#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#معیار_ارزیابی_ادعای_توحید
#حمزه_وطن_فدا
#یادداشت_38 و #یادداشت_41
#جلسه_167 و #جلسه_169
💠تاملی در #معیار ارائه شده برای #ارزیابی و #سنجش ادعای توحید2️⃣
◼️#مقدمه: مرور یادداشت قبلی
در یادداشت پیشین متن نویسنده را حامل دو ادعای کبروی و صغروی پیرامون ارزیابی و سنجش ادعای توحید معرفی کردیم؛
◽️#ادعای_کبروی
ایشان یک ادعای کبروی دارد که در توحید غیر فعالی که نظارت به طرح و قواره ای نو برای حیات اجتماعی و سیاسی اقتصادی انسان نداشته باشد و با انداد و رقیبان سر سازگاری نشان دهد و توحید انقلابی انبیاء را به امری نظری برای محافل و مجادلات فروبکاهد
حقیقتا توحید نیست
◽️# ادعای_صغروی
اما در ادامه ایشان با طرح این معیار به قضاوت پیرامون حنفاء مکه پیش از ظهور اسلام دست میزنند و ان ها را فاقد توحید واقعی معرفی میکنند و البته حال و هوای متن و ظرف صدور چنان است که کاملا اشعار دارد که قضاوت ایشان درباره تاریخ اسلامی نیز به همین منوال و مصداق توحید غیر واقعی است.
◽️و اگر حتی قضاوت نویسنده این گونه نباشد اما اثرش این است که عطش و اراده ای برای ما درست میکند که با این دغدغه تاریخ خود را ورق بزنیم و با این متر و معیار به محک ان بپردازیم.
تا ببینیم در این هزار و چهار صد سال توحیدمان چگونه بوده است؟
حقیقی و عینی و فعال یا ذهنی و هپروتی و منفعل
◼️و اما بعد؛
💎مومنین توحید را متوجه شدند
توحید یعنی نفی عبودیت تمام الهه ها
خب حالا میخواهیم روی زمین تمام الهه ها را نفی کنیم
این شعار یک خط است و ساده اما روی زمین کار چه طور باید دنبال شود
_الهه ها کیستند ،
_الهه چیستند ؟
_معیار عبودیت الهه ها چیست
_معیار نفی عبودیت الهه ها چیستند
_راه عبور از عبودیت الهه ها چیست
_راه نظامی است یا فرهنگی است یا حکومتی است یا …
_اول کدام الهه ها نفی میشود
_الهه های سیاسی یا اجتماعی یا اقتصادی یا …
_حالا اصلا این الهه ها را من باید نفی کنم یا ما
_در زندگی شخصی ام اول یا در زندگی اجتماعی
_این “ما” چه کسی خواهد بود
_این “ما” چگونه شکل میگیرد
_بزرگ و جلودار این “ما” چه کسی است
_معیار و ملاک های انتخاب این بزرگ تر برای “ما” چه کسی است
_همراهی “ما” با این بزرگ تر چگونه باید باشد
_وقتی این جلودار حائز ملاک ها نبود و غایب بود چه کسی جلودار خواهد بود
__کلمات آن جلودار صاحب ملاک در زمان غیبتش را چگونه باید بفهمیم
_اگر در برداشت از کلمات او اختلاف افتاد چه باید کرد
_به کدام بخش از کلماتش باید بیشتر توجه نمود
💎هزار و یک سوال و مساله
هزار و یک مقدمه لازمه هست که باید جمع بشود و احصا بشود
تا من بتوانم به شکل واقعی نفی عبودیت غیر خدا بکنم
و این نفی ذهنی و عقلی و قلبی من ، به لسان یا به فعل آن هم فعال کارا و اثر بخش آن هم به شکل اجتماعی در آید.
