خطر برخورد تکفیری با سرمایه هایی مثل شهید مطهری

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_206
#جلسه_299

💠 خطر برخورد تکفیری با سرمایه هایی مثل شهید مطهری

دغدغه #خلوص_گرایی در شیعه (که شبیه دغدغه #سلفی_گری در اهل سنت است) همیشه منجر به شکل گیری جریاناتی شده است که بخشی از سرمایه ها و میراث تاریخی ما که نوابغ و علمای نورانی ما پدید آوردند، را به طور کل نفی کنند و بخواهند با اندک سرمایه ای که برای خود نگه می دارند مشکلات جامعه اسلامی (شیعی) را حل کنند.
تاریخ معاصر پر است از این جریانات؛ مکتب تفکیک، انجمن حجتیه، فرهنگستان علوم اسلامی، مرحوم صفائی حائری، بخش عمده جریان سنتی حوزه و …

نکته مهمی که در رفتارشناسی این جریانات رخ می دهد این است که به شدت جریان مقابل خود را مورد طعن و رد و حتی تکفیر قرار می دهند. (حالا اینجا چون عقل اهل بیت در معارف روایی ما هست، معمولا به غلظت سلفی گری در اهل سنت نمی شود)

وجه ممیزه همه این جریانات نا دیده گرفتن و کنار گذشتن بخشی از سرمایه هاست که معمولاً میراث حکمی و عرفانی اولین گزینه برای کنار گذاشتن است. طرح های اصلاحی این بزرگواران معمولاً با صفر کردن بخشی از سرمایه های عظیم در اختیارشان است و معمولاً هم طرح های پخته و کارآمدی ندارند.

این روحیه که در خون همه مذهبی ها هست، گاهی می آید و اینقدر خُرد و ریز می شود که بسیار درون گفتمانی و حتی درون گروهی می شود؛ ما عادت داریم که با پیدا کردن یک سرمایه ارزشمند، ارزشمندی دیگر سرمایه ها را نفی کنیم؛ با اندک اختلافی در مبانی و حتی سلیقه ها سریع او را یک اسلام می کنیم و خودمان که اسلام ناب هستیم!
اندیشه های آیت الله خامنه ای یکی از راقی ترین اندیشه های معاصر است بلاشک و آثاری که از ایشان منتشر شده قطعاً طعمی دارد که حتی آثار امام هم این طعم را نداشته؛ اگر این بخواهد منجر به این نکته بشود که ما به راحتی دامنکش و بی اعتنا نسبت به میراث اندیشمندانی چون شهید مطهری و آیت الله مصباح و …. عبور کنیم؛ قطعا غلط است. میراثی که این هم قطعاً یکی از راقی ترین فهم های معاصر است و طعم های آن در مباحث آقا غائب است؛ تازه با این همه تأکیدی که امام و ثم آقا بر شهید مطهری و بعد آقا با شهید مطهری زمان خواندن آیت الله مصباح در مورد رجوع به اندیشه این عزیزان دارند؛ اگر اندیشه این بزرگواران اندک تفاوتی با آقا دارد که نباید کلاً از سپهر اندیشه ای جوانان مؤمن انقلابی حذفشان کنیم.

جهان حدوث زمانی دارد به معنای حرکت جوهری یا تجدد امثال؟

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_207
#جلسه_299

💠 جهان حدوث زمانی دارد به معنای حرکت جوهری یا تجدد امثال؟

مشخصه دومی که شهید مطهری آورده است علی رغم ظاهر نچسب آن «جهان حدوث زمانی دارد.» که ظاهر آن این است که می خواهد بحث معروف حدوث زمانی که در فلسفه و کلام اسلامی مطرح است را بیان کند، مخصوصاً اینکه جمله قبلش می گوید «جهان كه واقعيت ” از اويی ” دارد و به اصطلاح حادث ذاتی است، علاوه بر آن حدوث زمانی دارد» ولی از کلمه #یعنی که شروع می کند به معنا کردن معلوم می شود که اراده ای که ایشان از حادث زمانی کرده است اراده متفاوتی است.
«يك واقعيت متغير و متحرك است بلكه عين حركت است، و چون عين حركت است يك حدوث مستمر است و دائما در حال خلق شدن است، دائما در حال حدوث و فناست، يك لحظه نيست كه جهان خلق و فانی نشود.»

این بحث ایشان به لحاظ محتوایی هیچ ربطی به بحث حدوث زمانی ندارد، تصور متکلمین که قائل به حدوث زمانی عالم بودند این بود که اگر چیزی داشته باشیم که هر چه در بستر زمان عقب برویم همیشه بوده باشد ازلی می شود این در حالی است که این تنها خداست که ازلی است؛ پس همه مخلوقات حادث زمانی هستند، یعنی یک زمانی بوده که نبوده اند و از یک زمانی به بعد خداوند آنها را خلق کرده است.

این بحث که شهید مطهری مطرح می کند در افق حکمی و عرفانی می تواند دو معنای مترقی داشته باشد و نماینده دو بحث در حکمت و عرفان باشد.
1. حرکت جوهری در حکمت متعالیه
2. تجدد امثال در عرفان نظری

در حرکت جوهری جناب ملاصدرا حرکت را از این ظواهری که ما می بینیم ارتقا می دهد و می گوید علاوه بر تغییر و تغیر در اعراض اشیاء، ذات و جوهر هر شیء نیز در حرکت است؛ البته ایشان بحث را از فضای جوهر و عرض که اصطلاحاتی ماهوی هستند به فضای وجودی ارتقا می دهد و اساساً حرکت را از سنخ امور ماهوی نمی دانند و لذا حرکت جوهری در واقع یک #حرکت_وجودی است.
در تجدد امثال نیز عرفا قائل هستند که «همة موجودات عالم دم به دم در حال جدید شدن و نو شدن هستند» و این مبتنی بر قاعده «لا تکرار فی التجلی» است.

تا اینجا ظاهرا این دو نظریه یک چیز می گویند ولی اگر اضافه کنیم که ملاصدرا جواهر مجرد عقلی را موجوداتی ثابت و لایتغیر می داند ولی عرفا کل تعین های خلقی (که شامل عالم عقل هم می شود) علی‌الدوام در تحول و تبدل هستند و هر دم نو می‌شوند و تنها امر ثابت، اصل فیض متجدد است؛ تفاوت دو نظریه روشن می شود.

حال سؤال می شود منظور شهید مطهری کدام مورد است؟

یک قرینه کلی این است که کل فضای این نوشته در افق فلسفی بحث می کند و خیلی قرینه ای بر بردن بحث در افق عرفانی وجود ندارد لذا باید گفت منظور شهید مطهری در اینجای بحث همان حرکت جوهری است.

