آزاداندیشی پاسخی به فطرت
آزاداندیشی یک پاسخ است .
سوال بعدی :
پاسخ به چه چیزی ؟ پاسخ درست یا غلط ؟
اگر با شواهد و استدلال های متعدد ، بگوییم انسان فطرتا آزاداندیش است. آنوقت این به آن معنا خواهد بود که آزاداندیشی دیگر یک قرارداد نیست، یک راهبرد نیست، یک ابزار نیست ! یک حقیقت است !
یک مقدمه
انسان امکان رشد دارد، انسان امکان خندیدن دارد، انسان امکان نطق دارد، انسان پرستیدن دارد، انسان امکان اندیشیدن دارد …
هر کدام از این امکان ها، یک نیاز ایجاد میکند.
و انسان به حکم امکانات بسیاری که دارد، بسیار نیازمند است !
پاسخ درست به هرکدام از این نیازها ، پاسخی است که نافی نیازهای دیگر نباشد !
پاسخ درست به نیاز انسان به شادی ، آن پاسخی است که نیاز انسان به غم را بدون پاسخ نگذارد !
شاید بتوان گفت که این قاعده در جسم انسان هم برقرار است. و داروی مناسب برای اصلاح سیستم اعصاب، دارویی است که سیستم گوارش را نابود نکند و …
ذی المقدمه
انسان امکان آزاداندیشی را داراست.
انسان نیاز به آزاداندیشی دارد.
پاسخ غلط به نیاز او ، مهمل گویی، آنارشیزم اندیشه ای ، مراء ، کشمکش، مکابره ، هرزه گویی ، کفرگویی ، فقدان منطق و مانند اینها هستند.
این پاسخ ها غلط هستند ، چون نیاز های دیگر انسان را خفه میکنند ! نیاز به نظم، نیاز به اقناع، نیاز به ثبات فکر ، نیاز به برادری ، نیاز به حل مسئله و در افقی بالاتر : نیاز به حقیقت و …
امروز همه ی این پاسخ های غلط، پر مفسده و ظالمانه را ، آزاداندیشی مینامند و ادعا هم دارند !