کلام را از سرحدات برگردانید

نباید کلام را صرفا به سرحدات تفکر دینی فرستاد و توقع داشت که فقط از قلمرو دینی دفاع کند. نباید صرفا جنبه دفاعی به کلام داد، شاید در بسیاری از مواقع حمله و هجمه لازم باشد. یک قدم جلو‌تر هم اینکه نباید کلام را اینگونه روی ملحد و کافر متمرکز کرد و او را موظف دانست که صرفا در مبارزه برون دینی با ملحد و کافر باشد، بلکه ما در درون دین و جامعه دینی هم نیازمند کلام هستیم، محتاجیم کلام به جامعه دینی هم رسیدگی کند و مدام در مرز‌ها نباشد. و این احتیاج صرفا نیاز از جنس مبارزه‌ای و دفاعی نیست که گفته شود به هرحال کلام به شبهات هم می‌پردازد، خیر این جامعه دینی نیاز به اندیشه دینی دارد، یک اندیشه‌ای که از جنس طعام است و برای او آماده شده است. اگر نگوییم از عمده وظایف کلام این است، باید قبول کرد که این هم از وظایف کلام است. ممکن است اصلا شبهه‌ای مطرح نباشد، ولی یک اندیشه‌ای در جامعه وجود داشته باشد که نیازمند ارتقا و ویرایش است؛ به عنوان مثال اندیشه‌ای که نسبت به معاد و یا مرگ وجود دارد، اگر این باور‌ها ویرایش شود و ارتقا یابد قطعا در حیات و زیست جامعه تاثیری شگرف خواهد داشت.

حفاظت شده: تاملی در معنای کلام انقلابی و حلقه اندیشه کلامی

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

فعل الهی انقلاب

متقین همان صادقان شریعت خداوند، که ایمان را نه دیگر عاریه ای در در دست دارند و نه با اندک لَمم منحرف می شوند. متقین ایمان را با تمامی لوازمش پذیرفته اند، و بانشستن بر سفره قرآن هدایتشان افزوده می شود. متقین قرآنی همان حزب الله هستند که وعده فلاح در دنیا و  اخرت به آنها داده شده است.

موعظه، شفا للصدور و هدایت همه برای متقین است آن گاه که در درک درستی از محضریت در برابر خداوند و حی بودن قرآن داشته باشند و متنبه باشند در برابر چه عظمتی نشسته اند.

نسبت هدایتی خداوند با متقیان را به چند صورت میتوان تصویر کرد:

  1. هدایت تشریعی : در این هدایت خداوند اوامر را به متقین می رساند، و این متقی است که باید در چارچوب شریعت با اقدامات خود به مطلوب دست پیدا کند.پروردگار هادی اوست اما به اندازه رساندن تکلیف و وظیفه متقین.
  2. هدایت تکوینی: هدایتی است که قلب ها را متنبه می کند، التفات و توجه می آورد، با خود هدایت اثر محقق می شود،صاحب نفسی را تصور کنید که با نشستن در برابر وعظ او تحول پیدا می کنیم، متنبه می شویم. نه آن که این اثرات متوقف بر فعل ما باشد.
  3. فعل خداوند: این جا دیگر هدایت نیست، شعاع عمل انسانی چنان محدود است که قادر نیست بعضی از افعال را در این دنیا رقم بزند. نیازمند فاعلی غیر از بشریت است. انقلاب اسلامی علاوه بر دو هدایت بالا فعل الهی بود، این گستردگی و شمولیت دربرابر یک تاریخ سلطنت تنها با فاعلیت خود خداوند در صحنه رقم خواهد خورد. به همین خاطر انقلاب هم درک توحیدی انسان ها است و هم فعل خود خداست.

آیا “سلام فرمانده” یک اثر هنری است ؟ ( 3- فرم و محتوا )

اگرچه بخشی از هنری بودن یک اثر به فرهنگ، اعتقادات، محل زندگی و اقتضائات زمان بر میگردد. اما یکسری قواعد کلی نیز برای زیبایی وجود دارند که در همه زمینه ها و زمانه ها صادق اند. این قواعد در زمینه های مختلف هنری نیز خودشان را تطبیق میکنند. به نظر میرسد این قواعد ریشه هایی تکوینی در جهان هستی یا در فطرت انسان داشته باشند.

یکی از اصلی ترین این قواعد،کنتراست یا تعارض معرفی شده است.

مصادیق اسفتاده از این قاعده برای زیبایی بخشی به اثر را میتوان در ترکیب صدای بم و زیر در تواشیح اسماء الحسنی، در تریب دو رنگ معارض در لوگوی همراه اول و ایرانسل، یا حتی در بیت سعدی : هرگز حدیث حاضر غائب شنیده ای؟ من در میان جمع و دلم جای دیگر است و موارد بسیار دیگر مشاهده کرد.

