نوشته‌ها

تأثیر فرهنگ در نگاه به زندگی

علاوه بر تاثیری که فرهنگ در سبک زندگی دارد، در معنا کردن زندگی نیز، فرهنگ تاثیر جدی دارد. فرهنگ پذیرفته شده توسط ما مشخص می کند درمورد پدیده ها و اتفاقات اطراف خود چه قضاوتی داشته باشیم. اینکه نگاه ما به فقر چه باشد و فقر را، به عنوان فلاکت و بدبختی نگاه کنیم، یا به عنوان سبکباری بنگریم ، بستگی به فرهنگی که در آن تنفس می کنیم، دارد.
اینکه تلاش برای کسب رزق بیشتر را، دنیا خواهی تفسیر کنیم، یا کسب رزق حلال برای خانواده و صدها مثال دیگر، مثل انتخاب کردن تحمل سختی ها، که به اشکال مختلف می توان به آن نگاه کرد، همگی ریشه در فرهنگی که خود آگاه یا نا خود آگاه پذیرفته ایم، دارد. لذا تغییر فرهنگ حاکم بر اذهان مردم اهمیت زیادی دارد. چرا که حتی پیشرفت اقتصادی نیز، تا وقتی فرهنگ (ذهنیت) مردم اصلاح نشود، به درستی فهم و تفسیر نمی شود.

ارسال رسل برای فرهنگ

 

وَ مَآ أَرْسَلْنَا مِن رَّسُول ٍ إِلآ بِلِسَان ِ قَوْمِه ِ لِیُبَیِّن َ لَهُم (ابراهیم ،۴)

اساسا برای پیشبرد هر پروژه‌ای باید وارد عرصه‌ی فرهنگ شد. بدون ورود به عرصه‌ی فرهنگ امکان ایجاد پروژه و پیشبرد آن وجود ندارد. خداوند متعال هنگامی که رسولی را برای قومی می‌فرستد، بر اساس لسان قوم می‌فرستد؛ با توجه به تعلیلی که از انحصار ارسال رسول به زبان قوم در ادامه آیه می‌آید که  تبیین برای آن قوم باشد، شاید بتوان گفت این لسان قوم تنها زبان و لغت آن قوم نیست که البته هم‌زبان بودن با آن قوم ضروری است؛ منظور این است که وقتی قرار است تبیین حق و حقیقت با ارسال رسول برای آن قوم صورت گیرد، برای این تبیین صرفا هم‌زبانی کافی نیست، بلکه باید با فرهنگ آن قوم آشنا باشد؛ لذا شاید بتوان گفت مراد از لسان قوم فرهنگ آن قوم است؛ و چه آنکه خود زبان و لغت یک قوم هم داخل و جزئی از فرهنگ یک قوم است.

رسولان هم برای کار فرهنگی فرستاده می‌شوند؛ رسول هم کار خود را فرهنگی پیش می‌برد؛ اینکه بر روی مسئله‌ی تبیین تاکید می‌شود، نشان از پیشبرد فرهنگی دارد؛ والّا در غیرفرهنگ که نیازی به تبیین حق و حقیقت نیست، نیازی به حرف زدن نیست که بخواهد به لسان قوم باشد یا نباشد. اینکه لسان قوم و تبیین مورد تاکید قرار می‌گیرد، به خاطر اهمیت و جایگاه فرهنگ است.

تقریر نسبت فرهنگ با سیاست و اقتصاد

فرهنگی به دو معنا در ادبیات قوم به کار برده میشود:

?فرهنگ به معنای خاص که قسیم سیاست و اقتصاد است. در واقع فعالیت های اجتماعی به سه نوع فرهنگی، سیاسی و اقتصادی تقسیم میشود. در این معنا فرهنگ جنس قسمتی از فعالیت های اجتماعی را مشخص میکند لذا در اینجا بیشتر از ترکیب «کار فرهنگی» استفاده میشود.

