شناخت دستگاههای موسیقی ظرفیتی برای فهم نحوه ی ایجاد و مدیریت حرکتهای مردمی

کشف ظرفیتهای عرصه ی هنر و نحوه ی تأثیرگذاری آن در ایجاد حرکتهای اجتماعی میتواند برای شناخت اقتضائات ایجاد حرکتهای اجتماعی در دیگر عرصه ها قابل الهام و الگوبرداری باشد.

بعنوان مثال نوعِ ظرفیت هنری نهفته در موسیقی و شعر سرود سلام فرمانده و توانایی آن در ایجاد یک حرکت اجتماعی گسترده میتوانست برای طراحی شناخت اقتضائات ایجادتأثیرهای اجتماعی الهام بخش باشد.

مثال دیگر اینکه همه تجربه کرده ایم که برخی از مداحان طوری دعا را میخوانند که دیگران خواسته یا ناخواسته با آنها همراه شده، همه ی جمع با هم دعا را میخوانند بطوریکه صدای آن مداح در میان جمع علارقم حفظ موقف رهبری و هدایتش، گویا فقط یکی از خوانندگان این جمع است اما با صدایی که به کمک بلندگوها کمی بلندتر شده است.

در حالیکه برخی دیگر از مداحان علارقم صدای زیبایی که دارند دعا را به گونه ای میخوانند که جمع مردم نمیتواند با او همراه شود و در نتیجه بهمراه آنها زمزمه ای شکل نمیگیرد و آنها به تنهایی دعا را میخوانند.

نحوه ی قرائت دسته ی اول از خوانندگان دعا طوری ست که گویا با زبان بی زبانی به همه میگویند شما هم همراه شوید و با من بخوانید. من منتظر خواندن و همراه شدن شما هستم و اصلا اگر شما نخوانید این جمع لنگ همراه شدن شماست.

میتوان به این اندیشید که چه نکته ای در نوع و ریتم خواندن برخی خوانندگان وجود دارد که میتواند جمع را برای جمعی خواندن جمع کند.

آیا نظم خاصی در نوع خواندن و هماهنگی میان أدای کلمات مختلف دارند که برای مردم نحوه ی خواندن کلمات بعدی را قابل پیش بینی میکند و این پیش بینی پذیری و شفافیت به همراه شدن مردم کمک میکند؟

یا مثلا نکته در سرعت متوسط داشتنشان است؟ نه آنقدر کُند که همراهی کردن برای شنونده ملال آور باشد و نه آنقدر تند که همراه شدن، غیر ممکن و خسته کننده باشد. بعبارتی همراهی مردم در این نحوه دعا خواندن ها، بدلیل رعایت توان و ذائقه ی مردم است؟

قاعدتا دریافتهای عمیق از نواها و دستگاههای موسیقی نیازمند کسب نگاههای تخصصی در این زمینه است.

دستگاههایی که هر کدام تأثیر خاصی در شنونده رقم میزنند. برخی مناسب ایجاد شور اجتماعی ست. برخی برای سوز و گداز. برخی بهجت آفرین و…

شاید بتوان ادعا کرد که میتوان از کشف نسبت حیثیات وجودی انسان و اجتماع با این دستگاههای موسیقی به نسبتی که حیثیات وجودی انسان و اجتماع با گفتمان های مختلف برقرار میکند پی برد.

مثلا میتوان پی برد که برای واگویه شدن یک مسأله، چگونه و با چه زمزمه ای و در چه سطحی باید شروع کنیم و با چه سرعتی آنرا رشد دهیم تا منجر به همراه شدن عمومی مردم و شکل گیری حرکتهای اجتماعی شود.

 

نوری در تاریکی (تلاش اندکی برای شناخت شخصیت امام خمینی)

بسم الله الرحمن الرحیم

چند روزی است که در مجالات مختلفی مباحثمان گره میخورد به یکی از مهمترین و اموزنده ترین مسائلی که می توان به آن پرداخت و آن هم عبارت است از «شخصیت امام خمینی(ره)».

آقای سید روح الله موسوی خمینی فرزند مصطفی متولد سال 1281 هجری شمسی در خمین و متوفی به سال 1368 در تهران، یک زندگی 87 ساله از خمین تا قم، از قم تا بورسا، از بورسا تا نجف، از نجف تا پاریس و از پاریس تا تهران که طی آن شگفتی‌های بزرگ شخصی تا تاریخی رقم خورده است.

یک انسان عادی است، یک کودک در خمین، یک طلبه ی درس فقه و فلسفه و … در میان همه ی انسان ها، یمشی فی الاسواق!

همین آدم که در معرض همین چیزهایی است که همه هستند، طوری زندگی کرده است که انسانی متفاوت در کل تاریخ شده است، اگر چه بسیاری از آنات او آن قدری از دیگران متفاوت به نظر نمیرسند که نهایتا او را تبدیل به شخصیتی تاریخی کند!

البته تعبیر کردن از نقطه ی اعلای اثرگذاری او به تاثیرگذاری تاریخی تعبیری دقیق و کامل نیست؛ و بلکه اجحاف در حق اوست…

خمینی را باید خیلی شناخت و باید خیلی خوب شناخت، تا به سرّ این پدیده‌ی شگرف در کارنامه ی عملکرد بشری پی برد و از آن بهره برد.

پدیده‌ای که حکایت‌گر قوانین زیادی از سنت‌های الهی است….