( اینکه این قاعده را تضاد منطقی بنامیم و ایده دیالکتیک را پشتیبان آن بدانیم با اینکه این قاعده را تقابل منطقی و اعم بدانیم و مثلا ایده تناکح را پشتیبان آن بدانیم، احتمالا در آثار تولیدی اثرگذار خواهد بود )

این غیریت ها هم در فرم و هم در محتوای  اثر “سلام فرمانده” به خوبی قابل مشاهده است.

همان کسی که با دست های کوچکش برای سلامتی فرمانده دعا میکند، حاضر است جانش و جان عزیز ترین افراد خانواده اش را برای او فدا کند ! او کوچک است اما قیام میکند ! این ترکیب حماسه و عاطف است.

همچنین است ترکیب تک خوانی و گروه سرود ، همچنین است ترکیب صدای بم مداح و صدای زیر کودکان

حتی همان غیریت و تعاملی که مطلوب است میان مردم و حاکمیت برقرار باشد، در ترویج این سرود مشاهده شده است. اثری از پایگاهی مردمی تولید شده و صدا و سیما به عنوان رسان حاکمیت آن را پخش میکند بع دمردم آن را بازتولید میکنند و …  امید است که این اثر ( و هر اثر هنری انقلابی دیگری ) این نقاط مثبت را قدر بداند و نقائص را نیز بپذیرد.

آیا “سلام فرمانده” یک اثر هنری است ؟ ( 2- فرم )

هنری بودن یک اثر از کجا آغاز میشود؟ تعریف های متعددی برای هنر ارائه شده است که عام ترین آنها ” زیبایی” است.

عکس زیبا، نقاشی زیبا، موسیقی زیبا، معماری زیبا و همچنین کلام زیبا که در فرهنگ اسلامی-عربی بیشتر مورد توجه قرار گرفته و رشته های علمی برای آن تدوین شده است همگی مصداق هنر هستند.

البته این تعریف از هنر بیانگر یک حقیقت مهم است. در زبان فارسی، خود کلمه ی “زیبا” گویای این حقیقت است. زیبندگی که ریشه اسم فاعل زیباست طبق لغتنامه دهخدا بمعنای لیاقت و سزاورای است. پس زیبایی یعنی مناسبت

اگر هنر به معنای زیبایی و زیبایی بمعنای مناسبت و سزاواری باشد، آنگاه یک اثر ممکن است در فرهنگی هنری تلقی شود و در فرهنگ دیگر غیر هنری ! حتی ممکن است این مسئله بین افراد هم جریان داشته باشد. میتوان نام این اتفاق را نسبیت هنر گذاشت.

ممکن است یک اثر بی محتوا باشد، اما در جایی که محتوایی حاضر است، قطعا اقتدار در آن اثر از آن محتواست ! محتواست که فرم را به استخدام خود در می آورد. فرم، کارش زیبندگی است و هرچه زیبنده ترباشد بهتر ! زیبندگی هم در تناسبی میان محتوا و فضای فرهنگی اجتماعی تخاطب تعین می یابد.

گوشه های موسیقی ایرانی مانند افرادی هستند که هرکدام یک مهارتی دارند و کنار هم ایستاده اند تا محتوایی بیاید و آن ها را به استخدام خود دربیاورد. خالق اثر باید با توجه به محتوای خود و فضای تولید اثر، یکی از این ها را انتخاب کند.

دو اثر ” ممد نبودی ببینی” و “کجایید ای شهیدان خدایی” هر دو در حال و هوای بعد از نبرد ساخته شده اند اما یکی از فرم مناسب با داغ فراغ و دوری و حسرت جاماندن استفاده کرده و دیگری از فرمی مناسب حماسه و  پیروزی و ثمردهی ! میتوانید در ذهن خودتان جای فرم این دو شعر را با هم عوض کنید ؟ یعنی کجایید ای شهیدان خدایی را نه با فرم معروف که با فرمی حماسی بخوانید و ممد نبودی ببینی را با فرم حزن آلود ، نتیجه این کار اثر انتخاب فرم را نشان خواهد داد.

