از معجزه نبی ختمی (ص) تا معجزه امت ختمی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_28
#جلسه_130

🔰از معجزه نبی ختمی (ص) تا معجزه امت ختمی

تحلیلی الهیاتی راهبردی از امر مواسات

💠اگر معجزه نبی ختمی قرآنی است که تمام الحقایق است و این کتاب بر قلب ایشان که حقیقت تام عرش الرحمن است انزال گردیده، قلبی که در توصیف آن حضرت امام خمینی ره اینچنین توصیف میکنند:

▪️”چون قلوب اولیاء به حسب فطرت اصلیّه، مختلف و متمیّزند، یک قسم از قلوب است که به افق رحمت نزدیکتر و مناسبتر است، و آن قلوبی است که از اسماء جمال و رحمت، ظاهر شده، و خود ظهور تجلّی رحمت و جمال است؛ چون قلب عیسوی- علی نبینا و آله و علیه السّلام-. در این قلوب، رجاء غلبه بر خوف دارد، و تجلّیات جمال غالب بر تجلّیات جلال است. و یک طایفه از قلوب است که به افق جلال و عظمت نزدیکترند و آن قلوبی است که از تجلّی جلال ظاهر شده، و خود ظهور تجلی جلالند؛ چون قلب یحیوی [علیه السلام ]. در این قلوب، خوف غلبه بر رجا و تجلّیات جلالیّه غالب بر تجلّیات جمالیّه است.
و یک قسم از قلوب، آنهائی است که جمع بین هر دو تجلی نموده و این نحو قلوب، هر چه به افق اعتدال نزدیکتر باشند، کاملترند، تا آن جا رسد که تجلّیات جمال و جلال بر حدّ استواء و اعتدال حقیقی، بر قلب آنها ظاهر شود. نه جلال را بر جمال غلبه باشد و نه جمال را بر جلال. و صاحب این قلبِ جمعیِ احدیِ احمدی، خاتم دائره کمال و جامع ولایت مطلقه و نبوّت مطلقه است. و آن، خاتم نبوّات و مرجع و مآب ولایات است.”*

💠آنگه معجزه امت ختمی نیز برپایی عرش اخوت بر روی زمین است تا مستقر قرآن باشد و حکومت قرآن جز به برپایی نظام امت-امامت میسور نیست.

▪️حضرت آیت الله شاه آبادی استاد امام ره در این باره می فرمایند:
“از تصدير آيه شريفه بقوله تعالى: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» و تذييل آن بقوله تعالى: «وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ»* چنين استفاده مى‏شود كه خداوند عالم قرآن مجيد را كه حبل اللّه است، از عرش الرحمن نازل فرموده بر عرش اخوّت انسان، تا فهميده شود كه مستقرّ قرآن و نواميس الهيه، جامعه اخوّت مسلمين است؛ البته نمى‏توان قرآن عظيم را به انفراد نگهدارى نمود؛ بلكه بايد به ايادى متحده جامعه اخوت‏ 75 انسانيّت، آن را مانند تاج كرامت بر سر نهاد تا مايه افتخار دنيا و آخرت گردد.”

💠به دیگر سخن از بعثت نبی ختمی ص تا بعثت امت ختمی صیرورتی است که در طی آن امت ختمی به مرتبت امامت امم نائل گشته و تحقق آیه ” وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ” را نوید میدهد.

💠از آن زمان که قرآن بر قلب نبی ختمی که حقیقت عرش الرحمن** است انزال*** شد تا آن زمان که قرآن بر عرش اخوت مؤمنین تنزیل**** شود بشر برای سعادت خویش به آزمون و خطاهای بسیاری دست یازیده است.

💠پروژه امام جامعه، برپایی جامعه ای اخوت بنیان است؛ جامعه اخوت بنیان جامعه ای است که بر مدار فضائل انسانی نظم تمدنی، نظامات خرد و کلان خود را سامان می دهد. این همان نظم تمدنی است که به ظهور و تحقق تام نظام امت-امامت منجر میگردد.

💠همچنین این مقوله را میتوان از زاویه نظر حکومتی نیز تحلیل نمود. جمهوری اسلامی یا به تعبیر دیگر مردمسالاری دینی قالبی برای حکمرانی است که در آن تلاش می شود تا انسان که موجودی دو بعدی است و هم بعد علوی دارد و هم بعد سفلی، انسان علوی بر انسان سفلی غلبه پیدا کرده و حیات انسانی بر مدار فضائل انسانی و نه بر مدار غرایز حیوانی سامان بیابد.

💠حیات انسانی اخوت بنیان، حیاتی است که انسانِ انس طلبِ کمال خواهِ عزت پسندِ عون جوی ولایت مطلقه قرآن بر جان و نفس خویش پذیرفته است.

💠به تعبیر دیگر از آنجا که اخوت مشتمل بر چهار امر انس، کمال، عزت و عون می باشد و هر یک از این موارد به ترتیب متکی به یک رویی، اتحاد و همدلی، فروتنی و تواضع و فتوت جوانمردی می باشد مواسات یگانه راهبردی است که در دل خود این موارد را مشتمل بوده و زمینه ساز تحقق اخوت انسانی در جامعه ایرانی می باشد.

💠از دیگر سو نظام امت-امامت که نظامی اخوت بنیان می باشد معجِز نظام سلطه و باطل السحر سحره امپراتوری رسانه ای غرب می باشد. در غائله ای که کرونا برپا که که میتواند آن را حادثه ای در عداد حوادث تمدنی بر شمرد که نظم موجود تمدنی را به چالش کشید غرب وحشی بیدار شد و صحنه هایی در انظار همگان پدیدار گشت که بیانگر هویت و شخصیت حقیقی انسان غرب مدرن بود.
.

💠اما از این سو، راهبرد مواسات، حقیقت فطریِ انسان متألّه و مرتبت عقلانیت جامعه ایمانی و شیعی را نشان داد؛ حضرت امیر علیه السلام به ما آموخته اند که فی تقلّب الاحوال علم جواهر الرجال! در غائله کرونا بود که جوهره جامعه ایمانی و جوهره جامعه کفر خود را نشان داد هر چند پیش از این به واسطه سحر سحره امپراتوری رسانه ای غرب نظم مدرن و سبک زندگی آمریکایی قلّه حیات انسانی نشان داده می شد. اما رب العالمین به همه جهانیان نشان داد که قدرت ایمان بالاتر از همه قدرتهاست و عقلانیت شیعی برترین عقلانیتهاست.

💠همچنین همانطور که اشاره رفت، مواسات راهبردی بود که گامی دیگر جامعه ایران را به مرتبت و منزلت امامت امم نزدیکتر ساخت؛ این راهبرد ساخت درونی ملت ایران را به لحاظ عاطفی و رفتاری تحکیم کرده و همبستگی اجتماعی مردم ایران را تقویت نمود.
به تعبیر دیگر مواسات فضیلتی که به واسطه این فضیلت شایسته است دیگر امم به امتی که برخوردار از این فضیلت است اقتدا کنند.

پ.ن:
*شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 142- 143

**قال رسول الله صلی الله علیه و آله: َّ قَلْبَ الْمُؤْمِنِ عَرْشُ الرَّحْمَنِ.

***انزال به معنای نزول دفعی است

**** تنزیل به معنای نزول تدریجی است

***** و في الكشاف:، فإن قلت: فما حقيقة قوله: «لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»؟ و قرئ أسوة بالضم. قلت: فيه وجهان: أحدهما أنه في نفسه أسوة حسنة أي قدوة و هو المؤتسي أي المقتدي به كما تقول: في البيضة عشرون منا حديد أي هي في نفسها هذا المبلغ من الحديد. و الثاني: أن فيه خصلة من حقها أن يؤتسي بها و تتبع و هي المواساة بنفسه انتهي…
در تفسير كشاف گفته: اگر كسي بپرسد حقيقت معناي آيه‏” لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ” چيست؟ البته با در نظر گرفتن اينكه كلمه” اسوة” به ضمه همزه قراءت شده، در جواب مي‏گوييم دو احتمال هست، اول اينكه خود آن جناب اسوه‏اي حسنه و نيكو است، يعني بهترين رهبر و مؤتسي يعني مقتدي به است، و اين تعبير نظير تعبير زير است، كه در باره كلاهخود مي‏گويي بيست من آهن، يعني اين كلاه بيست من آهن است، دوم اينكه بگوييم خود آن جناب اسوه نيست، بلكه در او صفتي است كه جا دارد مردم به وي در آن صفت اقتداء كنند، و آن عبارت است از مواساة، يعني اينكه خود را برتر از مردم نمي‏داند «1» الميزان في تفسير القرآن ج‏16، ص: 289
.

نگاه تشکیکی به اخوت

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_36
#جلسه_130

💠 نگاه #تشکیکی به #اخوت
🔺 در فضایی که اخوت را به معنای جان یکی بودن می گیریم، اخوت به شکل تکوینی دارد معنا می شود، و این خود می رساند که من اولا با همه جهان برادر هستم (که اگر کل هستی را به عنوان انسان کبیر بدانیم، باز هم اینجا یک اخوت بین انسان و انسان مطرح است) و ثانیا با همه انسان ها برادر هستم،
🔺 من و همه انسان های دیگر افراد رب النوع انسان هستیم، و این یعنی اشتراکی شدید.
🔺 اگر نسبت رب النوع انسان به انسان ها نسبت علی معلولی است، یک اشتراک سنگینی بین من و همه انسان ها برقرار است.
🔺 اما در فضای دینی انگار اخوت دارد بین مؤمنین مطرح می شود
❇️ إنَّمَا اَلْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ ﴿الحجرات‏، 10﴾
🔺 ربط این فضای تکوینی با این فضایی که شریعت دارد می گوید چیست؟
🔺 یک ایده اولیه این است که اگر قوس نزول و صعود را از هم جدا کنیم مسئله حل می شود؛ یعنی در قوس نزول به صورت تکوینی ما در یک اخوت تکوینی سنگین با بقیه انسا ها و بلکه با همه اشیاء می رسیم، ولی در قوس صعود هر چه انسان ها به آن رب النوع انسان نزدیک تر باشند اخوت بیشتر و شدیدتری نسبت به هم دارند،
🔺 یعنی اخوت تبدیل به یک مفهوم #تشکیکی می شود که مؤمنین چون تکوینا نزدیک ترین افراد به آن حقیقت انسانی هستند اخوت بیشتر و خالص تری بین آن ها برقرار است، ولی همچنان حتی با دورترین انسان هم به خاطر بهره مندی از جوهره انسانیت یک اخوتی جاری است.

