آزادی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#محمد_حسن_زاده
#یادداشت_29
#جلسه_152

#آزادی
❇️1-انسان به گونه ای خلق شده است که در همه ی شرایط، تحت فرمان یک عامل فرمانده قرار دارد. فرهنگ، آداب و رسوم، قوانین، حاکم و…. به انسان فرمان میدهند.
– حتی انسانی که تنهای تنها در یک غار زندگی میکند نیز از جایی فرمان میگیرد. او در حال اطاعت از نفس خود است.
– بنابر این انسان ناچار است که اطاعت کند و حالتی غیر از اطاعت برای متصور نیست

❇️2- این انسان که باید اطاعت کند، هرچه تعداد فرماندهان عرصه ی زندگی او کمتر باشد و نیروهای کشنده، او را به جهات کمتری بشکند و مسیر حرکت او به وحدت نزدیک تر باشد، طبیعتا از آزادی بیشتری برخوردار است.
– بنابراین آزاد ترین حالت یک انسان، وقتی است که حاکم زندگی او تنها یک فرد باشد و حکام مختلف او را به جهت های مختلف نکشانند. یک قبله و یک جهت در مسیرش باشد و تمام وجودش به همان سمت بگراید.

❇️3- هیچ حاکم و فرماندهی نیست که فرماندهی اش شامل و کامل باشد و انسان بتواند در همه ی ابعاد زندگی فقط از او اطاعت کند و از سایر فرماندهان بی نیاز باشد مگر خداوند متعال. لذا وحدت فرمانده فقط در صورتی فرض دارد که انسان تمام قوای وجودی خود را تحت فرماندهی خداوند متعال قرار دهد.

✅بنابراین لیبرال ها که دنبال آزادی انسان ها هستند و اصل اول برای آنها آزادی است، باید بیش از دیگران به دنبال توحید بیایند.

تفاوت عقلانیت قرآنی و عقلانیت فلسفی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_52 (بخش 1)
#جلسه_152

💠 تفاوت عقلانیت قرآنی و عقلانیت فلسفی

🌐 به مناسبت بحث در مورد تفاوت عقلانیت قرآنی وفلسفی که امروز جناب #استاد_فلاح در کلاس مطرح فرمودند بحث ایشان را که درکلاس های فلسفه از ایشان استفاده کردیم، را در این یادداشت تقریر می کنم.

🔅 ابتدا یک بحثی از #شهید_مطهری در این زمینه تقدیم می شود و در پست بعد تقریر بیانات استاد فلاح

🔹 شهید مطهری در کتاب سیری در نهج البلاغه ذیل عنوان ارزش تعقلات فلسفى در مسائل ماوراء طبيعى‏ می گوید:
🏷 «در نهج البلاغه مسائل الهى به دو گونه مطرح شده است. در يك گونه آن، جهان محسوس با نظاماتى كه در آن به كار رفته به عنوان «آيينه‏اى» كه آگاهى و كمال پديدآورنده خود را ارائه مى‏دهد مورد تأمل و جستجو قرار گرفته است. و در گونه ديگر، انديشه‏هاى تعقلى محض و محاسبات فلسفى خالص وارد عمل گرديده است. بيشترين بحثهاى الهى نهج البلاغه را تفكرات عقلى محض و محاسبات فلسفى خالص تشكيل مى‏دهد. درباره شئون و صفات كماليه و جلاليه ذات حق تنها از شيوه دوم استفاده شده است.
چنانكه مى‏دانيم در ارزش اين گونه بحثها و در به كار بردن اين شيوه تفكر شك و ترديدهايى هست. همواره افرادى بوده و هستند كه اين گونه بحثها را از نظر عقلى و يا شرعى و يا هر دو ناروا مى‏دانند. در عصر ما گروهى ادعا مى‏كنند كه روح اسلام با اين‏چنين تجزيه و تحليل‏ها ناسازگار است و مسلمين تحت تأثير فلسفه يونان نه به هدايت و الهام قرآن وارد اين گونه مباحث شدند، و اگر دقيقاً تعليمات قرآن را مد نظر قرار مى‏دادند خود را گرفتار اين مباحث پرپيچ و تاب نمى‏كردند. اين افراد به همين جهت در اصالت انتساب اين قسمت از مباحث نهج البلاغه به على عليه السلام تشكيك مى‏كنند.
در قرن دوم و سوم هجرى گروهى از نظر شرعى با اين گونه بحثها مخالفت كردند.
اين گروه مدعى بودند كه بر مسلمانان فرض است كه به آنچه از ظواهر الفاظ- در همان حدى كه عامه مردم فهم مى‏كنند- فهميده مى‏شود متعبد باشند و هرگونه سؤال و جواب و چون و چرايى بدعت است. احياناً اگر فى المثل كسى درباره آيه قرآن:
«الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى‏» پرسش مى‏كرد، اخم مى‏كردند و ناراحت مى‏شدند و طرح چنين سؤالى را ناروا مى‏دانستند و مى‏گفتند: «الكيفية مجهولة و السؤال بدعة» يعنى حقيقت مطلب بر ما مجهول است و پرسش ممنوع‏ !.
در قرن سوم، اين گروه (كه بعدها «اشاعره» ناميده شدند) بر معتزله كه اين گونه تعقلات را جايز مى‏شمردند، پيروز شدند و اين پيروزى ضربه بزرگى بر حيات عقلى اسلام وارد آورد. اخباريين خود ما در قرنهاى دهم تا چهاردهم و مخصوصاً در قرنهاى دهم و يازدهم دنباله رو افكار اشاعره بودند. اين از جنبه شرعى.
اما از جنبه عقلى. در اروپا به دنبال پيروزى روش حسى و تجربى بر روش قياسى در طبيعيات، اين فكر پيدا شد كه روش تعقلى نه تنها در طبيعيات بلكه در هيچ جا اعتبار ندارد و تنها فلسفه قابل اعتماد فلسفه حسى است. نتيجه طبيعى اين نظر اين بود كه مسائل الهى مشكوك و غير قابل اعتماد اعلام شود، زيرا از قلمرو مشاهدات حسى و تجربى بيرون است.
سابقه موج اشعريگرى در دنياى اسلام از يك طرف، موفقيتهاى پياپى و حيرت‏انگيز روش حسى و تجربى در طبيعيات از طرف ديگر، گروهى از نويسندگان مسلمان غير شيعى را سخت به هيجان آورد و سبب پديد آمدن يك نظر تلفيقى شد كه هم از جنبه شرعى و هم از جنبه عقلى، به كار بردن روش تعقلى را در الهيات مردود اعلام كردند.»
📚 مجموعه آثار شهيد مطهري (سيرى در نهج البلاغه)، ج‏16، ص: 386

