تاملی بر گفتمان نهضت آزاداندیشی

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت179
#آزاداندیشی
#تاملی_بر_گفتمانسازی_آزاداندیشی

 

تاملی بر سوق ملی در آزاداندیشی

1. اینکه ما در آزادانیشی می خواهیم به قیام جوانان برسیم یعنی اینگونه فرض کرده ایم که لزوما نتیجه آزاداندیشی قیام است؟
درصورتی که قطعا اینگونه نیست برای اینکه شما بخواهی از آزاداندیشی قیام برداشت کنی نیاز به یک سری از رسیدگی ها و جهت دهی ها دارد شاید بتوان گفت باید آزاداندیشی را حد زد تا به این نتیجه رسید و این با اصل آزاداندیشی در تضاد است

2. درباب اقتضائات جامعه و سبقه علم آزادندیشی نکته دقیق و مهمی است و بحث مهمتر اینست که باید از تجربه جریان مدعی استفاده کرد اگر جبهه ما توانایی رسانه ای و مدیریت این حرکت را ندارد و این عملیات را شروع کند در کوتاه ترین زمان تبدیل به آنتی تز خود می شود و یعنی سوختن آیده و به باد دادن توانایی این کلیدواژه.

3.اقتضائات خود اندیشه

برای شروع آزاداندیشی آیا باید از خود آزاداندیشی شد یا گفتمان های مقدماتی دیگری هم دارد مثلا برای اینکه آزاداندیشی تبدیل به گفتمان پلورالیسمی نشود باید از گفتمان های خرد دیگه شروع کرد تا بتوان در نهایت به این گفتمانسازی رسید

تأملی در معنای “راهبرد محتوایی آزاداندیشی”

واژه ی “راهبرد محتوایی” خیلی مأنوس نیست و باید در افق اندیشه کاربر این واژه به دنبال معنای دقیق آن بگردیم. اما حدس هایی می شود زد که در ادامه به این موارد می پردازم.

به معنای سهل گیرانه، اتخاذ راهبرد یعنی مشخص کردن مطلوبیت ها و اهداف کلان که در موضوع مشخص مد نظر است. البته در بعضی موارد اولویت را هم در همین اندیشه راهبردی مشخص می کنند.

اندیشه راهبردی که باعث شده تا اصل بحث آزاداندیشی مورد توجه قرار گیرد، ایده ی فرهنگی مادر است که خلاصه ای از طرح گفتمانسازی موسسه فتوت به حساب می آید.

اما همین بحث آزاداندیشی، محتوای اندیشه ای دارد که پرداختن به آن نیازمند درک صحیح از مخاطب، محتوای متناسب با او و همچنین کنشگران و داعیان دیگر این بحث است.

یک انتخاب راهبردی: پرداختن نظری به موضوع آزاداندیشی اسلامی

شناخت ماهیت آزاداندیشی اسلامی و امتدادها و خویشاوندان آن، مسئله ای بود که در این زمینه، دانش های اسلامی عمیقا خلاء تئوریک داشتند و همین زمینه باعث انفعال عمیق جبهه در گفتمانسازی آزاداندیشی و حتی مطرح کردن شعار آن می شد.

این راهبردی بود که در تحقق عینی آزاداندیشی مورد توجه قرار گرفت. اما اینکه راهبرد محتوایی چه باشد، هنوز مورد سؤال است.

اینکه چینش محتوا چه باشد، مرکز ثقل محتوای بحث آزاداندیشی چه باشد و اینکه چه میزان هر سرفصلی در تأمین هدف ما از مطرح کردن آزاداندیشی کمک می کند، سؤالاتی که باید در راهبرد محتوایی به آن پرداخته شود.

دو طیف در جامعه هستند که مخالف آزاداندیشی و از موانع آن به حساب می آیند: 1.متحجرین. 2.غرب زده ها.

به برکت انقلاب اسلامی، جریان تحجر که ریشه در حوزه های علمیه دارد، رو به انزوا و ضعف و زوال گذاشته است. اما غرب زده ها که شیفتگان تمدن غرب هستند، پیشرفت به سبک مدرنیته را پذیرفته و از سربازان علوم انسانی غربی هستند، اساسا پارادایم علمی غیرمادی را نفی می کنند و توان تفکر در اینباره را از دست داده اند.

با آزاداندیشی می توان با زدن ریشه های سست مکاتب مادی، از آن ها عبور کرد و البته در این درگیری، یک بار دیگر به آموزه های اسلامی بازگشت و خلیط را از آن زدود.

لذا راهبرد محتوایی ما در بحث آزاداندیشی می شود:

تمرکز بر درگیری با علوم انسانی غربی و نفی آن برای ایجاد پوشش گفتمانی برای تولید و رشد امتدادات علوم اسلامی.

