آزمونک ۵: طیف کنش‌گران عرصه گفتمان‌سازی

۱. رهبران علمی:

آن دسته از دانشمندان حوزوی که در افق «اندیشه مکتب امام» تولید علم می‌کنند؛ این تولید علم خواه ناخواه منجر به یک جریان علمی می‌شود.

آن دسته از بزرگان و نخبگان علمی که تولید علم ندارند و یا در افق «اندیشه مکتب امام» تولید علم نمی‌کنند، از این دسته خارج هستند.
کمی افزوده: چرا در این بخش از نخبگان علمی استفاده نمی‌شود؟ و به عبارت دیگر چرا نیاز به جریان‌سازی است؟ شاید بتوان افزود که صرف نخبگی علمی ولو در افق مکتب امام، نمی‌تواند به خوبی پیشتیبان گفتمان‌سازی باشد؛ به تعبیری نیاز است یک موج از نخبگان علمی در افق مکتب امام تولید علم کنند تا پشتیبانی علمی خوبی از گفتمان‌سازی صورت گیرد، والّا پشتیبانی مستقیم یک یا دو یا چند نفر کمک‌شایانی به گفتمان‌سازی نمی‌کند. لذا این جریان‌سازی و رهبری علمی دارای اهمیت می‌شود.

۲. رهبران فکری:

آن دسته از اندیشمندانی که در عین اتصال و تغذیه از تراث و دانش‌های تولید توسط رهبران علمی، دارای یک «ایده‌ی اصلاحی اجتماعی» می‌باشند.

آن دسته از اندیشمندانی که ایده‌ی اصلاحی ندارند، از این دسته خارج می‌شوند.

 

۳. رهبران فرهنگی:

آن دسته نخبگان فرهنگی که در عین اتصال کامل به اندیشه و ایده‌ی اصلاحی، در میدان در حال جریان‌سازی و رهبری عرصه‌ی فرهنگ نیز می‌باشند؛

نخبگان فرهنگی که توان جریان‌سازی و سررشته‌داری جریان‌های اجتماعی را ندارند، داخل در رهبران فرهنگی نیستند.

۴. رهبران تبلیغی:

آن دسته از کنشگران عرصه‌ی فرهنگ که جریان‌سازی تبلیغی می‌کنند و خط دهی به مبلغین و هنرمندان می‌کنند.

این طیف از کنش‌گران نباید با مدیران عرصه‌ی تبلیغ چه خرد و چه کلان، اشتباه گرفته شود؛ جریان‌سازی در عرصه‌ی تبلیغ برای تشخیص این طیف ملاک مهمی است؛ شاید بتوان برای تدقیق‌تر کردن گفت، خودآگاه جریان‌سازی می‌کند، نه آن مبلغ موفقی که ناخود‌آگاه به خاطر الگوگیری از کار و محتوای او جریان‌سازی رخ می‌دهد.

۵. مبلغین:

کلیه مبلغین و هنرمندان که در امتداد این طرح قرار می‌گیرند و کنش‌گری می‌کنند.

آغازی برای برادران الهی شدن…

بسم الله الرحمن الرحیم

برادران الهی بودن یکی از آرمان های بلند حیات اسلامی ماست؛

برادران الهی بودن را اگر بودن در زیست شیعی ترجمه کنیم، از نشانه های یاران ائمه اطهار(ع) است.

در بسیاری از روایاتی که در مورد وارد شدن عده ای از محبین اهل بیت ع بر ایشان بدست ما رسیده، اگر این محبین خودشان را منسوب و شیعه به اهل بیت ع معرفی کرده اند حضرات به سرعت بحث حقوق برادری را به میان کشیده اند و در این رابطه مدعیان را نصیحت یا مواخذه کرده اند! حتی گفته شده حضرت رضا ع در قبال چنین جمعی که 40 روز بر در خانه ایشان منتظر ایستادند نه جواب سلامشان را دادند و نه تا 40 روز ایشان را به حضور پذیرفتند! و وقیت آنها از ادعای شیعه بودن دست برداشتند و گفتند لااقل محب شما که هستیم، حضرت ع رفتارشان تغییر کرد.

