آثار فقدان گفتگو در جامعه علمی حوزه

یکی از مهمترین زمینه های کاربست کلام انقلابی گفتگو است. در گفتگو ذهنیت جامعه فهمیده می شود و می توان برای آن نسخه پیچید. اما آیا گفتگو در شرایط فعلی حوزه جدی است؟
به صورت کلی گفتگو در جامعه علمی حوزه علمیه به دو صورت صورت می گیرد :
یک. گفتگوی استاد با شاگردان خود، به منظور انتقال مطالب علمی و تربیت شاگردان
دو. گفتگوی دو یا سه نفر با هم به عنوان مباحثه، به منظور مرور مطالب علمی مطرح شده در کلاس
اما آیا در جامعه علمی حوزه اساتید صحبت های یکدیگر را هم، می شنوند؟ آیا شاگردان یک استاد، صحبت های اساتید دیگر که اختلاف دیدگاه با استاد خود دارد، یا حتی دیدگاه های وی مخالف با دیدگاه استاد خود است را هم، می شنود؟
با یک نگاه کلی واضح است که شاخص همراهی با اندیشه های دیگران در حوزه بسیار ضعیف است. یا حرف های دیگران شنیده نمی شود، یا برای رد کردن شنیده می شود. هر دو حالت مذکور، تحت عنوان ضعف گفتگو جمع می شود.
بیان دیگر این دغدغه را می توان اینگونه بیان کرد که در جامعه علمی حوزه همدلی وجود ندارد. همدلی که نباشد، نهایتا مناظره رخ می دهد و دو طرف مذاکره به دنبال رد نظریات طرف مقابل و اثبات نظریات خود می باشند. اما نه با این قصد که به دنبال این باشیم که صحبت های طرف مقابل را بشنویم و نقاطی که به آن اشاره می کند را بشناسیم و …

کتاب «ساکن خیابان ایران»

چند کلمه معرفی کتاب:
کتاب «ساکن خیابان ایران» شامل یک مقدمه و ۱۲ جستار و یادداشت است. این نوشته در موضوع تشیع و دینداری در جامعه‌ی معاصر و یا به عبارت دیگر تحلیل وضعیت سیاسی-مذهبی معاصر ایران است. محسن حسام مظاهری، نویسنده این این اثر، پژوهشگر مطالعات اجتماعی تشیع است و اکثر این یادداشت‌ها را در کانال تلگرامی خود منتشر کرده است و اکنون در قالب این نوشتار به چاپ رسیده است.

با وجود آنکه هنوز سه جستار پایانی از این کتاب برای مطالعه باقی مانده است، در خصوص این نوشتار یک یادداشت اولیه تقدیم می‌شود و اگر تا پایان کتاب نظرم تغییر پیدا کرد یادداشت دیگری خواهم نگاشت ان‌شاء الله.

قلم نویسنده در این کتاب روان بود و یادداشت‌ها خوش‌خوان و با توجه به اینکه یادداشت‌های کوتاه بودند ولی جامعیت لازم را تا حدی داشت و ورود و خروج‌ها و ربط‌های مباحث مطرح شده در یادداشت‌ها و پیوند‌ها قابل قبول بودند و به خواننده احساس آشفتگی دست نمی‌داد. و البته این که برای انتشار در کانال تلگرامی نگاشته شده بود هم در این بی‌تاثیر نبوده است.

یکی از مشکلاتی که معمولا بنده با این دسته از تحلیل‌ها دارم در این است که تلاش می‌شود تماما آنچه را از دانش غربی جامعه‌شناسی کسب کرده‌اند، بر جامعه ایرانی-شیعی هم تطبیق دهند و پایه تحلیل‌ها را براساس آن دانش بگذارند، در حالی که برای شناخت جامعه ایرانی-شیعی به خصوص پس از انقلاب اسلامی، نیاز به جامعه‌شناسی خاص و بومی است و در بسیاری از مواقع جامعه‌شناسی مرسوم توان تحلیل و شناخت این مردم را ندارد؛ به عنوان نمونه توان تحلیل وقایع مذهبی چون شب‌های قدر، محرم، اربعین را ندارد.
این مشکل در مواجهه‌ی با این نوشتار هم وجود داشت به عنوان نمونه همین دوگانه‌ای که تحت عنوان مذهبی و غیرمذهبی مطرح می‌شود که انگار ناچارا باید تمام افراد جامعه را در این دوگانه جای داد. اما گذشته‌ی از همه‌ی این‌ها روی موضوع جالبی دست گذاشته است؛ حیات مذهبی جامعه ایرانی و تاثیرات حاکمیتی بر آن.