?در معنای دیگر فرهنگ به معنای عام مراد است. در این معنا فرهنگ به عنوان یک رویکرد در نظر گرفته میشود، نه جنس فعالیت های خاصی که قسیم اقتصاد و سیاست باشد. بلکه رویکردی است که در میتواند بر بسیاری از فعالیت ها حاکم باشد.

?به نظر می رسد در «ایده فرهنگی مادر» که فرهنگ را به عنوان مهم ترین مسئله و مهم ترین راه حل برای حل بسیاری از مسائل و بحران ها، ولو مسائل سیاسی یا اقتصادی معرفی میکنیم، مراد از فرهنگ همین معنای دوم از فرهنگ و معنای عام آن است. فرهنگی که می تواند در صدر اولویت های کشور قرار گیرد و به وسیله ایجاد فرهنگ سازی گره های مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را حل کند.

اهمیت فرهنگ با نظر به مقوله هویت

یکی از مقوله‌های که می‌توان برای تاکید بر اهمیت فرهنگ به آن اشاره‌ کرد، هویت است. هویت برخواسته از فرهنگ است؛ در واقع موجودیت هویت یک جامعه به فرهنگ وابسته است و این فرهنگ هر جامعه است که هویت آن جامعه را تشکیل می‌دهد.

لذا می‌توان گفت فرهنگ، اساس استقلال یک جامعه است. همانگونه که هویت و خودباوری برای استقلال و رهایی از وابستگی لازم است، فرهنگ و توجه به فرهنگ هم لازم است؛ البته اگر نگوییم چند برابر!

اگر فرهنگ، مبدء شکل‌گیری هویت جامعه باشد؛ برای اصلاح جامعه و یا ایجاد هویت جدید، پرداختن به فرهنگ و اصلاح فرهنگ نیاز است و شاید بتوان گفت بدون فرهنگ، امکان هویت بخشی به جامعه وجود ندارد؛ هویتی که اراده‌ها و عزم‌های ملی را رقم می‌زند، باید از جاده‌ی فرهنگ بگذرد.

لذا به آن میزان که هویت برای‌مان اهمیت می‌یابد، باید فرهنگ هم برای‌مان دارای اهمیت باشد؛ نمی‌شود به دنبال خودباوری جامعه بود و از فرهنگ صرف نظر کرد و یا حتی فرهنگ را در راس و مقدم بر همه‌چیز قرار نداد.

مردم ما دین دارند

اگر صحنه نبرد فرهنگی ما با دشمنان و حجم فشار ها، هزینه ها و حملاتی که دشمن از اینها ناحیه دارد وارد میکند به درستی توصیف نشود، نمی توان عمق پیشرفت انقلاب اسلامی را درک کرد و امیدوارانه به تلاش برای آینده پرداخت.

اگر کسی صحنه فرهنگی و اجتماعی جامعه را فارغ از دشمن در مقابل دیدگان خود قرار دهد دائم خواهد گفت که مردم بی دین شده اند، حیا و عفاف از بین رفته است، نماز و روزه و… دیگر نقشی ندارد، فرهنگ های مادی و مضر مثل مصرف گرایی و … روز به روز بیشتر می شود و اوضاع اوایل انقلاب اصلا قابل مقایسه با امروز نیست و در یک کلام جمهوری اسلامی در زمینه فرهنگی شکست خورده است. لذا بسیاری از جبهه حزب الله نیز اگرچه ممکن است این گزاره ها را به زبان نیاورند لکن همین توصیف در ذهنشان است و به خاطر آن ناامیدانه به اوضاع جامعه می نگرند.

