اجتماعی است. یعنی می توان گفت که مکاتب کلامی زاییده ی دعواهای سیاسی اجتماعی موجود در عالم اسلامی است.
شاهد اساسی بر این مطلب قرابت هر کدام از مکاتب کلامی با جریان سیاسی متناظر به خود و هم چنین فراز و فرود مکاتب کلامی با ظهور و سقوط جریانات سیاسی است. فلذا می توان ادعا کرد که متکملین در آن دوران نقش تئوری پردازی و گفتمان سازی را بر عهده داشتند و هیچ جریانی خود را بی نیاز از متکلم نمی دانسته!

حال سوال اساسی این است که چه بر سر علم کلام و حوزه های علمیه آمد و چه فرآیندی طی شد که کلام نه تنها در متن حوادث سیاسی اجتماعی حضور ندارد بلکه حتی پاسخگوی سوالات فردی نیز نیست؟!
پاسخ به این سوال از این جهت مهم است که می تواند عامل و یا عوامل به حاشیه رفتن و اضمحلال علم کلام را به ما نشان دهد.

اما در این بین و در اوج نا امیدی از علم کلام ، ایده ی کلام انقلابی با تاسی و الگو گرفتن از متکلمان انقلابی بزرگی که در عصر حاضر پا به عرصه ی حیات گذاشته و خوش درخشیدند ، به مثابه ی یک نسیم روح بخش و امیدافزا در حال وزیدن به سوی ماست که امید می رود یکی از گام های اساسی تحول در حوزه های علمیه باشد ان شاء الله.
باشد که قدردان این نعمت ارزشمند باشیم
.

ما، و حق نون و قلم و قدم در وادی کلام انقلابی

#امید_فشندی
#یادداشت_186
#جلسه_323
#مشخصات_اسلام

🔰 ما، و حق نون و قلم و قدم در وادی کلام انقلابی

#به_یاد_دارم در سال‌های آغازین طلبگی كه به قول یكی از اساتیدم «اسهال قلم» داشتم، در موضوعات و مسائل مختلفی كه به‌گمانم می‌بایست ذهن طلاب را روشن كرد، می‌نوشتم و در قالب‌های مختلف در مدرسه پخش می‌كردم: از نشریه تا شب‌نامه، از تك‌نگاری تا درودیوارچسبانی… بعد كه فضای مجازی – خصوصا پیام‌رسان سروش – رونق گرفت و مدرسه یك گروه مجازی از مجموع طلاب و اساتید و مسئولان تشكیل داد، مباحثات و مجادلات بالا گرفت تا بالأخره مسئولان مدرسه برای صیانت از آرامش فكری فضای مدرسه، گروه را تعطیل كردند.

من البته دست از قلم برنداشتم و رفیق شفیق و همراهی هم جز قلم نداشتم، اما همواره در ذهنم این بود كه چرا از گفتن و نوشتن استقبال نمی‌كنند؟

حتی یك‌بار به مدیر مدرسه گفتم كه اگر من در آینده دچار التقاط و انحراف شوم، تقصیر شماست! خب وقتی به زبان خوش دارم افكارم را مطرح می‌كنم و در معرض قضاوت و بازخورد شما قرار می‌دهم، چرا استقبال نمی‌كنید؟ چرا فضا را سنگین می‌كنید كه دم از گفتن فروبندم و با خودم مشغول تفكر شوم؟

القصه؛ راهی را كه استاد فلاح عزیز در قالب “حلقه اندیشه كلامی” پیش روی ما گشوده است، هم صراط مستقیمی برای ساختن هویت فكری و فرهیختگی شخص ماست، هم هدیه‌ای به جامعه‌ی فكری و نخبگانی ایران اسلامی.

اگر این جمع مبارك به‌خوبی خود را بسازد، در واقع توانسته كه سقف فكر و اندیشه‌ی جامعه را بشكافد و طرحی نو دراندازد.

