وحدت حقیقی انسان زمینه ساز شکل گیری هویتی مستقل به نام جامعه!

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_248
#جلسه_326

💠وحدت حقیقی انسان زمینه ساز شکل گیری هویتی مستقل به نام جامعه!

زمینه های قائل شدن به پدیده واقعی به اسم جامعه و قائل شدن به #هویت_مستقل_داشتن_جامعه یکی این است که انسان یک وجود در موقعیت دارد و به خاظر نحوه وجود نفس که از عالم عقل تا عالم ماده حالت کشداری پیدا کرده است، می تواند با #کل_القوی در صحنه های مختلف حاضر شود، و به خاطر حضور در عالم ماده که عین تغییر و حرکت است و به خاطر ترابط اجتماعی با انسان های دیگر این حضور در موقعیت به شکل یک حضور کشدار بروز پیدا می کند که اسم او را دیدن #زندگی_انسانی می گذارند. وقتی که این زندگی انسان ها با هم مترابط شود، زمینه شکل گیری حقیقتی به نام #جامعه را فراهم می کند.

زمینه دیگر شکل گیری هویتی به اسم جامعه، اشتراک همه افراد انسانی در یک عالم انسانی است؛ اگر ما می توانیم یک عالم انسانی به اسم جامعه بسازیم ناشی از این است که به شکل نفس الامری همه در نقطه ای به هم وصل هستیم!
اساساً انسان چیست؟! چرا زید و بکر و عمرو و … را انسان می نامیم؟!
برای فهم این بحث باید یک مفهوم فلسفی به نام #کلی_طبیعی را بفهمیم، انسان یک طبیعت است که افراد انسان مصادیق آن هستند، این طبیعت به چه نحو تحقق دارد؟!
در نگاه مشائی کلی طبیعی «توجد بوجود افراده» و خود او تحقق مستقلی از افراد ندارد، انسان ها در یک مفهوم عام انسانی با هم اشتراک دارند که هر یک از آن ها مصداق آن مفهوم هستند، و نهایتاً در خارج ما با یک سنخ واحد انسانی رو به رو هستیم که هر فرد مصداق آن سنخ است منتها هیچ وحدت واقعی خارجی با یکدیگر ندارند.
اما در نگاه صدرایی نه تنها خود این فرد انسانی دارای یک حقیقت کشداری از عالم ماده تا عالم عقل است، بلکه بعد از تثبیت #رب_النوع یا #مُثُل_افلاطونی با یک وجود سعی در عالم عقل مواجه هستیم که افراد انسانی نازله او هستند، او حقیقتی که افراد رقیقه او هستند.
در #يادداشت_207 بحث نازله بودن افراد رب النوع برای او تقریر شده است، آنجا آمده است که:
بنا بر این نظریه همه امور مقدر و محدودی که در این عالم داریم دارای یک وجود سعی است که وجوداً نسبت به این موجود پایین تر دارای شدت وجودی است و همه افراد این نوع که در پایین هستند در واقع نازله آن وجود شدیدی هستند که در عالم بالاتر از این عالم ماده تحقق دارد،
جناب صدرالمتألهین در اسفار ج‏2، ص: 62 در تبیین معنای مُثُل می فرمایند:
«أن لكل نوع من الأنواع الجسمانية فردا كاملا تاما في عالم الإبداع هو الأصل و المبدأ و سائر أفراد النوع فروع و معاليل و آثار له و ذلك لتمامه و كماله لا يفتقر إلى مادة و لا إلى محل متعلق به بخلاف هذه فإنها لضعفها و نقصها مفتقرة إلى مادة في ذاتها أو في فعلها»