لکن اگر وضعیت فرهنگی جامعه را در شرایط خلاء بررسی نکنیم و از حجم تلاش دشمن و حملات سختی که در این زمینه داشته است مطلع گردیم و آن ها در محاسبات خود لحاظ کنیم می بینیم که علی رغم همه کم کاری هایی که در این زمینه داشته ایم، اینقدر این گفتمان قدرت دارد که همچنان پر قدرت در صحنه حضور دارد و انسان تربیت میکند و فتح میکند و خون میگیرد.
لذا این انقلاب می تواند با وجود تمامی فشارهای مختلفی که بر آن تحمیل میشود همچنان مقتدر بایستد و پیش برود. به دلیل اینکه می تواند در دل نظام سلطه عده را با سخن خویش تربیت و حفظ کند.

لذا حضرت آقا در مورد شهید حججی بزرگوار می فرمایند: « خب این یک نمونه است، از قبیل محسن حُججی، ما جوان کم نداریم. این نمونه را خدای متعال به دلایلی برجسته کرد و نشان داد تا در مقابل چشم همه قرار بگیرد و همه ببینند و تسلیم این حقیقت شریف و عزیز بشوند که این انگیزه‌ی انقلابی روزبه‌روز در جوانها به فضل الهی و به توفیق الهی دارد افزایش پیدا میکند. کسانی نامه مینویسند به ما و التماس میکنند، واقعاً التماس میکنند که اجازه بدهید [برویم] -حالا آنها که دستشان میرسد که یک تلفنی اینجا بکنند و نامه‌ای بنویسند؛ و چند برابر آنها لابد کسانی که این امکان را هم ندارند- التماس میکنند ما را بفرستید آنجا که مثلاً برویم مبارزه بکنیم با دشمن، مجاهدت کنیم با دشمن؛ این همان انگیزه‌های جوانهای ما است. و این معجزه است، به‌خاطرِ عواملی که در مقابل این وجود دارد؛ یکی‌ همین فضای مجازی که جناب آقای جنّتی فرمودند، که البتّه فرمایش ایشان و هشدار ایشان درست است، ما هم دنبال قضیّه به‌طور‌جدّی هستیم، لکن با وجود این فضای مجازی، با وجود این توطئه‌ها، با وجود این وسوسه‌ها، شما می‌بینید که این‌جور جوانهایی را و این‌جور انگیزه‌هایی را جمهوری اسلامی به خودش مشاهده میکند؛ این لطف الهی است.»30-06-1396

در جای دیگر نیز فرمودند: « شهید حججی یک جوان از همین جوانهای امروز است، او هم یک جوانی است در سنّ ۲۵ سالگی؛ یعنی همین اینترنت و همین کانالهای اجتماعی و همین روزنه‌های اغواگر صوتی و تصویری و همه‌جوری، این جوان را هم احاطه کرده، مثل هزاران جوان دیگری که احاطه کرده، امّا او این‌جوری از آب درمی‌آید. البتّه شهید حُجَجی را خدای متعال مثل یک حجّتی امروز در مقابل چشم همه گرفت امّا زیادند کسانی که این احساس، این انگیزه، این ایمان در آنها وجود دارد. این رویشهای جدید انقلابی و اسلامی را نباید دستِ‌کم گرفت، اینها خیلی باارزشند، قدرشان را باید دانست.»30-05-1396

اگر کسی صحنه را با همه مولفه ها و موثرات نبیند، این بیانات حضرت آقا و تحلیل ایشان از صحنه و امیدواری ایشان به وضعیت جامعه را خوش بینی می فهمد. هرچند که بر زبان نیاورد.

فرهنگ چونان هوا!

