ادبیات نظام اندیشه

#یادداشت
#حمیدرضاشب_بویی
#جلسه_290
#یادداشت_79
#روش_شناسی_فهم 1

با توجه به اینکه در سیر دریافت مشخصات اسلام شهید مطهری تا حدودی وارد وادی تولید ادبیات نظام اندیشه از باب اینکه تقریبا وادی رها شده ای است، شدیم لذا به نظر می آید باید در این مسیر دقت هایی به خرج داد تا به تحیر این صحنه افزوده نشود و رفع این آشفتگی را تا حدودی نتیجه دهد.
از این رو سعی بر این داشتم قدری به مباحث روش شناسی تولید ادبیات تخصصی سری زده و مباحث این نگاه را تا حد ممکن تقریر کنم.
با نگاه به مباحث موجود آنچه که به نظرم از همه دقیق تر و کارآمد تر آمد مباحثی است که «حسن عباسی» ذیل موضوع دیرین‌شناسی فهم مطرح می کند.
در این جلسه دو ساعته که سعی شد کامل استماع گردد، ایشان قائل است وقتی یک مفهوم فراگیر می شود چهار پروسه را طی کرده و به فراگیری رسیده است لذا برای قرائت این مفهوم و به ادبیات کشاندن آن گزاره ها باید به هر چهار وادی دقت ویژه داشت:
1. اتیمولوژی | ریشه‌شناسی | Etymology
2. ترمینولوژی | مفهوم‌شناسی | Terminology
3. متدولوژی | روش‌شناسی | Methodology
4. اپیدمیولوژی | فراگیرسازی‌شناسی | Epidemiology

فرآیند چهارگانه‌ی 1 فراگیرسازی‌شناسی، 2 روش‌شناسی، 3 مفهوم‌شناسی و 4 ریشه‌شناسی فهم ما را شکل و سازمان می‌دهد.
در حوزه علوم انسانی در سازو کارهای معرفتی خصوصا برای فهم باید ریشه و مفهوم یک واژه را بشناسیم و ببینیم در طول بازه تاریخی اش چه فراز و فرودهایی داشته است و به روش امروزش اشراف داشته باشیم و چگونگی فراگیر کردن ان هم بشناسیم

مطلق آنچه که عموما در دانشگاه‌ها‌ تدریس می شود، پزشکی، علوم طبیعی، علوم پایه، فنی مهندسی و علوم انسانی چه در دنیا و خصوصا در ایران در لایه سوم است یعنی متدولوژی است.
بعد مثلا در اقتصاد وقتی Economy را بررسی می کنید می بینید اساسا معنای اقتصاد نمیدهد که وقتی امام سجاد اقتصاد را به کار می برد در ترجمه اعتدال برایش یاد می کنند. این تطبیق زمانی شکل می گیرد که چهار لایه طی نمی شود.
هم‌چنین بایولوژی را ترجمه کرده‌اند زیست شناسی، در صورتی که بایولوژی دعوای روشهای داروینی را دارد و این تطبیق‌ها در تمامی فهم ها اثر گذار بوده است.
در فلسفه علم غرب، 110 ساله که گفته می شود که علم چیزی نیست جز روش شناسی.
کسی خوب می فهمد که در دامنه مفهومی و زبانی حوزه معرفتی خودش از ریشه مفهوم شروع کند و یا حداقل از ترمینولوژی شروع کند(اتیمولوژی قدری دشوار است و کار هرکسی نیست)، یعنی در سطح علمی متوسط می بایست اهل ترمینولوژی بود تا کار به انحراف کشیده نشود(یک اصل است)
عملا در انحراف این مسیر ممکن است یک سنت غلط معرفتی به سنت فهم یک قوم در بیاید که در این صورت امتناع تفکر شکل می گیرد(مردم دچار انحطاط تفکر می شود)
و مثلا ممکن است چند صد سال بگذرد و این قوم هیچ فکر بلند و افق گسترده ای از آنها سر نزند

در ادامه یادداشت های قبل می خواهم عرض کنم که ورود به فهم مفاهیمی چون منظومه، نظام، مشخصات و مختصات، می بایست از یک مسیر دقیق و درست حرکت کنیم و سعی کنیم در آن انحطاط فکری که اشاره شد قرار نگیریم.
چه بسا اکنون اگر بتوانیم این مسیر را به دقت طی کنیم یک گشایش معرفتی برای قومی ایجاد شود که تا قبل از ما همه در یک امتناع فکری افتاده و نتوانسته بودند افق گشایی جدی داشته باشند.
به فرض مثال در بحث شناخت معنای منظومه، به کتاب معجم مقاییس اللغة رجوع کردم تا متوجه شوم این منظومه و نظام چه ریشه ی مفهومی در عرب زبانان دارد:
النون و الظاء و الميم: أصلٌ يدلُّ على تأليف شي‏ءٍ و تأليفه، در علم لغت به اشاره به اینگونه معنای حرفی و هجایب، گوهر معنا می گویند، کارکرد گوهر معنا این است که در تمامی اشتقاقاتی که از این سه حرف به وجود می اید یک لایه ای از این معنا که اشاره شد، وجود دارد لذا هم نظام و هم منظومه این گوهر معنا را دارند.
حتی درباره منظومه نیز گفته اند:
• و النَّظْمُ من الأرْضِ: ما كانَ من غُدْرَانٍ صِغَارٍ وَصَلَ بَعْضُها إلى بَعْضٍ فصارتْ مَنْظُوْمَة
این معنا اینگونه نشان می دهد که منظومه عملا به معنای رسیدن چند آبگیر به هم و تبدیل به رودخانه شدن است.
به نظر می آید منظومه شمسی هم وقتی مطرح می شود قاعدتا اینگونه معنا در دل آن نهفته است یعنی اینکه یک حرکت هماهنگ و یک دست با اینکه همان حرکت در جزء جزء آن هم دیده می شود و شاید این حرکت را به سوگیری تعبیر کنیم
لذا در منظومه ما به دنبال این هستیم که در تک تک جزءهای منظومه سوگیری را کشف کنیم و این سوگیری را به صورت یک دست و هماهنگ در حدی که یک واحد تشکیل شود نشان دهیم.