قرینه دیگر برای فهم اینکه شهید مطهری اینجا چه می گوید فهمیدن مراد ایشان از کلمه «جهان» است، اگر منظور از جهان همین عالم ماده است که ما در آن در حال زیستن هستیم، بحث اینجا هم به معنای حرکت جوهری خواهد شد ولی اگر جهان را همه ما سوی الله بگیریم آن وقت این بحث به معنای تجدد امثال خواهد بود.
با توجه به فضای کلی کار شهید مطهری و تقابلی که با مارکسیست ها در آن دوره دارند، به نظر می رسد که مراد ایشان از کلمه جهان همین عالم ماده باشد.
البته قرائنی هم وجود دارد که مراد ایشان از جهان، اعم از عالم ماده و مثال عقل (به اصطلاح عرفا عوالم خلقی) و حتی خداست، در بحث های جهان بینی ایشان گزاره هایی در مورد خدا هم می آورد؛ لذا می توان گفت جهان در اینجا همه عوالم خلقی و حقی است؛ اگر اینطور باشد این بیان غلط می شود چون ما این تجدد امثال را در مورد خود خدا که قائل نیستیم.
همچنین از قرائن دیگری مثل نظم علیّ جهان و … می توان نتیجه گرفت که چون این قواعد غیر از عالم ماده برای عالم مثال و عقل هم هستند مراد ایشان از جهان همان عوالم خلقی است که عرفا می گویند لذا بحث ایشان را باید به معنای تجدد امثال گرفت.

از اصطلاح جهان نمی شود به نتیجه روشنی در مورد این بحث ایشان گرفت، لذا به نظر می رسد با توجه به اینکه اساساً افق بحث ایشان حکمی بسته شده است، این بحث ایشان را به معنای #حرکت_جوهری بگیریم؛
البته قطعاً افقی که در بحث #تجدد_امثال داریم بسیار بالاتر از افق حرکت جوهری است.

پ.ن: در این بحث از کتاب «حکمت عرفانی – جناب استاد امینی نژاد» برای تقریر بحث تجدد امثال استفاده شد.

حاکمیت مجازی:

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#یادداشت_108
#جلسه_299

✨حاکمیت مجازی:

❇️فضای مجازی به بخشی از زندگی میلیون ها انسان تبدیل شده و خودش را از فضای دوم جامعه، به فضایی هم تراز فضای حقیقی رسانده و کم کم دارد گوی سبقت را می رباید و تبدیل به فضای اول انسان ها میشود.
امروزه فضای مجازی قوانین،گویش، سبک کسب و کار، فرهنگ، نوع روابط اجتماعی، آموزش و هزاران بعد دیگر خود را بر میلیون ها انسان تحمیل میکند.

❇️«لا اله الا الله» به ما میگوید شما اجازه ندارید از هیچ چیز و از هیچ کس غیر از خداوند متعال، اطاعت کنید. هرچیزی که به انسان ها دستور میدهد و مطاع قرار میگرد، باید از خدا باشد. توحید یعنی نفی عبودیت غیر خدا. قانون، فرهنگ، آداب و رسوم، حاکم، نظامات اجتماعی و غیره و غیره باید خدایی باشند. قانون خدایی، فرهنگ خدایی و…..
🔸چون تنها فرمانروای مطلق هستی خداوند متعال است.

🔰همانطور که باید انقلاب میکردیم و در فضای حقیقی خود را از تحت اطاعتِ حکومتِ طاغوتی خارج میکردیم و حکومت الهی تشکیل می دادیم، سرانجام روزی در فضای مجازی هم باید انقلاب کنیم و از تحت قوانین و تسلط طاغوت خارج شویم و الا نمیتوانیم به پیشرفت و تمدن توحیدی که سعادت تمام بشیریت است برسیم. مومن اجازه ندارد خود را عبد و اسیر خدا خدا کند.

🔹پ.ن1: فراموش نکنیم که میخواهند فضای مجازی را به عرصه ی حکمرانی آینده تبدیل کنند. پس نمیتوان به سادگی از کنار آن گذشت و نظرات ناپخته داد.
🔹پ.ن2: هرچند در نوع اقدامات و سبک اطلاع رسانی به مردم انتقادات جدی وجود دارد لکن اصل این کار ضروری است و قابل خدشه نیست.

روح نگاری تشبیهی و روح نگاری تنریهی

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#روح_نگاری
#تشبیهی
#تنزیهی
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_97
#جلسه_298

 

🔰روح نگاری تشبیهی و روح نگاری تنریهی🔰

در ادبیات دینی اسلام، توحید به عنوان روح اصلی اندیشه دینی شناخته می شود. اما تقریر و نگارش این روح در اسلام متفاوت می باشد.
در بیان اندیشه ها دو نحوه ورود و بیان وجود دارد. گاهی اوقات اندیشه را با رویکرد تشبیهی و ایجابی تقریر می کنند و گاهی اوقات آن را با رویکرد تنزیهی و سلبی.
حضرت علامه شهید مطهری و حضرت علامه سید علی خامنه ای هر دو در آثار خود سعی به تقریر توحید کرده اند و در صدد تقریری دقیق از این روح حاکم بر اندیشه دینی اسلام هستند.
اما شاید بتوان با دقت های ویژه ای میان تقریر این دو اندیشمند بزرگ تفاوت هایی گذاشت و ریشه آن تفاوت ها در همین دو رویکرد باشد.
شهید مطهری بیشتر با زاویه تشبیهی و ایجابی در صدد تقریر از توحید می باشد و لذا بیشتر به دنبال بیان خود وجود و حق تعالی است . شاید بتوان گزاره کلیدی ایشان را گزاره انا لله و انا الیه راجعون دانست. و شاید بتوان ادعا کرد که این فهم شهید بیشتر برگرفته از یک عقلانیت فلسفی است که آن هم متاثر از فلسفه صدرا می باشد.
اما حضرت آقا بیشتر با زاویه تنزیهی و سلبی به بیان توحید می پردازد. گزاره اصلی توحیدی ایشان لا اله الا الله می باشد و دعوای اصلی ایشان در تقریر توحید مبارزه و نفی با غیریت هاست. و شاید بتوان این اندیشه را بیشتر متصل به عقلانیت قرآنی دانست.
در همین راستا می توان مبارزه خیز بودن ادبیات توحیدی حضرت آقا و صلح خیز بودن ادبیات توحیدی شهید مطهری را با در نظر گرفتن تشبیه و ذوق کلامی ادعا کرد.
پ ن : تشکر از اقا سید مصطفی مدرس بابت اضافه کردن اندیشه و ادبیات ویژه به بیان امروز بنده که کمک زیادی در تقریر دقیق تر سخنم داشت.

دانشی سکولار و اندیشه ای جهادی

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#دانش_سکولار
#اندیشه_جهادی
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_98
#جلسه_298

 

🔰دانشی سکولار و اندیشه ای جهادی🔰

در باب تفاوت اندیشه شهید مطهری و حضرت آقا سخن های بسیاری بیان شده است یکی از این تفاوت ها طبع دانشی و اندیشه ای حضرت آقا است.
با تمام احترامی که برای حضرت علامه شهید مطهری قائل می شویم اما شاید بتوان این گونه ادعا نمود که شهید مطهری در قل و زنجیر دانش سکولار قرار گرفته است و لذا همین سبب تمایل افراد با طبع ها و سلیقه های متفاوت به او شده است.
اما حضرت اقا به سبب اندیشه ای جهادی و مبارزه جو توانایی گفت و گو با فهم های متفاوت و صلح طلب و سکولار را ندارد.
افرادی که به دنبال قیام باشند فرقی نمی کند که قیام آنان اسلامی باشد و یا مارکسیستی ولی اندیشه سید علی خامنه ای آنان را بیشتر سیراب می کند تا اندیشه شهید مطهری.
و افرادی که به دنبال فهم و باور های کم عمل و بی عمل باشند، کلام شهید مطهری را بسیار دلنشین تر می دانند.
شاید این به دلیل مواجه شهید مطهری با فضای آکادمیک دانشگاهی باشد. و جبرا برای تعامل اندیشه ای دست به این جنس از اندیشه و فهم زده است.
پ ن :
1-میان اندیشه افراد و مشی اجتماعی آن ها تفاوت می باشد لذا این تقریر های صلح طلبانه از شهید مطهری لزوما به معنای عدم مبارزه جو بودن شهید در مشی اجتماعی نیست.
2-یادداشت در رادیکال ترین و سخت گیرانه ترین حالت نوشته شده است.
3-این ادعا در صدد بیان یک روح کلی از فهم و اندیشه این دو استاد بزرگوار می باشد لذا به دنبال اثبات تک گزاره ای نمی باشد.
4-این یادداشت فقط یک ادعای اولیه می باشد و بیش از این ارزش دیگری ندارد.

