کلام پیشران و یا کلام مدافع

بسم الله الرحمن الرحیم

      • کلام یک معرفت ناظر به حیات دینی می باشد که سبب سوگیری های کلان حیات اجتماعی مردم می شود. اما آیا کلام در صدد پیشرانی و پیشتازی در حیات دینی و اجتماعی مردم هست و یا در صدد، پاسخ و دفاع از سوگیری ها می باشد؟
      • کلام را در یک نگاه می توان علمی در نظر گرفت که قرار است مدافع منافع حکومت ها در برابر ذهن مردم باشد. این یعنی که حکومت ها چه مشروع و چه غیر مشروع در جریان اقناع افکار عمومی به یک کلام برای کنترل ذهن مردم جامعه نیازمند هستند. این تقریر مشهور از علم کلام می باشد. فلذا در این تعریف دائما کلام به عنوان یک مدافع در نسبت با عقاید دینی عمل می کند.
      • اما اگر این گونه ادعا شود که اساسا کلام انقلابی در صدد اقناع افکار عمومی نیست. بلکه درصدد هدایت افکار و اذهان جامعه است کارایی کلام متفاوت می شود. کلام در این حالت دیگر مدافع نمی باشد، بلکه پیشران و پیشتاز می باشد. در این حالت کلام دغدغه اش نسبت به ذهن جامعه از حیث دفاع از کیان دین نمی باشد. بلکه در صدد این است که پارادایم فکری جامعه در محیط دینی شکل گیرد تا حیات جامعه دینی شود. در این حالت مردم خود در نقش حامیان و بسط دهندگان حکومت می شوند. چرا که ذهن جامعه در این حالت به جای ایجاد شبهه، هدایت یافته است و دائما در صدد این است که براساس این فهم یک زندگی و زیست دینی را رقم بزند.

برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیک‌رنجه فرمایید!

الف.
این جمله خیلی مهم است :
“کلام یک معرفت ناظر به حیات دینی می باشد که سبب «سوگیری های کلان حیات اجتماعی مردم» می شود”

اگر این جمله را با عبارت «ابراندیشه» تغذیه کنیم می شود :
“کلام یک «ابراندیشه»ی ناظر به حیات دینی می باشد که سبب «سوگیری های کلان حیات اجتماعی مردم» می شود”

به به! چه شد!

ب.
پیشران یا مدافع؟
به نکتۀ مهمی دارید اشاره می کنید، ولی این میزان پردازش برای از آب در آوردنش خیلی کم است.

ج.
” اساسا کلام انقلابی در صدد اقناع افکار عمومی نیست”

اگر با نگاه مکتب امامی و نظریۀ پایۀ «مردمسالاری دینی» به این جمله نگاه کنیم یک احسنت اساسی دارد.
این که کانون فکر دینی ـ حوزه های علمیه ـ به این فکر کند که همیشه باید در کار «قیام مردم» باشد نه اقناع مردم، واقعاً یک داستان تعالی در کشور رقم خواهد خورد.

د.
“کلام دغدغه اش نسبت به ذهن جامعه از حیث دفاع از کیان دین نمی باشد. بلکه در صدد این است که پارادایم فکری جامعه در محیط دینی شکل گیرد تا حیات جامعه دینی شود.”

دقتهای خوبی در این نگاه هست که باید خیلی تفصیلی تر روشن شود.

ه.
“در این حالت مردم خود در نقش حامیان و بسط دهندگان حکومت می شوند.”

آری اگر هویّت سازی کنیم دیگر همانها که این هویّت را به مردم هدیه کرده بودند خودشان از نظر مردم تبدیل به «عامل» خواسته های آنها می شوند.
این خیلی باشکوه است.

جایگاه اندیشه در اصلاح

انسان برای مبادرت به هر عمل و رفتاری، نیاز‌هایی معرفتی و نظری دارد؛ نمی‌توان یک فعل اختیاری انسانی را متصور بود که تکیه بر بینش و اندیشه‌ای نداشته باشد. حال اگر هر اقدام اختیاری بشر نیاز به یک پشتیبانی معرفتی داشته باشد، حیات بشری به طور قطع به یک ابر اندیشه‌ای برای پشتیبانی نیاز دارد.

لذا اگر بخواهیم هر اقدام اصلاحی و ویرایشی را رقم بزنیم، به خصوص در سطح یک جامعه، ناگزیریم که اندیشه‌ و بینش و یا به عبارت بهتر ذهن جامعه را بشناسیم و در قدم اول دست به اصلاح آن اندیشه بزنیم.

اگر لازم است یک حرکت اعتراضی علیه یک سلطنت در یک جامعه شکل‌دهی کنیم، اولا باید باور جامعه نسبت به آن سلطنت و سلطان را بشناسیم و نسبت به ویراش آن، حال یا ارتقا و یا تصحیح اقدام کنیم؛ به عنوان نمونه لازم است این اندیشه که شاه را خدا فرستاده است و نماینده خدا است را تغییر دهیم و حق اعتراض را در باور مردم جاسازی کنیم تا بتوان یک حرکت اصلاحی بر علیه سلطنت شاه به راه بیندازیم و همینطور در جهت عکس آن اگر یک حکومت خواهان ماندگاری خود است، ناچار است که برای استحکام پایه‌های حکومت خود، باورهایی را در بین مردم رواج دهد؛ چنانچه در طول تاریخ این اتفاق افتاده است و کسانی برای تثبیت پایه‌های حکومتی خود دست به ترویج اندیشه جبری زدند.

 

برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیک‌رنجه فرمایید!

الف.
باز هم نیاز اقدام بشری به اندیشه.
خیلی خوب!

اگر می خواهیم حیات بشری به اقدامی بپردازد یا اقدامی را در حیات او جهت دهی کنیم نیاز به یک «ابراندیشه» داریم.
چه جالب!

ب.
یک واژه هم اینجا کاسب شدیم : «ابراندیشه».
حتماً در ذهن نگه خواهیم داشت!

ج.
لزوم شناخت اندیشه، بینش و به تعبیری «ذهن جامعه».

امتیاز این نوشته اختصار آن است؛ یعنی مطالبی که در جلسه تکرار می شود را به اختصار بیان کرده است.
البته مثالی نیز زده شده که سودمند است.

از انقلاب کلامی تا کلام انقلابی

از آنجای که کلام انقلابی عنوانی کلامی دارد نیاز است ابتدا علم کلام را یک بررسی تاریخی کرده و تغییر و تطورات آن را ببیینیم.

بعد از روشن شدن معنای کلام می توانیم درباره درست یا غلط بودن این عنوان نظربدهیم وببینیم کلام انقلابی با این پشتوانه و تعاریف موجودی که پشت سر داشته و این نظام مسائلی که ما برای آن تعریف کرده ایم آیا نسبتی با علم کلام دارد ؟ یا نه یک علم و یا روش جدیدی است

تعریف علم کلام از منظر علما:

توجه: ترتیب تعاریف بر اساس تاریخ می باشد.

1.معلم دوم، علم کلام را این‌گونه معرفی کرده است: «کلام صناعتی است که انسان به وسیلة آن می‌تواند به اثبات آرا و افعال معینی بپردازد که واضع ملت به آنها تصریح کرده است، ونیز به وسیلة آن می‌تواند دیدگاه‌های مخالف آرا و افعال یاد شده را باطل نماید»
(فارابی،احصاء العلوم، 86). (870 م)

2. علم کلام در نظر شیخ صدوق : علمی است که می‌توان با آن عقاید مخالفان را به وسیلة کلام خداوند متعال و سنت معصومان? یا تنها با تحلیل آن آرا، رد و ابطال کرد (شیخ صدوق، اعتقادات، 45؛) (381 ق)

 

3.شیخ مفید:  کلام دانشی است که از طریق استدلال، برهان و جدل به طرد باطل می‌پردازد» (ر.ک: مکدرموت، اندیشه‌های کلامی شیخ مفید،)(948 م)

 

4.ابوحیان توحیدی : «دانش کلام، تأمل و تفکر در اصول دین است که بحث و نظر در آن بر محور عقل محض در خوب یا بد دانستن، محال یا ممکن انگاشتن، لازم یا محتمل دانستن، قادر و عادل یا ظالم خواندن و بالاخره توحید دور می‌زند. اندیشه و تأمل در این علم، گاه تأمل در نکته‌ای دقیق است که به تنهایی عقل به آن حکم می‌کند و گاه در حقیقتی دور از دسترس است که در خصوص آن به کتاب خدا پناه برده می‌‌شود» (توحیدی، ثمرات العلوم، 193-192).(414 ق)

 

5.شیخ طوسی یکی از دانشمندان بزرگ شیعه و متخصص در فنون گوناگون، در رسالة شرح العبارات المصطلحهْْ عند المتکلمین علم کلام را چنین تعریف می‌کند:
«کلام دانشی است که در آن از ذات خداوند متعال و صفاتش و مبدأ و معاد بر اساس قانون شرع بحث می‌شود.
(460 ق)

 

6. غزالی بنابر نقل میرسید شریف، کلام را دانشی می‌داند که از «موجود بما هو موجود» بر اساس قانون اسلام بحث می‌کند (جرجانی، شرح المواقف، 1 / 47).(1058 م)

