دغدغه خیلی خوبی در این متن دنبال میشود

#یادداشت / در جواب برادر #امید_فشندی
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#حمزه_وطن_فدا
#یادداشت_15
#جلسه_127
دغدغه خیلی خوبی در این متن دنبال میشود و در سایه توجه به فطرت انسانی بارقه هایی از آینده ای دیگر در فهم شریعت و اعمال شریعت را نوید میدهد.

اما بی دقتی یا ضعف در فهم فطرت و عدم لحاظ تمایز بالقوگی ها و بالفعلی های فطرت و همین طور عدم لحاظ جامع بالابلندی های فطرت در کنار لجنزارهای عمیق نفس اماره و شیاطین میتواند از اساس این نطفه توجه به فطرت را معوج یا ضعیف به دهانه رحم اندیشه ورزی منتقل نماید و زایش موجودی ناقص الخلقه یا کریه را به ارمغان آورد

همان مرد میدان توجهات شدید و غلیظ به فطرت انسانی ، همو که آن طفل سیزده ساله را رهبر خویش میداند ، همو که زنان چهارمردانی را جلوتر از مردان مرد، به رهبری خویش قبول میکند ، همان است که نهضت آزادی را مرتد و مصاحبه گر توهین کننده به صدیقه طاهره را واجب القتل میداند
او دو چشمی متعادلی است که هم فطرت را در جوانان ایران دیده است هم سخت متوجه سبعیت های نفس اماره است.

امروز ما میخواهیم کدام مردم را به نام نامی فطرت در مدار حجت باطن به عرش تصمیم و رهبری و ولایت بکشانیم.

امروز کدام عقل است که شعور کنترل سید علی خامنه ای را داشته باشد
امروز کدام نفس مطمئنه است که بنا دارد نفس اماره و جاهلیت های ایشان را به بند بکشد
اگر نقد و رد و اصلاح ، امر و نهی و ارشاد در گرو فهم است و اولا فهم میشود پدیده ای و بعد نقد میشود
کدام جریان رشید نشیط است که امروز مشغول فهم سید علی خامنه ای است

خبرگانی اگر هست باید در کلاس های درس سید روح الله شرکت کند تا قدری با اسلام اشنا شود
و غیر ایشان نیز در بهترین حالت همه در حال استفاده اند

اگر هم که ردی هست و نقدی هست تا آنجا که ما دیده ایم و شنیده ایم یا جوشیده از منبت عقل غربی است یا گرفتار انواع بی اطلاعی ها از قواعد اسلامی یا در بند بی اطلاعی از واقعیات میدان

لذا امروز اتفاقا ان کسی که پای رشد این فطرت ، پای فعلیت یافتن این فطرت ، پای تحقق این فطرت عامه مردم ایستاده است و هزینه هایش را هم میدهد هم ایشان است.
کما اینکه مجرای امام بود که فطرت آن نوجوان سیزده ساله را به جوشش انداخت و الا او هم بازیچه کوی و برزن بود مثل امثال خودش
حالا که این فطرت به شکوفایی رسید بله ، میتواند مجرای فهم های متعالی و راهبری های توحیدی باشد و لذا وصیت نامه شان میشود چراغ راه.

ولایت فقیه در مقام اثبات است یا مقام ثبوت؟

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#مرتضی_قربانی
#یادداشت_2
#جلسه_127
#سوال

۱. ولایت فقیه در مقام اثبات است یا مقام ثبوت؟
۲. روش احراز ولی فقیه چیست؟
۳. ولی فقیه برای حل مسئله نیازمند چه توانمندی‌هایی است؟
۴. روش حل مسئله‌ی او چیست؟
کشفی، تجربی، علمی
۵. مراد فقه به معنای خاص است یا عام؟
۶. آیا ولایت فرع سلطنت و احاطه است؟
۷. رابطه‌ی ولایت و سلطنت با اقبال اجتماعی و مقبولیت چیست؟
۸. در مواردی که تخصص و یقین شخصی با تشخیص ولی مغایر است تکلیف در عرصه عمل و سلوک فردی و کنش اجتماعی چیست؟
۹. کدام نوع تعامل با ولی فقیه توصیه شده است؟ متعصبانه، آزاد اندیشانه، مقلدانه، محققانه
۱۰ رابطه‌ی ولایت ظاهری فقیه و ولایت تکوینی اولیاء به چه نحوی است؟ حکومت، ورود، تخصص، تخصیص
۱۱. آیا ولایت و حکومت ظاهری در توان یک فرد است یا نیاز به گروهی از نخبگان واجدین شرایط است؟
۱۲. طبع و ذائقه‌ی فقهی برای ولی فقیه و حاکم جامعه برای مدیریت و بسط توحید کافیست یا ذائقه‌ی توحیدی و عرفانی هم نیاز است؟
۱۳. محدوده‌ی جغرافیایی ولی تا کجاست؟
۱۴. آیا هر استان یا هر کشوری با توجه به اقبال مردم و نخبگانش ولی فقیه تعیین می کند؟
۱۵. نظر کسی که ولایت ظاهری بر جامعه دارد آیا بنابر لطف الهی به واقع نزدیک‌تر است؟

تعارض قطع شخصی و ولایت فقیه

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سید_ابراهیم_رضوی
#یادداشت_6
#جلسه_127

✅ #تعارض_قطع_شخصی_و_ولایت_فقیه

🔹️یکی از اموری که در عرصه ولایت فقیه باید آن را حل و فصل کرد، حل مسأله تعارض قطع شخصی و ولایت است.

🔸️آیا جایگاه ولایت، این اقتضاء را دارد که انسان برخلاف نظر ولی، قطع پیدا نکند؟
درحالیکه تحقق قطع، حالتی نفسانی و جبری است و اساسا تابع اختیار انسان نیست.

🔹️به نظر می رسد در #عرصه_اندیشه هیچ دلیل عقلی و نقلی بر لزوم تبعیت انسان از ولی نداریم و انسان حق جو و آزاد، تابع قطع خودش است.

🔸️البته گاهی انسان خودش به گزاره ای قطع پیدا می کند که مفاد آن، تبعیت از قطع شخصی دیگر است. مثل اینکه انسان با أدله ای عصمت اندیشه کسی را ثابت می کند و سپس قطع پیدا می کند که قطع های آن شخص مطابق با حق است. هرچند در اینجا نیز تبعیت از قطع شخص دیگر، در حقیقت تبعیت انسان از قطع خود است.

🔹️اما در #عرصه_رفتار و عمل همیشه باید تابع نظر حاکم بود. به دلیل همان مصالحی که عقل أصل وجود حاکم را ضروری کرده بود. مصلحت تبعیت از ولی در طولانی مدت، همیشه بالاتر از دیگر مصالح است فلذا انسان مفری ندارد جز تبعیت از ولی.

🔹️اما چالش اساسی اینجاست که این مصلحت، تبعیت رفتاری در #امور_فردی را هم در پی دارد؟مثلا؛
▪️اگر حاکم حکم دهد به کنترل نسل و من قطع به آسیب و ضررهای آن دارم، آیا لازم است به آن عمل کنم؟
▪️اگر حاکم حکم حکومتی دهند به عید فطر و من برخلاف آن قطع دارم، آیا لازم است در آن روز، روزه نگیرم؟

تفاوت اعطای ولایت خدا به معصوم و غیر معصوم

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_29
#جلسه_126

💠 تفاوت #اعطای_ولایت_خدا به معصوم و غیر معصوم

🔺 در اندیشه توحیدی ولایت منحصرا مال خدا است و فقط خدا است که ولایت دارد و غیر از او هیچ کس بر هیچ کس ولایتی ندارد، اما از آن جهت که این ولایت وقتی بخواهد جاری بشود همیشه توسط #اسباب و وسائطی جاری می شود و نه فقط ولایت که همه اسماء الهی وقتی می خواهند جاری بشوند توسط اسباب و وسائطی جاری می شوند، یعنی رزاقیت الهی و … هم وقتی می خواهند جاری بشود توسط اسبابی از ملائکه و انسان و … جاری می شوند؛ لذا ولایت هم باید توسط اسبابی جاری بشود به همین دلیل به نظر اصل بحث اعطای ولایت الله به غیر بحث صحیحی نباشد!
🔺 صحیح این است که غیری وجود ندارد، این اغیاری که دارند تصور می شوند هویتا #عین_ربط و اتصال به حق هستند و چیزی جدای از او نیستند، لذا اگر هم این ولایت الله دارد واگذار می شود، در واقع این ولایت الله دارد توسط یک وسائطی که آن وسائط #هویت_تعلقی به حق دارند و به معنای دقیق کلمه غیر او نیستند، جاری می شود.
🔺هر چه که آن واسطه چه در #نظام_تشکیکی و چه در #نظام_تجلی درجه بالاتری باشد، مظهریت بیشتری برای کمالات یا اسماء الهی دارد، لذا واسطه قوی تر و شبیه تری است به آن اعلی المراتب یا وجود واحد!
🔺 لذا در جاری کردن ولایت الهی #انسان_کامل چون مظهر تام همه اسماء و صفات الهی در عالم خلق است، دارای مقام ولایت تامه خواهد بود، چه در لایه تکوین و چه در لایه ی تشریع. یعنی در سه لایه حقیقت و طریقت و شریعت دارای ولایت است.
🔺لذا اگر این مظهریت و #واسطه_فیض اعظم بودن را به معنای اعطای ولایت الله به او می گیریم، به این معنا بله ولایت الله قابل اعطا است و اعطای آن در مرتبه اول به موجودی صورت می گیرد که مظهر تام اسماء و صفات (کمالات) او باشد، و آن موجود همان انسان کامل است (البته اینجا در عوالم خلقی داریم بحث می کنیم نه امری)
🔺 انسان های دیگر به هر میزان که به انسان کامل نزدیک تر باشند صاحب این ولایت می شوند، یعنی اگر کسی در لایه حقیقتی به انسان کامل نزدیک تر باشد او با شدت بیشتری دارای ولایت است و همینطور در لایه طریقتی و در آخر در لایه شریعتی! و هر چه این جامعیت بیشتر باشد قاعدتا شبیه تر به انسان کامل است و بهره بیشتری از ولایت خواهد یافت.
🔺 لذا به نظر می آید که #ولی_حقیقی بعد از انسان کامل باید #عارفان و #حکیمان واقعی باشند و بعد #فقیهان و واقع هم همین است. یعنی هر میزان که نزدیکی و قرب به وجود انسان کامل بیشتر باشد مظهریت بیشتری از کمالات و اسماء الهی رقم خورده است و به همان میزان از ولایت بیشتری برخوردار است.
🔺 و البته اگر کسی باشد که در هر سه این لایه ها دارای مقام بالاتر باشد او دارای مقام ولایت بالاتری است. (#جامعیت)
🔺 اما اینکه چرا #ولایت_فقیه مطرح است نه عارف و حکیم به نظر می رسد چون خود امام معصوم در مقام جاری شدن دین قرار گرفته است که همان #مقام_شریعت است، در این مقام شبیه ترین شخص به او فقیه است (البته معلوم است که فقیهی که عارف و حکیم باشد مقامش بالاتر است) اما از این جهت که ولایت تفویض شده توسط معصوم به فقیه ولایت در اجرای دین یعنی در بایه شریعت است، لذا اینکه می گوییم ولایت فقیه همان ولایت رسول الله (ص) است  منظور عینیت ولایت او در لایه تشریع است.
.