هویت «از اویی» ما و داستانی از لغت موران

#امید_فشندی
#یادداشت_177
#جلسه_298
#مشخصات_اسلام

🔰 هویت «از اویی» ما و داستانی از لغت موران

ادبیات داستانی-عرفانی ما سرشار است از توجه به اصل و ریشه‌ی ما و ضرورت بازگشت به خویشتن خویش؛ از منطق‌الطیر عطار تا نی‌نامه‌ی مولانا … عشق و فراق نیز در فضای دوری از خاستگاه خویش معنا می‌یابد.

شیخ اشراق سهرودی نیز در امتداد این دردنگاری در رسالاتی ازجمله رساله‌ی #لغت_موران كوشیده تا در قالب داستانك‌هایی تشبیهی از این سیر و صیرورت حكایت كند:

موری چند تیزتك میان بسته از حضیض ظلمت مكمن و مستقرّ اوّل خویش رو به صحرا نهادند از بهر ترتیب قوت، اتّفاق را شاخی چند از نبات در حیز مشاهدۀ ایشان آمد و در وقت صبح قطرات ژاله بر صفحات سطوح آن نشسته بود. یكی از یكی پرسید كه این چیست‌؟ جواب داد و گفت كه اصل این قطرات از زمینست، و بعضی گفتند از دریاست، علی هذا در محلّ نزاع افتاد. موری متصرّف در میان ایشان بود. گفت لحظه‌ای صبر كنید تا میل او از كدام جانب باشد كه هر كسی را زی جهت اصل خویش كششی باشد و بلحوق معدن و منبع خود شوقی بود.
همۀ چیزها بسنخ خود منجذب باشد. نبینی كه كلوخی را از مركز زمین بجانب محیط اندازند، چون اصل او سفلیست و قاعدۀ «كل شیء یرجع الی أصله» ممهّدست، بعاقبت كلوخ بزیر آید. هر چه بظلمت محض كشد اصلش هم از آنست. و در طرف نور الوهیت این قضیه در حقّ گوهر شریف لایح‌تر است ، توهّم اتّحاد حاشا، هر چه روشنی جوید همه از روشنیست.
موران در این بودند كه آفتاب گرم شد و شبنم از هیكل نباتی آهنگ بالا كرد، موران را معلوم گشت كه از زمین نیست، چون از هوا بود با هوا رفت، «نُورٌ عَلیٰ نُورٍ یهْدِی اللّٰهُ لِنُورِهِ مَنْ یشٰاءُ وَ یضْرِبُ اللّٰهُ الْأَمْثٰالَ لِلنّٰاسِ»، «وَ أَنَّ إِلیٰ رَبِّكَ الْمُنْتَهیٰ»، «إِلَیهِ یصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّیبُ وَ الْعَمَلُ الصّٰالِحُ یرْفَعُهُ».

5 مرداد 1400

شهید مطهری در افق حکمی و امام خامنه ای در افق کلامی

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_203
#جلسه_298

💠 شهید مطهری در افق حکمی و امام خامنه ای در افق کلامی

از مقایسه محتواهایی که توسط رهبری و شهید مطهری ارائه شده است، به وضوح دیده می شود که افق ورودی که شهید مطهری به مباحث اندیشه اسلامی دارند یک افق فلسفی آن هم در سطح راقی ترین ورژن فلسفه یعنی حکمت متعالیه است؛ اما به سرفصل ها و محتواهایی که آیت الله خامنه ای در مباحث اندیشه ای ارائه می دهند نگاه که می کنیم به وضوح در افق کلامی بسته شده است؛ حتی کلامی که ایشان در آن افق مباحثشان شکل می گیرد کلام فلسفی ای نیست که بعد از خواجه نصیر شکل گرفته است؛ کلام با اشراب یک سری نگاه های راهبردی از فضای فقه و فضای انقلابیگری که در بخش محتوایی آن واقعاً تأثیر جدی ای از اندیشمندان جهان اسلام مثل سید قطب گرفته است، مختصات محتواهایی است که رهبری در برهه نزدیک به انقلاب و اوایل انقلاب دارند ارائه می دهند.
حتی ایشان در مهم ترین اثر آن دوره شان یعنی طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن سرفصل هایی که می زنند دقیقاً همان سرفصل های کلام مرسوم حوزه است؛ فقط ذیل این سرفصل ها همان نگاه های راهبردی از فضای فقه و نگاه های اجتماعی از فضای انقلابیگری باعث اشراب برخی محتواهای بسیار جذابی شده است.
بخش های معارفی امام خمینی که افق فلسفی را هم رد کرده و در افق عرفانی بسته شده است، را ایشان شاگردی نکرده اند و ظاهرا بیشتر استفاده هایی که از ایشان داشتند در دورانی بود که امام فقه و اصول ارائه می فرمودند؛ تحصیلات حکمی آیت الله خامنه ای هم یک تحصیلات پر و پیمانی نبوده، لا اقل در حدی نبوده که شخصیت محتوایی ایشان را متأثر کند.
اما شهید مطهری شاگرد امام است در افق معرفتی و این جفاست که شهید مطهری را شاگرد علامه طباطبایی بدانیم و بس؛ شهید مطهری بحث های فلسفی را بیشتر شاگردی امام را کرده تا علامه!

در این نوشته در صدد ارزش داوری نبودم، هر چند که بوی داوری می داد؛ واقعاً نمی خواهم بگویم افق کلامی با اشراب نگاه های راهبردی فقهی و نگاه های اجتماعی انقلابی افق بدی است؛ می خواهم بگویم متوجه این دو افق متفاوت و تفاوت های آن ها باشیم.

در یادداشت دیگری به احتیاج به هردو و خطر برخورد تکفیری با سرمایه ها خواهم پرداخت ان شاء الله.

تمدن سازی و توحید تشبیهی و نیاز به شهید مطهری ها برای طی این طریق

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_204
#جلسه_298

💠 تمدن سازی و توحید تشبیهی و نیاز به شهید مطهری ها برای طی این طریق

در یادداشت قبل عرض شد اندیشه شهید مطهری در افق حکمی بسته شده و اندیشه آیت الله خامنه ای در افق کلامی؛ اساساً افق حکمی چون می خواهد چشم بدوزد و ببیند و وقتی صحنه باشکوه خلفت را می بیند محو آن می شود، وقتی به خدا هم می رسد تشبیه او برایش بسیار پر رنگ از آب در می آید و لذا نگاه حکمی به توحید تشبیهی بیشتر می پردازد؛ تا نگاه کلامی (با توضیحاتی افزوده ای که در این باره در یادداشت قبل دادم، یعنی اشراب لایه راهبردی فقه بعلاوه اندیشه اجتماعی انقلابی) در این نگاه کلامی خاصی که حضرت آقا دارند، رویکرد تنزیهی به توحید بیشتر بروز دارد، لذا واقعا محصولی که عرضه می کند مبارزه خیز و حرکت آفرینی بیشتری دارد.