جمله معروفی از رهبر معظم انقلاب، در مورد اهمیت فرهنگ وجود دارد که ایشان می‌فرمایند:

فرهنگ، به معناى هوايى است كه ما تنفّس مى‌كنيم؛[1]

این تمثیل زیبا به شدت اهمیت و ارزش و نقش فرهنگ در زیست انسانی ما را نشان می‌دهد، هوا عامل تعیین کننده برای ادامه حیات ماست، اما عاملی که از شدت بودن و از شدت نیاز آن به آن احساس نیاز به آن کمتر از سایر نیازهای بدن است؛ مثلاً گرسنگی و تشنگی چون نیازهای آن به آن انسان نیستند و با یک بار خوردن یا آشامیدن تا چند ساعت دیگر بدن نیاز به آب و غذا ندارد، احساس نیاز به آن ها خیلی بیشتر حس می شود. همچنین از زاویه دیگر گرسنگی و تشنگی و نیازهایی مثل آن ها که گاهی ممکن است آب و غذا برای برطرف کردن نیاز باشد و گاهی نباشد، باز هم حس نیاز به این نیازها ضریب می خورد.

اما هوا نیازی است که با وجود تعیین کنندگی بیشتر نسبت به سایر نیازها احساس نیاز کمتری به آن می شود؛ هم چون همیشه و آن به آن هست و هم چون همیشه هوا هست! اساساً یک سری حقایق داریم که از شدت بودن و از همیشه بودن مورد غفلت واقع می شوند، مثلاً نور با وجود اینکه اوست که باعث می شود ما همه اشیاء مرئی را ببینیم، ولی چون همیشه هست معمولاً از حضور آن غافلیم. یا مثلاً خدا از شدت بودن و از همیشه بودن نسبت به او دچار غفلت می شویم.

به همین دلیل جوامع احساس نیاز به اقتصاد را بیشتر از احساس نیاز به فرهنگ می دانند، این در حالی است که این فرهنگ است که نوع و کیفیت اقتصاد شما را معین می کند، یا در تمثیل به نیازهای بدن، این فرهنگ است که نوع غذا و آب و … شما را مشخص می کند.

 

هوا می تواند پاک باشد و می تواند آلوده، چون انسان ناگزیر از تنفس است، در هر هوایی که قرار بگیرد باید تنقس کند، ولو آن هوا آلوده باشد و خطرات و ضررهایی را برای او ایجاد کند، چون اگر تنقس نکند می میرد، ولی اگر هوای آلوده تنفس کند با وجود آسیب هایی که به او وارد می شود، ولی زندگی او بیشتر ادامه پیدا خواهد کرد، هر چند که این هوای آلوده بسته به شدت آلودگی ممکن است در اثر تکرار او را بکشد.

هوای پاک و فرهنگ پاک باعث رسیدن انسان به زیستی پاکیزه می شود و هوای آلوده و فرهنگی آلوده باعث ثمرات ناپاک در حیات انسانی می شود. قرآن کریم در این مورد به زیبایی می فرماید:

وَ اَلْبَلَدُ اَلطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبٰاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَ اَلَّذِي خَبُثَ لاٰ يَخْرُجُ إِلاّٰ نَكِداً كَذٰلِكَ نُصَرِّفُ اَلْآيٰاتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُونَ  ﴿الأعراف‏، 58﴾

ثمره زیست خبیثانه چیزی جز «نکد» که گیاهی اندک و بی سود است نخواهد بود. ولی زیست پاکیزه که ناشی از فرهنگ پاکیزه ای است که چونان هوا مورد استنشاق همه قرار می گیرد، مثل درختی پاک است که ریشه دار و با دوام است و تا سقف آسمان شاخ و برگ زده است:

 

أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اَللّٰهُ مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهٰا ثٰابِتٌ وَ فَرْعُهٰا فِي اَلسَّمٰاءِ  ﴿إبراهيم‏، 24﴾

تُؤْتِي أُكُلَهٰا كُلَّ حِينٍ بِإِذْنِ رَبِّهٰا وَ يَضْرِبُ اَللّٰهُ اَلْأَمْثٰالَ لِلنّٰاسِ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ  ﴿إبراهيم‏، 25﴾

فرهنگ پاک باعث رقم خوردن عقاید و اخلاق و رفتار پاک می شود و نتیجه آن حیات طیبه است:

