تقابل جریان آزاداندیشی با اهل نفاق

در آیات با موضوع نفاق در قرآن، ویژگی هایی برای اهل نفاق بیان شده که وقتی به بررسی آنها می پردازیم به نظر می آید مقابل آزادی با هدف رسیدن به حقیقت، مفهوم و یا به تعبیر بهتر جریان نفاق قرار می گیرد.

در یادداشت قبل توضیح داده شد، که مکتب آزادی از آنجا که در عالم انسانی، موجب درگیری و مبارزات با ولایت های انسانی غیر معتبر خواهدشد، در این یادداشت یکی از عینی ترین این مبارزات را وصف خواهیم کرد.

در سوره مبارکه منافقون داریم:

1.وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ

این موضوع از تقابل حقیقت با منافقین از این باب که آنها دروغگوی در حقیقت اند و این موضوع بیان گر آن است که اگر جریان آزاداندیش، به دنبال کشف حقیقت می رود این را باید مدنظر داشته باشد که سخت ترین جریان تقابلی با او اهل نفاق اند زیرا که خداوند قسم یاد کرده که آنها با دروغ مانع از این کشف خواهند شد.

2. اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ:

اهل نفاق سوگندهایشان را سپر پرداختن به حقیقت می کنند. لذا می توان اینگونه برداشت کرد که اهل نفاق برای استحام موانع کشف حقیقت سخت ترین سپرهای اندیشه ای را برای عدم ورود به وادی حقیقت اخذ می کند.

3.فَطُبِعَ عَلىٰ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاٰ يَفْقَهُونَ:

از آنجا که اهل نفاق دسترسی به وادی حقیقت برآنها بسته شده به دلیل اینکه بر دلهایشان مهرزدند لذا این جریان از دشمنان قسم خورده مکتب آزاداندیشی خواهند بود.

4.وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ:

این گونه که باری تعالی می فرمایند اهل نفاق آن قدر شگفتی ساز است که وقتی دهان به کلام می گشاید گوش فرا میدهید با این که اساسا این جریان راهی به وادی کشف حقیقت ندارد و لذاست که جز کذب و خلاف چیزی را عرضه نمی کند.

5.كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّىٰ يُؤْفَكُونَ:

اهل نفاق بر کذب گویی خودش محکم و مقتدر است و تعبیر چوب خشک برای اهل نفاق به این معناست که سپری که در مقابل کشف حقیقت ایجاد می کنند سپری بسیار سخت است.

6.وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُمْ مُسْتَكْبِرُونَ:

قرآن اهل نفاق را به دلیل تقابل با دعوت به آزاداندیشی برای کشف حقیقت، ذیل مستکبرین قرار می دهد که این جریان از مهم ترین جریان درگیری طاغوتی است.

به نظر می آید اگر بپذیریم که این گونه نزاع سختی بین جریان آزاداندیشی و نفاق وجود دارد، قطعا گشودن باب آزاداندیشی برای رسیدن به حقیقت، سرشاخ شدن با یکی از ابرمستکبران عالم است و هم چنین اینکه به یک نزاع تکوینی و تاریخی دامن زده و احتمالا زوزه‌های دردناکی در بشریت شنیده شود.

تحلیل عملکرد راهبردی رهبری در موضع‌گیری درباره جنگ اوکراین-روسیه

استاد فلاح در یکی از گعده ها، با حضور یکی از مهمانان دعوت شده به گعده، ناظر به موضوع واکسن زدن رهبری مباحثی را بیان کردند؛ این بحث در مثلث شناخت آگاهی، ذیل ضلع فرمان و تحلیل عملکرد راهبردی رهبری قرار می گیرد.
در آن‌جا این موضوع مطرح شد که برای اینکه بتوان عملکرد های راهبردی رهبری را تحلیل کرد نیازمند متغیرهای زیادی هستیم:

ازجمله این متغیرها، دیدن درست صحنه با تمام عوامل اثرگذارش است؛ از دیگر عواملی که در این تحلیل ها موثر است، دانستن طرح راهبردی رهبری است؛ یکی دیگر از نکاتی که باید بر آن مسلط بود، اصولی است که رهبری در مواجه با دشمن و درگیری هایش از آن تخطی نمی کند مانند اینکه اگر در یک موضوع درگیری پیش بیاید ایشان با فروعات و عوامل درجه دو و سه درگیر نشده و مستقیما با ریشه و مرجع، درگیریِ خودش را آغاز کرده و یا جلو می برد.
در موضوع جنگ اوکراین-روسیه نیز باید دقت کرد که مخالفت با یک کنش، محکوم کردن یا رد کردن نیازمند دانستن و آگاهی به همه این امورات است و هم چنین اینکه باید لحاظ کرد، «استراتژی شطرنج باز» مطرح می گردد به این معنا که در مواجه با دشمن باید مانند یک شطرنج باز حرفه ای تا هفت حرکت بعد او را پیش بینی کرد و سپس دست به مهره شد.

