دانشی سکولار و اندیشه ای جهادی

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#دانش_سکولار
#اندیشه_جهادی
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_98
#جلسه_298

 

🔰دانشی سکولار و اندیشه ای جهادی🔰

در باب تفاوت اندیشه شهید مطهری و حضرت آقا سخن های بسیاری بیان شده است یکی از این تفاوت ها طبع دانشی و اندیشه ای حضرت آقا است.
با تمام احترامی که برای حضرت علامه شهید مطهری قائل می شویم اما شاید بتوان این گونه ادعا نمود که شهید مطهری در قل و زنجیر دانش سکولار قرار گرفته است و لذا همین سبب تمایل افراد با طبع ها و سلیقه های متفاوت به او شده است.
اما حضرت اقا به سبب اندیشه ای جهادی و مبارزه جو توانایی گفت و گو با فهم های متفاوت و صلح طلب و سکولار را ندارد.
افرادی که به دنبال قیام باشند فرقی نمی کند که قیام آنان اسلامی باشد و یا مارکسیستی ولی اندیشه سید علی خامنه ای آنان را بیشتر سیراب می کند تا اندیشه شهید مطهری.
و افرادی که به دنبال فهم و باور های کم عمل و بی عمل باشند، کلام شهید مطهری را بسیار دلنشین تر می دانند.
شاید این به دلیل مواجه شهید مطهری با فضای آکادمیک دانشگاهی باشد. و جبرا برای تعامل اندیشه ای دست به این جنس از اندیشه و فهم زده است.
پ ن :
1-میان اندیشه افراد و مشی اجتماعی آن ها تفاوت می باشد لذا این تقریر های صلح طلبانه از شهید مطهری لزوما به معنای عدم مبارزه جو بودن شهید در مشی اجتماعی نیست.
2-یادداشت در رادیکال ترین و سخت گیرانه ترین حالت نوشته شده است.
3-این ادعا در صدد بیان یک روح کلی از فهم و اندیشه این دو استاد بزرگوار می باشد لذا به دنبال اثبات تک گزاره ای نمی باشد.
4-این یادداشت فقط یک ادعای اولیه می باشد و بیش از این ارزش دیگری ندارد.

هویت «از اویی» ما و داستانی از لغت موران

#امید_فشندی
#یادداشت_177
#جلسه_298
#مشخصات_اسلام

🔰 هویت «از اویی» ما و داستانی از لغت موران

ادبیات داستانی-عرفانی ما سرشار است از توجه به اصل و ریشه‌ی ما و ضرورت بازگشت به خویشتن خویش؛ از منطق‌الطیر عطار تا نی‌نامه‌ی مولانا … عشق و فراق نیز در فضای دوری از خاستگاه خویش معنا می‌یابد.

شیخ اشراق سهرودی نیز در امتداد این دردنگاری در رسالاتی ازجمله رساله‌ی #لغت_موران كوشیده تا در قالب داستانك‌هایی تشبیهی از این سیر و صیرورت حكایت كند:

موری چند تیزتك میان بسته از حضیض ظلمت مكمن و مستقرّ اوّل خویش رو به صحرا نهادند از بهر ترتیب قوت، اتّفاق را شاخی چند از نبات در حیز مشاهدۀ ایشان آمد و در وقت صبح قطرات ژاله بر صفحات سطوح آن نشسته بود. یكی از یكی پرسید كه این چیست‌؟ جواب داد و گفت كه اصل این قطرات از زمینست، و بعضی گفتند از دریاست، علی هذا در محلّ نزاع افتاد. موری متصرّف در میان ایشان بود. گفت لحظه‌ای صبر كنید تا میل او از كدام جانب باشد كه هر كسی را زی جهت اصل خویش كششی باشد و بلحوق معدن و منبع خود شوقی بود.
همۀ چیزها بسنخ خود منجذب باشد. نبینی كه كلوخی را از مركز زمین بجانب محیط اندازند، چون اصل او سفلیست و قاعدۀ «كل شیء یرجع الی أصله» ممهّدست، بعاقبت كلوخ بزیر آید. هر چه بظلمت محض كشد اصلش هم از آنست. و در طرف نور الوهیت این قضیه در حقّ گوهر شریف لایح‌تر است ، توهّم اتّحاد حاشا، هر چه روشنی جوید همه از روشنیست.
موران در این بودند كه آفتاب گرم شد و شبنم از هیكل نباتی آهنگ بالا كرد، موران را معلوم گشت كه از زمین نیست، چون از هوا بود با هوا رفت، «نُورٌ عَلیٰ نُورٍ یهْدِی اللّٰهُ لِنُورِهِ مَنْ یشٰاءُ وَ یضْرِبُ اللّٰهُ الْأَمْثٰالَ لِلنّٰاسِ»، «وَ أَنَّ إِلیٰ رَبِّكَ الْمُنْتَهیٰ»، «إِلَیهِ یصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّیبُ وَ الْعَمَلُ الصّٰالِحُ یرْفَعُهُ».

5 مرداد 1400

شهید مطهری در افق حکمی و امام خامنه ای در افق کلامی

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_203
#جلسه_298

💠 شهید مطهری در افق حکمی و امام خامنه ای در افق کلامی

از مقایسه محتواهایی که توسط رهبری و شهید مطهری ارائه شده است، به وضوح دیده می شود که افق ورودی که شهید مطهری به مباحث اندیشه اسلامی دارند یک افق فلسفی آن هم در سطح راقی ترین ورژن فلسفه یعنی حکمت متعالیه است؛ اما به سرفصل ها و محتواهایی که آیت الله خامنه ای در مباحث اندیشه ای ارائه می دهند نگاه که می کنیم به وضوح در افق کلامی بسته شده است؛ حتی کلامی که ایشان در آن افق مباحثشان شکل می گیرد کلام فلسفی ای نیست که بعد از خواجه نصیر شکل گرفته است؛ کلام با اشراب یک سری نگاه های راهبردی از فضای فقه و فضای انقلابیگری که در بخش محتوایی آن واقعاً تأثیر جدی ای از اندیشمندان جهان اسلام مثل سید قطب گرفته است، مختصات محتواهایی است که رهبری در برهه نزدیک به انقلاب و اوایل انقلاب دارند ارائه می دهند.
حتی ایشان در مهم ترین اثر آن دوره شان یعنی طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن سرفصل هایی که می زنند دقیقاً همان سرفصل های کلام مرسوم حوزه است؛ فقط ذیل این سرفصل ها همان نگاه های راهبردی از فضای فقه و نگاه های اجتماعی از فضای انقلابیگری باعث اشراب برخی محتواهای بسیار جذابی شده است.
بخش های معارفی امام خمینی که افق فلسفی را هم رد کرده و در افق عرفانی بسته شده است، را ایشان شاگردی نکرده اند و ظاهرا بیشتر استفاده هایی که از ایشان داشتند در دورانی بود که امام فقه و اصول ارائه می فرمودند؛ تحصیلات حکمی آیت الله خامنه ای هم یک تحصیلات پر و پیمانی نبوده، لا اقل در حدی نبوده که شخصیت محتوایی ایشان را متأثر کند.
اما شهید مطهری شاگرد امام است در افق معرفتی و این جفاست که شهید مطهری را شاگرد علامه طباطبایی بدانیم و بس؛ شهید مطهری بحث های فلسفی را بیشتر شاگردی امام را کرده تا علامه!

در این نوشته در صدد ارزش داوری نبودم، هر چند که بوی داوری می داد؛ واقعاً نمی خواهم بگویم افق کلامی با اشراب نگاه های راهبردی فقهی و نگاه های اجتماعی انقلابی افق بدی است؛ می خواهم بگویم متوجه این دو افق متفاوت و تفاوت های آن ها باشیم.

در یادداشت دیگری به احتیاج به هردو و خطر برخورد تکفیری با سرمایه ها خواهم پرداخت ان شاء الله.