و یا وقتی ابن مهزیار به محضرت حضرت بقیة الله عج شرفیاب شد، باز هم حضرت عج موانعی که برای تشرف بیان فرمودند از جنس تعاملات ناصحیح با مردم بود!

اینکه ما به دنبال آغازی برای برادران الهی شدن باشیم، یک خواسته ی خیلی خوب و یک توفیق بزرگ است!

قدر جمعی که با این نام داریم را بیش از پیش بدانیم!

 

کنشگران عرصه گفتمان سازی

از نظر حقیر چند لایه باید پشت سر یک گفتمان سازی قرار بگیرند:

1- نخبگان علمی:
لایه اول لایه مراجع علمی هستند. این لایه وظیفه کار عمیق دانشی و تولید دانش پشتیبان برای پاسخ گویی به نیاز های جامعه و حکومت اسلامی است. طبیعتا علم مطلوبی که بتواند نیاز های جامعه ما را پاسخ گوید، علمی است که مبتنی بر مکتب امام ره باشد.
اگر نخبه ای در اینجا توان رهبری جریان تولید علم نیز داشته باشد، به ایشان رهبر علمی نیز میگویند. لکن آنچه قدر مسلم نیاز ما برای گفتمان سازی است، نخبه علمی است.

2- رهبر فکری:
رهبر فکری اندیشمندی است که بر اساس دانش های اسلامی و بر اساس دریافتی که از صحنه جامعه دارد بتواند ایده اصلاحی ارائه دهد و طبق آن نظام اندیشه و مفاهیم مرتبط را نیز تولید و یا باز تقریر کند، و در مرتبه بعد بتواند نخبگان فکری و فرهنگی را با این ایده اصلاحی درگیر کند و این ایده را برای آنها گفتمان کند.
در این مرحله برای پشتیبانی جریان گفتمان سازی نخبه فکری کافی نیست، بلکه باید رهبری و گفتمان سازی در لایه نخبگان فکری و فرهنگی نیز انجام شود و رهبری فکری تحقق یابد.

3- رهبر فرهنگی:
رهبر فرهنگی وظیفه رهبری، سررشته داری و شکل دهی جریانات تبلیغی، هنری، اجتماعی بر اساس ایده اصلاحی را برعهده دارد. این لایه در واقع حلقه واسط بین میدان و متفکر است و باید بازخورد ها را به متفکر منتقل کند و از تولید جدی را مطالبه کند. هرچند خودش نیز ذیل ایده اصلاحی تولیدات دارد.

4- مدیران تبلیغی
این لایه وظیفه مدریت تولیدات و جریانات تبلیغی را ذیل رهبر فرهنگی برعهده دارند. رهبری جریان تبلیغی بر عهده ی رهبر فرهنگی است لکن مدیران تبلیغی جریان تبلیغی را ذیل خطوط رهبری فرهنگی شکل دهی و جهت دهی میکنند. بستر سازی، هدایت تولیدات تبلیغی، هنری، مدیریت انتقال پیام و… از وظایف ایشان است.

کنشگران عرصه گفتمان سازی از نظر شما چه طیف هایی هستند؟

بنا شد وقت یادداشت امروز را به آزمونک اختصاص دهیم و به این سوال پاسخ دهیم :
کنشگران عرصه گفتمان سازی از نظر شما چه طیف هایی هستند؟ هر طیف را تعریف کنید.

مسلما همه انسان ها به عنوان واحدهای شکل دهنده جامعه، کنشگران عرصه گفتمانسازی هستند. اگر بنا باشد واقعا گفتمانی در جامعه ساخته شود، از هیچ یک از این واحدها نباید غفلت کرد.