رهبر انقلاب در بیانات روز عید مبعث فرمودند:

«بنظر من اوکراین هم قربانی سیاست بحران‌سازی آمریکاست. آمریکا اوکراین را به این نقطه کشاند. آمریکا با ورود در مسائل داخلی آن کشور، راه انداختن اجتماعات علیه دولت‌ها، حرکت مخملی به وجود آوردن، کودتای رنگی درست کردن، حضور سناتورهای آمریکایی در داخل اجتماعات معارضه، این دولت را برداشتن آن دولت را گذاشتن طبعاً به همین جاها منتهی می‌شود.

ما البته با جنگ و تخریب در هر جای دنیا مخالفیم. این حرف ثابت ماست. ما با کشته شدن مردم، با تخریب زیربناهای ملتها تایید نمی‌کنیم در هر جای دنیا که اتفاق بیفتد. ما مثل غربیها نیستیم که چنانچه بمب را سر کاروان عروسی در افغانستان بیندازند و عروسی را به عزا تبدیل کنند این را مبارزه با تروریسم بدانیم و جنایت نیست. اینها منطق‌شان این شکلی است. در افغانستان در عراق آمریکا در شرق سوریه چه می‌کند. چرا نفت سوریه و پول ثروت ملی افغانستان را می‌دزدند و غصب می‌کنند؟!

ما در اوکراین طرفدار توقف جنگ هستیم و می‌خواهیم جنگ در آنجا تمام شود منتها علاج هر بحرانی صرفا در صورتی ممکن است که ریشه بحران شناخته شود. ریشه بحران در اوکراین سیاست‌‎های آمریکا و غربیهاست. اینها ریشه بحران است. اینها را باید شناخت و بر اساس اینها قضاوت و داوری کرد و اگر اهل اقدام بودیم، اقدام کرد.»

در کنار این موضع گیری در نظر گرفتن چند موضوع حائز اهمیت است:

1- آمریکا و دولت های غربی با سیاست هایی که از طریق سازمان پیمان ناتو دنبال می کنند، اینگونه شرایطی را برای اوکراین و کشورهای تجزیه شده بعد از فروپاشی شوروی رقم زده اند. عملا بعد از فروپاشی شوری، ادامه حیات پیمان ناتو بی معنا بود تا اینکه آمریکا برای تداوم حضور در منطقه با مطرح کردن اهداف مبارزه با تروریسم، سلاح های کشتار جمعی و تامین امنیت انرژی در ادامه حیات ناتو، مسیر خود را برای پیشروی در اروپای شرقی شروع کرد و ناتو امروزه خود را به مرز اوکراین رسانده است.

2- یک جمعیت 200 هزار نفری از مردم اوکراین را افرادی تشکیل داده اند که واجد شرایط مهاجرت به سرزمین اشغالی بر اساس قانون بازگشت یهودیان و بستگان آن‌ها از سوی رژیم صهیونیستی هستند و با توجه به ناامنی اوکراین در شرایط پیش آمده موجب شده که اسرائیل برای تقویت پروژه «بهشت سرزمین موعود» به آنها پیشنهاد مهاجرت به این سرزمین را دهد که البته به نظر می آید از سمت یهودیان اوکراین رد شده است.(این نشان از این مطلب دارد که یهودیان ساکن در اوکراین به خوبی شرایط بی ثبات اسرائیل را درک کرده اند و عملا این پروژه بهشت سرزمین موعود رو به افول است.)

3- تئوری شکل گیری نظم نوین جهانی، یک تئوری کاملا صهوینستی است که امروزه به اقرار یکی از نمایندگان دپارتمان اوکراین، جنگ اوکراین و روسیه یکی از اضلاع این پازل را کامل می کند.(وی گفته بود: الان زمان بسیار مهمی است چرا که ما می‌دانیم نه فقط برای اوکراین بلکه برای نظم نوین جهانی می‌جنگیم)

4- زلنسکی یک یهودی صهیونیست است که در مدت سر کار بودنش موجب شده پای تجار صهیونیست زیادی به منطقه باز شود و در راستای پروژه عادی سازی روابط با اسرائیل، و تثبیت قدرت آن ها در منطقه تلاش کنند.

5- روسیه و اوکراین و درگیری بین آنها تحت طراحی شبکه هایی بیرون از آنها است و آنچه موجب می شود که یک طرف از این نزاع بیشتر مورد صدمه قرار بگیرد آن طرفی است که بیشترین وابستگی برای خودش تحت سلطه طراحان صهیونیستی تعریف کرده است.

با توجه به نکات فوق روشن میشود که از نگاه رهبری، اصل دشمنی و محکوم کردن، از آن آمریکا و دولت های اروپایی عضو ناتو هستند که با یک طراحی صهوینیستی از این درگیری بیشترین منفعت را کاسب خواهند بود، لذا اصل جنگ بین این دو کشور مردود است و قطعا ایران خواهان پایان درگیری بر خلاف نظر طراحان خواهد بود. اما از طرفی نیز ریشه بحران را نیز که خود را به اوکراین رسانده نباید مورد غفلت قرار داد.