 

7.شمس‌الدین سمرقندی منطق‌دان و متکلم اشعری مشرب، در کتاب الصحائف فی علم الکلام، این علم را دانشی دانسته که از احوال واجب من حیث هی و از احوال ممکنات از آن جهت که به خداوند نیاز دارند بر طبق قانون اسلام، بحث می کند (تفتازانی، شرح المقاصد، 1 /180؛ لاهیجی، شوارق الالهام فی تجرید الکلام،)(704 ق)،

 

8.قطب الدین (711 ق) در درهْْ التاج در تعریف علم کلام گفته است:«هر آنچه از معارف دینی را که با دلایل عقلی بتوان اثبات کرد، اعم از اینکه با نقل نیز قابل اثبات باشد یا نه، آن را علم اصول دین گویند و تعالیم دینی که موضوع علم کلام است بر چهار قسم است: نخست، معرفت ذات آفریدگار؛ دوم، معرفت صفات جلال و کمال او؛ سوم، معرفت افعال و احوال او و دقایق مصنوعات و رقایق مبدعات؛ و چهارم، معرفت نبوت و رسالت و حکمت آن» (711 ق)

 

9.علامه حلی علم کلام را متکفل تحصیل علم به واجب الوجود می‌داند ( کشف المراد، 19)(726 ق)

 

10. فاضل مقداد متکلم و فقیه نامی و شارح کتب علامه حلی علم کلام را این‌گونه معرفی کرده است: کلام دانشی است که در آن از توحید باری تعالی و دیگر صفات و افعالش و نبوت انبیا و اقرار به هر آنچه پیامبر آورده است و امامت ائمه و معاد بحث می‌‌شود». (826 ق)

 

11. سعدالدین متکلم اشعری‌مذهب در کتاب شرح المقاصد علم کلام را این گونه تعریف می‌کند:
«الکلام هو العلم بالعقائد الدینیهْْ عن الأدلهْْ الیقینیهْْ» (791 ق)

 

12.عبدالرحمن بن خلدون مورخ مشهور، علم کلام را این‌گونه تعریف کرده است:  کلام علمی است که شامل اثبات عقاید ایمانی به وسیلة ادلة عقلی و رد بدعت‌آوران گمراه از عقاید مذهب سلف و اهل سنت است.( 808 ق)

 

13.  علاء‌الدین علی بن محمد قوشچی و متکلم اشعری و شارح کتاب تجرید الاعتقاد محقق طوسی، کلام را علم به احوال مبدأ و معاد می‌داند، و آن را اعم از علم به اموری می‌شمارد که عقل به تنهایی قادر به کشف آنهاست و علم به اموری که عقل برای کشف آنها به معلم(وحی) نیاز دارد، تا هر دو قسم کلام عقلی و کلام نقلی یا وحیانی را دربرگیرد (شرح تجرید الاعتقاد، 1/ 4)(879 ق)

 

14. شمس‌الدین محمد بن ابی جمهور احسایی، از متکلمان نامدار شیعه در اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم در کتاب التحفهْْ الکلامیهْْ علم کلام را چنین تعریف کرده است:
«کلامی که تحصیل آن بر همة متکلمان واجب است، علمی است که بر تصحیح عقاید دینی و اقامة برهان بر آنها مشتمل است. همان‌گونه که در تألیفات بزرگان پیشین آمده است؛ بزرگانی که هدفشان رساندن مقاصد دینی به فهم و درک طالبان علم است»؛ (احسایی، « التحفهْْ الکلامیهْْ»، نشریة تخصصی کلام، سال دوم، شماره 9- 8)

 

15.عبد الرزاق لاهیجی متکلم نامدار شیعی در کتاب شوارق الالهام پس از بررسی تعاریف ایجی و تفتازانی می‌گوید: بهتر است در تعریف علم کلام بگوییم:
«صناعهْْ نظریهْْ یقتدر بها علی اثبات العقاید الدینیهْْ»؛ یعنی کلام صناعت نظری است که به واسطه آن می‌‌توان عقاید دینی را اثبات نمود

(1072 ق)

 

16. شهید مطهری در تعریف علم کلام گفته است:

«علم کلام علمی است که دربارة عقایداسلامی، یعنی آنچه از نظر اسلام باید بدان معتقد بود و ایمان داشت، بحث می‌کند؛ به این نحو که آنها را توضیح می‌دهد و دربارة آنها استدلال می‌کند و از آنها دفاع می‌نماید» ( آشنایی با علوم اسلامی، بخش کلام، درس اول). وی در جای دیگر می‌گوید: «در تعریف علم کلام اسلامی کافی است که بگوییم: علمی است که دربارة اصول دین اسلام بحث می‌کند؛ به این نحو که چه چیزی از اصول دین است و چگونه و با چه دلیلی اثبات می‌شود و جواب شکوک و شبهاتی که در مورد آن وارد می‌شود چیست؟» (مطهری، مجموعه آثار، 3 / 62-58 ؛ آشنایی با علوم اسلامی، بخش کلام، درس 2).

 

از مجموع این تعاریف اول چیزی که مشخص می شو این نکته است که علم کلام یک علم نبوده بلکه دامنه ای از عقاید و اصول دین، فلسفه و شناخت وجود تا شناخت باری تعالی و صفاتش ، و اسکات خصم و دفاع از شریعت دارد
از تعریف آلی وحیثیت دفاعی تا علمی معرفت زا و توحیدی
باتوجه به این تعابیر اکنون روشن است اگر ما در کلام امروزی از متقدمین ردی از مباحث فلسفی می بینیم به علت سبقه های تاریخی از این علم است نه اینکه مسائل فلسفی بوده واکنون در کلام بحث می شود بلکه این مسائل مسائل کلامی بوده و متکلم خود را موظف می‌بیند که از مسائل وجود از مبداو معاد از صفات خداوند صحبت کند

این گستری معنای در تعریف علم کلام را باید در بستر اتفاقات و حوادث تاریخی دید در دورانی که هجوم مخالفان و منحرفین به شریعت حقه گسترش رفته تعریف کلام هم یک هویت دفاعی و رد شبهه ای دارد

برای اینکه ما بتوانیم کلام انقلابی را تعریف کنیم باید به این سوال پاسخ بدهیم که اساسا تمایز علوم به چیست ؟ به موضوع یا غایت یا هردو و اینکه ما در کلام انقلابی حول یک موضوع قرار است بحث کنیم یا حول مسائلی که شاید همه از یک موضوع نباشند
بعد از پاسخ به این سوالات می توان رابطه کلام انقلابی با کلام را مشخص کرد و اعلام کرد که آیا امتداد کلام مرسوم است یا کلام جدید

الحمدلله.

 

برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیک‌رنجه فرمایید!

الف.
“از آنجای که کلام انقلابی عنوانی کلامی دارد نیاز است ابتدا علم کلام را یک بررسی تاریخی کرده و تغییر و تطورات آن را ببیینیم”

آنچه در صدر نوشته وعده داده شده خیلی عالی است.
امیدوارم این یادداشتها بتواند به این موضوعات بپردازد!

ب.
یادداشت تعاریف تعدادی از علما را از علم کلام آورده است. نفس این استقصا خیلی کار ارزشمندی است.
در انتها یک جمع بندی مختصر دارد :
“از مجموع این تعاریف اول چیزی که مشخص می شو این نکته است که علم کلام یک علم نبوده بلکه دامنه ای از عقاید و اصول دین، فلسفه و شناخت وجود تا شناخت باری تعالی و صفاتش ، و اسکات خصم و دفاع از شریعت دارد. از تعریف آلی وحیثیت دفاعی تا علمی معرفت زا و توحیدی”

این خیلی جالب است که کلام را یک علم ندانیم، بلکه غرضی که دارد آن را به این سو می کشد که به انبان علوم مختلف سر بزند و از هر کدام چیزی برای دفاع از عقاید دینی با ترسیم گوشه ای از دین استفاده کند.

ج.
این برداشت از آنجا صورت گرفته که نویسنده همۀ تعریفها را درست دانسته و وقتی در آنها نظر کرده وضع متنوعی را در دلشان مشاهده کرده است.
برداشت یادداشت این است که در مقاطع مختلف با نیازهای مختلفی مواجه بوده ایم و کلامهای مختلفی تولید شده است و تعریف آن هم با تعاریف دیگر تفاوتی کرده است.
نکتۀ جالبی است، ولی حتماً باید شواهد تاریخی برای آن آورد.

د.
شاید به همین واسطه که علم کلام چند علم است نویسنده با معضلی مواجه شده است و می گوید :
“برای اینکه ما بتوانیم کلام انقلابی را تعریف کنیم باید به این سوال پاسخ بدهیم که اساسا تمایز علوم به چیست؟”

در این باره نباید خیلی سریع قضاوت کرد.
می توان از تعاریف علم کلام تقاطع گیری کرد و چیزی را به عنوان گرایش عمومی «معیاری» علمای ما در بارۀ علم کلام معرفی نمود.
اما این که علم کلام عملاً چیست، شاید خیلی مطابق با تعاریف از آب در نیاید.