تمدن سازی و توحید تشبیهی و نیاز به شهید مطهری ها برای طی این طریق

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_204
#جلسه_298

💠 تمدن سازی و توحید تشبیهی و نیاز به شهید مطهری ها برای طی این طریق

در یادداشت قبل عرض شد اندیشه شهید مطهری در افق حکمی بسته شده و اندیشه آیت الله خامنه ای در افق کلامی؛ اساساً افق حکمی چون می خواهد چشم بدوزد و ببیند و وقتی صحنه باشکوه خلفت را می بیند محو آن می شود، وقتی به خدا هم می رسد تشبیه او برایش بسیار پر رنگ از آب در می آید و لذا نگاه حکمی به توحید تشبیهی بیشتر می پردازد؛ تا نگاه کلامی (با توضیحاتی افزوده ای که در این باره در یادداشت قبل دادم، یعنی اشراب لایه راهبردی فقه بعلاوه اندیشه اجتماعی انقلابی) در این نگاه کلامی خاصی که حضرت آقا دارند، رویکرد تنزیهی به توحید بیشتر بروز دارد، لذا واقعا محصولی که عرضه می کند مبارزه خیز و حرکت آفرینی بیشتری دارد.

تمدن سازی بیشتر به نگاه تشبیهی نیاز دارد تا تنزیهی؛ هر چند که ما هیچ وقت از هیچ کدام از نگاه های تشبیهی و تنزیهی بی نیاز نمی شویم ولی وجه غالب مد نظر است؛ یعنی وقتی نفی همه انداد را کردی حالا می خواهی الله را اطاعت کنی و به عبودیت او برسی، آن هم با یک نگاه تمدنی که می خواهد تمام عرصه های ریز و درشت حیات فردی و اجتماعی انسان را ربانی کند؛ اینجا نیاز داری که به تفصیل بکشانی و توحید را بیاوری در همه چیز تسری بدهی، این یعنی توحید تشبیهی و اثباتی برای تمدن سازی بیشتر مورد نیاز است.

لذا باید گفت که احتیاج ما به نحوه ورود شهید مطهری و پرداختن به بحث های اندیشه ای با افق معرفتی و حکمی عرفانی نیاز اول انقلاب خمینی است برای طی طریق تمدن سازی تا رسیدن به تمدن نوین اسلامی. اگر ما رویکرد تنزیهی را غلیظ کنیم همچنان افق انقلاب افق #مقاومت است در حالی که الان به نقطه ای رسیدیم که باید وارد افق #پیشرفت شویم و پیشرفت یعنی ساختن و ساختن یعنی اولویت توحید تشبیهی!

#مقایسه_دو_عقلانیت_ذیل_تفسیر_یک_آیه

#یادداشت
#جلسه_298
#یادداشت_86
#حمیدرضاشب_بویی
#مقایسه_دو_عقلانیت_ذیل_تفسیر_یک_آیه

در یادداشت قبل به تفاوت دو عقلانیت از حیث مصداق(سید علی خامنه ای و شهید مطهری اشاره شد) بحسب امر استاد گرامی که فرمودند که متن کتاب را هم میبایست ذکر میکردم قدری به برداشت های این دو عزیز می پردازم:

رهبر انقلاب در ص 25 تفسیر سوره ممتحنه ذیل آیه شریفه «قَدْ كٰانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرٰاهِيمَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قٰالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنّٰا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمّٰا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ كَفَرْنٰا بِكُمْ وَ بَدٰا بَيْنَنٰا وَ بَيْنَكُمُ الْعَدٰاوَةُ وَ الْبَغْضٰاءُ أَبَداً حَتّٰى تُؤْمِنُوا بِاللّٰهِ وَحْدَه» می فرمایند:
«هركسى كه با اسلام ما و با مكتب ما دشمن است و دشمنى ميكند، با او بايد ما صف‌بندى و دشمنى داشته باشيم؛ غير از اين نميشود؛ وَالّا ما اگر بخواهيم از مكتبمان دفاع كنيم امّا با دشمنان اين مكتب مقابله و صف‌بندى نداشته باشيم، اين دفاع، دفاع جدّى‌اى نيست، و به شوخى نزديك‌تر است. امّا به آن كسانى كه مكتب را قبول ندارند ولى دشمنى هم با آن نميكنند، خصومتى هم نميكنند، ضربه‌اى هم نميزنند، ما ميتوانيم راحت محبّت كنيم، كه آياتِ بعد اين را تصريح خواهد كرد. پس بنابراين، ابراهيم يك چنين حرفى را زد و حرف ابراهيم طبعاً با عمل همراه است. و بعد گفت «كَفَرْنٰا بِكُمْ‌» ، ما كفر مى‌ورزيم به شما؛ يعنى منكر شما هستيم، شما را قبول نداريم، افكار شما را قبول نداريم؛ اين را صريحاً به آنها بيان كرد. «وَ بَدٰا بَيْنَنٰا وَ بَيْنَكُمُ الْعَدٰاوَةُ وَ الْبَغْضٰاءُ أَبَداً» ؛ علاوه‌ى بر اينكه ما از شما بيزار هستيم، جدا هستيم، شما را قبول نداريم، دشمنىِ آشكار هم با شما داريم؛ صريحاً اعلام دشمنى و جنگ كرد با آنها. «وَ بَدٰا» ، آشكار شد بين ما و بين شما عداوت، دشمنى و بغضاء – يعنى كين‌ورزى – «أَبَداً» ، تا آخر؛»

شهید مطهری در تفسیر سوره ممتحنه در کتاب آشنایی با قرآن(6) اینگونه بحث می فرمایند: «در باره ابراهيم عليه السلام آمده است: «قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْراهِيمَ» يك تأسّىِ نيكى و يك اسوه نيكى در وجود ابراهيم براى شما هست يعنى در وجود ابراهيم هم الگويى [وجود دارد،] منتها اين مربوط به خصوصِ همين مسأله ولاءِ دشمنان [است.] يك الگويى در وجود ابراهيم و همراهان ابراهيم براى شما مسلمين هست. مگر آنها چه كرده‏اند؟ «إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ». آنها هم با قوم خودشان بودند و با همه آنها صله قوم و خويشى داشتند؛ آن يكى پسر عمويش مى‏شد، آن يكى پسر خاله‏اش، آن يكى نوه عمه‏اش، او برادر زنش و …. ابراهيم و همراهان ابراهيم كه- به تعبير عوامانه- از پاى بته بلند نشده بودند، آنها هم مردمى بودند كه فاميل و قوم و خويش و دوستان داشتند، ولى به خاطر ايمانشان و اينكه قومشان با اينها ستيزه كردند بكلى از آنها بريدند، گفتند ما از شما تبرّى مى‏جوييم.
حال از اينجا ما به كلمه «تولّى‏ و تبرّى‏» [مى‏رسيم‏] كه فقط پوسته‏اش براى ما مانده و معنايش هيچ باقى نمانده است و به غلط هم «تولّى‏ و تبرّى‏» به كار مى‏بريم. تولّى و تبرّى يعنى پيوند دوستى با دوستان خدا برقرار كردن و پيوند بيزارى با دشمنان خدا برقرار كردن. «إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ» به قومشان گفتند ما از شما تبرّى مى‏جوييم، هم از شما و هم از معبودهاى شما (آن معبودها سمبل مسلك و عقيده و ايمان شماست)، يعنى از شما و از فكر و عقيده و راه شما تبرّى مى‏جوييم. «كَفَرْنا بِكُمْ» (اين تعبير جالب است و در قرآن مكرر آمده است) تنها شما كافر نيستيد، ما هم كافريم؛ شما كافريد به آنچه ما ايمان داريم، ما هم كافريم به شما و به عقيده و مسلك شما (گفتيم در مفهوم «كفر» ستيزه كردن و مبارزه و مخالفت كردن عملى خوابيده است) يعنى به شدت با شما و با عقيده شما مبارزه خواهيم كرد.
اين كه مى‏گويند كلمه «لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ*» جمعى است ميان نفى و اثبات، سخن درستى است. «لا إِلهَ*» نفى و انكار است، كفرِ به غير خداست؛ «إِلَّا اللَّهَ*» اثبات ايمان به خداست، كه در «آيةالكرسى» اين‏طور مى‏خوانيم: «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏» «1». تنها نفرمود:
«مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ»؛ قبل از ايمان به اللَّه، كفر به طاغوت را ذكر كرد: «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى‏».