– یک قول این است که بعضی از افراد نقش ویژه تری در گفتمانسازی دارند. همانطور که در عرصه سیاست بین کنش یک فرد عادی و کنش یک چهره سیاسی تفاوت هست، در عرصه گفتمانسازی هم بین کنش یک فرد عادی با یک نخبه فرهنگی تفاوت وجود دارد.
در نتیجه همین قول است که طیف ها از بالا به پایین یا از پایین به بالا چیده میشوند.
نخبگان علمی در رأس هرم مینشنیند. اساتید حوزه و دانشگاه را اینجا جا میدهیم.
در رتبه بعد نخبگان فکری هستند. حلقه های واسط میان علمی ها و عملی ها را اینجا میگذاریم. افرادی که دو بعدی هستند.
بعد از آنها نخبگان فرهنگی و سپس نخبگان تبلیغی قرار میگیرند. سخنرانان مطرح و مداحان معروف را هم اینجا میگذاریم.
لابد در رده اخر هم سفله گان، عوام الناس و رعیت قرار دارند !!! این دسته آخر دیگر نقش خاصی در گفتمانسازی ندارند. عمده نقش برای اساتید حوزه و مداحان و سخنرانان است. اینها بیشتر مخاطب گفتمانسازی هستند. باید بنشینند پای منبر تا برایشان گفتمان بسازیم !

– قول مقابل این است که نه ! رهبر من آن طفل سیزده ساله است !
رهبری گفتمانسازی لااقل در ادبیات شیعی و مردمسالارانه اینگونه نیست !
چه کسی گفته که گفتمان از نخبگان علمی سرچشمه میگیرد ؟
یادم هست زمانی به دنبال منشأ شکل گیری شخصیت شهید مجاهد سید مجتبی نواب صفوی میگشتم.
میخواستم بفهمم ایشان بعنوان یک نخبه عملیاتی، ذیل کدام نخبه فکری و تبعا نخبه علمی تلمذ کرده است که توانسته با کلامش و رفتارش یک طوفان روحی در رهبر امروز انقلاب اسلامی امام سید علی خامنه ای (حفطه الله ) و افراد دیگری مانند یاسر عرفات و نخست وزیر اندونزی و جماع اخوان المسلمین و … ایجاد کند ؟
در عین ناباوری به چیزی جز فضای عمومی مردم ایران نرسیدم !
البته شکی نیست که در شکل گیری این فضای عمومی، یکسری نخبگان علمی و فکری و … دخیل بوده اند. اما خب پدرانی که نان حلال آوردند و ذلت را نخواستند و مادرانی که با عفت شیر دادند هم تاثیرشان کمتر نبوده !

جریان های فتوت در طول تاریخ، دقیقا همین کار گفتمانسازی را از وسط جامعه و در اصناف پیشه وری در بازار و محلات پی میگرفتند. اتفاقا این جریان گفتمانی، در بسیاری از موارد ، گفتمان رقیب را که توسط سخنرانان مشهور و مثلا نخبگان پشتیبانی میشد زمین میزد !

“اگر” بشود کنشگران عرصه گفتمانسازی را طیف بندی کرد ( که البته مشکل است و اصلا انقدر منظم نیست که انقدر ساده طیف بندی شود ) ،
و “اگر” بشود بین این طیف ها یکی را بر دیگری برتری داد و قضاوت کرد که این طیف اثرگذار تر است، ( که این هم سخت است )
آن وقت میشود این طیف ها را مرتب معرفی کرد.

اما پیشنهاد دیگری که میشود مطرح نمود این است که در مسیر گفتمانسازی از سیره رسول خدا (ص) بهره بگیریم و برای فهم اینکه روی کدام اقشار باید کار کرد و از کجا باید شروع کرد، کار استنباطی کنیم.