نسبت مواسات و پیشرفت

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_29
#جلسه_130

نسبت #مواسات و #پیشرفت

برای یافتن نسبت مواسات و پیشرفت ابتدائا بایستی محل نزاع را تقریر کنیم:

یک مسئله این است که انقلاب اسلامی محمل دو نظام حکمرانی شده است نظام دیوان سالار یا به تعبیری دولت-مردم(nation-state) و نظام امت-امامت

همچنانکه از ابتدای انقلاب اسلامی شهید بهشتی می فرمایند دو دیدگاه در اداره کشور و حکمرانی حاکم بوده است اکنون نیز این دو دیدگاه حاکم است اکنون یک دیدگاه حامی نظام دیوانسالار یا نظام دولت-مردم است و بدنه کارشناسی دانشگاهی نیز را میتوان حامی و پیاده نظام این نوع از حاکمیت دانست
از سوی دیگر دیدگاهی بوده که حامی نظام امت-امامت بوده است و نهاد روحانیت را میتوان حامی و امتداد امام در دل امت دانست.

در داستان کرونا برای اداره صحنه ما با کاستی های جدی ای از جانب نظام دیوانسالار شاهد بودیم کما اینکه در قضیه هشت سال دفاع مقدس این کاستی ها را شاهد بودیم و همچنین در سالهای بعد از جنگ

این کاستی ها را رهبری با هدایت و راهبری رزمایش همدلی جبران نمودند رزمایش همدلی از بطنا و ژرفای نظام امت-امامت برخاست

اما آیا این جنس کنش ها و پویشها و حرکتها که برخاسته از نظام امت-امامت هست زمینه ساز رخنه پوشی نظام دیوانسالار نمی شود؟

آیا استعاره صاحبخانه خوب، همسایه خوب، همکار خوب، زمینه ساز این نمی شود که سیاستگذار ناکارآمد، مدیرکل ناکارآمد، قانون گذار ناکارمد دیده نشود؟! بازخواست نشود؟!

کنشها و پویشهای برخاسته از نظام امت-امامت اگر میخواهد به پیشرفت و سازندگی اسلامی ایرانی منجر شود چه لوازمی دارد که بایستی تدارک شود؟
.

از رویکرد خیریه ای تا رویکرد مواساتی

#یادداشت / در استقبال از کامنت #عقیل_رضا_نسب
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#حمزه_وطن_فدا
#یادداشت_19
#جلسه_130

🔹از رویکرد خیریه ای تا رویکرد مواساتی

رویکرد خیریه ای به نظرم منظوری متفاوت از رویکرد مواساتی دارد

رویکرد خیریه ای این جنایتی است که اتفاقا نظام مدرن دارد نسبت به فقیرانش که اتفاقا ، تیپ کمیته امداد منحرف شده در سالهای سازندگی هم ظاهرا بی گرایش نسبت به آن نبوده است
مدلی که میگوید ما توسعه پیدا میکنیم و مستضعفین زیر این چرخ له میشوند و بعد ما با تامین اجتماعی یا جمع آوری اعانه و امثالهم ، سعی میکنیم نگذاریم این بدبختها بمیرند
لذا به عدالت که نمیخواهیم برسیم ، به اخوت و مواسات که نمیخواهیم برسیم
بخور بخور ها به جا
ولی خب جهت رفع عذاب وجدان بیایید جشن عاطفه ها یک لباس و پتویی بدهید تا شب راحت بخوابید.

این جنایتی است که هیچ ربطی هم به آن مواسات ندارد
و لذا به نظرم برادر رضایی دارند به این اشاره میکنند

و لذا تهافتی نیست بین دو بحث
و این تقریر شما که مواسات را در افق انقلاب اسلامی تعریف میکند ، کاملا به سمت عدالت و حل کلان مساله فقر گرایش دارد
و از آن خیریه و اعانه ای که صرفا سوپاپ اطمینان نظام سرمایه داری است فاصله های عمیق دارد.

انقلاب اسلامی و ساختاری با خواستگاه دوگانه؟!

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#احمد_قوی
#یادداشت_1
#جلسه_130

انقلاب اسلامی و ساختاری با خواستگاه دوگانه؟!

یکی از بحث های مهم این است که که در عصر حاضر تمدن غرب به ابعاد مختلف حیات بشریت طعم خاصی بخشیده و حتی پدیده ای در حد انقلاب اسلامی هم تا زمانی که به مستوای یک تمدن نرسد به تنهایی نمیتواند ما را از این احاطه تمدنی به طور کامل نجات دهد. لذا میبینیم که بعضا حتی تصورات ما از پدیدها و مفاهیم ناب اسلامی هم در پارادایم غربی شکل گرفته و فهمیده میشود.

این تصور که جمهوری اسلامی در درون خود ترکیبی از ۲ ساختار “دولت ملت” و “امام امت” است شاید ثمره همین فضا باشد.
طبعا قابل انکار نیست که ساخت فعلی نظام مردم سالاری دینی بویژه در قالب و شکل، شباهت های زیادی به “دولت ملت” مدرن دارد بویژه اینکه تا حد خوبی الگو گیری هم اتفاق افتاده است.لکن همانطور که در ادبیات آقا تصریح شده است جوهره جمهوری اسلامی تلفیق دو عنصر موازی نیست بلکه ریشه ی این ساختار را در دل اندیشه اسلامی باید جستجو کرد.
لذا اگر چه که ظاهرا جمهوری اسلامی نتیجه به هم بافته شدن دولت مدرن و نظام امامت است. ولی واقع مطلب این است که نظام امامت بر قالب دولت مدرن سوار شده و با ویرایشی هوشمند رنگ و طعم ویژه ای به آن بخشیده که ماهیت این پدیده را تغییر داده است.
بنابراین در تحلیل نوع مناسبات مردم و حاکمیت در جمهوری اسلامی نباید به تحلیل های مرسوم جامعه شناسی و علوم سیاسی بسنده کرد.

به نظر میرسد اینکه برخی مواسات را به عنوان یک مفهوم ناب اسلامی به خیریه بازی نظام سرمایه داری و سوپاپ اطمینان بی عدالتی ساختاری ترجمه میکنند و یا اگر فراخوان ولی فقیه در رزمایش مواسات به وام دادن امامت به “state” تلقی می شود ریشه در همین احاطه پارادایمی و غربی فهم شدن مفاهیم و پدیده های اسلامی است.

پ ن: طبیعتا این حرف به این معنا نیست که در جمهوری اسلامی عده ای مواسات را تبدیل به خیریه نمیکنند ویا بی کفایتان بدنبال مخفی کردن گندهایی که زدند نباشند.

برادري(اخوّت)، پيوند ميان دل‌هاي باورمند است.

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#امید_فشندی
#یادداشت_23
#جلسه_129

برادري(اخوّت)، پيوند ميان دل‌هاي باورمند است. اساسا جايگاه باور، دل است (حبّب إليكم الإيمان و زيّنه في قلوبكم، و لمّا يدخل الإيمان في قلوبكم و…).

ظاهرا پيش‌زمينه‌ي پيوند حقيقي دل‌ها، باورمندي آن‌هاست؛ وگرنه دل‌هاي بي‌باور، زمينه‌ي پيوند و جمع‌شدن را ندارند: تحسبهم جميعا و قلوبهم شتّي.

اما ولايت، گستره‌ي پهني از معاني را دربرمي‌گيرد؛ از حقيقي و تكويني تا اعتباري و تشريعي، از پيوندي ميان دو تن، تا پيماني مشترك ميان مردم و زمام‌دار.

در سطح اجتماعي و سياسي، ولايت و ايمان نسبت «عام و خاص من وجه» دارند؛ چراكه نه هر ايماني به ولايت مي‌رسد: وَ الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يُهاجِرُوا ما لَكُمْ مِنْ وَلايَتِهِمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ حَتَّي يُهاجِرُوا، و نه هر بي‌ايماني بي‌ولايت است: وَ الَّذينَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ‏ أَوْلِياء بَعْض

به‌هرحال؛ اخوت ملازم با ايمان است، اما ولايت اعم از ايمان و اخوت است.
ايمان و باورمندي را نيز مي‌توان مرز ميان ولايت حقيقي و ولايت اعتباري دانست؛ نتيجه اين مي‌شود كه باورمندي درگاه اتصال با واقعيت و متن هستي است.

اما مواسات (هواي هم را داشتن)؛ از لوازم اخوت است، حقوقي است كه دو برادر بر گردن هم دارند.

واژه مواسات

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سیدمرتضی_شرافت
#یادداشت_12
#جلسه_129

السلام علی العباس بن امیرالمومنین المواسی أخاه بِنَفسِهِ(1)

واژه مواسات را اولین بار، در توصیف ویژگی های حضرت عباس علیه السلام شنیدم از زبان منبری ها در شب تاسوعا. حتی یکی از علت های مقام بالای ایشان را همین مواسات بر می شمردند. که بالاترین مواسات، مواسات به جان است و برترین مصداقش در غیر معصوم مربوط به حضرت عباس است.

اما همیشه دو سوال برایم باقی مانده بود، یکی معنای دقیق مواسات. و دیگری این که چرا در این سلام نفرموده اند: المواسی «مولاه» یا «امامه». و چرا فرموده اند المواسی اخاه.

توضیحات همان منبری ها برایم قانع کننده نبود.
اما وقتی معنای ولایت را درست بفهمیم و جایگاه اخوت به عنوان یک رکن در ولایت مشخص بشود، دیگر این سوال مطرح نیست. و پاسخش روشن است.

حتی با این معنا از ولایت و اخوت و مواسات، می توان «بنفسی انت یا اخی» که حضرت سیدالشهدا درباره حضرت عباس فرمودند را نیز درک کرد.

و چه زیبا در این فراز از زیارت مواسات و اخوت و ولایت در کنار هم حضور دارند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1) زیارت ناحیه مقدسه

طرح رهبری

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#حمزه_وطن_فدا
#یادداشت_16
#جلسه_128

#طرح_رهبری

وقتی به موضوعاتی که پیرامون بحث ولایت و در ادامه آن ولایت فقیه در طول زمان از گذشته تا به حال مطرح شده است نظر میکنیم متوجه غفلتی دهشتناک و نا بخشودنی میشویم .

