زنبور #مورچه #عنكبوت

#يادداشت
#روح_توحيد_نفي_عبوديت_غير_خدا
#معیار_ارزیابی_ادعای_توحید
#اميد_فشندي
#يادداشت_49
#جلسه_169

#زنبور #مورچه #عنكبوت

زنبور در ميان حيوانات از يك #فرهيختگي خاصي برخوردار است؛ نه چون مورچه دائما ذليل و آواره‌ي زمين است براي جمع آذوقه و یک‌پارچه چشم است به دست بیگانه، نه مانند عنكبوت که در خويش مي‌تند و تلاشي نمي‌كند، بی‌نیازی پوشالی از غیر دارد.

#زنبور اما، درون‌زا و برون‌گراست!
به ظرافت در پي گرده‌هاي سودآور مي‌رود، مي‌مكد، فراوري مي‌كند، عسل مي‌دهد!
هم نوش دارد و هم نيش!
نه مورچه‌وار كلا واردكننده است، نه عنكبوت‌گون درگير ترشحات درون خود است.

#طلبه‌ي_فرهيخته‌ي_انقلابي، نه در تارعنكبوت‌های حوزه اسير مي‌شود، نه دل به مورچستان دانشگاه مي‌بندند:

وَ أَوْحي‏ رَبُّكَ إِلَي النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ * ثُمَّ كُلِي مِنْ كُلِّ الثَّمَراتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ‏؛ خطاب به امام گفتم اين زنبورهاي عسل، همان طلبه‏ها بودند كه نشستند اين شهد را – حرف شما را – مكيدند، بعد منتشر شدند در اطراف كشور و در جاهاي مختلف و اين شهد را به كام مردم ريختند؛ آنجايي هم كه لازم بود نيش زدند؛ نيش هم زدند! (94/12/25)

تعریف مفاهیم ارزشی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_15
#جلسه_169

بازتعریف مفاهیم ارزشی، گام اول تحول، برای حرکت به سوی جامعه فرهیخته

جامعه امروز ایران به خاطر مشکلات فرهنگی و اقتصادی که درگیر آن است به شدت دچار سطحی نگری و بی خردی شده است.
لذا تصمیمات و تحلیل های سطحی زیادی را در این جامعه مشاهده می کنیم.
راه برون رفت جامعه ایران از این وضعیت #پوپولیست_زده، چیزی جز ایجاد #فرهیختگی در این جامعه نیست.
فرهیختگی یک پدیده سیاسی نیست که بتوان با دستورالعمل و ارائه پروتکل و قوانین آن را در جامعه ایجاد کرد. فرهیختگی از جنس #فرهنگ و #اندیشه است. برای ایجاد فرهیختگی در جامعه، باید یک #عزم_راسخ و پولادین به سمت فرهیختگی و #تحول در جامعه ایجاد کرد.
ایجاد این عزم بر عهده حوزه علمیه می باشد. حوزه علیمه باید #رهبری_فرهیختگی جامعه را بپذیرد.
حوزه ای که در حجره های نمور زیست می کند، زمنیه ساز فرهیختگی که نیست هیچ، مخرب آن هم می باشد. فرهیختگی جامعه از #نخبگانی بودن حوزه نشات می گیرد.
و حوزه ای نخبه است که در صحنه اجتماع به حل مسائل #انقلاب می پردازد.
انگار پیش از هرچیزی به یک #نهضتی برای بازتعریف مفاهیم ارزشی خود نیازمندیم…
#فرهیختگی
#عزم
#حوزه_علمیه
#نخبگی
#انقلاب
و…
فتامل…

انقلابی_فرهیخته

#یادداشت_18
#سعید_خورشیدی
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#جلسه_169

#انقلابی_فرهیخته

🔰واژه #انقلابی در تاریخ خودش معانی مختلفی را کسب کرده که و معمولا به چپ ها، کثیرالانتقاد ها، انسان های پر شور و خروش، و در اثر همین معانی گاهی به افراطی ها، گاهی به شورشی ها اطلاق شده است. در حالی که مغز معنای انقلاب به این معانی نبوده و نیست !
به نظر می رسد این ادبیات یک #ادبیات_ضد_انقلاب است. ادبیاتی است که با دگرگونی و بعثت و حرکت و مانند اینها میانه ای ندارد و سعی دارد اینها را همیششه بعنوان خروج و شورش و انحراف تلقی کند.
🔰در طرف مقابل عکس این ماجرا برای واژه #فرهیختگی اتفاق افتاده است. در طول تاریخ واژه فرهیخته هیچگاه برای افرادی که اثرات مستقیم دارند و به اصطلاح درون میدان هستند به کار نرفته.
اتفاقا این ادبیات هم به شدت ضد انقلاب است!

به همان اندازه که واژه انقلابی با خون و اسلحه و تعقیب و گریز همراه شده ، واژه فرهیختگی با کتاب و قلم و میز تحریر همراه است.

✅در جلسه گفته شد : فصل اخیر امت اسلام ناب انقلابی بودن است ! اما انقلابی بودنی که همان فرهیختگی هم هست. این مفهوم جدید تولید شده، هم شور و حرارت واژه انقلاب را دارد و هم فهم و افق بلند واژه فرهیختگی.
✅این یک حالت اجتماعی است که از لحاظ تاریخی #قدمت ی به اندازه تاریخ انبیا دارد اما برای #بازتعریف خودش دچار #ابهام و نیازمند #روشنگری بسیار است.

انقلابی_گری

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#سیدمرتضی_شرافت
#یادداشت_20
#جلسه_169
#شیئت_شی_به_فصل_اخیر
#انقلابی_گری

📝گفته می شود شیئیت شیء به فصل اخیرش است. اما این فصل اخیر را چگونه می یابیم؟ بر اساس کارآمدی و آنچه به مراد ما نزدیک است فصل اخیر را تعیین می کنیم یا واقعا و بر اساس واقع فصل اخیر مشخص می شود.

📝اگر فصل اخیر بیانگر تمام هویت شی است، چرا فصل اخیر ملت ایران یا جماعت حزب اللهی ما انقلابی بودن است؟
چرا فصل اخیرشان عاقل نیست؟
چرا فصل اخیر موحد نیست؟ یا متاله؟
چرا فصل اخیر مسلمان واقعی نیست؟ یا مسلمان به اسلام ناب؟
چرا فصل اخیر را منتظر ندانیم؟
اصلا چرا فصل اخیر شیعه نباشد؟ مگر شیعگی کم از انقلابی گری دارد که شاید بسیار بیشتر از انقلابی بودن، هویت بخش و انگیزه آفرین باشد.

📝ضمن این که کژتابی و ابهام واژه انقلابی را هم ندارد. و دیگر لازم نیست بگوییم مفهوم غلطی از انقلابی گری در خون ما هست و باید آن را دیالیز کنیم. شیعه بودن یک مفهوم مثبت است و همواره امکان ارتقا دارد.
به خلاف مفهوم انقلابی که لفظ مشترک پایمال شده ای است چه در علوم سیاسی مادی غربی که معنای خاص دارد. و چه در ذهن بخشی از بدنه مردم که معنای تندرو و متحجر دارد.

📝مرحله بعد از پذیرش انقلابی گری به عنوان فصل اخیر، این است که تلاش کنیم برای ارائه تقریر فاخری از ماهیت انقلابی گری. شاید انفعال جبهه انقلاب را بتوان با تلاش برای تقریر فاخری از انسان، یا ارائه تقریر فاخری از عقلانیت یا اسلام یا تشیع و یا توحید حل کرد.

📝اصلا از حیث کارآمدی هم که بررسی کنیم چه لزومی دارد ما بر روی واژه انقلابی سرمایه گذاری کنیم؟

❓پرسش این است که انقلابی بودن چه مزایایی نسبت به شیعه بودن، مسلمان بودن، عاقل بودن و موحد بودن دارد؟

نسبت هویت سیاسی ، انفلابی ، تمدنی و فرهنگی

#یادداشت
#یادداشت_27
#احمد_قوی
#جلسه_169
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا

🔸 نسبت هویت سیاسی ، انفلابی ، تمدنی و فرهنگی
چرا انقلابی گری ما بیش از هرچیزی رنگ و بوی سیاسی دارد؟
با وجود همه نقد هایی که به بروزات پررنگ سیاسی انقلابیون وارد است . ولی شاید بتوان در پررنگ شدن سیاست در هویت انقلابی ، تا حدودی به حزب اللهی ها حق داد.
در فضای انقلاب اسلامی از ابتدا تا کنون مساله سیاست ضریب جدی داشته ، ملموس ترین جلوه ی انقلاب یک اتفاق سیاسی بوده و پس از آن نیز نظام سیاسی حاکم بر کشور و راس حاکمیت تغییر 180 درجه ای داشته و رهبر انقلاب در جایگاه نفر اول سیاسی کشور قرار گرفته و بیشترین کنش ملموس رهبران انقلاب در لایه ی سیاست بوده و همچنین چالشی ترین اتفاقات این 4 دهه عمدتا سیاسی بوده اند (جنگ ، فتنه های گوناگون ، چالش دائمی با استکبار و…) ؛ بنابراین می توان این طور گفت که ممیزه هویتی جریان انقلابی عبارت است از سیاست فلذا غیریت یابی و غیریت سازی های ما نیز در فضای سیاسی رقم خورده است.
از طرفی نمی توان پررنگ بودن جلوه های سیاسی را به “فصل اخیر بدون وجود اجناس” تحلیل کرد. چرا که فصل اخیر یک ماهیت همواره اجناس ما قبل را در دل خود دارد.
با تمام این ها شاید بتوان گفت یک انقلابی حتی در سیاسی ترین بروزات خود حامل تمام ابعاد انقلابی گری می باشد (ولو به صورت ناخودآگاه و من حیث لایشعر) ولی از آن جا که در بسیاری از مصادیق ، تبیین اندیشه ای و تحلیل تناسبات موجود بین ابعاد مختلف انقلاب صورت نگرفته. این هویت های سیاسی به صورت سطحی و بعضا حتی تک بعدیی شکل گرفته است.

روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#حامد_خواجه
#یادداشت_5
#جلسه_169

⭕️ فصل اخیر ما انقلابی بودن است؛ یعنی تمام هويت ما که در عصر حاضر زندگی می‌کنیم به انقلابی بودن‌مان است. و حتی توحید و سلوک هم ذیل این انقلابی بودن است. انقلابی که حضرت روح الله برای حاکميت نور الهي بر زندگي بشرِ امروز، آوردند.

⭕️ با نظر به انقلاب، ما مي‌توانیم در دوران به حجاب‌رفتن حقيقت، موجب گشايش تازه‌ي حقيقت شویم تا وفاداري به عالم قدس را نشان دهیم و از اين طريق با شروع عصر بينات، زمينه‌ي ظهور انسان کامل فراهم شود.

⭕️ از اين جهت انقلاب اسلامي شروع تاريخ ما خواهد شد. و از نظمي که کانت به جهان مدرن داد و ما با آن نظم جهان را مي‌فهميديم، آزاد مي‌شويم و از آن به بعد به چيزهايي مي‌پردازيم که به آن‌ها نياز داريم؛ نه به آنچه که مسئله‌ي دنياي مدرن است و نیاز ما نیست.

پیگیری و معماری عزم فاخر تمدنی وظیفه‌ی کیست

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#ارزیابی_ادعای_توحید
#علی_اکبرنژاد
#یادداشت_17
#جلسه_170 تا #جلسه_178

#معماری_عزم_ملی
#طرح_راهبردی_ولی

✅پیگیری و معماری عزم فاخر تمدنی وظیفه‌ی کیست⁉️
(بخش اول)

📛اپیدمی بیماری فراگیر جهانی، سیاست‌های جهانی کاهش جمعیت، پروژه هارپ و تاثیرگذاری‌های اقلیمی، جنگ جهانی غذا و دارو، طراحی‌ منحصر سازی گلوگاه‌های اقتصادی جهان با اهداف سبعانه سیاسی، سلاح‌های پیچیده کشتار جمعی، طراحی اینترنت و دست اندازی سایبرنتیک به همه‌ی شئون حیات فردی و اجتماعی و… بسیاری دیگر از برنامه‌های بلند مدت و استراتژیک که استیلای حکمرانی جهانی طبقه‌ سرمایه‌دار زالو صفت را به قیمت نابودی حرث و نسل هدف گرفته است، همگی نشان از یک طرح راهبردی کلان با جهت‌گیری تمدنی دارد که قدم به قدم به سیطره عمق راهبردی جبهه کفر لباس عمل پوشانده و از فروپاشی زودهنگام دور سازد.

☘️وإِذَا تَوَلَّىٰ سَعَىٰ فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ ۗ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الْفَسَادَ
[سوره البقرة: 205]

🔸سخن آن‌جاست که اگر ما هم که خود را علمداران جبهه مستضعفین جهان می‌دانیم، در لایه تمدنی نیاندیشیده و به خرده سیاست‌گذاری‌های تصنعی و کوتاه مدت تن در نهیم، قطعا در این غائله شکست خواهیم خورد.

🔸چه بسا یکی از اساسی ترین علل انحطاط جهان اسلام پس از چند دوره باشکوه تمدن اسلامی نیز، همین عدم درک درست از شکل گیری جریان نوپدید “استکبار” باشد.
جریانی که دیگر از بربریت و تجاوزات جزئی به ساحت مقدس “انسان” فاصله گرفته و “شیطان” را نه در حد جن و انس، بلکه در قامت یک “تمدن” به نمایش گذاشته است.

🔸زهی بی‌خردی که در برابر دشمنی که انگاره‌های تمدن خبیث خویش را با سلاح موشکی بر ما نشانه گرفته است، با داس و دشنه فریاد “وا اسلاما” به مقابله برخیزیم!

🔸تاریخ معاصر گواهی می‌دهد که در هنگامه چرخش تاریخی دست فرمان جهان به نفع مدرنیته، گویی نه نجف به عنوان مرکز تشیع، درک درستی از پدیده استکبار و استعمار داشت؛ و نه حکومت عثمانی به عنوان مرکزیت جهان اهل تسنن.
فلذا نجف خاطره تلخ شکست مفتضحانه‌اش در خیزش مشروطه را به دوش کشید و حکومت بزرگ عثمانی نیز گرفتار بازی کثیف استکبار شد و نهایتا بند بند وجودش با قرارداد سایکس-پیکو از هم فروپاشید.

 

🔰چه اسلام را فی نفسه دارای یک طرح راهبردی کلان بدانیم، چه زعمای اسلام را در هر دوره‌ای، با شدت و ضعف، واجد ذهنی برخوردار از یک اندیشه ناب راهبردی بیانگاریم که از خلوص، دانش و جامعیت ایشان برخاسته و صد البته در عصر روح الله، به اوج خود رسیده است؛ به هر حال شیعیان همواره در ذیل یک طرح راهبردی می‌توانستند عزم و توان خود را تنظیم کرده و به میدان کارزار نفی طواغیت عالم برخیزند.

🔸این نقش راهبری و طراحی یک مسیر راهبردی برای زدودن انگاره‌های تمدن غرب و پیاده سازی الگوی نظام پیشرفته‌ی اسلامی، قطعا در کوران دوره‌ی انقلاب به اوج خود رسیده است.
اما سوال اینجاست که وظیفه‌ی پشتیبانی از این طرح راهبردی ولی و هدایت عزم عمومی به سمت و سوی اهداف بلند این طرح بر عهده‌ی کیست؟
آیا نهاد خاصی هست که وظیفه‌ی پیگیری مستدام این طرح راهبردی را برعهده‌ی خویش احساس کند؟
یا اینکه وظیفه‌ی ذاتی کدام مجموعه، سازمان یا تشکیلاتی، مشتمل بر پیگیری طرح راهبردی ولی، در سطح کلان حاکمیتی خواهد بود؟

🔸طبعا وظیفه‌ی چنین نهادی، پس از هضم درست درون مایه‌ی طرح، آن است که باید با #معماری_عزم_ملی، #قیام_جوانان و نخبگان جبهه را به ثمر نشانده و از این رهگذر #عنصر_اراده_ملی را در کانون مدیریت کشور قرار دهد. در این هنگام است که می‌توان با اقتدار، مدعی #پیشرفت_همه‌جانبه_و_حقیقی در سطح کلان ملی شد.

کلام انقلابی ⬅️ طرح راهبردی ولی ⬅️ معماری عزم ملی ⬅️ قیام جوانان ⬅️ ورود عنصر اراده ملی در کانون مدیریت کشور ⬅️ پیشرفت همه‌جانبه و حقیقی

🔴آیا خود رهبر چنین وظیفه‌ای را باید بر دوش کشیده و مسئولیت چنین پروژه‌ای را بپذیرد؟
آیا بیت رهبری مسئول پیگیر طرح رهبر است؟
یا خبرگان رهبری با توجه جایگاه حساس مجلس خبرگان؟
یا ائمه جمعه و جماعات با توجه اتصالات مردمی ایشان؟
یا سپاه پاسداران که وظیفه ذاتی‌اش حراست همه جانبه از اهداف و آرمان‌هاست؟
یا نهاد دین در دو لایه حوزه علمیه و جریان مبلغین؟
یا نهاد دانشگاه، با اتصال به بدنه نخبگان جوان؟
یا نهاد بسیج مستضعفین؟
یا اندیشکده‌‌های راهبردی و متعهد به سرنوشت کشور اسلامی؟
یا سازمان تبلیغات اسلامی با وظیفه‌ی خطیر حفظ چارچوب‌های اسلام ناب در ساحت اندیشه و عزم مردم؟
و یا…

☘️وكَذَٰلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا ۗ وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَىٰ عَقِبَيْهِ ۚ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ ۗ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ
[سوره البقرة: 143]

💠تاملی در #معیار ارائه شده برای #ارزیابی و #سنجش ادعای توحید

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#معیار_ارزیابی_ادعای_توحید
#حمزه_وطن_فدا
#یادداشت_38 و #یادداشت_41
#جلسه_167 و #جلسه_169

💠تاملی در #معیار ارائه شده برای #ارزیابی و #سنجش ادعای توحید2️⃣

◼️#مقدمه: مرور یادداشت قبلی
در یادداشت پیشین متن نویسنده را حامل دو ادعای کبروی و صغروی پیرامون ارزیابی و سنجش ادعای توحید معرفی کردیم؛
◽️#ادعای_کبروی
ایشان یک ادعای کبروی دارد که در توحید غیر فعالی که نظارت به طرح و قواره ای نو برای حیات اجتماعی و سیاسی اقتصادی انسان نداشته باشد و با انداد و رقیبان سر سازگاری نشان دهد و توحید انقلابی انبیاء را به امری نظری برای محافل و مجادلات فروبکاهد
حقیقتا توحید نیست
◽️# ادعای_صغروی
اما در ادامه ایشان با طرح این معیار به قضاوت پیرامون حنفاء مکه پیش از ظهور اسلام دست میزنند و ان ها را فاقد توحید واقعی معرفی میکنند و البته حال و هوای متن و ظرف صدور چنان است که کاملا اشعار دارد که قضاوت ایشان درباره تاریخ اسلامی نیز به همین منوال و مصداق توحید غیر واقعی است.

