تطبیق دهلیزهای محتوایی ذیل هر یک از موارد

بسم الله الرحمن الرحیم

 

دهلیزهای محتوایی:

  1. سوق ملی
  2. اقتضائات جامعه نسبت به آن محتوا
  3. اقتضائات عملیات گفتمان سازی
  4. اقتضائات محتوا

نمیدانم که از ابتدا به صورت مستقل از این چهار دهلیز، راهبرد های محتوایی جمع آوری شده بود، یا معلوم بود که هر کدام، ناظر به کدام یک مشخص شده است.
اما بنده تلاش کردم هر یک را متناسب با هر یک از این دهلیزها، جادهی کنم.

1- آزاداندیشی دارای غنای راهبردی است.

  • اقتضائات جامعه نسبت به آن محتوا

2- آزاداندیشی دارای عمق مفهومی است.

  • اقتضائات محتوا

3- این “طرح بحث” در دل یک طرح بزرگتر صورت میپذیرد.

  • اقتضائات محتوا
  • اقتضائات عملیات گفتمان سازی

4- این بحث در ذات خود مخاطب عمومی دارد و همگان می توانند و بلکه باید با آن ارتباط برقار کنند.

  • سوق ملی
  • اقتضائات جامعه نسبت به آن محتوا

5- ارتکاز نخبگانی و بلکه ارتکاز عمومی چنین است که این بحث متوجه نخبگان است و بلکه متوجه نهادها و فضاهای علمی آکادمیک است.

  • سوق ملی
  • اقتضائات جامعه نسبت به آن محتوا
  • اقتضائات عملیات گفتمان سازی

6- دو جریان دشمن با این طرح بحث وجود دارد : 1- متحجرین 2- ولنگارها

  • اقتضائات عملیات گفتمان سازی
  • اقتضائات محتوا
  • اقتضائات جامعه نسبت به آن محتوا

7- طیفی از جریانهای مایل به حل مساله، طرح مسائل انتزاعی را بی فایده میدانند و میدانداری و کنش گری عملی را راه حل میشمرند؛ این طیف در تعیین مصادیق دو مفهوم “انتزاعی” و “عملی” انتخاب های مشخصی دارند.

  • اقتضائات عملیات گفتمان سازی
  • اقتضائات محتوا
  • اقتضائات جامعه نسبت به آن محتوا

8- عناوینی در مدار عنوان این طرح بحث و یا شبیه به آنها، از مفاهیم کمی شناخته شده یا حداقل عادی شده محسوب میشوند، که پرچم آنها در دست جریان های مخالف آزاداندیشی حقیقی است.

  • سوق ملی
  • اقتضائات محتوا
  • اقتضائات جامعه نسبت به آن محتوا

9- اکنون آزاداندیشی گفتمان نیست.

  • سوق ملی
  • اقتضائات جامعه نسبت به آن محتوا

10 – برخی طالبان این طرح بحث و گفتمان، یا کنش گر سابق این عرصه بوده اند و یا نظاره گر کنش های این عرصه، ممکن است برخی شکست های گذشته و یا برخی پیامدهای منفی اقدامات قبلی، آنها را در امکان یا اولویت این مساله مردد کرده و بلکه مخالف کرده باشد.

  • سوق ملی
  • اقتضائات عملیات گفتمان سازی
  • اقتضائات جامعه نسبت به آن محتوا

11- نبود هشیاری و آگاهی کافی در جامعه مخاطبین، می تواند در کنار بالا آمدن گفتمان آزاداندیشی حتی به معنای صحیح آن، آسیب زا باشد و انفعال از اندیشه های نو را نتیجه بدهد.

  • سوق ملی
  • اقتضائات عملیات گفتمان سازی
  • اقتضائات جامعه نسبت به آن محتوا

12- وسایل انتقال پیام به گونه ای رها اداره میشوند و دشمن در آنها به صورت جدی دست برتر را دارد.

  • سوق ملی
  • اقتضائات عملیات گفتمان سازی
  • اقتضائات جامعه نسبت به آن محتوا

13- جامعه مخاطب ایران اکنون تحت جنگی چندجانبه با تاکیدی بر جنگ شناختی قرار دارد و مدتی از این مساله میگذرد.