اين است كه هر مؤمنى شرط مؤمن بودنش كافر بودن هم هست و اين نكته اساسى است در آنچه كه در اين آيه در مورد ولاء كفار نداشتن آمده است. (عرض كرديم مى‏خواهيم اينها را تا آخر بخوانيم بعد بيشتر در باره فلسفه اين مطلب بحث كنيم.) اين در واقع همان مطلب را مى‏خواهد بگويد كه براى مردم مسلمان و جامعه اسلامى تنها جنبه اثباتى كافى نيست. در مسيحيت ادعا مى‏كنند كه فقط جنبه اثباتى هست و اساساً هيچ عنصرى از كفر و انكار وجود ندارد. ولى اسلام دين تولّى و تبرّى است، دين نفى و اثبات با يكديگر است، دينى است كه حتى نفيش تقدم دارد بر اثباتش؛ به قول علماى اخلاق «تخليه» تقدم دارد بر «تحليه»؛ يعنى اول بريدن از غير او، بعد به او پيوند كردن.»

کافی است قدری به آهنگ و روح تفسیری حاکم بر نگاه این دو عزیز با دقت بنگریم در همین دو ایه دو حس و معنای متفاوت در تفسیر منتقل می شود به این معنا که در تفسیر اول یک نگاهی که کاملا به میدان و زمین نشسته است و حس قیام و مبارزه را منتقل کرده اما در تفسیر دوم یک نگاه برآمده از منطق و عقلانیتی که در بیرون از قرآن، یعنی دروس عقلی سعی می کند آیات را بشکافد و بحث های خود را ذیل این آیات به تطبیق بگذارد.

خطر دور شدن فعالین فرهنگی جبهه انقلاب از اندیشه های شهید مطهری ها

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_205
#جلسه_298

💠 خطر دور شدن فعالین فرهنگی جبهه انقلاب از اندیشه های شهید مطهری ها

در یادداشت قبل عرض شد که نحوه پردازش های شهید مطهری در افق تمدن سازی است و نحوه پردازش های آیت الله خامنه ای در افق مبارزه؛ از آنجا که جبهه انقلاب در این سال ها در فضای #مقاومت سیر می کرده تا #پیشرفت، همیشه بخش مهمی از جامعه نخبگانی انقلابی ما یک احساس نچسبی با مباحث امثال شهید مطهری داشته است؛ لذا وقتی محصولاتی مثل طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن و انسان 250 ساله و امثالهم از آثار رهبری در دهه 90 به صورت جدی چاپ و نشر می شود، ما احساس کردیم که گمشده خود را پیدا کردیم؛ چون ما اساساً شخصیت مان در افق مقاومت بسته شده نه تمدن سازی و پشرفت!

به نظر امثال طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن با یک فضای حزب اللهی می تواند ارتباط بگیرد و توان اینکه وارد دیالوگ با بخش غیر حزب اللهی جامعه شود را ندارد و به طور کلی هم مخاطبی که انتخاب کرده مخاطب حزب اللهی است (نشان به آن نشان که این بحث ها برای مسجد است و خیلی از بحث های شهید مطهری برای حسینیه ارشاد ها و انجمن های دانشجویی)

ما اگر دغدغه تمدن سازی را داریم باید حواسمان باشد که اگر اسلام ناب ها و دوره هایی که معارف به طلاب و دانشجویان انقلابی که سرمایه انسانی آینده انقلاب هستند می دهیم؛ به طور کل با محتواهای طرح کلی طور به خود بگیرد، فعالین فرهنگی ما تبدیل به کلنی هایی می شوند که فقط می توانند با خودشان و هم تیپ خودشان تعامل محتوایی کنند؛
اگر ما از اندیشه شهید مطهری ها که تناسب بیشتری با افق پیشرفت دارد دور شویم، همچنان جوانان انقلابی شما آماده برداشتن گام های تمدن سازی نخواهند بود؛
همین فضا غلیظ شود باعث می شود که امثال آیت الله مصباح که مطهری های زمان خود هستند با چوب تکفیر بچه حزب اللهی ها مواجه شوند و در آینده هم بیشتر خواهند شد.
.

دلیل اقبال به شهید مطهری و رهبری

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مهدی_اعلایی
#یادداشت_42
#جلسه_298

دلیل اقبال به شهید مطهری و رهبری

درباره اینکه تفاوت اندیشه شهید مطهری و امام خامنه‌ای چیست، بنده توان اظهار نظر ندارم؛ ولی به نظر می رسد تفاوت اقبال به کتب شهید مطهری و امام خامنه‌ای بسته به نوع شخصیت و علاقه مندی های مخاطب باشد.
از مهم ترین شاخصه های کتب شهید مطهری، ارایه نظام وار معارف اسلامی است.
اما از مهم ترین شاخصه کتب رهبری، کاربردی و عملیاتی بودن معارف مطرح شده در کتاب ایشان است.
به عبارت دیگر، کتب شهید مطهری بیشتر کتب مبنایی محسوب می شود، اما کتب رهبری اینگونه نیست.
لذا کسانی که به مباحث نظام وار نظری و مطالعه در زمینه مبانی علاقه مند هستند، بیشتر گرایش به کتب استاد شهید دارند؛ اما کسانی که اهل عملیات های میدانی هستند و علاقه‌ ای به مباحث نظری و مطالعه عمیق در زمینه مبانی ندارند، بیشتر جذب کتبی مثل طرح کلی می شوند.
لذا، شاید بتوان گفت کتاب طرح کلی باب میل نیروهای فعال انقلابی است، نه به سبب خاص بودن کتاب! بلکه به دلیل اینکه نوع مخاطب کتاب، بیشتر گرایش عمل گرا دارند.
و همینطور، میل بیشتر دانشجویان به کتب شهید مطهری؛ چرا که جوان دانشجو علاقه مند به بحث در زمینه مبانی و دریافت نظام معارف اسلامی است.

پ.ن : این نکته فی البداهه به نظرم رسید. کمی خام است و جای پخته تر شدن و قوی تر شدن، دارد. ممکن است در استخدام الفاظ اشتباه کرده باشم و منظور را، دقیق منتقل نکرده باشم.

رهبران انقلاب در میانه تراز تمدن و پارادایم تمدن؟!

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_94
#جلسه_298

🔰رهبران انقلاب در میانه تراز تمدن و پارادایم تمدن؟!

✅ادعا: استاد فلاح زید عزّه- شهید مطهری در تراز تمدن اما حضرت آقا در تراز انقلاب اما در پارادایم تمدن قرار دارند.

بنده با این ادعا نمیتوانم همراهی کنم. نکاتی به ذهن حقیر می رسد که بنده را باز میدارد:

🔰هجرت از منطقه تحت نفوذ ولایت طاغوت و حاکمیت طاغوت به منطقه تحت نفوذ ولایت الله و حاکمیت الله

انقلاب اسلامی ایران به عنوان جامع ترین بندگی خداوند سوادی یک #هجرت و #رجعت تمدنی را در دل دارد. قطعا حاکمیت طاغوت مهاجرین الی الله را به اصر و اغلال خواهد کشید تا از هجرت و رجعت تمدنی باز بمانند. اما به نظر میرسد هر چقدر حاکمیت طاغوت بیشتر خصومت به خرج دهد جان و جهان قیام کنندگان بیش از پیش در کوره #قیام_لله گداخته شده و تبدیل به #زبرالحدید می شود. نظیر شکل گیری الماس در دل سیاهیهای معادن زغال سنگ!

فلذا خود تمدن اسلامی یعنی تمدن انقلابی، یعنی تمدنی که نو به نو سوی رجعت دارد. سوی هجرت دارد. چون انسان بی نهایت است. چون خدا بی نهایت است فلذا اتفاقا تراز انقلاب همان تراز تمدن است.

رویکرد سید علی خامنه ایست که ما را رهنمون به تراز تمدنی می کند و اتفاقا رویکرد شهید مطهری بعضا کندی آفرین است!

🔰وضع عصری ما!
به لحاظ عصری معتقدم به دلیل سیطره طاغوت و استضعاف تحمیلی به جبهه حق از جانب طاغوت ما در عصر تنزیه هستیم. در رگهای متنوع حیات فردی و اجتماعی مان طاغوت است که دویده و طاغوت است که از کشته های ما پشته می سازد!

هر چند در دل سیاهی زغال سنگهاست که الماسها یافت می شوند اما سیطره و انبوهی با زغال سنگ است!!!