غالب مباحث در فضای ولایت یا به شکل سنتی در فضای بحث مشروعیت و امثال آن و در فضای روشنفکری نیز در بحث کنترل و مهار قدرت ولیّ فریز شده است.

و حتی وقتی بحث به مدار میدان اجتماعی کشیده میشود ، موضوعات جدید نیز باز با همین ذهنیت ها و مدل های مفهومی مورد دقت قرار میگیرد .

در حالیکه اصلی ترین بحث که نحوه استفاده و بهره مندی از ولیّ و همچنین نحوه های معونت و نصرت او ست اساسا مورد هیچ توجهی قرار نگرفته است

همه بحث ها در مقدمات این که ولایت اری یا نه
یا اینکه ولایت چگونه منحرف نشود و ما را نبلعد خلاصه شده است

در حالیکه اگر ولایت آن ظرفیت و معنای عظیمی است که در دستگاه خلقت بار بزرگی از اصلاح حیات بشری به دوش آن گذاشته شده است باید بعد از بحث های مقدماتی اثباتی به این فکر کرد که چگونه میتوان این ظرفیت را شکوفا کرد و در جهت بهره مندی انسان ها از آن استفاده کرد .
و با کمال شگفتی متوجه میشویم در این خصوص با میدانی کاملا بکر پا نخورده رو به رو هستیم.

نه او که به غلیظ ترین صورت اثبات میکند که این ولایت در امتداد ولایت الهی است و اطاعت از او اطاعت از خداست
نه او که در صدد کنترل آن است و میخواهد در رقابتی وهمی بین حق مردم و خدا ، دست و بال ولیّ را مبتنی بر اندیشه سیاسی اش ببندد
هیچ کدام به این فکر نمی کنند که خب از این ولیّ چه استفاده ای قرار است بکنیم و چگونه و چه استفاده ای میتوانیم برای او داشته باشیم و چگونه

لذا میبینیم در دل این همه کرّ و فرّ در بحث ولایت ، اوحدی از افراد هم به طرح های اصلاحی تربیتی اجتماعی مبارزاتی اقتصادی سیاسی تمدنی ائمه توجه نکرده اند و هر چه هست یا صرف روایت تاریخ است یا نقل کلمات اهل بیت ع و شرح آن است یا بحث های کلان کلامی الهیاتی
و اساسا شیعه این گونه بار نیامده است که با جنس سوال #چه_باید_کرد_های_راهبردی به سراغ اهل بیت برود
لذا یا سوال احکامی خرد دارد از ایشان که الان این حلال است یا حرام ، این حکومت فلانی حق است یا باطل یا من میتوانم در حکومت باطل کار کنم یا نه و ….
یا سوالاتی کلان و هستی شناسانه که خب اهل بیت صادر اول هستند یا نه
شفاعت امت را دارند یا نه
در رجعت بر میگردند یا نه

در حالیکه مساله اصلی شیعه که چه باید کرد و به کجا باید رفت و چگونه که اساسا شأن اصلی امامت خلفای الهی روی زمین است اصلا دیده نشده است.

لذا وقتی پرسشی از طرح امام زمان نداریم و تحلیلی نسبت به طرح امام حسین نداریم ، سخن از طرح رهبری ، سخنی بی معنا و نچسب است.

اینگونه است که اهداف امامت روی زمین مانده است
روش ها و راهبردهای امامت روی زمین مانده است
و کماکان نخبگان و توده مشغول حواشی اند
و لذا نه در هیات آن امام حسینی که هدف از قیامش اصلاح در زندگی امت و بشریت است میتوان نمود روشنی از حیات مصلحانه را سراغ گرفت
نه در حوزه های علمی ، این سوالات خریداری در میدان علم دارد.

با این وصف ، آن جهش حرکت شیعی و شتابی که به سمت ظهور خواهد گرفت در گرو پرسش از طرح رهبری و پرسش از چگونگی مشارکت در این طرح و ارتقای علمی و عملی آن طرح است.

طرح ولي و ولايت در تشريع و زمام‌داري

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط‌مشی_اجتماعی
#امید_فشندی
#یادداشت_22
#جلسه_128

طرح ولي و ولايت در تشريع و زمام‌داري

اگر اصل اولي در روابط بين انسان‌ها را عدم ولايت بگذاريم، پس يعني كسي اين حق را ندارد كه حقوق اوليه‌ي ديگران را محدود يا جهت‌دهي و سازمان‌دهي كند، كسي حق ندارد طرحي دراندازد و انديشه‌ها و اراده‌هاي آحاد بشر را به نظم و نظام بكشاند.

حال اگر از جانب خداوند يا بر اساس معيارهاي تعيين‌شده از جانب او برگزيده شود، باز هم حق طرح‌ريزي ندارد؟ يا بالاتر، تكليف طرح راهبردي‌داشتن ندارد؟

به‌هرحال، در شرايط فعلي، نه امكان پرسش از ولي در مورد طرح ولي وجود دارد، نه معياري براي كشف و سنجش آن، و نه اساسا در ساختار قانوني و حقوقي كشور، چنين چيزي جانمايي شده است.

البته در فضاي فكري مرسوم شيعه، اساسا آينده و انديشيدن به آن و خود را نسبت به ساخت آن مكلّف ديدن، جايي ندارد.

از سوي ديگر، طرح ولي مي‌تواند به سيطره‌جويي دامن بزند، مي‌تواند راه رشد و رويش انديشه‌ها را ببندد، مي‌تواند به ديكتاتوري بیانجامد: يعني همه بايد يك خط را دنبال كنند.

نمي‌دانم! ولايت‌فقيه و مردم‌سالاري، ليثيروا لهم دفائن العقول و ليقوم الناس بالقسط … وليّ، اگر معصوم هم باشد، حتي اگر پيامبر و حامل كتاب هم باشد؛ هيچ وجه تربيتي و مردم‌پروري ندارد كه بخواهد يك برنامه و طرح مشخص روي ميز بشر بگذارد.

از طرفي، بالأخره ولي براي به انضباط‌كشيدن صحنه و براي هدايت و راهبري مردم، نياز به دست فرمان دارد، نياز به قواعد كلي ناظر به حركت ميداني دارد. صرفا نظام بينشي و ارزشي يا مجموعه‌اي از آرمان‌ها داشتن، براي راهبري كافي نيست، واقعا کافی نیست!!

يك راه ميانه‌اي بايد روشن كرد؛ وليّ بايد طرح داشته باشد، ولي نه طرحي كه جايگزين فكر و اجماع عقلائي مردم باشد، نه طرحي كه لقمه آماده در دهان مردم بگذارد … طرح ولیّ بايد در افقي تصوير شود كه به سالارشدگی مردم بيانجامد…

معنای یک رکن مشروعیت بودن #مردم_سالاری

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_31
#جلسه_127

💠 معنای یک رکن مشروعیت بودن #مردم_سالاری

🔺 انتصاب الهی مسئله خیلی مهمی است، و تقریبا مغز داستان همین است. اینکه آیا ولایتی که مطلقا حق خداوند است، آیا خود خداوند به صورت تشریعی شخص یا اشخاصی را به این مقام نصب کرده است یا نه. درست است که در یادداشت قبل توضیحاتی برای #ولایت_مردم دادیم ولی در نهایت اولا آن یک ایده اولیه بود و ثانیا به فرض صحت یک بحث هستی شناسانه است نه یک بحثی در لایه شریعت، و از آنجا که ما در لایه تشریع مشغول اجرای دین هستیم، با وجود اهمیت خواست و اراده #امت_قیام_کرده ولی در لایه تشریع این خواست و اراده مردمی خودش را به شکل شریعت نمی تواند بروز بدهد، بگذریم که حتی برخی انبیاء هم اینطور نبودند که در لایه تشریع ورود کرده باشند یعنی ورود در لایه تشریع واقعا نصب الهی می خواهد و اگر این نصب نباشد فضای قانون گذاری به هم می ریزد و به راحتی به سکولاریسم کشیده می شویم.
🔺 به عبارت روشن در فضای قانون گذاری انتساب قانون به خداوند خیلی مهم است. لذا اگر کسی می خواهد #ولایت_تشریعی داشته باشد حتما باید نصب الهی داشته باشد.
🔺 و اگر کسی نصب الهی داشت کار تمام است، یعنی او #ولی_الهی هست چه مردم بپذیرند و چه نپذیرند، و پذیرش و عدم پذیرش مردم هیچ تأثیری در ولی الهی بودن او ندارد. اما از آنجا که این ولی الهی اولا بدون قبول از طرف مردم روی زمین و در عمل نمی تواند این حق خود را اعمال کند، و ثانیا به فرضی هم که بتواند #حق_اعمال_ولایت بدون خواست و اراده و مقبولیت مردمی را ندارد، لذا اگر بدون خواست و اراده و مقبولیت مردمی حکومت تشکیل دهد (حالا از هر راهی) این حکومت مشروع نیست.
🔺 به عبارت روشن تر با وجود اینکه او نصب الهی را دارد ولی از طرف همان الله اجازه این را ندارد که خود را بر مردم تحمیل کند و بدون خواست و اراده مردمی بر گرده آن ها سوار شود. زیرا هدف نهایی و غایی هدایت خود این مردم است و هدایت یک پدیده اختیاری است و باید مردم اراده کنند و قیام کنند تا بتوان مبتنی بر این قیام آن ها ولی الهی #هدایت_تشریعی آن ها را به دست بگیرد، اما اگر این #قیام_لله منتفی باشد هدایت گری ولی الهی به عنوان حاکم جامعه نیز منتفی است.
🔺 لذا در یک جمعبندی معنای اینکه مردم نیز یک پایه از مشروعیت هستند، اولا به هیچ وجه نمی تواند این باشد که یک پایه ای در عرض مشروعیت الهی و ثانیا به این معنا است که اگر خواست مردم نباشد تشکیل حکومت توسط فقیه مشروع نخواهد بود و اینکه می گوییم حکومت بدون خواست و اراده و مقبولیت مردمی مشروع نیست به این معنا است.