فهم شیعی از ولایت

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_25
#جلسه_126

#فهم_شیعی_از_ولایت

بسم الله
لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَيِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الكِتابَ وَالميزانَ لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ
فلسفه ارسال رسل، نهضت انبیا بر پایه بینات و کتاب و میزان ودر نهایت ولایت فقیه اقامه قسط توسط ناس است.
اکنون در این زمانه فلسفه ولایت فقیه مکنون در مردم سالاری دینی است.
مردم سالاری دینی یعنی #انسان را کما هو حقه دیدن
مردم سالاری دینی یعنی #کرامت_انسانی را پاس داشتن
مردم سالاری دینی یعنی #عزت_انسانی را محترم داشتن
مردم سالاری دینی یعنی #نهال_انسانی را بالنده ساختن
مردم سالاری دینی یعنی #استعدادهای_انسانی را در پرتو عدالت شکوفا ساختن

چند نکته:
۱. تاریخی را که در نسبت گیری با ولی پشت سر گذاشته ایم بایستی جلوی چشممان باشد تا مبادا از همان سوراخی که گزیده شدیم دوباره هم گزیده شویم.
۲. اکنون سخن در این نیست که عقول را تعطیل کنید و تعبد و اطاعت محض از ولی پیشه سازید. بلکه سخن در این است که نخبگان یا در کار ولی نبوده اند و او را رها کرده بودند یا با تکرار طوطی وار بیانات ولی سلب مسئولیت از خویشتن خویش میکنند.
۳. چاره هم در این نیست که بگوئیم چون ولی فقیه معصوم نیست پس از اساس در کار ولی بودن خطای تاریخی است!!!
خیر بلکه اساسا ثقل مسئله در عصمت یا عدم عصمت ولی نیست که بخواهد بر روی آن تمرکز شود بلکه مرض و سقم در نوع نسبت گیری ما با ولی است.
نکته اصلی آن است که صراط شکوفایی عقل از وادی ولایت عبور میکند چرا که #فلسفه_ولایت_اثاره_دفائن_عقول است.
۴. باید توجه داشته باشیم در گریز از #ولایت_بسندگی در دام شیطان نیفتیم و به بلای عظیم#خود_بسندگی و #خود_شیفتگی دچار نشویم.
۵. نکته دیگری که هست آن است که #زیست_جهان_ولی ، چون ولی در نبرد با #نفس_امت خویش است و شکوفایی امت خویش را به فردیت و جمعیت میخواهد در سعه وجودی ممتازی قرار دارد و این #سعه_وجودی لازمه اش #عقلانیتی_برتر و نوین است،از این رو خود را در افق ولی قرار دادن به معنای تعطیل عقل نیست بلکه به معنای بهره بری از عقلانیتی است که ولی به واسطه جایگاه خویش بدان دست یافته است. صد البته این عقلانیت ممکن است در برخی نقاط به اجمال باشد و در اینجا کار نخبگان معنا می شود. نخبگان #پیوستار_انسانی_ولی_فقیه هستند. ولایت فقیه را اگر در ولی فقیه خلاصه کردیم بدان ظلم کردیم. رسالت نخبگان #تبیین، #تکمیل و #تحریض امت است برای بزرگترین نبرد تمدنی تاریخ که طلیعه اش انقلاب اسلامی بود.
امروز رهبری #حضور_مردم را #ثقل_کانونی و #گرانیگاه نیرو و اقتدار انقلاب اسلامی در مواجه تمدنی با دستگاه استکبار قلمداد نمودند. باید گفت تحقیقا این عقلانیتی است که ما بایستی بدان متصل شویم. این #مردمسالاری_واقعی است که بایستی پاس داشته شود.

🔻رهبرانقلاب، امروز:
عمده حرف بنده با مردم است. مردم عزیز ما باید بدانند که حضور آن‌ها در عرصه‌های مختلف تعیین‌کننده است، تعیین‌کننده‌ی امنیت ملی است؛ اگر مردم در صحنه حضور داشته باشند، کشور در امنیت خواهد بود.
🔹اینکه می‌بینید دشمن‌های وقیح و گردن‌کلفت در مقابل جمهوری اسلامی از هر عمل سختی اجتناب می‌کنند، به خاطر حضور مردم است؛ از مردم می‌ترسند. به معنای واقعی کلمه می‌ترسند. این‌ها تحلیل نیست، واقعیاتی است که مستندات آن‌ها جزو مسلمات است. وقتی ملت حضور پیدا می‌کند دشمنی که می‌خواهد با این نظام مبارزه کند مجبور می‌شود عقب بنشیند و تعرض نکند.
🔹وقتی بین ملت و نظام فاصله ایجاد شد و ملت در صحنه حضور پیدا نکرد، آن‌وقت هر کاری بخواهند می‌توانند انجام دهند.
🔹گاهی می‌شنویم و شنیده‌ایم در گذشته بعضی‌ها گفته‌اند که وقتی ما آمدیم مسئولیت پیدا کردیم توانستیم سایه‌ی جنگ را از سر کشور رفع کنیم؛ نه، این حرف‌ها، حرف درستی نیست.
🔺آنچه که سایه‌ی جنگ را، سایه‌ی دشمن را در طول این سال‌های متمادی از سر کشور رفع کرده است #حضور_مردم بوده است. ۹۶/۲/۱۰

حجت الاسلام و المسلمین فلاح شیروانی:

#مردم_سالاری_دینی در #نظام_ولایی #راه_سعادت_اجتماعی
نکته دوم اینکه از جمله چیزهایی که این بحث را مشایعت می کند، به خصوص در خطوط محتوایی آن، بحث این است که در مکتب سیاسی حضرت امام که ما انقلاب را اینطوری می فهمیم و اینطوری قرائت می کنیم و اینطوری می بینیم، مردم سالاری راه سعادت اجتماعی است. این کاملاً در مکتب امام برجسته است. راه سعادت است ها! بحث گونه حکومت نیست. ارتقاء یافتة چند تا قاعده است؛ که در تعامل های شخصی هم مراعات می شود، موقعی که شخص می شود شخصیت جامعه باز دو مرتبه همین مراعات می شود.
#ولایت #ضرورت_فطری_شکوفایی_و_مردم‌سالاری
مردم سالاری راه سعادت اجتماعی است. در عین حال ولایت ضرورت فطریِ شکوفایی و مردم سالاری است.بحث ما در افق ولایت دارد تعریف می شود، ولایت ضرورت فطریِ شکوفایی و مردم سالاری است. در تئوری حضرت امام فلسفه ولایت فقیه مردم سالاری است. این به معنای این نیست که سر این تئوری را قیچی بکنیم، کما اینکه بعضی ها دمش را قیچی می کنند؛ دینی‌اش می رود مردم‌سالاری می ماند! سرش را قیچی بکنید مردم سالاری مورد پیشنهاد حضرت امام باقی نمی ماند. این ها دیگر بحث های جدی ای دارد.
ولایت تقریر تاریخی پر و پیمانی دارد، می دانید دیگر، در فرهنگ ما خیلی به این رسیدگی شده است. این چیزی که ذیل ربوبیت، به عنوان ولایت تعریف شده است، اگر این را در یک افق گسترده حیات بشری [ببینیم] چون متوجه بشر و غیر بشر است در حیات بشری معنایی دارد، در افق گسترده حیات بشری بیاورد به بحث های حضرت امام نزدیک می شود، که انعکاسی در فقه دارد و می شود ولایت فقیه. ولایت فقیهِ حضرت امام روح دارد، مثل این ولایت فقیه‌هایی نیست که از این طرف می شود یک چرخش را باز بکنی ببری، آن طرف یک لامپش را برداری. ولایت فقیهِ حضرت امام یک روح دارد و آن روح از تمام پاره های آن دفاع می کند.
حضرت امام می گفت ولایت فقیه همان ولایت رسول الله است. یک جمله ای بعدش دارد که این کمتر گفته می شود؛ «و این ها نمی خواهند که ولایت رسول الله حاکم بشود» امام اینطوری نگاه می کرد؛ که ما ولایت رسول الله را داریم حاکم می کنیم. این حس حضرت امام است؛ کار ایشان خیلی باطن دارد.
ولایت ضروری فطری شکوفایی و مردم سالاری است.
تشتت، دوری از آرمان و ارزش، افت عزم و … به خاطر نارسایی در ولایت است. اگر آن منطق بیاید، بعد شما در تحلیل مسائل جامعه تان، یک جور دیگری عمل می کنید. این را هم باز عرض می کنم، به خاطر اینکه سفت معتقد هستم سیاست بچه حزب اللهی ها سیاست لیبرالی شده است؛ حتی آنهایی که خیلی ادعایشان می شود. مباحثه کردیم با آن ها و می دانیم. طعم یک سیاست لیبرال پیدا کرده است.
#استاد_فلاح
#مردمسالاری_دینی
#نظام_ولایی

#اقول:

ولی فقیه، سالار یک کاروان انسانی است که بر مبنای #مردمسالاری_دینی اداره می شود. وظیفه او شکوفایی استعدادهای انسانی و اثاره دفائن عقول می باشد. وظیفه او حفظ جهت کلی و ارزشهای اصیل این کاروان می باشد. اما ولایت فقیه فقط ولی فقیه نیست بلکه یک #پیوستار_انسانی است که بایستی همه عرصه های انقلاب را در نوردد. این کاروان انسانی منازل سلوک الی الله را برای تحقق هر چه بیشتر حاکمیت الله بر روی زمین در می نوردد هر چند افت و خیزهایی در این میانه دارد اما آنچه که ضرورت دارد آنست که عده ای آنچنان شرح صدری کسب کنند که بتوانند تمام دغدغه های سعادت حیات بشری را یکجا در سینه خود جا بدهند.