فلذا اتفاقا ما بیش از هر چیز نیاز به توجهات تنزیهی داریم. ملت ایران بیش از هر چیز نیاز به رویکرد تنزیهی داریم.

دولت دوازدهم نتیجه چه بود نتیجه تضعیف رویکرد تنزیهی در کشور!

طرح دولت دوازدهم چه بود؟! تضعیف رویکرد تنزیهی انقلاب اسلامی!

به نظرم رویکردهای تشبیهی اگر تحت حمایت و پوشش رویکردهای تنزیهی قویم و غنی نباشند سوزنبان سکولاریسم در جامعه خواهند شد!

ما به لحاظ عصری در قسمت لا اله هستیم و عصر ظهور عصر طلوع الا الله خواهد بود!
.

تقریر وجودی از رابط بودن ما سوی الله

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_200
#جلسه_297

💠 تقریر وجودی از رابط بودن ما سوی الله

گزاره اول از 26 گزاره بخش جهانی بینی کتاب مشخصات اسلام این است که «جهان، ماهيت ” از اويی ” دارد،» در تببین این جمله شهید مطهری می فرماید:
«جهان ماهيت ” از اويی” دارد، يعنی به تمام واقعيتش انتساب به حق است، واقعيتش و اضافه و نسبتش به حق يكی است.»

این گزاره در افق فلسفه صدرایی و تحلیلی که از علیت ارائه داده است می باشد؛ در راقی ترین سطح از تحلیل صدرایی از علیت به اینجا می رسیم که همه ما سوی الله عین ربط به الله است، یعنی در کل عالم فقط یک وجود مستقل داریم و بقیه موجودات همه رابط هستند. یک وجود فی نفسه داریم و همه موجودات دیگر فی غیره هستند.

در بحث وجود رابط یک تقریر دیگری که معمولا جناب علامه که به این بحث مرحله مستقلی در آثار خود (بدایه و نهایه) اختصاص داده؛ نیز ارائه می شود که فی غیره و رابط فقط آن جایی است که استقلال مفهومی هم وجود ندارد، مثلاً زیدٌ قائمٌ (زید ایستاده است) زید و قیام به واسطه یک رابط (ضمیر هو در عربی یا کلمه است در فارسی) به هم مرتبط شده اند، این رابط مندک در دو طرف است؛ در مقابل این فی غیره، فی نفسه قرار دارد که هر چیزی که استقلال مفهومی دارد اینجا قرار می گیرد که ذیل آن همه وجودات لنفسه و لغیره و بنفسه و بغیره قرار می گیرند؛ یعنی چه استقلال حلولی داشته باشد (جوهر) چه نداشته باشد (عرض) و چه استقلال وجودی داشته باشد (علت) و چه نداشته باشد (معلول) همه فی نفسه هستند.

اما واقع قضیه این است که این نگاه علامه یک نگاه مفهومی و یا ماهوی است و اگر بخواهیم وجودی تحلیل کنیم، و تحلیل نهایی صدرا مبنی بر عین ربط شدن همه معالیل را بپذیریم باید یک وجود فی نفسه و مستقل بیشتر نداشته باشیم و آن هم حضرت حق است و بقیه وجودات (معالیل) همه بشوند فی غیره و رابط.
بله جواهر اگر با برش ماهوی نگاه شوند و از حیث احتیاج به محل نگاه شوند، استقلال حلولی (لنفسه) دارند؛ اما وجود جوهر که خود جوهر نیست، یک وجود رابط است، یعنی عین ربط به حضرت حق است؛ همچنین اعراض که غیر مستقل حلولی (لغیره) هستند، محتاج به محل اند ماهیتاً، اما وجود اعراض یک وجود رابط است.

اگر بحث را در این افق راقی صدرایی ببندیم، کاملا فضا مستعد می شود که وارد افق عرفانی بشویم؛ زیرا وجودی که وجوداً عین ربط است و به بیان شهید مطهری «واقعيتش و اضافه و نسبتش به حق يكی است.» حقیقتاً دیگر مصداق بالذات وجود نیست بلکه همانطور که ماهیت بالعرض وجود تقرر دارد؛ وجودمعالیل نیز که ما تا حالا او را مصداق بالذات وجود و موجود می دانستیم، مصداق بالعرض و التبع و المجاز وجود است و تنها وجود بالذات وجود حق است و اگر این را گفتیم، همان جمله معروف صدرا می شود که «رجعت العلیه الی التشأن» و باید افزود و «رجعت الاصالة الوجود و وحدة سریانی الوجود الی وحدة الشخصیه»!

مثال نور، مثالی برای تبیین ماهیت عین ربطی عالم برای عموم مردم

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_201
#جلسه_297

💠 مثال نور، مثالی برای تبیین ماهیت عین ربطی عالم برای عموم مردم

وقتی «ماهیت از اویی» جهان را در سطحی راقی معنا می کنیم که کل ما سوی الله عین ربط به حضرت حق می شوند؛ یک نکته این می شود که فهم این سطح عمیق از واقعیت برای اندک افرادی فراهم می شود و انگار خیلی نصیب عموم مردم نمی شود؛ یک دغدغه مهم این است که آیا راهی برای انتقال این سطح از معارف به زبان ساده برای عموم مردم هست؟

در گفتگوهایی که با جوانان داشته ام، به تجربه یافته ام که مثال نور یک مثال بسیار عالی برای تبیین رابطه عین ربطی عالم به خداست؛ یادم نمی رود یک جوانی از فامیل که نماز نمی خواند و به خیلی از احکام شرعیه دیگر پایبند نبود، با زنش به مشکلات خانوادگی خوردند، یک شب با هم رفتیم پارک که گفتگو کنیم، یک چیز که به تجربه یافته بودم این بود که مشورت با تمرکز بر خود درد خیلی کارساز نیست و گاهی درد را بدتر می کند، یعنی طرف یک مشکل کوچک یا بزرگ با زنش برخورده حالا می آید سفره دل پیش مشاور باز می کند و همه چیزهایی که شیطان دوست داشته از سطح ذهن او به زبانش بریزد تا روی خودش اثر منفی بگذارد را می ریزد در دایره و عملاً خود همان تشدید کننده درد خواهد شد؛ لذا در اینطور مشورت ها بعد از یک بهانه گیری در همان ابتدای بحث، بحث را به لایه معارفی دین می کشاندم، و یکی از جذاب ترین کارها برای کسانی که من با آن ها مواجه بودم ارائه یک تقریر عین ربطی از همه عالم نسبت به حضرت حق بود که معمولا با استفاده از مثال نور خیلی موفق می شود از آب در آورد. یادم نمی رود که این بنده خدا که واقعاً همه حرف ویژه ای که بهش زده بودم همین تبیین وجودی فقری اش بود، (حالا در مورد خود موضوع مشکل خانوادگی ایشان هم حرفهایی زدیم ولی از این نقطه معارفی به آنجا پلی زدیم) رفته بود به خانمش گفته بود که آن شب بهترین شب زندگی ام بود. این تنها تجربه نبود، در فضاهای گفتگوی زیادی که با جوانان مواجه شدم، تقریر وجود فقری عالم با استفاده از مثال نور خیلی شیرین می نمایید.

نور یک منبعی دارد که از آنجا ساطع می شود و هر چه از آن مرکز فاصله می گیرد ضعیف تر می شود و هر کجای این شعاع نوری هم که باشی به محض قطع ارتباط با مرکز نور “نیست” و “نابود” می شوی؛ شعاع نور یک چیزی که متصل به منبع نور است نیست، شعاع نور (چه ضعیف ترینش و چه قوی ترین) چیزی جز اتصال به منبع نور نیست؛ رابطه خدا با عالم هم اینطور است، ما اینطور نیستیم که یک چیزی هستیم و خدا یک چیز دیگر، “من”ی بریده از خدا برای هیچ موجودی وجود ندارد، “من” همه موجودات یعنی اتصال به خدا دقیقاً مثل یک شعاع نور! تو فکر می کنی که هستی که اینطور وارد محور قرار دادن خودت می شوی و به یک موجود دیگر تعدی می کنی؟ تو بریده از خدا هیچی نیستی؟!

نور و ما ادراک ما النور!

