اتحاد در کنش‌گری، روایتی از کنش‌گری مؤثر امام موسی صدر

رهبر انقلاب در دیدار با مسئولان نظام و میهمانان کنفرانس وحدت اسلامی در تاریخ 1401/07/22 فرمودند:

اتّحاد، نداشتن تفرقه، خلاص شدن از شرّ وسوسه‌های دشمن، وسوسه‌های آمریکا، وسوسه‌های صهیونیست‌ها، وسوسه‌های کمپانی‌ها؛ [خلاص شدن] از شرّ وسوسه‌های اینها که گاهی این وسوسه‌ها از زبان خودی‌ها شنیده میشود. می‌بینیم در دنیای اسلام، کسانی از داخل دنیای اسلام همان حرف آنها را تکرار میکنند، همانها را میگویند؛ از شرّ اینها خلاص بشویم با اتّحاد، با نفی تفرقه، با انسجام داخلی؛ این شرطش است. اگر این شرط را بتوانیم عملی بکنیم، بلاشک خواهیم توانست امّت اسلامی را در جایگاه رفیعی در دنیای آینده و شکل آینده‌ی جغرافیای سیاسیِ جهان قرار بدهیم.
آیا این ممکن است؟ بعضی هستند که در همه‌ی مسائل مهم، مبادره‌ی آنها و واکنشِ اوّلیِ آنها نفی و انکار و ناامیدی است: «ای آقا! نمیشود، فایده ندارد». ما قبول نداریم این را؛ ما میگوییم این ممکن است؛ اتّفاق و اتّحاد بین ملّتهای اسلامی ممکن است، منتها کار لازم دارد، عمل لازم دارد. عرض کردم، ما حالا از سیاستمداران و زمامداران و حکمرانان کشورهای اسلامی هم ناامید نیستیم، امّا بیشترین امیدمان به خواصّ دنیای اسلام است؛ یعنی همین طوری که گفتیم، به علمای دین، به روشنفکران، به اساتید دانشگاه، به جوانان روشن‌بین، به فرزانگان، به ادبا، به شعرا، به نویسندگان، به گردانندگان مطبوعات؛ امید ما به اینها است؛ اینها [باید] احساس استقلال بکنند، احساس مسئولیّت بکنند، احساس وظیفه کنند. وقتی خواص در یک راهی وارد شدند، افکار عمومی را به آن سمت حرکت میدهند؛ وقتی افکار عمومی در یک کشوری شکل گرفت، سیاستهای اداره‌ی کشور هم به طور قهری به آن سمت حرکت میکند، ناچارند، ناگزیرند. بنابراین، این کاری است ممکن؛ این ممکن است، منتها بدون عمل نمیشود. بدون عمل، هیچ چیزی در دنیا،  نه دستاوردهای دنیایی، نه دستاوردهای اخروی و الهی امکان ندارد: لَیسَ لِلاِنسانِ اِلّا ما سَعىٰ؛باید سعی کرد، باید عمل کرد؛ [اگر] عمل بکنیم، ممکن است.

در این باره به خاطره ای از امام موسی صدر رحمه الله علیه برخوردم که در سال 1345 وقتی مطلع می شوند که امام خمینی دستگیر شده اند، در سفرهای دوره ای که تعریف کرده بودند شروع می کنند با شخصیت ها و مطبوعات مهم بین المللی، فعالان ژنو و هامبورگ و پاریس و بن و دیگر شهرها ارتباط گرفته و قضیه دستگیری امام خمینی را مطرح می کنند و شرح می دهند. این اقدام و کنش گری امام موسی صدر به عنوان عالم دین و یک روشنفکری که از یک کشور دیگر اسلامی شروع می شود و وفاق و اتحاد خود را به عالم دیگر اسلامی با عمل محقق می کند باعث می شود که با همین اقدام خرد آزادی امام خمینی در ایران رقم بخورد تا جایی که آیت الله خوئی می فرمایند:

سفرهای دوره ای امام موسی صدر نقش اصلی در آزادی امام خمینی از زندان داشت

به نظر می آید طرح استراتژیک وحدت علما و فضلای جهان اسلام هنوز روشن نیست و آن طور که بایست باور به حرکت های خرد همه آنها بر موضوعات مشخص جدی گرفته نشده است اما اندک فعالیت امام موسی صدر شاهدی است بر اینکه اتحاد در حوزه کنش گری اتفاقات بزرگی را می تواند رقم بزند.