در انتها به بیانی از رهبری در باب تعریف و نقش و جایگاه رهبری اشاره میکنم:

💠رهبری یک مدیریت است؛ البته مدیریتِ اجرائی نیست. این اشکال و اشتباه هم در طول زمان، از اول انقلاب تا امروز، در بعضی از تبلیغات ادامه دارد. اینجور تلقی کنند که رهبری یک مدیریت اجرائی است؛ نه، مدیریت اجرائی، مشخص است. مدیریت اجرائی در بخش قوه‌ی مجریه ضوابط مشخصی دارد، معلوم است، مسئولین معینی دارد؛ در قوه‌ی قضائیه هم – که آن هم مدیریت اجرائی است – همین طور، هر کدام مسئولیتهائی دارند؛ قوه‌ی مقننه هم که معلوم است.
رهبری، ناظر بر اینهاست. به چه معنا؟ به این معنا که از حرکت کلی نظام مراقبت کند. در واقع رهبری، یک #مدیریت_کلان_ارزشی است.💠۱۳۹۰/۰۷/۲۴

مانه کنونی ما زمانه ایست که با #خرد_ناب و #عقل_صُراح فاصله بسیار زیادی دارد. غالبا این عقلانیت نیست که ذهنها و دلها را می رباید بلکه امواج رسانه ای سوار بر توهمات و خطوات شیطانی جبهه حق را در مضیقه قرار میدهند.
تنها و تنها تنفس در سپهر و افق عقلانیت است که مرتبه وجودی ما را از سنخ دین می سازد، چرا که دین پایه اصلی اش معرفت و شناخت است.
اگر ما در مسیر اثاره و شورانیدن عقول گام برداشتیم در مسیر انبیاء هستیم و الا بایستی فکری به حال خود کنیم.
انقلاب در عالیترین مرتبه عقلانیت و خردمندی قرار دارد چرا که موسس آن از #جوهره_خردمندی برخوردار بود فلذا انقلابیگری یعنی در عالیترین مرتبه عقلانیت و خردمندی رفتار کردن.
لقب کوثر روح اللهی به امام خمینی ره از آن روست که او مصداق واقعی آن متقینی است که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در باب ایشان فرمود:
هجم بهم العلم…!(2)
یا بهتر است بگوییم
هجم بالخمینی العلم…!
انقلاب اسلامی از بالاترین و راقی ترین تفکر و خرد شیعی برخوردار بوده است و ادامه این نهضت جز با بهره مندی از این خرد ناب میسر نیست.
اساسا در افق خردمندی است که معیّت با ولی میسر می شود چرا که معیت متوقف بر محبت و محبت متوقف بر معرفت است.
اگر امروز از این می نالیم که رهبری تنهاست و یا او مظلوم مقتدر است اولا این نقصان جهل ماست که سبب مظلومیت او شده است. این ما هستیم که ندانستن ها را با بهانه های واهی و توجیهاتی عجیب به تحویل بردیم و از خود سلب مسئولیت کردیم. فقدان خردمندی است که عمل ما را آنگونه که مورد نیاز نهضت است قرار نداده و اکنون امت حزب الله در انفعالی تاریخی به سر می برد. سرّ انفعال تاریخی امت حزب الله ریشه ای تکوینی دارد:
#انقلاب جز #بندگی_گسترده_الهی چیز دیگری نیست.
#بندگی و #عبودیت نیز جوهره ای جز ربوبیّت ندارد(3).
ربوبیّت حضرت حق نیز با حکمت و خردمندی است.
فقدان حکمت و خردمندی یعنی حرکت در مسیری غیر از مسیر بندگی و عبودیت و حرکت در مسیری غیر از عبودیّت یعنی خروج از #صراط_مستقیم_انقلاب
.

وحی فعلی و وحی قولی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_24
#جلسه_126

#فهم_شیعی_از_ولایت

1️⃣بخش اول

💠#وحی_تسدیدی و #وحی_تشریعی
(وحی فعلی و وحی قولی)
و نعني بهذا التأديب العملي ما يشير إليه قوله تعالى:
«وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا
وَ أَوْحَيْنا إِلَيْهِمْ
فِعْلَ الْخَيْراتِ
وَ إِقامَ الصَّلاةِ
وَ إِيتاءَ الزَّكاةِ
وَ كانُوا لَنا عابِدِينَ»: الأنبياء: 37
فإن إضافة المصدر في قوله «فِعْلَ الْخَيْراتِ»نگفته افعلوا الخیرات «إلخ»، تدل على
أن المراد به الفعل الصادر منهم من خيرات فعلوها و صلاة أقاموها و زكاة آتوها دون مجرد الفعل المفروض
#توضیح استاد #عابدینی:
خود فعل و اقامه صلات و ایتاء زکات وحی شده است و نه اینکه این فعل را انجام بدهید؛ اینکه خود فعل وحی باشد غیر از آنست که این فعل را انجام بدهید وحی بشود. این وحی همان روح قدسی است که مسدد انبیاء است. اراده الهی است که در وجود انبیاء علیهم السلام محقق می شود. کسی که به مرتبه فنای ذاتی می رسد فعلش بدون استناد به ذات او به ذات خداوند مستند است.

فهذا الوحي المتعلق بالأفعال في مرحلة صدورها منهم وحي تسديد و تأديب، و ليس هو وحي النبوة و التشريع،
و لو كان المراد به وحي النبوة لقيل:
«و أوحينا إليهم أن افعلوا الخيرات و أقيموا الصلاة و آتوا الزكاة»
كما في قوله تعالى: «ثُمَّ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ»: النحل: 123
و قوله: «وَ أَوْحَيْنا إِلى‏ مُوسى‏ وَ أَخِيهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِكُما بِمِصْرَ بُيُوتاً وَ اجْعَلُوا بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ»: يونس87 (اينجا امر به كار است و اين غير از فعل الخيرات است كه خود فعل وحي است)
إلى غير ذلك من الآيات،
و معنى وحي التسديد
أن يخص الله عبدا من عباده بروح قدسي
يسدده في أعمال الخير و التحرز عن السيئة
كما يسددنا الروح الإنساني في التفكر في الخير و الشر،
و الروح الحيواني في اختيار ما نشتهيه من الجذب و الدفع بالإرادة،
و سيجي‏ء الكلام المبسوط في ذلك إن شاء الله.

و بالجملة فقوله: «فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ»
تأديب إلهي إجمالي له ص بأدب التوحيد المنبسط على أعمال الأنبياء ع المنزهة من الشرك.

الميزان في تفسير القرآن، ج‏6، ص: 261

#توضیح استاد #عابدینی:
• اين نوع وحي همان روح قدسي است و رابطه اي است كه انها را وادار به اين عمل مي كند نه اينكه به انها گفته شود و انها شوق پيدا كنند كه انجام دهند و به عبارتي براي انبيا ذاتي حائل نيست كه اين فعل محقق شود بلكه اراده الهي در وجود اينها مي باشد. اينها فناي ذاتي دارند فلذا ذات حائل براي انجام فعل نيست.
• نتايج اين بحث شروع بحث ولايت است. لذا حقيقت ولايت برگشت دارد به يك نظام تكويني و شهودي و وجودي. همچنین چرایی اینکه مومنین و شیاطین نسبت به یکدیگر ولایت دارند.
• ممکن است کسی فنای ارادی پیدا بکند اما فنای ذاتی پیدا نکند. اراده اش را توانسته است تابع اراده حق بکند اما ذاتش محفوظ است. اما حتما اگر کسی فنای ذاتی پیدا بکند فنای ارادی هم دارد. فلذا کسانی که فنای ذاتی دارند در مرتبه بالا قرار می گیرند و اصل هستند(انبیاء و ائمه معصومین علیهم السلام و اولیاء و صدیقین) و باقی ملحق به ایشان هستند. لذا کسانی که فنای ذاتی دارند ولی کسانی می شوند که فنای ارادی دارند. حقیقت ولایت در ادبیات اسلامی به یک حقیقت تکوینی و شهودی و وجودی باز می گردد. هر کسی به هر میزان که فعلی مطابق با اراده الهی انجام می دهد فنای ارادی به همان اندازه پیدا کرده است فلذا آن شخص که فنای ذاتی دارد ولی شخصی می شود که فنای ارادی پیدا کرده است چرا که ذات اون با ذات حق تناسب پیدا کرده است.
• به نبي ختمي نمي گويد به انبيا اقتدا كن بلكه مي گويد به هدايت انها اقتدا كند چرا كه مرتبه ذاتي نبي ختمي بالاتر از ساير انبيا است و لذا نمي تواند به ذات انها اقتدا كند اما هدايت انها چون منتسب به خدا جنبه يلي الحقي دارد مي تواند اقتدا كند.
• نكته: در مرتبه فناي ذات مراتب مختلف است اما در مرتبه فعل هيچ مرتبه از شرك تحقق ندارد يعني انها به مرتبه نهايي توحيد در فعل رسيده اند لذا نبي ختمي مي تواند به ان اقتدا كند .(البته فناي فعلي براي ساير افراد مراتب دارد اما انبيا به ظهور نهايي فناي ذاتي رسيده اند)

#اقول:
مسئله #ولایت، یک مسئله صرفا تشریعی نیست که بخواهیم آنرا صرفا حقوقی و سیاسی قلمداد کنیم، بلکه صورت فقهی آن که البته به خاطر ناآگاهی دوستداران و خیانت آگاهان به شکل حقوقی تقلیل یافته بازگردان و ترجمانی برای حقیقت عالم است.
به هر میزان که عمل شخصی مطنبق با اراده الهی باشد او فنای ارادی یافته و بسط وجودی پیدا کرده است فلذا از قرب و منزلت بیشتری برخوردار است.
رهبری به #هدایت_الهیه امام خمینی اقتدا نموده و اصول و مبانی #مکتب_امام همچون چراغ راهی همواره نصب العین ایشان قرار داشته است. از این رو #فعل_رهبری که با اقتدا به #هدایت_الهیه ایشان در طول رهبریشان جز با نیت #بسط_توحید صورت نگرفته بسط وجودی بی نظیری برای ایشان رقم زده است و ایشان را در مرتبه فنای ارادی فی الله به مراتب عالی رسانده است.
خط شکنان و پیشتازان عرصه جهاد فی الله و فی سبیل الله اگر از سر سفره #هدایت_اندیشی #مکتب_امام و اصیل ترین مفسر آن یعنی رهبری سیراب نشوند، یقینا آب حیات بخشی به دست مردمان و مستضعفان نخواهند داد.
#مکتب_امام و اصول و مبانی فکری امام را خیلی خیلی دست کم گرفته ایم همانگونه که تعالیم انبیاء ائمه معصومین علیهم السلام را دست کم گرفته ایم چون ما کوچکیم و در زندان کوچکی که برای خودمان رقم زده ایم گرفتاریم…
باشد که دیر نشود…….