تاثیر مشخصات اسلام در فقاهت

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_83
#جلسه_290

🔰تاثیر مشخصات اسلام در فقاهت

همانطور که اجتهاد یک عالم روستایی بوی روستا میدهد و اجتهاد عالم شهری بوی شهر قطعا پیش فرض های که این دو فرد دارند نیز در روند فقاهتشان تاثیر دارد

مولفه های اسلامی مشخص است
یا با ادبیاتی دیگر مکتب اسلام واحد است اما تقریر ها و رو یکرد های بسیاری از این مکتب شده ونتیجه این تفاوت ها فرقه ها و گروه های مختلف اسلامی از حزب الله و جمهوری اسلامی تا القاعده و داعش و….

یکی از عواملی که باعث تغییر در تفقه می شود فهم و تعریف فرد از اسلام است
قطعا اگر به یک
عارف
فقیه
فیلسوف
اصولی
مفسر
ادیب
شاعر
یک سوال بپرسیم وآن اینکه اسلام چیست؟
مشخصات اسلام را بیان کنید؟
قطعا جواب این 7 بزرگوار مثل هم نیست چرا چون هر کدام اسلام را از دریچه نگاه خود دیده اند و درجه اهمیت گزاره های اسلامی نزد هرکدامشان متفاوت است.
لذا به نظر می رسد یک عالم قبل از افتاء باید این منظومه را در نزد خود مشخص کند و از کامل بودن آن اطمینان حاصل کند

به نظرم ایده استاد درباره شبکه مشخصات اسلام ایده جالبی است
هرکسی بیاید و در چند جلسه منظومه فکر اسلامی خویش را بیان کند در این برنامه تمام مردم بعد از شنیدن تقریر ها به تنهایی تشخیص انتخاب تقریر برتر را دارند.

حق سبحانه چیزی جز #انسان خلق نکرده است.

#یادداشت
#مقام_مردم
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_89
#جلسه_289

🔰انسان تنها مخلوق الهی

حق سبحانه چیزی جز #انسان خلق نکرده است.
انسان
یا انسان کامل است
یا انسان صغیر است
یا انسان مکتوب است
یا انسان کبیر است.

فلذا موضوع دین، چیزی جز انسان نیست. افراز زندگی از انسان یعنی انسان را از هویت انسانی خالی کردن است. به همین دلیل اساسا این پرسش که موضوع دین انسان است یا زندگی بلاوجه است.

صد البته مسئله ای هست و آن هم اینکه انسان را بایستی در متن زیست اش دید. انسان را بایستی در وضع و هیئت زندگی اش رصد کرد و الا تلقی تامی از انسان حاصل نخواهد شد.

نسبت فقه، شریعت و زندگی

#یادداشت
#مقام_مردم
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_90
#جلسه_289

🔰نسبت فقه، شریعت و زندگی
شریعت به معنای لایه احکام دین نظر به تمامی زیست و حیات انسانی دارد چرا که اگر نظر نداشته باشد نقض غرض خواهد بود. از آن رو که غایت هدایت و سعادت انسان است و زندگی انسان در هویت انسانی انسان مندمج است.

اما آیا فقه هم موضوعش زندگی بوده است؟
موضوع فقه نوعا اینگونه بیان می شده است:

“فعل المكلف ثبوتا أو سلبا من حيث إنه مكلف”

در انظار عمدتا مکلف فردی مد نظر بوده است یعنی رویکرد اجتماعی یا نبوده یا اگر هم بوده منحصر به احکام در مقام روابط اجتماعی بوده است.

اما فقه یک دانش دست ساخت انسانی است اگر منبع فقه قرآن و سنت است اما به هر حال محصول اراده تاریخی فقهاست. از این رو نیز میتوان گفت امعان شایسته و بایسته ای فقه به انسان در متن زیست او که ابعاد اجتماعی تاریخی تمدنی دارد نداشته اند.

این البته شاید از نظرگاه دیگری قابل اصطیاد باشد و آن هم بررسی رابطه #فرهنگ و #اجتهاد هست.

شهید مطهری طرح بحثی دارند که اجتهاد فقیه دهاتی بوی دهات میدهد و اجتهاد شهری بوی شهر!!!

بسته به اینکه جهان فکری فرهنگی یک فقیه اتساع پیدا کرده باشد، اجتهاد فقیه هم در همین حد افق آفرین و راه گشا و گشوده نسبت به گستره و وسعت حیات انسانی خواهد بود.

احساس میکنم اساسا نقش ادبیات را در تفهیم و تفاهم منکر شده اید

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#یادداشت_101
#جلسه_289

🔰احساس میکنم اساسا نقش ادبیات را در تفهیم و تفاهم منکر شده اید. حداقل کارکرد شناخت صحیح ادبیات و واژگان این است که کامل افراد دیگر را به درستی بفهمید و آن را بپذیرید یا به درستی نقدش کنید و در مقابل، بتوانید افکار و نظرات خود را بدرستی به دیگران منتقل کنید و آنان را اقناع کنید.
بدون تعریف صحیحی از لغات و اصطلاحات پر کاربرد چگونه میتوانید در جهان اندیشه ای انسان ها زیست کنید و خطا نکنید؟
این واژگان که همه در حیطه واژگان غربی نیستند. لکن آنها که هستند را نیز لازم است به درستی بشناسید تا مرتکب خطا و اشتباه درفهم و قضاوت یا انتقال اندیشه خود نشوید.

✨از جمله نکات بسیار خوبی مرحوم علامه مصباح ره در مناطراتشان رعایت میکردند این بود که در ابتدای بحث تعریف صحیح واژگان و اصطلاحات محل نزاع را به خوبی تبییپ میکردند تا بر سر مشترکات لفظی عوای های طولانی شکل نگیرد. خود این کار ۵۰ درصد دعوا را حل میکرد.

درباره ادبیات مشخصات، قدری در ابتدای پنج رویکرد مادر بحث شده است.