  • سوق ملی
  • اقتضائات عملیات گفتمان سازی

14- مختصات هویتی ملت ایران ویژگی های لازم الاعتنایی دارد. به عنوان مثال: تراز قانع شدنشان بالاست و هر چیزی را در سطح خود نمیدانند. آینده ای بالاتر را برای خود میپسندند و آِنده برایشان مهم است. اسلام، تشیع و انقلاب اسلامی را انتخاب کرده اند و عمیق ترین و فاخرترین برداشتها از آنها را میپسندند.

  • سوق ملی

15- برای این طرح بحث شواهد و مستندات تاریخی، شرعی، و … زیاد است. و این مفهوم مورد تاکید قرآن و سنت و بزرگان است.

  • اقتضائات محتوا

16 – گرایش به آزاداندیشی گرایشی فطری است و قدرت زیاد فطرت پشتیبان پذیرش آن است.

  • اقتضائات عملیات گفتمان سازی
  • اقتضائات محتوا
  • اقتضائات جامعه نسبت به آن محتوا

17- موسسه فتوت در طیفی از مخاطبین خود دارای مقبولیت ها و محکومیت هایی است که در نوع تعامل ایشان با محتوای تولیدی او تاثیر دارد.

  • اقتضائات عملیات گفتمان سازی

در صورت انتخاب حوزویان به عنوان مخاطب، برخی اختصاصات حوزویان در مختصات طرح بحث:

18- مختصات ارزشی حوزویان : اصالت ارزشمندی ادله و استنادات شرعی، ارزشمندی سیره علما و نظر ایشان، اعتنای ویژه به تکلیف شرعی و ….

  • اقتضائات عملیات گفتمان سازی
  • اقتضائات جامعه نسبت به آن محتوا

19 – وجود جریانات سکولار و متحجر که بعضا هم پیمان و هم دست با دشمنان بوده و با دواعی نزدیک به آزاداندیشی، پرچم استقلال حوزه از حاکمیت را بلند کرده اند.

  • اقتضائات عملیات گفتمان سازی
  • اقتضائات محتوا
  • اقتضائات جامعه نسبت به آن محتوا

 

اما اگر بخواهد یک قدم دیگر جلو برود، چه باید بگوید؟

  • گفتمان سازی آزاداندیشی، در این دوره، ابتدا از نخبه ترین لایه جامعه و مذهبی ترین آنها (قشر طلاب) شروع می شود، و بعد به سراغ لایه نخبگانی دانشگاهی می رویم، سپس به تدریج به لایه های عمومی‌تر کشیده می گردد.

گزارشی از سرمقاله مرتضی روحانی در دوماهنامه باور01

دوماه‌نامه باور که ذیل موضوعات الهیات ودین پژوهی در مجموعه مطبوعاتی ایران به تازگی کار خود را شروع کرده است، دراولین شماره خود، سرمقاله ای به قلم مرتضی روحانی که سردبیر این دوماه‌نامه است تحت عنوان «آنجا که ایستاده ایم!» نشر داده است.

مرتضی روحانی در این سرمقاله سعی کرده است سراغ جریان شناسی وضعیت اندیشه ای ایران در چهل سال بعد از انقلاب اسلامی برود و بعد از جریان شناسی آن تحلیلی از صحنه موجود ارائه کرده و نهایتا با آسیب شناسی که مطرح میکند هدف خودشان را از تولید این دوماه‌نامه ارائه کند.

با سابقه ای که از ایشان در تاسیس نشر ترجمان سراغ داریم، میتوان به خوش ذوق و شناخت اندیشه داشتن‌شان، ایمان داشت اما همین سرمقاله را اگر با «خردکشی خودکشی پیام فضلی نژاد» مقایسه کنید متوجه خواهید شد، جناب روحانی نتوانسته نه جریان شناسی کامل ودقیقی از صحنه اندیشه ای کشور داشته باشد و نه اینکه رکود و رخوت موجود در صحنه اندیشه را به عمق نگاه فضلی نژاد روایت کند. اما باید این را هم دید که شاید از معدود افراد دغدغه مند به حوزه الهیات در فضای انقلابی باشد که حاضر شده فضای ژورنال اندیشه الهیات را راه اندازی کرده و این مباحث را با کیفیت خوبی به عرصه بکشاند.