جهان فاسد مردم را
بریز دور و در این دوری
به عطر نافه‌ی خود خو كن

كمین بگیر جهانت را
سپس شكارچیانت را
به تیر معجزه آهو كن

مفصل‌اند زمستان‌ها
و برف نسخه‌ی خوبی نیست
برای سرفه‌ی گلدان‌ها

گلی نمانده خودت گل باش
تو را بكار و شكوفا شو
تو را بچین و تو را بو كن

۲۲ شهریور ۱۴۰۰

معاد

#محمد_امامی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_323
#معاد

📌معاد عنصر رهایی بخش انسان جاهلی مکی از بند شهوت هآ و زنجیر های طاغوتی، این اصل جدا ناپذیر از از حیات مسلمان، که در رگه رگه های قرآن علی الخصوص سوره های مکی جاری و ساری شده آرمانی لست برای گره زدن انسان زمینی به آسمان، در ذهن و قلب ما دچار تفسیر ها و تأویل های فردی شده که کم تر به امثال آیه “تری کل آمة جاثیة” و کم تر به این این اندیشیده آیم که یوم ندعو کل أناس بامامهم” چگونه در آخرت تصویر می شود و چگونه برای یک جامعه مسوولیتی تاریخی به ارمغان می آورد …

📍ما برای تربیت جامعه خود از معاد برای تربیت افراد با تبشیر های و تنذیر های مختلف بهره می بریم، اما هیچ گاه امت را دعوت به استغفار اجتماعی نمی کنیم، چون تصویری نه در ساحت دانش و نه در ساحت اندیشه از معاد یک جامعه نداریم،تا بتوانیم طرحی نو برای سلوک یک جامعه بیندازیم…

اختیار داشتن انسان

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_109
#جلسه_322

شهید بزرگوار از اختیار داشتن انسان، مسئول بودن را می‌فهمند و از اختیار لازمه‌ی مسئولیت می‌گیرند؛ هم مسئولیت اجتماعی و هم مسئولیت فردی.
این که بعد از اختیار اولین چیزی که توجه ایشان را جلب می‌کند، مسئولیت است تا حدودی نشان می‌دهد که اختیار را چگونه می‌بینند. این ذکر مسئولیت در پس اختیار نشان از آن دارد که این اختیاری که برای انسان متصور است به معنای آزادی تمام نیست و مناطقی هم هست که اختیار انسانی نفوذ در آن ندارد به عنوان مثال خداوند اختیار ما را در حیطه نظام خود راه نداده است که با میل خود در آن تغییر ایجاد کنیم و کسی نمی‌تواند در ثابتات عالم تغییر ایجاد کند. ولی درمقابل انسان گرفتار جبر هم نیست که نتواند سعادتمندانه سرنوشت خود را رقم بزند. به انسان امكان تغيير خود و تغيير سرنوشت خود را در دل نظامي متقن و حساب شده داده‌اند. و از آن مسئولیت اجتماعی که اختیار برای انسان می‌آورد، می‌توان فهمید که انسان امکان تغییر سرنوشت جامعه خود را هم دارد.
🌺

نسبت اختیار با مسئولیت

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_243
#جلسه_322

💠 نسبت اختیار با مسئولیت

در مشخصه 22 از مشخصات مربوط به بخش جهان بینی کتاب مشخصات اسلام شهید مطهری گفته است که اینکه انسان مختار آفریده شده است یکی از مشخصات اسلام است. بلافاصله بعد از بیان اصل سخن می فرمایند: «لهذا مسؤول خويشتن و جامعه خويشتن است.»