برای آغاز این ماجرا چند گزاره به ذهنم میرسد :
– در زمان پیامبر داستان سرایان و شاعران بیشترین کنشگری را در گفتمانسازی روی مردم داشتند. اتفاقا کفار هم بعدا از همین ها برای گفتمانسازی علیه اسلام استفاده میکردند. پیامبر (ص) به اینها هیچ اعتنایی نکرد و آنها را مانند بقیه مردم مورد خطاب قرار داد. بلکه دعوتش این بود که از اینها دوری کنید.
– پیامبر دعوت را بجای افراد دارای بیشترین تاثیر از افرادی شروع کرد که یتوقع منهم القبول ! یعنی خویشاوندان که او را میشناختند و احتمال قبولشان بود.
– پیامبر برای گفتمانسازی یک مجموعه کارهای عینی انجام میداد مانند نماز خواندن رو به کعبه
– پیامبر برای گفتمانسازی افرادی را تربیت نموده ( که از اقشار متنوعی بودند ) و به نقاط متعددی فرستادند. این افراد اولین بار توسط پیامبر به مردمان آن منطقه معرفی شدند و از قبل میان انها محبوبیتی نداشتند.

این گزاره ها قابلیت این را دارد که صدها برابر بیشتر بشود و دلالت های بیشتری از سیره اهل بیت (ع) و سیره امام خمینی (ره) ردیف شده و از آنها استفاده شود.

نکته :
ممکن است نتیجه این پویش همان باشد که نخبگان علمی را در صدر و مردمان عادی را در ذیل بگذاریم. اما انگاه این چینش یک چینش مستحکم خواهد بود و قدم های عاملان به آن را استوار میسازد.
نکته :
رعایت زمان و مکان ، البته جزء مهم همین فرایند پیشنهادی است.
.

تحلیلی از دو عنصر ضروری گفتمان سازی و کنشگران عرصه گفتمان سازی

«آنگاه که یک مفهوم و معرفت سخن مقبولی به نظر برسد و به باور عمومی تبدیل شود و سرمنشأ شکل‌گیری یک مطالبۀ عمومی بشود گفتمان شکل گرفته است.»

برای گفتمان سازی دو عنصر حیاتی نیاز داریم، یک عنصر محتوایی و یک عنصر عملیاتی؛ عنصر محتوایی توسط نیروهای فکری که به مجموع آیینی که به آن معتقد هستند نگاه می کنند، مهم ترین سخنی که تشخیص می دهند هم به لحاظ جایگاهی در آن آیین و هم به لحاظ نیازمندی ذهن جامعه امروز لازم هست، را در قالب محصولات فکری عرضه می کنند.
این نیروهای فکری نیازی نیست که لزوماً خود دانشمندان ویژه و بنیادین ترین انسان های آن مکتب باشند، بلکه همین که دستشان به محصولات دانشمندان معتقد به آن مکتب می رسد کافی است؛ لذا در فرایند گفتمان سازی لزومی ندارد که عنصری به نام «رهبران علمی» تعریف کنیم و لزوماً این نیروهای علمی، با التفات مشغول تولید مفاد گفتمانی باشند.
همچنین نیازی نیست که آن عناصر فکری که تولید کننده سخن هستند، دارای یک ایده اصلاحی باشند، یعنی نیازی نیست که تولید کننده محتوای گفتمان (مفاد گفتمانی) لزوماً مصلح اجتماعی نیز باشد.
پس برای تأمین بخش اول و عنصر اول کار گفتمانی که محتوا هست، نهایتاً ما به رهبران فکری نیاز داریم، که برای سررشته داری تحولات اجتماعی دست به تولید محتواهایی مطابق مکتبی که به آن تعلق دارند می زنند.
این محتوای فکری هنوز به مرحله ای که بتواند مستقیم مصرف گفتمان سازانه بشود نرسیده، رهبر فکری فقط اندیشه را تولید می کند. این رهبر فرهنگی است که با شناخت و حضوری که در صحنه دارد، دست به تولید مفاد گفتمانی از اندیشه تولیدی توسط رهبری فکری می زند.
رهبر فرهنگی علاوه بر تولید مفاد گفتمانی خود اقدام به گفتمان شدن آن می کند؛ برای این کار از نیروی انسانی متنوع با توانمندی های شدت و ضعفی و ابزارهای مختلف رسانه ای استفاده می کند، همه این ها شدت و ضعف دارند ولی هیچ کدام از این ها را نمی توان متصف به رهبری کرد. لذا عناوینی مثل رهبران تبلیغی برای مبلغین طراز اول عنوان دقیقی نیست.