#یادداشت
#حمیدرضاشب_بویی
#جلسه_289
#یادداشت_78
#طرح_سوال

درباره ادبیات مشخصات، قدری در ابتدای پنج رویکرد مادر بحث شده است.
انچه که در انجا امده این است که مشخصات یک اندیشه، از ادبیات هندسی امده و عملا یک تصویر کلی را میدهد اما سرفصل ها در ان روشن نیست.
مثالی که زده شده این است که مثلا نظام تربیتی یکی از مشخصات میتواند باشد اما توحیدی بودن سرفصل است نه مشخصه.

با گفتگو و مباحثه ای که با دوستان در این باره شد به نظر می آید باید قدری راجع به این ادبیات هندسی بیشتر بحث گردد که اگر با ادبیات هندسی تصویر کلی یک اندیشه روشن نگردد به چه موانع ذهنی بر خواهیم خورد یا اینکه تمایز مشخصات چه ثمراتی دارد که تمایز سرفصل های یک اندیشه نمیتواند برساند.

نظام‌مندی و غایت‌گرایی

#امید_فشندی
#یادداشت_170
#جلسه_289
#مشخصات_اسلام

💠 نظام‌مندی و غایت‌گرایی

حضرت استاد در جلسه 289 فرمودند كه نظام‌مندی یك نظام به هدف‌داری و غایت‌گرایی آن بستگی دارد؛ هرقدر كه هدف در تمام اركان نظام دمانده شود، نظم و انسجام و سایر ویژگی‌های یك نظام در تمام هویت آن سازه‌ی فكری می‌دود.

البته در قوس نزول و ساخت تكوینی هستی جز این این نیست؛ اما در قوس صعود و حركت اختیاری و اجتماعی انسان كه ساحات و ابعاد تركیبی گوناگونی دارد، چه؟

مواجهه با اندیشه ها

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#یادداشت_100
#جلسه_288

✨مواجهه با اندیشه ها

❇️یکی از اشکالاتی که میشود به فضای اندیشه ای جبهه ی انقلاب و مخصوصا حوزه های علمیه وارد کرد، عدم مواجه با اندیشه و تفکر افراد است.

از ابتدای انقلاب تا کنون، افراد و جریان های گوناگونی در مسیر انقلاب اسلامی قرار گرفته اند و در نهایت یا با آن همراه گشته و یا به مقابله با آن پرداخته اند.
تعداد افراد و جریاناتی که در مقابل انقلاب قرار گرفته اندکم نبوده اند. از منافقین و نهضت آزادی و مارکسیست ها گرفته تا احمدی نژاد و مرحوم هاشمی و …….
در مقابل جریانات و اندیشه هایی که با انقلاب همراهی کرده اند نیز بسیار بوده اند. از شهید مطهری ره گرفته تا آیت الله مصباح ره

🔸لکن تقریبا در اکثر این موارد مواجه ی ما با این افراد و جریانات در ساحت اندیشه و فهم کلامشان نبوده است. غالبا تحلیل ها را در افق رفتار های سیاسی تقلیل داده ایم و با مواجه های کف خیابانی و فحش و فحش کشی ختمش کرده ایم.

🔹مثلا از منافقین هیچ تحلیل اندیشه ای برای مردم ما باقی نماده است. منافقین که بوده اند و حرف اساسی شان چه بود و سعی داشته اند چه گفتمانی را بر ایران حاکم کنند؟ عموم مردم ما دشمنی شان با منافقین از این حیث است که آنها آدم کش هستند. لکن معلوم نیست که چرا کشته اند و به چه می اندیشه اند. فیلم هم که می سازیم فقط همین مسائل را نشان میدهیم . عمق فاصله ی جریان انقلاب از منافقین را به تصویر نمیکشیم.

🔸در مورد مرحوم هاشمی هم همین طور شد. از هاشمی نخواستیم حرف بزند تا عمق تفکر و اندیشه ی او برای ایران اسلامی مشخص شود. نگذاشتیم بگوید تا مشخص شود که ایران لیبرال چه بلایی بر سر توده مردم می آورد. دائما مواجه ی با او را سیاسی کردیم و به دزدی ها و ثروت خاندان او تقلیل دادیم.

🔸در قضیه احمدی نژاد نیز همین گونه داریم عمل میکنیم. تا حرف میزند همه به فکر خفه کردن اویند. نمی گذارند حرف بزند تا ته اندیشه و ایده اش باری ایران اسلامی مشخص شود. تقلیل دعوا در سطح شعارهای سیاسی و دعوای های کف صحنه و….

🔰در مواجه با جریان های همراه نیز همین کار را کرده ایم.
حرف های آقای مصباح ره را درست نشیدیم و نشست برگزار نکردیم که نقاط اشتراک اندیشه ی ایشان با مقام معظم رهبری حفظه الله و مکتب امام چیست؟ نقاط افتراقش چیست؟ کدام اندیشه قوی تر است و میتواند ایران اسلامی را به سعادت برساند؟ و…..

فقط دعوا کردیم و فحش دادیم. دعوا را سیاسی کردیم. جبهه پایداری را به توپ بستیم. شاگردانش را گردن زدیم. همه را خفه کردیم به هزار دلیل درست یا غلط. به خاطر افتراق های داشته و نداشته. در زمان حیاتش کم بود بعد از مرگش هم ادامه دادیم. هنوز هم دست بردار نیستیم. اصلا نفهمیدیم برای چه فحش میدهیم. نفهمیدیم او چه میگفت و چه می خواست بکند. فقط چون کینه ی پایداری را در دل داشتیم، زدیم.
.

تلاشی برای معنای چند کلید واژه مهم

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_193
#جلسه_288

💠تلاشی برای معنای چند کلید واژه مهم

در تلاش اولیه ای سعی کردم کلید واژه هایی که درصدد فهم آن ها هستیم را در چهار دسته بندی در بیاورم، در این دسته بندی ها فقط کلید واژه هایی که تقریباً هم معنا و یا دارای معانی بسیار نزدیک به هم هستند در کنار هم قرار گرفتند و علت قرابت آن ها توضیح داده شده است.