◽️و اگر حتی قضاوت نویسنده این گونه نباشد اما اثرش این است که عطش و اراده ای برای ما درست میکند که با این دغدغه تاریخ خود را ورق بزنیم و با این متر و معیار به محک ان بپردازیم.
تا ببینیم در این هزار و چهار صد سال توحیدمان چگونه بوده است؟
حقیقی و عینی و فعال یا ذهنی و هپروتی و منفعل

◼️و اما بعد؛

💎مومنین توحید را متوجه شدند
توحید یعنی نفی عبودیت تمام الهه ها
خب حالا میخواهیم روی زمین تمام الهه ها را نفی کنیم
این شعار یک خط است و ساده اما روی زمین کار چه طور باید دنبال شود

_الهه ها کیستند ،
_الهه چیستند ؟
_معیار عبودیت الهه ها چیست
_معیار نفی عبودیت الهه ها چیستند
_راه عبور از عبودیت الهه ها چیست
_راه نظامی است یا فرهنگی است یا حکومتی است یا …
_اول کدام الهه ها نفی میشود
_الهه های سیاسی یا اجتماعی یا اقتصادی یا …
_حالا اصلا این الهه ها را من باید نفی کنم یا ما
_در زندگی شخصی ام اول یا در زندگی اجتماعی
_این “ما” چه کسی خواهد بود
_این “ما” چگونه شکل میگیرد
_بزرگ و جلودار این “ما” چه کسی است
_معیار و ملاک های انتخاب این بزرگ تر برای “ما” چه کسی است
_همراهی “ما” با این بزرگ تر چگونه باید باشد
_وقتی این جلودار حائز ملاک ها نبود و غایب بود چه کسی جلودار خواهد بود
__کلمات آن جلودار صاحب ملاک در زمان غیبتش را چگونه باید بفهمیم
_اگر در برداشت از کلمات او اختلاف افتاد چه باید کرد
_به کدام بخش از کلماتش باید بیشتر توجه نمود

💎هزار و یک سوال و مساله
هزار و یک مقدمه لازمه هست که باید جمع بشود و احصا بشود
تا من بتوانم به شکل واقعی نفی عبودیت غیر خدا بکنم
و این نفی ذهنی و عقلی و قلبی من ، به لسان یا به فعل آن هم فعال کارا و اثر بخش آن هم به شکل اجتماعی در آید.

🔮از این رو در کشف معیار و ملاک ارزیابی و همین طور در تبیین و اعمال آن در عین آرمانگرایی توحیدی و سخت گیری های بلند باید واقعیت را هم به چنگ آورد و الا خیلی راحت و بی حساب و بی انصاف به قضاوت تاریخ و افراد خواهیم نشست

💎حال اگر با این سوالاتی که ذکر شد به سراغ ورق ورق تاریخ مومنین سایر ادیان یا تاریخ اسلام و به خصوص تاریخ شیعه برویم چه خواهیم دید

💎ما قرآن خوانده ایم و میخواستیم مومن و موحد باشیم و واقعا از طاغوت اجتناب کنیم
اما هزار و یک مقدمه را باید طی میکردیم
_باید امام را میشناختیم
_باید مجتمع میشدیم
_باید یاد میگرفتیم قرآن را و دلالت هایش را و عام و خاصش را بفهمیم
_باید در دل هزاران گیر و گرفت حکومت های طاغوتی مجتمع مان را حفظ میکردیم
_باید اختلافات ذهنی و اخللقی و سایر گرفتاری های مالی و اجتماعی مجتمع خودمان را مرتفع میساختیم
_باید در نبود امام ، روایات امام را جمع میکردیم
_روایات را دسته بندی میکردیم
_سره از ناسره اش را مشخص میساختیم
_منطق و روالی برای ساناد و رجالش پیدا میکردیم و برای دلالتش و ظرف صدورش
_باید خدا را میشناختیم تا غیر او را نفی کنیم
_اینجا باید تعقل میکردیم ، تعقل من چیزی بود و تعقل دیگری چیزی دیگر و صدها زاویه و نگاه
_باید روشن میشد مصادیق شرک چیست و الا همه در حال تکفیر هم می افتادند
_جهاد اکبر و نفی طاغوت اعظم نفس که اعدی عدو معرفی شده است دنیای دیگری را مقابل ما باز کرد

🖍واقعا اگر کسی بتواند به قلمی شیوا کل این تاریخ را به اجمال برای ما مرور کند شاید زبان ما نتواند به راحتی بر اساس این معیار به نقد و تخطئه این تاریخ بنشیند

💎اینها که تا اینجا روایت شد سختی های کار بود که نشان میداد نفی عبودیت غیر خدا مستلزم چه فرآیند طولانی و تدریجی است
و چه بسا اگر به هر قطعه ازاین پازل نگاه شود اصلا ادراک نفی عبودیت غیر ندهد ، اما در این مسیر است و لازمه این اتفاق توحیدی.

💎اما در کنار روایت سختی ها که در انتهای یادداشت گذشته به آن پرداخته شد، نتایج پر بار آن و ثمرات تلاش های موحدین در دل این سختی ها نیز شنیدنی است

_ایران زرتشتی مسلمان شد و ایران مسلمان شیعه شد
_ایران زیر چنگ مغول، مغول تسخیر و به مدار شیعه نزدیک ساخت
_ایران شیعه یک حیات عزت مندانه مومنانه را سالیان سال در عهد ها و دوره های مختلف تاریخی تجربه کرد
_که یادگار های فراوانی از آن را در عرصه ها و حیطه های آن میتوان جستجو کرد

▪️شاید عرصه شعر و ادب تمثال خوبی باشد برای روایت و رویت این ادوار
▪️شاید نگاهی به تاریخ عالمان الهی نماد خوبی باشد برای دیدن این تاریخ
▪️شاید نگاهی به معماری و سازه های باقی مانده از آن دوران
▪️شاید نگاهی به تاریخ صنایع و حرف و گروه های اجتماعی در ادوار گوناگون
همه و همه نشانی از یک تاریخ توحید را برای ما به تصویر بکشد که با قضاوت اولیه تفاوت فاحشی داشته باشد

_ایا این شاعران و اشعار توحیدی شان
_این متن های سلوکی و توحیدی
_این قیام های شمشیری و فرهنگی و نفوذ در دربار سلاطین
_این روابط اجتماعی مهربان اخوتی
_این حکمت های مرسوم و روزمره و فاخر در میان ایرانیان
_این میراث کتب حکمی و عرفانی و اخلاقی
_این همه عارف ریز و درشت در اقصی نقاط بلاد اسلامی
_این فتوت نامه های توحیدی و سلوکی که در ارباب صنایع و حرف رایج بوده است
_این هیئات و تکایا و مراثی و مجالس اهل بیت که گاهی در سخت ترین شرایط و زیر بار فشار طواغیت پیش رفته است
_این عشق به ائمه طاهرین که در سرتاسر این بلاد موج زده است
_ووو

💎همه و همه نشان از یک حیات زنده توحیدی ندارد
ایا این قله ها دامنه ها و کوهپایه هایی ندارد
ایا نشان از محیط و فضای توحیدی مستعد شاعر پرور و عارف پرور و عالم پرور ندارد.
زندگانی مردمانی این چنین را چگونه باید به قضاوت نشست؟

💎بله کار سخت است و تدریجی و امام در میدان حضور ندارد و طواغیت عالم را در مشت خود گرفته اند و …
و این ها یعنی بایدقدم قدم رفت و آجر روی آجر گذاشت تا این بنا تکمیل شود

💎نمیتوان به رج های اولیه یک بنای در حال ساخت نگاه کرد و حکم کرد که نه
اینجا مسجد نیست ، اینجا چند آجر است و نهایت یک دیوار
مسجدی است که دارد خرد خرد و رج رج بنا میشود.

▪️روزی باید منابعش را بالا و پایین کند
▪️روزی باید مبانی فقهی حکمی و عرفانی و قرآنی اش کامل شود
▪️روز دیگر باید به تربیت اجتماع و سلوک فردی امتش بر خیزد
▪️روز دیگر باید عده و عده اش را از دل سفاکی طاوغیت خون اشام جمع کند
▪️روز دیگر باید …

💎و این همه دست به دست هم دهد در نقطه ای که رج ها با بالاترین نقطه خود رسیده اند
انقلاب اسلامی و مکتب امام چونان گنبدی بر این دیواره های مستحکم بنا شوند و توحید را به شکل حداکثری در عرصه های مختلف حیات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی بکشانند و طواغیت را در تمام این عرصه ها بتارانند. و حالاست که این رج رج دیواره ها ، این خشت های نا پیدای پی ، همگی به حساب می ایند و چشم ها را می نوازند و دست امت اسلام را به خورشید عظمای حیات توحیدی در دوران بقیة الله نزدیک می کنند.

💎البته این تبیین به این معنا نیست که در طول این سالیان سال هیچ گاه امت اسلام از مدار توحید خارج نشده است یا هیچ وقت یله و رها مشترکا با مشرکین بر سر آخوری نیارآمیده است.
نه! قصه آن است که اولا در رویت و روایت تاریخ باید بسیار دقیق و همه جانبه نگر بود و در ثانی، در قضاوت از برآیند این سیر تاریخی باید به کدام جانب متمایل بود ، حیات توحیدی یا حیات شرک آلود.

🔥و ترس ان است که این جنس معیار دهی و ملاک آفرینی دست ما را از یک تاریخ شکوفا کوتاه کند و یک باره ما را از گذشته خود منصرف سازد

💎بله با این معیار که حنفاء مکه تخطئه میشوند ، چه بسا امام سجاد که در واقعه حمله حجاج به مدینه خانه اش نقطه امن است و حیاتش به ظاهر حیاتی همراه و حداقل کم معارضه با نظام موجود به حساب می اید و چون سایرین حج میگذارد و چون سایرین نماز و روزه به جا می آورد
و همین طور زندگی سایر اهل بیت نیز مورد تخطئه قرار بگیرد کما اینکه بعضا قرار گرفته است.
در حالیکه اگر معیار و ملاک قدری مستقیم تر باشد و به ظواهر امر اکتفا نکند ، در تمام سکنات اهل بیت یک توحید و نفی عبودیت غیر خدای مظلوم و پنهان اما قویم و بالنده را میتوان به نظاره نشست.