معنای ولایت

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#امید_فشندی
#یادداشت_20
#جلسه_126

#اولا معنای ولایت را مشخص کنیم. ولایت در این‌مقاله و کلا مباحث ولایت‌فقیه، همان حکومت و زمام‌داری است و اساسا با قدرت گره خورده است. حضرت امام هم باتوجه به همین مسئله است که به تفکیک ولایت تشریعی و اعتباری (زمام‌داری و حکومت) از ولایت تکوینی می‌پردازند و محل نزاع را، ولایت اعتباری می‌دانند:

فالخلافة لها معنيان و اصطلاحان:
أحدهما: الخلافة الإلهيّة التكوينيّة، و هي مختصّة بالخلّص من أوليائه، كالأنبياء المرسلين، و الأئمّة الطاهرين سلام اللَّه عليهم.
و ثانيهما: المعنى الاعتباريّ الجعلي، كجعل رسول اللَّه (صلّى‌اللَّه‌عليه‌و‌آله‌وسلّم) أميرالمؤمنين (عليه‌السّلام) خليفة للمسلمين، أو انتخاب فلان و فلان للخلافة. فالرئاسة الظاهريّة الصوريّة أمر لم يعتن بها الأئمّة (عليهم السّلام) إلّا لإجراء الحقّ، و هي التي أرادها عليّ بن أبيطالب (عليه‌السّلام) بقوله – على‏ ما حكي عنه – «و اللَّه لهي أحبّ إليّ من أمرتكم» مشيراً إلى نعل لا قيمة لها. (كتاب البيع، ج‏2، ص625)

#ثانیا نسبت این ولایت با حق و تکلیف چیست؟ وقتی می‌گوییم که اصل اولی بر عدم ولایت است و هیچ انسانی بر انسان دیگر ولایت ندارد، یعنی چه؟ این نفی ولایت چه معنایی می‌دهد؟
انسان‌ها همه از حقوق اولیه‌ی برابری مانند: حیات، آزادی، مالکیت، تغذیه، ازدواج و تولید مثل، و… برخوردارند، اما «حقِّ حکم‌رانی بر دیگران» یا همان ولایت، یک حق ثانویه است که باید اثبات شود. اینکه آیا اساسا یک انسان یا سازمان، در قالب مجموعه‌ای از قوانین، آیا حق دارد که انسان‌های دیگر را الزام به فعل یا ترک بکند؟

#ثالثا منشأ آن حق ثانوی (حق زمام‌داری) چیست؟
اگر با دست فرمان مقاله پیش برویم، با توجه به فصل قبل، چون منشأ برابری اولیه انسان‌ها در حقوق اولیه، یکسانی ایشان در آفرینش و انتسابشان به خدا و امکان برابر رشد است، طبیعتا حق ثانویه را هم باید خداوند، برای کسی از میان انسان‌ها جعل کند.
اما در تاریخ، افراد یا به زور شمشیر و سلاح سخت به زمام‌داری رسیده‌اند (که خب غالبا بر اساس منافع شخصی حکم رانده و بعضا هم منافع عمومی را لحاظ کرده‌اند)، یا بر اساس یک قرداد اجتماعی، زمام امور را به هیئت حاکمه سپرده تا بر اساس قانون اساسی که میثاق ملی است، حکم برانند، یا ..

یا سازوکار رسالت و امامت و ولایت‌فقیه
آیا با جرأت می‌توانیم بگوییم که خداوند این حق را به پیامبر یا امام و نوّاب عام او داده است که حق حیات و مالکیت و آزادی انسان را در موارد مشخص، از او سلب کنند؟ آیا تفاوت صرفا در قوه و فعل است؟ یعنی تا مردم او را نپذیرند، او نمی‌تواند این حق را اعمال کند؟ یعنی مقبولیت مردم صرفا شرط بسط ید ولی است؟

یا نه! در #یادداشت_17 عرض کردم که خداوند پیامبر را نهی می‌کند که گمان کند وکیل مردم، یا نگهبان و مسیطر بر ایشان است، می‌فرماید گمان مکن که هدایت به دست توست، یا هرکس را بخواهی می‌توانی به ایمان هدایت کنی … و آیاتی از این دست که همه حاکی از این است که اساسا ولی الهی هم، از آن حق ثانویه (حقِّ الزام دیگران) برخوردار نیست، و از این جهت، فرقی میان زمین و آسمان نیست.

#رابعا بنابراین؛ دوگانه‌ی مشروعیت و مقبولیت اساسا دوگانه‌ی در مقابل هم نیست! اگر منظور از مشروعیت، تأسیس یا تأییدشده از جانب خداوند است؛ نه اعمال قانون پیامبر بر مردمی که او را قبول ندارند، مشروع است (هرچند اگر قانون، مشروع باشد)، و نه اجماع مردم بر قانون یا شخصی که مشروع نیست، مورد رضایت خداوند است.

مظهریت بیشتر انسان متوسط و ولایت یافتن او حتی بر فقیه

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_30
#جلسه_126

🌐 #ولایت_مردم

💠 مظهریت بیشتر #انسان_متوسط و ولایت یافتن او حتی بر فقیه

🏷 مقدمه
🔺 در نگاه حکمی_عرفانی (حکمت متعالیه) ما خداوند فقط انسان خلق کرده است، اگر رابطه حق و خلق به شکل حقیقت و رقیقت باشد و معالیل همه #عین_ربط به حق هستند، هر مخلوق در واقع به یک میزانی بهره مند از اسماء و صفات الهی است و هویت وجودی او ترکیب خاصی از اسماء و صفات الهی است.
🔹در این نگاه موجودات به چند دسته تقسیم می شوند:
1️⃣ موجوداتی که مظهر کامل همه اسماء هستند
2️⃣ موجوداتی که مظهر ناقص همه اسماء هستند.
3️⃣ موجوداتی که مظهر تام یا ناقص بعضی از اسماء هستند.

🔺 مورد اول که همان #انسان_کامل است، مورد دوم نیز بقیه انسان ها هستند که در اصطلاح به آن ها #انسان_صغیر می گویند، مورد چهارم هم بقیه مخلوقات هستند؛ اما از آن جایی که کل نظام عالم خلقی اگر به صورت یک جا دیده شود درست است که هر جزءش مظهر تام یا ناقص بعضی از اسماء است ولی به صورت جمعی که دیده شود مظهر ناقص تمام اسماء هست، به کل این پیکره نیز می شود انسان اطلاق کرد زیرا که معیار انسان بودن مظهریت همه اسماء بودن است که او نیز دارد؛ به این موجود #انسان_کبیر اطلاق می کنند.
🔺در سفرهای چهارگانه ای که برای سلوک عقلی یا قلبی تعیین می شود، در سفر چهارم که سفر حرکت است، انسان صغیر و کبیر به دلیل نقصی که دارند به سمت انسان کامل و اتحاد با او حرکت می کنند و اساسا حرکت در عالم چنین توجیهی دارد. (انسان کامل به دلیل بی نقص بودن حرکت تکمیلی ندارد بلکه حرکتش استکمالی است. یعنی دارایی های خود را بروز میدهند و دارایی های موجودات ناقص را کامل میکنند.) البته با این تفاوت که انسان صغیر به سمت مرکز عالم خلق که انسان کامل است حرکت میکند و اوج کمال او اتحاد با او ست، ولی انسان کبیر کمالش در این است که انسان تمام این گنج های پنهان خود را بروز بدهد، یعنی در تمام این اسمائی که الان به صورت پراکنده مظهریت شان را دارد به کمال تام برسد.
🔺 منتها تفاوت انسان کبیر با انسان صغیر در این است که اعضا و اجرای او در کل عالم منتشر هستند، یعنی بدن او بدن تک تک موجودات است و اراده او برآیند اراده همه موجودات ذی اراده است و قص علی هذا! لذا بدن همه انسان های صغیر و اراده همه انسان های صغیر جزو بدن و اراده انسان کبیر است.
🔺 لذا اگر حرکت من به عنوان یک #انسان_صغیر به این شکل است که اراده کنم و همه دارای های خودم را بسیج کنم که به سمت آن کمال مطلق حرکت کنم؛ حرکت #انسان_کبیر این سختی را دارد که باید تمام این پیکر و تمام این اراده های منتشر را به حرکت در بیاورد. لذا حرکت انسان کبیر حاصل بر هم کنش تمام حرکت ها و اراده هایی است که موجودات ذی اراده انجام می دهند.
🔺 یکی از اساتید در دل انسان کبیر یک چیزی تعریف می کردند به نام #انسان_متوسط؛ بیانش هم به این شکل بود که درست است که حرکت انسان کبیر حاصل برهم کنش مجموع اراده های انسانی است ولی از آنجا که در دل جامعه انسانی ما #امت_های گوناگونی داریم و حال و هوای امت ها با هم فرق می کنند و برخی امت ها در حرکت دادن این انسان کبیر به سمت کمال حقیقی خودش تلاش بیشتری می کنند لذا به این امت ها اصطلاح انسان متوسط اطلاق می شود.