لذا باید گفت که یکی از زمینه های شکل گیری #هویت_مستقل_جامعه و در واقع یکی از مبانی هستی شناسی آن این است که همه انسان ها یک اشتراک بزرگ در انسان بودن دارند، آن هم اشتراکی که به این بزرگی که همه آن ها نازله یک #وجود_سعی به نام انسان هستند که به لحاظ ماهوی از آن به #رب_النوع یاد می شود.
این اشتراک بزرگ وقتی که با ویژگی های انسان که مهم ترین آن ها اراده است همراه می شود، دست به خلق عظیمی می زند که این خلق عظیم که برساخته این هویت اشتراکی عظیم است، موجوداتی قدرتمند به نام #موجودات_اعتباری را می سازد، که با آن انسان قدم به تسخیر همه عالم بر می دارد و وقتی این ترابط اجتماعی از یک حدی بیشتر می شود، یک #موجود_اعتباری_عظیم به نام جامعه خلق می شود که دایره اثرش از همه انسان های موجود فرارتر رفته و حتی دست بر سرنوشت آیندگان نیز می برد و جهانی خاص برای حضور آن ها خلق می کند؛

جامعه، مواجهۀ وجودی یا كاركردی؟

#امید_فشندی
#یادداشت_187
#جلسه_326
#مشخصات_اسلام

🔰 جامعه، مواجهۀ وجودی یا كاركردی؟

ظاهرا مفهوم “جامعه” اساسا زاییده‌ی عصر روشنگری است و هم‌زاد نظم وستفالی در اروپا كه الگوی دولت-ملت را رقم زده.

تلاش فیلسوفان مسلمانی مانند استاد مطهری برای ارائه‌ی تقریر فلسفی و وجودی از جامعه، تقریبا سنخیتی با مباحث مربوط به جامعه و جامعه‌شناسی و علوم انسانی برآمده از آن ندارد.

اندیشمندان عصر روشنگری اساسا وقتی به رؤیت و روایت پدیده‌ای به‌نام جامعه پرداختند كه توانستند انسان را به‌عنوان یك كنشگر خودآگاه و بااراده و مستقل از جبر طبیعت زمین یا تقدیر خدای آسمان درنظر بگیرند و سنگ‌بنای علوم انسانی را بنهند.

حالا به‌جای اینكه به اصل جامعه و نسبت آن با انسان و تحلیل جامعه‌شناسانه از پدیده‌های اجتماعی بپردازیم، مشغول اثبات وجود حقیقی برای جامعه و نوع آن وجود هستیم.

27 شهریور 1400

چگونه اراده فرد اراده جامعه شود؟؟

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_107
#جلسه_325
#امر_به_معروف
#اراده_جامعه

🔹چگونه اراده فرد اراده جامعه شود؟؟

جامعه متشکل از اراده های انسانی است اراده
ایم اراده ها در ظرف جامعه وقتی باهم تلاقی می کنند از بین نمی روند اما یک هویت جدیدی را تشکیل می دهند که فصل اخیر آن اراده اکثریت آن جامعه است.

اما اینطور نیست که نشود اراده ها را عوض نکرد یا جهت نداد
کم من فِئَةٍ غَلَبَتْ فِئَةٍ کثیرةً والله مع الصابرینِ
اگر یک فئه قلیلی تصمیم بگیرند که اراده خودشان را حاکم کنند می توانند با برنامه ریزی و طراحی اراده اکثریت جامعه را به این سمت ببرند با یک جنگ نرم با یک کار تمیز
این حرکت نیاز به یک ستاد فرماندهی دارد یک اتاق فکر تا این فرایند به درستی پیش برود
در امر به معروف هم استاد موسوی راه حل را همین ایجاد فئه بیان کردند
تا کم کم یک فضای ایجاد شود تا یک پشتوانه ای ایجاد بشود که انجام منکر کار راحتی نباشد

🔸گفتمان سازی:
یکی از پیوست های ضرورری این غلبه اراده
گفتمان سازی اراده برتر است.