اَللّٰهُ نُورُ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ ﴿النور، 35﴾

مشخصات اسلام و یا مشخصات فلسفی اسلام ؟!

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#اسلام
#فلسفه_اسلام
#عقلانیت_قرآنی
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_96
#جلسه_297

 

🔰مشخصات اسلام و یا مشخصات فلسفی اسلام ؟!🔰

در باب عقلانیت گفته شد که انواع مختلفی دارد، عقلانیت فلسفی، عرفانی و علمی قرآنی و … حال سوال این است که بیان مشخصات اسلام نیازمند استفاده از چه عقلانیتی می باشد؟!
وقتی سخن از اسلام به میان می آید و قرار است که مشخصات اسلام بیان شود باید قید اسلام را به صورت دقیق مشخص کرد تا بتوان مشخصات آن را بیان کرد.
اسلام دین تنزل یافته توسط حضرت رسول ( ص ) و ائمه معصومین علیهم السلام می باشد فلذا حد و مرز گزاره ها، جنس گزاره ها و … را باید از همین منبع استخراج نمود.
مسئله ای که در بیان مشخصات اسلام نهفته هست عدم توجه به قران و روایات و استفاده از ادبیات و عقلانیت قرآنی و روایی برای بیان مشخصات اسلام است.
علی الظاهر بیان مشخصات اسلام بیشتر از این که از عقلانیت قرآنی بهره برده باشد وام دار عقلانیت فلسفی می باشد و شاید بتوان این معضل را ضعف اندیشه کلامی شیعی دانست که در طول تاریخ خود آمیختگی آن با فلسفه زیاد بوده و سبب التقاط عقلانیت قرانی و روایی و عقلانیت فلسفی در کلام شیعی شده است.
و شاید بتوان این گونه ادعا کرد که مشخصات اسلام بیش از آن که مشخصات اسلام باشد یک مشخصات فلسفی از اسلام هست چرا که وام دار منبع فلسفه اسلامی هست تا وام دار خود اسلام. مشخصات هر شی بر اساس عقل آن شی باید تقریر شود و این خلا در مشخصات اسلام مشهود می باشد.

تقسیم بندی عقلانیت به عقل فلسفی، عرفانی، تجربی و مادی

#یادداشت
#جلسه_297
#یادداشت_85
#حمیدرضاشب_بویی
#منشأ_فکری_دوعقلانیت

در اواخر کلاس اندیشه کلامی مطلبی در راستای تقسیم بندی عقلانیت به عقل فلسفی، عرفانی، تجربی و مادی مطرح شد؛
مدتها بود که این مطلب برای خود بنده درگیری ذهنی زیادی ایجاد کرده بود که منشأ این درگیری را در این یادداشت می اورم:

در امالی شیخ صدوق در یکی از مجالس حضرت عبدالعظیم الحسنی از امام باقر علیهما السلام می خواهد که حدیث، نقل یا حکمتی از اجدادش برایش نقل کند حضرت نیز از امیرالمؤمنین علیه السلام حکمتی می گوید حضرت عبدالعظیم حسنی هر بار می فرماید «زِدنی» یعنی بیشتر بفرمایید که امام باقرعلیه السلام مجددا ایشان را حکمتی می گویند یکی از این حکمتها که از امیرالمؤمنین نقل می فرمایند این است:
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ‏ لِسَانِه‏

این روایت به خوبی نشان می دهد که زبان بسیار پیچیده است و روح و عقل و فکر و فهم وجسم در یک کلمه جمع می گردد همه شناسنامه و هویت یک انسان تحت لسان جمع می گرددو اگر انسان دچار یک پوچ گرایی گردد، دچار لاابالی(لایبالی)گری شود این لاابالی گری و پوچ گرایی را در جامعه به واسطه لسان و ادبیات او ترویج داده می شود.

اگر هویت انسانی که همان عقل اوست تحت سیطره و تربیت هر جریان فکری باشد، لسان او منشأ ترویج او خواهد شد لذاست که عقلی که تحت تربیت فلسفه یونانی است با با عقلی که تحت تربیت قرآن محض است، لسان متفاوتی پیدا خواهند کرد.

هم چنین می خواهم بگویم حتی در مکاتب فلسفی نیز شاید بتوان این نگاه را قائل شد که لسان عقلی که تحت تربیت فلسفه مشاء است با لسان عقلی که تحت تربیت فلسفه متعالیه است متفاوت خواهد بود.
همین که می بینیم وقتی حضرت اقا در سن 35 سالگی از دل قرآن، طرح کلی اندیشه اسلامی را به لسان می آورند جنس بسیار متفاوتی از مشخصات اسلام شهید مطهری در سالهای 56 و 57 دارد، حتی مباحث ذیل یک آیه را وقتی در بین شهید مطهری و سیدعلی خامنه ای بررسی می شود، دو جنس متفاوت احساس می شود لذاست که در اینجا باید تصدیق کرد که دو عقلانیت مطرح است.

به جهت اینکه بتوانیم پاراگراف اخر این متن را به قلم بیاورم سری به تفسیر سوره مجادله، سید علی خامنه ای زدم که بحث ظهار در اول سوره مطرح شده است شاید بد نباشد دوستان این بحث را مطالعه بفرمایند و با بعضی از تفسیرهای شهید مطهری رضوان الله علیه مقایسه کنند.

مشخصه‌نویسی؛ ذهنیت‌ها و زمینه‌ها

#امید_فشندی
#یادداشت_176
#جلسه_297
#مشخصات_اسلام

🔰 مشخصه‌نویسی؛ ذهنیت‌ها و زمینه‌ها

مشخصاتی كه یك اندیشمند برای دین و آیینی برمی‌شمارد، هم از پیش‌فرض‌های معرفتی و ساخت شخصیتی او متأثر است، هم از نیازها و اقتضائات و ذهن و زبان زمین و زمانه‌ی وی اثر می‌پذیرد.

خب توجه به تمایز دین و معرفت دینی چیز تازه‌ای نیست، اما بیشتر در پی توجه به این مهم هستم كه مشخصه‌نویسان را نمی‌شود با یك قلم راند، باید به موقف فكری و اجتماعی ایشان و این‌كه برای كه و در پاسخ به چه پرسشی به سوی اسلام رفته‌اند، توجه ویژه نشان داد.

#متكلم_انقلابی صرفا به كشف حقیقت اسلام از متن كتاب و سنت و تراث قناعت نمی‌كند، بلكه طوری می‌گوید – و حتی می‌فهمد – كه فهمیده شود!

اینكه اسلام به‌عنوان دین آخرالزمان و جاویدان است یعنی چه؟ یعنی گزاره‌های آیاتی و روایاتی آن تا پایان تاریخ پاسخگوی نیازهاست؟ یا اینكه منبعی برای كشف است و بلكه سازوكاری برای اتصال به منبع است؟

جای تعجب نیست اگر بگوییم كه متكلم انقلابی از رهگذر زیست اجتماعی و دم‌خوری با حیات اجتماعی مردم، با عطش‌ها و پرسش‌های بیشتر و نوشونده‌تری به محضر قرآن و شریعت می‌رسد تا از آن #استنطاق كند و آن را به سخن آورد.

هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود…

4 مرداد 1400

«جهان ماهیت از اویی دارد.»

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مهدی_اعلایی
#یادداشت_40
#جلسه_297

«جهان ماهیت از اویی دارد.»
این جمله، تأثیر بسیار زیادی بر نگرش ما به زندگی دارد. اینکه ما نوعا خود را موجودی مستقل می ببینیم و خدا را موجودی دیگر، که حوائج خود را به وسیله ارتباط با او و با درخواست از او برطرف می کنیم، اشتباهی است، که تبعات زیادی در پی دارد.
واقعیت اینست که ما عین ربط به خداوند هستیم و اصلا هویت مستقلی از الله تعالی نداریم. لذا، در اصل وجود خود نیز، محتاج خدا هستیم و اصل بودن ما، به ارتباط با خداوند است و …

این معارف، دقیقا آن چیزی است که جامعه امروز به آن احتیاج دارد. همان چیزی که بیش از هر مقوله دیگری جوانان عطش آن را دارند. اگر در کلاس های معارف مدارس و دانشگاه ها، منابر، رسانه ها و … با ادبیات متناسب و درخور جوانان به این سنخ از معارف توجه داده شوند، اساس و بنیاد نگاه های آنها به زندگی تغییر می یابد.
خیانت بزرگی است که ما نکات سطحی و توصیه های ساده ای را از دین بیان می کنیم. توصیه های اخلاقی (هرچند در جای خود مطلوب است) اما هویت و منطق مخاطب را تغییر نمی دهد و در جایی که باید به کار آید، نوعا کارایی ندارند.
و در یک جمله : متوجه باشیم اینکه جوان ما بفهمد «جهان و انسان ماهیت از اویی دارد و او درواقع عین ربط به خداست»، تفاوت بسیاری دارد با اینکه به او بگوییم با خدا مناجات کن و حوائجت را از خدا بخواه.