اما بعد

چند نکته در باب نکات فرمی اثر سلام فرمانده به چشم میخورد :

  1. فارغ از اینکه به فرم این اثر فکر شده است یا نه؟ و علی رغم اینکه معتقدم در این اثر هم مانند اکثر آثار انقلابی، کفه ترازو به سمت محتوا سنگینی میکند. ( درست و غلطش را کار نداریم) ، اما فرم موسیقی به طور کلی با محتوا همراه است . بلکه میتوان نقاط مثبت این همراهی را نشان داد :

در یادداشت قبل گفته شد که نقطه اصلی محتوا ولایت است و میدانیم که نقطه اصلی ولایت ، ولی است ! آهنگ اثر تاکید ویژه ای بر لفظ “فرمانده” دارد. برخی اعتراض فرموده بودند که معلوم نیست فرمانده کیست ؟ امام زمان است ؟ حضرت آقاست ؟ حاج قاسم است ؟ یا فرد دیگری ؟!

به نظر میرسد همین ابهامی که در معنای فرمانده ایجاد میشود یک موفقیت است! موفقیت در تبیین طولی از ولایت!

  1. حضور یک تک خوان در کنار یک گروه سرود تفاوت فرم مطلوب را با فرم غربی که روی یک خواننده یا نهایتا گروهی 3،4 نفره تمرکز میکند و فرم شرقی که تک خوان را به رسمیت نمیشناسد و توده ای را مشغول سرود میخواهد مشخص میکند. خصوصا اینکه  تفاوت سنی  تک خوان و نوع قرار گرفتن او باز هم بحث ولایت را که نقطه تمرکز محتوا بود تقویت میکند.
  2. نکات مثبت دیگری هم در فضای فرمی وجود دارد که قابل توجه است : مانند حضور دختربچه ها، مکان مناسب برای اجرای سرود، آغاز شعر با استغاثه به امام زمان(عج) و تامین اصالت از این جهت و …

آیا “سلام فرمانده” یک اثر هنری است ؟ ( 1- محتوا )

نکته : در این یادداشت بناست به عوامل موفقیت و اثرگذاری نماهنگ ” سلام فرمانده” پرداخته شود و ای هرگز به معنای بی نقض بودن و بی نیازی این اثر از نقد نیست ! البته ما در مسیر بهره بردن از تک تک تجربه ها برای اعتلای گفتمان اسلام ناب و  تقرب به حیات طیبه هم نیازمند نقد نقائص پدیده های موجود هستیم تا مرتکب نشویم و هم نیازمند برجسته سازی نقاط قوت پدیده های موجود هستیم تا تقویت نموده و بازتولید نماییم.

اما بعد

یک اثر هنری قبل از اینکه جنبه هنری اش برحسته باشد، اولا یک اثر انسانی است که در حوزه ارتباطات تعریف میشود.

بسیاری از منابع علمی هنر را به حکم انتقال مفاهیم از ذهنی به ذهنی دیگر، یکی از انحاء زبان شناخته اند.

پس قبل از اینکه بخواهیم اثر “سلام فرمانده” را بعنوان یک اثر هنری مورد بررسی قرار بدهیم، میتوانیم در یک لایه عقب تر ، بعنوان یک اثر انسانی ه وطیفه انتقال محتوا را دارد وذیل مفهوم زبان تعریف میشود، به این اثر نگاه گنیم.

اصلی ترین نقطه و محل تمرکز پدیده زبان، بلکه علت غائی این پدیده، انتقال محتواست. گزاف نیست اگر بگوییم در حالت عادی محور و موضوع یک اثر زبانی، محتوای اوست.

اگر از متن شعر این سرود بخواهیم چند کلیدواژه را استخراج کنیم، احتمالا شامل کلماتی مانند فرمانده، غیور، سردار، بیا، قیام، فدا، سرباز، نظام، فراخوان در کنار عشق و گرفتاری و هواداری و دعا و با تطبیق روی دهه نودی ها و 1400ی ها  . همچنین پیشوایی سید علی (حفظه الله)

به نظر میرسد نخ تسبیحی که تک تک این کلمات را به یکدیگر مربوط میکند، مفهوم “ولایت” است.

ولایت از طرفی هویت روحی و معنوی دارد و از طرفی مستلزم اطاعت و سربازی و جان نثاری است و از طرف دیگر در طول ولایت امام معصوم(ع) بر ولایت فقیه نیز تطبیق میکند.

ولایت عامل اجتماع و امت شدن یک امت است.

محتوای این اثر قصد دارد ولایت را با یک تقریر مطلوب، برای نسل جدید ، بتمامه و با صراحت مطرح کند. البته شاید عبارت دقیق تر اثاره این مفهوم است نه طرح آن !

محتوای این اثر اگرچه با استغاثه به امام زمان (عج) آغاز میشود اما برآیند کلی آن مانند معمول آثار مربوط به حضرتشان به حسرت و آه ختم نمیشود و به نوعی دارد تقریری فعال و استاندارد از انتظار ارائه میدهد. این مسئله در فرم موسیقی اثر نیز نسبتا رعایت شده که در یادداشت بعد به آن خواهیم پرداخت.