مَنْ عَمِلَ صٰالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثىٰ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيٰاةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مٰا كٰانُوا يَعْمَلُونَ  ﴿النحل‏، 97﴾

و فرهنگ آلوده می تواند جامعه را به جایی برساند که دیگر امید رستگاری از آن وجود نداشته باشد، و حتی نسل های آینده ای که پا به صحنه می گذارند، نیز نسل هایی قطعا آلوده خواهند بود؛ همانطور که جناب نوح علیه السلام در قرآن کریم در مورد قوم خود می فرماید:

وَ قٰالَ نُوحٌ رَبِّ لاٰ تَذَرْ عَلَى اَلْأَرْضِ مِنَ اَلْكٰافِرِينَ دَيّٰاراً  ﴿نوح‏، 26﴾

إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبٰادَكَ وَ لاٰ يَلِدُوا إِلاّٰ فٰاجِراً كَفّٰاراً  ﴿نوح‏، 27﴾

 

 

[1] خامنه‌ای، علی، رهبر جمهوری اسلامی ایران، بيانات، جلد: ۳۶، صفحه: ۲

تبیینی از اقتدار فرهنگ انقلاب اسلامی در کنار غنای آن

در خاطره ای از امام موسی صدر رحمه الله علیه نقل شده است که در صور لبنان شخصی مسیحی بستنی فروشی داشت. در همین خیابان که اتفاقا محله ای شیعه نشین بود، شیعه‌ای توانسته بود با استفاده از احساسات مذهبی مردم فضایی را ایجاد کند که مردم از این شخص مسیحی خرید نکرده و فقط از خودش خرید کنند. این امر موجب شده بود که نه تنها معیشت این شخص به تنگ آید بلکه فضایی ضد ارزش در نگاه مردم علیه این فرد شکل بگیرد. فرد مسیحی این مشکل را با امام موسی صدرمطرح می کند. امام موسی، بعد از نماز جمعه آن هفته درخواست می کند که پیاده به منزل برود و از این خیابان عبور می کند. جلوی درب مغازه این مسیحی توقف داشته و به شخص مسیحی می گوید: «امروز از کدام بستنی به ما میدهی؟» همین حرکت و اقدام موجب می شود که یک جا به جایی ذهنی برای مردم آن منطقه شکل بگیرد و بدون هیچ سخنی یک ضد ارزش کنار رفته و ارزشی جایگزین آن گردد.

در مقوله فرهنگ انقلاب اسلامی اشاره شد که این فرهنگ، دارای اقتدار و غنا است. می تواند فرهنگی اتفاقا غنای کافی داشته باشد اما بدون اقتدار ممکن است با اندک تکانه ای دچار آسیب گردد. به نظر می آید طبق خاطره ای که گذشت قدری واضح گردد که فرهنگ دینی مردم اگر در مقام اقتدار قرار نگرفته باشد با اندک ضربه یا طراحی مختصر، یک ارزش به ضدارزش تبدیل شده و حتی ممکن است از دست برود.

مراد از تهاجم فرهنگی

وقتی سخن از تهاجم و شبیخون فرهنگی می‌شود؛ منظور این نیست که با فرهنگ به فرهنگ ما حمله شده است، درست است نبرد در عرصه فرهنگ رخ داده است و صحنه مبارزه تغییر کرده است، لکن این به معنای این نیست که دشمن فقط از فرهنگ برای ضربه زدن به ما استفاده می‌کند بلکه منظور این است که دشمن تمام عرصه‌ها را به هجمه و حمله‌ی بر فرهنگ ما متمرکز کرده است. به عبارت دیگر هنگامی که دشمن میدان نبرد را به عرصه‌ی فرهنگی تغییر داد، نه تنها با خود فرهنگ بلکه دیگر عرصه‌ها را هم برای این میدان نبرد به خدمت گرفت؛ نمونه‌ی آن مبارزات اقتصادی بر علیه فرهنگ کشور ما است و حتی مبارزات نظامی.