💠 تفاوت عقلانیت قرآنی و عقلانیت فلسفی

📝 بین عقلانیت فلسفی و عقلانیت قرآنی تفاوت هایی هست که مهم ترین آن ها به شکل ذیل است:
1️⃣ زبان
🔺عقلانیت فلسفی منظور عقلانیت آکادمیک فلسفی و عقلانیت کلاسیک فلسفی است؛ که وقتی شما به آن نگاه می کنید می بینید زبان خاصی برای خودش پدید آورده است، نگاه که می کنید می بینید که این زبان با زبان قرآن متفاوت است؛ متهافت نیست ولی متفاوت است.
🔺الان من این را پذیرفتم که فلسفه واقعا به فهم دین کمک می کند؛ ولی عقلانیت فلسفی زبان خاص خودش را دارد و قرآن زبان خاص خودش را؛ و زبان بیانگر نوعی خاص از تفکر است. قرآن یک عقلانیت متمایزی را باعث می شود.
2️⃣ مخاطب
🔺مخاطب فلسفه عقل بشر است و مخاطب قرآن فطرت و دل است.
❇️ذلِكَ اَلْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ ﴿البقرة، 2﴾
🔺قرآن تقوا می خواهد. می گوید من هدایت می کنم ولی متقی را.
🔺عقل واسطه ای است برای اینکه قرآن در مملکت وجود من حرکت بکند و دستش به دل برسد.
3️⃣ روش
🔺روش فلسفه برهانی است ولی روش قرآن فطری و ذوقی است، در عین اینکه از عقل به عنوان عاملی برای دریافت مفاهیم و مقدمه ای برای کار خود استفاده می کند.
4️⃣ نقطه تأکید
🔺تأکید فلسفه بر تفکر است و تأکید قرآن بر طهارت.
❇️ لا يَمَسُّهُ إِلاَّ اَلْمُطَهَّرُونَ ﴿الواقعة، 79﴾
5️⃣ خروجی
🔺محصول فلسفه بینش و فهم است، ولی محصول قرآن نوعی تحول و تغییر و حرکت درونی است.
❇️ لقاحُ الإيمانِ تِلاوَةُ القرآنِ / غرر الحكم : 7633
6️⃣ تعلیمی یا تربیتی بودن
🔺کتب فلسفی کتب تعلیم هستند ولی قرآن کتاب تربیت است.
❇️و نُنَزِّلُ مِنَ اَلْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ…﴿الإسراء، 82﴾
7️⃣ اتصال به ذهن یا باطن عالم
🔺کتب فلسفی به ذهن متصل است ولی قرآن ریشه در باطن این عالم دارد.
❇️و إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ ﴿الحجر، 21﴾

 

غرب_زدگی و از بین بردن عزت و اراده_ملی و تئوریزه کردن #ما_نمی_توانیم؛ عامل همه بدبختی ها

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_54
#جلسه_152

💠 #غرب_زدگی و از بین بردن عزت و #اراده_ملی و تئوریزه کردن #ما_نمی_توانیم؛ عامل همه بدبختی ها