تمدن سازی بیشتر به نگاه تشبیهی نیاز دارد تا تنزیهی؛ هر چند که ما هیچ وقت از هیچ کدام از نگاه های تشبیهی و تنزیهی بی نیاز نمی شویم ولی وجه غالب مد نظر است؛ یعنی وقتی نفی همه انداد را کردی حالا می خواهی الله را اطاعت کنی و به عبودیت او برسی، آن هم با یک نگاه تمدنی که می خواهد تمام عرصه های ریز و درشت حیات فردی و اجتماعی انسان را ربانی کند؛ اینجا نیاز داری که به تفصیل بکشانی و توحید را بیاوری در همه چیز تسری بدهی، این یعنی توحید تشبیهی و اثباتی برای تمدن سازی بیشتر مورد نیاز است.

لذا باید گفت که احتیاج ما به نحوه ورود شهید مطهری و پرداختن به بحث های اندیشه ای با افق معرفتی و حکمی عرفانی نیاز اول انقلاب خمینی است برای طی طریق تمدن سازی تا رسیدن به تمدن نوین اسلامی. اگر ما رویکرد تنزیهی را غلیظ کنیم همچنان افق انقلاب افق #مقاومت است در حالی که الان به نقطه ای رسیدیم که باید وارد افق #پیشرفت شویم و پیشرفت یعنی ساختن و ساختن یعنی اولویت توحید تشبیهی!

#مقایسه_دو_عقلانیت_ذیل_تفسیر_یک_آیه

#یادداشت
#جلسه_298
#یادداشت_86
#حمیدرضاشب_بویی
#مقایسه_دو_عقلانیت_ذیل_تفسیر_یک_آیه

در یادداشت قبل به تفاوت دو عقلانیت از حیث مصداق(سید علی خامنه ای و شهید مطهری اشاره شد) بحسب امر استاد گرامی که فرمودند که متن کتاب را هم میبایست ذکر میکردم قدری به برداشت های این دو عزیز می پردازم:

رهبر انقلاب در ص 25 تفسیر سوره ممتحنه ذیل آیه شریفه «قَدْ كٰانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرٰاهِيمَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قٰالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنّٰا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمّٰا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ كَفَرْنٰا بِكُمْ وَ بَدٰا بَيْنَنٰا وَ بَيْنَكُمُ الْعَدٰاوَةُ وَ الْبَغْضٰاءُ أَبَداً حَتّٰى تُؤْمِنُوا بِاللّٰهِ وَحْدَه» می فرمایند:
«هركسى كه با اسلام ما و با مكتب ما دشمن است و دشمنى ميكند، با او بايد ما صف‌بندى و دشمنى داشته باشيم؛ غير از اين نميشود؛ وَالّا ما اگر بخواهيم از مكتبمان دفاع كنيم امّا با دشمنان اين مكتب مقابله و صف‌بندى نداشته باشيم، اين دفاع، دفاع جدّى‌اى نيست، و به شوخى نزديك‌تر است. امّا به آن كسانى كه مكتب را قبول ندارند ولى دشمنى هم با آن نميكنند، خصومتى هم نميكنند، ضربه‌اى هم نميزنند، ما ميتوانيم راحت محبّت كنيم، كه آياتِ بعد اين را تصريح خواهد كرد. پس بنابراين، ابراهيم يك چنين حرفى را زد و حرف ابراهيم طبعاً با عمل همراه است. و بعد گفت «كَفَرْنٰا بِكُمْ‌» ، ما كفر مى‌ورزيم به شما؛ يعنى منكر شما هستيم، شما را قبول نداريم، افكار شما را قبول نداريم؛ اين را صريحاً به آنها بيان كرد. «وَ بَدٰا بَيْنَنٰا وَ بَيْنَكُمُ الْعَدٰاوَةُ وَ الْبَغْضٰاءُ أَبَداً» ؛ علاوه‌ى بر اينكه ما از شما بيزار هستيم، جدا هستيم، شما را قبول نداريم، دشمنىِ آشكار هم با شما داريم؛ صريحاً اعلام دشمنى و جنگ كرد با آنها. «وَ بَدٰا» ، آشكار شد بين ما و بين شما عداوت، دشمنى و بغضاء – يعنى كين‌ورزى – «أَبَداً» ، تا آخر؛»

شهید مطهری در تفسیر سوره ممتحنه در کتاب آشنایی با قرآن(6) اینگونه بحث می فرمایند: «در باره ابراهيم عليه السلام آمده است: «قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْراهِيمَ» يك تأسّىِ نيكى و يك اسوه نيكى در وجود ابراهيم براى شما هست يعنى در وجود ابراهيم هم الگويى [وجود دارد،] منتها اين مربوط به خصوصِ همين مسأله ولاءِ دشمنان [است.] يك الگويى در وجود ابراهيم و همراهان ابراهيم براى شما مسلمين هست. مگر آنها چه كرده‏اند؟ «إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ». آنها هم با قوم خودشان بودند و با همه آنها صله قوم و خويشى داشتند؛ آن يكى پسر عمويش مى‏شد، آن يكى پسر خاله‏اش، آن يكى نوه عمه‏اش، او برادر زنش و …. ابراهيم و همراهان ابراهيم كه- به تعبير عوامانه- از پاى بته بلند نشده بودند، آنها هم مردمى بودند كه فاميل و قوم و خويش و دوستان داشتند، ولى به خاطر ايمانشان و اينكه قومشان با اينها ستيزه كردند بكلى از آنها بريدند، گفتند ما از شما تبرّى مى‏جوييم.
حال از اينجا ما به كلمه «تولّى‏ و تبرّى‏» [مى‏رسيم‏] كه فقط پوسته‏اش براى ما مانده و معنايش هيچ باقى نمانده است و به غلط هم «تولّى‏ و تبرّى‏» به كار مى‏بريم. تولّى و تبرّى يعنى پيوند دوستى با دوستان خدا برقرار كردن و پيوند بيزارى با دشمنان خدا برقرار كردن. «إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ» به قومشان گفتند ما از شما تبرّى مى‏جوييم، هم از شما و هم از معبودهاى شما (آن معبودها سمبل مسلك و عقيده و ايمان شماست)، يعنى از شما و از فكر و عقيده و راه شما تبرّى مى‏جوييم. «كَفَرْنا بِكُمْ» (اين تعبير جالب است و در قرآن مكرر آمده است) تنها شما كافر نيستيد، ما هم كافريم؛ شما كافريد به آنچه ما ايمان داريم، ما هم كافريم به شما و به عقيده و مسلك شما (گفتيم در مفهوم «كفر» ستيزه كردن و مبارزه و مخالفت كردن عملى خوابيده است) يعنى به شدت با شما و با عقيده شما مبارزه خواهيم كرد.
اين كه مى‏گويند كلمه «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ*» جمعى است ميان نفى و اثبات، سخن درستى است. «لا إِلهَ*» نفى و انكار است، كفرِ به غير خداست؛ «إِلَّا اللَّهَ*» اثبات ايمان به خداست، كه در «آيةالكرسى» اين‏طور مى‏خوانيم: «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏» «1». تنها نفرمود:
«مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ»؛ قبل از ايمان به اللَّه، كفر به طاغوت را ذكر كرد: «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏».