????در تکمیل «مختصات راهبردی طرح بحث آزاداندیشی»

به نظرم می رسد علاوه بر 19 مختصه ی موجود در متن برادر کرانی که به خوبی آورده شده اند، باید برخی مختصات آزاداندیشی که در ابتدای جلسات اندیشه ی آزاداندیشی به آنها پرداخته ایم نیز از منظر اثری که با طرح بحث آزاداندیشی در جامعه ایجاد میشود، در این قسمت آورده شوند.

مثلا اینکه آزاداندیشی نقطه دعوای ما با جریان اصلاح طلب است و درگیری سیاسی ایجاد میکند. یا اینکه نقطه دعوا با جریان امانیستی است و درگیری تمدنی ایجاد میکند.

یا اینکه آزاداندیشی خواست رهبری است و در صورت اقدام برای طرح بحث و گفتمان سازی آن، حمایت های رهبری به عنوان رهبر اعتقادی و حقوقی جامعه پشت این حرکت قرار می گیرد و توان آن را دو چندان میکند. از طرفی حمایت طیفی از مریدان ایشان را نیز به دنبال دارد.

و یا اینکه آزاداندیشی مثل عدالت وعده ی انقلاب اسلامی است و با مطرح شدن آن در جامعه انبوهی از مطالبات نهفته جامعه و نستالوژی های ذهنی آن زنده میشود و ممکن است تجربه های تلخ و شیرین گذشته را در اذهان زنده کند و….

و یا اینکه آزاداندیشی با تولید علم ارتباط وثیقی دارد و از طرفی بحث تولید علم چندین سال است در ذهن تعداد معتنابه از جامعه پر رنگ است.

و یا اینکه…..
همین طور سایر مختصاتی که برای خود آزاداندیشی مطرح کرده ایم، لازم است با لحاظ دیگری در مختصات راهبردی طرح بحث آزاداندیشی نیز بیاید و در تولید مفاد گفتمانی به آن ها توجه ویژه شود.

چرا آزاداندیشی مهم است؟

توصیه به آزاداندیشی توصیه به تفکر فعال و حقیقی یک جامعه است و این دعوت، دعوت به رهایی از اسارت ها و تامین نیازهای واقعی انسان.
آزاداندیشی از ضروریات مردم سالاری است.
اگر برای حرکت حقیقی یک جامعه مردم سالاری مهم است، آزاداندیشی هم مهم است. و اگر مردم سالاری راه حل و پاسخ مشکلات است، توصیه به آزاداندیشی گام مهمی برای حل مشکلات است.
به علاوه امروزه، با توجه به تسلط و هژمونی همه جانبه غرب بر جهان کنونی، (تسلط دانشی، اندیشه ای، رفتاری، عاطفی، ابزاری، فرهنگی، حاکمیتی، حقوقی، رسانه ای و…) آزاداندیشی، گام رهایی از این تقلید اجباری بی سابقه است.

یادداشت نویسی روزانه

یادداشت نویسی روزانه یکی از بخش های اصلی نرم افزار حلقه اندیشه کلامی است. در این یادداشت قصد دارم درمورد ویژگی های یادداشت نویسی، به گونه ای که در حلقه اندیشه کلامی تعریف شده است، چند جمله ای بنویسم.
اولین ویژگی مهم یادداشت در حلقه کلامی، روزانه بودن آن است. یادداشت نویسی روزانه، نقش به سزایی در تثبیت این مهارت در شخص دارد. کسی که روزانه یادداشت می نویسد، – بدون در نظر گرفتن تفاوت استعدادها – بهتر از کسی می نویسد که هفته ای یک بار می نویسد؛ چراکه هر موضوعی را که روزانه با آن درگیر بودیم، مهارت بیشتری در آن کسب می کنیم. البته روزانه یادداشت دادن، بسیار سخت نیز، هست. چرا که اکثر روزها ممکن است مشغولیت هایی برای انسان ایجاد شود، که شرایط را برای یادداشت نوشتن در آن روز، سخت کند. بخصوص اگر یادداشت نویسی در مرحله باشگاهی باشد.
استاد فلاح (حفظه الله) از یادداشت نویسی به هفت تیر کشی تعبیر می کنند. کسی که در تیراندازی مهارت پیدا کرده باشد، در کسری از ثانیه سلاح خود را آماده می کند، هدف گیری کرده و به سرعت شلیک می کند شلیکش هم، گرچه بسیار سریع است، ولی فوق العاده دقیق است. چهره مطلوب عضو حلقه اندیشه کلامی در زمینه یادداشت نویسی اینگونه است.
ویژگی دوم یادداشت در حلقه اندیشه کلامی، سهل گیری در آن است. آنچه مطلوب است، وقت گذاری روزانه 30 دقیقه برای یادداشت نویسی است؛ نه کمتر و نه بیشتر! این هم، به این دلیل است که قرار است به مرور یادداشت نویس ماهری شویم. اگر بیشتر از 30 دقیقه وقت بگذاریم، وسواسی می شویم و گرچه به ظاهر برای کیفیت یادداشت وقت و دقت بیشتری به خرج می دهیم، ولی نهایتا بیخیال آن می شویم.
جمعی نویسی سومین ویژگی یادداشت در این نرم افزار است. با اینکه هرکس یادداشت خودش را می نویسد، ولی وقتی یک جمعی (مثلا 20 تا 40 نفره) همه درمورد یک موضوعی یادداشت می نویسند و هرکدام از زاویه نگاه خود و با قلم خود به آن موضوع می پردازند، درمجموع اتفاق عجیبی رقم می خورد.