🏷 اصل بحث #ولایت_مردم

🔺 از آنجا که امت های #قیام_کرده به عنوان یک #انسان_متوسط حاصل بر هم کنش اراده هایشان به سمت حرکت دادن انسان کبیر به سمت کمال خودش است، و از آنجا که #ولی_فقیه نیز به عنوان یکی از اعضای این امت قائم است، و از آنجا که #انسان_متوسط جامعیت بیشتری نسبت به انسان صغیری که به مقام ولایت در تشریع رسیده است دارد، لذا این انسان متوسط بر ولی فقیه نیز ولایت می یابد.
🔺 یعنی ولی فقیه نیز موظف است که وقتی که می بیند برآیند اراده این امت قیام کرده به سمتی است خود را نیز در همان سمت و سو قرار بدهد.
🔺یعنی از آنجا که عزم جوهره انسانیت است و انسان قیام کرده از همه انسان ها انسان تر است و اگر یک ملتی بشود ملت قیام کننده آن ملت به لحاظ هستی شناسی جایگاهی فراتر از یک انسان صغیر ولو دارای کمالات فوق العاده ای می رسد؛ دارای ولایت بر او می شود.
🔺 لذا ملت ایران که به امام در وصیت نامه خود می فرمایند: «من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله ـ صلی الله علیه وآله ـ و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی ـ صلوات الله و سلامه علیهما ـ می‌باشند.» (https://farsi.khamenei.ir/imam-content?id=9447)به خاطر اینکه به مقام یقظه رسیدند و قیام لله کردند، تبدیل به ملتی دارای ولایت الهی شدند.
🔺و لذا جملات زیر از امام خمینی (ره) اصلا جملات عجیبی نخواهد بود و با این مبنا کاملا قابل فهم است:

🌟 «خمينى دست يكايك شما(مردم) را مى‏بوسد و به يكايك شما احترام مى‏گذارد و يكايك شما را رهبر خودش مى‏داند كه بارها گفته‏ام من با شما يكى هستم و رهبرى در كار نيست.»(صحیفۀ امام، ج‏14، ص474)
🌟 «نام بزرگ ملت ایران در عالم به رشد سیاسی ثبت شد؛ نام بزرگ قم در بین ملت ایران به رشد سیاسی و فعالیت و جانفشانی در تاریخ ثبت شد، نام بزرگ چهارمردان در فداکاری و جان‌نثاری در تاریخ عالم ثبت شد؛ نام بزرگ بانوان ایران ثبت شد؛ نام بزرگ بانوان قم ثبت شد؛ نام بزرگ بانوان چهارمردان ثبت شد؛ بانوان قم و بانوان چهارمردان پیشرو این نهضت اسلامی بودند، رشد سیاسی خودشان را اثبات کردند، نهضت را راهنمایی کردند، شما رهبران نهضت هستید، بانوان رهبر نهضت ما هستند، ما دنباله‌ی آنها هستیم، من شما را به رهبری قبول دارم و خدمتگزار شمایم ().» (صحیفه امام، ج 7، ص 132ـ133)
🌟 «تو[ احمد آقا] و همه مى‏دانيد كه در نظامى واقع هستيد كه به يُمن قدرت الهى و توفيق او جلّ و علا و دعا و تأييد حضرت بقية اللَّه ارواحنا لِتُراب مَقْدَمِه الفداء و ملت انقلابى ايران كه جانم فداى يك يك آنها ()، دست رد به سينه همه قدرتهاى شيطانى زده است.» (صحیفه امام، ج 20، ص 439)

رژیم «سلطنتی» چیست؟!

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت8
#جلسه_126

#مردم
#امام_خمینی

بنا بر این اصل رژیم سلطنتی یک چیز غلطی است. رژیم «سلطنتی» چیست؟! باید مردم خودشان یک کسی را تعیین کنند. مثلًا- فرض کنید که- یک وکیلی را تعیین کنند برایشان کار بکند. باید مردم خودشان یکی را تعیین کنند که او دخالت کند در امورشان؛ هر وقت او را نخواستند، بگویند برو گم شو! یک رژیمی که این طور استقرار دارد اگر انسان فهمید به اینکه، هر آدمی بفهمد که هر کاری بکند دیگر از دست مردم خارج است که بگویند برو، دیگر هست او تا آخر. سلطنت این طوری است که یک کسی که سلطان شد دیگر هست او، بیخ ریش مردم هست. یک همچو آدمی هر چه خلاف بخواهد بکند دستش باز است. خوف این را ندارد که عزلش بکنند؛ عزلی توی کار نیست! هست او تا آخر. همه هم شاه دوست! اما اگر بنا باشد که یک نفر آدم را پنج سال، ده سال، هشت سال بگویند که شما بیا در این مملکت رئیس جمهورْ- مثلًا- باش، کارهای مملکت را اداره بکن، خود مردم آزاد یکی را تعیین بکنند، این آدم هر چه هم بد باشد فکر خودش هست لا اقل؛ برای اینکه می‌گوید خوب من پنج سال دیگر از رئیس جمهور [ی‌] افتاده‌ام، وقتی افتادم پدر من را مردم در می‌آورند؛ اگر به یک کسی ظلم کرده باشم، اینها پدر من را در می‌آورند. حالا قدرت دست من است، بعد از پنج سال دیگر یک آدمی هستم عادی مثل سایر مردم. نمی‌کند قهراً. اصلًا از اول رژیم سلطنتی یک چیز غلطی بوده است و تحمیل شده است به مردم.
اصل دوم ما هم این است که رژیم سلطنتی اصلش بی‌ربط است. باید اختیارْ دست مردم باشد. این یک مساله عقلی [است‌]، هر عاقلی این مطلب را قبول دارد که مقدرات هر کسی باید دست خودش باشد؛ مایی که- یک جمعیتی که مملکت مال خودشان است، چیزهایی که در مملکت است باید به صرفه خودشان خرج بشود؛ باید همه چیز این مملکت در راه صلاح خود این مملکت باشد. یک کسی که اصلش با مردم جداست و می‌گوید که مردم چکاره هستند، من خودم هستم، هر کاری دلم می‌خواهد بکنم، چطور می‌شود مقدراتش را مردم دست یک همچو آدمی بدهند که هر کاری دلش می‌خواهد بکند و به مردم دیگر دخالت نباشد؟ به خلاف اینکه مردم امسال یک کسی را قرار بدهند، همه جمع بشوند با هم قرار بدهند که این آقا رئیس جمهور ما، پنج سال هم ایشان رئیس جمهور. ما فرض می‌کنیم او یک آدمی باشد خیلی جَلَب باشد، این آدم خیلی جلب نمی‌تواند یعنی عقل اجازه‌اش نمی‌دهد که در این پنج سال تو هر کاری داری بکن، هر چه هم می‌خواهی ظلم بکن و- عرض می‌کنم که- چه می‌شود. ما فرض می‌کنیم که نه دیگر حقی برای مردم نباشد- و حال آنکه در جمهوری حق است- مردم … نه، تو غلط کردی برو سراغ کارت!
اگر جمهوری اسلامی باشد که دیگر واضح است؛ برای اینکه اسلام برای آن کسی که سرپرستی برای مردم می‌خواهد بکند، ولایت بر مردم دارد، یک شرایطی قرار داده که وقتی یک شرطش نباشد، خود به خود ساقط است؛ تمام است؛ دیگر لازم نیست که مردم جمع بشوند؛ اصلًا خودش هیچ است. اگر یک ظلم، اگر یک سیلی بزند، رئیس جمهور اسلام اگر یک سیلی بیجا به یک نفر بزند، ساقط است؛ تمام شد ریاست جمهوری‌اش دیگر؛ باید برود سراغ کارش. آن سیلی را هم باید عوضش را بیاید بزند توی صورتش! ما یک همچو چیزی می‌خواهیم

🔹یک بحث در حکومت مردم یا فقیه این است که در مدل چمهوری اسلامی چگونه این دو مدل قابل جمع است واگر قابل جمع است ؟جمع آن به جه شکل است
حضرت امام در این سخنرانی روش جمع کردن بین دو مدل و تبیین جمهوری اسلامی را بیان می کنند .
از نظر عقلایی حکومت باید جمهوری باشد ومردم باید حاکمشان را تعیین کنند ولی اگر این حکومت بخواهد اسلامی هم باشد باید حاکم ان یک سری از ویژگی های داشته باشد که در اسلام مشخص شده .

🔺منبع:
۲۲ آبان ۱۳۵۷/ ۱۲ ذی الحجه ۱۳۹۸
مکان:
فرانسه، نوفل لوشاتو
موضوع:
معرفی سه اصل بنیادین انقلاب
حضار:
دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج‌
شناسه ارجاع:
جلد ۴ صحیفه امام خمینی (ره)، از صفحه ۴۸۳ تا صفحه ۴۹۶

حجیت ولایت مردم

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سیدمرتضی_شرافت
#یادداشت_12
#جلسه_126

#حجیت #ولایت_مردم
#نظریه_جمهوری_اسلامی

[ناظر به یادداشت شماره 8 آقای محمد حسین خانی]

یک- ما در بحث از معانی و پرتوهای توحید، رسیدیم به ابعاد اجتماعی توحید. یکی از این ابعاد این بود که حق سرپرستی و زمامداری امور در انحصار خداست.

دو- ذیل این بحث، مطلبی از ناکارامدی حکومت های غیر الهی شد و اشاره ای به مسئولیت حاکم در برابر خدا به عنوان شرط لازم برای مصونیت حکومت شد.

سه- تا اینجای بحث حق انحصاری حکومت خدا پذیرفته شده است و اعطای این حق به نمایندگان خدا هم ادعا شده است.

چهار- متن اشاره ای به ولایت مردم ندارد. استطرادا این بحث در کلاس مطرح شده است.

پنج- دو بحث کلی در باب ولایت مردم مطرح است:
1. حجیت ولایت مردم
2. نحوه جمع ولایت مردم با ولایت معصوم (یا فقیه)

شش- فرمایش حضرت امام درباره عقلی بودن اختیار هر فرد به دست خودش، ارتباطی به مشروعیت ندارد. و اصلا بحث ایشان در مقام بیان مشروعیت ولایت نیست. صحبت ایشان از اختیار انسان است و استقلال وی برای تصمیم گیری در مورد خودش که تکوینا خداوند متعال این ظرفیت را به انسان عنایت فرموده است.
پس اینجا بحثی از حجیت ولایت مردم نشده است.

اما در باب نحوه جمع ولایت مردم با ولایت فقیه. نسبت به این هم به نظرم این متن ساکت است. ایشان می فرماید اگر حاکمی مطابق با اسلام عمل نکند، خود به خود ساقط است. این چه ارتباطی به جایگاه مردم دارد؟!
ما به یک جمعی احتیاج داریم که به طور واقعی و عینی و روی زمین بتواند در حکومت داری کمک کار باشد.

آیا با صرف اینکه حاکم خود در نسبت الله مسئول می داند کفایت می کند ؟!