هنوز هم منتظر است..

چقدر شیرین است برای رهبری که مسیر را نظاره میکند، راه را میشناسد و بارها به صد زبان و روش به همه گفته، مشاهده کند که عده ای فهمیده اند راه کدام است و جمع شده اند و آمده اند پای کار او.
چقدر با گزارش ها به وجد آمده و خوشحال شده و چقدر لبخند شیرین بر چهره ی مثل ماهش نشسته
چقدر در دلش خدا را شکر کرده و سرشار از حس خوب بوده که صحبت هایش را این گونه آغاز کرده: «بحمدالله امروز خیلی جلسه‌‌ی شیرین و مطلوبی شد. برادران عزیز با بیانات خودشان یک دریچه‌‌ای باز کردند به دنیای زیبایی از وضعیّت مطلوب فرهنگی و همچنین نشانه‌‌های بسیار خوب و امیدوارکننده‌‌ای را دادند از انگیزه‌‌های جوشان و متراکمی که در این نسل جوان ما الحمدلله هست.
آنچه بنده وظیفه دارم انجام بدهم در درجه‌‌ی اوّل شکر خدا است. ما خیلی چشم‌انتظار شماها بودیم در طول چندین سال؛ خب الحمدلله شماها رسیدید و آمدید؛ خدا را شکر.»

سالهای سال منتظر بوده عده ای جمع شوند، از اقلیت خارج شوند، ظرفیت های همدیگر را بشناسند، دشمن را بشناسند، در مقابل دشمن جبهه شوند، فکر کنند و نقشه بکشند، مهندسی کنند، آرایش بگیرند و با تمام توان بر سر دشمن فرود آیند.
به زبان های مختلف تهییج کرده، دلیل آورده، اصطلاح ساخته، ادبیات ابداع کرده، در جلسه خصوصی گفته، در جلسه عمومی گفته، و اکنون که می بینند تلاش هایش نتیجه داده و جوان ها جمع شده اند که برای فرهنگ کاری کنند و برای آن جبهه تشکیل دهند، دلش شاد می شود و میگوید: « ما خیلی چشم انتظار شماها بودیم. در طول چندین سال، خب الحمد لله شما ها رسیدید!»

اما نگران است که این نهال آفت بزند و فاسد شود و مثل خیلی از حرکت های دیگر به پوچی برسد. لذا چندین توصیه کلیدی میکند که رعایت کردن همان ها می توانست بعد از ده سال وضع امروز ما را کاملا دگرگون کند و ایران را در ترازی بسیار عزیز قرار دهد.

هنوز هم رهبری منتظر است. منتظر جوانانی که قیام کنند و مهندسی فرهنگی این کشور را در دست گیرند و ساختار فرهنگ کشور را دگرگون کنند و او را در این نبرد سخت و طاقت فرسا از تنهایی نجات دهند و متاسفانه حزب الله هنوز نفهمیده و بعد از این همه سال هنوز درگیر فرم و ساختار است و به محتوا توجهی ندارد. هنوز در تراز رهبری فرهنگی یک ایران فکر نمیکند و درگیر چارت و تشکیلات و سازمان هاست. هنوز درگیر نفسانیت و درگیری های داخلی است و امت رسول الله یتیم مانده اند…
هنوز هم منتظر است….
🌾