نقش پیش فرض ها در نگاه انسان به مفاهیم اسلامی:

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مهدی_اعلایی
#یادداشت_41
#جلسه_297

نقش پیش فرض ها در نگاه انسان به مفاهیم اسلامی:
یکی از مسائل و دغدغه هایی که چند سال است در ذهن بنده مطرح است، نقش پیش فرض ها در فهم اسلام است.
اولا این موضوع، به نظر قابل انکار نیست و اینکه شهید مطهری مشخصات اسلام را به گونه ای می نویسد که تاثیرات فلسفی، عرفانی و … ایشان در جای جای آن مشاهده می شود، شاهد بر این مدعاست.
ثانیا به نظر، سخن کسانی که می گویند انسان باید در استنباط احکام و معارف اسلامی، تمام پیش فرض ها را از ذهن خود پاک کند، قابل اجرا نیست و عملا چنین کاری شدنی نیست.
لذا، نقش پیش فرض ها، اهمیت زیادی دارد و این نقش، قابل انکار نبوده و نمی توان آن را در نظر نگرفت.
این پیش فرض ها، علومی که می آموزیم، سخنانی که از اساتید و سایرین می شنویم، افرادی که با آنها معاشرت می کنیم، اتمسفری که در آن رشد می کنیم و حتی اتفاقاتی که در زندگی ما رخ می دهد را، شامل می شود.
برخی از این موارد، عادتا قابل پیش بینی و پیشگیری نیست. اما مواردی که می توان معین و مشخص نمود، باید به آن توجه شود.
با این نکته، باید توجه کرد که علمی که یاد می گیریم، یا حتی یاد نمی گیریم، درواقع زمینه های اسلام شناسی ما را فراهم می کند.
سخن آخر اینکه، دغدغه هر شخص و مسائل و موضوعاتی که برای او مطرح است نیز، در نوع نگاه او به اسلام متفاوت است.

«تخلیق و نه تولید»

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#مشخصاتـاسلام
#یادداشت_107
#جلسه_297

✨نکته ادبیاتی

«از اویی»
یا
«تخلیق و نه تولید»

❇️شهید مطهری ره در شمارش مشخصات اسلام، اولین مشخصه را با این عنوان بیان می نمایند: « جهان، ماهيت از اويی دارد» شهید بزرگوار با این عنوان خواسته اند به این مطلب اشاره کنند که موجودات جهان عین ربط به خداوند متعال هستند و وجودشان، وجود فقری محض است.

این عنوان با وجود اینکه بسیار زیبا و جذاب است لکن به خوبی نمی تواند مفهوم مورد نظر را برساند و ضعف ادبیاتی دارد. این عنوان بیشتر نشان دهنده این است که مبدا پیدایش موجودات جهان خداوند متعال است و این تصور را ایجاد میکنند که بعد از خلقت رابطه موجودات از خداوند متعال منقطع است و به صورت مستقل وجود دارند. لذا شهید بزرگوار مجبور شده اند که یک پارگراف توضیح دهند تا منظورشان را از این عنوان مشخص کنند.

🔰شاید یک عنوان خوبی که می توان برای این قسمت ارائه کرد، همان مطلبی است که شهید در متن اورده اند: «جهان ماهيت ” از اويی” دارد، يعنی به تمام واقعيتش انتساب به حق است ، واقعيتش و اضافه و نسبتش به حق يكی است. معنی مخلوق بودن همين است، اگر غير اين بود توليد بود نه تخليق ( «لم‌يلد و لم‌يولد») »

✨با اقتباس از این قسمت میتوان عنوان مطلوب را اینگونه پیشنهاد کرد: «آفرینش جهان تخلیقی است نه تولیدی»
.

#اصول_معماری_اندیشه_متعالی_اسلامی

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_91
#جلسه_297

#اندیشه_توحیدی
#اصول_معماری_اندیشه_متعالی_اسلامی
.

💠 #توحید، #عبودیت و #ساحت_اندیشه

🔰توحید و عبودیت
وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ (56/الذاریات)
این آیه بنا بر استثنا در سیاق نفی، انحصار مؤکد را می رساند. عبودیت تنها و تنها هدفی است که انسان برای آن خلق شده است.
اما این هدف چه گستره و عمقی را در بر می گیرد؟
همان گستره و عمقی که عظیم ترین حقیقت هستی یعنی توحید دارد، این هدف یعنی عبودیت نیز به همان اندازه گستره و ژرفا دارد.
گستره و ژرفای حقیقت توحید هم به واسطه گزارشات شهودی عرفا در دانش عرفان نظری تبیین گشته و هم با تبیین فلسفی و برهانی در دانش فلسفه خاصه حکمت متعالیه.
صرفا افعال ما نیست که بایستی رنگ و بوی توحیدی بگیرد.
بلکه این #زندگی ما با همه ساحتها و شئوناتش است که بایستی جز صبغة الله چیزی جز از آن نمودار نگردد.
نه تنها #نظام_رفتاری ما، بلکه #نظام_حساسیتها و گرایش و عواطف ما و #نظام_اندیشه ما نیز بایستی عبودیت خدا در آن به عنوان هدف همیشه مد نظر باشد.
در دانش فلسفه تبیین می گردد که علت فاعلی متمم علت غایی است و فاعل با غایت گرفتن امری از جنس غایت می شود و بلکه در صیرورتی خود غایت می شود.
پس انسان با هدف گرفتن توحید در همه ساحت های زندگی اش، از جنس توحید می شود و انسان به جایی می رسد که
كنت سمعه الذى يسمع به ، و بصره الذى يبصر به ، و لسانه الذى ينطق به ، ويده الذى يبطش بها(حدیث قرب نوافل/در قرب نوافل حق تنزل مى كند و چشم و گوش عبد مى شود كه شنونده و بيننده عبد است)(1)
بلکه انسان در صعودش به جایی می رسد که
كان سمعى الذى اسمع به ، و بصرى الذى ابصر به ، ويدى التى ابطش بها(حدیث قرب فرائض/در قرب فرائض عبد ترفع مى يابد و صعود و عروج پيدا مى كند و بالا مى رود و چشم و گوش حق مى شود كه گوينده و شنونده بيننده حق است)(2)