🔺 در نزدیک ترین تحلیل جدی بعد از #مشروطه که در یادداشت قبل عرض کردیم نقطه کلیدی غرب زدگی ایران اسلامی است، توسط یک عالم مجاهد و روشن بین یک تحلیل معجزه گونی ارائه می شود. تحلیل ایشان در مورد وضعیت بعد از مشروطه و روی کار آمدن رضاخان این است که مملکت اسلامی دچار مرض هایی شده است و در یک آسیب شناسی 4 عامل را به عنوان اسباب گرفتاری ملت به این مرض ها ذکر می کند که یکی از مهم ترین آن ها #یأس است و تقریر هم که می کنند می بینیم دقیقا معادل #ما_نمی_توانیم است؛
🔺 این عالم مجاهد حضرت #آیت_الله_شاه_آبادی استاد امام هستند که آتش این انقلاب را ایشان در جان مستعد امام انداختند. عالمی که همان اول رأس فتنه را تشخیص می دهد و به مقابله با رضاخان بر می خیزد و دست به تحصن 11 ماهه در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی می زند!
🔺 استعمار با القای فرهنگ #ما_نمی_توانیم ابتدا ملت ها را مسخ می کرد و بعد به راحتی آن ها را مستعمره می کرد، ابتدا استحمار و سپس استعمار و استثمار!
🔺 چند جمله از حضرت آقا در این زمینه:
🔹 «عزیزان من! صد سال به ما ملت ایران تلقین کرده بودند که شما نمی‌توانید؛ نمی‌توانید کشورتان را اداره کنید، نمی‌توانید عزت به دست بیاورید، نمی‌توانید ساخت‌وساز کنید، نمی‌توانید در میدان علم حرکت کنید، نمی‌توانید، نمی‌توانید؛ ما هم باورمان شده بود.»
(مراسم بیست و چهارمین سالگرد رحلت امام خمینی ره، 14/3/92)
🔹«در باور به خود ـ اعتماد به نفس ـ امام به مردم ایران «#ما_می‌توانیم» را تعلیم داد. امام قبل از آنکه «ما می‌توانیم» را به مردم ایران تلقین کند و تعلیم دهد، «ما می‌توانیم» را در وجود خود زنده کرد؛ اعتقاد خود را به توانائی شخصیتی خود، به معنای حقیقی کلمه، به مظهر بروز و ظهور رساند. …
همین باور به خود، در عمل امام، در گفتار امام، به ملت ایران منتقل شد.»
(مراسم بیست و چهارمین سالگرد رحلت امام خمینی ره، 14/3/92)
🔺 از آنجا که به فرموده خود آیت الله شاه آبادی (نقل امام از ایشان در کتاب چهل حدیث و ….) عزم جوهره انسانیت است؛ لذا می شود گفت که هر چه یک جامعه عزم و اراده داشته باشد آن جامعه کامل تر است، و تجلی این نکته در #اراده_ملی است؛ اگر ما می خواهیم در مقابل موج خانمان بر افکن مدرنیته و غرب زدگی بایستیم و جامعه اسلامی را بازسازی کنیم و به سمت #تمدن_اسلامی حرکت کنیم (که این همان عنصر کلیدی #پیشرفت است که در ادبیات آقا بسیار تکرار شده است) باید #اراده_ملی را جدی بگیریم؛ اراده و عزم ملی چیزی است که یأس را از بین می برد و در جامعه روح #ما_می_توانیم می دمد و جامعه را به حرکت در می آورد.
🔺 آقا در #بیانیه_گام_دوم که هم یک جمعبندی از راه 40 ساله ای است که آمدیم و هم یک مانیفست است برای راهی که در پیش داریم، چیزی که ایران را به عزت و پیشرفت در همه عرصه ها می رساند را #اعتقاد_به_اصل_ما_میتوانیم می دانند
🏷 اعتقاد به اصل «ما میتوانیم» که امام بزرگوار به همه‌ی ما آموخت، ایران را به عزّت و پیشرفت در همه‌ی عرصه‌ها رسانید. (بیانیه گام دوم)
🔺 در اهمیت #اراده_ملی نیز حضرت آقا در بیانیه گام دوم، جان مایه پیشرفت همه جانبه و حقیقی را عنصری به نام اراده ملی معرفی می کنند؛
🏷 انقلاب به یک انحطاط تاریخی طولانی پایان داد و کشور که در دوران پهلوی و قاجار بشدّت تحقیر شده و بشدّت عقب مانده بود، در مسیر پیشرفت سریع قرار گرفت؛ در گام نخست، رژیم ننگین سلطنت استبدادی را به حکومت مردمی و مردم‌سالاری تبدیل کرد و عنصر اراده‌ی ملّی را که جان‌مایه‌‌ی پیشرفت همه‌جانبه و حقیقی است در کانون مدیریّت کشور وارد کرد؛ آنگاه جوانان را میدان‌دار اصلی حوادث و وارد عرصه مدیریّت کرد؛ روحیه‌ و باور «ما میتوانیم» را به همگان منتقل کرد؛ به برکت تحریم دشمنان،‌ اتّکاء به توانایی داخلی را به همه آموخت و این منشأ برکات بزرگ شد. (بیانیه گام دوم)
.

شکست #مشروطه سرچشمه #غرب_زدگی!

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#عقیل_رضانسب
#یادداشت_53
#جلسه_152

💠شکست #مشروطه سرچشمه #غرب_زدگی!