حضرت امام خمینی ره:
«ما بنای این نداریم که یک تحمیلی به ملتمان بکنیم و اسلام به ما اجازه نداده است که دیکتاتوری بکنیم. ما تابع آرای ملت هستیم. ملت ما هر طوری رای داد، ما هم از آنها تبعیت می‌کنیم. ما حق نداریم، خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است، پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزی را تحمیل بکنیم. ()»(صحیفه امام، ج11، ص34)

جایی که نظرمان #خلاف_نظر_ولی_فقیه است چه کنیم؟

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_32
#جلسه_127

💠 جایی که نظرمان #خلاف_نظر_ولی_فقیه است چه کنیم؟

🔺 از آنجا که ولایت فقیه ولایت در عرصه تشریع است، امکان اینکه دچار خطاهایی در برخی تصمیمات شود وجود دارد، و در طول تاریخ انقلاب هم مصادیقی بوده است که امام و رهبری خودشان فرمودند که فلان تصمیم اشتباه بود. مثل کنترل جمعیت.
🔺 لذا این مسئله پیش می آید که اگر جایی ما به نظری خلاف نظر ولی فقیه رسیدیم تکلیف مان چیست؟
🔺 به نظر می رسد باید بحث نظر را دقیقا معلوم کنیم تا واضح شود که در هر شقی چه حرفی می شود زد.
1️⃣ نظر به عنوان یک متخصص
🔺 در برخی عرصه های تخصصی مثل فقه و فلسفه و عرفان (فضای دانشی) یا مثل فرهنگ و روابط اجتماعی و حجاب و زنان و … (فضای اندیشه ای) ممکن است رهبری نظری خاص داشته باشد که آن را صرفا به عنوان یک متخصص در عرض بقیه متخصصین عرضه کرده باشد؛
🔺 در این حالت داشتن نظری خلاف نظر ولی فقیه نه مشکلی دارد و نه هم چیز بدی است؛ در اینجا دقیقا شبیه بقیه کارشناسانی که انسان ممکن است به نظرشان مراجعه کند با او تعامل می شود. البته بسته به موضوع ممکن است به خاطر تسلط و گستردگی دایره اطلاعات و اشراف ولی فقیه انسان توجه خاص به نظر او کند و سعی کند دوباره به مقدمات نظر خودش رجوع کند که نکند خللی در کار بوده و متوجه نبودم. یعنی یک اعتنای ویژه به نظر او کردن است نه منفعلانه و متعبدانه پذیرفتن.

2️⃣ نظر به عنوان رهبر
🔺 در این حالت ولی فقیه نظری دارد و از همه سازوکارها و ساختارهای حاکمیت که در اختیارش هست دارد استفاده می کند که آن نظر جاری بشود.
🔺اگر من امکان ارتباط و مفاهمه با ولی فقیه را دارم و می توانم نظر خلاف خودم را با او به مباحثه بگذارم تا شاید نظر او که من معتقدم اشتباه است تغییر کند؛ خب اینجا معلوم است که از این امکان باید استفاده کرد. شاید رفتم و نظر من عوض شد. البته در همینجا باید دقت شود که اگر بعد از گفتگو همچنان ولی فقیه بر جاری شدن همان نظر خود اصرار داشت و نظرش عوض نشد ولو من هم نظرم همچنان همان است، من نباید در فضای اجتماعی مشیی خلاف نظر ولی فقیه داشت؛ چون ولی فقیه زمام دار و حاکم جامعه است و معلوم است که تشخیص قطعی او باید در فضای اجتماعی جاری بشود، و اساسا او در مقابل تشخیص های قطعی خود مسئول است و بلکه ما به خاطر همین او را گذاشتیم بالای حکومت که با حضور فقاهت خود سخن خدا را در این عرصه بفهمد و جاری کند. اگر من به بهانه اینکه نظرم خلاف این است در مسیر جاری شدن این اراده اخلال کنم هم اولا این شق عصای ولایت خواهد کرد و عملا توان او در اجرای فهم های فقهی خودش را از او می گیریم و این با نصب او منافات دارد، و هم ثانیا تضاد و دوگانگی مدیریتی در جامعه ایجاد می شود و عملا همان حرفی که من می فهمیدم هم نمی تواند جاری شود. تازه در این حالت که ولی فقیه بر جاری شدن فهم و طرح خودش اصرار می ورزد معلوم نیست من نسبت به جاری کردن فهم خلاف آن تکلیفی داشته باشم و بلکه ظاهرا تکلیف به تمشیت حرف ولی فقیه را دارم.
🔺 اگر هم امکان مفاهمه و گفتگو برای تغییر رأی او را ندارم و آن امر مربوط به یک فضای شخصی خودم می شود (که معمولا چنین نیست و ولی فقیه در این لایه که ناظر به یک فضای شخصی نظر دارد در همان شق قبلی که به عنوان یک متخصص است وارد می شود) که مثل یک کارشناس با او برخورد می کنم؛ یا مربوط به یک امر اجتماعی است و من هم امکان اجرای آن در یک عرصه ای که در اختیارم هست را دارم؛ اینجا هم معلوم است که جاری کردن آن همان توالی فاسدی که در پاراگراف قبلی گفته شد را دارد.

3️⃣ حکم
🔺 این حالت دیگر از نظر فراتر می رود و ولی فقیه وارد می شوند و در یک عرصه ای حکمی را صادر می کنند؛
🔺 در این حالت واضح است که قطعا همه باید به این حکم انقیاد نشان بدهند و عمل کنند.
🔺حتی ما در لایه مرجعیت هم این را داریم که در این صورت که حکمی از طرف ولی فقیه آمد او هم موظف است که به آن عمل کند هر چند فتوای خود او چیز دیگری است.
🔺 این هم روشن است و بداهت دارد که اگر بنا باشد احکام حکومتی ولی فقیه جاری نشود با اصل فلسفه وجودی او که حاکمیت فقیه به نیابت از امام معصوم ع است منافات دارد.
.

امکان #احراز_حجیت_زا از نظر امام زمان (عج) در دوران غیبت

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_33
#جلسه_127

💠 امکان #احراز_حجیت_زا از نظر امام زمان (عج) در دوران غیبت

🔹 یک مسئله در بحث ولایت فقیه این است که اگر من به نظر خود امام زمان عج در یک مسئله ای رسیدم و یقین کردم که نظر امام زمان این است ولی نظر ولی فقیه خلاف آن بود، تکلیف من چیست؟
🔺 مگر شما نمی گویید قطع حجیت ذاتی دارد و حجیت قطع را نمی شود از آن گرفت اینجا هم من به قطع رسیدم که نظر امام زمان این است و معلوم است که نظر امام زمان بر نظر ولی فقیه اولویت پیدا می کند. مخصوصا اگر مسئله مربوط به امور خطیره ای باشد که سرنوشت انسان های زیادی را تحت تأثیر قرار می دهد.

🔹 اینجا باید بررسی کنیم که آیا اساسا امکان اینکه ما در دوران غیبت به نظر امام زمان عج برسیم و آن رسیدن هم حجیت شرعی داشته باشد وجود دارد؟
🔺 غیبت اساسا محرومیت جامعه انسانی از حضور انسان کامل بوده است به دلیل اینکه قدر حضور او دانسته نشده و فلسفه آن هم این است که جهان و اتفاقات آن به سمتی برود که زمینه پذیرش امام معصوم فراهم شود تا حضرت تشریف بیاورند و زمام کار را بر عهده بگیرند.
🔺 پس وقتی که چنین مصلحت بزرگی فوت شده است، یعنی در این حالت هیچ ابایی وجود ندارد که یک اتفاقی بیفتد که جمع کثیری از انسان ها به ضلالت بروند، چون این ناشی از عمل انسان ها بوده است و خود جامعه انسانی خود را از درک حضور و محضر امام معصوم محروم کرده است.
🔺 لذا اینکه حضرت در خیلی از امور خطیره ورود نکنند اصلا امر عجیبی نیست. اما اتفاقی که افتاده است از دوران ائمه ای مثل امام صادق ع به بعد به دلیل محدودیتی که برای اهل بیت درست شده و به دلیل اینکه تلاش برای به دست گرفتن حکومت در میان مدت متوقع نبود، حضرات یک سیستمی را طراحی کردند که بتواند فضای هدایت را امتداد بدهد؛ بعد هم نسخه آن ها برای دوره غیبت ولایت فقیه بوده است.
🔺 لذا به صورت پیش فرض این است که قاعده و اصل این است که حاکمیت فقیه را با همه امکان خطاهایی که ممکن است داشته باشد را پذیرفتند و این نسخه را بهترین نسخه برای دوران غیبت خود دانسته اند.
🔺 همچنین توجه شود که ولایت فقیه اساسا یک درجه تنزل است، یعنی وقتی جامعه از نعمت وجود انسان کامل محروم شده است، حالا نزدیک ترین فرد به او را با یک شرایطی او برای زمان محرویت از حضور معصوم پیشنهاد کرده اند.
🔺 پس تا اینجا اصل معلوم شده است و آن چیزی که قاعده است مشخص شد، حالا باید بررسی کنیم که این قاعده در این صورتی که ادعا شده است قابل تخصیص خوردن هست یا خیر؟
🔺 نهایت چیزی که در دوران غیبت می تواند ادعا شود که بتواند امکان حجیت زایی داشته باشد تشرف است، و الا خواب و امثالهم که از حجیت شرعی مخصوصا در امور خطیره اجتماعی آن هم در حالتی که قاعده و اصل در دوران غیبت ولایت فقیه است که حجیت ندارند.
🔺 در بحث تشرف توقیعی از خود حضرت داریم که صریح در نفی است مثل روایت زیر:

➖ يا عَلِيَّ بْنَ مُحَمَّدٍ السَّمُرِيَّ أَعْظَمَ اللَّهُ أَجْرَ إِخْوَانِكَ فِيكَ فَإِنَّكَ مَيِّتٌ مَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ سِتَّةِ أَيَّامٍ فَاجْمَعْ أَمْرَكَ وَ لَا تُوصِ إِلَى أَحَدٍ يَقُومُ مَقَامَكَ بَعْدَ وَفَاتِكَ فَقَدْ وَقَعَتِ الْغَيْبَةُ الثَّانِيَةُ فَلَا ظُهُورَ إِلَّا بَعْدَ إِذْنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ذَلِكَ بَعْدَ طُولِ الْأَمَدِ وَ قَسْوَةِ الْقُلُوبِ وَ امْتِلَاءِ الْأَرْضِ جَوْراً وَ سَيَأْتِي شِيعَتِي مَنْ يَدَّعِي الْمُشَاهَدَةَ أَلَا فَمَنِ ادَّعَى الْمُشَاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ السُّفْيَانِيِّ وَ الصَّيْحَةِ فَهُوَ كَاذِبٌ مُفْتَرٍ وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيم‏
كمال الدين و تمام النعمة، ج‏2، ص: 516
الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة، النص، ص: 395