تقابل جریان آزاداندیشی با اهل نفاق

در آیات با موضوع نفاق در قرآن، ویژگی هایی برای اهل نفاق بیان شده که وقتی به بررسی آنها می پردازیم به نظر می آید مقابل آزادی با هدف رسیدن به حقیقت، مفهوم و یا به تعبیر بهتر جریان نفاق قرار می گیرد.

در یادداشت قبل توضیح داده شد، که مکتب آزادی از آنجا که در عالم انسانی، موجب درگیری و مبارزات با ولایت های انسانی غیر معتبر خواهدشد، در این یادداشت یکی از عینی ترین این مبارزات را وصف خواهیم کرد.

در سوره مبارکه منافقون داریم:

1.وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ

این موضوع از تقابل حقیقت با منافقین از این باب که آنها دروغگوی در حقیقت اند و این موضوع بیان گر آن است که اگر جریان آزاداندیش، به دنبال کشف حقیقت می رود این را باید مدنظر داشته باشد که سخت ترین جریان تقابلی با او اهل نفاق اند زیرا که خداوند قسم یاد کرده که آنها با دروغ مانع از این کشف خواهند شد.

2. اتَّخَذُوا أَيْمَانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ:

اهل نفاق سوگندهایشان را سپر پرداختن به حقیقت می کنند. لذا می توان اینگونه برداشت کرد که اهل نفاق برای استحام موانع کشف حقیقت سخت ترین سپرهای اندیشه ای را برای عدم ورود به وادی حقیقت اخذ می کند.

3.فَطُبِعَ عَلىٰ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاٰ يَفْقَهُونَ:

از آنجا که اهل نفاق دسترسی به وادی حقیقت برآنها بسته شده به دلیل اینکه بر دلهایشان مهرزدند لذا این جریان از دشمنان قسم خورده مکتب آزاداندیشی خواهند بود.

4.وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِنْ يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ:

این گونه که باری تعالی می فرمایند اهل نفاق آن قدر شگفتی ساز است که وقتی دهان به کلام می گشاید گوش فرا میدهید با این که اساسا این جریان راهی به وادی کشف حقیقت ندارد و لذاست که جز کذب و خلاف چیزی را عرضه نمی کند.

5.كَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ يَحْسَبُونَ كُلَّ صَيْحَةٍ عَلَيْهِمْ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّىٰ يُؤْفَكُونَ:

اهل نفاق بر کذب گویی خودش محکم و مقتدر است و تعبیر چوب خشک برای اهل نفاق به این معناست که سپری که در مقابل کشف حقیقت ایجاد می کنند سپری بسیار سخت است.

6.وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَرَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَهُمْ مُسْتَكْبِرُونَ:

قرآن اهل نفاق را به دلیل تقابل با دعوت به آزاداندیشی برای کشف حقیقت، ذیل مستکبرین قرار می دهد که این جریان از مهم ترین جریان درگیری طاغوتی است.

به نظر می آید اگر بپذیریم که این گونه نزاع سختی بین جریان آزاداندیشی و نفاق وجود دارد، قطعا گشودن باب آزاداندیشی برای رسیدن به حقیقت، سرشاخ شدن با یکی از ابرمستکبران عالم است و هم چنین اینکه به یک نزاع تکوینی و تاریخی دامن زده و احتمالا زوزه‌های دردناکی در بشریت شنیده شود.

گفتمان پیشنهادی برای دولت سیزدهم، بر مبنای گفتمان رهبری

چکیده:

دولت‌های مختلف یا بر آمده از یک گفتمانی هستند که قبل از قرار گرفتن در مصدر قدرت آن را توسط یک تیم یا جریان سیاسی آماده کرده‌اند، و یا سوار بر یک موج گفتمانی ایجاد شده در جامعه می‌شوند، و در واقع با معتقد بودن به آن گفتمان، بر سفره‌ی آماده یک گفتمان ایجاد شده می‌نشینند.

دولت سیزدهم یکی از دولت‌هایی است که نه در مسیر بر سر کار آمدن و نه در ایامی که پشت سر گذاشته است، بر یک گفتمان واحدی تأکید نمی‌کند؛ گفتمان دولت سیزدهم در میان نخبگان و همراهان با این دولت تبدیل به مسئله‌ای مهم شده است، در این مقاله می‌کوشیم تا با نقد بی‌مهری دولت به مسئله‌ی گفتمان، و نقد عنوان گفتمانی که توسط مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری اعلام شده است، بر اساس پایش بیانات یک دهه اخر رهبر معظم انقلاب به یک پیشنهاد گفتمانی برای دولت سیزدهم با ادعای اینکه این پیشنهاد، در واقع دعوت رهبر معظم انقلاب است، می‌رسیم.

 

کلید واژه‌ها:

گفتمان دولت سیزدهم، اقتصاد مقاومتی، رونق تولید داخل،

 

ضرورت گفتمان

برای حل مسائل و چالشهای کلان جامعه الگوها و رویکردهای مختلفی وجود دارد. معارف و سنت اسلامی در میان آنها رویکرد فرهنگی را دارای اقتدارات فراوان معرفی می‌کند و جامعۀ اسلامی را به در پیش گرفتن آن تشویق می‌نماید. در رویکرد فرهنگی از میان متغیرهای مختلف و اثرگذار در تصمیم‌گیری و رفتار انسان‌ها، به عنصر ذهنیّت و ذائقۀ فکری توجه ویژه‌ای صورت می‌گیرد و با بارور نمودن آن نظام مطلوبیت‌ها و اراده‌های ایشان را تحت تأثیر قرار می‌دهد و با سامان نوین اندیشه‌ها و عواطف اجتماعی ایشان را به سوی یک هویّت و شخصیّت نوین سوق می‌دهد.

در رویکرد فرهنگی با تکیه بر مبانی و معارف اسلامی و ناظر به نیازها و اقتضائات میدان، ادبیات و گفتمانی متناسب خلق می‌شود تا به ذهن و ذائقۀ جامعۀ سمت و سوی درستی داده شود و در ایشان اراده‌ای برای حل مسائل جامعه ایجاد نماید. عنصر ارادۀ مردم از جمله مهمترین عناصر اقتدار[1]  هر جامعۀ بشری است که انقلاب اسلامی به آن توجه نمود.

«در دنيا يك جنگ عظيم و يك چالش بزرگ برپاست؛ جنگ توپ و تفنگ نيست، اما جنگ‏ اراده‏ها و عزم‏ها و سياست‏ها و تدبيرهاست.»[2] ‌بيانات رهبری، ج29، ص9 (31/ 02/ 1386)

به همین جهت مسألۀ اصلی رهبران این نهضت بزرگ، عزم و ارادۀ ملت انقلابی ماست و نگرانی اصلی مربوط به تضعیف یا تغییر آن است.

«وقتی یک ملت بیدار شد، وقتی یک ملت ارزش عزم‏ و اراده‏ی خودش را فهمید، وقتی یک ملت دانست که اگر بخواهد و تصمیم بگیرد و عمل بکند، هیچ قدرتی در مقابل او نمی‏تواند بایستد، با یک چنین ملتی دیگر نمی‏شود درافتاد. ممکن است هزینه‏هائی را بر این ملت تحمیل کنند؛ اما تسلط بر آن ملت دیگر ممکن نیست؛ به بردگی کشیدن آن ملت دیگر ممکن نیست؛ تحمیل کردن عقاید خود و خواست خود بر آن ملت دیگر ممکن نیست. این را هنوز هم قدرتهای بزرگ نمی‏توانند بفهمند.» ‌بيانات رهبری، ج30، ص40 (1387/10/19)

تجربه‌ی انقلاب اسلامی نیز مهر تأییدی بر اقتدار بی‌بدیل رویکرد فرهنگی و مواجهات گفتمانی اسلام است. گفتمانی که توانست نهضت مردمی توفنده‌ و ویرایشگری را رقم بزند که در گام اول، نظام سیاسی طاغوت را ویران و نظامی اسلامی برجای آن نشاند و «عنصر اراده‌ی ملی را -که جان‌مایه‌ی پیشرفت حقیقی و همه‌جانبه است- در کانون مدیریت کشور قرار داد»[3]

کارآمدی گفتمان به این است که بتواند متناسب با نیاز صحنه، اقتضائات میدان و مقاطع سلوک جمعی جامعه، بر یک اقدام خاص متمرکز شود. تقریر‌های عصری حضرت امام از اسلام بود که توانست نهاد توحیدی مردم رشید و باریشه‌ی ایران را به جوشش بیاندازد و پای کار اقامه‌ی دین و برپایی جمهوری اسلامی بیاورد.

 

دولت سیزدهم، دولتِ بی گفتمان!