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط‌مشی_اجتماعی
#حاکم_محکوم_حکومت
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_9
#جلسه_126

 

○ نویسنده ، راه مصونیت ولایت را ، الهی بودن آن می داند ، یعنی تنها در صورتی می توان مصونیت ولایت را تصویر کرد که بین ولی و حق تعالی رابطه ای باشد و این ولی منصوب حق تعالی باشد و ولی خود را در طول حق تعالی بداند و قبول کند که همیشه قدرتی به نام حق تعالی بالاتر از او وجود دارد در این صورت دچار فساد نخواهد شد
○ اما در این جا یک سوال مطرح می شود که در بحث ولایت و حکومت همیشه سه رکن وجود دارد ، یکی حاکم یکی محکوم و دیگری ساختار حکومت ، این که حاکم منصوب حق تعالی باشد و در ذیل حق تعالی قرار گیرد بخشی از مسئله است .
○ خود ساختار حکومت باید چگونه باشد تا مصونیت این ولایت را تضمین کند ، آیا با صرف اینکه حاکم خود در نسبت الله مسئول می داند کفایت می کند ؟!
○ یا اینکه باید یک ساختاری قرار دهیم که خود آن ساختار و حکومت مبارزه با فساد کند و اجازه فساد را ندهد .
○ شاید این اتهام به نویسنده باشد که این ادبیات به حذف ساختار و پاسخ سلبی می انجامد ، ما در این جا پاسخی ایجابی می خواهیم .
○ مگر اینکه پاسخ دهیم که نویسنده در مقام بیان ملزومات اندیشه توحیدی می باشد و این مسئله ها در لایه اندیشه اجتماعی است که در این صورت باید بررسی گردد.

آزاداندیشی و حدود و ثغور آن

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سید_ابراهیم_رضوی
#یادداشت_5
#جلسه_126

✅ #آزاداندیشی_و_حدود_و_ثغور_آن

🔹️آزادی اندیشی را باید در دو لایه فردی و اجتماعی بررسی کرد:

▪️آزاد اندیشی به عنوان پدیده ای فردی و شخصی، أمری آزاد و رها از قید و بند و زور است.
▪️ولی به عنوان پدیده ای اجتماعی، باید به تأثیر و جریان آن در جامعه توجه داشت؛ باید تمام مصالح و مفاسدی بر آن مترتب است را باهم بسنجیم.

🔸️چه بسا ترویج آزاداندیشی در بین اقشاری، یا در برهه ای از زمان، موجب مفاسدی شود که آن مفاسد، بر مصلحت آزاد اندیشی که پویایی اندیشه ای یک جامعه است، بچربد.
🔸️چه بسا ترویج آزاد اندیشی به عدم آزاد اندیشی منجر شود. و حتی این واژه و اصطلاح «آزاداندیشی»، از ارزش و تقدس بیافتد. چنانچه این اتفاق برای واژه های #روشن_فکری، #آزادی، #توسعه و غیره افتاده است.

🔹️البته شاید بتوان گفت، آزاداندیشی در لایه فردی نیز مطلقا مورد تأیید نیست. به نظر می رسد أساسا برای انسانی است که سطحی، حدأقلی و متعصب نباشد.
▪️چراکه گاهی آزاداندیشی، مبانی و ریشه های فکری انسان را هدف می گیرد و انسان سطحی و حداقلی، تاب تحمل این اتفاق را ندارد و در پی این عدم تحمل، رفتاری از سر می زند که خود و جامعه را به سمت تباهی می کشاند.
▪️#تحریم_فلسفه توسط برخی از علماء، می تواند به همین نکته برگردد که مفاسد رواج دانش فلسفه بیش از مصالح آن است و درنتیجه در برآیند، پرداختن به آن، انسان را از هدف خود دور می کند.

🔹️این کلام در مورد جامعه سطحی و حدأقلی نیز صادق است. آیا جامعه ای که معتاد، وابسته، در بند قیود و تعصبات و رسم و رسومات و… است، می تواند آزادانه بیندیشد و راه صحیح را انتخاب کند؟ عدم آزاداندیشی مردم، یکی از مشکلات همیشگی أنبیاء بوده است.

🔹️بنابراین می توانیم نتیجه بگیریم که برای آزاداندیشی، 《ابتدا باید ذهن را از تعلقات و تعصبات آزاد کرد و سپس آزاد اندیشید.》
به عبارت دیگر، حر واقعی می تواند، حق جو و آزاداندیش واقعی باشد.

🔹️البته باید توجه داشت که فهم و تشخیص این مصالح و مفاسد، أهم و مهم آنها و کسر و انکسار آنها، در گرو انسانی #عالم، #زمان_شناس، #آینده_نگر و #جامعه_شناس است که طوری طراحی اجتماعی کند که جامعه را به سمت أهداف و آرمان ها حرکت دهد.

🔹️شاید لازم باشد قبل از ترویج آزاداندیشی، به #اصلاح_سبک_زندگی و تغییر #ذائقه_فکری جامعه پرداخت.

توحید از دیدگاه خط مشی اجتماعی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سیدمرتضی_شرافت
#یادداشت_11
#جلسه_125
1. با توجه رویکرد متن یعنی استخراج مباحث کلی جامعه اسلامی از توحید، به نظرم وقتی مولف صحبت از توحید در ولایت و افرادی که بیشترین انطباق با معیارهای الهی دارند می کند، صحبت از ولایت فقیه و هم چنین نظریه جمهوری اسلامی، یعنی ولایت فقیه و ولایت جمهور، خروج از بحث نیست.
2. پذیرش هر ولایتی غیر از ولایت الله، خواه در عرض این ولایت یا در طول آن، احتیاج به ادله قطعیه دارد. به هیچ عنوان تسامح در پذیرش هر ولایت دیگری جایز نیست.
3. به شدت باید مراقب تحمیل ذائقه فکری خودمان، بر دلیل و حجت باشیم. این که من ولایت فقیه و ولایت مردم را دوست دارم، نباید من را از بحث علمی حوزوی غافل کند.
4. باید مراقب رویکردهای غربی و مدرن بود. اگر بحث از کارایی مطرح می شود، باید این کارایی مطابق اسلام باشد و نه غرب. به نظرم بین کارایی ولایت مردم به عنوان ناظر بر حاکم اسلامی و کارایی ولایت مردم به عنوان رشد مردم و رسیدن به مقامات والا، تفاوت بسیار زیادی است. اولی نگاهی ابزاری به مردم است و دومی نگاهی اصالی. اگرچه اسلام نظارت مردم را رد نمی کند، اما بعید می دانم اولویت اولش در ولایت مردم، بحث نظارت مردم و نصیحت ائمه مومنین باشد.
5. برای حجیت ولایت فقیه و ولایت مردم باید سراغ کار فقهی به معنای مصطلحش رفت و تنها این راه زبان علمی حوزه است و حجیت دارد. اگر چه از سایر علوم هم می توان و باید استفاده کرد، اما حجیت فقط با کار فقهی اثبات می شود و حذف و عدول از این ضابطه و معیار خطایی فاحش است.
6. در مورد ولایت فقیه، بحث های فقهی زیادی صورت گرفته است و هنوز جای بحث هست. ولی در مورد ولایت مردم خیلی محتاج هستیم. (این نظریه یک نظریه ناشناخته در فضای علمی حوزوی و حتی فضای انقلابی است)
7. فرمایشات امیرالمومنین می تواند منابع بسیار خوبی برای شناخت جایگاه مردم باشد. شاید از خطبه شقشقشیه و این فراز بتوان استفاده هایی کرد (هم در ولایت فقیه و هم در ولایت مردم):

– لَولا حُضُورُ الحاضِرِ،

و قِيامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ الناصِرِ،

و ما أخَذَ اللّه ُ عَلَى العُلَماءِ أن لا يُقارُّوا على كِظَّةِ ظالِمٍ، و لا سَغَبِ مَظلومٍ ،

لأَلقَيتُ حَبلَها على غاربِهِا

8. از این دست روایات برای جمع بین ولایت فقیه و ولایت مردم هم احتیاج داریم. الان فقط با دوگانه ضعیف مقبولیت و مشروعیت سر و ته قضیه را هم می آوریم. اما به نظر بحث های عمیق تری وجود دارد.

نسبت ولایت و جمهوریت

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سید_ابراهیم_رضوی
#یادداشت_4
#جلسه_125

🔹️ نسبت ولایت و جمهوریت

اینکه در نظام اسلامی، علاوه بر ولایت فقیه، جمهوریت و مردم هم اصالت دارند یا نه، محل کلام است
میتوان تقریرهای زیادی برای اصالت داشتن مردم ذکر کرد

1️⃣ یک دلیل این است که اساسا حکومت بدون رای و پذیرش مردم، مقدور نیست یعنی از باب شرایط عامه تکلیف که یکی از آنها قدرت است، جمهوریت موضوعیت می یابد.
نقدی که شاید به این بیان وارد باشد این است که اگر به هر طریق بتوان نظر مردم را با حکومت همراه کرد ولو با زور و جبر و تبلیغات، حکومت مشروع می شود
2️⃣ دلیل دیگر این است که همیشه در طول تاریخ ثابت شده است اطرافیان از ولایت و اسلام و استفاده میکنند و تنها راه جلوگیری از این سو استفاده، دخالت مردم در حکومت است
این بیان در حقیقت تقلیل اهمیت مردم است و اساسا از این بیان به اصالت مردم نمی رسیم.

3️⃣ اما شاید بتوان گفت که اساسا بنای خداوند در این دنیا این است که مردم با اختیار و فهم خود به سمت حقیقت گام بردارند. بنابراین اگر مردم خودشان آماده و حاضر در میدان نیستند، ولی خدا نمیتواند جور کم کاری انها را جبران کند و به تنهایی یک ملت را رشد دهد.
اساسا روح جریان حق، جذب و حرکت اگاهانه است برخلاف جریان باطل که به هر قیمتی حتی با تخدیر، مسحور کردن، غافل کردن و…، جامعه را اداره می کند.

🔸️بر همین اساس که حضرت امیر نیز بخاطر درخواست بسیاری از مردم، ابتدا خلافت را رد میکند اما بعد از اصرار و پایداری ظاهری آنها خلافت را می پذیرد چراکه با وجود جمهوریت، حجت بر امام تمام شده و او باید با کمک مردم، حکومتی اسلامی تشکیل دهد.
و همچنین حرکت امام حسین ع از مکه به کوفه نیز بر همین اساس است. چراکه بعد از فرستادم مسلم ع به کوفه و گواهی او به صدق مردم، ظاهرا حجت بر امام تمام شده و لذاست که به سمت کوفه رهسپار می شود.