🔮از این رو در کشف معیار و ملاک ارزیابی و همین طور در تبیین و اعمال آن در عین آرمانگرایی توحیدی و سخت گیری های بلند باید واقعیت را هم به چنگ آورد و الا خیلی راحت و بی حساب و بی انصاف به قضاوت تاریخ و افراد خواهیم نشست
💎حال اگر با این سوالاتی که ذکر شد به سراغ ورق ورق تاریخ مومنین سایر ادیان یا تاریخ اسلام و به خصوص تاریخ شیعه برویم چه خواهیم دید
💎ما قرآن خوانده ایم و میخواستیم مومن و موحد باشیم و واقعا از طاغوت اجتناب کنیم
اما هزار و یک مقدمه را باید طی میکردیم
_باید امام را میشناختیم
_باید مجتمع میشدیم
_باید یاد میگرفتیم قرآن را و دلالت هایش را و عام و خاصش را بفهمیم
_باید در دل هزاران گیر و گرفت حکومت های طاغوتی مجتمع مان را حفظ میکردیم
_باید اختلافات ذهنی و اخللقی و سایر گرفتاری های مالی و اجتماعی مجتمع خودمان را مرتفع میساختیم
_باید در نبود امام ، روایات امام را جمع میکردیم
_روایات را دسته بندی میکردیم
_سره از ناسره اش را مشخص میساختیم
_منطق و روالی برای ساناد و رجالش پیدا میکردیم و برای دلالتش و ظرف صدورش
_باید خدا را میشناختیم تا غیر او را نفی کنیم
_اینجا باید تعقل میکردیم ، تعقل من چیزی بود و تعقل دیگری چیزی دیگر و صدها زاویه و نگاه
_باید روشن میشد مصادیق شرک چیست و الا همه در حال تکفیر هم می افتادند
_جهاد اکبر و نفی طاغوت اعظم نفس که اعدی عدو معرفی شده است دنیای دیگری را مقابل ما باز کرد
🖍واقعا اگر کسی بتواند به قلمی شیوا کل این تاریخ را به اجمال برای ما مرور کند شاید زبان ما نتواند به راحتی بر اساس این معیار به نقد و تخطئه این تاریخ بنشیند
💎اینها که تا اینجا روایت شد سختی های کار بود که نشان میداد نفی عبودیت غیر خدا مستلزم چه فرآیند طولانی و تدریجی است
و چه بسا اگر به هر قطعه ازاین پازل نگاه شود اصلا ادراک نفی عبودیت غیر ندهد ، اما در این مسیر است و لازمه این اتفاق توحیدی.
💎اما در کنار روایت سختی ها که در انتهای یادداشت گذشته به آن پرداخته شد، نتایج پر بار آن و ثمرات تلاش های موحدین در دل این سختی ها نیز شنیدنی است
_ایران زرتشتی مسلمان شد و ایران مسلمان شیعه شد
_ایران زیر چنگ مغول، مغول تسخیر و به مدار شیعه نزدیک ساخت
_ایران شیعه یک حیات عزت مندانه مومنانه را سالیان سال در عهد ها و دوره های مختلف تاریخی تجربه کرد
_که یادگار های فراوانی از آن را در عرصه ها و حیطه های آن میتوان جستجو کرد
▪️شاید عرصه شعر و ادب تمثال خوبی باشد برای روایت و رویت این ادوار
▪️شاید نگاهی به تاریخ عالمان الهی نماد خوبی باشد برای دیدن این تاریخ
▪️شاید نگاهی به معماری و سازه های باقی مانده از آن دوران
▪️شاید نگاهی به تاریخ صنایع و حرف و گروه های اجتماعی در ادوار گوناگون
همه و همه نشانی از یک تاریخ توحید را برای ما به تصویر بکشد که با قضاوت اولیه تفاوت فاحشی داشته باشد
_ایا این شاعران و اشعار توحیدی شان
_این متن های سلوکی و توحیدی
_این قیام های شمشیری و فرهنگی و نفوذ در دربار سلاطین
_این روابط اجتماعی مهربان اخوتی
_این حکمت های مرسوم و روزمره و فاخر در میان ایرانیان
_این میراث کتب حکمی و عرفانی و اخلاقی
_این همه عارف ریز و درشت در اقصی نقاط بلاد اسلامی
_این فتوت نامه های توحیدی و سلوکی که در ارباب صنایع و حرف رایج بوده است
_این هیئات و تکایا و مراثی و مجالس اهل بیت که گاهی در سخت ترین شرایط و زیر بار فشار طواغیت پیش رفته است
_این عشق به ائمه طاهرین که در سرتاسر این بلاد موج زده است
_ووو
💎همه و همه نشان از یک حیات زنده توحیدی ندارد
ایا این قله ها دامنه ها و کوهپایه هایی ندارد
ایا نشان از محیط و فضای توحیدی مستعد شاعر پرور و عارف پرور و عالم پرور ندارد.