💎کما اینکه در زحمات اباء نبی مکرم و حنفاء عصر نبوی که سینه به سینه عشق به ظهور نبی خاتم را زنده نگه داشتند و دین خود را در آن کوران جاهلی حفظ کردند و نگذاشتند که انجاس جاهلی طهارت توحیدی شان را لکه دار کند این معنا را میتوان به وضوح یافت
آنها که مظلومانه و پر حسرت اما عزیز و کریم کلید داری کعبه را انجام دادند تا وقتی که اراده خدای متعال بر این قرار گیرد و منت نهد و از دل این عشق و ارادت حنیف پیامبر ختمی را متولد سازد که تمام کاخ های ستم را فرو ریزد و اینگونه بود که در همان اول بعثت نبوی این گونه خوش درخشیدند و به حمایت همه جانبه از پیغمبر خدا پرداختند
ایا این تحول و این پا به رکابی و این جانبازی و فداکاری که امثال حضرت خدیجه و ابوطالب دارند یک شبه حاصل آمده است یا ریشه در یک توحید پنهان اما قوی و اصیل دارد؟

بسط زندگی، حق قانون‌گذاری، عقل بوالفضول

#يادداشت
#روح_توحيد_نفي_عبوديت_غير_خدا
#معیار_ارزیابی_ادعای_توحید
#اميد_فشندي
#يادداشت_48
#جلسه_168

بسط زندگی، حق قانون‌گذاری، عقل بوالفضول

اسلام و توحید اسلامی برای اینکه در تمام ساحات حیات بشر جاری شود، آیا حتما باید برای پیش از گهواره تا پس از گور، توصیه و تجویز داشته باشد؟ آیا برای معماری یک حیات توحیدی، دست‌وپای فقه و شریعت را باید در تمام ریزودرشت زندگی گستراند؟

اساسا ایده‌ی «اسلام از گهواره تا گور»، به تحقیر یا حداقل تقلیل انسان نمی‌انجامد؟ درست است که به‌هرحال، انسان فاعل احکام شرعی است، اما سرشت توحیدی (عقل و فطرت) این انسان چه جایگاهی در فهم و بسط شریعت دارد؟

بیان جالبی از آیةالله جوادی آملی حفظه‌الله‌تعالی دراین‌باره خواندم که بسیار راه‌گشاست:

معنای امضای شارع مقدس بر عرف و بنای عقلا و تجربه‌ی بشری از سنخ امضاي مالكي نیست كه فضولي، مال او را فروخته بعد هم اين مالک ديده جاي بدي نفروخته، به ثمن خوبي هم فروخته، امضا كرده است. گاهي اينچنين توهم مي‌شود كه حالا چون دانش و تجربه‌ی بشري به اينجا رسيده است و اين مقوله كارآمد بود، شارع مقدس هم ديد چيز بدي نيست، او را قبول كرده است… شارع مقدس دو تا زبان دارد: يكي زبان درون، يكي زبان بيرون، زبان بيرون همين زبان نقل است كه به‌وسيله‌ی قرآن و عترت (عليهم‌السلام) بيان شده، زبان درون زبان عقل است، اين عقل حجت خدا است كه «إنّ لله علي النّاس حجتين». البته در بخش علمی گاهي با وهم و خیال آلوده است، و در بخش‌هاي عملي گاهي با شهوت عجين است و گاهي با غضب رنگين. آنجايي كه مشوب است آن را ترك مي‌كند، مي‌گويد اين سفاهت و جنون است، اين عقل نيست. (درس خارج فقه/جلسه26)

دیالتیک اسلامی، معیاری برای ارزیابی توحید

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید
#دیالکتیک
#دیالکتیک_اسلامی
#تضاد
#معیار_ارزیابی_توحید
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_14
#جلسه_168

 

دیالتیک اسلامی، معیاری برای ارزیابی توحید

عده ای از اندیشمندان و فیلسوفان معاصر به دلیل تاثر از اندیشه های فلسفه غرب به شدت تحث تاثیر اندیشه دیالکتیک هگل شده اند و آن را یا با همان خوانش و یا با خوانش های اسلامی تر می پذیرند. تا اینجای مسئله را کاری نداریم. اما مسئله این است که در مرحله بعد، یا اسلام و یا فلسفه اسلامی موجود را متهم به عدم فهم مقوله #دیالکتیک دانسته و آن را تخطئه می کنند.
در صورتی که صحنه اصلا به این صورت نمی باشد. اسلام اساسا دغدغه و مسئله خود را با ادبیات تضاد و نزاع و دیالتیک آغاز می کند. آقا رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در اولین سخن خود می فرماید قولوا لا اله الا الله…، اساسا اولین و مهمترین دعوت دین اسلام، #توحید است، اما چه توحیدی؟! توحیدی که مبنای خود را با ضدیت و غیریت خودش نسبت به دیگر اله ها و نفی آن ها شروع می کند. درست است که خروجی نهایی توحید، نفی همه اله ها غیر از الله است، و رسیدن به وحدت در همه شئون که این خاصیت حق است، چرا که حق یکی است، اما در بازه ای که اسلام در صدد بسط توحید در همه شئون زندگی است، تا زمانی که این خواسته محقق شود، توحید کاملا در یک نزاع بزرگ و تمدنی و با یک دیالتیک ناب در حال گفت و گو و مبارزه با غیرهایش هست.
در #منطق_دیالکتیک_اسلام، نتیجه هضم شدن غیریت ها در دل توحید هست، این خروجی نهایی دیالکتیک اسلامی، اساسا ضرری به منطق دیالتیک نخواهد زد و این ثمره فقط نشان دهنده قدرت عظیم اندیشه ای اسلام است.
اما حاصل سخن اینکه شاید بتوان گفت که ملاک ارزیابی دیگر برای توحید، مقوله دیالکتیک است، اگر توحیدی که ارائه می دهیم به دیالکتیک با اندیشه ها و جریان های اجتماعی دیگر نپردازد و سعی بر نشان دادن این ضدیت خود با آن ها نکند، توحیدی ناقص و بی معناست. و توحید ناب این گونه است که … ( فتامل )

آیا عنوان #کارآمدی به عنوان معیار ارزیابی ادعای توحید برای این بخش از نوشته مناسب است؟

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#معیار_ارزیابی_ادعای_توحید
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_73
#جلسه_168

💠 آیا عنوان #کارآمدی به عنوان معیار ارزیابی ادعای توحید برای این بخش از نوشته مناسب است؟

🔺 در بخشی از مقاله #روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا که با عبارات زیر شروع می شود، ادعا شده است که ایشان می خواهند #معیار_کارآمدی را به عنوان یک معیاری برای سنجش ادعای توحید قرار بدهند:
🏷 در روزگار طلوع اسلام در مکه (کانون بت‌پرستى و عاصمۀ بت‌هاى نامدار عرب) نیز آئین حنیفِ ابراهیم طرفدارانى داشت، لیکن چون در اندیشۀ آنان، توحید فراتر از ذهن و دل و حداکثر فراتر از منش و عمل انفرادى، قلمروى نداشت، وجود آنان کمترین تاثیرى در فضاى فکرى و اجتماعى نمى‌نهاد و در آن بی‌راهۀ جاهلى، حضور آنان مطلقاً احساس نمیشد و آب از آب آن زندگىِ تاسف‌انگیز تکان نمى‌خورد. همه بر یک آبشخور گرد مى‌آمدند و این به‌اصطلاح موحدان، نیز بدون چندان دغدغۀ خاطرى با دیگران در یک چراگاه مى‌چریدند و چون آنان و با همان شیوه‌ها و سنت‌ها، بدنامىِ حیات را می‌گذرانیدند. خاصیت این نگرش و برداشت ذهنى از توحید، همین بى‌خاصیتى و نداشتن نقش فعال است در زندگى و به‌ویژه در زندگى اجتماعى. (الی آخر)
🔺 به نظر می رسد که مؤلف در ادامه آن بحث #جوانب_گوناگون_محتوای_توحید بعد از اینکه توحید را هم از دیدگاه یک جهان بینی عمومی و هم از دیدگاه مطالعه و قضاوت درباره انسان و هم از دیدگاه خط مشی اجتماعی بررسی کرده اند؛ یک جمعبندی دارند می کنند که ابتدای آن این است که حالا که اینطورا ست پس ببینید که توحید اسلام یک نظریه ذهنی نیست بلکه هم جهان بینی می دهد و هم ایدئولوژی (دکترین) حالا هم در ادامه همین جمعبندی می گویند توحیدی که اینچنین باشد یک دعوت انقلابی است و یک دعوتی است برای سامان و قواره ویژه ای دادن به زندگی؛ و نفی وضع موجود و اثبات وضع دیگری بود و لذا است که موافقان آن مشتاقانه و سر از پا نشناخته به آن رو آوردند و مخالفان آن نیز سراسیمه و وحشیانه چنگ و دندان نشان دادند؛ لذا است که باید این #مبارزه_خیز بودن توحید به عنوان معیاری برای سنجش #درستی_و_نادرستی توحید لحاظ شود؛ درستی و نادرستی هم یک ادبیاتی است در فضای صحت نه در فضای کارآمدی.
🔺 لذا به نظر می رسد که شاید گره زدن این بحث ایشان به سه گانه (صحت – سازواری – کارآمدی) که در بحث تئوری های صدق در معرفت شناسی مطرح است چندن موجه نباشد؛ بلکه ایشان اصلا ناظر به بحث کارآمدی نیستند، اگر هم بخواهیم ربط بدهیم باید بگوییم ایشان سنجه درستی و نادرستی یعنی صحت توحید را این می دانند که توحید یک بحث ذهنی و بی اثر نباشد بلکه توحید یک دعوت انقلابی است که به سرعت مبارزه را رقم می زند؛ توحیدی که #مبارزه_خیز نباشد اصلا توحید نیست، یعنی اصلا صحیح نیست که به آن بگوییم توحید؛ یعنی آن گزاره ای که به عنوان توحید مطرح می شود و دعوتی انقلابی نباشد گزاره صحیحی نیست.