تغییرات استراتژی جهان کفر و خستگی بشر

اشاره جلسه اخیر به اتفاقی که بشر مدرن به دنبال رقم زدن آن در عرصه سبک زندگی است موجب شد که وارد تحلیل بخشی از لایه های عمیق این تغییر رفتار بشر امروز شویم. هم چنین اشاره شد که بشر امروز به دلیل یک بی هدفی و سردرگمی امروز دست به شکل گیری جریانهایی مثل فمنیست و حتی به هم زدن قواعد تکوینی شده تا جایی که امروزه به دنبال طرح حاملگی مردان است و به جد آن را دنبال می کند.

آنچه که در این تحلیل به نظر می آید باید بیشتر مورد توجه قرار گیرد این است که آیا اصلا این سر درگمی در بشر امروز قابل مشاهده است یا خیر؟ به عبارتی دیگر با توجه به اینکه تمامی قدرت های اقتصادی، رسانه ای، سیاسی، نظامی وقتی در اختیار یک جبهه خاص(کفر) قرار گرفته است اصلا امکان دارد تصویری از حیرت و سردرگمی انسان را مشاهده کرد؟ و اصلا چرا باید این برهم زدن قواعد تکوینی را به پای یک حرکت خصمانه و توطئه ای قلمداد کرد؟

در اولین جلسات بحث اندیشه کلامی آنچه که دائما مورد تکرار قرار می گیرد این است که انقلاب اسلامی یک سخن نو است، اما باید توجه داشت که سخن نو وقتی نو و تازه بودنش روشن می شود که ما تصویری از کهنگی ها داشته باشیم و واقعا دریابیم که بشرامروز از کهنگی ها خسته شده و مطالبه و تشنگی شنیدن یک سخن نو را دارد.

آنچه که بیشتر برای بنده اثبات می کند که تصویر فعلی تعاملات بشری به شدت سرگردانی را منتقل می کند یک چیز است و آن خستگی های پی در پی و بسیار سریع برای تغییر سبک زندگی اش است یک دوره ای که تمدن غرب اویل شکل گیری خود را داشت و برای بشر سخنی نو را مطرح کرده بود، خب همین سخن نو بودنش بشر را به سمت خود کشید و با طراحی های راهبردی او که از یک منبع نظری که همان اومانیست بود تغذیه می کرد کشاند، اما همین که تمدن غرب با سرعتی بسیار بالا و حتی می توان گفت بالاتر از سرعت نور، مجبور است(تاکید بر مجبور بودن) استراتژی های خود را عوض کند و بشر را با استراتژی جدیدی در نقطه ی کانونی و نظری خود نگه دارد ناشی از این است که بشر خسته شده و نهایتا مدت کوتاهی را با یک راهبرد همراهی می کند و لذاست که این تدمن برای زنده ماندش ناچار است و ناگزیر از اینکه سریعا راهبردها را تغییر دهد، اما مطمئنا سخنی نو مطرح نیست چرا که مغزای این استراتژی ها، واحد است و اساسا هیچ تغییر جدید در بشر ایجاد نکرده و نشاط جدی به صحنه نمی بخشد، عملا بشر احساس نمی کند که نجات یافته است لذا دائما با هر راهبرد جدیدی همراه می شود و تن می دهد زیرا که دنبال راه نجات است و این به همه طرف زدن ها در هر ساحتی از تکنولوژی، سبک زندگی، ورزش، زن گرفته تا حتی انواع حکمرانی ها به دنبال سرعت بسیار زیاد تغییر راهبردها می دود و حیران و سردگم تر از همیشه فقط عطشش بیشتر می شود.

دراین صحنه بسیار پرتلاطم و پرآشوب است که بالاآوردن یک سخن نو، به شدت برای بشری که اکنون با عطشی در حد اینکه تا مرگش یک روز بیشتر باقی نمانده، جز معجزه برای او رقم نخورده است.

پیشنهاد می کنم در کنار نماهنگی که در جلسه 9ام اسفندماه استاد فلاح پخش کردند، نماهنگ زیر را با نکات فوق مشاهده بفرمایید.

https://www.aparat.com/v/gFduA

 

استثمار در شکل دهی آینده بشریت

یکی از ظهورهای استثمار، در ایجاد و خلق تصویر آینده است.
شکل گیری نظم نوین جهانی در عصر حاضر به دست بشریت نوعی استثمار است. بشریت امروز بدون اینکه هیچ تصویری از طرح آینده داشته باشد کاملا به عنوان بازیگران و کارگران ساخت نظم نوین جهانی درخدمت عده ای قرار گرفتند که از همه این افراد منفعت کسب کرده و هیچ عوضی بابت این منفعت به آنها بر نمی گردد.