🔺 ضمن اینکه اگر تشرف هم اتفاق بیفتد، و حضرت امری در امور اداره حکومت آن هم خلاف نظر ولی فقیه به طرف بکند اولا این خیلی ادعای شاذی است و قطعا ذیل اون کاذب مفتر میره، ثانیا اگر هم حضرت بخواهد چنین کاری بکنند خود ولی فقیه احق ترین افراد به این قضیه است، ثالثا به فرض هم که اتفاق بیفتد باید بحث کنیم که آیا این تشرف می تواند عموم آن قاعده ای که در دوران غیبت داریم را تخصیص بزند (قاعده این بود که اصل این است که در دوران غیبت کار به فقیه واگذار شده است و معصوم به اینکه در این دوران فقیه مصدر کار را در دست داشته باشد و امر اجرای دین را متولی بشود را پذیرفته است بلکه طراحی خودش برای دوران غیبت این بوده است.)
🔺 به نظر می رسد با توجه به روایاتی که ادعای مکاشفه را ادعای کذب می خواند و با توجه به آن قاعده فوقانی این ادعا ها نتواند حجیت آور باشد و نتواند قاعده را تخصیص بزند.
.

با مرور دوباره‌ی مقاله، در کنار بررسی بیانات نویسنده در دوران رهبری نظام؛

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#امید_فشندی
#یادداشت_21
#جلسه_127

توحید و ولایت
فقاهت، شریعت، فطرت
ضمانت اجرایی

با مرور دوباره‌ی مقاله، در کنار بررسی بیانات نویسنده در دوران رهبری نظام؛
اولا به‌خوبی توانسته نسبت میان توحید و ولایت را تبیین کند،
ثانیا به‌خوبی توانسته در طول تقریبا نیم‌قرن اخیر، همان دست‌فرمان را – حداقل در لایه‌ی باورهای معرفتی – حفظ کند.

ایشان ولایت را تجلّی (شکوفایی) توحید در قوس صعود می‌داند، ولایت درواقع توحید صیروری است، توحید به‌معنای یکپارچه‌شدن و به‌هم‌پیوستن و یکی‌شدن است، که خب طبیعتا ریشته در تکوین و قوس نزول هم دارد.

در این فضای فلسفه‌ی سیاسی غرب‌آلوده، تفکر در مورد سازوکار سامان امور جامعه در اسلام سخت است.
از سوی دیگر، در این فضای فقه‌بسنده و متن‌محور نیز، مشروعیتی برای مردم و فهم و خواست و اراده‌ی ایشان قائل شدن، سخت است.

کاملا حس می‌کنم که رهبری حضرات خمینی و خامنه‌ای، گرچه بر فقه تکیه دارد ولی فرسنگ‌ها دور از فقاهت‌بسندگی است.
وقتی شریعت را در حوزه و فقه و قرآن و عترت محصور می‌کنیم، طبیعتا مشروعیت تمام امور هم جز با اتصال به این منابع تصحیح نمی‌شود. اما اگر فطرت مردم را گنج‌گاه نسخه‌ی ناب شریعت بدانیم، آن‌وقت تعامل با این مردم هم به‌کلی عوض خواهد شد.

به‌هرحال؛ مشروعیت ولیّ و حکومت را در اتصال آن به آسمان می‌جوییم، چراکه شریعت را در وحی و حجت ظاهری منحصر می‌کنیم، اما اگر نیم‌نگاهی هم به فطرت پاک و توحیدی انسان و حجت درونی داشته باشیم، اتصال و پیوستگی با آن هم از خاستگاه‌های مشروعیت خواهد بود.

شریعت مکتوب و تأملات تدبیری در فضای فکری شریعت، می‌تواند میثاق مشترک میان مردم مسلمان (و مردم و والیان) باشد که در قالب نظام ارزشی و هنجاری و بعضا قانونی، از حرکت جمعی مؤمنانه پشتیبانی می‌کند، اما برای سامان امور جامعه، و تدبیر اموری که شارع مقدس به تعطیلی یا بلاتکلیفی آن راضی نیست، به چیزی بیش از نظام ارزشی مشترک که فقط ضمانت اخروی دارد، نیاز داریم.

خلیفه یا ولیّ را بر جان و مال و ناموس مردم حاکم کنیم، اما صرفا به کنترل درونی و عقوبت و مؤاخذه‌ی اخروی الهی دل‌خوش کنیم، تقریبا همان دست‌فرمانی می‌شود که اهل‌سنت در پیش گرفت!

دغدغه خیلی خوبی در این متن دنبال میشود

#یادداشت / در جواب برادر #امید_فشندی
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#حمزه_وطن_فدا
#یادداشت_15
#جلسه_127
دغدغه خیلی خوبی در این متن دنبال میشود و در سایه توجه به فطرت انسانی بارقه هایی از آینده ای دیگر در فهم شریعت و اعمال شریعت را نوید میدهد.

اما بی دقتی یا ضعف در فهم فطرت و عدم لحاظ تمایز بالقوگی ها و بالفعلی های فطرت و همین طور عدم لحاظ جامع بالابلندی های فطرت در کنار لجنزارهای عمیق نفس اماره و شیاطین میتواند از اساس این نطفه توجه به فطرت را معوج یا ضعیف به دهانه رحم اندیشه ورزی منتقل نماید و زایش موجودی ناقص الخلقه یا کریه را به ارمغان آورد

همان مرد میدان توجهات شدید و غلیظ به فطرت انسانی ، همو که آن طفل سیزده ساله را رهبر خویش میداند ، همو که زنان چهارمردانی را جلوتر از مردان مرد، به رهبری خویش قبول میکند ، همان است که نهضت آزادی را مرتد و مصاحبه گر توهین کننده به صدیقه طاهره را واجب القتل میداند
او دو چشمی متعادلی است که هم فطرت را در جوانان ایران دیده است هم سخت متوجه سبعیت های نفس اماره است.

امروز ما میخواهیم کدام مردم را به نام نامی فطرت در مدار حجت باطن به عرش تصمیم و رهبری و ولایت بکشانیم.

امروز کدام عقل است که شعور کنترل سید علی خامنه ای را داشته باشد
امروز کدام نفس مطمئنه است که بنا دارد نفس اماره و جاهلیت های ایشان را به بند بکشد
اگر نقد و رد و اصلاح ، امر و نهی و ارشاد در گرو فهم است و اولا فهم میشود پدیده ای و بعد نقد میشود
کدام جریان رشید نشیط است که امروز مشغول فهم سید علی خامنه ای است

خبرگانی اگر هست باید در کلاس های درس سید روح الله شرکت کند تا قدری با اسلام اشنا شود
و غیر ایشان نیز در بهترین حالت همه در حال استفاده اند

اگر هم که ردی هست و نقدی هست تا آنجا که ما دیده ایم و شنیده ایم یا جوشیده از منبت عقل غربی است یا گرفتار انواع بی اطلاعی ها از قواعد اسلامی یا در بند بی اطلاعی از واقعیات میدان

لذا امروز اتفاقا ان کسی که پای رشد این فطرت ، پای فعلیت یافتن این فطرت ، پای تحقق این فطرت عامه مردم ایستاده است و هزینه هایش را هم میدهد هم ایشان است.
کما اینکه مجرای امام بود که فطرت آن نوجوان سیزده ساله را به جوشش انداخت و الا او هم بازیچه کوی و برزن بود مثل امثال خودش
حالا که این فطرت به شکوفایی رسید بله ، میتواند مجرای فهم های متعالی و راهبری های توحیدی باشد و لذا وصیت نامه شان میشود چراغ راه.

ولایت فقیه در مقام اثبات است یا مقام ثبوت؟

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#مرتضی_قربانی
#یادداشت_2
#جلسه_127
#سوال

۱. ولایت فقیه در مقام اثبات است یا مقام ثبوت؟
۲. روش احراز ولی فقیه چیست؟
۳. ولی فقیه برای حل مسئله نیازمند چه توانمندی‌هایی است؟
۴. روش حل مسئله‌ی او چیست؟
کشفی، تجربی، علمی
۵. مراد فقه به معنای خاص است یا عام؟
۶. آیا ولایت فرع سلطنت و احاطه است؟
۷. رابطه‌ی ولایت و سلطنت با اقبال اجتماعی و مقبولیت چیست؟
۸. در مواردی که تخصص و یقین شخصی با تشخیص ولی مغایر است تکلیف در عرصه عمل و سلوک فردی و کنش اجتماعی چیست؟
۹. کدام نوع تعامل با ولی فقیه توصیه شده است؟ متعصبانه، آزاد اندیشانه، مقلدانه، محققانه
۱۰ رابطه‌ی ولایت ظاهری فقیه و ولایت تکوینی اولیاء به چه نحوی است؟ حکومت، ورود، تخصص، تخصیص
۱۱. آیا ولایت و حکومت ظاهری در توان یک فرد است یا نیاز به گروهی از نخبگان واجدین شرایط است؟
۱۲. طبع و ذائقه‌ی فقهی برای ولی فقیه و حاکم جامعه برای مدیریت و بسط توحید کافیست یا ذائقه‌ی توحیدی و عرفانی هم نیاز است؟
۱۳. محدوده‌ی جغرافیایی ولی تا کجاست؟
۱۴. آیا هر استان یا هر کشوری با توجه به اقبال مردم و نخبگانش ولی فقیه تعیین می کند؟
۱۵. نظر کسی که ولایت ظاهری بر جامعه دارد آیا بنابر لطف الهی به واقع نزدیک‌تر است؟

تعارض قطع شخصی و ولایت فقیه

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سید_ابراهیم_رضوی
#یادداشت_6
#جلسه_127

✅ #تعارض_قطع_شخصی_و_ولایت_فقیه

🔹️یکی از اموری که در عرصه ولایت فقیه باید آن را حل و فصل کرد، حل مسأله تعارض قطع شخصی و ولایت است.