لذا در یک جمعبندی باید گفت:
عنصر محتوایی گفتمان سازی در تعامل بین رهبر فکری و رهبر فرهنگی تبدیل به مفاد گفتمان شده، و با هدایت رهبر فرهنگی و استفاده از روش های متعدد تبدیل به ذهنیت و باور عمومی می شود.

#یادداشت_371

عقیل رضانسب 14020807

 

تعریف لایه های گفتمان ساز از بالا به پایین یا از پایین به بالا؟

در ارائه ی دوستان از لایه های گفتمان ساز جامعه، در تعیین و تعریف و نقش هر لایه، تاحدودی نگاه از بالا به پایین و بنوعی مرتبتی محور و منطقی عقلی و ذهنی احساس میشود.

اما آنچه ذهن بنده را بخود مشغول می سازد این است که آیا بجز این رویکرد، رویکرد دیگری نمیتوان تصور کرد؟

آیا متصور نیست که فرآیند گفتمان سازی بر اثر حوادث و تکانه های اجتماعی مختلف از لایه های پایین دستی و مردمی و نخبگان مردمی شروع شود و در گامهای بعدی توسط نخبگان فکری و فرهنگی و تبلیغی هم افزایی صورت بگیرد؟

یا حتی نخبگان فکری و فرهنگی و تبلیغی در فهم آنچه که دارد اتفاق می افتد عقب بیفتند و منتهای تلاششان این باشد که درک خود را به آنچه دارد اتفاق می افتد برسانند.

در اینصورت ممکن است نقش و تعریف هر یک از لایه های فکری و فرهنگی عوض شود.

ای سید ما! ای مولای ما!

بسم الله الرحمن الرحیم

چند وقت پیش خطبه های حضرت آقا در خرداد 1388 را میدیدم و آن استغاثه ی انتهایی…

استغاثه ای که دل یک امت را با خودش تکان داد…

خیلی برایم الهام بخش بود؛ می آیی، مسائل سیاسی، امنیتی و … را در دل یک بحرانی که تحلیلت از آن انقلاب مخملین است بیان میکنی؛ حرف ها را میزنی، آنچه باید بگویی را میگویی، آنچه باید کرد هم انجام میدی، و حالا تویی و دندان های از غیظ به هم فشرده شده ای که هزاران خواب برای امت تو دیده اند….

دست آخر، فقط یک حرف داری!

باید با آقای خودت صحبت کنی!

ای سید ما! ای مولای ما!

به او عرض حاجت کنی… بگویی آقا من که سرباز شمایم، و برای شما دارم کار میکنم! من اگر جلوی دوستانم می ایستم، اگر خیلی هزینه ها را به جان میخرم، اگر از آبرویم مایه میگذارم و خیلی ها را با خودم بد میکنم، اگر حرف خیلی ها را زمین میزنم، اگر بر برخی ها سخت میگیرم، اگر با برخی فتنه گران مماشات میکنم و … از روی بداخلاقی، ظلم، بدخواهی و … نیست؛ همه و همه برای کشور شماست، برای کشوری که صاحب آن کشور تویی! برای خود شماست!

اصلا من خودم هم جسم ناقصی دارم و اندک آبرویی، که اینها همه را حاضرم به پای شما فدا کنم!

کمی با سیدت حرف بزنی و از او مدد و پشتیبانی بخواهی؛ از او بخواهی دعایت کند!