ما هنوز نمی دانیم که به چه سمتی در آینده در حال حرکتیم و این حرکت موجب شکل گیری چه پدیده ای در آینده است.
امروزه سناریوهای متعددی برای آینده پساکرونا تعریف شده است و بدون فهم این سناریوها و بدون هیچ برنامه و طرح روشنی فقط کارگران شکل دهی آینده در این بازی خواهیم بود. بازی که زمین و قوانینش را کسانی تعیین کرده اند که امروز بیشترین سودهای اقتصادی را در این عصر داشته اند.

اگر بنا باشد که بشر به سمتی رود که فقط کنجی از یک خانه را برای زندگی آینده اش اختیار کند و نهایتا اجازه نداشته باشد با بیش از سه نفر ارتباط بگیرد، اجازه نداشته باشد به دلیل اثرات مضر اقلیمی حضوردر خارج از خانه داشته باشد و خودش بپذیرد که چاره ای جز خانه نشینی برای حفظ جانمان وجود ندارد باید چه کار کرد؟

امروز مطرح شده که یک بازتنظیم بزرگ در حال رخ دادن است، پیش بینی کرده اند که تا سال 2023 تمامی تعاملات اقتصادی در بستر مجازی رخ خواهد داد و چاره ای جز پیروی از این مسیر نیست، همه اعتبارات مالی به صورت الکترونیک درخواهد آمد و شغلی جز بستر مجازی معنا ندارد. تنها کسانی اجازه حضور در فضاهای حقیقی دارند که مدیریت کنندگان و کارگردانان این صحنه فوق هستند لذا می بایست مکان هایی مثل خط های هوایی آرام آرام به سمت خصوصی شدن و به فروش درآمدن افراد خاص گردد و از این دست تغییرات عظیم ….

باید یک ورشکستگی بزرگ در فضای نقل و انتقالات هوایی رخ دهد تا همه افراد به این نتیجه برسند که عام المنفعه بودن نقل و انتقالات هوایی هیچ صرفه ای ندارد و باید آن را به هر قیمتی که شده در اختیار کسانی گذاشت که قابلیت مدیریت این خطوط را دارند.

سناریوی دیگری که پیش بینی شده است که تمام این اتفاقات بعد از مدتی به پایان می رسد و همه به زندگی عادی خود بازمی گردند و این گونه پاندمی ها برای جبران اقتصادی ضررهاو بدهی های بعضی از دولت ها وارگان های خاص در دنیا است. لذا ممکن است اگر فضای اقتصادی دنیا مجددا در تنگنا قرار بگیرد از این گونه تغییرات اقلیمی و زیستی تکرار شود و البته ذیل هر بار تکرار تعداد زیادی از افراد جان خود را از دست می دهند لذا می بایست اتمسفر فرهنگی‌ای در دنیا تزریق شود که اصل کاهش جمعیت را به عنوان یک ارزش پذیرفته شود و مردم خودشان مبلغ این ارزش شوند.

سناریوی دیگری هم مطرح شده که البته با دو سناریوی دیگر قابل جمع است و آن انتقال قدرت اقتصادی دنیا از بلوک غرب به سمت بلوک شرق می باشد لذا دراین انتقال قدرت قطعا دقت بر کشورهایی که پیش بینی می شود که علمداران این راهبری قدرت خواهند شد اهمیت پیدا می کند قطعا هر سرمایه داری باید برای این انتقال قدرت برنامه داشته باشد و برای حفظ سرمایه خود آن برنامه را پیش از وارد بحران شدن به کار بندد. چین و ایران در بلوک شرق دو کشوری هستند که سرعت و شتاب پیشرفت در آنها بسیار زیاد است و برتری که چین نسبت به ایران دارد این است که از یک مولفه قدرت ساز مهم به نام جمعیت برخوردار است که این موضوع قطعا برای هر ابرسرمایه داری موجب توجه می شود و در محاسبات او راه پیدا می کند.

داشتن تصویرهایی از آینده بشریت با نگاه استثماری اهمیت ویژه ای برای ما دارد که داعیه به هم زدن شرق و غرب را داریم و باید بتوانیم در این بازی طراحی شده نقش فعالانه خود را اخذ کنیم و اجازه بهره کشی بلاعوض را از خود سلب کنیم و الا جز تحقیر در کنار این همه سرمایه و ظرفیت و آگاهی نصیبمان نخواهد شد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
| کانون اندیشه کلامی |
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@andishekalami

#انتقام_سخت_پایان_خودتحقیری

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#حمیدرضاشب_بویی
#یادداشت_37
#جلسه_199
#انتقام_سخت_پایان_خودتحقیری

در موضوع هویت به بحث خودتحقیری اشاره شد و اتفاقا جالب است این روزها که بحث واکسن مطرح شده، نخبگان رسانه ای ایران نیز به این نتیجه رسیده اند که اگر به داد این مشکل نرسند، اولین پیامد آن را در کرونا خواهند دید، لذاست که می بینیم صدا و سیما نیز برنامه ای با موضوع خودتحقیری در قالب مصاحبه از میان مردم آماده پخش میکند.