🔺 یکی از نکات قابل تأمل این است که چه شد که جامعه ایران شیعی یک مرتبه به صورت سنگین و جدی غرب زده شد و سر تا پای زندگی انسان ایرانی را مدرنیته گرفت؟
🔺 در فضای حکومت #قاجار ما نقاط شروع این انحراف را داریم و لایه حاکمان و شاه و شاهزادگان با رفت و آمدهای غربی ها تحت تأثیر ظواهر مدرنیته قرار گرفتند، ولی این یک اتفاق در لایه حاکمان بود و فرصت اینکه به زندگی عموم مردم وارد شود را هنوز پیدا نکرده بود. خود حاکمان هم در بیشتر برهه ها به خاطر حضور علما نمی توانستند برخی کارها را بکنند، بگذریم که اساسا حاکم و پادشاه یک عنصر تأثیر گذار در کل حیات اجتماعی کشور نبود و کشور به صورت حکومت های محلی و خوانین اداره می شد؛ و اساسا قبل از این پدیده دولت (استیت) مدرن حاکمان این همه در جزئیات سرنوشت مردم مؤثر نبودند. علاوه بر آن بخش های زیادی از امور دست علما بوده است از تعلیم و تربیت گرفته، تا دادگستری، تا سیستم ثبت اسناد اعم از مالکیتی و ازداج و طلاق و … تا سایر سیستم های حیات اجتماعی.
🔺 اتفاق وحشتناکی که فی الواقع جاده صاف کن ورود مدرنیته به شکل گسترده و تا عمق زندگی مردم ایران شد، اتفاقاتی بود که در #انقلاب_مشروطه افتاد؛ اینکه چه شد که شکست خوردیم در این یادداشت نمی گنجد، اما شکست مفتضحانه ای که علما در واقعه مشروطه خوردند، یک سرخوردگی عجیبی در حوزه های علمیه ایجاد کرد و استعمار و دست نشانده هایش (روشنفکران) یک قلدری مثل رضا خان که چیزی جز بازیچه دست نبود را به حاکمیت کشاندند و از این سرخوردگی و قبض شدیدی که حوزه های علمیه پیدا کردند نهایت استفاده را کردند، و تمام سیستم های اجتماعی که دست روحانیت بود را یکی بعد از دیگری از دست آن ها خارج کردند و این یعنی بی دفاع گذاشتن ملت شیعه در مقابل هجوم مدرنتیه و فرهنگ آن!
🔺 علما در حوادث مشروطه اشتباهات بزرگی مرتکب شدند، مخصوصا علمای نجف! آدم واقعا می ماند که چرا این میزان سادگی به خرج داده شد. خدا از سر اشتباهاتشان بگذرد و حوزه های علمیه را از تکرار چنین اشتباهاتی مصون بدارد!
🔺 ما یک شکست مفتضح خوردیم و مچاله شدیم و رفتیم درون خودمان و متهجر شدیم و ملت عزیز ایران شیعه را که حاصل تلاش هزاران ساله علمای سلف و مجاهدان سلف بود را بی دفاع رها کردیم فوقع ما وقع!
🔺 دوران پهلوی یک دوران بی سابقه و عجیب در کل تاریخ ایران است، در یک فاصله 50 ساله ایران و ایرانی به ذلت محض رسیده است و یک غرب زدگی عمیق در عمق جان آن ها نفوذ داده شده است، طوری که انقلاب اسلامی با همه عظمتی که داشت تا دهه ها و خدایی نکرده صده ها گرفتار این کیش شخصیت خواهد بود!
🔺 بیرون آوردن این سموم از بدن یک ملت کار بسیار سختی است، مخصوصا اینکه نهادینه شده است و خودش را در قالب علم و سایر ساختارهای فرهنگی و اجتماعی حفظ کرده است و ما برای این سم زدایی مجبوریم مدام زهر ماری به خورد ملت بدهیم تا شاید آرام آرام بتوانیم دُز آن را کم کنیم تا کامل استبراء شود و از این نجاسات هویتی پاک گردد.
.

علوم انسانی غربی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#علوم_انسانی_غربی
#علوم_انسانی_اسلامی
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_10
#جلسه_152

 

• علوم انسانی غربی ، علم ذاتا مسموم و مستضعف پرور است ، وقتی فضای جامعه نخبگانی و علمی ما غرق در باتلاق علوم انسانی لجن بار غرب است دیگر فضا برای تنفس و زیست فکری و فرهنگی اسلامی برای ما ناممکن می شود. علوم انسانی غربی حداقل مسبب سه نگاه و ریکرد است :
○ 1-نفی ذاتی تمدن اسلامی : در فضای تمدن غربی، حق تعالی و توحید هیچ جایگاهی ندارد و محوریت عالم با انسان غیر الهی است و این رویکرد عملا با فضای تمدن اسلامی که بر اساس توحید و بسط حکومت الله بر روی زمین استوار است کاملا در ضدیت و در تنافی هستند.
○ 2-نفی انگیزه و گرایش برای حرکت به سمت تمدن اسلامی : تمدن غربی تمامی میل ها و گرایشات بشری را مادی کرده و همه ارزش های بشری را به بهانه ارزش آزادی آن هم با تقریری ضد آزادی ، از بین برده است . لذا تمایل و انگیزه و انرژی روحی بشریت برای قیام ، از بین رفته است .
○ 3-نفی استعدادهای جامعه اسلامی : حکومت تمدن غربی در تمامی فضا ها خصوصا فضای تعلیم و تربیت سبب خودکم بینی جامعه اسلامی شده است لذا هیچ یک از دارایی های خودش را نمی بیند و دائما در حال تخریب استعدادها و ظرفیت های خودش می باشد.
○ فتامل …/ ان شا الله ادامه دارد…