آیا تقدس ولی الهی عامل بی مسئولیت شدن او در عمل نمی شود؟

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_28
#جلسه_125

💠 آیا #تقدس_ولی_الهی عامل #بی_مسئولیت شدن او در عمل نمی شود؟

🔺یکی از ایرادها به این نظریه که تنها حاکمی که از جانب خدا منصوب باشد می تواند ولایت و سرپرستی و زمامداری زندگی انسان را به دست بگیرد و الا غیر او باشد خلاف توحید است، و خود همین نصب الهی در کنار مسئولیت سنگینی که خداوند برای او جعل می کند باعث کنترل او می شود. یعنی مسئولیت اینقدر سنگین است که اجازه یک تکان خوردن اضافی هم به او نمی دهد.
🔺اما یکی از تجربه هایی که ما در این دوران که #ولایت_فقیه به عنوان حاکم الهی به نصب عام شکل گرفته است را پیدا کردیم این است که یک خطری این صحنه را تهدید می کند آن هم این است که با استفاده از فضایی تقدسی که در قسمت نصب الهی برای ولی فقیه درست می شود، عملا آن قسمت مسئولیت کم رنگ شود، یعنی به خاطرا ین تقدس کسی اجازه نقد به خود او که هیچ حتی به منصوبان از طرف او را نیز نداشته باشد.

💠 اما چاره چیست؟

🔺به نظر می رسد که درصدی از این قضیه واقعا ناگزیر است و چاره ای از آن نیست. یعنی از آنجا که واقعا این تقدس وجود دارد، برخی موقع هم ممکن است این تقدس باعث مشکلاتی از این جهت شود.
🔺این هم دو خاستگاه دارد که یکی صحیح و دیگری غلط است،
1️⃣ نباید ابهت ولی الهی شکسته شود
این یک نکته حقی است که این قدسیت واقعی که با بودن آن اساسا ولی امکان حرکت جامعه به سمت سعادت را خواهد داشت، نباید مخدوش شود.
اساسا نقد به ولی الهی اگر باعث شق عصای ولایت شود بزرگ ترین ظلم ها خواهد بود.
جمله زیر از رهبری در پاسخ به نقد به رهبری خیلی ویژه است:

خيلى خوب. ببينيد آقا جان! انتقاد معنايش چيست؟ انتقاد اگر معنايش عيب‏جويى است، اين نه چيز خوبى است، نه خيلى هنر زيادى مى‏خواهد، نه خيلى اطّلاعات مى‏خواهد؛ بلكه انسان با بى‏اطّلاعى، بهتر هم مى‏تواند انتقاد كند؛ كمااينكه الآن اين مطالبى كه شما گفتيد، خيلى‏هايش اصلًا درست نيست‏شما مى‏گوييد چرا به رهبرى انتقاد نمى‏كنند! اوّلًا كه عيب‏جويى از رهبرى مگر چه حُسنى دارد؟ رهبرى‏اى كه در نظام جمهورى اسلامى اشاره‏ى انگشتش بايد بتواند در يك لحظه‏ى خطرناك و حسّاس، مردم را به جان‏فشانى وادار كند، آيا اين مصلحت است كه يك نفر به ميل خودش بيايد بايستد و بدون حق و بدون موجب، نسبت به او بدگويى كند؟! آيا اين به نظر شما كار خيلى خوبى است؟! اين كار بد است؛ رواج نداشته باشد، بهتر است.
📚 بيانات / سال‏1377 / (04/ 12/ 1377) بيانات در جلسه‏ى پرسش و پاسخ با مديران مسئول و سردبيران نشريات دانشجويى

🔺 نکته مهم در این بیان این است که کارکرد مهم رهبری ایجاد بسیج عمومی است اگر اینطور انتقاد کردنی باب شود، که ابهت او از بین می رود و دیگر در مواقع ضروری نمی تواند با یک اشاره یا یک سخنرانی مردم را پای یک ضرورت حیاتی بسیج کند.

💠 اما چاره چیست؟

🔺این هم دو خاستگاه دارد که یکی صحیح و دیگری غلط است،
1️⃣ نباید ابهت ولی الهی شکسته شود
2️⃣ سوء استفاده منافقین از این فضای تقدسی

تقریبا همیشه در کنار یک فضای تقدسی (چه تقدس مثبت و چه منفی) یک سری انسان منافق رشد خواهند کرد که می خواهد پشت این فضای تقدسی کار خود را پیش ببرند و ظاهر خود را طوری می کنند که غلط انداز باشد.
جریان نفاق هم همیشه پیچیده رفتار می کند و برخورد با او خیلی سخت می شود و اساسا دین همیشه از زاویه این ها ضربه خورده است و الا وقتی دشمن خیلی صریح و خالص خود را نشان داده است مؤمنین به راحتی او را پس زده اند.
لذا واقعا یکی از چیزهایی که حتما اتفاق می افتد یک جریان نفاق در حاشیه تقدس ها هست، و به نظر نیشود کاری کرد. چون وقتی که یک تقدسی ایجاد شد مخصوصا اگر قدرتی هم ناشی از این تقدس شکل بگیرد و بشود با استفاده از این تقدس و خود را مقدس نمایان کردن به منافعی هم رسید، برخی ها در این جلد می روند تا به منافع خود برسند.
از طرفی هم برخورد با این ها خیلی سخت است، چون شما حتی اگر پیامبر خدا (ص) هم باشید که از باطن خبر داشته باشید مأمور با مراعات ظواهر هستید، یعنی اگر مراعات نکنید برای گسترش دعوت تان با مشکل مواجه می شوید؛ چون اولین انگی که می خورید این است که انقلاب فرزندان خود را خورد!
لذا به نظر این مشکلی باشد که سخت بشود حلش کرد! و الان هم جمهوری اسلامی واقعا گرفتار این منافقین است.
❇️ سخت گیری و برخورد خود ولی الهی راهکاری کنترل کننده
🔺به نظر می رسد که یکی راهکارهای حل این مسئله این است که ولی الهی در برخورد با نزدیکان و منصوبان خودش که خطایی آشکار و خیانتی از آن ها سر می زند اصلا مسامحه نکند و به سختی با آن ها برخورد کند که هزینه حضور منافقانه در اطراف او بالا برود. ولی به نظر باز هم لایه پیچیده ای از نفاق سعی می کند با مراعات همه این نکات به حیات خود در کنار تقدس ها ادامه دهد و واقعا نمی دانم آیا با ظهور امام عصر (عج) آیا این مشکل حل خواهد شد و یا اینکه حضرت نیز در آن حکومت عدل الهی به شهادت می رسند نیز نشان دهنده حل نشدن این مشکل تا آخر است.
.

اساسا پدیده‌‌ای به‌نام «ذائقه» فکری دیده نمی‌شود

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#امید_فشندی
#یادداشت_19
#جلسه_125

منطق صوری و مادی خواندیم تا راه درست فکر کردن را بیاموزیم: صغری، کبری، نتیجه، حد وسط، مبادی أقیسه و برهان و مشهورات و یقینیات

چقدر ساده‌انگار و سهل‌گیر!
اساسا پدیده‌‌ای به‌نام «ذائقه» فکری دیده نمی‌شود
طعمی که به داده‌های معرفتی مزه می‌دهد، و حتی در گزینش آن‌ها اثر می‌گذارد چه رسد بر فرآیند تحلیل و نتیجه‌گیری
ذائقه نه‌تنها در مزه‌ی غذای طبخ‌شده مؤثر استف بلکه اساسا در انتخاب نوع مواد غذایی به‌کاررفته در غذا نیز اثر دارد.
مثلا در خانواده، همه بر سر سفره‌ی ذائقه‌ی غذایی مادر می‌نشینیم، هم طعم غذا و هم نوع غذا، هر دو به ذائقه‌ی او تکیه دارد.

#ذائقه_فکری

توحید از دیدگاه خط‌مشی اجتماعی

#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط‌مشی_اجتماعی
#حمزه_وطن_فدا
#یادداشت_14
#جلسه_125

دقت خیلی خوبی بود.

واقعا یک ساده انگاری و خامی عیانی در این منطق های مصطلح موج میزند
گویی بریده از یک انسان شناسی واقعی و عینی ، داده ها و گزاره ها را از مدار حیات انسانی بیرون کشیده اند و به این شیئ بیرون کشیده شده نظر کرده اند و قواعد آن را یافته اند
قواعد ،غلط نیست ولی در این مدل خیلی ناقص فهم و عرضه میشود.

بعد منطق خوان مبتدی و قانع شده دچار شگفتی میشود که خب پس اگر این قواعد این قدر روشن است اساسا اختلافات برای چیست و چرا این صغری و کبری ها نمیتواند ما را به تفاهم برساند

غافل از اینکه تفاهم و مفاهمه و تصدیق از ابشخورهای فراوانی آب میخورد که در دل این دانش حتی نیش قلمی هم از آن ها یاد نشده است.

در کنار #ذائقه_معرفتی به نظرم میتوان از یک #مغناطیس_معرفتی یاد کرد که در انسان پدید می اید و معرفت هایی را که ملازم آن معرفت های پایه در انسان هستند را جذب و معرفت های مغایر را دور میکند

لذا یک جمله موید را انسان از لا به لای انباری از کلمات میبیند و بیرون میکشد اما یک انبار کلمه مغایر از جلوی چشم آدم سر میخورد و جدی گرفته نمیشود.

طعم شناسی معرفت

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_22
#جلسه_125

1️⃣بخش اول
#طعم_شناسی_معرفت

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع‏ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى‏ طَعامِهِ‏ قَالَ قُلْتُ مَا طَعَامُهُ؟ قَالَ عِلْمُهُ الَّذِي يَأْخُذُهُ؛ عَمَّنْ‏ يَأْخُذُهُ‏؟

کوتاه و نابسنده در باب طعم شناسی معرفت

حضرت امام باقر علیه السلام در این حدیث مطالب عظیمی را متذکر شده اند که نه تنها برای هر طالب علمی بلکه برای هر انسانی توجه بدان ضروری می باشد:
اولین مطلب آنست که طعام اصلی انسان، علم و معرفت است.
حضرت امام ره می فرمایند:
پيش اصحاب معرفت و ارباب قلوب واضح است كه چنانچه ابدان را غذائى است جسمانى كه بدان تغذّى كنند و بايد آن غذا مناسب حال و موافق نشئه آنها باشد تا بدان تربيت جسمانى و نموّ نباتى دست دهد، همين طور قلوب و ارواح را غذائى است كه هر يك به فراخور حال و مناسب نشئه آنها بايد باشد كه بدان تربيت شوند و تغذّى نمايند.
دومین مطلب آنست که هر طعامی، طعمی دارد و برای مزاجی مطلوب و برای مزاجی دیگر نامطلوب است، فلذا اینجا طعم شناسی معارف و مزاج شناسی افراد اهمیت پیدا می کند. معرفتی برای یک زندگی موحدانه سازنده است که طعم توحیدی داشته باشد و با مزاج علمی و معرفتی فرد ملائم باشد.
حضرت امام ره می فرمایند:
چنانچه اطبّا را عقيده آن است كه اگر غذا را از روى سرور و بهجت ميل كنند زودتر هضم شود، همين طور طبّ روحانى اقتضا مى‏كند كه اگر انسان غذاهاى روحانى را از روى بهجت و اشتياق تناول كند و از كسالت و تكلّف احتراز كند، آثار آن در قلب زودتر واقع شود و باطن قلب با آن زودتر تصفيه شود.