دولت‌های قبل جمهوری اسلامی هم قبل از شکل گیری و هم در زمان شکل گیری یک گفتمان مشخصی را دنبال می کردند، مثلا دولت آقای هاشمی رفسنجانی هم زمینه‌های بعد از جنگ و هم شعار خودشان به سمت سازندگی رفت و شد دولت سازندگی، هر چند که آن‌ها لازمه‌ی سازندگی را تنش زدایی می‌دانستند و در واقع گفتمان اصلی‌شان همین تنش‌زدایی بود. دولت آقای خاتمی که از قبل گفتمان آن در مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری پخته شده بود، گفتمان توسعه سیاسی را در پیش گرفت؛ دولت آقای احمدی نژاد از قبل از انتخابات و در ایام انتخابات با شعار عدالت بر سر کار آمد و همین شعار هم گفتمان او شد و آن را دنبال کرد، هر چند که در اواخر تبدیل به دولت بهار شد. دولت آقای روحانی هم که در مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری گفتمان خود را پخت و پز کرده بودند، با همان گفتمان تنش زدایی و سازش با جهان بر سر کار آمد و واقعاً هم هشت سال با همه سختی‌هایی که ایجاد کرد به آن گفتمان پایبند ماند.

اما دولت آقای رئیسی در واقع یک دولت بدون گفتمان است و شاید بتوان گفت که فعلاً حتی سخن از گفتمان دولت زدن نیز راه به جایی نبرد! تحلیل‌ آقای رئیسی این بود که فضای ساختاری اداره کشور همه چیزش روشن است و فقط یک رئیس جمهوری می خواهیم که صادقانه به همه این قوانین و ظرفیت‌هایی که در کشور ایجاد شده عمل کند. ایشان همین فضا را نیز در انتخابات دمیدند و با توجه به سابقه کاری و صادقانه ایشان و فضای بسیار بد اقتصادی که دولت قبل ایجاد کرده بود، توانست در انتخابات 1400 رأی بیاورند و رئیس جمهور شوند.

این دولت درست است که وارد فضای خدمت اقتصادی شده است و همه تلاشش این است که اقتصاد آسیب دیده‌ی ایران را ترمیم کند، ولی خیلی هم به لحاظ گفتمانی تمرکزی روی بحث اقتصاد ندارد. شاید بتوان گفت که این دولت توجه زیادی به بحث گفتمان داشتن نداشته، و با توجه به ایده‌ی خود که خدمت صادقانه است، تمرکزش را بر روی کار کردن قرار داده است، و حتی شاید بتوان گفت خود را محتاج به داشتن یک گفتمان نمی‌داند.

دولت سیزدهم معتقد است که باید کار کرد، اینقدر هم کار روی زمین افتاده و عقب افتادگی زیاد است که فقط باید کار کرد! لذا این دولت توجهی به گفتمان و ضرورت گفتمان داشتن ندارد، و فقط می خواهد عمل کند. برای این عمل کردن تکیه‌‌اش بر نیروهای انقلابی است، منتها هر جایی هم احساس کند برای عمل کردن نیازمند به سایر نیروها هست، بدون اینکه سر و صدایش را در بیاورد به آن‌ها میدان می‌دهد. شاهد اینکه خیلی از دلسوزان این دولت از اینکه هنوز خیلی از کارها دست نیروهای دولت قبل است نالان هستند، غافل از اینکه این یک انتخاب است چون هر جا که اینطور است تحلیل این است که از این‌ها کار در می‌آید.

شاید بتوان گفت که با این زمینه دولت سیزدهم خیلی دنبال اینکه گفتمانی داشته باشد، نیست. اما بررسی اینکه این دولت اگر بخواهد از این امر اشتباه دست بردارد و یک فضای گفتمانی برای بسیج افکار عمومی برای خود ایجاد کند، چه گفتمانی را باید در پیش بگیرد، امر ارزشمندی است.

 

نامناسب بودن گفتمان «جمهوریت و عدالت» برای دولت سیزدهم

گذشت که این دولت با تأکید بر روی روشن بودن صحنه و صرفاً نیازمند به یک دولت خدوم و عمل کننده به روال‌هایی که در فضای ساختاری کشور فراهم شده، عملاً خود را نیازمند به داشتن یک گفتمان نمی‌داند، و شاید بتوان گفت که رویه‌های این دولت با پیشبرد امور به صورت سرمایه‌گذاری بر روی یک گفتمان همخوانی ندارد. اما مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهوری اخیراً در حال تلاش برای تهیه‌ی گفتمان برای دولت است. آن چیزی که به عنوان گفتمان دولت سیزدهم اعلام کرده‌اند «عدالت و جمهوریت» است. در گزارش سایت مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست جمهور برای معرفتی همایشی که در سال 1401 با موضوع «سویه‌های گفتمانی و راهبردی دولت سیزدهم» برگزار می‌شود، جناب دکتر خیاطیان رئیس این مرکز  فرمودند:

وی «عدالت و جمهوریت» را گفتمان اصلی دولت سیزدهم خواند و گفت: دولت سیزدهم با شعار «دولت مردمی؛ ایران قوی» بر سرکار آمده است و قصد دارد مطابق با آموزه‌ها و آرمان‌های اصیل انقلاب اسلامی در راستای جبران عقب‌ماندگی در عدالت و توسعه نقش‌آفرینی مردم در نظام حکمرانی کشور حرکت کند. بر همین اساس و در راستای تعمیق گفتمان دولت و بررسی امتداد این گفتمان در عرصه‌ها و لایه‌های مختلف اقتصادی و سیاسی، برگزاری همایش «عدالت و جمهوریت» توسط مرکز بررسی‌های استراتژیک ریاست‌جمهوری برنامه‌ریزی شده است.[4]

برای بررسی چنین عنوانی باید گفت، در شرایطی که عمده درگیری‌های جامعه بر سر موضوع اقتصاد است، و دولت هم وجهه‌ی همت خود را رفع مشکلات جدی اقتصادی کشور قرار داده است، انتخاب یک عنوانی که سویه‌ی صریح محتوایی به سمت اقتصاد ندارد، انتخاب دقیقی نیست.

جمهوریت در اذهان عمومی که با مشکلات عدیده اقتصادی دست و پنجه نرم می‌کند، بیشتر یک شعار سیاسی تلقی خواهد شد و توان بسیج افکار عمومی را ندارد. ضمن اینکه این دولت با پایین‌ترین سطح مشارکت در طول تاریخ انتخابات‌های ریاست جمهوری، مزیت نسبی‌اش تأکید بر این شعار به عنوان گفتمان محوری‌‌اش نخواهد بود.

عدالت با وجود اینکه حاوی محتواهای اقتصادی است، ولی سخنی عام‌تر از فضای اقتصادی است و لذا به صورت صریح منتقل کننده‌ی یک امری که حل کننده‌ی مشکلات اقتصادی است، نخواهد بود. بگذریم که قبلاً دولت آقای احمدی نژاد به این گفتمان مشهور شد و با توجه به فاصله گرفتن ایشان و دولتشان از این آرمان، این عنوان یک عنوان دست خورده محسوب می‌شود و نمی‌تواند بار معنایی مثبتی را به ذهن عمومی منتقل کند.

لذا به نظر می‌رسد اگر مهم‌ترین مسئله‌ی کشور بحث اقتصاد است، و مهم‌ترین کنش رهبری در این سال‌ها تمرکز بر بحث اقتصاد بوده است، و مهم‌ترین دغدغه و مسئله‌ی مردم نیز بحث اقتصاد است، باید گفتمانی که دولت بر آن مترکز می‌شود و تلاش می‌کند که آن را بالا بیاورد و به آن شناخته شود، یک گفتمان اقتصادی باشد.

 

پیشنهاد گفتمان مناسب برای دولت سیزدهم بر مبنای گفتمان رهبری

برای پیشنهاد گفتمان به دولت سیزدهم با توجه به اینکه این دولت خود را دولتی ولایی می‌داند، اگر بتوانیم اثبات کنیم که مهم‌ترین گفتمانی که رهبر معظم انقلاب به عنوان سکان‌دار انقلاب در بیش از یک دهه‌ی اخیر دنبال مستقر شدن آن در کشور هستند، چیست؛ می‌توانیم به دولت سیزدهم همان را پیشنهاد داده و توصیه کنیم که دولت همین مسیر گفتمانی را در پیش بگیرد.

با مطالعه کل بیانات 10 سال اخیر رهبری توسط نگارنده آن چیزی که به وضوح تمام نمایان بود، این بود که طرح رهبری برای نجات اقتصاد ایران، چیزی جز اقتصاد مقاومتی نیست. البته در چند سال اخیر این طرح ایشان یک چهره تیز و عملیاتی به خود گرفته است و آن هم تأکید بر رونق تولید داخلی است.

 

گفتمان اقتصاد مقاومتی

میدان نیاز به فرمان و فرماندهی و راهبری دارد. فرمان نیز باید متناسب با نیاز میدان و موقف خاص انقلاب باشد تا به جان جامعه بنشیند و به کار آید.

مقام معظم رهبری در جایگاه رهبری و فرماندهی کاروان انقلاب اسلامی، همواره به توصیف صحنه و جانمایی منازل سیر انقلاب پرداخته‌اند.