1️⃣ مرام نامه – مانیفست – منشور – مواضع
در لغت نامه دهخدا مرام نامه و مانیفست معادل هم گرفته شده با این توضیح که مرامنامه یعنی «آنچه مقاصد و هدفهای یک حزب یا گروه یا جمعیت سیاسی و اعضاء و معتقدان آن را دربردارد. نوشته یا کتابچه ای که در آن مسلک سیاسی حزب یا جمعیتی و فلسفه ٔ پیدایش آن و مقاصد و اغراض و هدفهای افراد آن و طرق رسیدن به آن اهداف مسطور است» و مانیفست نیز یعنی «نوشته‌ای که در آن، یک گروه یا حزب، نظریات سیاسی، اجتماعی، مذهبی، فلسفی، و یا ادبی خود را اعلام می‌کنند؛ مرام‌نامه.»
منشور نیر معنایی نزدیک به مرام نامه و مانیفست دارد، منشور نیز همانند این دو یک اعلامیه است که نظر یا نظریات شخص یا گروهی را اعلام می کند، و خیلی ملتزم نیست که حتماً این ها لزوماً اصلی ترین ها باشند و یا یک نظام و منظومه ای را تشکیل بدهند.
به نظر می رسد که مواضع نیز معنای مشابه مرام نامه و مانیفست را دارد، اما در مقدمه کتاب «مواضع ما» حزب جمهوری جمله ای آمده که این حس را ایجاد می کند که مرام نامه و مانیفست از یک اختصاری برخوردار است و مواضع همان کارکرد مرام نامه و مانیفست را دنبال می کند، منتها تفصیلی تر است:
«برادران و خواهران همرزم: اعلام مواضع فکری، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی از ضرورت‌های هر انقلاب و هر تشکیلات انقلابی است. حزب جمهوری اسلامی آرمان های کلی خود را در مرامنامه ای که در آغاز ایجاد حزب منتشر شد به اطلاع همه رساند و اینک خوش وقتیم که مواضع تفصیلی حزب را در رابطه با آن ارمان ها به اطلاع شما می رسانیم.»
البته هم مواضع و هم مرام نامه تلاش می کند که اصلی ترین سخنان را بزند و یک انتظامی هم داشته باشد؛ ولی به نظرم می رسد که در اینجا دغدغه محوری بیان سخنان و اعلام مواضع است و لزومی نمی بیند که فقط اصول و مبناها و حرف های اساسی خود را بگوید و همچنین لزومی نمی بیند که حتماً یک نظام ارائه کند.

2️⃣ اصول – مبانی / مشخصات و مختصات
اصول و مبانی در واقع اصلی ترین و مهم ترین و اساسی ترین سخنان یک شخص یا گروه هستند که اگر بخواهد هم محوری ترین و هم تشخص بخش ترین سخنان خود را بیان کند دست روی این موارد می گذارد.
مشخصات و مختصات نیز بسیار نزدیک به اصول و مبانی هستند، با این تفاوت که اصرار سنگینی که در اصول و مبانی وجود دارد که اصلی ترین و کلیدی ترین ها را بیاورد و سعی می کند همه سخنان را به مناشء واحدی برساند، در اینجا وجود ندارد. البته خیلی هم باز گرفته نمی شود و سخنان اصلی و هویت بخش را می خواهد بیاورد، ولی آن اصرار سنگینی که در فشرده کردن در اصول و مبانی هست در اینجا نیست.

3️⃣ نظام – منظومه – طرح کلی
نظام و منظومه و طرح معنایی بسیار نزدیک به هم دارند، یعنی اینجا علاوه بر اینکه می خواهد مواضع خود را بگوید، و علاوه بر اینکه دغدغه سخنان اصلی و محوری را دارد؛ دغدغه به نظم کشیدن و در یک ساختار ریختن را دارد. در هر انتظامی یک اجزائی وجود دارند که برای یک غایتی به نظم کشیده می شوند؛
طرح کلی هر چند کلمه طرح لمحه ای به سمت عملیات به آن می دهد منتها وقتی کلمه کلی با آن ترکیب می شود، به نظرم می رسد که دغدغه این ترکیب نیز همان به نظم کشیدن و ساختار دادن است.

4️⃣ مکتب و مشرب
مکتب همان ایدئولوژی است، یعنی مبتنی بر یک جهان بینی و توصیفی از عالم به یک سری باید ها و نباید هایی می رسند که هر دو بسیار به هم نزدیک هستند، این باعث می شود که ایسم یا شاید معادل فارسی «این ها» «گروه» یا «مدرسه» تشکیل شود.
مشرب اخص از مکتب است، یعنی ذیل یک مکتب می توانیم مشارب مختلفی داشته باشیم، مشاربی که با حفظ آن سخنان و مشخصه هایی که مکتب را تشکیل داده، ذیل آن به تفاوت هایی می رسند ولی مجموعاً از آن مکتب خارج نمی شوند.
عناصر هویت بخش مکتب شاید خیلی به مبانی و اصول نزدیک باشند ولی در مکتب ناظر به بخش رسیدن به یک سری الزام است، در حالی که مبانی و اصول بیشتر می خواهد اصلی ترین سخنان که ممکن است برخی توصیفی باشند و بخشی توصیه ای که معمولا توصیفی هستند؛ را بیان کند.

چند سوال و ابهام در رابطه با ضرورت بررسی اصطلاحات

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سیدمرتضی_شرافت
#یادداشت_59
#جلسه_288

🔶چند سوال و ابهام در رابطه با ضرورت بررسی اصطلاحات

⁉️تصویر واضحی داشتن از این اصطلاحات و شناخت چنین ادبیاتی به چه کار می آید؟ و چرا اهمیت دارد؟

🔷آیا چنین دقتی برای فهم بهتر کلام نخبگان غربی و یا دانشگاهی است؟! یا برای درک بهتر اندیشه علمای حوزوی به ما کمک می کند؟
اگر چنین باشد این جا یک ان قلت جدی وارد است. ما باید نظریات غربی را در چارچوب های اسلامی خودمان بررسی کنیم نه این که بخواهیم چارچوب اندیشه را نیز از آنها بگیریم. در رابطه به اندیشمندان حوزوی هم به نظر نمی آید چنین ورودهای درجه دویی مورد نیاز باشد. که اکثر علمای ما به این مباحث بیش از همان رئوس ثمانیه، نپرداخته اند.