شاید اینکه گفته شود میدان نبرد تغییر کرده است و به عرصه‌ی فرهنگ روی آورده شده است، کمی تسامح داشته باشد؛ نبرد فرهنگی پس از انقلاب شروع نشده است که بگوییم دشمن بر فرهنگ ما حمله کرده است، بلکه از آغاز استعمار و شاید از دوران صفویه با نفوذ‌هایی که در دربار ایران داشتند و دانشجویانی که به غرب فرستاده می‌شدند، آغاز این حمله‌ها و هجمه‌های فرهنگی باشد و با جریان روشنفکری دوره‌ی قاجار و پس از آن پهلوی، این هجمه‌ها اوج گرفت. و اینکه گفته می‌شود پس از انقلاب عرصه‌ی نبرد تغییر کرده است؛ در واقع چون دشمن از عرصه‌ی نظامی و جنگ‌های سخت ناامید شده است، تمام تمرکز خود را بر روی عرصه‌ی فرهنگ و جنگ نرم گذاشته است؛ حتی هنگامی که دست به یک عملیات نظامی هم می‌زند، در میدان نبرد فرهنگی دست به این عملیات می‌زند؛ و همچنین نبرد‌ اقتصادی و هجمه‌های اقتصادی که دشمن بر ایران وارد می‌کند، در میدان و عرصه‌ی فرهنگ است.

✨سلام فرمانده

در جلسه امروز تقریری از سرود سلام فرمانده و جریان اجتماعی شکل گرفته حول آن ارائه شد که این حرکت را عملا نقطه منفی و نشان از عدم پیشرفت جریان انقلابی معرفی کرد.

به نظر می رسد با دقت در جریان شکل گرفته حول سرود سلام فرمانده می توان نقاط مثبت و رو به جلو بسیار زیادی را دید و تحلیل های بسیار دقیقی ارائه کرد که تقریر منفی از آن را بسیار دور از ذهن می نمایاند.

از جمله این نکات بازگشت مردم به عرصه کار فرهنگی است. انقلاب ما از ابتدا با کار فرهنگی و فرهنگ سازی عجین بود. حرکت های انقلابی ما همراه بود با سرود فراوان، مقاله و اعلانیه های بسیار، شعار های پر معنا و….

و نکته اصلی این است که همانند اصل جریان انقلاب، تمامی این آثار در حرکت انقلاب و در سال های اولیه بعد از پیروزی انقلاب، به صورت مردمی و با جوشش از درون خود مردم تولید می گشت. لذا به دل نیز می نشست. به نحوی بعد از گذشت قریب به نیم قرن، باز هم با شنیدن آن سرود ها قلب انسان مجذوب میشود. در سال های بعد اما تولیدات فرهنگی ما به سمت سفارشی شدن و سازمانی شدن پیش رفتند و به موازات اینکه از حیث دغدغه از مردم فاصله گرفتند از حیث قالب نیز از سرود به سمت تک خوانی متمایل شدند.
سرود سلام فرمانده علاوه بر اینکه از حیث دغدغه و جوشش کاملا مردمی بود و فارغ از تمام دغدغه های سازمانی توسط چند جوان حزب اللهی تولید شد،‌از حیث قالب نیز به سمت مردمی بودن و همخوانی حرکت کرد. لذا یکی از جنبه های گیرایی این سرود همخوانی آن است. آن هم همخوانی توسط کودکان و نوجوانان. بازگشت مردم به عرصه تولیدات فرهنگی و فرهنگ سازی می تواند یکی از ضعف های اصلی انقلاب اسلامی را پوشش دهد. این یکی از نکات بسیاری است که در تمجید از این اثر میتوان از آن نام برد.