اين است كه هر مؤمنى شرط مؤمن بودنش كافر بودن هم هست و اين نكته اساسى است در آنچه كه در اين آيه در مورد ولاء كفار نداشتن آمده است. (عرض كرديم مى‏خواهيم اينها را تا آخر بخوانيم بعد بيشتر در باره فلسفه اين مطلب بحث كنيم.) اين در واقع همان مطلب را مى‏خواهد بگويد كه براى مردم مسلمان و جامعه اسلامى تنها جنبه اثباتى كافى نيست. در مسيحيت ادعا مى‏كنند كه فقط جنبه اثباتى هست و اساساً هيچ عنصرى از كفر و انكار وجود ندارد. ولى اسلام دين تولّى و تبرّى است، دين نفى و اثبات با يكديگر است، دينى است كه حتى نفيش تقدم دارد بر اثباتش؛ به قول علماى اخلاق «تخليه» تقدم دارد بر «تحليه»؛ يعنى اول بريدن از غير او، بعد به او پيوند كردن.»

کافی است قدری به آهنگ و روح تفسیری حاکم بر نگاه این دو عزیز با دقت بنگریم در همین دو ایه دو حس و معنای متفاوت در تفسیر منتقل می شود به این معنا که در تفسیر اول یک نگاهی که کاملا به میدان و زمین نشسته است و حس قیام و مبارزه را منتقل کرده اما در تفسیر دوم یک نگاه برآمده از منطق و عقلانیتی که در بیرون از قرآن، یعنی دروس عقلی سعی می کند آیات را بشکافد و بحث های خود را ذیل این آیات به تطبیق بگذارد.

خطر دور شدن فعالین فرهنگی جبهه انقلاب از اندیشه های شهید مطهری ها

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_205
#جلسه_298

💠 خطر دور شدن فعالین فرهنگی جبهه انقلاب از اندیشه های شهید مطهری ها

در یادداشت قبل عرض شد که نحوه پردازش های شهید مطهری در افق تمدن سازی است و نحوه پردازش های آیت الله خامنه ای در افق مبارزه؛ از آنجا که جبهه انقلاب در این سال ها در فضای #مقاومت سیر می کرده تا #پیشرفت، همیشه بخش مهمی از جامعه نخبگانی انقلابی ما یک احساس نچسبی با مباحث امثال شهید مطهری داشته است؛ لذا وقتی محصولاتی مثل طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن و انسان 250 ساله و امثالهم از آثار رهبری در دهه 90 به صورت جدی چاپ و نشر می شود، ما احساس کردیم که گمشده خود را پیدا کردیم؛ چون ما اساساً شخصیت مان در افق مقاومت بسته شده نه تمدن سازی و پشرفت!

به نظر امثال طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن با یک فضای حزب اللهی می تواند ارتباط بگیرد و توان اینکه وارد دیالوگ با بخش غیر حزب اللهی جامعه شود را ندارد و به طور کلی هم مخاطبی که انتخاب کرده مخاطب حزب اللهی است (نشان به آن نشان که این بحث ها برای مسجد است و خیلی از بحث های شهید مطهری برای حسینیه ارشاد ها و انجمن های دانشجویی)

ما اگر دغدغه تمدن سازی را داریم باید حواسمان باشد که اگر اسلام ناب ها و دوره هایی که معارف به طلاب و دانشجویان انقلابی که سرمایه انسانی آینده انقلاب هستند می دهیم؛ به طور کل با محتواهای طرح کلی طور به خود بگیرد، فعالین فرهنگی ما تبدیل به کلنی هایی می شوند که فقط می توانند با خودشان و هم تیپ خودشان تعامل محتوایی کنند؛
اگر ما از اندیشه شهید مطهری ها که تناسب بیشتری با افق پیشرفت دارد دور شویم، همچنان جوانان انقلابی شما آماده برداشتن گام های تمدن سازی نخواهند بود؛
همین فضا غلیظ شود باعث می شود که امثال آیت الله مصباح که مطهری های زمان خود هستند با چوب تکفیر بچه حزب اللهی ها مواجه شوند و در آینده هم بیشتر خواهند شد.
.

دلیل اقبال به شهید مطهری و رهبری

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مهدی_اعلایی
#یادداشت_42
#جلسه_298

دلیل اقبال به شهید مطهری و رهبری

درباره اینکه تفاوت اندیشه شهید مطهری و امام خامنه‌ای چیست، بنده توان اظهار نظر ندارم؛ ولی به نظر می رسد تفاوت اقبال به کتب شهید مطهری و امام خامنه‌ای بسته به نوع شخصیت و علاقه مندی های مخاطب باشد.
از مهم ترین شاخصه های کتب شهید مطهری، ارایه نظام وار معارف اسلامی است.
اما از مهم ترین شاخصه کتب رهبری، کاربردی و عملیاتی بودن معارف مطرح شده در کتاب ایشان است.
به عبارت دیگر، کتب شهید مطهری بیشتر کتب مبنایی محسوب می شود، اما کتب رهبری اینگونه نیست.
لذا کسانی که به مباحث نظام وار نظری و مطالعه در زمینه مبانی علاقه مند هستند، بیشتر گرایش به کتب استاد شهید دارند؛ اما کسانی که اهل عملیات های میدانی هستند و علاقه‌ ای به مباحث نظری و مطالعه عمیق در زمینه مبانی ندارند، بیشتر جذب کتبی مثل طرح کلی می شوند.
لذا، شاید بتوان گفت کتاب طرح کلی باب میل نیروهای فعال انقلابی است، نه به سبب خاص بودن کتاب! بلکه به دلیل اینکه نوع مخاطب کتاب، بیشتر گرایش عمل گرا دارند.
و همینطور، میل بیشتر دانشجویان به کتب شهید مطهری؛ چرا که جوان دانشجو علاقه مند به بحث در زمینه مبانی و دریافت نظام معارف اسلامی است.

پ.ن : این نکته فی البداهه به نظرم رسید. کمی خام است و جای پخته تر شدن و قوی تر شدن، دارد. ممکن است در استخدام الفاظ اشتباه کرده باشم و منظور را، دقیق منتقل نکرده باشم.

رهبران انقلاب در میانه تراز تمدن و پارادایم تمدن؟!

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_94
#جلسه_298

🔰رهبران انقلاب در میانه تراز تمدن و پارادایم تمدن؟!

✅ادعا: استاد فلاح زید عزّه- شهید مطهری در تراز تمدن اما حضرت آقا در تراز انقلاب اما در پارادایم تمدن قرار دارند.

بنده با این ادعا نمیتوانم همراهی کنم. نکاتی به ذهن حقیر می رسد که بنده را باز میدارد:

🔰هجرت از منطقه تحت نفوذ ولایت طاغوت و حاکمیت طاغوت به منطقه تحت نفوذ ولایت الله و حاکمیت الله

انقلاب اسلامی ایران به عنوان جامع ترین بندگی خداوند سوادی یک #هجرت و #رجعت تمدنی را در دل دارد. قطعا حاکمیت طاغوت مهاجرین الی الله را به اصر و اغلال خواهد کشید تا از هجرت و رجعت تمدنی باز بمانند. اما به نظر میرسد هر چقدر حاکمیت طاغوت بیشتر خصومت به خرج دهد جان و جهان قیام کنندگان بیش از پیش در کوره #قیام_لله گداخته شده و تبدیل به #زبرالحدید می شود. نظیر شکل گیری الماس در دل سیاهیهای معادن زغال سنگ!