اما اصرار دارم و در یادداشت ها اشاره کرده ام که این مسئله، یک موضوعی نیست که با خودآگاهی اش قابل درمان باشد به عبارتی دیگر کسی که سرطان تمام خون او را آلوده کرده و نمیداند، اگر به آگاهی به این مشکل برسد امکان ندارد صرف آگاهی او بر این مشکل بتواند مریضی اش را درمان کند، اتفاقا در برخی موارد چه بسا خودآگاهی به دلیل ضعف شخصیتی بیمار موجب مرگ زودرس او نیز شود.

چاره چیست؟
چاره همان سم زدایی مشهور است همان درمانی که سالیان سال است در اماکن ترک اعتیاد با بیمارانی انجام میشود که یک سم جزو شخصیت انها شده و اتفاقا پروسه ای کاملا قدم به قدم تا اخراج کامل سم دارد.

جامعه ما خصوصا نخبگان که لایه های پشت خط مقدم درگیری ها هستند دچار اعتیاد خودتحقیری هستند و این بیماری جدای از اینکه نیاز به خودآگاهی داشته باشد یا نه، به سم زدایی احتیاج دارد.

درمان خودتحقیری باید پروسه ای را طی کند که به شخص، قدرت و خودباوری دهد، قدرت عبور از موانع را درونش زنده کند و اورا جنگنده و مبارزی هم چون دوران اولیه اش برگرداند و غیر از این اگر باشد ما نیز به عمیق شدن این مشکل دامن زده ایم.

ابتدایی ترین راهبرد در بازگشت و احیای آن اعتماد به نفس اجتماعی، نقش بستن حقارت یک تمدن رو به افول در نگاه ماست، این حقارت و پستی باید آن قدر به باور اجتماع بنشیند که هرگاه به اسطوره مکتبشان نگاه کردند واقعا و حقیقتا خونی دگر در رگ هایشان بجوشد.

در نزدیکی سالروز شهادت سرداری هستیم که رهبر انقلاب از او به اسم “مکتب” یاد کرد، جدای از اینکه ایشان قلوب جامعه را فتح کرده بود که به قول رهبری فرزانه، نتیجه اخلاص این بزرگ مرد بود، آیا واقعا در این یکسال حاج قاسم مکتب ما اینگونه اسطوره بوده است که وقتی تک جمله ای از او میشنویم، ما را آن چنان به هم بریزد که بخشی از گزاره های زندگی را ویرایش بزنیم؟

حاج قاسم گفته بود که اگر عماد مغنیه را در ماشین به شهادت رساندند این معنا دارد که هیچ دشمنی به خود جرات مبارزه ی رو در رو با او به خود نداده است این یعنی همه از او ترسیدند و همه در مقابلش کوچک شمرده شدند؛ چرا این جمله که درباره خود او که سیدالشهدای مکتب امام شده است صدق میکند، هنوز به باور قلبی اجتماع ننشسته است و عده ای وقتی دم از نگاه به واردات یک واکسن میزنند در مقابل خون به ناحق ریخته شده اسطوره شان شرمگین نمی شوند؟! بله درست است حاج قاسم فعلا برایشان اسطوره ای در حد یک پسر شجاع است که همه را دوست داشت
اما هیچ گاه در دل ما حاج قاسم آن اسطوره ای نیست که یک دستگاه و یک تمدن را به مضحکه کشانده و حقارت و جهالتش را به رخ جهانیان کشیده باشد تا آنجا که کسر شانمان شود که از واردات واکسن از کشورهایی که همه بنده و غلام امنیتی هستند که حاج قاسم ما برایشان تامین کرده است، دم بزنیم

همان طور که انتقام سخت تاویل برده شد به اخراج کامل نرم افزاری جریان آمریکایی از منطقه، باید به این مسیله عمیق، دوباره نگاه کرد که خروج و عبور از یک جریان فکری که سالیان سال است برای ما هویت سازی کرده است جز با حقیر و ضد ارزش و پست شمرده شدنش امکان کوچ و عبور از آن میسر نخواهد شد.