من_انسان_کیستم؟

#يادداشت
#روح_توحيد_نفي_عبوديت_غير_خدا
#توحيد_از_ديدگاه_خط‌مشي_اجتماعي
#اميد_فشندي
#يادداشت_38
#جلسه_152

#من_انسان_کیستم؟

چه كسم من چه كسم من كه بسي وسوسه‌مندم
گه از آن سوي كشندم گه از اين سوي كشندم

ز كشاكش چو كمانم به كف گوش كشانم
قدر از بام درافتد چو در خانه ببندم

مگر استاره چرخم كه ز برجي سوي برجي
به نحوسيش بگريم به سعوديش بخندم

به سما و به بروجش به هبوط و به عروجش
نفسي همتك بادم نفسي من هلپندم

نفسي آتش سوزان نفسي سيل گريزان
ز چه اصلم ز چه فصلم به چه بازار خرندم

نفسي فوق طباقم نفسي شام و عراقم
نفسي غرق فراقم نفسي راز تو رندم

نفسي همره ماهم نفسي مست الهم
نفسي يوسف چاهم نفسي جمله گزندم

نفسي رهزن و غولم نفسي تند و ملولم
نفسي زين دو برونم كه بر آن بام بلندم

بزن اي مطرب قانون هوس ليلي و مجنون
كه من از سلسله جستم وتد هوش بكندم

به خدا كه نگريزي قدح مهر نريزي
چه شود اي شه خوبان كه كني گوش به پندم

هله اي اول و آخر بده آن باده فاخر
كه شد اين بزم منور به تو اي عشق پسندم

بده آن باده جاني ز خرابات معاني
كه بدان ارزد چاكر كه از آن باده دهندم

بپران ناطق جان را تو از اين منطق رسمي
كه نمي‌يابد ميدان بگو حرف سمندم

چالش_های_اسلام_و_لیبرالیسم_در_آزادی

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#حق_برابر_انسانها_در_رابطه_با_نعیم_جهان
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_18
#جلسه_152
#چالش_های_اسلام_و_لیبرالیسم_در_آزادی

در متن قبل اشاره کردیم در نگاه اول بین شعار های هر دو مکتب هیچ تضاد و تناقضی نیست هر دو آزادی را ارزش می دانند هر دو مقابله با ظلم را هدف خود می دانند هر دو به انسان احترام قائل هستند.

اما…
وقتی که کمی دقیق تر شویم می بینیم آزادی لیبرالی یک آزادی بسیار مطلق است که اگر به این آزادی مطلق بخواهی عمل کنی در جامعه دچار تعارض های می شوی بین آزادی انسان ها باهم وچون آزادی فی نفسه محترم است هیچ دست بالاتری نیست که رفع تزاحم کند عملا شما یک تئوری جنگل را به وجود می آوری
اسلام در اینجا آزادی را ارزشمند می داند اما نه آزادی مطلق آزادی در یک چارچوب مشخص
وآن چارچوب مصالح عموم جامعه است یعنی شما تا جای آزادی که حرفت، عملت، به اعتقاد و آسایش جامعه و دیگران ضربه نزند

انَّ الَّذينَ يُحِبُّونَ انْ تَشيعَ الْفاحِشَةُ فِى الَّذينَ امَنُوا لَهُمْ عَذابٌ اليمٌ فِى الدُّنْيا وَ الآخِرَة
(نور 19)

در سلام حتی اجازه به آسیب زدن به خودت را هم نداری به این بهانه که با آسیب زدن به خود آزادی کسی را سلب نکرده ای
در اسلام حکم فردی که خودکشی کرده با فرد عادی که فوت می شود متفاوت است واین عمل عملی منکر و منهی است
اما در مکتب لیبرالیسم شما اگر خود کشی کنی آزادی وهیچ مشکلی ندارد

🔺لیبرالیسم که محورش انسان اومانیستی است عین ضد آزادی و تحقیر انسان وانسانیت است
تحریف آزادی است
لیرالیسم یک زیست حیوانی است .
لیبرالیست بردگی انسان است اما با شعار آزادی