بسیجیان پابرهنه عرصه فرهنگ

وقتی می خواهیم درمورد اصلاح وضعیت فرهنگی کشور صحبت کنیم، معمولا به سرعت موضوع صحبت بر متولیان عرصه فرهنگ در رده های مسئولیتی کشور متمرکز می شود. همان نهادهایی که برای بهبود وضعیت فرهنگی کشور بودجه می گیرند و کارمند و … دارند.
اما واقعیتی که باید به آن توجه، حرکت های خودجوش فرهنگی است، که در کشور صورت می گیرد. در زمان هایی مثل تشییع پیکر شهید حاج قاسم سلیمانی و ابو مهدی المهندس (رحمت الله علیهما)، تشییع آیت الله ناصری (رحمت الله علیه) و سایر مواقعی که اصلا متولیان عرصه فرهنگ هم، پیش بینی چنین استقبال هایی را نمی کردند، این حرکت های خودجوش فرهنگی دیده می شود و به چشم می آید.
در سراسر کشور مجموعه های فرهنگی بسیاری هستند، که با گستره های مختلف و عناوین متعدد، به صورت رسمی یا غیر رسمی مشغول فعالیت هستند. بودجه خود را از کمک های مردمی تهیه می کنند، در ازای فعالیتی که می کنند، حقوقی دریافت نمی کنند و در بسیاری از موارد، از منافع شخصی خود برای پیش رفتن کارها می گذرند.
اما سوال اینست که در برنامه ریزی های فرهنگی، چقدر این مجموعه ها را لحاظ می کنیم؟ چقدر وظیفه خود می دانیم به این پابرهنگان عرصه فرهنگ رسیدگی کنیم؟
اگر تجربه نگاری خوبی در این موضوع صورت گیرد، نکات خوب زیادی در برنامه ریزی فرهنگی به دست می آید، که چگونه این جوانان با کمترین هزینه و کمترین امکانات، بیشترین و بهترین فعالیت ها و اثرگزاری ها را در عرصه فرهنگ دارند!؟ گرچه این واقعیت ها و ظرفیت ها را، مسئولی که در خوی اشرافیت خود غرق شده باشد، درک نخواهد کرد و اگر حاج حسین یکتا تلاش می کند جبهه فرهنگی مردمی راه اندازی کند، به این دلیل است که با این مردم ارتباط نزدیکی داشته و از نزدیک توانمندی ها و ظرفیت های این پابرهنگان عرصه فرهنگ را درک کرده.
جان کلام اینکه، همانگونه که جنگ را اگر با الگوی متداول غربی می خواستیم اداره کنیم، به این موفقیت ها و افتخارات نمی رسیدیم، اگر در عرصه فرهنگ این پابرهنگان کف میدان را نبینیم و از ظرفیت های آنها استفاده نکنیم، نمی توانیم خرمشهر ها را در عرصه فرهنگ فتح کنیم.

گلچین آورده‌های غربی با توجه به معنای مهندسی فرهنگی

در یادداشت قبل ذیل عبارت‌هایی که از آقای ناظمی نقل شده بود، بیان شد که نمی‌توان از فرهنگی که همواره همراه در سیستم‌ها و نظام‌ها و حتی علوم و تکنولوژي‌های طراحی شده هست، در أمان بود.

لذا نمی‌توان به راحتی زیر بار هرآنچه از غرب می‌آید رفت؛ حتی تکنولوژي‌ها و ابزار‌ها. در طراحی یک تکنولوژي،‌ فرهنگی مهندسی شده است که کاملا در مقابل بینش توحیدی و باور ما قرار دارد؛ هر چند در ظاهر و نگاه سطحی احساس شود که این یک تکنیک و یا ابزار است و تاثیری بر روی باور ما ندارد؛ ولی با نگاه‌های عمیق‌تر و حتی مرور تجربه‌های گذشته این تاثیرگذاری یافت می‌شود. امکان گلچین تکنولوژي از روزنه باور توحیدی، وجود ندارد. و شاید بتوان گفت این تلاشی بی‌هوده و بی‌ثمر است.

بلکه باید تکنولوژي، سیستم و نظام مخصوص به فرهنگ مهندسی شده خودمان، طراحی و مهندسی شود. باید مهندسی فرهنگی داشته باشیم،  باید براساس فرهنگ خودمان مهندسی کنیم؛ حتی شاید بتوان گفت فرهنگی که از آن خود ما است، اگرچه مهندسی نشده باشد، اگر براساس همین فرهنگ مهندسی و طراحی صورت بگیرد، باز هم ارزشمند‌تر است از آنچه از غرب می‌آید که براساس یک فرهنگ دیگر طراحی شده است؛ فرهنگی که اگر در ضدیت و جنگ با فرهنگ ما نباشد، بی‌گانه با آن است.