استفاده از بحث حرکت قطعی برای توضیح نحوه وجود زندگی

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_247
#جلسه_325

💠 استفاده از بحث حرکت قطعی برای توضیح نحوه وجود زندگی

در بحث قوه و فعل در فلسفه وقتی می خواهند انواع حرکت را بیان کنند حرکت را به #حرکت_توسطی و #حرکت_قطعی تقسیم می کنند؛ در توضیح این دو هم می گویند:
اساساً حرکت یک مبدأ دارد و یک منتهی و یک موضوع (شیء متحرک) که از مبدأ حرکت می کند و به منتهی می رسد.

🔹 توضیح حرکت توسطی
حرکت توسطی می گفت که حرکت یک صفت و حالت و عرضی است که بر متحرک بار می شود. از نقطه ابتدا تا انتها حرکت از این صفت برخوردار است. حرکت صفتی است در اندام متحرک که به واسطه آن این شی که موضوع حرکت است متصف به یک صفتی شده است. در واقع در این حالت حرکت یک نحوه وجودی بین الف و ب بودن است؛ بین الف و ب بودن یک امر بسیط و غیر ممتد است، که در هر نقطه از حرکت برویم این صفت را مشاهده می کنیم انگار یک معنای کلی است که هر نقطه مصداق آن است. یک حالتی است همراه او، همواره این حالت را دارد، و قابل انقسام هم نیست. بین الف و ب بودن خاصی هم هست که همواره آن قبلی نیست و رفته و آن بعدی هم هنوز نیامده، در واقع این وصف برای این متحرک یک وصف ثابتی نیست، یک وصف کلی است که مصادیق آن دارد تغییر می کند ولی به طور کل این بین مبدا و منتها است. در حرکت توسطی نقطه می بینیم ولی نه یک نقطه ایستا، نقطه ای که ممر این شیء است لحظه قبل اینجا نبود و لحظه بعد هم اینجا نیست.

🔹 توضیح حرکت قطعی
اما با وجود دور بودن از ذهن اولیه فلاسفه یک نحوه دیگر حرکت هم تصویر کردند؛ در حرکت قطعی یک پیوستار تصویر می کنیم از الف تا ب، یعنی دیگر بین الف و ب بودن نیست بلکه پیوستار از الف تا ب است، این پیوستار در یک «آن» مشخص نیست بلکه مثلا یک بازه زمانی 30 ثانیه ای باید لحاظ شود تا این پیوستار دیده شود. البته این پیوستار با پیوستارهای خطی که در کمیات متصل قارالذات داریم فرق می کند و فرقش هم در این است که پیوستاری نیست که کلش بالفعل محقق باشد، بلکه هر «آن» را که دست بگذاریم یک سری قوه های قبلی وجود دارد که بالفعل شده بودند تا به اینجا رسیدیم و البته خود آن فعلیت ها الان دیگر موجود نیستند و الان یک جزء را دارید اجزاء بعدی را ندارید در آن بعد جز دیگری خواهید داشت و همین جز را نخواهید داشت.
اینجا دیگر یک حقیقت ممتد خواهیم داشت که قابل انقسام هم خواهد بود ولی یک حقیقت تدریجی الحصول است.

❇️ با توضیحی که در مورد حرکت توسطی و قطعی داده شد، می توان گفت که اگر بخواهیم غیر از فرد انسانی زندگی او را مشاهده کنیم و ببینیم؛ باید این فرد را که در زمان های مختلف در عالم ماده در حال انجام افعالی است که آن افعال در زمان ها بعدی دیگر نیستند و افعال آینده هم که در هنوز نیامده اند به نحو حرکت توسطیه لحاظ نکنیم؛ بلکه باید کنش های او را به شکل حرکت قطعیه ای لحاظ کنیم و یک امتداد کشسان از فعالیت او در ارتباط با جامعه را لحاظ کرد تا بتوانیم چیزی به اسم زندگی را تصویر کنیم.
از این #نحوه_وجود_زندگی بسیار شبیه با #نحوه_وجود_حرکت_قطعیه است؛ باید یک بازه زمانی لحاظ شود تا پدیده ای به اسم زندگی لحاظ شود، و همانند حرکت قطعیه هم هر لحظه که روی او دست بگذاری، لحظات بالفعل قبلی وجود دارد که رفته است و لحظات بالقوه بعدی وجود دارد که خواهد آمد و وقتی بیاید همین لحظه بالفعل فعلی را نیز نخواهیم داشت.