تبیین نگاه نو مکتبی :

#یادداشت
#یادداشت_26
#احمد_قوی
#جلسه_168
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا

تبیین نگاه نو مکتبی :
نگاه نومکتبی یعنی این که شما از مکتب خارج شدید؟ الان من می خواهم صدرا را روایت کنم. من احساس می کنم بهتر می توانم روایت کنم. می گوید نه! همان طور بگو که صدار گفته.
نگاه نومکتبی یعنی شما با ذهن امروز تمام حرف های دیروز را می فهمید و سعی می کنید همان دالان فکری دیروز و همان چارچوب و همان طعم و آهنگ را حفظ کنید ولی بر اساس ذهنیت های متاخر –که خود همین مکتب یکی از عوامل ذهنیت های متاخر است- حتی مسئله ها را هم با حتی تقریرش را ارتقا بدهید و با طراوت و غنای بیشتری روایت کنید. و تقریر پاسخ های صدرا را هم ارتقا بدهید.

دو سوال در مورد نگاه نو مکتبی
1. با توجه به تبیینی که از نگاه نو مکتبی شد آیا می توان حرکت و تبیین مکتب امام از اسلام را نوعی خوانش نو مکتبی از اصل اسلام تلقی کرد ؟
به این معنا که حضرت امام بر اساس دارایی های اصیل اسلام و بر اساس ذهنیت های متاخر مسائل را تقریر فرموده اند؟
2. اگر ما با این رویکرد به خود مکتب امام بپردازیم تا چه حد می توان خلوص گرایی را تامین نمود. به بیان دیگر چه معیار صحت و سنجشی وجود دارد که ما تشخیص بدهیم که این تبیین ما از مساله ای که امام به آن ورود نکرده یا ورود کرده و به نظر ما بر اساس مبانی نبوده ، صحیح بوده باشد

معنا و قالب (3) / ضرورت مناسک ساخته شده توسط خود خدا! [ضرورت شریعت]

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#معیار_ارزیابی_ادعای_توحید
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_71
#جلسه_167

💠 معنا و قالب (3) / ضرورت مناسک ساخته شده توسط خود خدا! [ضرورت شریعت]

🔺 معنای بدون قالب مخصوصا اگر معنایی بسیار عمیق باشد؛ خیلی در معرض تحریف و استفاده های بسیار خطرناک است. لذا درست است که معمولا اولین تحریف های در معانی عمیقی همچون ادیان که ادعای تأمین سعادت بشر در دنیا و آخرت را دارند؛ اتفاق می افتد #تحریف_ظاهر_گرایی است، اما معمولا تحریف هایی که با استفاده از معانی و رها کردن ظواهر اتفاق می افتد، خیلی عمیق و سنگین هستند و در گام بعد اتفاق می افتند.
🔺 به عبارتی ادیان با همه ارائه ظاهری که انجام دادند، #تحریف_باطن_گرایی در همه آن ها ایجاد شده است و در اکثر ادیان جریان های #صوفیه_انحرافی که با تمسک به باطن ادیان منکر همه ظواهر شدندن نیز ایجاد شدند.
🔺 جریان های ظاهر گرا و جریان های باطن گرا دو لبه یک قیچی هستند که همیشه #اسلام_ناب را مورد تاخت و تاز قرار داده اند و خطر هر کدام در جای خود جدی است.
🔺 از جهتی اتفاقا انسان های فرهیخته و نخبگان جامعه را عموما نمی شود با تحجر و ظاهرگرایی جذب کرد، و معمولا انحرافات عمیق که به شکاف های جدی و پایدار منجر می شود، انحرافاتی است که با تمسک به معنا، ظواهر را نفی می کند و معمولا و آرام آرام به مناسک های عجیب و غریبی روی می آورند.
🔺 لذا باید متوجه باشیم که با مسئله ای مواجه هستیم صراط گونه که از مو باریک تر و از چاقو تیز تر است، هم خطر ظاهرگرایی جدی است و همه مصلحان اجتماعی از دست این ظاهرگراها چه غصه ها که نخوردند (همان ها که امام در موردشان فرمود که خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است. صحیفه امام خمینی – جلد 21 – صفحه 278) و هم خطر باطن گرایی انحرافی و جهله صوفیه همیشه باعث شقه شدن جامعه شده است که به نظرم اگر امام صادق ع می خواستند یک منشور روحانیت بنویسند احتمالا می نوشتند که خون دلی که این پدر پیرتان از دست این باطنگراها خورده از دست هیچ کسی نخورده؛ و همین الان هم فکر کنم اگر آقا منشور روحانیت بنویسد باید شبیه امام صادق بنویسد! (جریان بهار مصداق یک باطنی گرایی انحرافی است).
🔺 اساسا اگر مناسک خدا ساخته (شریعت) نداشته باشیم، آن معانی و سخنان عمیق حقیقتی به شدت در معرض تحریف و سوء استفاده خواهند بود، لذا اگر خود خدا شریعت نمی آورد هیچ وقت نمی توانست با آن سخنان عمیق یک جامعه مؤمنین و یک حکومت دینی بر پا بکند؛ لذاست که قرآن پا به پای نهضت نبوی هم معنا می دمد و هم مناسک؛ این دو بال اگر از هم جدا شوند خطرناک است.
🔺 #مناسک_سازی توسط مؤمنین که در #یادداشت_70 به آن پرداختم، هر چند در حیطه هایی با حساسیت های بالا اجازه داده شده، ولی خود همین هم به میزانی باعث تحریف هایی شده، کما اینکه در قضیه حب اهل بیت و منسک سازی برای ابراز این محبت، می بینیم که خود همین باعث ایجاد جریان های انحرافی زیادی در تاریخ معاصر شده است.

نتیجه تابع اخس مقدمتین است!

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#معیار_ارزیابی_ادعای_توحید
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_89
#جلسه_185

💠 نتیجه تابع اخس مقدمتین است!

☑️ #معرف_یادداشت: در بحث #توحید_بی_اثر_و_توحید_مؤثر به بحث #کارآمدی به عنوان یک قرینه برای سنجش ادعای توحید رسیدیم، در اینجا بحثی مطرح شد که در تعیین کارآمد بودن یا نبودن چه میزان می توان با جامعه غیر دینی به توافق و تفاهم رسید؟ چرا بعد از مطرح کردن کارآمدی اصرار می کنیم که از این به بعد یک بحث #درون_دینی داریم نه یک بحث #برون_دینی؟ در این یادداشت به سوالات پرداخته خواهد شد.

🔺در #یادداشت_72 که مربوط به #جلسه_168 بود، با عنوان « ارزیابی با معیار کارآمدی و معضل سنجه ها» به این بحث پرداخته بودم؛ در آنجا مطرح شد که مهم ترین بخش در سنجش کارآمدی و موفقیت یک پدیده #سنجه_ها و معیارهایی است که برای سنجیدن تعیین می شوند؛ اینکه شما چه معیاری قرار می دهی در خروجی ای که می گیری خیلی مؤثر است؛ اساساً علم آمار امروزه در حال سر کار گذاشتن بشریت است، دقیقا با هم نکته که معیارهایی را از قبل انتخاب می کند که اگر آن معیارها به عنوان سنجه تعیین شوند نتیجه فلان می شود (همان نتیجه مورد نظر سفارش دهنده) لذا عمداً از یک سری معیارها چشم پوشی می کند تا نتیجه مورد نظر خودش را به دست بیاورد. در همان یادداشت مثال میزان موفقیت در قصه زن و خانواده و نوزاد را زدم و اینکه اگر سنجه #حلال_زادگی را این آمارها اضافه کنی صدر و ذیل جدول شما عوض می شوند.
🔺 نتیجه فراز قبل این است که وقتی شما در تعامل با یک جامعه غیر دینی با معیارها و سنجه های مادی و نگاه های ابزارگرایانه به انسان قرار می گیری؛ اگر بخواهی بخواهی موفقیت را بسنجی همیشه دست پایین را خواهی داشت، همیشه تو هستی که جامعه عقب مانده و جهان سومی هستی و او جهان اولی و پیشرفته! خود همین جهت ساز و فرهنگ ساز است و عملا جامعه شما را و مسئولان و برنامه ریزان شما را به سمتی می برد که سنجه های مورد سنجشی که او به عنوان قاعده گذاشته است را بهبود بدهد تا موفق تر باشد و این یعنی #مسابقه_در_غربی_شدن!
🔺 تو را که نباید با سنجه های صرفا مادی و نگاه های غیر الهی بسنجند و بگویند آیا کارآمد بودی یا نه؛ وقتی به این فضای آماری تن دادیم وضع مان همین شده است که مدام باید بگوییم ما خوب بودیم چون فلان کردیم! و این فلان هم یعنی فرهنگ جامعه را غربی تر کردیم.
🔘 اما آیا امکان تعریف یک سری مشترکات برای سنجش و به عنوان سنجه ارزیابی وجود ندارد؟
🔺 اگر با فضای قدر متیقن و عناصر مورد توافق پیش برویم همیشه باید عنصر بالاتر خود را پایین بیاورد؛ یعنی وقتی شما پیشرفت مادی را نفی نمی کنی بلکه تأیید هم می کنی؛ وقتی که بخواهی به یک توافق با کسی برسی که اساسا منکر پیشرفت معنوی و اخروی است، نقطه قدرمشترک شما می شود پیشرفت مادی! بله یک سری سنجه هایی که صریحا ضد دین است را شما حذف می کنی که او هم اینقدر زرنگ هست که سنجه هایش را طوری نگذارد که حذف شوند؛ ولی به فرض هم که حذف کردی تو هم باید سنجه های دینی را که او صریحا و کاملا منکر است را کنار بگذاری و این یعنی دقیقاً همان چیزی که هویت و اصالت های تو را تأمین می کند کنار می گذاری!
🔺 این همان چیزی است که در فضای منطق می گویند #نتیجه_تابع_اخس_مقدمتین است؛ تو برای رسیدن به توافق با او باید دائما از خود بکاهی.