🔰توحید و دانش و اندیشه اسلامی
از روز اول آفرینش و حتی خود آفرینش چیزی جز #بسط_توحید نبوده است. دغدغه تاریخی انبیاء نیز چنین بوده و اوصیاء و اولیاء نیز در همین راه خون خود را فدا کرده اند.
در این میان نیز دانشهای اسلامی به نوعی هدف غایی که دنبال می کرده اند چیزی جز #بسط_توحید نبوده است.
دانشمندان و اندیشمندان بزرگ اسلامی نیز به این هدف غایی التفات داشته اند اما گاه این هدف در اندیشه طفلان و نااهلان عرصه دانش و اندیشه به فراموشی و غفلت سپرده میشده و می شود.
#فقه_موجود در راستای تبیین و ترسیم زندگی موحدانه در ساحت افعال #فرد_مکلف و بسط #ولایت_الله در این زمینه بوده است.
دانش #کلام نیز در پی حراست از مرزهای #عقاید_توحیدی پی ریزی شده است.
همچنین دانش #فلسفه_اسلامی با دغدغه شناخت عظیم ترین حقیقت هستی یعنی #توحید بسط پیدا کرده است.
آنجا که در #اصالت_وجود صحبت می کند او چیزی غیر از شناخت حق تعالی را دنبال نکرده،
آنجا که رابطه علیت را تقریر نوینی صدرا از آن ارائه داد به دنبال آن بود که «کلّ من علیها فان» را به واسطه #وجود_فقری تبیین کند.
آنجا که حرکت جوهری در حکمت متعالیه ترسیم و تصویر می گشت نافذان بصیرت عرصه دانش میدانستند که این چیزی جز ترسیم #صیرورت_تکوینی_عالم_به_سوی_حق نیست.
دانش عرفان اسلامی هم پیش از آن که وجود یابد این عرفان و شهود و دریافت حقیقت بود که موجود بوده و دانش عرفان اسلامی چه عرفان نظری و چه عرفان عملی گزارش دریافت های شهودی و تجربه های سالکانه است.
البته که مراتب توحید و بسط توحیدی که این دانش ها نشانه گرفته اند بر اساس فهمی که از توحید داشته اند بسیار متفاوت است و در این میان عرفان اسلامی از برترین فهم ها برخوردار است که به مدد وحی و بیان فاخر حضرات معصومین علیهم السلام به انضباط و دقت مثال زدنی دست یافته است.
در طول تاریخ عرصه فکر سرزمینهای اسلامی، توحید به عنوان عظیم ترین حقیقت هستی سائس اصلی مسیر دانش و اندیشه اسلامی بوده است.
فلذا یقینا ساحت اندیشه اسلامی اگر می خواهد به اصالت تاریخی خود پایبند بماند بایستی عبودیت الله در ساحت اندیشه و دانش را مد نظر داشته باشد.

🔰#عبودیت_الله و ساحت اندیشه و دانش
💢❓💢سوالی که مطرح می شود این است که چگونه عرصه دانش و اندیشه ساحتی برای عبودیت شود؟! چرا که آزادی در تفکر و اندیشه رکن رکین آن است و این مقوله با تعبّد که سلب آزادی است جمع نمی شود؟! تعبّد یعنی اطاعت بی چون و چرا در حالیکه فکر و دانش عرصه ایست که اطاعت بی چون و چرا در آن بی معناست.

در جواب بایستی گفت حقیقت تفکّر برای چیست؟
حقیقت تفکّر، حقیقت است. آدمی در جستجوی حقیقت و عطشناک حقیقت است. این حقیقت است که او را از این سو بدان سو می کشاند.
عظیم ترین و بلکه یکتا حقیقت هستی توحید است و تمامی حقایق دیگر تبلور این حقیقت اند.
اصل مبارزه از حقیقت توحید نشأت گرفته است. آنگاه که انبیاء الهی دعوت به حق و توحید را مطرح ساختند عظیم ترین جبهه گیری ها و موضع گیری ها علیه ایشان به راه افتاده است.
اگر کسی به حقیقت توحید نرسیده می تواند آزادانه بیندیشد و به حقیقت توحید برسد. اما اگر کسی به توحید رسید دیگر اندیشیدن ذیل این حقیقت هستی را بپذیرد.
چرا که استنکاف و استکبار در برابر اندیشیدن ذیل عظیم ترین حقیقت هستی چیزی جز دور شدن از حق و حقیقت و غرق شدن در دریای توهمات و خیالات را برای انسان به ارمغان نمی آورد.

💠🔰💠 #اندیشه_توحیدی
آیه «انا لله و انا الیه راجعون» یک گزاره راهبردی در ساخت و معماری اندیشه مترقی و متعالی اسلامی است.
اندیشمندان ما اگر میخواهند یک ساخت مترقی از اندیشه اسلامی را رقم بزنند بایستی که اندیشیدنشان و اندیشه شان را از توحید شروع کنند.
حقیقت توحید از آن جهت که همه حقایق را به صورت مندمج در خود دارد بسان نور سفیدی است که با قرار گرفتن در پشت منشور طیفی از نورهای رنگارنگ را به تجلی در می آورد.
عدالت، آزادی، کرامت، پیشرفت و تکامل و … همه اینها حقایقی هستند که از توحید نشأت می گیرند و رسالت این حقایق هم این است که حیات انسانی را چه فردی و چه اجتماعی را به سوی عظیم ترین حقیقت هستی هدایت کنند.
اندیشه اسلامی بایستی از توحید شروع شود و برای #بسط_توحید، بسط یابد و غایتی جز توحید نداشته باشد: «انا لله و انا الیه راجعون»
توحید به عنوان عظیم ترین حقیقت هستی حقیقتیست که همه حقایق را نظام و تقدیری متقن و احسن بخشیده است.
اگر میخواهیم ترجمان اندیشه ای و دانشی این نظام و تقدیر متقن و احسن را در ذهن و فکر خود داشته باشیم لازم است که اندیشیدنمان از توحید باشد و برای توحید باشد و به سوی توحید باشد.(3)

اندیشه هایی که منقطع از توحید شروع می شوند…
یا نظام و چینشی استوار ندارند،
و یا اگر به ظاهر نظام و چینشی استوار و متقن دارند در نهایت به حقیقتی پایدار برای حیات انسانی منتهی نمی شوند.
فرق اندیشیدن اسلامی با اندیشیدن غربی که از توحید شروع می شود آنست که انسان در بدو امر در مواجهه با باطن عالم قرار می گیرد اما اندیشیدن غربی در لایه ظاهری حیات دنیا گرفتار می شود و تمام محاسبات خود را بر اساس داده های این لایه های ظاهری بنا می کند.
اندیشه ای که مفاهیم آن آبشخوری غیر از توحید دارد نمی تواند به عاقبت نیکویی منتهی شود چرا که بر ممشای صیرورت تکوینی حقیقت عالم، این اندیشه تکوّن نیافته است.

پی نوشت:
1. حدیث قرب نوافل:
الكافى باسناده عن حماد بن بشير قال سمعت ابا عبدالله عليه السلام يقول :
قال رسول الله صلى اللّه عليه و آله : قال الله عزوجل
من اهان لى وليا فقد ارصد لمحاربتى ، و ما يتقرب الى عبدى بشى احب الى مما افترضت عليه و انه ليتقرب الى بالنافله حتى احبه فاذا احببته كنت سمعه الذى يسمع به ، و بصره الذى يبصر به ، و لسانه الذى ينطق به ، ويده الذى يبطش بها، ان دعائى اجبته و ان سالتى اعطيته ، و ما ترددت عن شى انا فاعله كترددى عن موت المومن ، يكره الموت واكره مساءته

2. حدیث قرب فرائض:
قال الله عزوجل ما يتقرب الى عبدى بشى احب الى مما افترضته عليه ، و ما زال يتقرب الى عبدى بالفرائض حتى اذا ما احبه و اذا احببته كان سمعى الذى اسمع به ، و بصرى الذى ابصر به ، ويدى التى ابطش بها.

3. یکی از معدود کارهای شایسته ای که در این وادی صورت گرفته است مقاله «#روح_توحید، #نفی_عبودیت_غیر_خدا» از سید علی خامنه ای می باشد که هم به لحاظ روشی و هم به لحاظ محتوایی توحیدی است. متاسفانه این رویه استوار آنچنان که باید و شاید از جانب اندیشمندان ما جدی گرفته نشد.

#توحید
#عبودیت
#اندیشه_توحیدی
.

نسبت عقلانیت قرآنی و دیگر عقلانیت ها:

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_92
#جلسه_297

🔰نسبت عقلانیت قرآنی و دیگر عقلانیت ها:

آیا عقلانیت قرآنی در عرض دیگر عقلانیتهاست؟

منظور از عقلانیت قرآنی و دیگر عقلانیتها چیست؟ وقتی نظر به عقلانیت قرآنی می اندازیم و میخواهیم قضاوت کنیم آیا به ادبیات قرآنی اشاره کرده و از دل آن عقلانیت قرآن را می جوییم یا شیوه کار به صورت دیگر است؟
یا از رهگذر یافت دغدغه و غرض قرآن به دنبال کشف عقلانیت قرآنی و دیگر عقلانیت ها هستیم؟
چه بسا ممکن است ادبیات قرآن رهزنی کرده و گمان برده شود که قرآن دغدغه فلسفی ندارد یا دغدغه تجربی ندارد.
خیر قرآن که حقیقت انسان کامل و مشتمل بر همه اسماء الله هست با هر اسمی قابلیت تفسیر دارد.
بله صد البته اسماءالله همه در یک رده و در یک رتبه نیستند.