برداشت از این متن به این معنا که نگارنده به دنبال حذف تمام مصادیق برآمده از تجربه بشری است اجحافی سنگین به مراد مولف است اما ادعایی هم هست:
باید اینگونه نگریست که کدام دستگاه امروزه توانسته تجربه ساز باشد و آیا این دستگاه ارزش تفاخر و هویت سازی بشر را دارد یا خیر؟
اگر جواب منفی است چرا نتوانستیم از تمامی اسطوره نماهایی که عمری در دستگاه مقابل شرمساری رقم زده اند و سر بشریت را سالیان دارزی است از خجلت تجربه هایشان به زیر نگه داشته اند یک ضد ارزش غیرقابل بیان و تکرار بسازیم و هر بار بعد از خودآگاهی معروف، معیار تجربه سازی در فضای موجودشان قرار دادیم؟؟

و ما هنوز سر خم تر از همیشه میگوییم “انتقام سخت(!)”(کمی لبخند تلخ)

#راهبرد_مقابله_ای_در_فضای_فعلی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#حمیدرضاشب_بویی
#یادداشت_31
#جلسه_190
#راهبرد_مقابله_ای_در_فضای_فعلی

در راستای اینکه راهبرد مقابله ای فعلی در بحران کرونا چیست باید عرض شود که تقابل اول با راهبرد #بی_اعتمادی و قبول این مطلب که طرف مقابل #خیانت_کار است، رقم میخورد.
این راهبردهمان استراتژی است که در مبعث پیامبر، رهبری معظم ترسیم کردند.
رهبر انقلاب با تصویر اتهاماتی که هنوز روشن و مبرهن نیست ولی با تکیه بر سابقه ی طرف مقابل این اتهامات را باور پذیر تر از احتمالات و سناریوهای دشمنان ما جلوه میدهند و سعی بر این دارند با شکل دادن این موج بی اعتمادی به دشمن یک مطالبه عمومی را ایجاد میکنند که ملت ایران را با باور به خیانت طرف مقابل به ایستادگی بر مبانی برخاسته از دینشان سوق دهند.

با این رویکرد مناسب است بیانات رهبرانقلاب را مجددا مطالعه کنیم.
#کلیدواژه ها و مطالب پررنگ شده با نظر خاص انتخاب شده اند.

از جمله‌ی موضوعات مربوط به #کرونا که بد نیست من این را اینجا بگویم، این است که سران آمریکا چند بار تا حالا گفته‌اند که
ما حاضریم از لحاظ درمان و دارو به شما کمک کنیم

چند بار تکرار کرده‌اند که فقط شما از ما بخواهید تا به شما از لحاظ دارو و درمان کمک کنیم.

این جزو آن حرفهای #بسیارعجیب است که به ما میگویند که از آنها درمان بخواهیم و دارو بخواهیم.

اوّلاً خودتان دچار کمبودید؛ الان خبرهایی که از آمریکا میرسد، یعنی حرفهایی که خود آمریکایی‌ها میزنند، شهردار فلان شهر، رئیس بهداری فلان نقطه، رئیس بیمارستان فلان ایالت، خودشان دارند صریحاً میگویند که دچار کمبودهای وحشت‌آوری هستند
هم از لحاظ وسایل پیشگیری در بُروز بیماری، از ابتلای به بیماری، هم در دارو و مانند اینها.

اگر چیزی دارید و دستتان باز است صرف خودتان بکنید

ثانیاً شما آمریکایی‌ها متّهمید به اینکه این ویروس را شما تولید کرده‌اید

#من_نمیدانم چقدر این #اتّهام #حقیقی است، امّا وقتی این #اتّهام_وجود_دارد کدام #عاقلی به شما #اعتماد_میکند
که شما بیایید برای او دارو بیاورید؛
#ممکن است داروی شما یک وسیله‌ای باشد برای اینکه این بیماری را بیشتر گسترش بدهد. هیچ #اعتباری ندارید؛ به شما #اعتمادی نیست.

#ممکن است یک دارویی را شماها تجویز کنید، یا وارد کشور بکنید که این ویروس را ماندگار کند و مانع تمام شدنش بشود؛

یعنی اگر چنانچه این #تهمت درست باشد و شما این ویروس را به وجود آورده باشید، این کارها از شماها بر می‌آید.

یا اگر کسی را به عنوان درمان‌کننده و پزشک بخواهید بفرستید، #ممکن است او بخواهد بیاید اینجا، اثر عملی سمّی را که تولید کرده‌اند را از نزدیک ببیند؛ چون گفته میشود که با استفاده‌ی از آشنایی‌های ژنتیک ایرانی که از وسایل مختلفی به دست آورده‌اند، یک بخشی را بالخصوص برای ایران درست کرده‌اند؛

خب این #ممکن است بخواهد بیاید ببیند که اثرش چگونه شد؛ اطّلاعات خودشان را تکمیل کنند و دشمنی خودشان را بیشتر کنند؛

بنابراین این حرفی نیست که کسی از ملّت ایران این را #قبول کند.