🔸️آیا جایگاه ولایت، این اقتضاء را دارد که انسان برخلاف نظر ولی، قطع پیدا نکند؟
درحالیکه تحقق قطع، حالتی نفسانی و جبری است و اساسا تابع اختیار انسان نیست.

🔹️به نظر می رسد در #عرصه_اندیشه هیچ دلیل عقلی و نقلی بر لزوم تبعیت انسان از ولی نداریم و انسان حق جو و آزاد، تابع قطع خودش است.

🔸️البته گاهی انسان خودش به گزاره ای قطع پیدا می کند که مفاد آن، تبعیت از قطع شخصی دیگر است. مثل اینکه انسان با أدله ای عصمت اندیشه کسی را ثابت می کند و سپس قطع پیدا می کند که قطع های آن شخص مطابق با حق است. هرچند در اینجا نیز تبعیت از قطع شخص دیگر، در حقیقت تبعیت انسان از قطع خود است.

🔹️اما در #عرصه_رفتار و عمل همیشه باید تابع نظر حاکم بود. به دلیل همان مصالحی که عقل أصل وجود حاکم را ضروری کرده بود. مصلحت تبعیت از ولی در طولانی مدت، همیشه بالاتر از دیگر مصالح است فلذا انسان مفری ندارد جز تبعیت از ولی.

🔹️اما چالش اساسی اینجاست که این مصلحت، تبعیت رفتاری در #امور_فردی را هم در پی دارد؟مثلا؛
▪️اگر حاکم حکم دهد به کنترل نسل و من قطع به آسیب و ضررهای آن دارم، آیا لازم است به آن عمل کنم؟
▪️اگر حاکم حکم حکومتی دهند به عید فطر و من برخلاف آن قطع دارم، آیا لازم است در آن روز، روزه نگیرم؟

تفاوت اعطای ولایت خدا به معصوم و غیر معصوم

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_29
#جلسه_126

💠 تفاوت #اعطای_ولایت_خدا به معصوم و غیر معصوم

🔺 در اندیشه توحیدی ولایت منحصرا مال خدا است و فقط خدا است که ولایت دارد و غیر از او هیچ کس بر هیچ کس ولایتی ندارد، اما از آن جهت که این ولایت وقتی بخواهد جاری بشود همیشه توسط #اسباب و وسائطی جاری می شود و نه فقط ولایت که همه اسماء الهی وقتی می خواهند جاری بشوند توسط اسباب و وسائطی جاری می شوند، یعنی رزاقیت الهی و … هم وقتی می خواهند جاری بشود توسط اسبابی از ملائکه و انسان و … جاری می شوند؛ لذا ولایت هم باید توسط اسبابی جاری بشود به همین دلیل به نظر اصل بحث اعطای ولایت الله به غیر بحث صحیحی نباشد!
🔺 صحیح این است که غیری وجود ندارد، این اغیاری که دارند تصور می شوند هویتا #عین_ربط و اتصال به حق هستند و چیزی جدای از او نیستند، لذا اگر هم این ولایت الله دارد واگذار می شود، در واقع این ولایت الله دارد توسط یک وسائطی که آن وسائط #هویت_تعلقی به حق دارند و به معنای دقیق کلمه غیر او نیستند، جاری می شود.
🔺هر چه که آن واسطه چه در #نظام_تشکیکی و چه در #نظام_تجلی درجه بالاتری باشد، مظهریت بیشتری برای کمالات یا اسماء الهی دارد، لذا واسطه قوی تر و شبیه تری است به آن اعلی المراتب یا وجود واحد!
🔺 لذا در جاری کردن ولایت الهی #انسان_کامل چون مظهر تام همه اسماء و صفات الهی در عالم خلق است، دارای مقام ولایت تامه خواهد بود، چه در لایه تکوین و چه در لایه ی تشریع. یعنی در سه لایه حقیقت و طریقت و شریعت دارای ولایت است.
🔺لذا اگر این مظهریت و #واسطه_فیض اعظم بودن را به معنای اعطای ولایت الله به او می گیریم، به این معنا بله ولایت الله قابل اعطا است و اعطای آن در مرتبه اول به موجودی صورت می گیرد که مظهر تام اسماء و صفات (کمالات) او باشد، و آن موجود همان انسان کامل است (البته اینجا در عوالم خلقی داریم بحث می کنیم نه امری)
🔺 انسان های دیگر به هر میزان که به انسان کامل نزدیک تر باشند صاحب این ولایت می شوند، یعنی اگر کسی در لایه حقیقتی به انسان کامل نزدیک تر باشد او با شدت بیشتری دارای ولایت است و همینطور در لایه طریقتی و در آخر در لایه شریعتی! و هر چه این جامعیت بیشتر باشد قاعدتا شبیه تر به انسان کامل است و بهره بیشتری از ولایت خواهد یافت.
🔺 لذا به نظر می آید که #ولی_حقیقی بعد از انسان کامل باید #عارفان و #حکیمان واقعی باشند و بعد #فقیهان و واقع هم همین است. یعنی هر میزان که نزدیکی و قرب به وجود انسان کامل بیشتر باشد مظهریت بیشتری از کمالات و اسماء الهی رقم خورده است و به همان میزان از ولایت بیشتری برخوردار است.
🔺 و البته اگر کسی باشد که در هر سه این لایه ها دارای مقام بالاتر باشد او دارای مقام ولایت بالاتری است. (#جامعیت)
🔺 اما اینکه چرا #ولایت_فقیه مطرح است نه عارف و حکیم به نظر می رسد چون خود امام معصوم در مقام جاری شدن دین قرار گرفته است که همان #مقام_شریعت است، در این مقام شبیه ترین شخص به او فقیه است (البته معلوم است که فقیهی که عارف و حکیم باشد مقامش بالاتر است) اما از این جهت که ولایت تفویض شده توسط معصوم به فقیه ولایت در اجرای دین یعنی در بایه شریعت است، لذا اینکه می گوییم ولایت فقیه همان ولایت رسول الله (ص) است  منظور عینیت ولایت او در لایه تشریع است.
.

فهم شیعی از ولایت

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_25
#جلسه_126

#فهم_شیعی_از_ولایت

بسم الله
لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ
فلسفه ارسال رسل، نهضت انبیا بر پایه بینات و کتاب و میزان ودر نهایت ولایت فقیه اقامه قسط توسط ناس است.
اکنون در این زمانه فلسفه ولایت فقیه مکنون در مردم سالاری دینی است.
مردم سالاری دینی یعنی #انسان را کما هو حقه دیدن
مردم سالاری دینی یعنی #کرامت_انسانی را پاس داشتن
مردم سالاری دینی یعنی #عزت_انسانی را محترم داشتن
مردم سالاری دینی یعنی #نهال_انسانی را بالنده ساختن
مردم سالاری دینی یعنی #استعدادهای_انسانی را در پرتو عدالت شکوفا ساختن

چند نکته:
۱. تاریخی را که در نسبت گیری با ولی پشت سر گذاشته ایم بایستی جلوی چشممان باشد تا مبادا از همان سوراخی که گزیده شدیم دوباره هم گزیده شویم.
۲. اکنون سخن در این نیست که عقول را تعطیل کنید و تعبد و اطاعت محض از ولی پیشه سازید. بلکه سخن در این است که نخبگان یا در کار ولی نبوده اند و او را رها کرده بودند یا با تکرار طوطی وار بیانات ولی سلب مسئولیت از خویشتن خویش میکنند.
۳. چاره هم در این نیست که بگوئیم چون ولی فقیه معصوم نیست پس از اساس در کار ولی بودن خطای تاریخی است!!!
خیر بلکه اساسا ثقل مسئله در عصمت یا عدم عصمت ولی نیست که بخواهد بر روی آن تمرکز شود بلکه مرض و سقم در نوع نسبت گیری ما با ولی است.
نکته اصلی آن است که صراط شکوفایی عقل از وادی ولایت عبور میکند چرا که #فلسفه_ولایت_اثاره_دفائن_عقول است.
۴. باید توجه داشته باشیم در گریز از #ولایت_بسندگی در دام شیطان نیفتیم و به بلای عظیم#خود_بسندگی و #خود_شیفتگی دچار نشویم.
۵. نکته دیگری که هست آن است که #زیست_جهان_ولی ، چون ولی در نبرد با #نفس_امت خویش است و شکوفایی امت خویش را به فردیت و جمعیت میخواهد در سعه وجودی ممتازی قرار دارد و این #سعه_وجودی لازمه اش #عقلانیتی_برتر و نوین است،از این رو خود را در افق ولی قرار دادن به معنای تعطیل عقل نیست بلکه به معنای بهره بری از عقلانیتی است که ولی به واسطه جایگاه خویش بدان دست یافته است. صد البته این عقلانیت ممکن است در برخی نقاط به اجمال باشد و در اینجا کار نخبگان معنا می شود. نخبگان #پیوستار_انسانی_ولی_فقیه هستند. ولایت فقیه را اگر در ولی فقیه خلاصه کردیم بدان ظلم کردیم. رسالت نخبگان #تبیین، #تکمیل و #تحریض امت است برای بزرگترین نبرد تمدنی تاریخ که طلیعه اش انقلاب اسلامی بود.
امروز رهبری #حضور_مردم را #ثقل_کانونی و #گرانیگاه نیرو و اقتدار انقلاب اسلامی در مواجه تمدنی با دستگاه استکبار قلمداد نمودند. باید گفت تحقیقا این عقلانیتی است که ما بایستی بدان متصل شویم. این #مردمسالاری_واقعی است که بایستی پاس داشته شود.