🔘 یک سوال دیگر هم این است که آیا واقعا در هیچ شرایطی نمی شود با جامعه غیر دینی به چنین توافقاتی رسید؟
🔺 به نظر می رسد که این بحث بستگی به این دارد که چه کسی دست بالا را داشته باشد، یا به عبارتی چه کسی قدرت حاکم باشد؛ به بیانی دیگر چه پارادایمی پارادایم غالب باشد؛ در زمانی که زمان #سیطره_تمدن_غرب است، شما اگر وارد تعامل این دستی با او بشوی همیشه اوست که غالب می شود؛ چون او هم دست بالا را دارد، هم قدرت حاکم بر جهان است، هم پارادایمش را تا هم فیها خالدون جامعه شما نفوذ داده است؛ لذا معلوم است که اگر خواستی موفقیت و کارآمدی را با سنجه هایی که او تعیین می کند بسنجی همیشه اوست که جلو است و توئی که عقبی!

💢 #نتیجه_گیری: برای سنجش کارآمدی باید سنجه هایش را هم خودمان تعیین کنیم، لذا باید یک عقلانیت #درون_دینی بسنجد و بگوید آیا موفق بودیم یا نه. لذاست که جمع بندی آقا در #بیانیه_گام_دوم این است که انقلاب اسلامی یک #معجزه بود و هست و تنها انقلابی است که یک چلّه‌ی پُرافتخار را بدون خیانت به آرمانهایش پشت سر نهاده ولی بعضی ها شبه کارکتر #گلام در کارتن #گالیور مدام می گویند «من می دونم… کارمون تمومه… من می دونم!» [لطفا با لحن گلام خوانده شود!]

#لُب گرایی انصراف از ظاهر #نیست.

#یادداشت_17
#سعید_خورشیدی
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#جلسه_167
#حکمت_چیست؟
#حکیم_کیست؟

#لُب گرایی انصراف از ظاهر #نیست.
لُب گرایی ندیدن ظاهر #نیست.
لُب گرایی متوقف نشدن در ظاهر #است. ارتقای فهم از ظاهر #است.
لُب گرایی به ظاهرگرایی خدمت #میکند و او را از انحراف مصون می دارد.
لُب گرایی ظاهر را تجدید و بازآفرینی #میکند.
اصلا مگر لب و مغز بدون پوسته معنایی دارد ؟ مگر محتوا بدون قالب ممکن است ؟ ( نه ! )
کما اینکه #ظواهر هستند که گرای ارتقاهای معنایی رامیدهند و حد و مرزهای آن را معین میکنند.

روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#حامد_خواجه
#یادداشت_4
#جلسه_167
#عصری_کردن_دین

⭕️ انسان از نظر ساختار به گونه‌ای است که اگر بخواهد نیاز‌هایش به طور کامل برآورده شود، ناچار به زندگی اجتماعی است. و اجتماع هم تنها وقتی پاسخگوی کاملی برای نیاز‌های بشر است که دارای قانون باشد، و آن قانون باید دارای منشا قدسی باشد و از طرف خالق عالم و آدم فرستاده شده باشد تا پاسخگوی تمام ابعاد بشر گردد.

⭕️ مبحثی که با عنوان روح و معنا مطرح شد، تا حدی قدسی بودن قانون و مناسبات و قالب‌ها را کنار می‌زند. درست است که آن معنا از عالم قدس گرفته شده است؛ امّا وقتی برای همان معنا، جسد‌هایی هم در همان عالم قدس طرح ریزی شده است، چرا آن‌ها را نادیده می‌گیریم و می‌خواهیم جسدی جدید برای آن معنا بسازیم؟ آن جسدی که شریعت برای آن معنا طراحی کرده است؛ قطعا بهتر است تا آن‌چه ما بخواهیم بسازیم.

⭕️ اما مسئله‌ای که می‌ماند این است که دین باید عصری شود و مطابق زمانه باشد!
چرا بپذيریم که باید دين خدا هماهنگ با عصر و دوره‌ي جديد بشود و براساس ملاک‌هاي علم تجربي و تعريفي که علوم تجربي از عالم و آدم دارد تفسیر شود؟؟
بهتر نیست که عصر و روزگار هماهنگ با افقي شود که دين تعيين مي‌کند؟؟ وقتي کسي بگويد دين بايد هماهنگ عصر شود، به فهمي که زمانه از عالم و آدم دارد اصالت داده است نه به دين.

⭕️ این سخنی که روشنفکران می‌گویند: دین باید عصری شود، تکرار غرب است که در مورد مسیحیت می‌گفتند: «دين بايد اصلاح شود و با وضع جديد سازگاري کند.» از نظر امثال ارنست رنان، وضع جديد اصيل است و هر آنچه بشر جديد از عالم مي‌شناسد عين حق و حقيقت است و بايد دين با آن هماهنگ شود.

⭕️ اگر کسي بگويد دين بايد قامتش را خم کند و با وضع جديد منطبق شود، به معناي آن است که قراردادهاي بشرِ حسّي را به جاي احکام الهي قرار دهيم که اين شبيه اجتهاد بر دين است که در صدر اسلام واقع شد(در یادداشت قبلی به آن اشاره شد)، اگر مواظب تبعات سخنان آن‌هايي که مي‌گويند دين بايد عصري باشد، نباشيم از آفاتي که يک‌بار تجربه کرديم و راه ارتباط بشر با عالم قدس را منقطع نموديم، مصون نخواهيم ماند.
🌺

معنا و قالب (1) / بررسی معنای هر دو / دو سؤال مهم در مورد قالب ها

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#معیار_ارزیابی_ادعای_توحید
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_69
#جلسه_166

💠 معنا و قالب (1) / بررسی معنای هر دو / دو سؤال مهم در مورد قالب ها

🔺 در دوگانه معنا و قالب به نظر می رسد ابتدا باید گفت که سخن اساسی که باید به آن دقت کرد این است که هیچ معنایی بدون قالب نخواهیم داشت و هر معنایی در نهایت برای جاری شدن خود یک قالبی را اقتضا خواهد کرد، البته چون دین عند الله اسلام بوده است و چون دین حنیف همان فطرت الهی است که بشر بر آن سرشته شده است و چون تاریخ واقعی بشر تاریخ انبیاء بوده است؛ قطعا رسول اکرم هم که مبعوث به دین اسلام شدند، علاوه بر قالب های تأسیسی از قالب های موجود به شکل امضایی و به این صورت که با هیمنه آن معنا تحریفاتی که در آن قالب که ریشه ای الهی داشته است را می زدایند؛ استفاده خواهند کرد.
🔺 لذا اگر کسی بخواهد با نفی مطلق قالب معناگروی کند، به معنای نفی مطلق فقه است که به نظر می رسد ما در هیچ جای از تاریخ بشر و در هیچ جامعه ای چنین چیزی نداشتیم و نخواهیم داشت؛ معنا اگر معنا باشد حتما دعوت به یک بودن دیگری دارد، و بودن اگر بخواهد بودن باشد حتما با بودن های دیگری درگیر خواهد شد چون حتما بودن هایی خواهد بود که مانع جاری شدن آن بودنی می شود که این معنای جدید می خواهد رقم بزند.
🔺 اما به نظر می رسد که اراده دیگری از قالب نیز می توان داشت، آن هم این است که با توجه به نو به نو شدن شرایط اجتماعی بشر و رشدی که در زندگی ظاهری و معنوی اجتماعی بشریت بر اساس انباشت ارتباطات و انباشت سخنان و انباشت تجربیات رخ خواهد داد؛ موقعیت ها نو به نو تغییر خواهد کرد و سؤال ها نو به نو تغییراتی خواهد کرد و مهم تر از همه ابزارها و شیوه های زیستن بشر نو به نو تغییر خواهد کرد، زیرا مهم تر از همه موارد انباشتی قبل انباشت تجربه است. اینجاست که سؤال می شود که دو سوال پیش می آید اولا آیا قالب های پیشنهادی دین طوری می شود که کهنه شوند و باید از دور خارج شوند و ثانیا آیا قالب های جدیدی می شود برای حل این مسائل جدید عرضه کرد یا خیر؟
🔺 در پاسخ به سوال اول باید گفت که اسلام یک قالب های اصلی و اساسی دارد که باید از آن ها به قالب های ثابت یاد کرد، این هم ریشه در این دارد که واقعا بشر اینطوری است که مبادله های مالی و اجتماعی و …. او همیشه یک شکل های ثابتی دارد و این که بشر از قدیم تا الان به میزان خیلی زیادی تغییر کرده است خیلی سخن به جایی نیست؛ یک سری قالب ها هم هست که می توان گفت که آن قالب ها در واقع قالب هایی برای مسائلی است که در این عصر هستند و با تغییر آن موضوع و از بین رفتن آن آن قالب نیز ملغی می شود؛ البته اگر بخواهیم حق بدهیم باید بگوییم که این موارد بیشتر پاسخ های دین و تطبیق قواعد و قوالب کلی آن بر موارد مورد ابتلای عصری است، لذا نمی شود گفت که قالب تغییر می کند بلکه باید بگوییم که موضوع تغییر کرده یا از بین رفته لذا آن حکمی که در مورد آن موضوع شده است با رفتن موضوع هم رفته است؛ البته همین ها هم برای فقیه که می خواهد به مسائل مستحدثه پاسخ بدهد بسیار کارگشا خواهد بود.
🔺 در پاسخ به سوال دوم که امکان قالب جدید است نیز باید گفت که قالب های پیشنهادی برای حل امور در دین بخش عمده ای قالب های کلی است که قابل تتطیق بر موارد و شرایط مختلف است، اصطلاحا قواعد کلی حل مسئله در لایه فقهی است؛ لذا باید گفت که بیشتر موارد که به نظر قالب جدید محسوب می شوند، در واقع تطبیق آن قواعد کلی بر این مصداق نو و جدیدی است که ایجاد شده است. لذا است که عنصر #اجتهاد برای توسعه و پایایی دین عنصر بسیار ارزشمندی است که خود دین آن را در خود دیده است.