از این بیان شهید مطهری همانطور که ایشان در جاهای دیگر نیز فرمودند، بر می آید که «لازمه اختیار مسئولیت است» به عبارت دیگر «لازمه اختيار انسان، تسلط بر سرنوشت خود است؛ يعنى خودش مى‏تواند سرنوشت خودش را به دست بگيرد، تغيير دهد و بسازد.» [1]
این لازمه به چه شکل است؟! یعنی آیا هر جا که اختیار و آزادی وجود داشت بلافاصله و بدون حاصل شدن هیچ شرط دیگری مسئول بودن انسان ثابت می شود؟!
واقع این است که برای اثبات مسئولیت و تکلیف علاوه بر اختیار، لا اقل دو شرط دیگر نیز لازم است و آن آگاهی و قدرت است؛ که از این سه در کنار هم به عنوان #شروط_عامه_تکلیف یاد شده است، یعنی برای اثبات مسئولیت انسان باید علاوه بر آزادی او، علم متناسب و قدرت متناسب را نیز به او بدهیم. لذا علاوه بر اینکه مضطر مکلف نیست، جاهل و ناسی و همچنین عاجز نیز مکلف نیستند.
بنابراین باید گفت که آزادی و اختیار شرط لازم برای مسئولیت هست ولی شرط کافی نیست.

اما به گفته شهید مطهری چون مسئولیت یک امر اعتباری است نه یک امر تکوینی لذا باید ببینیم که بشر مسئوليت را در چه شرايطى اعتبار مى‏كند؟ مسئوليت در جايى اعتبار مى‏شود كه علاوه بر آزادى و آگاهى و توانايى، رسالت و تكليف هم در كار باشد، يعنى رسالت در مورد كارهايى است كه انسان به عنوان يك وظيفه و يك تكليف انجام مى‏دهد. در كارهاى غريزى و فردى كه انسان تحت تأثير يك ميل فردى يا يك ترس فردى انجام مى‏دهد، مسئوليت بى‏معنى است. [2]
لذا باید گفت که مسئولیت یک گره محکمی به #اراده_اخلاقی خورده است، و اگر جاذبه میل های غریزی و یا دافعه ترس ها باعث انجام یا عدم فعل می شود، به آن اطلاق مسئولیت و تکلیف نمی شود.
به عبارتی مسئولیت جزو #اعتباریات است، آن هم اعتباراتی که وقتی یک اراده اخلاقی عامل انجام فعل باشد، اطلاق می گردد.

 

🏷 پ.ن:
[1] مجموعه آثار شهيد مطهري (انسان شناسى قرآن)، ج‏29، ص: 189
[2] يادداشتهاي شهيد مطهري، ج‏7، ص: 81
.

جهان رسانه ای امروز و تعارض استقلال فرد و جامعه؟!

#مشخصات_اسلام
#یادداشت
#احمد_قوی
#یادداشت_73
#جلسه_322

جهان رسانه ای امروز و تعارض استقلال فرد و جامعه؟!

در بیان نورانی شهید مطهری (ره) ما بین رشد و استقلال انسان تناظر یک به یک مشاهده می شود.بدین صورت که هر چه مستقل تر رشید تر و بالعکس .
اما یکی از سوالات مهم در مورد رابطه ی استقلال ورشد فرد و جامعه این است که چه نسبتی بین استقلال فرد و جامعه وجود دارد؟
آیا برای رسیدن به جامعه ای مستقل لزوما باید استقلال فرد فرد جامعه رشد کند یا نه؟ ممکن است گفته شود چه بسا در مواردی بین استقلال فرد و جامعه تعارض هم برقرار شود. به این بیان که لازمه ی استفلال حداکثری افراد اعطای آزادی های بی حد و حصر در فضای ارتباطات و رسانه است. از سویی دیگر آزادی بی حد و حصر در فضای رسانه به این معناست که افکار عمومی جامعه بدون هیچ سنگر و محافظی در برابر هجوم گسترده دشمنان بی دفاع بمانند و همین عامل سبب شود تا ماشین جنگ رسانه ای دشمن با پروپاگاندای رسانه ای گسترده ذهن جامعه و به تبع استقلال آن را مورد خدشه قرار دهد!!
از سویی دیگر مرزبندی حول افکار عمومی جامعه اگر چه باعث تامین استقلال جامعه می شود اما همین خود می تواند عامل استخفاف تک تک افراد جامعه در برابر هویت جمعی گردد.
البته شاید بتوان گفت در فضایی که بمباران گسترده ی رسانه ای بر سر افکار عمومی یک جامعه برقرار است اعطای آزادی های حداکثری نه تنها عامل استقلال فردی نخواهد بود بلکه حتی استخفاف را در چهره ای بزک شده برای افراد به ارمغان خواهد آورد!