فلذا خود تمدن اسلامی یعنی تمدن انقلابی، یعنی تمدنی که نو به نو سوی رجعت دارد. سوی هجرت دارد. چون انسان بی نهایت است. چون خدا بی نهایت است فلذا اتفاقا تراز انقلاب همان تراز تمدن است.

رویکرد سید علی خامنه ایست که ما را رهنمون به تراز تمدنی می کند و اتفاقا رویکرد شهید مطهری بعضا کندی آفرین است!

🔰وضع عصری ما!
به لحاظ عصری معتقدم به دلیل سیطره طاغوت و استضعاف تحمیلی به جبهه حق از جانب طاغوت ما در عصر تنزیه هستیم. در رگهای متنوع حیات فردی و اجتماعی مان طاغوت است که دویده و طاغوت است که از کشته های ما پشته می سازد!

هر چند در دل سیاهی زغال سنگهاست که الماسها یافت می شوند اما سیطره و انبوهی با زغال سنگ است!!!

فلذا اتفاقا ما بیش از هر چیز نیاز به توجهات تنزیهی داریم. ملت ایران بیش از هر چیز نیاز به رویکرد تنزیهی داریم.

دولت دوازدهم نتیجه چه بود نتیجه تضعیف رویکرد تنزیهی در کشور!

طرح دولت دوازدهم چه بود؟! تضعیف رویکرد تنزیهی انقلاب اسلامی!

به نظرم رویکردهای تشبیهی اگر تحت حمایت و پوشش رویکردهای تنزیهی قویم و غنی نباشند سوزنبان سکولاریسم در جامعه خواهند شد!

ما به لحاظ عصری در قسمت لا اله هستیم و عصر ظهور عصر طلوع الا الله خواهد بود!
.

تقریر وجودی از رابط بودن ما سوی الله

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_200
#جلسه_297

💠 تقریر وجودی از رابط بودن ما سوی الله

گزاره اول از 26 گزاره بخش جهانی بینی کتاب مشخصات اسلام این است که «جهان، ماهيت ” از اويی ” دارد،» در تببین این جمله شهید مطهری می فرماید:
«جهان ماهيت ” از اويی” دارد، يعنی به تمام واقعيتش انتساب به حق است، واقعيتش و اضافه و نسبتش به حق يكی است.»

این گزاره در افق فلسفه صدرایی و تحلیلی که از علیت ارائه داده است می باشد؛ در راقی ترین سطح از تحلیل صدرایی از علیت به اینجا می رسیم که همه ما سوی الله عین ربط به الله است، یعنی در کل عالم فقط یک وجود مستقل داریم و بقیه موجودات همه رابط هستند. یک وجود فی نفسه داریم و همه موجودات دیگر فی غیره هستند.

در بحث وجود رابط یک تقریر دیگری که معمولا جناب علامه که به این بحث مرحله مستقلی در آثار خود (بدایه و نهایه) اختصاص داده؛ نیز ارائه می شود که فی غیره و رابط فقط آن جایی است که استقلال مفهومی هم وجود ندارد، مثلاً زیدٌ قائمٌ (زید ایستاده است) زید و قیام به واسطه یک رابط (ضمیر هو در عربی یا کلمه است در فارسی) به هم مرتبط شده اند، این رابط مندک در دو طرف است؛ در مقابل این فی غیره، فی نفسه قرار دارد که هر چیزی که استقلال مفهومی دارد اینجا قرار می گیرد که ذیل آن همه وجودات لنفسه و لغیره و بنفسه و بغیره قرار می گیرند؛ یعنی چه استقلال حلولی داشته باشد (جوهر) چه نداشته باشد (عرض) و چه استقلال وجودی داشته باشد (علت) و چه نداشته باشد (معلول) همه فی نفسه هستند.

اما واقع قضیه این است که این نگاه علامه یک نگاه مفهومی و یا ماهوی است و اگر بخواهیم وجودی تحلیل کنیم، و تحلیل نهایی صدرا مبنی بر عین ربط شدن همه معالیل را بپذیریم باید یک وجود فی نفسه و مستقل بیشتر نداشته باشیم و آن هم حضرت حق است و بقیه وجودات (معالیل) همه بشوند فی غیره و رابط.
بله جواهر اگر با برش ماهوی نگاه شوند و از حیث احتیاج به محل نگاه شوند، استقلال حلولی (لنفسه) دارند؛ اما وجود جوهر که خود جوهر نیست، یک وجود رابط است، یعنی عین ربط به حضرت حق است؛ همچنین اعراض که غیر مستقل حلولی (لغیره) هستند، محتاج به محل اند ماهیتاً، اما وجود اعراض یک وجود رابط است.

اگر بحث را در این افق راقی صدرایی ببندیم، کاملا فضا مستعد می شود که وارد افق عرفانی بشویم؛ زیرا وجودی که وجوداً عین ربط است و به بیان شهید مطهری «واقعيتش و اضافه و نسبتش به حق يكی است.» حقیقتاً دیگر مصداق بالذات وجود نیست بلکه همانطور که ماهیت بالعرض وجود تقرر دارد؛ وجودمعالیل نیز که ما تا حالا او را مصداق بالذات وجود و موجود می دانستیم، مصداق بالعرض و التبع و المجاز وجود است و تنها وجود بالذات وجود حق است و اگر این را گفتیم، همان جمله معروف صدرا می شود که «رجعت العلیه الی التشأن» و باید افزود و «رجعت الاصالة الوجود و وحدة سریانی الوجود الی وحدة الشخصیه»!

مثال نور، مثالی برای تبیین ماهیت عین ربطی عالم برای عموم مردم

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_201
#جلسه_297

💠 مثال نور، مثالی برای تبیین ماهیت عین ربطی عالم برای عموم مردم

وقتی «ماهیت از اویی» جهان را در سطحی راقی معنا می کنیم که کل ما سوی الله عین ربط به حضرت حق می شوند؛ یک نکته این می شود که فهم این سطح عمیق از واقعیت برای اندک افرادی فراهم می شود و انگار خیلی نصیب عموم مردم نمی شود؛ یک دغدغه مهم این است که آیا راهی برای انتقال این سطح از معارف به زبان ساده برای عموم مردم هست؟

در گفتگوهایی که با جوانان داشته ام، به تجربه یافته ام که مثال نور یک مثال بسیار عالی برای تبیین رابطه عین ربطی عالم به خداست؛ یادم نمی رود یک جوانی از فامیل که نماز نمی خواند و به خیلی از احکام شرعیه دیگر پایبند نبود، با زنش به مشکلات خانوادگی خوردند، یک شب با هم رفتیم پارک که گفتگو کنیم، یک چیز که به تجربه یافته بودم این بود که مشورت با تمرکز بر خود درد خیلی کارساز نیست و گاهی درد را بدتر می کند، یعنی طرف یک مشکل کوچک یا بزرگ با زنش برخورده حالا می آید سفره دل پیش مشاور باز می کند و همه چیزهایی که شیطان دوست داشته از سطح ذهن او به زبانش بریزد تا روی خودش اثر منفی بگذارد را می ریزد در دایره و عملاً خود همان تشدید کننده درد خواهد شد؛ لذا در اینطور مشورت ها بعد از یک بهانه گیری در همان ابتدای بحث، بحث را به لایه معارفی دین می کشاندم، و یکی از جذاب ترین کارها برای کسانی که من با آن ها مواجه بودم ارائه یک تقریر عین ربطی از همه عالم نسبت به حضرت حق بود که معمولا با استفاده از مثال نور خیلی موفق می شود از آب در آورد. یادم نمی رود که این بنده خدا که واقعاً همه حرف ویژه ای که بهش زده بودم همین تبیین وجودی فقری اش بود، (حالا در مورد خود موضوع مشکل خانوادگی ایشان هم حرفهایی زدیم ولی از این نقطه معارفی به آنجا پلی زدیم) رفته بود به خانمش گفته بود که آن شب بهترین شب زندگی ام بود. این تنها تجربه نبود، در فضاهای گفتگوی زیادی که با جوانان مواجه شدم، تقریر وجود فقری عالم با استفاده از مثال نور خیلی شیرین می نمایید.