دعوت به توحیدی انقلابی / دشمن، معیار ارزیابی توحید

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید
#دشمن
#معیار_ارزیابی_توحید
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_13
#جلسه_167

 

دعوت به توحیدی انقلابی / دشمن، معیار ارزیابی توحید

بارزترین و حساس ترین ویژگی دین اسلام، دعوت به یک توحید انقلابی است . دعوت به یک خیزش اجتماعی است. در فلسفه خوانده ایم که شیئت یک شی به فصل اخیرش است. فصل اخیر اسلام، خیزش اجتماعی برای یک انقلاب درونی و بیرونی در جهت تحقق همه جانبه توحید است.
این خیزش اجتماعی دو جبهه دارد یکی له و دیگری علیه توحید. توحید ناب خیزشی برای همه اقشار درست می کند. توحید ناب حتی سبب حرکت و فعالیت دشمنان خود خواهد شد.
لذا شاید بتوان ادعا کرد که معیار ارزیابی توحید، #دشمن است. به میزانی که توحید شما سبب ایجاد فعالیت و تحرک در دشمن شود، توحید شما غنی تر است. و به میزانی که توحید شما به سمت اتحاد و وحدت با مخالفین خود رود، از غنایش کاسته می شود.

تاملی در #معیار ارائه شده برای #ارزیابی و #سنجش ادعای توحید

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#معیار_ارزیابی_ادعای_توحید
#حمزه_وطن_فدا
#یادداشت_38 و #یادداشت_41
#جلسه_167 و #جلسه_169

💠تاملی در #معیار ارائه شده برای #ارزیابی و #سنجش ادعای توحید2️⃣

◼️#مقدمه: مرور یادداشت قبلی
در یادداشت پیشین متن نویسنده را حامل دو ادعای کبروی و صغروی پیرامون ارزیابی و سنجش ادعای توحید معرفی کردیم؛
◽️#ادعای_کبروی
ایشان یک ادعای کبروی دارد که در توحید غیر فعالی که نظارت به طرح و قواره ای نو برای حیات اجتماعی و سیاسی اقتصادی انسان نداشته باشد و با انداد و رقیبان سر سازگاری نشان دهد و توحید انقلابی انبیاء را به امری نظری برای محافل و مجادلات فروبکاهد
حقیقتا توحید نیست
◽️# ادعای_صغروی
اما در ادامه ایشان با طرح این معیار به قضاوت پیرامون حنفاء مکه پیش از ظهور اسلام دست میزنند و ان ها را فاقد توحید واقعی معرفی میکنند و البته حال و هوای متن و ظرف صدور چنان است که کاملا اشعار دارد که قضاوت ایشان درباره تاریخ اسلامی نیز به همین منوال و مصداق توحید غیر واقعی است.

◽️و اگر حتی قضاوت نویسنده این گونه نباشد اما اثرش این است که عطش و اراده ای برای ما درست میکند که با این دغدغه تاریخ خود را ورق بزنیم و با این متر و معیار به محک ان بپردازیم.
تا ببینیم در این هزار و چهار صد سال توحیدمان چگونه بوده است؟
حقیقی و عینی و فعال یا ذهنی و هپروتی و منفعل

◼️و اما بعد؛

💎مومنین توحید را متوجه شدند
توحید یعنی نفی عبودیت تمام الهه ها
خب حالا میخواهیم روی زمین تمام الهه ها را نفی کنیم
این شعار یک خط است و ساده اما روی زمین کار چه طور باید دنبال شود

_الهه ها کیستند ،
_الهه چیستند ؟
_معیار عبودیت الهه ها چیست
_معیار نفی عبودیت الهه ها چیستند
_راه عبور از عبودیت الهه ها چیست
_راه نظامی است یا فرهنگی است یا حکومتی است یا …
_اول کدام الهه ها نفی میشود
_الهه های سیاسی یا اجتماعی یا اقتصادی یا …
_حالا اصلا این الهه ها را من باید نفی کنم یا ما
_در زندگی شخصی ام اول یا در زندگی اجتماعی
_این “ما” چه کسی خواهد بود
_این “ما” چگونه شکل میگیرد
_بزرگ و جلودار این “ما” چه کسی است
_معیار و ملاک های انتخاب این بزرگ تر برای “ما” چه کسی است
_همراهی “ما” با این بزرگ تر چگونه باید باشد
_وقتی این جلودار حائز ملاک ها نبود و غایب بود چه کسی جلودار خواهد بود
__کلمات آن جلودار صاحب ملاک در زمان غیبتش را چگونه باید بفهمیم
_اگر در برداشت از کلمات او اختلاف افتاد چه باید کرد
_به کدام بخش از کلماتش باید بیشتر توجه نمود

💎هزار و یک سوال و مساله
هزار و یک مقدمه لازمه هست که باید جمع بشود و احصا بشود
تا من بتوانم به شکل واقعی نفی عبودیت غیر خدا بکنم
و این نفی ذهنی و عقلی و قلبی من ، به لسان یا به فعل آن هم فعال کارا و اثر بخش آن هم به شکل اجتماعی در آید.

🔮از این رو در کشف معیار و ملاک ارزیابی و همین طور در تبیین و اعمال آن در عین آرمانگرایی توحیدی و سخت گیری های بلند باید واقعیت را هم به چنگ آورد و الا خیلی راحت و بی حساب و بی انصاف به قضاوت تاریخ و افراد خواهیم نشست

💎حال اگر با این سوالاتی که ذکر شد به سراغ ورق ورق تاریخ مومنین سایر ادیان یا تاریخ اسلام و به خصوص تاریخ شیعه برویم چه خواهیم دید

💎ما قرآن خوانده ایم و میخواستیم مومن و موحد باشیم و واقعا از طاغوت اجتناب کنیم
اما هزار و یک مقدمه را باید طی میکردیم
_باید امام را میشناختیم
_باید مجتمع میشدیم
_باید یاد میگرفتیم قرآن را و دلالت هایش را و عام و خاصش را بفهمیم
_باید در دل هزاران گیر و گرفت حکومت های طاغوتی مجتمع مان را حفظ میکردیم
_باید اختلافات ذهنی و اخللقی و سایر گرفتاری های مالی و اجتماعی مجتمع خودمان را مرتفع میساختیم
_باید در نبود امام ، روایات امام را جمع میکردیم
_روایات را دسته بندی میکردیم
_سره از ناسره اش را مشخص میساختیم
_منطق و روالی برای ساناد و رجالش پیدا میکردیم و برای دلالتش و ظرف صدورش
_باید خدا را میشناختیم تا غیر او را نفی کنیم
_اینجا باید تعقل میکردیم ، تعقل من چیزی بود و تعقل دیگری چیزی دیگر و صدها زاویه و نگاه
_باید روشن میشد مصادیق شرک چیست و الا همه در حال تکفیر هم می افتادند
_جهاد اکبر و نفی طاغوت اعظم نفس که اعدی عدو معرفی شده است دنیای دیگری را مقابل ما باز کرد

🖍واقعا اگر کسی بتواند به قلمی شیوا کل این تاریخ را به اجمال برای ما مرور کند شاید زبان ما نتواند به راحتی بر اساس این معیار به نقد و تخطئه این تاریخ بنشیند

💎اینها که تا اینجا روایت شد سختی های کار بود که نشان میداد نفی عبودیت غیر خدا مستلزم چه فرآیند طولانی و تدریجی است
و چه بسا اگر به هر قطعه ازاین پازل نگاه شود اصلا ادراک نفی عبودیت غیر ندهد ، اما در این مسیر است و لازمه این اتفاق توحیدی.

💠تاملی در #معیار ارائه شده برای #ارزیابی و #سنجش ادعای توحید3️⃣

💎اما در کنار روایت سختی ها که در انتهای یادداشت گذشته به آن پرداخته شد، نتایج پر بار آن و ثمرات تلاش های موحدین در دل این سختی ها نیز شنیدنی است

_ایران زرتشتی مسلمان شد و ایران مسلمان شیعه شد
_ایران زیر چنگ مغول، مغول تسخیر و به مدار شیعه نزدیک ساخت
_ایران شیعه یک حیات عزت مندانه مومنانه را سالیان سال در عهد ها و دوره های مختلف تاریخی تجربه کرد
_که یادگار های فراوانی از آن را در عرصه ها و حیطه های آن میتوان جستجو کرد

▪️شاید عرصه شعر و ادب تمثال خوبی باشد برای روایت و رویت این ادوار
▪️شاید نگاهی به تاریخ عالمان الهی نماد خوبی باشد برای دیدن این تاریخ
▪️شاید نگاهی به معماری و سازه های باقی مانده از آن دوران
▪️شاید نگاهی به تاریخ صنایع و حرف و گروه های اجتماعی در ادوار گوناگون
همه و همه نشانی از یک تاریخ توحید را برای ما به تصویر بکشد که با قضاوت اولیه تفاوت فاحشی داشته باشد

_ایا این شاعران و اشعار توحیدی شان
_این متن های سلوکی و توحیدی
_این قیام های شمشیری و فرهنگی و نفوذ در دربار سلاطین
_این روابط اجتماعی مهربان اخوتی
_این حکمت های مرسوم و روزمره و فاخر در میان ایرانیان
_این میراث کتب حکمی و عرفانی و اخلاقی
_این همه عارف ریز و درشت در اقصی نقاط بلاد اسلامی
_این فتوت نامه های توحیدی و سلوکی که در ارباب صنایع و حرف رایج بوده است
_این هیئات و تکایا و مراثی و مجالس اهل بیت که گاهی در سخت ترین شرایط و زیر بار فشار طواغیت پیش رفته است
_این عشق به ائمه طاهرین که در سرتاسر این بلاد موج زده است
_ووو

💎همه و همه نشان از یک حیات زنده توحیدی ندارد
ایا این قله ها دامنه ها و کوهپایه هایی ندارد
ایا نشان از محیط و فضای توحیدی مستعد شاعر پرور و عارف پرور و عالم پرور ندارد.
زندگانی مردمانی این چنین را چگونه باید به قضاوت نشست؟

💎بله کار سخت است و تدریجی و امام در میدان حضور ندارد و طواغیت عالم را در مشت خود گرفته اند و …
و این ها یعنی بایدقدم قدم رفت و آجر روی آجر گذاشت تا این بنا تکمیل شود

💎نمیتوان به رج های اولیه یک بنای در حال ساخت نگاه کرد و حکم کرد که نه
اینجا مسجد نیست ، اینجا چند آجر است و نهایت یک دیوار
مسجدی است که دارد خرد خرد و رج رج بنا میشود.