ریشه روانی جبرگرایی

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مهدی_اعلایی
#یادداشت_52
#جلسه_322
.
ریشه روانی جبرگرایی
انسان به طور طبیعی در هر حادثه ای به دنبال مقصر و در واقع به دنبال علت آن است. اما باز هم به طور طبیعی، بیرون از خود به دنبال مقصر می گردد و هر آنچه را که می تواند، به عنوان مقصر به خود و یا لااقل دیگران معرفی کرده و خود را آرام می کند که تقصیر و کوتاهی از جانب من نبوده.
.
جبرگرایان، صرفا یک گروهی نبودند که در برهه ای از تاریخ اسلام حضور داشته و عقاید خاصی داشتند؛ میل به جبرگرایی در وجود همه انسان ها هست.
.
واقعا جبرهای موجود در عالم هستی و زندگی خودمان، مثل زمان و مکان تولد، خانواده و نسب خود و … را که انکار نمی توانیم بکنیم؛ اما به نظر می رسد به جبرهای موجود در عالم هستی، دو نوع نگاه می توان داشت:
.
در یک نگاه، انسان وجود جبر را، دلیل بر رفع مسئولیت از خود می داند و علاقه مند است با اثبات جبر و نفی اختیار از خود، مسئولیت را از دوش خود برداشته و خود را موجودی بی اختیار و بالتبع غیر مسئول در قبال قصورات خود معرفی کند. آیات و روایات فراوانی درصدد نفی اینگونه جبرگرایی هستند
.
در نگاهی دیگر، جبرهای موجود در زندگی را، به عنوان واقعیت های موجود در عالم هستی و در واقع، اراده الهی می بیند و در عین اینکه تمام تلاش خود را برای ایفای مسئولیت خود انجام می دهد، می داند که فوق اراده او، اراده و مشیت الهی قرار داشته و در واقع، او در دایره جبر الهی مختار است.
.
لذا، انسان نباید خیلی هم خود را مختار و آزاد بداند. (البته، به هیچ عنوان نباید مسوولیت را از خود سلب کرده و به اهمال کاری روی بیاورد.)

انسان در دعوای عقل و جهل

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_104
#جلسه_321

انسان در دعوای عقل و جهل

این دعوا در ادبیات شیعی یک دعوای دیرینه است

🔰قدمت دعوا

سماعه بن مهران نقل می کند روزی خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم دیدم حضرت با اصحاب درباب عق و جهل گفتگو می کنند
امام به اصحاب فرمودند عقل و لشکرش را بشناسید جهل و لشکرش را بشناسید
که امام علت ونحوه خلقت عقل و جهل را بیان می کنند وبرای عقل و جهل هر کدام 75 لشکر نام می برند

رج: کافی شریف کتاب عقل و جهل روایت 14
در اهمیت این بحث در شیعه همین بس که باب اول کتاب کافی با عنوان
باب عقل و جهل شروع می شود.
شاید علت این تقدم را بتوان ریشه ای بودن دعوا و بنیادی بودن مسئله دانست.
در روایت سماعه حضرت تمام صفات خوب و بد را بیان می کنند و همه را از لشکریان این دو فرمانده می دانند حضرت اینجا ریشه یابی کردند
که بدانیم:

#بخل ریشه در تنگ دستی ندارد ریشه در جهل دارد.
#دنیا_پرستی ریشه اش جهل است

به بیان دیگر یعنی اگر خواستی این 75 رذیله را درمان کنی ابتدا جهل را برطرف کن این ها برطرف می شود