نور یک منبعی دارد که از آنجا ساطع می شود و هر چه از آن مرکز فاصله می گیرد ضعیف تر می شود و هر کجای این شعاع نوری هم که باشی به محض قطع ارتباط با مرکز نور “نیست” و “نابود” می شوی؛ شعاع نور یک چیزی که متصل به منبع نور است نیست، شعاع نور (چه ضعیف ترینش و چه قوی ترین) چیزی جز اتصال به منبع نور نیست؛ رابطه خدا با عالم هم اینطور است، ما اینطور نیستیم که یک چیزی هستیم و خدا یک چیز دیگر، “من”ی بریده از خدا برای هیچ موجودی وجود ندارد، “من” همه موجودات یعنی اتصال به خدا دقیقاً مثل یک شعاع نور! تو فکر می کنی که هستی که اینطور وارد محور قرار دادن خودت می شوی و به یک موجود دیگر تعدی می کنی؟ تو بریده از خدا هیچی نیستی؟!

نور و ما ادراک ما النور!

اَللّٰهُ نُورُ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ ﴿النور، 35﴾

مشخصات اسلام و یا مشخصات فلسفی اسلام ؟!

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#اسلام
#فلسفه_اسلام
#عقلانیت_قرآنی
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_96
#جلسه_297

 

🔰مشخصات اسلام و یا مشخصات فلسفی اسلام ؟!🔰

در باب عقلانیت گفته شد که انواع مختلفی دارد، عقلانیت فلسفی، عرفانی و علمی قرآنی و … حال سوال این است که بیان مشخصات اسلام نیازمند استفاده از چه عقلانیتی می باشد؟!
وقتی سخن از اسلام به میان می آید و قرار است که مشخصات اسلام بیان شود باید قید اسلام را به صورت دقیق مشخص کرد تا بتوان مشخصات آن را بیان کرد.
اسلام دین تنزل یافته توسط حضرت رسول ( ص ) و ائمه معصومین علیهم السلام می باشد فلذا حد و مرز گزاره ها، جنس گزاره ها و … را باید از همین منبع استخراج نمود.
مسئله ای که در بیان مشخصات اسلام نهفته هست عدم توجه به قران و روایات و استفاده از ادبیات و عقلانیت قرآنی و روایی برای بیان مشخصات اسلام است.
علی الظاهر بیان مشخصات اسلام بیشتر از این که از عقلانیت قرآنی بهره برده باشد وام دار عقلانیت فلسفی می باشد و شاید بتوان این معضل را ضعف اندیشه کلامی شیعی دانست که در طول تاریخ خود آمیختگی آن با فلسفه زیاد بوده و سبب التقاط عقلانیت قرانی و روایی و عقلانیت فلسفی در کلام شیعی شده است.
و شاید بتوان این گونه ادعا کرد که مشخصات اسلام بیش از آن که مشخصات اسلام باشد یک مشخصات فلسفی از اسلام هست چرا که وام دار منبع فلسفه اسلامی هست تا وام دار خود اسلام. مشخصات هر شی بر اساس عقل آن شی باید تقریر شود و این خلا در مشخصات اسلام مشهود می باشد.

تقسیم بندی عقلانیت به عقل فلسفی، عرفانی، تجربی و مادی

#یادداشت
#جلسه_297
#یادداشت_85
#حمیدرضاشب_بویی
#منشأ_فکری_دوعقلانیت

در اواخر کلاس اندیشه کلامی مطلبی در راستای تقسیم بندی عقلانیت به عقل فلسفی، عرفانی، تجربی و مادی مطرح شد؛
مدتها بود که این مطلب برای خود بنده درگیری ذهنی زیادی ایجاد کرده بود که منشأ این درگیری را در این یادداشت می اورم:

در امالی شیخ صدوق در یکی از مجالس حضرت عبدالعظیم الحسنی از امام باقر علیهما السلام می خواهد که حدیث، نقل یا حکمتی از اجدادش برایش نقل کند حضرت نیز از امیرالمؤمنین علیه السلام حکمتی می گوید حضرت عبدالعظیم حسنی هر بار می فرماید «زِدنی» یعنی بیشتر بفرمایید که امام باقرعلیه السلام مجددا ایشان را حکمتی می گویند یکی از این حکمتها که از امیرالمؤمنین نقل می فرمایند این است:
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ‏ لِسَانِه‏

این روایت به خوبی نشان می دهد که زبان بسیار پیچیده است و روح و عقل و فکر و فهم وجسم در یک کلمه جمع می گردد همه شناسنامه و هویت یک انسان تحت لسان جمع می گرددو اگر انسان دچار یک پوچ گرایی گردد، دچار لاابالی(لایبالی)گری شود این لاابالی گری و پوچ گرایی را در جامعه به واسطه لسان و ادبیات او ترویج داده می شود.

اگر هویت انسانی که همان عقل اوست تحت سیطره و تربیت هر جریان فکری باشد، لسان او منشأ ترویج او خواهد شد لذاست که عقلی که تحت تربیت فلسفه یونانی است با با عقلی که تحت تربیت قرآن محض است، لسان متفاوتی پیدا خواهند کرد.

هم چنین می خواهم بگویم حتی در مکاتب فلسفی نیز شاید بتوان این نگاه را قائل شد که لسان عقلی که تحت تربیت فلسفه مشاء است با لسان عقلی که تحت تربیت فلسفه متعالیه است متفاوت خواهد بود.
همین که می بینیم وقتی حضرت اقا در سن 35 سالگی از دل قرآن، طرح کلی اندیشه اسلامی را به لسان می آورند جنس بسیار متفاوتی از مشخصات اسلام شهید مطهری در سالهای 56 و 57 دارد، حتی مباحث ذیل یک آیه را وقتی در بین شهید مطهری و سیدعلی خامنه ای بررسی می شود، دو جنس متفاوت احساس می شود لذاست که در اینجا باید تصدیق کرد که دو عقلانیت مطرح است.

به جهت اینکه بتوانیم پاراگراف اخر این متن را به قلم بیاورم سری به تفسیر سوره مجادله، سید علی خامنه ای زدم که بحث ظهار در اول سوره مطرح شده است شاید بد نباشد دوستان این بحث را مطالعه بفرمایند و با بعضی از تفسیرهای شهید مطهری رضوان الله علیه مقایسه کنند.