آخر تو امام و مولا داری و آن ها الهشان هوایشان است! که الله مولانا و لا مولی لکم!

 

آقای ما، سید علی ما، که همه مان شیفته ی او هستیم این چنین خاضع و خاشع در اختیار مولایش است… ما هم که خاک پای کمترین سربازان او هم نیستیم، به او تأسی میکنیم و از او الگو میگیریم و به تقلید از او، به سید او عرض میکنیم : آقا جان! ای سید ما! ای مولای ما! ما جان بی ارزشی داریم، و جسمی داریم که عاقبت خوراک مور و مار است… آقا جان! تمام دارایی ما را در راه سید علی به کار گیر و ما را هزینه ی او و راه او کن! و ما را از این بی ارزشی نجات ده و با ارزشمان کن! با ارزشمان کن با فدا کردن تمام آنچه داریم در راه خودت! و عاقبتی جز فدا شدن برای خدا برایمان رقم مزن!

 

تاملی بر تقسیم بندی گفتمان سازان

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت180
#آزاداندیشی
#تاملی_بر_فرایند_گفتمانسازی_

در تقسیم ابتدایی جزوه که رهبران علمی نام دارد
باید از اساتید دانشگاهی نیز استفاده شود وچه بسا تاثیر این افراد که تولید علم دارند و دسترسی بیشتری به قشر فرهیخته به هدف سرعت بیشتری می بخشد
علاوه بر اضافه کردن افراد دانشگاهی باید در حیطه های مختلف علمی نیز افراد دیده شوند
مثلا در بحث دشمن شناسی فردی مثل استاد تقی پور و شمس الدین رحمانی در این موضوع حرف دارند هرچند شناخته شده و حوزوی هم نیستند
لذا در این موضوع باید رهبران علمی در موضوعات مختلف دیده شود.

در تقسیم رهبران فکری ملاک برای این دسته داشتن ایده اصلاحی است که به نظر سنجه مناسبی نیست چه افرادی که رهبر فکری نیستند ولی ایده اصلاحی دارند و چه افرادی که صاحب فکر هستند ولی ایده اصلاحی ندارند.

در بخش سوم رهبر فرهنگی تنها در رهبر جریانساز معرفی شده
یعنی افرادی که توانایی جریانسازی را داشته باشند دراین طبقه قرار می گیرند که لزوما ارتباط با عاقله نخبگانی می توانند نداشته باشند

دسته سوم و چهارم و پنجم خیلی تمیز مشخصی ندارد
و همه این قسم ها می توانند در قشر دیگر باشند

یکی از اشکال های که در کل طرح دیده می شود شمولیت طرح است یعنی خیلی از صنف ها تاثیرگذار دیده نشده و این یعنی رصد و شناخت طراح یا طراحان کامل نبوده مثلا نقش مادران ،معلمان، اساتید دانشگاه ،شاعران و.. و ظرفیت های حاکمیتی دیده نشده

اشکال دیگر نقش و وظایف دستگاه های حاکمیتی و دولتی است به هر حال خیلی از مجموعه ها در این هدف وظیفه دارند شناخت ما و دانستن نقش این مراکز در پیش برد این مسله مهم است

نکاتی در مورد لایه های گفتمان سازی

بسم الله الرحمن الرحیم

چند نکته پیرامون این دسته بندی، که من اسمش را «لایه های گفتمان» می گذارم:

  1. اولا در مباحثه، برخی دوستان اصرار داشتند که حتما این دسته بندی ناظر به محتوای مکتب امام باشد. یعنی لایه رهبر علمی، حتما محتوایی که از مکتب امام گرفته شده را می گیرد.
    به نظر من، چنین قیدی اصلا نیاز نیست. بحث ما الان فقط ناظر به محتوایی خاص نیست، بلکه می خواهیم قاعده گفتمان سازی را استخراج کنیم. هر محتوایی باشد. کفر باشد یا اسلام. اسلام امریکایی باشد یا اسلام ناب. برای اینکه هر محتوایی را گفتمان کنیم، نیاز داریم لایه ها (این دسته بندی ها) را بشناسیم، تا متناسب با هر لایه، قواعد خاص آن را به دست آوریم.