و در پایان اینکه حس اولیه من، مبالغه و اغراق نویسنده در نقد فضای دین‌داری برخواسته از حاکمیت است؛ در تلاش است هر آنچه در باب دینداری در فضای حاکمیت شکل گرفته است را نقد کند.

کلام، دانشی عقب مانده

بسم الله الرحمن الرحیم

  • در دهه های اخیر، اندیشمندان سعی در تغییر ساختار کلام داشته اند و برای آن عناوین مختلفی را اتخاذ کرده اند. از کلام انقلابی گرفته تا کلام نوین و منظومه فکر و نظام اندیشه و کلام جدید و الهیات نوین و الهیات کاربردی و فلسفه دین و …
  • این تغییر ساختار و تغییر عنوان فریاد یک دغدغه اساسی است. دغدغه عقب ماندگی دانش کلام از زیست اجتماعی، دانش ها اساسا برای کمک به حل مسائل گستره های اجتماعی شکل می گیرند. فلذا وقتی دانشی توانایی و قابلیت حل مسئله در آن گستره اجتماعی را از دست می دهد، دیگر در آن جامعه ارزش و جایگاهی ندارد.
  • دانش کلام به دلایل مختلفی که قابل بررسی هست در طول تاریخ، دچار یک عقب ماندگی جدی شده است، و این عقب ماندگی دانشی، سبب عقب ماندگی در زیست جامعه شیعی شده است. فلذا مشاهده می شود که جامعه شیعی نسبت به فهم مسئله های تمدنی و اتفاقات مهم، دچار یک عقب ماندگی و تعویق تمدنی است.
  • به نظر می رسد تمام تلاش های اندیشمندان برای اصلاح ساختار کلام ، درصدد حل این دغدغه می باشد. و تفاوت در نحوه ی ورود و شناسایی خلا اصلی می باشد.
  • البته که این عقب ماندگی تمدنی و عقب ماندگی دانش کلام، یک رابطه دوسویه دارند. یعنی به همان میزان که کم توجهی دانش کلام به مسائل تمدنی در این عقب ماندگی دخیل بوده است، به همان میزان عدم توجه جامعه به کلام در این عقب ماندگی نقش داشته است.

کلام انقلابی، دانش تمدن ساز

کلام انقلابی، دانش تمدن ساز

    • تمدن، عينيت يافتن ارزشها و مطلوبهای انسـانى در بسـتر حيـات فـردی و اجتماعى است. البته مراد از عينيت نيز تنها جنبه های كالبدی واقعيت نيست، بلكـه ابعـاد نـرم فرهنگى نيز كه همان انگاره ها، ارزشهـا، رويكردهـا و روشهـا هسـتند در نظـر اسـت. ايـن تعريف نه تنها مجموعه عناصر فرهنگى را كه سازنده كالبدهای تمدنى هستند در برمی گيرد، بلكه فرايندهای بين اذهانى حاصل از تمدن )فرهنگ بَعد از تمدن( را نيز شامل می شود.
      • مقاله ظرفیت های دانش کلام در مطالعات تمدنی – استاد محمدتقی سبحانی
    • شاید بتوان این گونه ادعا کرد که 3 دانش دغدغه تحقق این مطلوب را دارند. دانش فلسفه، دانش فقه و دانش کلام. اما کدام یک از این دانش ها در خط مقدم تحقق ایجاد یک تمدن قرار دارند؟
    • اساسا مطالعات تمدنی از مسائل بینا رشته ای می باشد و قطعا در تحقق این مطلوب به هر سه علم احتیاج هست. اما مسئله اصلی بر سر حضور در خط مقدم می باشد. دعوا بر سر این است که تعیین حد و حدود حضور هر علم بر عهده کیست؟ آیا علمی دیگر باید این را مشخص کند و یا از میان همین علوم، علمی در این قامت می ایستد؟
    • به نظر می رسد این علم کلام هست که در خط مقدم جبهه مطالعات تمدنی ایستاده است و سعی در تحقق آن دارد. زیرا همان طور که بیان شد، سامان ذهن و اندیشه دینی جامعه بر عهده کلام هست. این برساخت، همان عقلانیت اجتماعی است که جامعه به سبب آن در مسیر تحقق تمدن گام برمیدارد فلذا این علم کلام است که ذهن و اندیشه جامعه را جهت می دهد و با ساخت عقلانیتی ویژه، حدود و ثغور دانش های دیگر را مشخص می کند.
    • فلذا علم کلام، یک دانش تمدن ساز می باشد که غنا و فهم راهبردی آن، بسط و گسترش علوم دیگر را نیز در جامعه مشخص می کند.
    • البته نکته ای که در این جا باید بیان شود این است که مراد ما از کلام در اینجا، کلام مطلوب و یا همان کلام انقلابی است و الا کلام کلاسیک و سنتی، توان و قدرت این امر مهم را ندارد.