عملیات_شناختی_علیه_قوه_عاقله_انقلاب

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#حمیدرضاشب_بویی
#یادداشت_24
#جلسه_174
#عملیات_شناختی_علیه_قوه_عاقله_انقلاب

در پی منتشر شدن گله مندی های حجت السلام صمدی املی و مطالبه ایشان در مورد داروی کرونا و عملکرد ضعیف وزارت بهداشت، پر واضح است که با اینکه مطالبه به حقی در ایجاد مجال و فرصت کافی برای استفاده از داروهای سنتی برای رهایی از این بیماری دارند اما به راحتی می توان متوجه شد که ایشان از یک ضعف تحلیلی جدی در مواجهه با این بحران رو به رو هستند و این ضعف تحیلی مطمئنا به شاخصه های رؤیت و تفسیر صحنه ایشان بر می گردد که البته این اختلال فقط مشکل ایشان که از دلبسته های به انقلاب و علاقه مندان به رهبری است نمی باشد لذا اینگونه پیام ها هشدار خوبی است برای توجه و پی بردن به ضرورت تشکیل یک قوه عاقله فعال در جبهه انقلاب.

مطمئنا این قوه عاقله باید از ضوابط و شاخصه های خوبی برخوردار باشد و هم چنین از یک چشمه جوشان تئوریک انقلاب تغذیه کند، که این چشمه جوشان باید از دل مکتب امام ظهور کرده باشد.
این مشکل ان قدر جدی است که علمای زیادی از دل حوزه که حتی از ارادتمندان به انقلاب و رهبری هستند را دچار چالش و خطا کند

در جنگهای شناختی(Cognative Warfare) به شدت این مسیله مورد توجه است یعنی اگر کسی بتواند قوه عاقله یک مکتب را هدف حمله قرار دهد تا در منظومه تصمیم سازی و تصمیم گیری اش با متغیرهای کاذبی حرکت کند توانسته ن نهضت و جبهه را در مسیری بیراهه حرکت دهد و به راحتی ان جبهه را مورد هجمه غافل گیرانه قرار دهد

یکی از هجمه های فعلی همین داستان کرونا است که جبهه انقلاب را دچار تلاطم و سردرگمی کرده ست

از نشانه های این سردرگمی این است که در فضای فعلی جبهه انقلاب با اینکه همه عملیاتهای موفق در سطح جهانی را انجام داده مانند رزمایش های مواسات، کمک های مومنانه، کمک های جهادی در بخش سلامت و بهداشت
ظهور کامل شکست مدیریت لیبرال در داخل کشور و حتی دنیا
اما هنوز منفعل است و در یک رعب و وحشت و تعلیق قرار گرفته این نشان از این مطلب است که قوه عاقله جبهه مورد هجوم و حمله بوده و این قوه عاقله خود را احیا نکرده است

یکی دیگر از سردرگمی های جبهه، مسئله افول امریکا است که با اینکه همه مردم شاهد این افول چه در سطح نظری و چه در سطح عملی هستند اما عده ای غرب زده هنوز توانایی ابراز وجود در حوزه مذاکره با این شکست خوردگان جهانی را دارند این یعنی جبهه انقلاب از نقطه قوتش که ظهور و بروز شکست لیبرال های جهانی بوده استفاده نکرده و نتوانسته یک گفتمان قوی برای عموم مردم درست کند که همگی به باور قلبی برسند “آمریکا رو به افول است” و در پی این باور یک عزم جدی برای خود باوری و ساخت کشور و نجات ان با توانایی های داخلی به وجود اید

برای احیای این قوه عاقله یکی از موارد اصلی این است که اندیشمندان جبهه انقلاب که مکتب امامین انقلاب را خوب فهم میکنند میبایست وقتی جدی برای تفسیر طرح رهبر انقلاب در این برهه برای نهضت قرار دهند و نهضت و اعضای جبهه را از سردرگمی نجات دهند تا شاهد تصمیم های خطا در جبهه نباشیم یعنی متغیرهای اصلی تصمیم ساز و تصمیم گیری باید روشن شود و هر کسی متناسب با متغیرهای واقعی نسبت سنجی کند و خود را از درگیری شناختی به سلامت عبور دهد.

تمدن اسلامی که در مسیر انقلاب اسلامی دنبال می شود میبایست از یک عقلانیت فعال و جوشان تغذیه کند و این عقلانیت می بایست متصل به مکتبی باشد که این درگیری تمدنی را از ابتدا رقم زده است

مکتبی که توانسته این درگیری را ایجاد کند و به قول رهبر انقلاب بین دو قطبی شرق و غرب حرف جدیدی را مطرح کرد و راه جدیدی را پیش پای بشری گذاشت قطعا توانسته است اندیشه ای را به همان قامت یک درگیری تمدنی مطرح کندو این اندیشه هنوز امتدادهای عینی اش ساری و جاری است که فرهیختگانی که خود را به آن مکتب متصل می دانند نتوانسته اند تفسیر و تحقیق های عمیق و عالمانه خود را بر ظهور وبروز آن معالم اختصاص دهند.

لذاست که توقع اینگونه به هم ریختگی های رایج در این برهه از انقلاب میرود و تا علوم و مسائل ما یک بار از دل مکتب امامین انقلاب بازتعریف نشوند مطمئنا راه های نفوذ و تنش در آنها بسیار خواهد بود.