سایس_پیکو

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_انسان‌شناختی
#حمیدرضاشب_بویی
#یادداشت_19
#جلسه_152
#سایس_پیکو2
چندی پیش حجت الاسلام سید مصطفی مدرسی رضوان الله علیه، در متنی مفصل مباحثی را درباره قرارداد شیطانی سایس پیکو ارائه فرمودند و اهداف شوم نظام سلطه در تفرقه امت واحده مسلمانان در منطقه آسیای غربی را بیان کردند.
در راستای این مطلب باید به بخشی دیگری از این صحنه نیز توجه کرد. اساسا تئوری نظام سلطه جهت حکومت بر منطقه ای که بیشترین اعتقاد منتسب به اعراب از حیث افراد، در آن جاری و ساری است، با توجه به نوع و سبک زندگی آنها که قبیله ای و عشیره ای است، با راهبرد تجزیه کردن و تفکیک آنها به مناطق خردتر و تسلط یک حاکمیت مرکزی منتسب به غرب جهت پیشبرد اهداف مدرنیته جلو میرود، لذا تئوری تصرف نیل تا فرات در نگاه قرار داد سایس پیکو با مرکزیت اسرائیل کاملا مشهود است.
فتنه داخلی سوریه و شروع ورود داعش، اولین تلنگرها در ذهن مستشرقین زده شد که احتمالا قرارداد سایس پیکو با ورود حکومت داعش در حال از بین رفتن است و در آستانه تحولی عظیم بعد از جنگ جهانی اول به دست مسلمانان هستیم از این رهرو بسیاری از مسلمانان در آن منطقه با موج شکل گیری حکومت اسلامی داعش همراهی کردند.
اما داستان از جایی دیگر دنبال می شد که شاید سرنخ این فتنه را می توان به شخصی ربط داد به نام «برنارد هنری لوئیس».
برنارد لوئیس از شرق شناسان مطرح دنیای معاصر است که در سن 102 سالگی در سال 2018(اردیبهشت ماه 1397) با انبوهی از بنیان گذاری های علمی در راستای مطالعات شرق شناسی در آمریکا بر اثر کهولت سن درگذشت.
این شخص نظریه پرداز سیاست مداخله ایالات متحده در منطقه عربی (غرب آسیا) در زمان دولت بوش نیز بوده است؛ المنار فلسطین بعد از درگذشت لوئیس نوشت: «مستشرق، جاسوس و مبلغ صهیونیستی یهودی، برنارد لوییس [چهار روز پیش] درگذشت و میراثی از کینه، گمراهی و خباثت فکری و دسیسه‌های بسیار از خود به جا گذاشت».
تئوری این پیرمرد صهیون از سال 1970 میلادی به بعد(بعد از گذشت تقریبا 55 سال از قرارداد سایس پیکو یعنی همزمان با شکل گیری انقلاب اسلامی ایران در منطقه) تجزیه کشورهای عربی بود زیرا که برنارد لوئیس معتقد بود که محال است اعراب بتوانند کشوری به معنای مدرن بسازند چون آنها بر اساس جامعه ای که نظام قبیله‌ای و طائفه‌ای بر آن حکومت می‌کند تاسیس شده‌اند. از همین رو این شرق‌شناس بریتانیایی پی برد که آمریکا باید از این تناقضات قومی و تعصب های قبلیه ای و طائفه ای به نفع منافع راهبردی خود در منطقه بهره‌برداری کند حتی در جایی می گوید: «اعراب و مسلمانان قوم فاسدی هستند که نمی‌توان آنها را متمدن کرد و اگر به حال خودشان رها شوند دنیای متمدن را با موج انسان‌های تروریست که تمدن‌ها و جوامع را نابود می‌کنند، بنابراین راه حل درست برای برخورد با آنها اشغال مجدد و استعمار مجدد آنهاست.»
و عملا این طرح به نام «دکترین لوئیس»، ثبت شد و این دکترین به طور واضح قائل بود که با تجزیه کشورهای ایران، عراق، سوریه، ترکیه، عربستان سعودی، منطقه خاورمیانه بزرگ متشکل از کشورهایی خواهد بود که دیگر توان تبدیل شدن به تهدید برای امنیت ملی و منافع منطقه‌ای ایالات متحده آمریکا را نخواهند داشت و به موازنه یکدیگر مشغول خواهند بود، به عبارت دیگر انقلاب اسلامی ایران توانسته بود اهداف بلند مدت سایس پیکو را به هم نزد و برنارد لوئیس سایس پیکو2 را طراحی کرد تا با مدلی جدید این مسیر را به سرانجام برساند.
اما سرانجام داعش و تجزیه منطقه نیز با محوریت تئوری انقلاب در نطفه، خفه شد و انقلاب اسلامی ایران توانست شاهد مرگ لوئیس و دکترین او باشد.

لیبرالیسم و عدالت

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#جلسه_152
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#لیبرالیسم #عدالت

🔰لیبرالیسم و عدالت(ادامه از قبل)

🔸ما معتقدیم حد کمال تمام ارزش های والای انسانی نه تنها در معصوم تجلی می یابد، بلکه اصلا با او معنا می شود. تا جایی که اعمال او معیار سنجش قرار می گیرد.

وَ نَضَعُ الْمَوازینَ الْقِسْطَ … (انبیاء؛ 7)
السّلامُ علَی میزانِ الأعمالِ (زیارت مطلقه حضرت امیر ع)

🔹در واقع عدالت را با معصوم و در معصوم و همراه او می یابیم.

عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ يَدُورُ حَيْثُمَا دَارَ

🔸اینطور به نظر می رسد که حیات بشری با انسان کامل آغاز می شود، ادامه می یابد، خاتمه می پذیرد. به عبارتی فصل انسان از حیوان، انسان کامل است. خدای متعال اصل انسانیت را در او به ودیعه نهاده و سایرین به میزانی که شبیه اویند، انسان به شمار می آیند.

🔹با این اوصاف، هر مکتبی که می خواهد برنامه که برای زندگی بشر تدارک ببیند، باید ابتدائا انسان کاملش را معرفی کند، هم به صورت نظری و هم به صورت مصداقی.

🔺مصداقا آنچه که مکاتب بشری به عنوان انسان کامل به نشان داده اند، در سپهر اندیشه ی اسلامی، مصداق شیطان و پست تر از حیوان می یابیم!
.