ایشان در بخش اول جریان اندیشه الهیات را بعد از انقلاب به دودسته تقسیم می کند کسانی که فقط کارکردگرایانه و در حوزه ساینس شروع به اندیشه ورزی کردند و دسته دیگر کسانی که کاملا با نگاهی به الهیات سنتی بیشتر نگاهی فقهی به مسئله داشتند و نخواستند از این حوزه خارج شوند. بعد سراغ جریان نوظهوری می رود که سعی داشت بین این دو را جمع کند که امثال بازرگان، مطهری و حتی شریعتی را در این دسته میداند و از شاگردان این حلقه سروش را نام می برد که بعدها به حلقه کیان تبدیل شد.

نکته جالب توجهی که به آن اشاره می کند این است که بازماندگان حلقه کیان در عصر حاضر مسئله شان در جمع کردن بین دین و دنیای مدرن به ایرانشهری تغییر کرد و دلیل این امر را هم ارتباط این جریان با جواد طباطبایی میداند؛ البته مسیرشان را منفعل و شکست خورده روایت میکند.

نهایتا قائل است مسیر اندیشه الهیات با نگاه به جمع کردن دین و دنیای مدرن مهم ترین امری است که مدتهاست دنبال نمی شود و متوقف شده و «باور» خود را متعهد به امتداد این امر میداند و راهبرد گفتگوی علمی و منصفانه را راهبرد اصلی دوماه‌نامه ذکر کرده اند.

راهبردهای محتوایی برای گفتمان سازی آزاد اندیشی

1 . بنظر می‌رسدعنوان اصلی آزاد اندیشی دارای مزایا و معایبی برای گفتمان سازی باشد. اصلی ترین مزیت گفتمانسازی با همین عنوان یعنی آزاد اندیشی پاسخگو بودن به یک عطش فطری است که تمدن رقیب به آن صورتی متفاوت زده است. به عبارت دیگر اگر آزاد اندیشی مساله بشر امروز است گفتمان آزاد اندیشی به صورت خیلی تیز وتند پاسخی در پارادیم انقلاب اسلامی است. و تغییر ندادن عنوان آزاد اندیشی ازاین جهت درک و امکان گفتگو بهتری را برای ما باز می‌کند.

اما از آن جهت که گفتمان رقیب ما این پرچم را با صدای بسیار بلند و پر هزینه ای بلند کرده این ملاحظه را باید جدی گرفت که حرف اصلی ما در بدنه نخبگانی اولا در پاردایم رقیب فهمیده می‌شود ثانیا به همین میزان جبهه انقلاب از آن پرهیز میکند ثالثا جذابیت آن برای مخاطبین به بهانه تکراری بودن از بین می‌رود. لذا هزینه ببشتری را از ما خواهد گرفت و قطعا سرعت گفتمان سازی را به شدت کند خواهدکرد

2 . با توجه به نکته بالا باید در یک نسبت سنجی درست یک تصمیم بهینه را اتخاذ کنیم. آنچه که حقیر به آن فکر کرده ام و به ذهنم می‌رسد آن است که ما باید دو مرحله گفتمانی داشته باشیم. مرحله اول ، مرحله تمهیدی است و نباید به هیچ عنوان از عنوان مشابهی مثل آزاد اندیشی استفاده شود. مرحله دوم گفتمان سازی اتفاقا مرحله درگیری با جریان رقیب است و اینجا میتوان با تاکید فراوان و عبارات مختلف و متنوع این باور را نهادینه کرد که آن نیازی که باعث شکل گیری آزاد اندیشی در جریان تمدن غرب شده را ما به نحو مطلوبی در داخل پارادایم خودمان بدان پرداخته ایم

3 . پیشنهاد حقیر برای مرحله تمهیدی بحث فکر است. ما اگر بتوانیم ابتدا در یک بحث راهبردی برای مخاطب جا بیندازیم که برای سالار شدن مردم ابتدا باید مردمی فکور و جامعه ای حق طلب و در پی حقیقت داشته باشی از بسیاری از سنگلاخ های عنوان آزاد اندیشی عبور خواهیم کرد

آزاداندیشی و مردم سالاری دینی (2) راه انحصاری ایجاد یک جامعه رشید

مردم سالاری

مردم‌سالاری یعنی اراده عمومی جامعه نقش معیار در تعیین مقدرات و تصمیمات دارد، لذا در جامعه‌ی دینی علاوه بر مشروعیت آسمانی قوانین، قانون‌گذرای و حکمرانی؛ اراده ملی نیز یک پایه مشروعیت‌زا است.