بایستگی در نظر گرفتن «خلأ تئوریک آزاداندیشی» در راهبرد محتوایی

به نظر می‌رسد در هنگام برشمردن «مختصات راهبردی طرح بحث آزاداندیشی» و تهیه «راهبرد محتوایی» از یک نکته‌ای غفلت شده باشد؛ البته شاید بتوان گفت روح کلی این مختصات ناظر به این نکته هست و یا حتی بتوان ادعا کرد مورد ۹ که اشاره به گفتمان نبودن آزاداندیشی دارد، مستقیما اشاره به این نکته دارد ولی این گونه مطرح کردن این نکته هم کمی دور از درجه‌ی اهمیت آن است و هم دشوار.

و امّا آنچه از آن غفلت شده است، آسیب‌شناسی است که از علت نگرفتن «آزاداندیشی» در جامعه‌ی ایرانی انجام شده است؛ البته در این خصوص یک نظریه «فقر تئوریک» می‌باشد که حلقه و اندیشه‌ی ارائه شده در حلقه مبتنی بر پذیرش این نظر است؛ اما سوای از اینکه نظرات دیگر چیست، برای گفتمان‌سازی این اندیشه، در نظر گرفتن این آسیب‌شناسی اهمیت می‌یابد؛ اینکه اساسا به خاطر فقر تئوریک در آزاداندیشی این مسئله با وجود آنکه طرف مطالبه رهبری قرار گرد و آن را تبیین و توضیح دادند و می‌توان ادعای کرد که ایشان به سمت گفتمان‌سازی این پدیده نیز حرکت کردند و تا حدودی هم موفق بودند ولی در نهایت امر کار به گلایه کشید، با این وجود باز هم آزاداندیشی آنگونه که بایسته است در جامعه‌ی ایرانی و حتی در میان نخبگان و فرهیختگان نیز رواج پیدا نکرد و محقق نشد؛

در راهبرد محتوایی دیدن این آسیب شناسی لازم است؛ چرا که برای رفع این آسیب اقدام صورت می‌گیرد؛ و ادعا این است که با گفتمان‌سازی آزاداندیشی ابتدائا به دنبال رفع این خلأ تئوریک هستیم؛ بر طرف کردن این فقر تئوریک در آزاداندیشی در گفتمان‌سازی آزاداندشی هدف گرفته شده است. و به عبارت دیگر با گفتمان‌سازی آزاداندیشی به دنبال این هستیم که فرهیختگان و اندیشمندان در مقام بر طرف کردن این فقر نظری و خلأ تئوریک در آزاداندیشی بشوند.

راهبرد محتوایی آزاداندیشی 2

یکی از سنگلاخ ها بر سر راه گفتمان سازی آزاد اندیشی، بحث انتزاعی بودن این بحث است. به کرات در مباحثه ها با افراد و جمع های مختلف با این اندیشه مواجه شده ام که بحث از آزاد اندیشی اساسا مساله امروز جبهه انقلاب نیست و اتفاقا مطرح کردن یک چنین بحث هایی باعث دور شدن جبهه انقلاب از مسائل میدان و عقب افتادگی فکری و عملی جمهوری اسلامی خواهد شد.