گسترهای نوین معرفت در اسلام (راز پاسخگو بودن اسلام به سؤالات جدید)

اگر در فلسفه‌ی کلام انقلابی یکی از مقدمه‌های لازم نشان دادن رابطه اسلام و معرفت است، که حال بخواهیم معرفت همراه فرد (کلام انقلابی) را سوختبار او برای همه حرکت‌هایش بدانیم، باید بعد از نشان دادن اهتمام اسلام به معرفت، به این سؤال پاسخ بدهیم که آیا اسلام می‌تواند به سؤالات معرفتی جدید و نو شوشنده‌ی بشر پاسخ بدهد؟

این سؤال یکی از مهم‌ترین سؤالاتی است که متکلمین باید به آن پاسخ بدهند؛ یک پاسخ که در جزوه «فلسفه‌ی کلام انقلابی» اثر جناب استاد فلاح آمده است، این است که اسلام به خاطر داشتن محتواها و مفاد تفاوت آفرین مکتب‌ساز شده است و این مکتب با زیربنای فکری متفاوتی که ارائه می‌دهد، توان پاسخگویی به همه سؤالات جدید را ایجاد کرده است. تفاوت‌آفرین‌ترین سخن اسلام هم عبارت است از توحید. توحید یک مکتب ساخته که می‌تواند با رویکردی توحیدی به همه سؤالات و دغدغه‌های انسان پاسخ بدهد.

پاسخ دیگری که به نظر می‌رسد می‌توان مطرح ساخت این است که اسلام به دلیل به رسمیت شناختن منابع مختلف معرفت، توان بررسی هر سؤال و پاسخ به آن را یافته است. اسلام هم منبع وحی الهی را خود عرضه کرده است آن هم با همان ویژگی که محتواهایی عرضه کرده که این محتواها نفی‌ها و اثبات‌هایی برای همه زمان‌ها و همه سؤال‌های بشر در دل خود دارد؛ علاوه بر این منبع عقل را به رسمیت شناخته، منبعی که دارایی انسان است و انسانیت انسان به اوست، و با مراعات قواعد و قوانین عقلی و با تعامل با وحی به عنوان برترین فهم که خود عقل بعد از علم به محدودیت خود، این برتر بودن را ثابت می‌کند؛ توان پاسخگویی به سؤالات جدید را یافته است. علاوه بر آن اسلام منبع معرفت و شهود را نیز به رسمیت شناخته و مسیری برای بهره مندی از آن‌ها در فهم دینی تعریف کرده و همین نو شوندگی اسلام را باعث شده است.

 

پاسخ‌های شهید مطهری به این سؤال

شهید مطهری در بررسی‌های خود برای پاسخ به این سؤال عواملی چند را بر می‌شمرند:[1]

راز اينكه دين مقدس اسلام با قوانين ثابت و لايتغيرى كه دارد با توسعه تمدن و فرهنگ سازگار است و با صور متغير زندگى قابل انطباق است چند چيز است و ما قسمتى از آنها را شرح مى‏دهيم.

  1. توجه به روح و معنى و بى‏تفاوتى نسبت به قالب و شكل‏

اسلام به شكل ظاهر و صورت زندگى كه وابستگى تام و تمامى به ميزان دانش بشر دارد نپرداخته است. دستورهاى اسلامى مربوط است به روح و معنى و هدف زندگى و بهترين راهى كه بشر بايد براى وصول به آن هدفها پيش بگيرد. علم نه هدف و روح زندگى را عوض مى‏كند و نه راه بهتر و نزديكتر و بى‏خطرترى به سوى هدفهاى زندگى نشان داده است. علم همواره وسايل بهتر و كاملترى براى تحصيل هدفهاى زندگى و پيمودن راه وصول به آن هدفها در اختيار قرار مى‏دهد.

اسلام با قرار دادن هدفها در قلمرو خود و واگذاشتن شكلها و صورتها و ابزارها در قلمرو علم و فن، از هرگونه تصادمى با توسعه فرهنگ و تمدن پرهيز كرده است؛ بلكه با تشويق به عوامل توسعه تمدن يعنى علم و كار و تقوا و اراده و همت و استقامت، خود نقش عامل اصلى پيشرفت تمدن را به عهده گرفته است.

  1. قانون ثابت براى احتياج ثابت و قانون متغير براى احتياج متغير

اسلام براى احتياجات ثابت بشر قوانين ثابت و براى احتياجات متغير وى وضع متغيرى در نظر گرفته است.

