کرامت انسان
در مکاتب مختلف الهی و بشری بر کرامت انسان تأکید شده است، از نظر اسلامی کرامت انسان دو گونه است:
-
کرامت ذاتی
انسان به دلیل بهره مندی از مختصات وجودی نسبت به همه موجودات عالم برتر دانسته شده، تا جایی که خداوند به خاطر خلق او خود را احسن الخالقین[1] مینامد که به تبع انسان نیز احسن مخلوقین میشود. همچنین انسان تا جایی شریف دانسته شده که «خلیفهی خدا»[2] بر زمین نام گرفته است.
تفاوت انسان با بقیه مخلوقات که او را چنین کرامتی بخشیده است به چیست؟
به نظر میرسد که عنصر تفاوتساز در شخصیت انسان نسبت به موجودات مادی و مجرداتی چون ملائکه ظرفیت او بر مظهریت جامع اسماء و صفات الهی باشد، که رسیدن به این ظرفیت با امکان حرکت برای او که در عنصر اختیار و آزادی بروز میکند؛ باشد.
انسانی که ظرفیت و امکان خلیفهالله شدن در زمین و قرب الهی تا جایی که یدالله و وجه الله و … شود را دارد، از همه مخلوقات برتر است و این یک کرامت ذاتی به او او میبخشد.
انسان دارای یک فطرت الهی است، که با شکوفا شدن این فطرت امکان قربی که در وهم نیاید را دارد.
ثُمَّ دَنٰا فَتَدَلّٰى ﴿النجم، 8﴾ فَكٰانَ قٰابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنىٰ ﴿النجم، 9﴾
-
کرامت ارزشی
گونه دوم کرامت انسانی که ناشی از همان کرامت ذاتی اوست، این است که انسانی که در جهت شکوفایی فطرت خود و تقرب الهی حرکت میکند، به دلیل اینکه این ظرفیت را در مسیر درست خود به راه انداخته است، نسبت به سایر انسانها شریفتر است و هر چه در این مسیر گام بیشتری برداشته باشد، از کرامت بیشتری برخوردار است.
يٰا أَيُّهَا اَلنّٰاسُ إِنّٰا خَلَقْنٰاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثىٰ وَ جَعَلْنٰاكُمْ شُعُوباً وَ قَبٰائِلَ لِتَعٰارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اَللّٰهِ أَتْقٰاكُمْ إِنَّ اَللّٰهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ ﴿الحجرات، 13﴾
آزاداندیشی و کرامت انسان
انسانی که دارای یک کرامت ذاتی است و هر چه که امکاناتی که در اختیار او قرار داده شده را در جهت شکوفایی این کرامت ذاتی به کار بگیرد، شریفتر میشود؛ از عوامل مختلفی برای این شکوفایی میتواند بهره ببرد، یا بهتر است بگوییم برای بروز و ظهور این کرامت ذاتی عوامل مختلفی میتوانند کمک کننده باشند.
از آنجا که اولین پرتو این کرامت که انسان به خاطر آن خلیفهالهی و اشرف مخلوقین شده است، قدرت انتخاب و آزادی و حرکت او بوده است، قطعاً مهمترین ارزشی که در جهت کرامت انسان میتواند به کار آید ارزش «آزادی» است.
انسان با آزاد بودن و اعمال اراده میتواند در مسیر حرکت کمالی خود سیر صعودی بپیماید، و آزادی نیز شعب مختلفی دارد که یکی از شعب آن «آزاداندیشی» است، که در آن انسان باید اغلال را از «اندیشهی» خود که مهمترین عامل آگاهی اوست و آگاهی هم مهمترین عنصر در اراده است، و اراده نیز عامل حرکت انسان است؛ بردارد.
جوهره «آزاداندیشی» حقگرایی و حقپذیری است و انسان بناست که با حرکت به سمت حق این شرافت ذاتی خود را به بروز و ظهور برساند، لذا فرد آزاداندیش و جامعهای که در آن فرهنگ آزاداندیشی حاکم شده باشد، مسیری هموار در مسیر صعودی کمالی خود دارند و فرصت بهتری برای بروز این کرامت ذاتی خود و رسیدن به شرافتی که در حق اوست، پیش رو دارد.
#یادداشت_367
عقیل رضانسب 14020717
[1] ثُمَّ خَلَقْنَا اَلنُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا اَلْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا اَلْمُضْغَةَ عِظٰاماً فَكَسَوْنَا اَلْعِظٰامَ لَحْماً ثُمَّ أَنْشَأْنٰاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبٰارَكَ اَللّٰهُ أَحْسَنُ اَلْخٰالِقِينَ ﴿المؤمنون، 14﴾
[2] وَ إِذْ قٰالَ رَبُّكَ لِلْمَلاٰئِكَةِ إِنِّي جٰاعِلٌ فِي اَلْأَرْضِ خَلِيفَةً … ﴿البقرة، 30﴾