🔻رهبرانقلاب، امروز:
عمده حرف بنده با مردم است. مردم عزیز ما باید بدانند که حضور آن‌ها در عرصه‌های مختلف تعیین‌کننده است، تعیین‌کننده‌ی امنیت ملی است؛ اگر مردم در صحنه حضور داشته باشند، کشور در امنیت خواهد بود.
🔹اینکه می‌بینید دشمن‌های وقیح و گردن‌کلفت در مقابل جمهوری اسلامی از هر عمل سختی اجتناب می‌کنند، به خاطر حضور مردم است؛ از مردم می‌ترسند. به معنای واقعی کلمه می‌ترسند. این‌ها تحلیل نیست، واقعیاتی است که مستندات آن‌ها جزو مسلمات است. وقتی ملت حضور پیدا می‌کند دشمنی که می‌خواهد با این نظام مبارزه کند مجبور می‌شود عقب بنشیند و تعرض نکند.
🔹وقتی بین ملت و نظام فاصله ایجاد شد و ملت در صحنه حضور پیدا نکرد، آن‌وقت هر کاری بخواهند می‌توانند انجام دهند.
🔹گاهی می‌شنویم و شنیده‌ایم در گذشته بعضی‌ها گفته‌اند که وقتی ما آمدیم مسئولیت پیدا کردیم توانستیم سایه‌ی جنگ را از سر کشور رفع کنیم؛ نه، این حرف‌ها، حرف درستی نیست.
🔺آنچه که سایه‌ی جنگ را، سایه‌ی دشمن را در طول این سال‌های متمادی از سر کشور رفع کرده است #حضور_مردم بوده است. ۹۶/۲/۱۰

حجت الاسلام و المسلمین فلاح شیروانی:

#مردم_سالاری_دینی در #نظام_ولایی #راه_سعادت_اجتماعی
نکته دوم اینکه از جمله چیزهایی که این بحث را مشایعت می کند، به خصوص در خطوط محتوایی آن، بحث این است که در مکتب سیاسی حضرت امام که ما انقلاب را اینطوری می فهمیم و اینطوری قرائت می کنیم و اینطوری می بینیم، مردم سالاری راه سعادت اجتماعی است. این کاملاً در مکتب امام برجسته است. راه سعادت است ها! بحث گونه حکومت نیست. ارتقاء یافتة چند تا قاعده است؛ که در تعامل های شخصی هم مراعات می شود، موقعی که شخص می شود شخصیت جامعه باز دو مرتبه همین مراعات می شود.
#ولایت #ضرورت_فطری_شکوفایی_و_مردم‌سالاری
مردم سالاری راه سعادت اجتماعی است. در عین حال ولایت ضرورت فطریِ شکوفایی و مردم سالاری است.بحث ما در افق ولایت دارد تعریف می شود، ولایت ضرورت فطریِ شکوفایی و مردم سالاری است. در تئوری حضرت امام فلسفه ولایت فقیه مردم سالاری است. این به معنای این نیست که سر این تئوری را قیچی بکنیم، کما اینکه بعضی ها دمش را قیچی می کنند؛ دینی‌اش می رود مردم‌سالاری می ماند! سرش را قیچی بکنید مردم سالاری مورد پیشنهاد حضرت امام باقی نمی ماند. این ها دیگر بحث های جدی ای دارد.
ولایت تقریر تاریخی پر و پیمانی دارد، می دانید دیگر، در فرهنگ ما خیلی به این رسیدگی شده است. این چیزی که ذیل ربوبیت، به عنوان ولایت تعریف شده است، اگر این را در یک افق گسترده حیات بشری [ببینیم] چون متوجه بشر و غیر بشر است در حیات بشری معنایی دارد، در افق گسترده حیات بشری بیاورد به بحث های حضرت امام نزدیک می شود، که انعکاسی در فقه دارد و می شود ولایت فقیه. ولایت فقیهِ حضرت امام روح دارد، مثل این ولایت فقیه‌هایی نیست که از این طرف می شود یک چرخش را باز بکنی ببری، آن طرف یک لامپش را برداری. ولایت فقیهِ حضرت امام یک روح دارد و آن روح از تمام پاره های آن دفاع می کند.
حضرت امام می گفت ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است. یک جمله ای بعدش دارد که این کمتر گفته می شود؛ «و این ها نمی خواهند که ولایت رسول الله حاکم بشود» امام اینطوری نگاه می کرد؛ که ما ولایت رسول الله را داریم حاکم می کنیم. این حس حضرت امام است؛ کار ایشان خیلی باطن دارد.
ولایت ضروری فطری شکوفایی و مردم سالاری است.
تشتت، دوری از آرمان و ارزش، افت عزم و … به خاطر نارسایی در ولایت است. اگر آن منطق بیاید، بعد شما در تحلیل مسائل جامعه تان، یک جور دیگری عمل می کنید. این را هم باز عرض می کنم، به خاطر اینکه سفت معتقد هستم سیاست بچه حزب اللهی ها سیاست لیبرالی شده است؛ حتی آنهایی که خیلی ادعایشان می شود. مباحثه کردیم با آن ها و می دانیم. طعم یک سیاست لیبرال پیدا کرده است.
#استاد_فلاح
#مردمسالاری_دینی
#نظام_ولایی

#اقول:

ولی فقیه، سالار یک کاروان انسانی است که بر مبنای #مردمسالاری_دینی اداره می شود. وظیفه او شکوفایی استعدادهای انسانی و اثاره دفائن عقول می باشد. وظیفه او حفظ جهت کلی و ارزشهای اصیل این کاروان می باشد. اما ولایت فقیه فقط ولی فقیه نیست بلکه یک #پیوستار_انسانی است که بایستی همه عرصه های انقلاب را در نوردد. این کاروان انسانی منازل سلوک الی الله را برای تحقق هر چه بیشتر حاکمیت الله بر روی زمین در می نوردد هر چند افت و خیزهایی در این میانه دارد اما آنچه که ضرورت دارد آنست که عده ای آنچنان شرح صدری کسب کنند که بتوانند تمام دغدغه های سعادت حیات بشری را یکجا در سینه خود جا بدهند.

در انتها به بیانی از رهبری در باب تعریف و نقش و جایگاه رهبری اشاره میکنم:

💠رهبری یک مدیریت است؛ البته مدیریتِ اجرائی نیست. این اشکال و اشتباه هم در طول زمان، از اول انقلاب تا امروز، در بعضی از تبلیغات ادامه دارد. اینجور تلقی کنند که رهبری یک مدیریت اجرائی است؛ نه، مدیریت اجرائی، مشخص است. مدیریت اجرائی در بخش قوه‌ی مجریه ضوابط مشخصی دارد، معلوم است، مسئولین معینی دارد؛ در قوه‌ی قضائیه هم – که آن هم مدیریت اجرائی است – همین طور، هر کدام مسئولیتهائی دارند؛ قوه‌ی مقننه هم که معلوم است.
رهبری، ناظر بر اینهاست. به چه معنا؟ به این معنا که از حرکت کلی نظام مراقبت کند. در واقع رهبری، یک #مدیریت_کلان_ارزشی است.💠۱۳۹۰/۰۷/۲۴

مانه کنونی ما زمانه ایست که با #خرد_ناب و #عقل_صُراح فاصله بسیار زیادی دارد. غالبا این عقلانیت نیست که ذهنها و دلها را می رباید بلکه امواج رسانه ای سوار بر توهمات و خطوات شیطانی جبهه حق را در مضیقه قرار میدهند.
تنها و تنها تنفس در سپهر و افق عقلانیت است که مرتبه وجودی ما را از سنخ دین می سازد، چرا که دین پایه اصلی اش معرفت و شناخت است.
اگر ما در مسیر اثاره و شورانیدن عقول گام برداشتیم در مسیر انبیاء هستیم و الا بایستی فکری به حال خود کنیم.
انقلاب در عالیترین مرتبه عقلانیت و خردمندی قرار دارد چرا که موسس آن از #جوهره_خردمندی برخوردار بود فلذا انقلابیگری یعنی در عالیترین مرتبه عقلانیت و خردمندی رفتار کردن.
لقب کوثر روح اللهی به امام خمینی ره از آن روست که او مصداق واقعی آن متقینی است که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در باب ایشان فرمود:
هجم بهم العلم…!(2)
یا بهتر است بگوییم
هجم بالخمینی العلم…!
انقلاب اسلامی از بالاترین و راقی ترین تفکر و خرد شیعی برخوردار بوده است و ادامه این نهضت جز با بهره مندی از این خرد ناب میسر نیست.
اساسا در افق خردمندی است که معیّت با ولی میسر می شود چرا که معیت متوقف بر محبت و محبت متوقف بر معرفت است.
اگر امروز از این می نالیم که رهبری تنهاست و یا او مظلوم مقتدر است اولا این نقصان جهل ماست که سبب مظلومیت او شده است. این ما هستیم که ندانستن ها را با بهانه های واهی و توجیهاتی عجیب به تحویل بردیم و از خود سلب مسئولیت کردیم. فقدان خردمندی است که عمل ما را آنگونه که مورد نیاز نهضت است قرار نداده و اکنون امت حزب الله در انفعالی تاریخی به سر می برد. سرّ انفعال تاریخی امت حزب الله ریشه ای تکوینی دارد:
#انقلاب جز #بندگی_گسترده_الهی چیز دیگری نیست.
#بندگی و #عبودیت نیز جوهره ای جز ربوبیّت ندارد(3).
ربوبیّت حضرت حق نیز با حکمت و خردمندی است.
فقدان حکمت و خردمندی یعنی حرکت در مسیری غیر از مسیر بندگی و عبودیت و حرکت در مسیری غیر از عبودیّت یعنی خروج از #صراط_مستقیم_انقلاب
.

وحی فعلی و وحی قولی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_24
#جلسه_126

#فهم_شیعی_از_ولایت

1️⃣بخش اول

💠#وحی_تسدیدی و #وحی_تشریعی
(وحی فعلی و وحی قولی)
و نعني بهذا التأديب العملي ما يشير إليه قوله تعالى:
«وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا
وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ
فِعْلَ الْخَيْراتِ
وَ إِقامَ الصَّلاةِ
وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ
وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ»: الأنبياء: 37
فإن إضافة المصدر في قوله «فِعْلَ الْخَيْراتِ»نگفته افعلوا الخیرات «إلخ»، تدل على
أن المراد به الفعل الصادر منهم من خيرات فعلوها و صلاة أقاموها و زكاة آتوها دون مجرد الفعل المفروض
#توضیح استاد #عابدینی:
خود فعل و اقامه صلات و ایتاء زکات وحی شده است و نه اینکه این فعل را انجام بدهید؛ اینکه خود فعل وحی باشد غیر از آنست که این فعل را انجام بدهید وحی بشود. این وحی همان روح قدسی است که مسدد انبیاء است. اراده الهی است که در وجود انبیاء علیهم السلام محقق می شود. کسی که به مرتبه فنای ذاتی می رسد فعلش بدون استناد به ذات او به ذات خداوند مستند است.