▪️روزی باید منابعش را بالا و پایین کند
▪️روزی باید مبانی فقهی حکمی و عرفانی و قرآنی اش کامل شود
▪️روز دیگر باید به تربیت اجتماع و سلوک فردی امتش بر خیزد
▪️روز دیگر باید عده و عده اش را از دل سفاکی طاوغیت خون اشام جمع کند
▪️روز دیگر باید …

💎و این همه دست به دست هم دهد در نقطه ای که رج ها با بالاترین نقطه خود رسیده اند
انقلاب اسلامی و مکتب امام چونان گنبدی بر این دیواره های مستحکم بنا شوند و توحید را به شکل حداکثری در عرصه های مختلف حیات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی بکشانند و طواغیت را در تمام این عرصه ها بتارانند. و حالاست که این رج رج دیواره ها ، این خشت های نا پیدای پی ، همگی به حساب می ایند و چشم ها را می نوازند و دست امت اسلام را به خورشید عظمای حیات توحیدی در دوران بقیة الله نزدیک می کنند.

💎البته این تبیین به این معنا نیست که در طول این سالیان سال هیچ گاه امت اسلام از مدار توحید خارج نشده است یا هیچ وقت یله و رها مشترکا با مشرکین بر سر آخوری نیارآمیده است.
نه! قصه آن است که اولا در رویت و روایت تاریخ باید بسیار دقیق و همه جانبه نگر بود و در ثانی، در قضاوت از برآیند این سیر تاریخی باید به کدام جانب متمایل بود ، حیات توحیدی یا حیات شرک آلود.

🔥و ترس ان است که این جنس معیار دهی و ملاک آفرینی دست ما را از یک تاریخ شکوفا کوتاه کند و یک باره ما را از گذشته خود منصرف سازد

💎بله با این معیار که حنفاء مکه تخطئه میشوند ، چه بسا امام سجاد که در واقعه حمله حجاج به مدینه خانه اش نقطه امن است و حیاتش به ظاهر حیاتی همراه و حداقل کم معارضه با نظام موجود به حساب می اید و چون سایرین حج میگذارد و چون سایرین نماز و روزه به جا می آورد
و همین طور زندگی سایر اهل بیت نیز مورد تخطئه قرار بگیرد کما اینکه بعضا قرار گرفته است.
در حالیکه اگر معیار و ملاک قدری مستقیم تر باشد و به ظواهر امر اکتفا نکند ، در تمام سکنات اهل بیت یک توحید و نفی عبودیت غیر خدای مظلوم و پنهان اما قویم و بالنده را میتوان به نظاره نشست.

💎کما اینکه در زحمات اباء نبی مکرم و حنفاء عصر نبوی که سینه به سینه عشق به ظهور نبی خاتم را زنده نگه داشتند و دین خود را در آن کوران جاهلی حفظ کردند و نگذاشتند که انجاس جاهلی طهارت توحیدی شان را لکه دار کند این معنا را میتوان به وضوح یافت
آنها که مظلومانه و پر حسرت اما عزیز و کریم کلید داری کعبه را انجام دادند تا وقتی که اراده خدای متعال بر این قرار گیرد و منت نهد و از دل این عشق و ارادت حنیف پیامبر ختمی را متولد سازد که تمام کاخ های ستم را فرو ریزد و اینگونه بود که در همان اول بعثت نبوی این گونه خوش درخشیدند و به حمایت همه جانبه از پیغمبر خدا پرداختند
ایا این تحول و این پا به رکابی و این جانبازی و فداکاری که امثال حضرت خدیجه و ابوطالب دارند یک شبه حاصل آمده است یا ریشه در یک توحید پنهان اما قوی و اصیل دارد؟
☘️

تاملی در #معیار ارائه شده برای #ارزیابی و #سنجش ادعای توحید

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#معیار_ارزیابی_ادعای_توحید
#حمزه_وطن_فدا
#یادداشت_37
#جلسه_166

💠تاملی در #معیار ارائه شده برای #ارزیابی و #سنجش ادعای توحید1️⃣

ابتدا ادعای ایشان درباره معیار ارزیابی و توحید سنجش را خلاصه وار مرور میکنیم:

▪️توحید اگر فراتر از ذهن و دل یا منش فردی قلمرویی نداشته باشد و نقشی فعال و موثر در فضای فکری و زندگی اجتماعی نداشته باشد
توحید اگر تعهدی در ناسازگاری و نفی وضع موجود و اثبات وصفی دیگر در سامان نظم سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و طرحی نوین در شکل و قواره اجتماعی نداشته باشد
اگر در فضای صلح کلی با رقیبان و انداد خدا بسازد
نمیتوان وجود توحید را در چنین اشخاص ، گروه ها یا اجتماعاتی باور کرد.

▪️همچنین اگر آن را چون نظریه ای برای محافل و بحث و مجادله و پرداخت به ریزه کاری هایی برای اوقات فراقت و تفنن بدل کنیم و به سان محوری برای یک تابلو نقاشی زینتی و تشریفاتی در تالار دین نگاه کنیم
دیگر با یک دعوت انقلابی انبیایی رو به رو نیستیم و طبیعتا کارکردهای آن را نیز در جذب مشتاقانه مردم و معارضه وحشیانه دشمنان نخواهد داشت.

🔹این اصل ادعا بود که به نظر صرفا بیان یک قاعده و معیار است
یک #ادعای_کبروی
که البته با مثالی از حنفاء عصر جاهلی آن ادعای کبروی را به شکل صغروی در ایشان دنبال و تطبیق میکند.

🔹متن اما آگاهانه ولی بی سر و صدا در بستر قرائن تخاطب و به کمک پر و بال دادن بسیار به آن ادعای کبروی ،خیلی راحت ذهن مخاطب را متوجه عصر حاضر و گذشته اسلامی میکند و او را به #تطبیق_صغروی این کبری بر تمام این اعصار سوق میدهد.

🔹ایشان اگر چه مثل امثال #دکتر_شریعتی از قرون گذشته اسلام به عنوان مصداق بارز توحید دروغین و ادعایی نام نمی برند،
اما همین که در صدد تبیین #قرو_ اسلامی و ارزیابی منصفانه آن بر اساس معیار کبروی توحید بر نمی ایند و به مثالی در عصر جاهلیت بسنده میکنند گویی همه این تاریخ را ملحق به همان حنفاء عصر رسول قلمداد مینمایند.

🔹 و اینگونه مبتنی بر این نقص تاریخی و انحراف بزرگ، دعوت خود را به مثابه دعوتی نو و اصیل و مغایر و طوفانی و انقلابی و راه گشا معرفی و چشم ها را به سوی این دعوت نو خیره میکنند و البته در دل آن سرمایه غنی و افتخار بزرگ بهره مندی از یک هویت توحیدی تاریخی ممتد را از ایشان سلب مینمایند.

🌀اینکه ایشان حقیقتا چه تصویری از قرون اسلامی دارند و ایا در صددند با زبان بی زبانی و متناسب بیانی تقیه بنیان و مبتنی بر این معیارها، تصویری انفعالی و تفننی از دغدغه های توحیدی ما در دل تاریخ ارائه کنند و به تخطئه تاریخی خودمان پرداخته ان را مصداق چریدن مشترک در چراگاه اهل کفر معرفی نمایند یا صرفا تبیین این معیار مد نظرشان هست و در مقام بیان صغرای این امر نیستند، مساله ما نیست

🔸اما از قِبل این ابهام ، فارغ از چیستی #نگاه_صغروی نویسنده ، دغدغه ای در زمین کنجکاوی ذهن جوانه میزند که تاریخ خود را مبتنی بر این معیار باری دیگر ، دقیق تر و عینی تر ورق بزنیم و ببینیم مشی ما و تعامل ما با توحید انبیایی که مورد توجه نویسنده است در طول تاریخ چگونه بوده است.
و به شکل عینی به بررسی و سنجش #خود_تاریخی مان مبتنی بر این معیار و حقیقت بپردازیم.

🔸حالا این “#ما” در “#تاریخ_ما” میتواند مای عامی به اندازه همه دین داران باشد یا صرفا فضای اسلامی را در بر بگیرد ، در فضای اسلامی نیز چه مای عام اسلامی و چه مای خاص شیعی و در فضای شیعی، مای عام متدینین چه مای خاص علمای شیعه و در بین ایشان چه مای اخص اهل حدیث یا فقها یا متکلمین یا فیلسوفان یا عارفان میتواند مورد نظر قرار بگیرد.

🔻در یادداشت بعدی سعی میشود خیلی اجمالی به مرور فراز هایی از تاریخ ما بپردازیم و نشان دهیم مبتنی بر این معیار با صغریات متنوعی در تاریخ ما رو به رو هستیم که قضاوت مطلق و نهایی پیرامون آن را سخت مینماید.