ایشان جوهر اصلی مکتب امام (ره) ـ به‌عنوان نرم‌افزار فکری انقلاب ـ را رابطه‌ی دین و دنیا و معماری حیات اجتماعی مردم توسط دین دانسته، هدف اصلی انقلاب اسلامی را پیشرفت همه‌جانبه معرفی کرده و موقف میدانی چنددهه‌ی اخیر نظام را نیز دولت‌سازی اسلامی توصیف می‌کنند؛ درنتیجه می‌توان گفت که کارویژه‌ی اصلی انقلاب، معماری الگوی اداره‌ی جامعه در مسیر پیشرفت است.

روشن است که حرکت انقلاب در فضای خالی از الگوهای رقیب و معارض صورت نگرفته، بلکه با قدرت شگفتی‌آوری در بستر الگوی توسعه‌ی غربی پا گرفته و در حال پایداری و پیشروی است.

تحلیل حضرت آقا از روند انقلاب اسلامی و مواجهه با موانع این است که ما با عبور از جنگ نظامی و تهاجم فرهنگی و چالش‌های امنیتی_سیاسی، وارد نبرد اقتصادی شده‌ایم:

«دشمن ما اتاق جنگ را برده است در وزارت خزانه‌داری؛ اتاق جنگ علیه ما به‌جای وزارت دفاع، وزارت خزانه‌داری آنها است». ‌بيانات رهبری، ج40، ص12 (02/03/97)

«حالا دشمن بعد از شکستی که در جبهه‌ی فرهنگی خورده و در جبهه‌ی امنیّتی خورده و در جبهه‌ی سیاسی خورده و در جبهه‌ی نظامی خورده، متمرکز شده روی جبهه‌ی اقتصادی». ‌بيانات رهبری، ج40، ص23 (22/05/97)

اگر کارکردهای اصلی یک نظام و حاکمیت را در عرصه‌های فرهنگی، امنیتی، سیاست داخلی و خارجی، و اقتصاد و معیشت بدانیم، گزارش دیده‌بان انقلاب این است که میدان چالش محوری ما با نظام سلطه و طرح‌های توسعه‌ی غربی، به عرصه‌ی معیشت و اقتصاد رسیده است. بنابراین دال محوری فرمانی که باید میدان را راهبری کند، ارائه‌ی یک الگوی اقتصادی برای پیشرفت جامعه و مواجهه با جنگ اقتصادی نظام سلطه است: گفتمان اقتصاد مقاومتی.

بیش از یک‌دهه است که دال مرکزی گفتمان اصلاحی حضرت آقا «اقتصاد مقاومتی» است.  ضمن این که مسئله‌ی اول کشور را مشکلات اقتصادی مطرح می‌فرمودند، راه حل را اقتصاد مقاومتی می‌دانستند:

«یک توصیه هم به مسئولین محترم کشور میکنم: تمرکز بر مسئله‌ی اصلی. در هر برهه‌ای یک مسئله‌ی اصلی در کشور هست که باید بر آن تمرکز کرد. قبل از پیروزی انقلاب، مسئله‌ی اصلی «رژیم طاغوت» بود که امام بر آن تمرکز کرد و موفّق شد؛ بعد از پیروزی انقلاب، در یک برهه‌ای، مسئله‌ی «تثبیت نظام» بود، در یک برهه‌ای «جنگ تحمیلیِ صدّام علیه کشور» بود که همه‌ی کشور بر مسئله‌ی جنگ تمرکز کردند، بحمدالله موفّقیّت حاصل شد. امروز مسئله‌ی اصلی و نقد، مسئله‌ی «اقتصاد» است. البتّه مسائل فرهنگی هم هست و بسیار مهم است، مسائل امنیّتی هم همین جور، امّا در بین همه‌ی این مسائل، آنچه از همه نقدتر است، مسائل اقتصاد است که به معیشت مردم ارتباط پیدا میکند و در مسائل فرهنگی و امنیّتی هم اثر میگذارد. … به حواشی و مسائل فرعی و مانند اینها نپردازیم» ‌بيانات رهبری، ج41، ص17 (۱۳۹۸/۰۳/۱۴)

«به نظر من امروز مسئله‌ی اصلی ما، مسئله‌ی اصلی مسئولین اجرائی کشور و کسانی که به نحوی در این مسائل، در اداره‌ی کشور دخالت دارند، عبارت است از اقتصاد.» سخنرانی نوروزی خطاب به ملت ایران (۱۴۰۱/۰۱/۰۱)

«امروز مشکلات اقتصادی، مسئله‌ی اول کشور است که باید حل شود و حل آن‌ها در گرو اجرای صحیح اقتصاد مقاومتی است.» ‌بيانات رهبری، ج38، ص36 (1395/06/03)

به همین جهت درخواست مصرانه و پرتکرار ایشان این بود:

«باید قاطعانه مانع از ادامه‌ی طرح‌های اقتصادی غیرهمسو با سیاست‌های اقتصاد مقاومتی شد.» ‌بيانات رهبری، ج38، ص36 (1395/06/03)

و سرانجام گلایه‌مند بودند که:

« اگر همه‌ی کارهای ضروری در موضوع اقتصاد مقاومتی انجام شده بود، امروز تفاوت محسوسی را در اوضاع اقتصادی کشور و زندگی مردم شاهد بودیم!» (19/12/1395)

با سودهی گفتمانی جامعه به سمت اقتصاد و اصلاح الگوی اقتصادی، و تعیین نقش صحیح  دولت و مردم در پیشرفت اقتصادی، می‌توان زیربنای تشکیل دولت اسلامی و حرکت به سوی جامعه اسلامی را شکل داد.

اقتصاد مقاومتی برآمده از فرهنگ انقلابی و اسلامی، و الگویی الهام‌بخش از نظام اقتصاد اسلام است که ضمن مقاوم‌سازی اقتصاد در برابر تهدیدهای نظام سلطه و تکانه‌های جهانی خارج از اختیار، تضمین‌کننده‌ی رشد و شکوفایی اقتصادی خواهد شد.

رهبر معظم انقلاب اقتصاد مقاومتی را الگویی ممکن[5] می‌دانند، که علاج مشکلات کشور،[6] راه حل خنثی سازی تحریم‌ها،[7] و رسیدن به اقتصادی مستقل در گرو در پیش گرفتن آن است.

مؤلفه‌ی محوری و متمایز این الگوی اقتصادی، مردم‌بنیانی[8] است که پرتوی از مردم‌سالاری دینی در عرصه‌ی اقتصاد می‌باشد. اساساً اقتصاد زمانی اقتصاد مقاومتی است که «بناى اقتصادى جورى باشد که از نیروهاى مردم استفاده بشود.»[9] همچنین عدالت‌محوری، برادری(اخوّت ایمانی) و مشی جهادی‌ در رتبۀ بعدی مهمترین مؤلفه­­ها هستند. سایر مؤلفه­ها در کلام رهبر معظم انقلاب بیان شده است که هر کدام از اهمیت خاصی برخوردار هستند؛ دانش‌بنیان، درون‌زا و برون‌گرا، پیشرو، فرصت‌ساز، زاینده و انعطاف‌پذیر.

در این میان به نظر می­رسد چهار عنصر مردم­بنیانی، عدالت­محوری، مشی جهادی و اخوّت ایمانی مهمترین این عناصر هستند. و چه بسا بی­راه نباشد اگر چهرۀ اصلی و عنصر هویت‌ساز اقتصاد مقاومتی را مردم­بنیان بودن آن بدانیم.

عنصر «مردم‌بنیانی» با نفی تصدی‌گری دولت و سالاریت حداکثری سرمایه، عنصر اراده‌ی ملی و مردمی را در کانون جریان اقتصادی و معیشتی جامعه قرار می‌دهد. دستگاه قانونگذار و مجری، فقط نقش نظارتی قوی و رفع موانع ساختاری و قانونی را عهده دار می‌شوند و  زمینه‌ساز و ناظر چرخش عادلانه‌ی منابع ملی و فرصت‌های عمومی میان آحاد مردم خواهند بود.

نقش مردم نیز در تحقق این عنصر اصلی اقتصاد مقاومتی نباید نادیده و کم اهمیت انگاشته شود. مردم باید بپذیرند که از مخاطب و گروه هدایت شونده به عامل اصلی اقدام، تغییر نقش بدهند. به جای این که منتظر کسانی باشند که بیایند و با طرح­های مترقی، مشکلات اقتصادی را حل کنند باید بار اصلی را بر روی دوش خودشان احساس کنند. و چه بسا این کانونی‌ترین نقطه در فرهنگ اقتصادی است که سایر رفتارها و برنامه‌ها را معنادار و نتیجه‌بخش می‌سازد.

با این حساب مهمترین کار نهادهای بالادستی و کانون‌های گفتمان‌ساز خودجوش، ایجاد ارادۀ عمومی ـ اعم از مسؤولین سیاسی و اقتصادی و مردم ـ در مردمی شدن اقتصاد است.

نکته‌ی فوق‌العاده ضروری در این جا توجه به این مسأله است که مردمی شدن اقتصاد با آن چه نهادگرایان در اقتصاد متعارف می‌پندارند تفاوت دارد. کلیدواژۀ اساسی در مردمی شدن اقتصاد، عاملیت مردم است و نه صرفا مشارکت مردم. در مردمی شدن، اهداف و آمال حکمرانی اقتصادی توسط خود مردم محقق می‌شود.