فرهنگ در کلام آیت الله علی اکبر رشاد(1) (مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی)

💠فرهنگ، مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی در کلام آیت الله علی اکبر رشاد (2)💠

♦️ تفاوت دو اصطلاح مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی در کلام رهبری
دو اصطلاح در بیان رهبر انقلاب در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی به کار رفته بود که به لحاظ صورت نزدیک و شبیه به هم هستند اما از جهت محتوا و ساخت عناوین با هم خیلی تفاوت دارند. این تفاوت در ساختار لغوی آنهاست که اولی مضاف و مضاف الیه است و دومی موصوف و صفت. تفاوت دوم در این است که متعلق مهندسی در تعبیر مهندسی فرهنگ مشحص شده و آن خود مقوله فرهنگ است. در مهندسی فرهنگی متعلق فرهنگ بازگذاشته شده و می تواند بسیار گسترده باشد. و احتمالاً شامل همه شئون و امور جامعه، حکومت و کشور باشد. تفاوت سوم بین این دو در این است که در مهندسی فرهنگ، بیشتر به مباحث نظری محتاج هستیم.

♦️تعریف مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی بر اساس تعریف فرهنگ
🔹با توجه به توضیحاتی که در مورد ماهیت فرهنگ گذشت، مهندسی فرهنگ عبارت خواهد بود از: سامان بخشی، اصلاح، جهت دهی و ارتقاء بخشی به این مقوله به صورت آگاهانه و بر اساس تلقی مشخص از فرهنگ.
🔹هرگاه بر مبنای این مبانی فرهنگ و با استخدام از آنها، عرصه های دیگر را آگاهانه جهت بدهیم، اصلاح کنیم، ارتقاء ببخشیم و با معیارهای فرهنگی و در قالب فرهنگی، مدیریت کنیم، به مهندسی فرهنگی نزدیک می شویم و می توانیم بگوییم مهندسی فرهنگی اتفاق افتاده است.

♦️پیش نیازهای مهندسی فرهنگ
مهندسی فرهنگ یک سلسله پیش نیازهایی دارد که:
– اولین قدم آن دستیابی به ماهیت فرهنگ و شناخت دقیق آن است.
– دوم علاوه بر کشف ماهیت؛ باید مبانی ماهوی این فرهنگ را هم بشناسیم
– و سوم باید قواعد حاکم بر فرهنگ را هم کشف کنیم.
این مقوله بس پیچیده به رغم پیچیدگی وکثیرالاضلاع و کثیرالاجزاء بودن به شدت قانونمند است. این قوانین و قواعد است که می توان نام آن را مهندسی و مدیریت گذاشت. چون ماقبل از اینکه قوانین و قواعد را بشناسیم نمی توانیم آنها را آگاهانه به کار بگیریم و مهندسی کنیم. چون مهندسی بیانگر رفتاری آگاهانه است. از جنس مدیریت تصادفی نیست. مدیریت از جنس فعال است. فعل مبتنی بر اراده است.

متعلق ماموریت ( اراده ملی ( قیام جوانان ) یا حل مسئله )