سایس_پیکو

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_انسان‌شناختی
#حمیدرضاشب_بویی
#یادداشت_19
#جلسه_152
#سایس_پیکو2
چندی پیش حجت الاسلام سید مصطفی مدرسی رضوان الله علیه، در متنی مفصل مباحثی را درباره قرارداد شیطانی سایس پیکو ارائه فرمودند و اهداف شوم نظام سلطه در تفرقه امت واحده مسلمانان در منطقه آسیای غربی را بیان کردند.
در راستای این مطلب باید به بخشی دیگری از این صحنه نیز توجه کرد. اساسا تئوری نظام سلطه جهت حکومت بر منطقه ای که بیشترین اعتقاد منتسب به اعراب از حیث افراد، در آن جاری و ساری است، با توجه به نوع و سبک زندگی آنها که قبیله ای و عشیره ای است، با راهبرد تجزیه کردن و تفکیک آنها به مناطق خردتر و تسلط یک حاکمیت مرکزی منتسب به غرب جهت پیشبرد اهداف مدرنیته جلو میرود، لذا تئوری تصرف نیل تا فرات در نگاه قرار داد سایس پیکو با مرکزیت اسرائیل کاملا مشهود است.
فتنه داخلی سوریه و شروع ورود داعش، اولین تلنگرها در ذهن مستشرقین زده شد که احتمالا قرارداد سایس پیکو با ورود حکومت داعش در حال از بین رفتن است و در آستانه تحولی عظیم بعد از جنگ جهانی اول به دست مسلمانان هستیم از این رهرو بسیاری از مسلمانان در آن منطقه با موج شکل گیری حکومت اسلامی داعش همراهی کردند.
اما داستان از جایی دیگر دنبال می شد که شاید سرنخ این فتنه را می توان به شخصی ربط داد به نام «برنارد هنری لوئیس».
برنارد لوئیس از شرق شناسان مطرح دنیای معاصر است که در سن 102 سالگی در سال 2018(اردیبهشت ماه 1397) با انبوهی از بنیان گذاری های علمی در راستای مطالعات شرق شناسی در آمریکا بر اثر کهولت سن درگذشت.
این شخص نظریه پرداز سیاست مداخله ایالات متحده در منطقه عربی (غرب آسیا) در زمان دولت بوش نیز بوده است؛ المنار فلسطین بعد از درگذشت لوئیس نوشت: «مستشرق، جاسوس و مبلغ صهیونیستی یهودی، برنارد لوییس [چهار روز پیش] درگذشت و میراثی از کینه، گمراهی و خباثت فکری و دسیسه‌های بسیار از خود به جا گذاشت».
تئوری این پیرمرد صهیون از سال 1970 میلادی به بعد(بعد از گذشت تقریبا 55 سال از قرارداد سایس پیکو یعنی همزمان با شکل گیری انقلاب اسلامی ایران در منطقه) تجزیه کشورهای عربی بود زیرا که برنارد لوئیس معتقد بود که محال است اعراب بتوانند کشوری به معنای مدرن بسازند چون آنها بر اساس جامعه ای که نظام قبیله‌ای و طائفه‌ای بر آن حکومت می‌کند تاسیس شده‌اند. از همین رو این شرق‌شناس بریتانیایی پی برد که آمریکا باید از این تناقضات قومی و تعصب های قبلیه ای و طائفه ای به نفع منافع راهبردی خود در منطقه بهره‌برداری کند حتی در جایی می گوید: «اعراب و مسلمانان قوم فاسدی هستند که نمی‌توان آنها را متمدن کرد و اگر به حال خودشان رها شوند دنیای متمدن را با موج انسان‌های تروریست که تمدن‌ها و جوامع را نابود می‌کنند، بنابراین راه حل درست برای برخورد با آنها اشغال مجدد و استعمار مجدد آنهاست.»
و عملا این طرح به نام «دکترین لوئیس»، ثبت شد و این دکترین به طور واضح قائل بود که با تجزیه کشورهای ایران، عراق، سوریه، ترکیه، عربستان سعودی، منطقه خاورمیانه بزرگ متشکل از کشورهایی خواهد بود که دیگر توان تبدیل شدن به تهدید برای امنیت ملی و منافع منطقه‌ای ایالات متحده آمریکا را نخواهند داشت و به موازنه یکدیگر مشغول خواهند بود، به عبارت دیگر انقلاب اسلامی ایران توانسته بود اهداف بلند مدت سایس پیکو را به هم نزد و برنارد لوئیس سایس پیکو2 را طراحی کرد تا با مدلی جدید این مسیر را به سرانجام برساند.
اما سرانجام داعش و تجزیه منطقه نیز با محوریت تئوری انقلاب در نطفه، خفه شد و انقلاب اسلامی ایران توانست شاهد مرگ لوئیس و دکترین او باشد.