سومین مطلب آنست که علاوه بر طعم شناسی معارف اینکه هر علم و معرفتی از چه امر یا شخصی اخذ می شود نیز بسیار اهمیت دارد. به عبارت دیگر شناخت مأخذ اتخاذ علم بسیار حائز اهمیت است و هر انسانی بایستی با دقت به این مأخذ نظر بیندازد.
در تحلیل ذیل سعی شده است که مآخذی که در دستگاه معرفتی هر انسانی مؤثر است جلو چشم آورده شود:

دستگاه معرفتی انسان را در یک تحلیل می توان متاثر از 4 لایه و امر دانست:
1. عوامل ذائقه ساز: هر انسانی یک ذائقه معرفتی دارد. این ذائقه معرفتی متاثر از مفاد و محتوای معرفتی(متن) و معلمان معرفتی(استاد یا هم بحث) وی می باشد. این مفاد و محتوای معرفتی می تواند مسموم باشد(محتوای علوم انسانی ذاتا مسموم می باشد ). همچنین این مفاد و محتوا می تواند تعالی همت و عزم انسانی را رقم بزند و یا بالعکس او را دچار تنگ نظری و کوته فکری کند. در یک توضیح ساده تر ذائقه معرفتی یک فیلسوف با ذائقه معرفتی یک فقیه با ذائقه معرفتی یک عارف کاملا متفاوت می باشد. اما در این میان ذکر این نکته خالی از لطف نیست که امام ره معجونی از این ذائقه ها را در دستگاه معرفتی خود سامان داد و این از عوامل برتری مکتب فکری امام خمینی ره می باشد. علاوه بر این مسئله بایستی توجه داشت که قرآن به عنوان نماینده علم الله بایستی رقم زننده ذائقه اصلی معرفتی یک موحد باشد و دیگر محتواها بایستی نقش مبین و بسط دهنده همین ذائقه اصیل و اساسی عمل کنند.
2. گفتمان معرفتی – ارزشی: دستگاه معرفتی انسانی فقط متاثر از محتواها و معلمان ذائقه ساز نیست. بلکه مجموعه باورها و ارزش های حاکم در یک جامعه انسانی در سمت و سو دادن دستگاه معرفتی انسانها بسیار مؤثر هستند؛ گاهی اوقات یک باور مسیطر و محیط بر دیگر باورها در معیت مجموعه ای از ارزش ها گفتمانی را سازنده است که سمت و سویی اساسی به ذائقه های معرفتی متفاوت می دهد. مضافا بر اینکه یک گفتمان معرفتی برتر معمولا با خرق ادبیات مرسوم یک ادبیات جدید خلق کرده و مناسبات مرسوم را دچار تغییر و تحولات عمده می سازد؛ کما اینکه انقلاب اسلامی پیش ازآنکه یک حرکت سیاسی باشد یک گفتمان معرفتی بود که با خلق ادبیات منحصر به فرد خود روحی تازه در جان مستضعفان عالم دمید.
3. اکوسیستم معرفتی – ارزشی: فارغ از اینکه مجموعه باورها و ارزش ها که اموری نرم و از جنس فرهنگ محسوب می شود. جنبه سخت مجموعه های علمی و معرفتی ما و بلکه مجموعه های فرهنگی و اقتصادی و سیاسی ما رقم زننده یک اکوسیستم معرفتی – ارزشی هستند که تاثیراتشان بر دستگاه معرفتی انسانها نقش بسزایی دارد.
4. عصر معرفتی: اگر به استشهاد سوره عصر، هر عصری ایمان و عمل صالح متناسب با خویش را طلب می کند پس باید اذعان کنیم عصر جدید که با ظهور انقلاب اسلامی آغاز شده است، شروع یک عصر معرفتی متفاوتی ست. عصری که بشریت از لایه علوم ظاهر و مادیگرا عبور کرده و به سمت علوم معنوی و انسان ساز بال می گشاید.

مهندسی و معماری دستگاه معرفتی تکلیفی است که متوجه هر انسانی می باشد. یک دستگاه معرفتی متشتت نمی تواند به زندگی انسان سمت و سوی موحدانه بدهد بلکه مدام ارباب متفرقی برای او رقم می زند و او را از حرکت به سوی رب الارباب باز می دارد.
انتهای یادداشت را نیز با کلامی بسیار عمیق و راهبردی از امام حسن مجتبی علیه السلام به پایان می برم:
از امام مجتبی عليه السلام نقل شده که فرمودند:
عَجَبٌ لِمَنْ يَتَفَكَّرُ فِي مَأْكُولِهِ‏ كَيْفَ لَا يَتَفَكَّرُ فِي مَعْقُولِهِ‏ فَيُجَنِّبُ بَطْنَهُ مَا يُؤْذِيهِ وَ يُودِعُ صَدْرَهُ مَا يُرْدِيه
شگفتا از كسى كه در آنچه ميخورد فكر نموده و مي انديشد (كه آيا اين خوراك براى او سود دارد يا زيان) چگونه در آنچه بايد بفهمد و بداند نمي انديشد (كه آيا اين علم موجب سعادت و نيكبختى او مى‏ شود يا بدبختش مي گرداند)؟! پس شكمش را از آنچه به آن اذيّت و آزار مي رساند باز داشته و دور مي گرداند، و سينه‏ اش را مي سپارد به آنچه آن را هلاك و تباه مي سازد.
.

ذائقه فکری پدیده ای غیر از شاکله فکری و نظام اندیشه هر فرد می باشد.

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط‌مشی_اجتماعی
#ذائقه_فکری
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_8
#جلسه_125

 

○ در فضای اندیشه و فکر ، پدیده به نام ذائقه فکری حضور دارد ، ذائقه فکری پدیده ای غیر از شاکله فکری و نظام اندیشه هر فرد می باشد.
○ شاید بتوان همان طور که فرهنگ را ظهور نرم افزاری یک مکتب می دانیم و تمدن را ظهور سخت افزاری آن مکتب ، در این جا هم نظام و شاکله اندیشه ای و فکری هر فرد را ظهور سخت افزاری آن اندیشه بدانیم و ذائقه فکری آن شخص را ظهور نرم افزاری آن اندیشه بدانیم .
○ چرا که همان طور که در شکل گیری یک فرهنگ عواطف و احساسات و مسائل روان شناختی تاثیر بیشتری در نسبت با شکل گیری تمدن دارد ، در ذائقه فکری نیز با همین پدیده رو به رو هستیم.
○ شاید این یک تشبیه خوبی برای انتقال پدیده ای به نام ذائقه فکری باشد .
○ ذائقه فکری هر فرد در عین اینکه در فضای اندیشه ای و فکری تنفس می کند و برگرفته از اندیشه هاست ، اما به شدت تحت تاثیر عواطف و مسائل روانی و محیطی است که در آن تنفس کرده است .
○ در تصمیم گیری های سریع معمولا این ذائقه فکری هست که حکمرانی می کند .
○ ذائقه فکری مانند یک شیب ملایمی می باشد که در هنگام اندیشه و محاسبه ، ذهن را به آن سو جهت دهی می کند.
○ در مسئله فرهنگ سازی در یک جامعه شاید مهم ترین و اولین مسئله ای که باید به آن توجه کرد ، تغییر ذائقه ی جامعه است .
○ تا زمانی که ذائقه فکری جامعه تو در پارادایم فکری تو نباشد ، کنش های تو تاثیری بر تصمیم گیری ها و محاسبه های جامعه نخواهد داشت . لذا شاید بتوان گفت ، فرهنگ یک جامعه ، همان ذائقه فکری جامعه است .

 

 

این یادداشت رو قبلاً در باب ذائقه و شاکله نوشته بودم
شاید تشبیه رو دقیق کند

تمدن نوین اسلامی راه حل پایان دادن به ولایت شیطان

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_25
#جلسه_124

💠 #تمدن_نوین_اسلامی راه حل پایان دادن به #ولایت_شیطان

🔹بحثی امروز صبح برادر سید مصطفی مدرس مطرح فرمودند که ولایت را مقداری عام ببینیم که تمدن غرب در فضاهای مختلف تمدن دارد این سرپرستی و زمامداری زندگی انسان ها را رقم می زند.
بنده در جلسه می خواستم ناظر به بحث ایشان بحث زیر را عرض کنم که وقت نشد!

🌐 به نظر می رسد که اگر ولایت را به معنای سرپرستی و زمامداری زندگی انسان ها بگیریم، این سخن کاملا درست است که کسی که تمدن غالب دست او باشد در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی انسان هیمنه و تسلط خواهد داشت و به لحاظ فرهنگی غالب خواهد بود و لذا ولایت در آن عرصه به عهده او خواهد بود.
🔺 لذا الان که تمدن غرب تمدن غالب است در ابعاد مختلف تمدنی زمامداری زندگی بشریت در دست او ست، و این یعنی در ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی بشر الان دچار ولایت شیطان شده است.
🔺 راه حل در این فضا همین آرمانی است که رهبری دارند مطرح می کنند یعنی یک #تمدنی_دیگر یعنی حرکت به سمت #تمدن_نوین_اسلامی این الان بزرگ ترین مجاهده و بزرگ ترین جهاد برای پیشبرد ولایت الله در زمین است، لذا امروز بزرگ ترین جهاد جهاد در مسیر تمدن سازی است.
🔺 در واقع تمدن سازی اسلامی راه حل ولایت الهی برای مقابله با ولایت شیطانی است که تمدن غرب بر سر تا سر جهان سیطره انداخته است.
🔺 یک نکته دیگر در اینجا این است که 42 سال برای یک کار تمدنی اصلا رقم و عددی نیست، مخصوصا در حالتی که تمدن رقیب شما این میزان تسلط و هیمنه و علو و استعلاء پیدا کرده است؛ مبارزان این نبرد تمدن نباید به این زودی خسته شوند حالا حالا کار داریم، اگر می خواهی افقی دیگر، زندگی ای دیگر به روی بشر بگشایی باید چند نسل کار پر تلاش کرد. و خوشبختانه در ناصیه ملت عظیم ایران این تلاش دیده می شود. بحمد الله.