در همین راستا دو مؤلفه‌ی اساسی دیگر باید مد نظر نهادهای مسؤول و کانون‌های گفتمان ساز و همچنین مردم قرار بگیرد.

اول- آزادی عملکرد اقتصادی مردم و توجه جدی به خصوصی سازی صحیح است. رفع موانع فرهنگی و ساختاری و قانونی و ریل گذاری صحیح برای چنین نقش‌آفرینی، نیازمند به رسمیت شناختن آزادی اقتصادی است.

دوم- و شاید از این مهمتر برای مردمی که بنا است عامل اصلی باشند، احساس این آزادی است. به رسمیت شناختن مردم و بروز این به رسمیت شناختن، از عوامل مهم حکمرانی و به خصوص حکمرانی اقتصادی است.

عنصر مهم دیگر اقتصاد مقاومتی، عدالت‌محوری است که دارای دو مولفه‌ی اصلی است؛

اول- تساوی در بهره‌مندی از فرصت‌های اقتصادی(دست‌یابی به شغل، تسهیلات اقتصادی، داده‌های علمی، اطلاعاتی، بهداشتی و تغذیه‌ای) و کمک به چرخش منابع ملی و دپو نشدن آن نزد گروه و طبقه‌ای خاص.

دوم- درآمد و هزینه در حد کفاف برای همه مردم با هر دین و مذهبی. و تلاش جدی همه جانبه اعم از فرهنگی، قانونی و حتی انتظامی برای کاهش فاصله‌ی طبقاتی و شکل نگرفتن نفس امت اسلامی یعنی طبقه‌ی اشراف.

عنصر «برادری» و مواسات. مواسات یعنی «برای هم بودن». مواسات از «اخوت» می‌رویَد. در فکر و فرهنگ شیعی اخوت در هم‌خونی و خویشاوندی یا مفهوم عاطفی برادری خلاصه نمی‌شود. در این فرهنگ معرفتی، اخوت یک پایگاه هستی‌شناختی دارد و به همین واسطه است که اگر نگوییم همۀ بشر، بلکه دست‌کم مؤمنان همدیگر را جان‌یکی می‌بینند. «انّما المؤمنون اخوة»(حجرات، 10)

اخوّت از ارکان چهارگانۀ «انس»، «کمال»، «عون» و «عزت» برخوردار است:

«این عناصر امهات به حسب معاش و معاد، نوامیس عالم بشریت مى‌‏باشد و از این‌جهت در فطرت، محبوب است و حفظش لازم خواهد بود؛ یعنى انسان انس‌طلب، كمال‌خواه، عزت‏پسند و عون‌جوى، تحمل قرآن نموده كه توسط آن، مقاصد چهارگانۀ خود را اداره نماید تا به سعادت دنیوى و اخروى نایل گردد.»‌[10]

نظام اقتصادی اسلام برخلاف نظامهای مادی با اخلاق و معنویّت همگرایی دارد، بلکه از جوهره‌ای معنوی و اخلاقی برخوردار است. به همین جهت روی تمام ارزشهای اخلاقی از جمله «برادری» تأکیدهای جدی دارد.

عنصر اساسی دیگر در اقتصاد مقاومتی، مشی جهادی است. مشی جهادی یعنی تلاش بی-وقفه‌ی خسته نشوی دشمن شکن. با این توصیف، شناخت درست صحنه، عقلانیت انتخاب راهبردی‌ترین مسائل، و به تبع حل آن‌ها با اساسی‌ترین عناصر مکتب حضرت امام، جزء جدایی ناپذیر مشی جهادی هستند.

مشی جهادی یعنی هنر وارد کردن مردم به میدان. کسی که مشی جهادی دارد خودش کار را تمام نمی‌کند بلکه کاری می‌کند که مردم بیایند و بار را به دوش بگیرند. این اتفاق است که از جهات مختلف جهاد و مشی جهادی می‌خواهد. همانطور که زیست با مردم می‌طلبد، هجرت می‌طلبد، گذر از منافع شخصی کوتاه مدت می‌طلبد. تفکر جهادی تفکری است که اهداف متعالی را می‌فهمد و در عمل منعکس می‌کند. نمونۀ بارز مشی جهادی در «جهاد سازندگی» که از الهام خداوند متعال به حضرت امام بود، متجلی است.

رونق تولید داخلی به عنوان چهره عملیاتی و ستون فقرات اقتصاد مقاومتی

از برهه‌ای به بعد حضرت آقا این عناصر کلیدی و مؤلفه اساسی تشکیل دهنده اقتصاد مقاومتی را چهره‌ای عملیاتی می‌بخشند و از آن به عنوان ستون فقرات اقتصاد مقاومتی یاد می‌کنند؛ و حل مسئله اقتصاد را در گرو آن می‌دانند. این چهره عملیاتی و تحقق بخش اقتصاد مقاومتی جدی گرفتن «تولید داخلی» است.

«ستون فقرات اقتصاد مقاومتى عبارت است از تقویت تولید داخلى.» ‌بيانات رهبری، ج37، ص246 (۱۳۹۴/۰۲/۰۹)

وقتی تقویت تولید داخلی چنین جایگاهی می‌یابد، عملاً تمام خواسته‌هایی که رهبری از اقتصاد مقاومتی توقع داشته‌اند را با رقم خوردن این مهم دست یافتنی می‌دانند؛ لذا ایشان تولید داخلی را مسئله اولویت دار و کلیدی[11]  کشور  می‌دانند؛ اساساً اقتصادی را سالم می‌دانند که بتوانند تولید ثروت کند و آن را عادلانه تقسیم کند؛[12] نقش اول در ساخت یک اقتصاد قوی[13] و مستقل[14] را به تولید می‌دهند؛ تولید را کلید اصلی برای حل مشکل اشتغال، معیشت، کاهش تورم و ایجاد ارزش پول ملّی می‌دانند؛[15] و همانطور که علاج مشکلات کشور را در اقتصاد مقاومتی می‌دانستند اخیراً تصریح می فرمایند که:

«علاج در زمینه‌ی مسائل اقتصاد را ما در این دو سه ساله مرتّباً‌ تکرار کرده‌ایم؛ علاج این است که تکیه کنیم و متمرکز بشویم بر مسئله‌ی تولید»بيانات رهبری، ج ۴۲، ص ۱۶ (۱۳۹۹/۰۶/۱۱)

در بیان صریحی در سی و دومین سالگرد رحلت امام خمینی (ره) محور نجات اقتصاد کشور را تقویت تولید داخلی می‌دانند:

نامزدهای محترم تصمیم بگیرند که اگر چنانچه پیروز شدند و توانستند به مقصود برسند، خودشان را متعهّد بدانند، به اینکه تولید داخلی را تقویت کنند. بارها عرض کرده‌ایم؛ این حرف، حرف متخصّصین اقتصادی هم هست؛ بنده هم مکرّر تکیه کرده‌ام روی این که محور نجات اقتصاد کشور، تقویت تولید داخلی است؛ تقویت تولید داخلی؛ مبارزه‌ی با قاچاق، مبارزه‌ی با واردات بی‌رویّه. (1400/03/14)

بعلاوه خاصیت خنثی‌سازی تحریم‌ها که قبلاً برای اقتصاد مقاومتی بیان فرموده بودند، را به تقویت تولید ملّی داده‌‌اند:

«به نظر ما بهترین و موفّق‌ترین کار برای خنثی کردن تحریمها همین تلاش واقعی -نه تلاش شعاری- برای تقویت تولید ملّی است.» سخنرانی تلویزیونی خطاب به ملت ایران (۱۴۰۰/۰۲/۱۲)

«در مقابله‌ی با تحریم دو راه میتوانیم برویم: یکی اینکه برویم سراغ تحریم‌کننده و از او خواهش کنیم، این یک راه است که در واقع راه ذلّت، راه انحطاط، راه عقب‌ماندگی است. یک راه دیگر هم این است که نیروی داخلی خودمان را فعّال کنیم؛ ما توانایی‌های خوبی داریم؛ این نیروها را فعّال کنیم و کالای تحریمی را در داخل تولید کنیم.»  سخنرانی نوروزی خطاب به ملت ایران (۱۴۰۰/۰۱/۰۱)

«کار عمده خنثی کردن تحریمها است از طریق ایجاد حرکت تولید داخلی و تحرّک اقتصادی داخلی». بیانات در ارتباط تصویری با مردم آذربایجان شرقی (۱۴۰۰/۱۱/۲۸)

برای تحقق تولید داخلی موانعی وجود دارد که کار دولت این است که با حمایت‌های خود این موانع را از سر راه تولید داخلی که در واقع نوک پیکان حضور مردم در اقتصاد و مردم بنیاد کردن اقتصاد است؛ بردارد. این موانع عبارتند از:

«قاچاق، واردات بی‌رویه[16]، فساد مالی، کارشکنی‌های اداری مثل کمک نکردن نظام بانکی به تولید[17]، عدم رعایت حقوق مالکیت، سفته‌بازی و سوداگری‌های زیان‌بخش،[18] پیچ و خم های اداری در اعطای مجوز و صادرات موادّ خام[19]»

این موانع مثل رخنه‌هایی هستند که مانع می‌شوند کارهایی که انجام میگیرد به نتایج خودش برسد، لذا وظیفه دولت این است که با تلاش شبانه‌روزی و خستگی‌ناپذیر و کار پیوسته با همه عوامل رخنه‌زا در مسیر تولید داخلی مبارزه بی‌امان کند؛ دولتِ مبارزه با قاچاق، مبارزه با واردات بی‌رویه، مبارزه با فساد و کارشکنی‌های اداری؛ دولتِ تسهیل کننده در فرایند اعطای مجوز برای تولید داخل و برطرف کننده پیچ و خم‌های اداری در مسیر تولید!