دلیل عمده این مساله به نظر حقیر یک بحث جدی است که شاید در دوره مدرن این مشکل جدی تر شده است. این مشکل عبارتست از فاصله عمل و نظر و همچنین میدان از فکر و اندیشه. بعضی بر این باورند که ما به اندازه کافی فکر و اندیشه و نظر داریم و آنچه که نداریم عملیات های منسجم و منظم و حل کردن یکسری مسائل میباشد. آنچه که ما الان به آن احتیاج داریم عمل کردن به آنچیزی هایی است که میدانیم ازقبیل این که وقتی می بینیم فساد درسطح بسیار بالایی قرار دارد باید مطالبه گری در سطح جامعه را رهبری  کنیم. یا اگر امروز کشور ما با بحران اقتصادی روبروست تا نتوانیم کاری برای معیشت مردم انجام دهیم هیچ کار دیگری جلو نخواهد رفت. نزد این گروه آنچه که باید بکنیم به وضوح مشخص است و پیشرفت و مردم سالاری و تمام گزارهای ناب انقلاب را درهمین راستا و برای همین منظور خرج وتبیین میکنند. مثلا اگر بحث مردم سالاری مطرح است آن را با مردمی شدن دولت و مردمی شدن دولت را با اینکه باید برای مردم باشیم یا در مترقی ترین حالتش باید خود مردم برای خودشان تصمیم بگیرند، یکی میگیرند.

آنچه که بنظرم اینجا جای سوال دارد این است که ما اساسا چه چیزی را واضح میدانیم و چرا؟ از کجا می فهمیم که موقعیت فلان کار است و باید فلان کار را کنار گذاشت؟ چگونه و با چه سبکی به تحقق آن عمل نزدیک میشویم؟ اینجاست که این بحث به وجود میاید که نکند ما تابه حال خیال میکردم که فعال بودیم در عین حالی که همیشه در زمین بازی که از قبل برایمان طراحی شده بازی کردیم و هیچ گاه  و با تاکید میگویم هیچ گاه از خود نپرسیده ایم و شاید توان پرسیدن نداشته ایم که مگر میشود به گونه ای دیگر عمل کرد؟

آزاد اندیشی را باید در داخل طرحی به نام ایده مادر فرهنگی و در ادامه در چرخه پپیشرفت فرهنگ فهمید وگرنه یک نامساله است تا یک مساله. والبته اگر نامساله شد هم انتزاعی است و هم به حیات امروزمان بی ربط است

مطلوبیت تعدد دهلیزها

حلقه کلامی در حال تهیه مفاد گفتمانی آزاداندیشی است و آن مفاد را هم خود می‌خواهد گفتمان کند؛ یعنی پس از آن می‌خواهد گفتمان‌سازی آزاداندیشی را شروع کند. اما اینگونه مرحله مرحله کردن خود تولید مفاد گفتمانی و همچنین پس از آن گفتمان‌سازی تا چه حدی می‌تواند کمک‌کننده باشد و یا ضروری است؟

 

به نظر بنده این شکستن مراحل و خرد کردن و هر کدام را به مراحل کوچک‌تری تبدیل کردن کاملا امری عقلی و پسندیده است؛ اینکه برای تهیه مفاد گفتمانی گفته می‌شود ابتدا باید «عصاره معرفتی» و پس از آن «راهبرد محتوایی» و سپس مفاد گفتمانی بیرون بیاد و در واقع چند دهلیز برای رسیدن به مفاد گفتمانی از یک اندیشه طراحی شود، امری عاقلانه است.

هر یک از این مراحل و دهلیز‌ها ممکن است در حین تهیه مفاد گفتمانی از یک اندیشه به صورت ناخودآگاه گذرانده شود ولی هنگامی که این مراحل را تفکیک کنیم و به صورت خودآگاه به آن‌ها نظر داشته باشیم،‌ نه تنها همه‌ی مراحل را مدنظر قرار داده‌ایم بلکه هر مرحله را چون به عنوان یک مرحله و دهلیز مستقل مطرح شده است، متقن‌تر و محکم‌تر و کامل‌تر خواهیم گذراند.

همچنین این تقسیم مراحل از یک بعد دیگر نیز برای کار حلقه‌ی کلامی ارزشمند و پسندیده می‌باشد؛ از بعد کار جمعی و گروهی؛ اگر قرار است کار‌ها را باهم‌دیگر انجام دهیم و جمعی به پیش ببریم و اگر قرار نیست که واگرایی داشته باشیم و اگر می‌خواهیم هر کس که به کار کمک می‌کند در ادامه و امتداد قبلی باشد و از نو نخواهد مسیر طی شده را بگذراند،‌ این تقسیم مراحل راه به نظر امری مناسب باشد.

با همین منطق در هنگام گذراندن مراحل و دهلیزها ممکن است، موارد دیگری نیز به مراحل افزوده شود؛ به تعبیری دیگر ممکن است یک مرحله خود نیز تقسیم بشود به دو یا چند مرحله دیگر؛ همانند «مختصات راهبردی طرح بحث آزاداندیشی» که به نظر می‌رسد قبل از مرحله «راهبرد محتوایی» نیاز باشد؛ یعنی یک دیگر نیاز است که چیستی مسائل خود و با آنچه مواجه هستیم را توصیف کینم و بعد مبتنی بر این توصیف «راهبرد محتوایی» اتخاذ کنیم.