فهذا الوحي المتعلق بالأفعال في مرحلة صدورها منهم وحي تسديد و تأديب، و ليس هو وحي النبوة و التشريع،
و لو كان المراد به وحي النبوة لقيل:
«و أوحينا إليهم أن افعلوا الخيرات و أقيموا الصلاة و آتوا الزكاة»
كما في قوله تعالى: «ثُمَّ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ»: النحل: 123
و قوله: «وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ وَ أَخِيهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِكُما بِمِصْرَ بُيُوتاً وَ اجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ»: يونس87 (اينجا امر به كار است و اين غير از فعل الخيرات است كه خود فعل وحي است)
إلى غير ذلك من الآيات،
و معنى وحي التسديد
أن يخص الله عبدا من عباده بروح قدسي
يسدده في أعمال الخير و التحرز عن السيئة
كما يسددنا الروح الإنساني في التفكر في الخير و الشر،
و الروح الحيواني في اختيار ما نشتهيه من الجذب و الدفع بالإرادة،
و سيجي‏ء الكلام المبسوط في ذلك إن شاء الله.

و بالجملة فقوله: «فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ»
تأديب إلهي إجمالي له ص بأدب التوحيد المنبسط على أعمال الأنبياء ع المنزهة من الشرك.

الميزان في تفسير القرآن، ج‏6، ص: 261

#توضیح استاد #عابدینی:
• اين نوع وحي همان روح قدسي است و رابطه اي است كه انها را وادار به اين عمل مي كند نه اينكه به انها گفته شود و انها شوق پيدا كنند كه انجام دهند و به عبارتي براي انبيا ذاتي حائل نيست كه اين فعل محقق شود بلكه اراده الهي در وجود اينها مي باشد. اينها فناي ذاتي دارند فلذا ذات حائل براي انجام فعل نيست.
• نتايج اين بحث شروع بحث ولايت است. لذا حقيقت ولايت برگشت دارد به يك نظام تكويني و شهودي و وجودي. همچنین چرایی اینکه مومنین و شیاطین نسبت به یکدیگر ولایت دارند.
• ممکن است کسی فنای ارادی پیدا بکند اما فنای ذاتی پیدا نکند. اراده اش را توانسته است تابع اراده حق بکند اما ذاتش محفوظ است. اما حتما اگر کسی فنای ذاتی پیدا بکند فنای ارادی هم دارد. فلذا کسانی که فنای ذاتی دارند در مرتبه بالا قرار می گیرند و اصل هستند(انبیاء و ائمه معصومین علیهم السلام و اولیاء و صدیقین) و باقی ملحق به ایشان هستند. لذا کسانی که فنای ذاتی دارند ولی کسانی می شوند که فنای ارادی دارند. حقیقت ولایت در ادبیات اسلامی به یک حقیقت تکوینی و شهودی و وجودی باز می گردد. هر کسی به هر میزان که فعلی مطابق با اراده الهی انجام می دهد فنای ارادی به همان اندازه پیدا کرده است فلذا آن شخص که فنای ذاتی دارد ولی شخصی می شود که فنای ارادی پیدا کرده است چرا که ذات اون با ذات حق تناسب پیدا کرده است.
• به نبي ختمي نمي گويد به انبيا اقتدا كن بلكه مي گويد به هدايت انها اقتدا كند چرا كه مرتبه ذاتي نبي ختمي بالاتر از ساير انبيا است و لذا نمي تواند به ذات انها اقتدا كند اما هدايت انها چون منتسب به خدا جنبه يلي الحقي دارد مي تواند اقتدا كند.
• نكته: در مرتبه فناي ذات مراتب مختلف است اما در مرتبه فعل هيچ مرتبه از شرك تحقق ندارد يعني انها به مرتبه نهايي توحيد در فعل رسيده اند لذا نبي ختمي مي تواند به ان اقتدا كند .(البته فناي فعلي براي ساير افراد مراتب دارد اما انبيا به ظهور نهايي فناي ذاتي رسيده اند)

#اقول:
مسئله #ولایت، یک مسئله صرفا تشریعی نیست که بخواهیم آنرا صرفا حقوقی و سیاسی قلمداد کنیم، بلکه صورت فقهی آن که البته به خاطر ناآگاهی دوستداران و خیانت آگاهان به شکل حقوقی تقلیل یافته بازگردان و ترجمانی برای حقیقت عالم است.
به هر میزان که عمل شخصی مطنبق با اراده الهی باشد او فنای ارادی یافته و بسط وجودی پیدا کرده است فلذا از قرب و منزلت بیشتری برخوردار است.
رهبری به #هدایت_الهیه امام خمینی اقتدا نموده و اصول و مبانی #مکتب_امام همچون چراغ راهی همواره نصب العین ایشان قرار داشته است. از این رو #فعل_رهبری که با اقتدا به #هدایت_الهیه ایشان در طول رهبریشان جز با نیت #بسط_توحید صورت نگرفته بسط وجودی بی نظیری برای ایشان رقم زده است و ایشان را در مرتبه فنای ارادی فی الله به مراتب عالی رسانده است.
خط شکنان و پیشتازان عرصه جهاد فی الله و فی سبیل الله اگر از سر سفره #هدایت_اندیشی #مکتب_امام و اصیل ترین مفسر آن یعنی رهبری سیراب نشوند، یقینا آب حیات بخشی به دست مردمان و مستضعفان نخواهند داد.
#مکتب_امام و اصول و مبانی فکری امام را خیلی خیلی دست کم گرفته ایم همانگونه که تعالیم انبیاء ائمه معصومین علیهم السلام را دست کم گرفته ایم چون ما کوچکیم و در زندان کوچکی که برای خودمان رقم زده ایم گرفتاریم…
باشد که دیر نشود…….

معنای ولایت

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#امید_فشندی
#یادداشت_20
#جلسه_126

#اولا معنای ولایت را مشخص کنیم. ولایت در این‌مقاله و کلا مباحث ولایت‌فقیه، همان حکومت و زمام‌داری است و اساسا با قدرت گره خورده است. حضرت امام هم باتوجه به همین مسئله است که به تفکیک ولایت تشریعی و اعتباری (زمام‌داری و حکومت) از ولایت تکوینی می‌پردازند و محل نزاع را، ولایت اعتباری می‌دانند:

فالخلافة لها معنيان و اصطلاحان:
أحدهما: الخلافة الإلهيّة التكوينيّة، و هي مختصّة بالخلّص من أوليائه، كالأنبياء المرسلين، و الأئمّة الطاهرين سلام اللَّه عليهم.
و ثانيهما: المعنى الاعتباريّ الجعلي، كجعل رسول اللَّه (صلّى‌اللَّه‌عليه‌و‌آله‌وسلّم) أميرالمؤمنين (عليه‌السّلام) خليفة للمسلمين، أو انتخاب فلان و فلان للخلافة. فالرئاسة الظاهريّة الصوريّة أمر لم يعتن بها الأئمّة (عليهم السّلام) إلّا لإجراء الحقّ، و هي التي أرادها عليّ بن أبيطالب (عليه‌السّلام) بقوله – على‏ ما حكي عنه – «و اللَّه لهي أحبّ إليّ من أمرتكم» مشيراً إلى نعل لا قيمة لها. (كتاب البيع، ج‏2، ص625)

#ثانیا نسبت این ولایت با حق و تکلیف چیست؟ وقتی می‌گوییم که اصل اولی بر عدم ولایت است و هیچ انسانی بر انسان دیگر ولایت ندارد، یعنی چه؟ این نفی ولایت چه معنایی می‌دهد؟
انسان‌ها همه از حقوق اولیه‌ی برابری مانند: حیات، آزادی، مالکیت، تغذیه، ازدواج و تولید مثل، و… برخوردارند، اما «حقِّ حکم‌رانی بر دیگران» یا همان ولایت، یک حق ثانویه است که باید اثبات شود. اینکه آیا اساسا یک انسان یا سازمان، در قالب مجموعه‌ای از قوانین، آیا حق دارد که انسان‌های دیگر را الزام به فعل یا ترک بکند؟

#ثالثا منشأ آن حق ثانوی (حق زمام‌داری) چیست؟
اگر با دست فرمان مقاله پیش برویم، با توجه به فصل قبل، چون منشأ برابری اولیه انسان‌ها در حقوق اولیه، یکسانی ایشان در آفرینش و انتسابشان به خدا و امکان برابر رشد است، طبیعتا حق ثانویه را هم باید خداوند، برای کسی از میان انسان‌ها جعل کند.
اما در تاریخ، افراد یا به زور شمشیر و سلاح سخت به زمام‌داری رسیده‌اند (که خب غالبا بر اساس منافع شخصی حکم رانده و بعضا هم منافع عمومی را لحاظ کرده‌اند)، یا بر اساس یک قرداد اجتماعی، زمام امور را به هیئت حاکمه سپرده تا بر اساس قانون اساسی که میثاق ملی است، حکم برانند، یا ..

یا سازوکار رسالت و امامت و ولایت‌فقیه
آیا با جرأت می‌توانیم بگوییم که خداوند این حق را به پیامبر یا امام و نوّاب عام او داده است که حق حیات و مالکیت و آزادی انسان را در موارد مشخص، از او سلب کنند؟ آیا تفاوت صرفا در قوه و فعل است؟ یعنی تا مردم او را نپذیرند، او نمی‌تواند این حق را اعمال کند؟ یعنی مقبولیت مردم صرفا شرط بسط ید ولی است؟

یا نه! در #یادداشت_17 عرض کردم که خداوند پیامبر را نهی می‌کند که گمان کند وکیل مردم، یا نگهبان و مسیطر بر ایشان است، می‌فرماید گمان مکن که هدایت به دست توست، یا هرکس را بخواهی می‌توانی به ایمان هدایت کنی … و آیاتی از این دست که همه حاکی از این است که اساسا ولی الهی هم، از آن حق ثانویه (حقِّ الزام دیگران) برخوردار نیست، و از این جهت، فرقی میان زمین و آسمان نیست.

#رابعا بنابراین؛ دوگانه‌ی مشروعیت و مقبولیت اساسا دوگانه‌ی در مقابل هم نیست! اگر منظور از مشروعیت، تأسیس یا تأییدشده از جانب خداوند است؛ نه اعمال قانون پیامبر بر مردمی که او را قبول ندارند، مشروع است (هرچند اگر قانون، مشروع باشد)، و نه اجماع مردم بر قانون یا شخصی که مشروع نیست، مورد رضایت خداوند است.