تولید نوک پیکان و ستون فقرات اقتصاد مقاومتی است که چون تولید به دست مردم رقم می‌خورد؛ عملاً مهم‌ترین مؤلفه اقتصاد مقاومتی که مردمی بودن آن بود، را تأمین می‌کند؛ واضح‌ترین و سهل‌ترین ایده‌‌ای که در اینجا توسط مقام معظم رهبری برای تحقق این مهم داده شده است، حمایت از کارگاه‌های متوسط و کوچک  در سطح کشور است.

« یکی از چیزهایی هم که من قبلاً هم سفارش کرده‌ام این است که کارگاه‌های متوسّط و کوچک در سطح کشور باید فعّال بشوند؛ البتّه این کارگاه‌های بزرگ مهمّند برای کشور، امّا گسترش کارگاه‌های کوچک و متوسّط که برای همه‌جا و برای همه فایده دارد، هم تولید ثروت است برای عموم، برای طبقه‌ی متوسّط، برای طبقه‌ی ضعیف، هم ایجاد اشتغال است.» سخنرانی تلویزیونی خطاب به ملت ایران (۱۴۰۰/۰۲/۱۲)

ایشان علاوه بر ثمرات اقتصادی، ثمرات سیاسی و اجتماعی و امنیتی برای رونق تولید داخلی که باعث ایجاد اشتغال می‌شود، قائل هستند و تصریح می فرمایند:

«ایجاد اشتغال فقط برکات اقتصادی ندارد، بلکه برکات اجتماعی هم دارد، برکات سیاسی هم دارد. خود کار و اشتغال برای مردم و بخصوص برای نسل جوان، مایه‌ی نشاط و تحرّک و شوق و زنده بودن و سرحال بودن است. نقطه‌ی مقابل: بیکاری بستر فساد است، بستر بدبینی و بدگویی است، بستر اعتیاد است، بستر انحرافات اخلاقی است، حتّی بستر انحرافات امنیّتی است.» سخنرانی تلویزیونی خطاب به ملت ایران (۱۴۰۰/۰۲/۱۲)

و در نهایت به صراحت از جهاد بودن تولید داخلی سخن به میان می‌آورند و می‌فرمایند:

امروز تولید جهاد است؛ چرا؟ برای خاطر اینکه در معنای جهاد مکرّر گفته‌ایم که جهاد عبارت است از آن تلاشی که ناظر به حمله‌ی دشمن و تحرّک دشمن باشد؛ در مقابل دشمن باشد. هر تلاشی جهاد نیست؛ تلاشی که متوجّه به حمله‌ی دشمن است، این جهاد است.» بیانات در دیدار تولیدکنندگان و فعالان اقتصادی (۱۴۰۰/۱۱/۱۰)

سال 1401 را که نیز در ادامه سال‌های اخیر که تأکید بر روی مسئله تولید بوده، با نام سال «تولید؛ دانش‌بنیان، اشتغال‌آفرین» نام‌گذاری کرده‌اند، در معنای  دانش‌بنیان بودن اقتصاد باز مسئله را به بحث تولید برمی‌گردانند:

«اقتصاد دانش‌بنیان» یعنی چه؟ یعنی اینکه دانش و فنّاوری پیشرفته نقش‌آفرینیِ فراوان و کاملی داشته باشد در همه‌ی عرصه‌های تولید.» سخنرانی نوروزی خطاب به ملت ایران (۱۴۰۱/۰۱/۰۱)

 

در نتیجه همانطور که به صراحت در بیانات چندین سال اخیر رهبر معظم انقلاب امام خامنه‌ای (حفظه‌الله‌تعالی) می‌بینیم، هم گفتمان اصلی مورد نظر ایشان به وضوح روشن است و هم نقاط حدی و تیز آن نیز در بیان ایشان آمده است و دولت اگر می‌خواهد چیزی را به عنوان گفتمان دولت سیزدهم برگزیند، باید روی همین نقطه تأکید کند، که صد البته مسئله‌ی اصلی مردم ما نیز هست و مطمئناً با تأکید روی این گفتمان، زمینه همراهی افکار عمومی مردمی فراهم‌تر و در دسترس‌تر خواهد بود.

 

پاورقی

[1] «اين را قرآن مكرّر بيان كرده است؛ حوادث تاريخى، آن را تبيين و اثبات كرده است؛ ولى بسيارى از ملتها از اين حقيقت غافلند و چون غافلند، عقب مى‏مانند؛ مقهور قدرتهاى استكبارى عالم مى‏شوند؛ از نيرويى كه در اختيار آن‏هاست، از امكان و ظرفيتى كه متعلّق به آن‏هاست، درست استفاده نمى‏كنند؛ قدرتمندان عالم هم از اين غفلت سوءاستفاده مى‏كنند و فرمان مى‏رانند و مقاصد حيوانى و شهوانى و شخصى خودشان را پيش مى‏برند.» (آیت‌الله خامنه‌ای، بيانات در اجتماع بزرگ عزاداران در صحن مطهر امام خمينى ره، 14/3/1379)
[2] «در دنيا يك جنگ عظيم و يك چالش بزرگ برپاست؛ جنگ توپ و تفنگ نيست، اما جنگ‏ اراده‏ها و عزم‏ها و سياست‏ها و تدبيرهاست.

ايران در كجاى اين جنگ است؟ ايران در جبهه ه‏ایی از اين جنگ در مركز فرماندهى قرار دارد كه افراد آن جبهه را ملتها تشكيل مى‏دهند… اتاق فرماندهى اين طرف اين جبهه، ايران است: ايران حزب‏اللّهىِ پُر از عزم و همت، اما با دست خالى… دست اين طرف ـ از لحاظ عُدّه‏ى ظاهرى و پشتيبانيهاى ظاهرى؛ يعنى پول و سلاح و اين‏ها ـ خالى است؛ اما در عين حال دنيا وقتى نگاه مى‏كند، اين دو كفه را برابر، و در يك جاهائى كفه‏ى همين نيروى حزب‏اللّهى را سنگين‏تر مى‏بيند.

چرا سنگين‏تر مى‏بيند؟ مگر ما چه داريم؟ همان احساس حضور! حضور! ما ملتى داريم كه با انقلاب اخت است؛ گره خورده است؛ جوشيده است.

در بين اين ملت كه سطوح گوناگون و مختلفى دارند، روحيه‏ى جمع كثيرى اين است كه هرجا و هر زمان و هرطور كه لازم باشد، سينه‏شان را سپر مى‏كنند و به وسط ميدان مى‏آيند. اين نقطه‏ى قوّت ماست. اين چگونه حاصل شده است؟ با موتور ايمان، با روحيه‏ى انقلاب، با انگيزه‏ى دين؛ اين حقيقتى كه دنياداران او را نفهميدند!»(بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با هزاران نفر از اعضاى بسيج دانشجوئى دانشگاههاى سراسر كشور، 31/ 02/ 1386)
[3] بیانیۀ گام دوم انقلاب اسلامی
[4] http://css.ir/aqcann
[5] من قاطعاً عرض میکنم الگوى اقتصاد مقاومتى کاملاً امکان‌پذیر در شرایط کنونى کشور است. بيانات رهبر معظّم انقلاب اسلامی‏ در دیدار مسئولان نظام ‏02/04/1394
[6] علاج مشکلات کشور، اقتصاد مقاومتى است.  بیانات در دیدار نمایندگان مجلس شوراى اسلامى  04/03/۱۳۹۳ و همچنین تاریخ ۱۳۹۵/۰۵/۱۹
[7] تحریم را با مجاهدتِ در باب اقتصاد مقاومتى بایستى خنثى کرد. بیانات در دیدار مسئولان نظام ‌16/04/۱۳۹۳
[8]اقتصاد مقاومتی مردم‏بنياد است؛ يعنى بر محور دولت نيست و اقتصاد دولتى نيست، اقتصاد مردمى‏ است؛ با اراده‏ى مردم، سرمايه‏ى مردم، حضور مردم تحقّق پيدامى‏كند. / بيانات (01/ 01/ 1393) بيانات در حرم مطهر رضوى
[9]بیانات در دیدار مردم آذربایجان 29/11/1393
[10] شذرات المعارف، آیت‌الله شاه‌آبادی، ص: 75
[11] آنچه بنده در مورد آینده به‌عنوان نقطه‌ی اولویّت‌‌دار و کلیدی به آن نگاه میکنم، عبارت است از تولید؛ تولید ملّی، تولید داخلی. بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی ۱۳۹۶/۰۱/۰۱
[12] هدف اقتصاد کشور چیست؟ هدف اقتصاد عبارت است از تولید ثروت و تقسیم عادلانه‌ی آن. این اقتصاد، اقتصاد سالمی است. بیانات در ارتباط تصویری با مجموعه‌های تولیدی ۱۳۹۹/۰۲/۱۷
[13] در ساخت یک اقتصاد قوی، تولید نقش اوّل را دارد؛ یک تأثیر حیاتیِ غیر قابل انکاری را در اداره‌ی کشور دارد. بیانات در ارتباط تصویری با مجموعه‌های تولیدی ۱۳۹۹/۰۲/۱۷
[14] اقتصاد مستقل، وابسته‌ی به تولید داخلی است، سخنرانی تلویزیونی خطاب به ملت ایران ۱۴۰۰/۰۲/۱۲
[15] تولید کلید اصلی است برای اشتغال، برای معیشت، برای کاهش تورّم، برای ایجاد ارزش پول ملّی؛ تولید واقعاً مادر همه‌ی اینها است؛ بیانات در ارتباط تصویری با جلسه هیئت دولت ۱۳۹۹/۰۶/۰۲
[16] بیانات در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی ۱۳۹۶/۰۱/۰۱
[17] سخنرانی نوروزی خطاب به ملت ایران ۱۴۰۰/۰۱/۰۱
[18] بیانات در ارتباط تصویری با مجموعه‌های تولیدی ۱۳۹۹/۰۲/۱۷
[19] بیانات در ارتباط تصویری با جلسه هیئت دولت ۱۳۹۹/۰۶/۰۲