🏷 پ.ن: در تقریر حرکت قطعی و توسطی از یادداشت های کلاس بدایه الحکمه جناب استاد فلاح استفاده کردم.
.

علّـت و فلسفه ی پاگذاشتن نفس در عالم دنیا

#یادداشت_مشخصات_اسلام
#محمد_صحرایی
#یادداشت_80
#جلسه_325

حضرت استاد فرمودند نفس آمده و پا گذاشته در عالم ماده و تغیّر:
چندسوال:
سوال اول: تبیین وجودی علّـت و فلسفه ی پاگذاشتن نفس در عالم دنیا چیست؟ آیا دنیا بستر بسط وجودی یافتن این نفس است و همین علت است برای سَرَک کشیدن نفس به عالم ماده؟
سوال دوم: ایا اساسا ممکن است یک هویت مجرد در عین حفظ هویت تجردی خود در بستر تغییر و تحول و ماده بیاید و بشود مصداق لفی خسر؟ یا اینکه نفس در واقع در همان موقف تجرّدی خود ایستاده و این تجلّیِ متحد وجودی(به وجود ربطی) با نفس است که تحققش بصورت بدن است و دارد با عالم ماده ارتباط میگیرد . یعنی نفس به تناسب عالم ماده (که ویژگی اش زمان و مکان مند و آنی الانعکاس و فهم بودن است) بدن را بعنوان تجلّی خود انشاء میکند و با این تجلّی خود (یعنی بدنی که با خودش متّحد وجودی است) با وجودات عالم ماده ارتباط میگیرد و با این ارتباطی که با عالم تغییر و تحول و دلبستگی ها و دل بریدنها میگیرد رشد وجودی می یابد.
سوال سوم:
اگر “من” را همان نفس بگیریم که فراتر از نگاه نقطه ای و زمانی و آنی یک هویت منتشر و فرازمان دارد که با ادبیات زمان مند و با اغماض گفته شود پخش در کل تاریخ حیاتش است معنای استغفار و گذشت از اعمال سابق او به چه معناست؟
ممکن است بتوان اینگونه پاسخ داد که اگر استغفار را تطهیر این وجود بدانیم تفسیرش در این عالم این میشود که اثرِ سوءِ همه ی اعمال قبل و حال و بعدی این وجود از این وجود برداشته شده است منتها چون تاثیرگذاری و تاثیرپذیری ویژگی این دنیاست و این دنیا محفوف به زمان است و زمان بعدی هنوز نیامده تا آثارش برداشته شود لذا با استغفار تنها آثار فعلی و قبلی اعمال برداشته میشود. و اصلا اینکه استغفار میتواند آثار اعمال سابق را در وجود انسان بشوید بخاطر همین هویت تجرّدی و فرامادی نفس انسان است و الا بخشش اعمال سابق أمری محال می بود.

جامعه یک مرکب حقیقی صناعی است.

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_325
#جامعه

🔰جامعه یک مرکب حقیقی صناعی است.
دلیل
1️⃣ اثر جدید
2️⃣ ورود لمی
🔺ظرفیت و استعداد انسانی
استعداد یعنی زمینه ی تغییر وجود دارد.
انسان ها استعدادی دارند که زمینه ی شکل گیری جامعه را ایجاد می کند.
▫️شکل گیری جامعه اصالت فرد را از بین نمی برد.
🔺تحلیل فلسفی زندگی
➖بعد مادی
زندگی معلول حضور نفس انسانی درعالم ماده است.
خصلت در موقعیت انسان
➖بعد اجتماعی
ترابط با دیگران به شکل های متنوع
.