🔷اما اگر بگوییم این رفع ابهام و واضح شدن اصطلاحات، ابزار شناخت ما را توسعه می دهد و اقتدارهای علمی به ما می دهد، و ما را در اندیشیدن و تفکر و حتی شناخت اسلام کمک میکند، اشکالات جدی تری مطرح می شود.
همان ان قلتی که پیش تر مطرح شد، اینجا با شدت بیشتری مطرح است.
ان قلت دیگر این که اصلا آیا چنین ابزاری برای شناخت اسلام به ما کمک می کند یا بیشتر ما را گمراه می کند؟ آیا این چنین نیست که تک تک گزاره های اسلام، بیانگر کل اسلام هستند و نگاه دانشی، توانایی هضم و تحلیل چنین حقیقتی را ندارد؟
یا این شبهه تکراری که اگر این گونه شناختی مفید بود، انبیا و ائمه اولی بودند که این طور اسلام را معرفی کنند.
یا این که استفاده از این ادبیات غربی، شناخت اسلام با چارچوب ها و مدل های غربی نیست؟ و این طور ما اسلام را حدهای غیر منصفانه نمی زنیم؟

نظام فکری در کشاکش ثبوت و صیرورت

#امید_فشندی
#یادداشت_169
#جلسه_288
#مشخصات_اسلام

💠 نظام فکری در کشاکش ثبوت و صیرورت

نظام و منظومه‌ی فکری هرچه به میدان واقعیتِ جاری و منتشر نزدیک‌تر باشد، و هرچه بخواهد سررشته‌داری حیات اجتماعی و راهبری #ذهن_جامعه را در دست بگیرد؛ ناگزیر است از نوعی سیّالیت … نه به‌معنای سست‌پایگی و بی‌مبانی و هرزگی … اما بالأخره باید تغییر و تحول و حرکت و صیروت عالم را در ببیند.

کلام مرسوم و سنتی که طبیعتا عالم خلقت را نظام احسن می‌داند، آنچه #هست را درست و آنچه می‌شود را #ضروری و #حکیمانه می‌بیند و خیلی سهمی برای صیرورت هستی (إلی الله مصیر الأمور) و خصوصا حرکت انسان بر اساس آزادی و اراده ی آگاهانه در نظر نمی گیرد

حضرت آقا می فرماییند مکتب امام یک مکتب به روز بود .

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_82
#جلسه_288
#مکتب_امام
#مکتب_صحیح

در یادداشت حضرت استاد از ویژگی های مکتب امام #به_روز بودن را مطرح کردند که حضرت آقا می فرماییند مکتب امام یک مکتب به روز بود .

با این نکته برای من سوال شد که:
❓یک مکتب در ادبیات کلاسیک چه وِیژگی های باید داشته باشد تا مکتب شود ؟؟؟؟
❓ دو مکتب امام خمینی ره چه ویژگی دارد ؟

🔰مکتب چیست؟
استاد شهید#مطهری در تعریف مکتب می گوید:
یک تئوری کلی و
یک طرح جامع و هماهنگ و منسجم است
که هدف اصلی کمال انسان و تأمین سعادت همگانی است
و در آن خطوط اصلی وروشها، باید ها و نبایدها ،خوبها و بدها، هدفها و وسیله ها، نیازها و دردها ودرمانها، مسئولیتها و تکلیفها مشخص است
و منبع الهام تکلیفها و مسئولیتها برای همه افراد می باشد.
(مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، ص 54-46)

تعریف کلاسیک مکتب:
مکتب مجموعه چند جهان بینی و ایدئولوژی و طرح‌ها و نظریه‌های متفاوت ولی همسو که نیازهای فکری را برای رسیدن به سعادت روشن می‌سازد. مکتب طرحی منسجم برای چگونه زیستن ارائه می‌کند که در این طرح مسئولیت‌ها و تکلیف‌ها برای نیل به کمال براساس ارزش‌های مادی و معنوی تعریف شده‌است.

ادامه دارد…

قسمت دوم

🔹ویژگی های مکتب

از مجموع این دو تعریف و تفاوت های که در تعریف مکتب دینی و غیر دینی هست چند ویژگی را می توان برای مکتب برشمرد:

1️⃣یک طرح جامع و منسجم است.

2️⃣اجزای آن نظام‌مند و هماهنگ است.

3️⃣دارای ویژگی متمایز کننده است.

4️⃣دارای جهان‌بینی خاص و دستور العمل‌هایی برای تحقق آن است.

5️⃣همزمان جنبه‌های مختلف درون علمی و برون علمی را مورد توجه قرار می دهد.

6️⃣ضمن تعیین مسئولیت، الهام بخش است.

7️⃣دارای حد و مرز و ضوابط مشخص است.

مشخصات اسلام تک تک شان مشخصه است یا مجموعشان؟!

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_192
#جلسه_287

💠 مشخصات اسلام تک تک شان مشخصه است یا مجموعشان؟!

شهید مطهری مبحث مشخصات اسلام را اینچنین معرفی می کنند:

«تعاليم اسلامی كه به وسيله خاتم انبياء ابلاغ شد، به حكم اينكه صورت كامل و جامع دين خداست و برای اين است كه برای هميشه راهبر بشر باشد، مشخصات و مميزات خاص دارد كه متناسب با دوره ختميه است اين مشخصات در مجموع خود نمی‏توانست در دوره‌های قبل كه دوره‌های كودكی بشر بود وجود داشته باشد. هر يك از اين مشخصات معياری است برای شناخت اسلام. با اين معيارها و مقياسها كه هر كدام يك ” اصل ” از اصول تعليمات اسلامی است، می‏توان سيمايی و لو مبهم، از اسلام به دست آورد ، و هم می‏توان با اين معيارها تشخيص داد كه فلان تعليم از اسلام هست يا نيست.»
🏷 مجموعه آثار شهيد مطهري (وحى و نبوت)، ج‏2، ص: 225