مثلا لایه رهبر علمی، نقشش در گفتمان ساختن، لابد متفاوت است نسبت به رهبر فرهنگی.

  1. زمانی که هر یک از این لایه ها را از هم جدا کردیم، فقط به آن حیثیت از هر لایه کار داریم که در گفتمان سازی مؤثر است. مثلا رهبری علمی، اگر بدون در نظر گرفتن این لایه های گفتمان نگاه شود، شاید خیلی کارها بکند برای رهبری کردن علم. اما زمانی که داخل این پازل و این لایه ها بررسی می شود، صرفا آن حیثیت هایی از او را می خواهیم جلوی چشم آوریم که در گفتمان سازی ما مؤثر است. البته تأثیر رهبر علمی در گفتمان، در یک نقطه است، و تأثیر رهبر فکری در جای دیگر.

و حتی رهبر علمی، آن زمانی که می خواهد به عنوان یکی از اجزای گفتمان سازی فعالیت کند، نقش متفاوتی دارد، نسبت به زمانی که به تنهایی صرفا به دنبال گسترش حرف علمی خود در جامعه علمی است. این خیلی مهم است. او زمانی که بداند جزئی از یک پازل است، کنش‌هایش کاملا جهت می گیرد، و زمانی که این نقش را به عنوان جزئی از یک پازل گفتمان سازی نداند، خیلی متفاوت عمل خواهد کرد.

  1. این نگاه لایه بندی، به نوعی به صورت پنهان و مخفی، ارزش گذاری همراه خود دارد. مخصوصا الان چون ضعف در نقطه اتصال علم و تبلیغ داریم، خلأ رهبری فکری، که شأن امثال استاد فلاح است، به شدت احساس می شود، فلذا معمولا در ضمیر خود، برای این جایگاه ارزش خاصی، بالاتر از دیگر لایه ها قائل می شویم. اما به نظرم این ارزش گذاری صحیح نیست. ما باید اینها را در مجموع یک مجموعه از اجزاء که وابسته به هم هستند ببینیم، که کار هر یک اهمیت و موضوعیت دارد. هر کدام کاری انجام می دهد که دیگر اجزاء و لایه ها، از پس آن کار بر نمی آیند.

البته در زمان فعلی، برخی از لایه ها، خلأ بیشتری دارد و برعکس برخی نقاط، در سطح عمومی حوزه، رواج بیشتری یافته است، فلذا عطف توجه ما را می طلبد تا بیشتر به آن نقاط خلأ رسیدگی کنیم، تا این نظام و سیستم، کار خود را بهتر انجام دهد. و کل مجموعه به هدف خود (گفتمان سازی) برسد.

  1. من در این لایه بندی، بیشتر تأثیر لایه بر لایه می فهمم، تا تأثیر یک فرد از لایه رهبری علمی، بر یک فرد از لایه رهبری فکری.

این نکته زمانی روشن می شود که می خواهیم برنامه ریزی کنیم. میخواهیم نقشه ای بریزیم که گفتمان سازی آزاداندیشی را فعال کنیم. برای لایه رهبری فکری، مثلا فلان فرد را در نظر می گیریم. همین که او را در آن نقطه فعال کنیم، یک نگاه این است که برود و روی افرادی در لایه بعدی خود اثر بگذارد. اما به نظرم این نگاه صحیح نیست.