هویت جامعه

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_106
#جلسه_324
#هویت_جامعه

▫️مرحوم شیخ الرئیس در فصل 23 از نمط دوم کتاب اشارات تحت عنوان:
في بيان كيفيّة تولّد المركّبات من الاصول الأربعة
(آخرین بحث های طبیعیات) نحوه شکل گیری مرکبات را (برای تبین نحوه تحقق مزاج) توضیح می دهند و مرحوم خواجه در تبین این عنوان می فرماید:
قد تبيّن- ممّا مضى- أنّ القول بالمزاج مبنيّ على القول بالاستحالة ؛ فإنّ الكيفيّة المسمّاة بالمزاج أنّما تتحصّل بعد استحالة الأركان و هو أيضا مبنيّ على القول بالكون فإنّ الأجزاء الناريّة المخالطة للمركّبات لا تهبط عن الأثير

یعنی استحاله شرط تحقق ترکیب است یعنی افراد آن حیث فردی خود را در ترکیب از دست می دهند و یک چیز جدیدی شکل می گیرد .

🔆هویت جامعه یک هویت جمعی ویک ترکیب حقیقی است.
یعنی :
حقیقت هر فرد در اجتماع
یک کل واحدی را به نام هویت اجتماعی تشکیل می دهد.
این حرف تا حدی قابل قبول و قابل درک است
اما فصل اخیر این اجتماع چیست؟
مثلا یک جامعه ی که 80 میلیون جمعیت دارد بروز و ظهور بیرونی اش چیست؟
او را به چه می شناسند ؟
فصل اخیر این جامعه چیست؟
مثلا اگر یک جامعه بیش از نیمی از آن را متدینین تشکیل بدهند و تعداد افراد بی ایمان و بی بندبارش کمتر از یک درصد باشند این یک جامعه ایمانی است؟
یعنی قائل به خلیط شویم و آن عنصری که غلبه دارد را به عنوان اسم و هویت جامعه انتخاب کنیم

یا نه این افراد با هویت های فردی وقتی در کنار هم قرار می گیرند هویت جدیدی را تشکیل می دهند یعنی تمام افراد ویژگی هایشان در هم ضرب و تقسیم و جمع و منها می شود
ویک ترکیب جدیدی را درست می کنند.

از بحث طبیعیات این تعمیم را می توان داد که ما ترکیب جامعه را و هویت اجتماعی را دو نوع می توانیم تحلیل کنیم .

نگاه تشکیکی به شکل‌گیری جامعه

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_111
#جلسه_324

⭕️نگاه تشکیکی به شکل‌گیری جامعه

ولِکُلِّ اُمَّةٍ اَجَلٌ آیه ۳۴ سوره اعراف
وتَری کُلَّ اُمَّةٍ جاثِیَةً کُلُّ اُمَّةٍ تُدعی اِلی کِتـبِهَا آیه ۲۸ سوره جاثیه
زَیَّنّا لِکُلِّ اُمَّةٍ عَمَلَهُم آیه ۱۰۸ سوره انعام
مِنهُم اُمَّةٌ مُقتَصِدَةٌ آيه ۶۶ سوره مائده
وهَمَّت کُلُّ اُمَّةٍ بِرَسولِهِم آيه ۵ سوره غافر

وقتی نگاه به قرآن داشته باشیم، درمی‌یابیم که قرآن برای جامعه یک حقیقت قائل است همان‌گونه که چند آیه‌‌ای که ابتدای یادداشت به عنوان نمونه آمده است، جامعه را یک حقیقت می‌داند و تعاملی که با آن دارد، تعامل با یک حقیقت بیرونی است. برای جامعه اجل، شعور، فهم، عمل، معصیت، اطاعت، کتاب و … قائل است. این نشان می‌دهد که این ترکیب افراد یک ترکیب حقیقی است؛ البته منظور از ترکیب، ترکبیت بدن و گوشت تن نیست، بلکه ترکیب افکار، اعتقادات، اندیشه‌ها، تمایلات، عواطف و … است.