🔺 در قسمتی از متن ایشان به بحث خاتمیت و اینکه دوره های قبل دوره های کودکی انسان بوده پرداختند، که این تأمل را ایجاد می کند که آیا مجموع این مشخصات در دوره های قبل نمی توانسته بیاید یا تک تک این گزاره ها؟
🔺 یک برداشت این است که چون اسلام دین خاتم است و اساساً دین خاتم یک جنس متفاوت و نوع عالی ای از مباحث به میدان آورده است، حتی تک تک گزاره های اسلام نیز با ادیان قبل متفاوت است؛ همان چیزی که عرفا از آن به ذوق محمدی یاد می کنند، یعنی حتی عیسوی و موسوی مشرب بودن در امت محمد (ص) نیز یک رنگ و طعم محمدی گرفته است.
🔺 اگر بخواهیم به متن شهید مطهری استناد بدهیم ظاهراً ایشان این میزان را در اینجا نمی خواستند بگویند، ولو در جای خود این بحث صحیح و دقیق است. ایشان می خواهد مشخصات اسلام را بیان کند و تصریح می کند که «اين مشخصات در مجموع خود نمی‏توانست در دوره‌های قبل كه دوره‌های كودكی بشر بود وجود داشته باشد.» یعنی در این برش ایشان ناظر به این است که مجموع این مشخصات که تعینی خاص برای اسلام ایجاد کرده در دوره های قبل بشری نمی توانسته وجود داشته باشد؛ اما اینکه تک تک این گزاره ها هم در دوره های قبل نمی توانسته وجود داشته باشد را در مقام بیانش نیست.
🔺 خود گزاره ها هم گواه این است، مثلا آیا گزاره هایی زیر در ادیان قبل نبودند؟
جهان، ماهيت ” از اويی ” دارد،
جهان ماهیت «به سوی اویی» دارد
جهان یک واقعیّت هدایت شده است.
در جهان هم خیر و هم شرّ هست.
جزای کار نیک با خداست
بعد این جهان جهان دیگری هست.
خداوند غنی بالذات است.
حرمت ربا
حرمت رشوه
🔺 واضح است كه این محتواها در ادیان قبل بوده اند، هر چند که بگوییم اسلام یک تقریر بسیار فاخری از این محتواها ارائه داده است. بله اگر این تقریر فاخر را آنقدر غلیظ کنیم می شود گفت این دیگر جدید است و درست هم هست، ولی ایشان در اینجا که می خواهند مشخصات اسلام را بنویسند نه در مقام بیان این سخن هستند و نه برای زدن حرف خودشان نیازمند به این بیان هستند؛ نشانه اش هم این است که نه در این بیانی که آمد صراحت در این معنا دارد و نه در ادامه جایی به این زاویه ورود می پردازند که ببینید این گزاره را اسلام چه معنای عمیقی کرده که در هیچ یک از ادیان قبل نبوده است.
🔺 لذا باید گفت که این مشخصات اگر تک تک شان به تنهایی ملاحظه شوند شاید مشخصه اختصاصی اسلام نباشد و ادیان قبل نیز در این مشخصه با اسلام مشترک باشند، اما مجموع آن ها را که کنار هم قرار می دهیم، یک تشخصی برای اسلام درست می کنند که در هیچ یک از ادیان قبل نه تنها نبوده، بلکه به قول شهید مطهری به خاطر اینکه انسان به بلوغ کافی نرسیده بوده، اساساً قابلیت تحقق نداشته است.

موضوع دین انسان یا زندگی

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محسن_همت
#یادداشت_60
#جلسه_287

💠موضوع دین انسان یا زندگی
مقدمه۱:
دین اسلام دین خاتم است یعنی برای تمام نیازهای زمان پیامبر و تا قیامت اندیشه و راهبرد دارد.
مقدمه ۲:
مکتبی می تواند اینگونه ادعا کند که موضوعش بنا بر تغییر زمان و مکان تغییر نکند.
حال آنکه بسیاری از شئون زندگی انسان از زمان رسول اکرم ص تا کنون تغییر کرده است. نظام دغدغه های زندگی در جوامع متفاوت تغییر می کند. اگر اسلام می خواست موضوعش را زندگی انسان قرار دهد باید نو به نو عوض می شد و یا برای هر جامعه ای نسخه مخصوص به خودش را ارئه می داد.
نتیجه:
اما این انسان است که به لحاظ وجودی و ذاتیات انسانی تغییر نمی کند. نظام نیازهایش شاید کم و زیاد شود اما عوض نمی شود.
اگر دین به انسان با برش های متفاوت نگاه کرده باشد (که کرده است) مانند ارتباط با خود، خدا، سایرین در واقع توانسته نگاهی جامع هم فردی و هم اجتماعی، هم دنیایی و هم آخرتی به انسان داشته باشد. این نگاه می تواند ادعا کند که انسان در هر زمان و مکان و شرایطی مورد توجه قرار گرفته است.

#ارتباط_موضوع_دین_با_خاتمیت_آن

#یادداشت
#حمیدرضاشب_بویی
#جلسه_287
#یادداشت_76
#ارتباط_موضوع_دین_با_خاتمیت_آن

کتاب #درس‌های_پیامبر_اعظم، مجموعه بیانات رهبر انقلاب از خردادماه سال 1368 تا شهریورماه 1391 است که درباره شخصیت، ویژگی ها و بعثت نبی ختمی مرتبت است. در بخشی از این کتاب آمده است که:

«عید مبعث ازاین‌جهت بزرگ‌ترین خاطره‌های تاریخیِ ماندگار است که یک مقطع فوق‌العاده حساسی را در تاریخ بشر به وجود آورده است و بر بشریت یک مسیر و راهی را عرضه کرده است که اگر آحاد بشر در این راه حرکت کنند، همه‌ی خواسته‌های فطری و طبیعی و مطلوب‌های تاریخی طبیعی بشریت برآورده خواهد شد. در طول تاریخ که نگاه کنید، بشریت از نبود عدالت می‌نالیده است؛ یعنی عدالت، خواسته‌ی بزرگ همه‌ی آحاد بشر در طول تاریخ است. امروز اگر کسی پرچم عدالت را به دست بگیرد، در حقیقت یک خواسته‌ی تاریخیِ طولانیِ طبیعیِ فطریِ انسان را مطرح کرده است. آئین اسلام، حرکت اسلام، بعثت نبی مکرم، در وهله‌ی اول و جزو فهرست اولین هدف‌ها، به دنبال عدالت است؛ مثل همه‌ی پیغمبران دیگر.(19/4/89)»

به نظر می آید با توضحی که گوینده نسبت به مبعث ارائه می کند، موضوع دین را #زندگی_انسان پذیرفته باشد، که اگر این طور شود می توان حتی قائل شد که موضوعاتی نیز به اسلام به عنوان خاتمیت اضافه شده است که آن اضافه شدن ناظر به یک حیات جدید است حال ممکن است این حیات جدید آن قدر سیطره بر شئون دیگر داشته باشد که رنگ و جوهره تمام گزاره ها را تحت تاثیر قرار دهد.