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#حق_برابر_انسان‌ها_در_رابطه_با_نعیم_جهان
#علی_اکبرنژاد
#یادداشت_13 152
#جلسه_158

✅عدالتخواهی انسانگرا‼️ 1⃣

🔰قرآن تکلیف اقامه #عدالت_اجتماعی را بر گردن #جامعه می‌نهد. اما چه جامعه‌ای؟ آیا هر جامعه‌ای توانایی پذیرش چنین بار سنگینی را دارد؟
میفرماید خیر. جامعه‌ای اقامه قسط می‌کند که عاقله، اراده و بلکه زمامداری خود را در دست ولی الله قرار داده باشد.
جامعه وحدت‌گرا و مستجمع تحت لوای انسان مصطفی دین است که اساسا قابلیت پیدا می‌کند تا متصف به #قوامین_بالقسط شود. یعنی آن چنان رشد و تربیتی باید در این جامعه رقم خورده باشد که مجاری بسط عدالت را تحت طراحی عقل فعال خود، یعنی ولی حاکم در آورد.

🔰در #فرد نیز آن هنگام عدالت در حوزه شخصیت انسان بسط می‌یابد که قوای معنوی اراده‌ساز وی، تحت فرماندهی عقل قرار گیرد، تا عدالت در ساحت بروزات شخصیتی وی نمودار شود.

🔰و این را خوب می‌دانیم که ظاهرِ امروزِ جامعه، روگرفتی است از مجموع شخصیت عمومی افراد ذیل آن جامعه؛ که در این بین نخبگان و خواص جریان ساز که عزم و عمل آن‌ها منجر به خلق اراده عمومی می‌شود، نقش بسزایی دارند.

🔰حرف آن است که می‌توانیم بر سر ساختارهای حاکمیتی سال‌ها دعوا کرده و به دنبال مطلوب‌ترین شکل توسعه‌ی پایدار عدالت، وقت صرف کرده و با مشی آزمون و خطا در برگزیدن سخت‌ترین و سلب‌ترین چارچوب‌های نظارتی، یا برنامه‌های مطلوب توزیع عادلانه امکانات و ظرفیت‌ها بکوشیم؛ اما آخر سر به نظر می‌رسد اموری باقی خواهد ماند که صرفا با سنجه‌های حاکمیتی قابل شناسایی و جلوگیری نیست.

🔰مثلا فقدان روحیه جهادی در برنامه ریزی اقتصادی و اصلاح معیشت قشر مستضعف، آن هم در گیرودار جنگ ظالمانه اقتصادی و پنجه در پنجه شدن با غول‌های نظام سرمایه‌داری، که هر لحظه در جهت راهبرد تنگی معیشت عمومی برای تغییر رفتار مردم می‌کوشند، با کدام سنجه محکمه پسند قابل تعقیب و پیگیری است؟
یا برخورداری از بعضی امتیازات و اعتبارات که منتج به پیمانکاری یک مجموعه خاص گردد و یا انتصاب در موقعیت و مقامی خاص را در پی داشته باشد و… در بسیاری از موارد قابل سنجش به شکلی آسان و قابل تشخیص نخواهد بود.
یا اینکه اصلا یک نهاد مدیریتی، در مجموع با توجه به امکانات و ظرفیت‌ها (مثل بودجه، امکانات، اعتبار، ظرفیت تشکیلاتی و…) و همچنین آسیب‌ها و چالش‌ها (مثل کمبودها، دشمنی‌ها و…) آیا سرجمع توانسته همه‌ی توان خود را برای خدمت به کار گیرد، یا بخش عمده‌ای از امکانات را هدر داده و خود و اطرافیان را منتفع ساخته است؟! قطعا اذعان خواهیم کرد که بخش قابل توجهی قابل شناسایی و بازخواست نیست.
حتی پدیده اشرافیگری نیز پدیده‌ای نیست که صرفا با زور حاکمیت بتوان از آن بلیه‌ی اسفبار گریخت.
وقس علی هذا، که هر یک به تنهایی مجرایی برای بی‌عدالتی و منکوب شدن حق مستضعفین قرار می‌گیرد.

🔰نگارنده، هرچند شدیدا به وجود رویکرد سیستمی در دین معتقد است و #نظام_اسلامی را طرح راهبردی دین برای تعالی #عبودیت در سطح کلان اجتماعی می‌پندارد؛ و هم‌چنین شاهد زیر نظامات ظلم پروری هم هستیم که ذیل کلیت نظام اسلامی شکل گرفته‌اند و گویی وظیفه‌ای جز برهم زدن تعادل جامعه و بازتولید فقر و طمع و تنفر ندارند؛
از نظام بانکداری و بورس اوراق بهادار گرفته تا مدیریت فشل بهداشتی، مدارس غیرانتفاعی، بوروکراسی اداری و…

🔰اما نکته اینجاست که راه حل مشکل را کجا می‌جوییم؟
در نظام‌سازی صرف؟ یا انسان‌سازی در سطح خرد و کلان (بدون رویکرد سیتمی)؟ و یا چیزی میان این دو قابل توصیف است؟

عدالتخواهی انسان‌گرا

#یادداشت
#روح_توحید_نفی_عبودیت_غیر_خدا
#توحید_از_دیدگاه_خط_مشی_اجتماعی
#حق_برابر_انسان‌ها_در_رابطه_با_نعیم_جهان
#علی_اکبرنژاد
#یادداشت_14
#جلسه_152
#جلسه_158

✅عدالتخواهی انسان‌گرا‼️

🚫آیا صرفا با کار اندیشکده‌ای یا ایجاد تعاملات بین نخبگانی در آکادمی‌های دربسته مشکل #عدالت_اجتماعی حل می‌شود؟ یا با فریادهای علما بر سر منبر و فحاشی بر سر تریبون‌های دانشگاه؟ یا دزد دزد کردن در فضای مجازی و سرک کشیدن در زندگی آقازاده فلان شیفته خدمت(!)، ریشه فقر و فساد را برای همیشه می‌خشکاند؟!