چون راه دیگری نیست مثلا کسی که مبتلا به تکبر است ما نمی توانیم از تواضع برایش بگویم ولی می توانیم با برطرف کردن جهل و آگاهی بخشی به اینکه انسان به این ضعیفی تکبرش برای چیست و…
با آگاهی بخشی و رفع جهل این رذیله هم بر طرف می شود

این حدیث می تواند یکی از اصول تربیتی باشد یک سنت تربیتی
که ریشه همه خوبی ها و بدی ها یا عقل است یا جهل

آیا واقعا انسان ترکیب حقیقی است؟

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_108
#جلسه_321

⭕️آیا واقعا انسان ترکیب حقیقی است؟

حقیقت ترکیب از نظر فلسفه، گِرد آمدن وحدت و کثرت است؛ یعنی با یک شی روبه‌رو می‌شویم که از یک منظر وحدت دارد و از منظر دیگر کثرت.
ترکیب حقیقی هنگامی ترکیب حقیقی است که علاوه بر نبود تضاد و تزاحم در میان اجزاء و وجود ملایمت و هماهنگی اجزا، باید اجزاء رابطه فقری به یک دیگر داشته باشند و اجزاء و عناصر مرکب، نیازمند یک‌دیگر هستند.
با این مقدمات اینکه می‌بینیم در انسان تضاد عقل و جهل وجود دارد و یک کش‌مکش درونی احساس می‌شود؛ باید گفت یا انسان واقعا یک مرکب حقیقی نیست و یا اینکه این عناصری که بین آن‌ها تضاد وجود دارد، هر دو از عناصر این مرکب واحد نیستند و هر دو داخل در این مرکب حقیقی نیستند و یکی از این دو بیرون از ترکیب انسان است و یا اینکه تضادی بین این عناصر وجود ندارد! و یا اینکه در معنای ترکیب حقیقی تصرف کنیم و آن را تغییر دهیم.

توجهی در یک آزمایش!

من علوی، من سفلی و مارشمالو!

توجهی در یک آزمایش!

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_113
#جلسه_321

عقل و جهل

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_113
#جلسه_321

🔰من علوی، من سفلی و مارشمالو!

توجهی در یک آزمایش!

گزاره شهید مطهری:
در انسان تضاد عقل و جهل برپاست.
انسان در عين اينكه يك مركب حقيقی و يك واحد حقيقی است- برخلاف مركبات طبيعی جمادی و نباتی كه در حال تركيب، اجزاء و عناصر تركيب كننده هويت و استقلال خود را از دست می‏دهند و تضاد و تزاحم آنها يكسره تبديل می‏شود به ملايمت و هماهنگی- عناصر متضادی كه در خلقت او به كار رفته، هويت خود را بكلی از دست نمی‏دهند و همواره يك كشمكش درونی، او را از اين سو به آن سو می‏كشاند اين تضاد درونی همان است كه در زبان دينی، تضاد عقل و جهل يا عقل و نفس يا روح و بدن ناميده می‏شود.

در کلیپ فوق یک مارشمالو به کودک داده می شود و از او خواسته می شود که اگر صبر کرده و نخورد مربی بدو یک مارشمالوی دیگر میدهد.

در کلیپ فوق درگیری درونی و کشمکشی در جان و جهان کودکان رقم میخورد را به خوبی ضبط کرده است.

همین تصویر است که افراد بالغ و بزرگسال که گرفتار می شوند اما نکته آنجاست که مارشمالویشان تفاوت میکند.

درگیریهای شان را یاد میگیرند که بروز ندهند.

تیپ های مختلفی از کودکان به تصویر کشیده می شوند که چگونه سعی در خودکنترلی دارند و چگونه برخی در لذت در لحظه زندگی میکنند و بی خیال آورده ای بیشتر هستند!
مثل همونی که اول کار برمیداره میخوره!