فقه اسلامی شناخت صحیحی از انسان و از زندگی انسان دارد

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سیدمرتضی_شرافت
#یادداشت_58
#جلسه_287

امروز استاد فرمودند: فقه اسلامی شناخت صحیحی از انسان و از زندگی انسان دارد. اما ما به زندگی توجه نداریم.
در یک نظر اولیه، فقه در سراسر زندگی انسان مسلمان، حضور دارد. نقشی واقعی و پیوسته. شریعت اسلامی کاملا با زندگی مسلمان پیوند خورده و عجین است. هیچ وصله ناجوری نیست.
فقه آمده است برای زندگی.
سوالی که مطرح است این است که آیا فقها توانسته اند نقشی در زندگی مردم داشته باشند؟یک جایگاه اجتماعی تعریف شده، که وصله ناجور نباشد. شانی که باری از اجتماع بردارد. صنف یا شغل یا هر فعالیت اجتماعی که کمکی به جامعه و مردم باشد.
ظاهر قضیه این است که از یک مقطعی به بعد در طول تاریخ، هر چه جلوتر می آییم، فقها بیشتر از متن جامعه بریده می شوند و از فعالیت های اجتماعی حذف می شوند.
شاید بتوان گفت تا پیش از دارالفنون، اکثر علوم منحصر در حوزه های علمیه و آموزه های اسلامی بود. دارالفنون، اغاز تاسیس نهادی جدای از دین بود. کم کم طب و نجوم و ریاضیات و… از متن حوزه خارج شد. علومی که در نقش آفرینی اجتماعی فقها تاثیر زیادی داشت. طب، نجوم، ریاضیات و علم اعداد و حروف و… از سبک زندگی ایرانیان حذف شد. فقها نیز دایره فعالیتشان محدود. اما همچنان نقش جدی ای در جامعه داشتند.
یک فقیه، علاوه بر امام جماعت، محل رجوع مردم بود. از اذان و اقامه نوزادان تا نماز میت اموات. از ریش سفیدی در منازعات، تا اجرای خطبه عقد و طلاق. فقیه محل رجوع مومنین برای قضاوت بود. و مهمتر از همه مامور ثبت تمام این موارد. هنوز برای کشف اسناد قدیمی باید به دفاتر همین علما مراجعه کرد.
عرضم این است که فقهای ما هم تا حدود خوبی زندگی و مناسباتش را فهم کرده بودند و در آن نقش آفرین بودند. حتی بعد از تحولاتی که در زمان رضاشاه در نظام دیوان سالاری و ثبت و قضاوت کشور صورت گرفت. چرا که مومنین، نظام طاغوتی را محل رجوع خود نمی دانستند.
اما آن چه بیش از همه به این نقش اجتماعی ضربه زد، قانون اساسی جمهوری اسلامی بود. با تثبیت قوه قضائیه و مرکز ثبت اسناد و املاک و… . با رویکردی تمرکزگرا و انحصار طلب، که بیش از این که به نقش اجتماعی فقه توجه کند، فقه را حکومتی دید. شاید این ناشی از نظریه ولایت فقیه امام بود که همه شئون ولی را منحصر در یک فقیه می کرد. به خلاف نظر مشهوری که فقها را به صورت عام، ولی می داند.
بعد از انقلاب، نقش اجتماعی و نه حکومتی فقها چیست؟ در مناسبات اجتماعی و روی زمین، چه گره ای از مردم باز می کنند؟ به عبارتی شغل اجتماعی فقها بعد از تشکیل جمهوری اسلامی چیست؟

فهم جامع و کامل از اسلام، مقوله ای است که بین علمای معاصر بیشتر مطرح شده و مورد بحث قرار می گیرد.

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مهدی_اعلایی
#یادداشت_35
#جلسه_287

فهم جامع و کامل از اسلام، مقوله ای است که بین علمای معاصر بیشتر مطرح شده و مورد بحث قرار می گیرد.

شناخت از اسلام، در حوزه، با اجتهاد قرابت زیادی داشته و اسلام شناس، تقریباً مرادف با مجتهد دانسته می شود. در حالیکه اساسا اجتهاد و اسلام شناسی دو مقوله هستند. اجتهاد ملکه ای است، که مجتهد پس از تحصیل آن، می تواند احکام دینی را از منابع اولیه آن، بدون واسطه استخراج کند. اما اسلام شناسی، به معنای شناخت اسلام به صورت جامع، چند بعدی و همه جانبه است. مجتهد می تواند در محدوده فقه نظر دهد؛ اما اسلام شناس درمورد رویکرد اسلام به مسائل مختلف و نظام معرفتی و شناختی اسلام سخن می گوید.

رابطه اجتهاد و اسلام شناسی، رابطه عموم و خصوص من وجه می باشد. ممکن است کسی مجتهد باشد و اسلام را هم، به مثابه یک مکتب شناخته باشد؛ کما اینکه ممکن است مجتهد، اسلام شناس نبوده و صرفا ملکه اجتهاد را کسب کرده، اما شناخت جامع و چندبعدی از اسلام نداشته باشد. کما اینکه ممکن است کسی اسلام شناس خوبی باشد، ولی مجتهد نباشد.