🔰به نظر می‌رسد تنها راهکار پیشرفت در حوزه عدالت همان است در بیانیه #گام_دوم طرح شد:👇
👈ورود عنصر #اراده_ملی در کانون مدیریت کشور. عنصری که #جان‌مایه‌ی_پیشرفت_حقیقی_و_همه_جانبه است.
بلکه اساسا روح حاکم بر بیانیه گام دوم خلق اراده ملی است. اراده برای #حرکت و #پیشرفت. از همین روست که بر روی مقوله #جوان متمرکز شده و حرکت و جوشش جوانانه و متعهدانه را برای ساخت دولت جوان انقلابی، یگانه راهبرد جهش انقلاب در گام دومِ جامعه پردازی برمی‌گزیند.

🔰پس با پدیده عمیق #انسان طرف هستیم!
طبیعتا انسانی که از شهد مصفای دین نوشیده، در اتمسفر فرهنگ اسلام تنفس کرده، تحت زعامت و ولایت حکیم انقلابی تربیت شده، در کانون گرم خانواده با لقمه حلال و شیر پاک و آغوش مهر مادر رشد و تعالی یافته و در آوردگاه حوادث دوران آبدیده شده است، از رهگذر اندیشه و عزمش هر چه برون تراود صحنه را به نفع #توحید رقم خواهد زد. چون در این شرایط به طور قطع می‌توان #فطرت را کنش‌گر اصلی میدان دانست.
حال ثمره چنین تراوشی می‌خواهد ساحت مدیریت اجتماعی باشد، یا ساحت تولید علوم انسانی، یا طراحی تاکتیک‌ها و تولید ابزار و یا…

🔻لقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ۖ … [سوره الحديد : 25]

🔻يا أَيُّهَا الَّذِينَ #آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَىٰ أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ ۚ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَىٰ بِهِمَا ۖ فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَىٰ أَنْ تَعْدِلُوا ۚ وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا [سوره النساء : 135]

🔰#اندیشه از رهگذر #اراده انسان و جامعه انسانی عبور می‌کند و این‌گونه خلق #علوم_انسانی_پایه را رقم می‌زند.

🔰این انسان و جامعه‌ی منبعث از آن، اگر در حضیض الحاد و ماتریالیسم باشد، علم لیبرال تولید می‌شود؛ و اگر فرد در سلوک #انسان_کامل باشد و جامعه در تراز #جامعه_نبوی، اندیشه اسلامی در قامت علوم انسانی رخ نشان داده و حیات نوین آینده جامعه اسلامی را کارگردانی می‌کند.

🔰از آن طرف ساختارهای ناعادلانه برای مدیر عادل و فطرت‌مدار، همچون لباسی تنگ بر اندامی رشید هستند که یا از هم دریده می‌شود و یا بالاجبار تعویض.
و جامعه‌ی قائم، زنده و عدالتخواه نیز ذره‌ای تحمل ظلم زرسالاران منفعت‌گرا را ندارد و هاضمه‌اش فرد یا ساختار ظلم‌پرور را به مثابه عنصری نامطلوب و طعامی نامطبوع در بدن، پس زده و قی می‌کند!

🔰فلذا با نیم نگاهی به تحولات اجتماعی معاصر و در رأس آن‌ها انقلاب اسلامی ایران و تجربه‌ی چهل ساله‌اش، درخواهیم یافت که آکادمی‌ها و محافل علمی، به تنهایی قدرت #تحول_آفرینی و اصلاح‌گری در صحنه‌های گونه‌گون اجتماعی رو نخواهند داشت، مگر با پیوست یک بدنه انسانی که آن ایده و اندیشه را عمیقا می‌فهمد و با ایده راهبردی آن کاملا آشناست، و جوهره‌ی عزم و جهاد را تا رسیدن به غایت مطلوب، کارگر می‌سازد.

🔰وگرنه انسان و جامعه انسانی غیر فرهیخته، تنبل و مشوب به آلاینده‌های تمدن مادی، زلال ترین آب حیات دینی را هم اگر به خوردش بدهی، به شیرابه‌ی زباله‌دانی مدرنیته مبدل می‌سازد!

🔻… إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ ۗ وَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَدَّ لَهُ ۚ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ [سوره الرعد : 11]

🔻هوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ [سوره الجمعة : 2]

👈پ.ن : تذکری بود جهت پررنگ کردن جنبه تربیتی و انسان‌شناختی در بررسی‌های حوزه عدالتخواهی