این فرد نیست که روی فرد دیگر اثر می گذارد. این لایه بالایی است که روی لایه پایینی اثر می گذارد. فلذا برای برنامه ریزی، و فعال کردن لایه رهبری فکری (مثلا)، باید چندین نفر را در این لایه فعال کرد، تا آنها روی افرادی در شبکه ارتباطی خود اثر بگذارند. افرادی که نسبتا تحت تأثیر این افراد فعال شده می‌باشند.

  1. به نظرم یکبار نیاز داریم که مفهوم ها را دقیق کنیم. یکبار در مورد هر نقش و توقع ما از هر لایه را بنشینیم و با بارش ذهنی، انواع و اقسام کارهایی که هر لایه می تواند انجام دهد را بنویسیم. آن وقت نسبت هر لایه به لایه دیگر مشخص تر و واضح تر خواهد شد.
  2. یکبار برای دقیق شدن این لایه های گفتمان، این چیزی بود که در ذهن و انتزاعیات خود چیدیم. از بیرون هم برویم چندتا را رصد کنیم. ببینیم این گفتمان هایی که تا اینجا آمده، در هر لایه چه افرادی پشت آن بوده اند. و چطور این گفتمان ایجاد شد.

لازم هم نیست سراغ موضوعات بسیار گسترده برویم که رصد کلیت شبکه آن سخت باشد. حتی حرف هایی که در فضای محدودی بالا آمده، می توان بررسی کرد که چه افرادی بر چه افرادی اثر گذاشته اند.

مثلا مهدی رسولی از چه افرادی جهت می گیرد. آن افراد از چه افرادی اثر می گیرد. آیا خود مهدی رسولی بر افرادی اثر گذار است؟ هر کدام در کدام لایه قرار می گیرند؟

پس از این بررسی های خارجی، بنشینیم و تحلیل کنیم که آیا هر بار، به تمام این لایه ها نیاز داریم؟ یا ممکن است که گاهی اوقات، بدون اینکه یک لایه وجود داشته باشد، از لایه 2 مستقیم به لایه 4 برسیم.

  1. به جای نگاه خطی، که هر مرحله فقط با مرحله قبل و بعد از خودش کار داشته باشد، می توان نگاه شبکه ای داشت. یعنی هر لایه می تواند با هر لایه دیگر ارتباط داشته باشد. لایه 1 گاهی با لایه 2 ارتباط دارد، گاهی با لایه 3 ارتباط دارد. گاهی با لایه 4 ارتباط دارد.
  2. این لایه بندی ها را نمی توان در اشخاص منحصر کرد. چرا که مثلا ا.پناهیان که به او شأن رهبری تبلیغی داده ایم، گاهی خود مبلغ می شود و واقعا در لایه بعدی (نخبه تبلیغی) می درخشد. یا حتی ا.یزدانپناه که ایشان را در لایه رهبری علمی قرار داده ایم، گاهی خود به تبلیغ می رود و در لایه نخبه تبلیغی فعال می شود.

پس این لایه بندی که به هم می ریزد؟ نه. این لایه بندی ناظر به نقشه گفتمان سازی است. برای گفتمان سازی، در لایه رهبری علمی، یکسری کارها باید انجام شود. این کارها اگر توسط ا.یزدانپناه انجام شود، منافات ندارد که ایشان برود و یکسری کارهای دیگر که باید در لایه نخبه تبلیغی تعریف شود. یک نفر می تواند در چند لایه فعال باشد. مهم این است که در هر لایه، آن نقش به خوبی برآورده شده، تا کل نقشه گفتمان سازی به خوبی جلو برود یا خیر.

نکته اینجا است که گاهی شخص، در لایه رهبری علمی، به خوبی عمل می کند، و کاملا به اقتضای گفتمان سازی توجه می کند، ولی وقتی تبلیغ می رود، مثلا راجع به موضوع دیگری صحبت می کند، و عملا در نقشه گفتمان سازی کار نمی کند. پس هیچ وقت این نقشه، منحصر در افراد نیست. نقش های تعریف شده در آن مهم است که منتظر است که چه کسی آنها را انجام می دهد.