بسم الله الرحمن الرحیم

  • در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی، حضرت آقا اراده ملی را جان مایه حقیقی پیشرفت می داند. به تعبیری دیگر سخن کلیدی حضرت آقا در بیانیه قیام جوانان برای ساختن ایران می باشد. این سخن در نهایت به خروجی اراده ملی منجر می شود.
  • اما در این جا یک سوال اساسی به وجود می آید که نسبت اراده ملی و حل مسئله اجتماعی چیست ؟ از طرفی پیشرفت کشور در بیان حضرت آقا در گرو اراده ملی است و اراده ملی نیز در گرو قیام جوانان می باشد. و از سویی دیگر اساسا قیام برای ساخت ایران می باشد و ساخت ایران یعنی حل مسئله ها. نکته دیگری که حائز اهمیت می باشد. تعین و تجسد اراده ملی در جامعه می باشد. جریان اجتماعی اساسا تعین و تجسد اراده ملی می باشد. پس به این ترتیب برای تحقق اراده ملی در عرصه عمل نیازمند ایجاد جریان اجتماعی هستیم. با این حساب چه نسبتی در این میان برقرار است ؟
  • شاید بتوان برای این صحنه سه مدل طراحی کرد:
    • 1-مدل اول این است که غایت و هدف را قیام جوانان و ایجاد اراده ملی گرفته یا به تعبیر دیگر ایجاد یک جریان بالنده اجتماعی . و حل مسئله به مثابه راهبرد برای قیام و ایجاد جریان اجتماعی نقش آفرینی کند.
    • 2-مدل دوم این است که جای غایت و راهبرد عوض شود یعنی حل مسئله ، در جایگاه غایت و هدف قرار گیرد و قیام جوانان و ایجاد اراده ملی و جریان اجتماعی در قامت یک راهبرد به کمک ما بیاید.
    • 3-و اما مدل را می توان این گونه بیان کرد که اساسا هدف و غایت حل مسئله می باشد. و راهبرد آن متعین در قیام جوانان و ایجاد اراده ملی و جریان اجتماعی نباشد. و حرف از راهبرد های دیگری در میان باشد.
  • اما قبل از انتخاب یکی از این مدل ها باید توضیحی در مورد آن ها بیان شود.
    • یکی از دعوای های صحنه ماموریت گرایی پدیده مسئله محوری و یا انسان محوری است. عده ای کار و هدف نهایی حلقه های میانی و گروه های اجتماعی را حل مسئله های اجتماعی می دانند و عده ای دیگر با هدف و کار آن ها را ایجاد جریان اجتماعی و اراده ملی می دانند.
    • مدل سوم ، مدلی افراطی از مسئله محوری می باشد. این مدل غایت خود را حل مسئله می داند و اساسا توجه به مقوله اراده ملی و ایجاد جریان اجتماعی را خیلی مهم نمی داند و به دنبال حل مسئله های اجتماعی می باشد. و نسبت خاصی میان حل مسئله و جریان اجتماعی و اراده ملی نمی داند.
    • اما در دو مدل دیگر ایجاد جریان اجتماعی و اراده ملی اهمیت دارد. اما باید دید که این جریان اجتماعی و اراده ملی در نقش و قامت هدف می باشد و یا راهبرد ؟
      • می شود یک بار این گونه تعریف کرد که اساسا هدف و غایت ، حل مسئله می باشد. و ایجاد جریان اجتماعی و اراده ملی راهبرد می باشد. این عبارت یعنی چه ؟ یعنی آن که از آن جایی که مسئله ها همیشه به طول زمان ، تغییر و تبدل پیدا کرده و نو می شوند و از طرفی حل کردن آن ها بسیار سخت و نیازمند نیرویی عظیم هست. برای حل کردن آن ها مجبور به ایجاد جریان اجتماعی و اراده ملی هستیم تا آن جریان اجتماعی با سوار شدن بر مسئله، آن را حل کند. یعنی حل مسئله اساسا مقید است به ایجاد جریان اجتماعی و اراده ملی. در این مدل ایجاد جریان اجتماعی و اراده ملی اهمیت پیدا می کند چرا که راهی جز آن برای حل مسئله وجود ندارد.
      • اما مدل اول این گونه نیست. در مدل اول دیگر هدف ایجاد جریان اجتماعی و اراده ملی می باشد. و حل مسئله ها در قامت راهبرد ظاهر می شوند یعنی حل مسئله ها فقط یک ابزاری هستند که سبب ایجاد قیام در جامعه شده و در نهایت جریان های اجتماعی را رقم می زنند . البته که در نهایت این جریان اجتماعی به حل مسئله خواهد پرداخت و آن را حل خواهد کرد اما این دیگر از نتایج پدیده می باشد ولی غایت و هدف اصلی در این مدل قیام جوانان و ایجاد جریان اجتماعی بوده است.
  • سوال : اما کدام یک از این مدل ها مطلوب می باشند و اساسا تفاوت میان مدل اول و دوم در چیست ؟ این مسئله را ان شا الله در یادداشت های بعدی به آن خواهیم پرداخت.