زندگانی مردمانی این چنین را چگونه باید به قضاوت نشست؟
💎بله کار سخت است و تدریجی و امام در میدان حضور ندارد و طواغیت عالم را در مشت خود گرفته اند و …
و این ها یعنی بایدقدم قدم رفت و آجر روی آجر گذاشت تا این بنا تکمیل شود
💎نمیتوان به رج های اولیه یک بنای در حال ساخت نگاه کرد و حکم کرد که نه
اینجا مسجد نیست ، اینجا چند آجر است و نهایت یک دیوار
مسجدی است که دارد خرد خرد و رج رج بنا میشود.
▪️روزی باید منابعش را بالا و پایین کند
▪️روزی باید مبانی فقهی حکمی و عرفانی و قرآنی اش کامل شود
▪️روز دیگر باید به تربیت اجتماع و سلوک فردی امتش بر خیزد
▪️روز دیگر باید عده و عده اش را از دل سفاکی طاوغیت خون اشام جمع کند
▪️روز دیگر باید …
💎و این همه دست به دست هم دهد در نقطه ای که رج ها با بالاترین نقطه خود رسیده اند
انقلاب اسلامی و مکتب امام چونان گنبدی بر این دیواره های مستحکم بنا شوند و توحید را به شکل حداکثری در عرصه های مختلف حیات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی بکشانند و طواغیت را در تمام این عرصه ها بتارانند. و حالاست که این رج رج دیواره ها ، این خشت های نا پیدای پی ، همگی به حساب می ایند و چشم ها را می نوازند و دست امت اسلام را به خورشید عظمای حیات توحیدی در دوران بقیة الله نزدیک می کنند.
💎البته این تبیین به این معنا نیست که در طول این سالیان سال هیچ گاه امت اسلام از مدار توحید خارج نشده است یا هیچ وقت یله و رها مشترکا با مشرکین بر سر آخوری نیارآمیده است.
نه! قصه آن است که اولا در رویت و روایت تاریخ باید بسیار دقیق و همه جانبه نگر بود و در ثانی، در قضاوت از برآیند این سیر تاریخی باید به کدام جانب متمایل بود ، حیات توحیدی یا حیات شرک آلود.
🔥و ترس ان است که این جنس معیار دهی و ملاک آفرینی دست ما را از یک تاریخ شکوفا کوتاه کند و یک باره ما را از گذشته خود منصرف سازد
💎بله با این معیار که حنفاء مکه تخطئه میشوند ، چه بسا امام سجاد که در واقعه حمله حجاج به مدینه خانه اش نقطه امن است و حیاتش به ظاهر حیاتی همراه و حداقل کم معارضه با نظام موجود به حساب می اید و چون سایرین حج میگذارد و چون سایرین نماز و روزه به جا می آورد
و همین طور زندگی سایر اهل بیت نیز مورد تخطئه قرار بگیرد کما اینکه بعضا قرار گرفته است.
در حالیکه اگر معیار و ملاک قدری مستقیم تر باشد و به ظواهر امر اکتفا نکند ، در تمام سکنات اهل بیت یک توحید و نفی عبودیت غیر خدای مظلوم و پنهان اما قویم و بالنده را میتوان به نظاره نشست.
💎کما اینکه در زحمات اباء نبی مکرم و حنفاء عصر نبوی که سینه به سینه عشق به ظهور نبی خاتم را زنده نگه داشتند و دین خود را در آن کوران جاهلی حفظ کردند و نگذاشتند که انجاس جاهلی طهارت توحیدی شان را لکه دار کند این معنا را میتوان به وضوح یافت
آنها که مظلومانه و پر حسرت اما عزیز و کریم کلید داری کعبه را انجام دادند تا وقتی که اراده خدای متعال بر این قرار گیرد و منت نهد و از دل این عشق و ارادت حنیف پیامبر ختمی را متولد سازد که تمام کاخ های ستم را فرو ریزد و اینگونه بود که در همان اول بعثت نبوی این گونه خوش درخشیدند و به حمایت همه جانبه از پیغمبر خدا پرداختند
ایا این تحول و این پا به رکابی و این جانبازی و فداکاری که امثال حضرت خدیجه و ابوطالب دارند یک شبه حاصل آمده است یا ریشه در یک توحید پنهان اما قوی و اصیل دارد؟