پاره‏اى از احتياجات، چه در زمينه فردى و شخصى و چه در زمينه‏هاى عمومى و اجتماعى وضع ثابتى دارد، در همه زمانها يكسان است. آن نظامى كه بشر بايد به غرايز خود بدهد و آن نظامى كه بايد به اجتماع خود بدهد از نظر اصول [و] كليات در همه زمانها يكسان است.

قسمتى ديگر از احتياجات بشر احتياجات متغير است و قوانين متغير و ناثابتى را ايجاب مى‏كند. اسلام در باره اين احتياجات متغير وضع متغيرى در نظر گرفته است، از اين راه كه اوضاع متغير را با اصول ثابتى مربوط كرده است و آن اصول ثابت در هر وضع متغيرى قانون فرعى خاصى را به وجود مى‏آورد.

در اسلام يك اصل اجتماعى هست به اين صورت: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ»[2] يعنى اى مسلمانان، تا آخرين حد امكان در برابر دشمن نيرو تهيه كنيد. از طرف ديگر در سنت پيغمبر يك سلسله دستورها رسيده است كه در فقه به نام «سبق و رمايه» معروف است. دستور رسيده است كه خود و فرزندانتان تا حد مهارت كامل، فنون اسب سوارى و تيراندازى را ياد بگيريد. اسب دوانى و تيراندازى جزء فنون نظامى آن عصر بوده است. بسيار واضح است كه ريشه و اصل قانون «سبق و رمايه» اصل «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» است؛ يعنى تير و شمشير و نيزه و كمان و قاطر و اسب از نظر اسلام اصالت ندارد؛ آنچه اصالت دارد نيرومند بودن است، آنچه اصالت دارد اين است كه مسلمانان در هر عصر و زمانى بايد تا آخرين حد امكان از لحاظ قواى نظامى‏ و دفاعى در برابر دشمن نيرومند باشند.

  1. مسأله اهم و مهم (جنبه عقلانی دستورات دینی)

يكى ديگر از جهاتى كه به اسلام امكان انطباق با مقتضيات زمان مى‏دهد، جنبه عقلانى دستورهاى اين دين است. اسلام به پيروان خود اعلام كرده است كه همه دستورهاى او ناشى از يك سلسله مصالح عاليه است، و از طرف ديگر در خود اسلام درجه اهميت مصلحتها بيان شده است. اين جهت، كار كارشناسان واقعى اسلام را در زمينه‏هايى كه مصالح گوناگونى در خلاف جهت يكديگر پديد مى‏آيند آسان مى‏كند.

اسلام اجازه داده است كه در اين گونه موارد كارشناسان اسلامى درجه اهميت مصلحتها را بسنجند و با توجه به راهنماييهايى كه خود اسلام كرده است مصلحتهاى مهم‏تر را انتخاب كنند. فقها اين قاعده را به نام «اهم و مهم» مى‏نامند.

  1. قوانينى كه حق «وتو» دارند

يكى ديگر از جهاتى كه به اين دين خاصيت تحرك و انطباق بخشيده و آن را زنده و جاويد نگه مى‏دارد اين است كه يك سلسله قواعد و قوانين در خود اين دين وضع شده كه كار آنها كنترل و تعديل قوانين ديگر است. فقها اين قواعد را قواعد «حاكمه» مى‏نامند، مانند قاعده «لا حَرَج» و قاعده «لا ضَرَر» كه بر سراسر فقه حكومت مى‏كنند. كار اين سلسله قواعد كنترل و تعديل قوانين ديگر است. در حقيقت، اسلام براى اين قاعده‏ها نسبت به ساير قوانين و مقررات حق «وتو» قائل شده است.

  1. اختيارات حاكم‏

علاوه بر آنچه گفته شد يك سلسله «پيچ و لو لا» هاى ديگر نيز در ساختمان دين مقدس اسلام به كار رفته است كه به اين دين خاصيت ابديت و خاتميت بخشيده است.

مرحوم آية اللَّه نائينى و حضرت علامه طباطبايى در اين جهت بيشتر بر روى اختياراتى كه اسلام به حكومت صالحه اسلامى تفويض كرده است تكيه كرده‏اند.

  1. اصل اجتهادپذیری

اقبال پاكستانى مى‏گويد: «اجتهاد قوه محركه اسلام است». اين سخن سخن‏ درستى است اما عمده خاصيت «اجتهادپذيرى» اسلام است.

 

[1] مجموعه آثار شهيد مطهري (نظام حقوق زن در اسلام)، ج‏19، ص: 117 تا 123

[2] ( 1). انفال/ 60.