 

عقیل رضانسب

#یادداشت_305

تلاشی بر توضیح مساله ی “بازتقریر هویت دانش های پیشین” 1

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در این یادداشت و یادداشت بعد قصد دارم پس از ذکر کوتاهی از یک جمله ی بیان شده در جلسه، در حد فهم خودم و در ضمن یک مثال دغدغه ی خودمان در رجوع به پیشینه ی علم کلام را وضوح بیشتری ببخشم.

پیرو طرح بحث خوب برادر علیمردانی در جلسه ی امروز برای بررسی چرایی و لزوم بحث از پیشینه ی علم کلام، بنده نکته ای به این مضمون را عرض کردم: « اگر بخواهیم در رجوع به پیشینه ی علم کلام با صراحت و محوضت بیشتری بهره ی خودمان را ببریم، باید سه چهار قرن اول را بیشتر لحاظ کرد و قرن اخیر را، و تقریبا حدود 10 قرن میانی را باید ندید گرفت؛ چرا که هویت اصلی این دانش در ابتدا متناسب با همان تعریفی که مد نظر ماست (یعنی علم متکفل تامین نو به نوی طعام فکری زندگی دینی) بوده است و بعدها به فراخور ابتلائاتی که برای جامعه ی شیعی پیش آمده است رویکرد عالمان دینی به نحوی شده است که “مسائل” پیشین علم موضوعیت پیدا کرده و تقریبا رسالت علم به حاشیه رفته است. »

در توضیح این مساله باید گفت اساسا هویت غنی فعالیت های مسلمین و خصوصا شیعیان در قرون اولیه ی ظهور اسلام که هنوز فرهنگ اسلامی دست نخورده تر است و حضرات اهل بیت ع خودشان در متن جامعه حضور دارند، بسیار قابل ردیابی و متوقع است. یعنی در مواجهه با نوع فعالیت های اسلامی خصوصا آن دسته از فعالیت هایی که پیگیرانه توسط انسان های شاخص آن زمان از قبیل حضرات اهل بیت ع و اصحاب ایشان انجام میگرفته است باید پر توقع بود و انواع کمالاتی را که ما اکنون به لزومشان پی میبریم و حاجت به آنها را در افق بالایی “حس” میکنیم و با ادبیات خودمان از آنها تعبیر میکنیم، در افعال ایشان باید جستجو کرد و تقریبا باید مطمئن باشیم که آن ها را خواهیم یافت. البته نه لزوما با “ادبیات” ما.

لذا به هنگام مواجهه با تراث علمی خودمان نباید در بند ادبیات گیر کنیم (البته منظورم این نیست که مطلقا از ادبیات خلاص باشیم) و باید با عمق کاوی و ذات پژوهی دغدغه ها و هویت ها (منظور هویت دانش هاست) با آن ها روبرو شویم و از آنها بهره ببریم. مطمئنا این نحوه از مواجهه بهره ی ما را از تراث به مراتب افزایش خواهد داد.

 

برای دیدن بازخورد استاد فلاح کلیک‌رنجه فرمایید!

الف.
بررسی پیشینه برای یک بحث فلسفه کلامی چرا عجیب باشد؟
بحثهای فلسفه کلامی گاهی با رویکرد پسینی است گاهی پیشینی. اگر رویکرد پسینی اتخاذ شود تنها امروز نیست که جای بررسی دارد، بلکه دیروز هم نیازمند کاوش است.

بررسی تاریخی الگوهای متعددی دارد از جمله الگوی تبارشناسانه که باید در فرصت مقتضی دربارۀ آن سخن بگوییم.

ب.
این که چه بر سر این علم آمده است نیازمند یک بررسی تاریخی است. انشاءالله از این موضوع هم غفلت نخواهیم کرد.
طبعاً سؤالی که اینجا مطرح است این است که تطورات این علم چه بوده، اساساً چطور شده که چنین علمی پدید آمده و ابتدا به چه صورت بوده است.
این بررسی از این جهت مهم است که ادعا می شود کلام ابتدا یک وضع طبیعی داشته و الآن هم ما همان وضع طبیعی را پیشنهاد می دهیم.

ج.
“هویت غنی فعالیت های مسلمین و خصوصا شیعیان در قرون اولیه ی ظهور اسلام که هنوز فرهنگ اسلامی دست نخورده تر است و حضرات اهل بیت ع خودشان در متن جامعه حضور دارند، بسیار قابل ردیابی و متوقع است.”

نویسنده در این عبارت دیدگاهی را نسبت به مسلمانان صدر اسلام ابراز می کند که حتماً مهم است. برای آنها هویّتی غنی و برای فعالیتهایشان نوعی خلوص قائل است.
این نکته حتماً مهم است، ولی چطور به دست آمده است؟

د.
ولی نکتۀ دیگری را هم مطرح کرده است که حتماً باید مورد توجه قرار بگیرد و آن حضور حضرات معصومین در میان مردم که به زندگی آنها وزن دیگری می بخشیده است.
یعنی رفتار مؤمنان تحت هدایتهای مستقیم اهل بیت بوده است. این حتماً مهم است.

حفاظت شده: دولت بی پناه

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

دولت سیزدهم فرصت گفتمانی جبهه ی انقلاب

بسم الله الرحمن الرحیم

 

در بیانات استاد در جلسه ی دیروز معضل گفتمانی دولت سیزدهم برآمده از آشفتگی جبهه ی انقلاب تحلیل شد.

اگر این تحلیل را کمی مورد توجه قرار دهیم و مقوله ی تاثیر و تاثرات متقابل دولت و جبهه ی انقلاب را به عنوان یک سوژه مورد تحلیل قرار دهیم شاید بتوانیم زاویه دیدهای متفاوتی را نیز در قبال مساله ی گفتمان دولت سیزدهم بدست آوریم.

به عنوان مثال این مساله قابل بررسی است که اگر چه آشفتگی جبهه ی انقلاب به نحوی است که منجر به فقد گفتمان بُرّنده در دولت شده است، اما آیا اگر دولت بالاخره از باب اضطرار هم که شده گفتمانی را برگزیند، این مساله می تواند گامی در جهت حل آشفتگی جبهه ی انقلاب نیز باشد؟

اگر پاسخمان به این پرسش مثبت باشد در درجه ی اول ضمن استقبال از هر گفتمان مختار احتمالی توسط دولت – که علی القاعده چیز بی ربطی نخواهد بود کما اینکه نیست – از گفتمان ” جمهوریت و عدالت ” استقبال می کنیم.

اما در مرتبه ی بعد و حداقل در چارچوب یک بحث نظری، با عنایت به مجموع شرایط موجود شامل: آشفتگی جبهه، نبود گفتمان بُرّنده در دولت، نبود زیرساخت دندان گیر برای حل سریع آشفتگی جبهه ی انقلاب و … ، به “مساله ی گفتمان حاکم بر دولت” نگاه کنیم شاید پیشنهادات دیگری غیر از اقتصاد مقاومتی هم داشته باشیم.

اقتصاد مقاومتی با توجه به رویکرد ولایی دولت رویکرد قطعی دولت خواهد بود، کما اینکه سیاست رسمی ابلاغی و قانونی کشور نیز هست و آقای رییسی هم در تبلیغات انتخاباتی شان گفته اند و هم در وجود خودشان با عنایت به تجارب قضایی و حقوقی ای که دارند توجه ویژه ای به اسناد بالادستی نظام دارند و خود را ملزم به تبیعت از آن ها میدانند؛ لذا از این نظر شاید چندان جای نگرانی نباشد.