البته باید اضافه کرد که قید دینی به مردم سالاری یک قید احترازی و تأسیسی است نه یک قید توضیحی؛ به این معنا که در هيچ ايدئولوژي اي نمي تواند و نخواهد توانست براي انسان سالاريت و محوريتي قائل شود، چون در غير ايدئولوژي ديني مردم در افقي قرار نمي گيرند كه اراده آن ها بخواهد محور حركت اجتماعي قرار بگيرد. زیرا در هر جايي كه دين محور و عليه المدار حركت اجتماعي جامعه نباشد، قطعاً و بتاً خواست و اراده عمومي انسان ها محور نخواهد بود، اين دين است كه انسان را خليفة الله مي داند و براي انسان كرامت قائل است و او را مخلوقي مي داند كه خلقت او تبارك الله به خالقش دارد؛ از فضاي ديني آن هم اسلام ناب فاصله كه بگيريم، اساساً انسان به اين معنا كرامت و احترامي ندارد، لذا در جامعه غير ديني قطعاً محور حركت اجتماعي به دست ملأ و مترفين خواهد افتاد و جريان هاي زر و زور و تزوير حتي اميال فطري انسان مثل آزادي خواهي و معنويت گرايي را نيز به نفع خود و براي به استحمار و استعمار در آوردن انسان مصادره خواهند كرد؛ در جامعه غير ديني مردم هيچ سالاريتي نخواهند داشت ولو با شعار دموكراسي سر آن ها كلاه بگذاريم و در نهايت يك طبقه سرمايه دار همه مقدرات جامعه را به دست بگيرند.

آزاداندیشی راه انحصاری تحقق مردم سالاری دینی از راه ایجاد یک جامعه رشید

روح مردم سالاری دینی اراده فراگیر و ملی است، و این زمان است که یک هویت جمعی به نام جامعه شکل می‌گیرد که دنبال محقق کردن یک سری آرمان‌هاست که متعلق اراده او قرار گرفته است. از طرفی ارادۀ ملی در گرو رشد اجتماعی مردم است؛ یعنی مردم رشید اهل اراده‌های انقلابی و اراده‌های تمدنی و ارادۀ پیشرفت هستند و انسان‌های رشد نیافته نه برای خود احترامی قائلند، نه خود را مؤثر می‌بینند، نه امیدی به تأثیر دارند، نه احساس مسؤولیت می‌کنند، نه قبول مسؤولیت می‌کنند و نه برای انجام کاری برمی‌خیزند.

از طرف دیگر عامل انحصاری رشد اجتماعی آزاداندیشی است و بدون این عامل رشد اجتماعی ممکن نیست. جامعه‌ای که هویتی تقلیدی دارد و دچار کیش شخصیت و وادادگی در مقابل هویت رقیب خود شده است، (در وضعیت فعلی غربزدگی)، یا گرفتار بلای تعصب و تهجر شده است؛ در هر دو حالت امکان فکر کردن به یک آینده دیگر و متفاوتی و رسیدن به قله‌های بزرگ و آرمان‌های متعالی را از خود گرفته است؛ این جامعه که یک جامعه غیر آزاداندیش است، دنبال هیچ رشدی نیست و به هیچ رشد واقعی نخواهد رسید.

این در حالی است که با رشد اجتماعی اراده‌های بزرگ و پایدار ملی شکل می‌گیرد، همان  «ارادۀ ملی که جانمایۀ پیشرفت همه‌جانبه و حقیقی و روح مردم سالاری است». لذا می‌توان ادعا کرد که جامعه‌ی غیر آزاداندیش قطعاً نمی‌تواند یک جامعه مردم‌سالار باشد.

#یادداشت_369

عقیل رضانسب 14020723