مشخصه‌نویسی؛ ذهنیت‌ها و زمینه‌ها

#امید_فشندی
#یادداشت_176
#جلسه_297
#مشخصات_اسلام

🔰 مشخصه‌نویسی؛ ذهنیت‌ها و زمینه‌ها

مشخصاتی كه یك اندیشمند برای دین و آیینی برمی‌شمارد، هم از پیش‌فرض‌های معرفتی و ساخت شخصیتی او متأثر است، هم از نیازها و اقتضائات و ذهن و زبان زمین و زمانه‌ی وی اثر می‌پذیرد.

خب توجه به تمایز دین و معرفت دینی چیز تازه‌ای نیست، اما بیشتر در پی توجه به این مهم هستم كه مشخصه‌نویسان را نمی‌شود با یك قلم راند، باید به موقف فكری و اجتماعی ایشان و این‌كه برای كه و در پاسخ به چه پرسشی به سوی اسلام رفته‌اند، توجه ویژه نشان داد.

#متكلم_انقلابی صرفا به كشف حقیقت اسلام از متن كتاب و سنت و تراث قناعت نمی‌كند، بلكه طوری می‌گوید – و حتی می‌فهمد – كه فهمیده شود!

اینكه اسلام به‌عنوان دین آخرالزمان و جاویدان است یعنی چه؟ یعنی گزاره‌های آیاتی و روایاتی آن تا پایان تاریخ پاسخگوی نیازهاست؟ یا اینكه منبعی برای كشف است و بلكه سازوكاری برای اتصال به منبع است؟

جای تعجب نیست اگر بگوییم كه متكلم انقلابی از رهگذر زیست اجتماعی و دم‌خوری با حیات اجتماعی مردم، با عطش‌ها و پرسش‌های بیشتر و نوشونده‌تری به محضر قرآن و شریعت می‌رسد تا از آن #استنطاق كند و آن را به سخن آورد.

هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود…

4 مرداد 1400

«جهان ماهیت از اویی دارد.»

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مهدی_اعلایی
#یادداشت_40
#جلسه_297

«جهان ماهیت از اویی دارد.»
این جمله، تأثیر بسیار زیادی بر نگرش ما به زندگی دارد. اینکه ما نوعا خود را موجودی مستقل می ببینیم و خدا را موجودی دیگر، که حوائج خود را به وسیله ارتباط با او و با درخواست از او برطرف می کنیم، اشتباهی است، که تبعات زیادی در پی دارد.
واقعیت اینست که ما عین ربط به خداوند هستیم و اصلا هویت مستقلی از الله تعالی نداریم. لذا، در اصل وجود خود نیز، محتاج خدا هستیم و اصل بودن ما، به ارتباط با خداوند است و …

این معارف، دقیقا آن چیزی است که جامعه امروز به آن احتیاج دارد. همان چیزی که بیش از هر مقوله دیگری جوانان عطش آن را دارند. اگر در کلاس های معارف مدارس و دانشگاه ها، منابر، رسانه ها و … با ادبیات متناسب و درخور جوانان به این سنخ از معارف توجه داده شوند، اساس و بنیاد نگاه های آنها به زندگی تغییر می یابد.
خیانت بزرگی است که ما نکات سطحی و توصیه های ساده ای را از دین بیان می کنیم. توصیه های اخلاقی (هرچند در جای خود مطلوب است) اما هویت و منطق مخاطب را تغییر نمی دهد و در جایی که باید به کار آید، نوعا کارایی ندارند.
و در یک جمله : متوجه باشیم اینکه جوان ما بفهمد «جهان و انسان ماهیت از اویی دارد و او درواقع عین ربط به خداست»، تفاوت بسیاری دارد با اینکه به او بگوییم با خدا مناجات کن و حوائجت را از خدا بخواه.

نقش پیش فرض ها در نگاه انسان به مفاهیم اسلامی:

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مهدی_اعلایی
#یادداشت_41
#جلسه_297

نقش پیش فرض ها در نگاه انسان به مفاهیم اسلامی:
یکی از مسائل و دغدغه هایی که چند سال است در ذهن بنده مطرح است، نقش پیش فرض ها در فهم اسلام است.
اولا این موضوع، به نظر قابل انکار نیست و اینکه شهید مطهری مشخصات اسلام را به گونه ای می نویسد که تاثیرات فلسفی، عرفانی و … ایشان در جای جای آن مشاهده می شود، شاهد بر این مدعاست.
ثانیا به نظر، سخن کسانی که می گویند انسان باید در استنباط احکام و معارف اسلامی، تمام پیش فرض ها را از ذهن خود پاک کند، قابل اجرا نیست و عملا چنین کاری شدنی نیست.
لذا، نقش پیش فرض ها، اهمیت زیادی دارد و این نقش، قابل انکار نبوده و نمی توان آن را در نظر نگرفت.
این پیش فرض ها، علومی که می آموزیم، سخنانی که از اساتید و سایرین می شنویم، افرادی که با آنها معاشرت می کنیم، اتمسفری که در آن رشد می کنیم و حتی اتفاقاتی که در زندگی ما رخ می دهد را، شامل می شود.
برخی از این موارد، عادتا قابل پیش بینی و پیشگیری نیست. اما مواردی که می توان معین و مشخص نمود، باید به آن توجه شود.
با این نکته، باید توجه کرد که علمی که یاد می گیریم، یا حتی یاد نمی گیریم، درواقع زمینه های اسلام شناسی ما را فراهم می کند.
سخن آخر اینکه، دغدغه هر شخص و مسائل و موضوعاتی که برای او مطرح است نیز، در نوع نگاه او به اسلام متفاوت است.

«تخلیق و نه تولید»

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#مشخصاتـاسلام
#یادداشت_107
#جلسه_297

✨نکته ادبیاتی

«از اویی»
یا
«تخلیق و نه تولید»

❇️شهید مطهری ره در شمارش مشخصات اسلام، اولین مشخصه را با این عنوان بیان می نمایند: « جهان، ماهيت از اويی دارد» شهید بزرگوار با این عنوان خواسته اند به این مطلب اشاره کنند که موجودات جهان عین ربط به خداوند متعال هستند و وجودشان، وجود فقری محض است.

این عنوان با وجود اینکه بسیار زیبا و جذاب است لکن به خوبی نمی تواند مفهوم مورد نظر را برساند و ضعف ادبیاتی دارد. این عنوان بیشتر نشان دهنده این است که مبدا پیدایش موجودات جهان خداوند متعال است و این تصور را ایجاد میکنند که بعد از خلقت رابطه موجودات از خداوند متعال منقطع است و به صورت مستقل وجود دارند. لذا شهید بزرگوار مجبور شده اند که یک پارگراف توضیح دهند تا منظورشان را از این عنوان مشخص کنند.

🔰شاید یک عنوان خوبی که می توان برای این قسمت ارائه کرد، همان مطلبی است که شهید در متن اورده اند: «جهان ماهيت ” از اويی” دارد، يعنی به تمام واقعيتش انتساب به حق است ، واقعيتش و اضافه و نسبتش به حق يكی است. معنی مخلوق بودن همين است، اگر غير اين بود توليد بود نه تخليق ( «لم‌يلد و لم‌يولد») »

✨با اقتباس از این قسمت میتوان عنوان مطلوب را اینگونه پیشنهاد کرد: «آفرینش جهان تخلیقی است نه تولیدی»
.