شاید بتوان گفت عقلانیت قرآنی بسان صراط است و دیگر عقلانیت ها بسان سبل

عارف با عقلانیت عرفانی خویش از از عقلانیت قرآنی می نوشد
فیلسوف با عقلانیت فلسفی خویش از عقلانیت قرآنی سیراب می گردد
دانشمند ترجبی با عقلانیت تجربی خویش از عقلانیت قرآنی بهره مند می گردد
به عبارتی قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ … هر کسی با هر مشربی بر سر سفره قرآن می نشیند و بهره اش را می برد.
.

گونه شناسی راهبردی روح نگاری توحید

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_93
#جلسه_297

🔰گونه شناسی راهبردی روح نگاری توحید

◀️روح نگاری با تم اندیشمندانه و روح نگاری با تم دانشمندانه

◀️روح نگاری با رویکرد تشبیهی و روح نگاری با رویکرد تنزیهی

◀️روح نگاری با جهان فکری فرهنگی مدرسه علامه طباطبایی و با جهان فکری فرهنگی مدرسه امام خمینی ره

◀️روح نگاری با دغدغه علمی و با مخاطب جامعه علمی و روح نگاری با دغدغه ذهن پروری عموم مردم

◀️روح نگاری با دغدغه جامعه پردازی و تمدن سازی و روح نگاری با دغدغه انقلاب و مبارزه

◀️روح نگاری با ذوق عیسوی و روح نگاری با ذوق موسوی

◀️روح نگاری حکمی و روح نگاری کلامی

◀️روح نگاری قبل از تأسیس حکومت اسلامی و روح نگاری بعد از تأسیس حکومت اسلامی

◀️روح نگاری با گارد حل مسئله علمی و روح نگاری با گارد سر رشته داری تحول اجتماعی(رهبرانه)

و …

حضرت استاد نکته ای فرمودند:
“برخی اندیشمندان قائل به هیمان و حیرت نفس الامری در عالم هستند؛ یعنی عالم وضع ثابتی ندارد”

برای خودم سوال هست که آیا روح نگاری توحید پاسخ ثابتی دارد؟ یا پاسخ آن به دلیل آن که عالم وضع ثابتی ندارد پاسخی متغیر دارد.

دو معنای #مشرب

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_199
#جلسه_296

💠 دو معنای #مشرب

1️⃣ مشرب اخص از مکتب به معنای سوم
در #يادداشت_197 مکتب را در سه سطح کلان (دین و آیین / اعم از جهان بینی و ایدئولوژی) متوسط (معادل ایدئولوژی) و خُرد (مکاتب علمی در دانش های خاص) معنا کردیم؛
مشرب در یک معنای خود اخص از مکتب به معنای سوم است، یعنی در مکاتب علمی دانش های خاص برخی محققین ذیل یک مکتب وجود دارند که نظریه هایی که ارائه داده اند به حدی نرسیده است که خرق مکتب کند و مکتب جدیدی ارائه کند، ولی بالقیاس به سایر محققین آن مکتب و یا حتی مؤسس آن مکتب اختصاصاتی پدید آورده اند که یک نحله خاص درون آن مکتب پدید آورده است و یک طعم خاصی به کل فضای آن مکتب داده است؛ در این حالت می گویند که یک مشرب خاص ذیل فلان مکتب علمی در فلان دانش شکل گرفته است.

2️⃣ مشرب به مثابه سبیل رساننده به مکتب به معنای اول و دوم
ادبیات صراط و سُبُل یک ادبیات قرآنی است و صراط شبیه یک شاه راه اصلی است که راه های فرعی متعددی به آن متصل می شوند که این راه های فرعی سبل مختلف هستند؛ پیش فرض این است که هر سبیل بالاخره وصل به صراط هست، هر چند که یکی از این سبل با یک جاده آسفالته چند لاینه با کلی گاردریل و علائم راهنمایی وصل به سبیل است و دیگری با یک جاده خاکی!
در این معنا صراط به مثابه مکتب به معنای اول (کلان) یا دوم (متوسط) گرفته می شود و سبل مختلف به معنای مشاربی که به این مکتب می رسانند.
در کاربرد هم این واژه پر کاربرد است، مثلا می گویند فلانی مشرب فقهی دارد، فلانی مشرب فلسفی دارد و فلانی مشرب کلامی یا عرفان یا اخلاقی؛ این یعنی ما یک مکتب اسلام داریم (به معنای اول یا دوم) و این مشارب هم همه رساننده به آن مکتب هستند ولی هر کدام یک طعم و سلیقه و ذائقه و نظام حساسیت ها و نظام تحلیل های متفاوتی دارد.
حتی ممکن است مشارب مختلف همدیگر را نفی و تکفیر هم بکنند، ولی کسی که از بالا به صحنه دارد نگاه می کند می بیند که هر کدام از این ها یک سبیل هستند و به میزان خود رساننده به صراط.
کسی که در این موقف داوری می نشیند و همانند یک ذهن فوق ذهن به این صحنه مشارب مختلف نگاه می کند و قضاوت می کند؛ خود به یک #مشرب_عام رسیده است که می تواند سهم هر یک از مشارب را در رساندن به مکتب ببیند و نفی نکند.

❇️ تفاوت دو معنا:
همانطور که می بینیم این دو معنا به لحاظ مصداق و محتوا کاملا با هم متباین هستند، تباین شان هم به این صورت است که در اولی مشرب ذیل مکتب به معنای مکتبی علمی در یک دانش خاص قرار گرفته است و در دومی مشرب به عنوان راهی که به سهم خود رساننده به مکتب به معنای اول و دوم (کلان و متوسط) است، معنا شده است.
به عبارتی ما در اینجا با یک #اشتراک_لفظی به نام مشرب رو به رو هستیم؛ کما اینکه در خود مکتب هم سه معنایی که از آن شده بود فی الواقع یک اشتراک لفظی را برای ما ایجاد کرده بود.

☑️ نقد و پاسخ!
لقائل أن یقول: چرا مشارب ذیل یک مکتب علمی خاص را به عنوان سبیل های رساننده به آن و خود مکتب علمی خاص را به عنوان صراط در نظر نگرفتید؟ در این صورت دو معنا مباین نمی شدند، بلکه عموم و خصوص مطلق می شدند به اطلاق معنای دوم.
علتی که صراط را به معنای مکتب به معنای سوم نگرفتیم این بود که قلت: سبیل راه رسیدن به صراط است و مباین با صراط است فقط در نقطه ای به صراط وصلی می شود؛ولی مکتب علمی در دانش خاص نسبتش با مشاربش عموم و خصوص مطلق است، مشارب در دل او هستند. تازه اگر اینطور هم بود که شما گفتید باز هم نسبت تباین بود چون حیث معنای اول با حیث معنای دوم متفاوت است، در اولی از حیث خرق و عدم خرق مکتب توسط یک محقق ذیل یک مکتب بررسی شد و در دومی از حیث ایصال به مکتب.
قال لی: شما تصویرت از صراط و سبیل اشتباه است، سبل مختلف مثل راه های جدا از صراط نیستند که ما را به سبیل می رسانند بلکه صراط مثل یک جاده چندین بانده است که هر باند آن یک سبیل است؛ یعنی نسبت صراط و سبیل عموم و خصوص مطلق است به اطلاق صراط!
قلت له: این یک فهم دیگری از نسبت صراط و سبیل بود و جذاب هم بود، اگر این را بپذیریم مدل مفهومی هر دو معنا یکی می شود، یعنی در هر دو نسبت مکتب با مشرب عموم و خصوص مطلق می شود، اما باز هم چون حیث بررسی در هر دو متفاوت است نسبتشان تباین است. آن وقت اصلاح می کنیم که در هر دو مشرب به عنوان راهی در دل مکتب گرفته شده، ولی حیث بررسی در دو معنا دو حیث مختلف است لذا همچنان اشتراک لفظی رو به رو خواهیم بود.
قال لی: خب همین ها را تو خود یادداشت اشراب می کردی، چرا اذیت می کنی؟
قلت له: از استادمون یاد گرفتم! 😉😊
قال لی: حالا یه چیزی یاد گرفتی این چه طرز مصرف کردنه؟! 😧
أنا: 😁
مستشکل: 🤢