نکات بسیار دیگری نیز وجود دارد. از جمله
تاکید بر هویت و غیرت ملی
تاکید بر هویت اسلامی شیعی
تاکید بر مفهوم شهادت
تاکید بر مفهوم انتظار و تقریر صحیح از آن
تاکید بر مقوله ظهور و توجه به وجود شریف امام زمان عج (که میتواند نقطه ی همگرایی در جهان اسلام شود.)
توجه به معنویت و ارتباط با امام حاضر
مخاطب قرار دادن قشر نوجوان
اخلاص بالای مداح و مسئول تیم
و…..

بسط و گسترش کلام انقلابی بهترین کار فرهنگی

شاید در نظر اولیه ما آنچه مردم انجام می دهند، مهمتر از آنچه باشد که مردم می اندیشند؛ در حالیکه اعمال مردم معمولا کاملا سطحی و بدون بنیه و ریشه خاصی است و تا به اندیشه متصل نشده باشد، اهمیت زیادی پیدا نمی کند.
شاید اصلا فرهنگ در نگاه ما همین عملکرد مردم باشد. مثلا بچه ها آهنگ های «ساسی مانکن» زمزمه می کنند، احساس می کنیم نسل بعدی ما از دست رفته! همین بچه ها مدتی بعد آهنگ «سلام فرمانده» را همخوانی می کنند، می گوییم عجب نسلی تربیت کردیم و سر از پا نمی شناسیم!! هرجا که می توانیم و به هر طریقی که می شود، اقبال دهه نودی ها به سرود سلام فرمانده را نشان می دهیم، تا به خود و دیگران بگوییم که همه چی آرام است و ما چقدر خوشحالیم!؟
درحالیکه اصلا فرهنگ در لایه دیگری تعریف می شود؛ حضرت آقا فرهنگ را اینگونه توضیح می دهند :
«فرهنگ یعنی باورهای مردم، ایمان مردم، عادات مردم و آن چیزهایی که مردم در زندگی روزمره با آن سر و کار دائمی دارند و الهام‌بخش مردم در حرکات و اعمال آنها است؛ فرهنگ این است؛ این پس خیلی اهمّیّت دارد. مثلاً در حوزه‌ی اجتماعی، قانون‌گرایی ــ که مردم به قانون احترام بگذارند ــ یک فرهنگ است؛ تعاون اجتماعی یک فرهنگ است؛ تشکیل خانواده و ازدواج یک فرهنگ است؛ تعداد فرزندان یک فرهنگ است؛ اگر در این چیزها بینش مردم و جهت‌گیری مردم جهت‌گیری درستی باشد، زندگی در جامعه جوری خواهد شد؛ اگر خدای‌ناکرده جهت‌گیری غلط باشد، زندگی جوری دیگری خواهد شد؛ خدای‌ناکرده به همان بلایی مبتلا خواهیم شد که امروز کشورهایی که خانواده را و بنیان خانواده را ویران کردند و شهوات را به راه انداختند ــ وَاتَّبِعوُا الشَّهَواتِ فَسَوفَ یَلقَونَ غَیّا(۱) ــ به آن سرنوشت دچار شدند. بنابراین تمرکز دشمنان بر روی فرهنگ بیشتر از همه جا است. چرا؟ به‌خاطر همین تأثیر زیادی که فرهنگ دارد. هدف و آماج تحرّک دشمنان در زمینه‌ی فرهنگ، عبارت است از ایمان مردم و باورهای مردم. ۱۳۹۳/۰۱/۰۱ (بیانات در حرم مطهر رضوی)
لذا، رشته کلام انقلابی و تربیت متکلم انقلابی که کارویژه خود را، رصد ذهن جامعه و تأمین طعام معرفتی برای آن می داند، اهمیت زیادی پیدا می کند؛ چرا که بر باورهای مردم، ایمان مردم، عادات مردم، آن چیزهایی که مردم در زندگی روزمره با آن سر و کار دائمی دارند و الهام‌بخش مردم در حرکات و اعمال آنها است، متمرکز است؛ پس خیلی اهمّیّت دارد.