مسلم کسی می تواند بیشترین خدمت را به اسلام و مسلمین بکند، که مثل مقام معظم رهبری (حفظه الله) و شهیدین مطهری و بهشتی (رحمة الله علیهما) مجتهد ِ اسلام شناس باشد؛ اما سوال اساسی اینجاست که اگر امر دائر شد بین اسلام شناسی و اجتهاد، کدام بهتر است؟ اسلام شناس مقلّد بیشتر مفید است، یا مجتهدی که فهم مکتبی و مجموعه ای از اسلام ندارد؟

انسان آخر الزمان چه انسانی است

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_85
#جلسه_287

انسان آخر الزمان چه انسانی است که مفتخر به دریافت دین کامل یا بهتر بگویم، دین خاتم شده است؟ این انسان چه رشدی کرده است و چه ظرفیتی پیدا کرده است که شایسته دین خاتم شده است و دیگر نیازی به نبی و پیامبر ندارد؟
در مقام بررسی مشخصه‌های اسلام بودیم که به خاتمیت به عنوان یک مشخصه رسیدیم و در خصوص آن به گفتگو پرداختیم؛ اما وقتی از خاتمیت دین سخن به میان می‌آید، برای درک بیشتر و بهتر خاتمیت، باید انسانی را هم که لایق دین خاتم و خاتمیت شده است بشناسیم.
باید بررسی شود که چه تغییر بنیادین در انسان رخ داده است و چه تکاملی در انسان به وجود آمده است که دیگر از پیامبری که شریعت بیاورد بی‌نیاز است و همین شریعت را تا آخر پاسخگوی او است؛ البته توجه داریم که خود این شریعت هم ویژگی‌های دارد که این امکان خاتمیت را داراست ولی به هر حال این انسان آخر الزمان است که برای دریافت این شریعت خاتم برگزیده شده است.
این انسان نه تنها به شریعت دیگر نیاز ندارد بلکه نیازی هم نیست که همین شریعت توسط پیامبر دیگر تبلیغ شود؛ بسیاری از شریعت‌هایی که توسط دیگر پیامبران آورده شده است، بعد از آن پیامبر توسط دیگر انبیاء تبلیغ شده است، مثلا شریعتی که حضرت ابراهیم علی نبینا و علیه السلام آورده‌اند را پیامبران زیاد بعد از ایشان تبلیغ کردند؛ اما شریعت خاتم برای تبلیغ نیازی به نبی ندارد. این انسان چه رشدی کرده است که دیگر برای اتمام حجت بر او هم نیازی به نبی نیست؟

غیریت و یا توحد ادیان

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#غیریت_اسلام
#توحد_ادیان
#محمد_هادی_جوهری
#یادداشت_87
#جلسه_287

🔰غیریت و یا توحد ادیان🔰

از کلام اندیشمندان اسلامی این گونه برداشت می شود که دین اسلام چه از حیث موضوع و چه از حیث حجم و حتی از حیث جنس مسئله ها با ادیان گذشته متفاوت است.
از طرف دیگر طبق تعالیم دینی، همه ادیان الهی در یک راستا قرار دارند.
این دو گزاره گویی در تضاد می باشند. گزاره اول به تقابل و ضدیت میان اسلام و سایر ادیان می انجامد و گزاره دوم به توحد و همگرایی همه ادیان.
گزاره اول به دنبال درست کردن صحنه ای با وجود غیریت برای اسلام و گزاره دوم در حال ایجاد کردن صحنه از جنس اصالت وجود و بی غیریتی دین و اسلام.
اما شاید بتوان این گونه پاسخ داد که اساساً نسبت اسلام با سایر ادیان، شبیه نسبت انسان بعد از بلوغ و قبل از بلوغ هست.
بلوغ در انسان یک رسشی را رقم می زند و انسان را دچار تغییرات اساسی میکند. فلذا بعد از بلوغ همان طور که می توان ادعا توحد و این همانی در نسبت با انسان کرد می توان ادعا غیریت و ثنویت برای انسان کرد.
حال با این تشبیه می توان این تناقض پیش آمده در دو گزاره ابتدا یادداشت را پاسخ داد.
دین به مثابه یک انسان می ماند که همه ادیان گذشته در دوران قبل از بلوغ آن قرار دارند و اسلام به عنوان دین خاتم، صحنه بعد از بلوغ دین را رقم خواهد زد.
با این بیان شاید بشود تقریری حرفه ای از خاتمیت دین اسلام نیز ارائه کرد.

شاخصه‌یابی اسلام، از مبانی یا میدان؟ از تراث یا انسان؟

#امید_فشندی
#یادداشت_168
#جلسه_287
#مشخصات_اسلام

💠 شاخصه‌یابی اسلام، از مبانی یا میدان؟ از تراث یا انسان؟

ظاهرا می‌خواهیم كه ویژگی‌های اسلام را فهرست كنیم.
اما از كجا؟

آیا با قناعت به داشته‌های حكمی و فلسفی و تاریخی می‌توان اسلام و مشخصات آن را فهمید و فهرست كرد؟

یا اینكه اسلام را باید در منابع دیگری هم – در كنار منقولات و معقولات – پی‌جویی كرد؟

خداوند خود با پیامبرش می‌فرماید: فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَٰلِكَ الدِّینُ الْقَیمُ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَایعْلَمُونَ (روم/30)

روُ به سوی دین ناب و راست و بی‌تحریف داشته باش!
همان فطرت‌اللهی كه خداوند انسان را بر آن سرشته است و این سرشت، همان دین سرپا و سربلند است.

بازگردیم به آن كلام امام موسی صدر در كلیسای كبوشیین:

#برای_انسان_گرد_آمده‌ایم، انسانی كه ادیان برای او آمده‌اند، ادیانی كه یكی بوده‌اند و هركدام ظهور دیگری را بشارت می‌داده است و یكدیگر را تصدیق می‌كرده‌اند. خداوند، به‌ واسطۀ این ادیان، مردم را از تاریكی‌ها به سوی نور بیرون كشید و آنان را از اختلافاتِ ویرانگر نجات داد و پیمودن راه صلح و مسالمت آموخت. ادیان یكی بودند، زیرا در خدمتِ هدفی واحد بودند: دعوت به سوی خدا و خدمتِ انسان. و این دو نمودهای حقیقتی یگانه‌اند. و آن گاه كه ادیان در پی خدمت به خویشتن برآمدند، میانشان اختلاف بروز كرد. توجه هر دینی به خود آن‌قدر شد كه تقریباً به فراموشی هدفِ اصلی انجامید. اختلافات شدت گرفت و رنج‌های انسان فزونی یافت. https://b2n.ir/y71535 (#یادداشت_139)