در ترکیب حقیقی عناصر باید هویت خود را از دست بدهند و هنگامی که به مرکب نگاه می‌شود نباید هویت عناصر به چشم بیایید. اینکه ما در جامعه می‌بینیم که تضاد‌های فکری‌، سیاسی و … وجود دارد، شاید بتوان گفت این جامعه به معنای تمام و کمال تشکیل نشده است، در یکی یا چند بعد مرکب شده است مثلا در بعد اعتقادی در جامعه ترکیب حقیقی به وجود آمده است ولی از لحاظ سیاسی جامعه تشکیل نشده است و این درگیری‌هایی که در جامعه وجود دارد نشان از تمام نبودن جامعه دارد. جامعه وقتی کاملا شکل می‌گیرد که در تمام ابعاد فکری، اعتقادی، اندیشه‌ای، عاطفی و … اتحاد حقیقی به وجود بیاید؛ اتحادی که اجزاء و عناصر هویت مستقل نداشته باشند و درگیری در جامعه نباشد.
به عبارت دیگر شاید بتوان به شکل‌گیری جامعه نگاه تشکیکی داشت.

جامعه موجود اعتباری به ترکیب حقیقی!

عقیل رضانسب, [۱۴.۰۹.۲۱ ۱۱:۳۵]
#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_245
#جلسه_324

💠 جامعه موجود اعتباری به ترکیب حقیقی!

در #يادداشت_242 به مرکب حقیقی نگاهی وجودی انداخته شد، در فلسفه اسلامی محور تعریف مرکب حقیقی از وحدت حقیقی شروع می شود نه از اثر جدید! اثر جدید نشانه ای است برای فهمیدن شکل گیری وحدت حقیقی که در صورت حاصل شدن وحدت حقیقی با یک مرکب حقیقی رو به رو خواهیم بود که اجزای آن به شئون و مراتب و قوای او تبدیل شده اند؛ نه اینکه هر جا اثر جدیدی غیر از آثار تک تک اجزاء به صورت مستقل ایجاد شود نشانه شکل گیری مرکب حقیقی باشد.

مرکب اعتباری هم زمانی طوری تقریر می شود که در واقع عدم ترکیب است مثل زمانی که می گویند «کالشجر فی جنب الانسان» اینجا در واقع مرکبی شکل نگرفته است؛ ولی وقتی به مثل خانه و لشکر مثال زده می شود، واقعاً با یک مرکب رو به رو هستیم که واقعاً هم اثری که الان دارد خیلی متفاوت با اثر تک تک اجزاء به صورت جدا جد است. کجا اثر خانه همان اثر گچ و آجر و سیمان و پنجره است؟ کجا اثر یک لشکر 1000 نفره مساوی با اثر 1000 تا انسان بی ربط به هم است؟

پس مرکب اعتباری مساوی با مرکب کشکی مثل درخت کنار انسان نیست، مرکب اعتباری به پشتوانه یک حقیقت بزرگی به نام اراده شکل گرفته است و موجود مرید از آن اراده غرضی را دنبال می کند که حالا یا در عالم خارج دست می برد و تغییراتی متناسب برای حصول غرضش انجام می دهد مانند ساختن خانه و لشکر و یا در خود عالم اعتبارش دست می برد و موجودات اعتباری برای حصول به اغراضش دست و پا می کند مثل مالکیت و پول و … پدیده های که معمولاً هویت قانونی دارند.

مرکب اعتباری که دست در خارج برده می شود و تغییراتی ایجاد می کند مثل خانه و لشکر اصطلاحاً با یک ترکیب انضمامی رو به رو هستیم؛ ترکیب انضمامی یک ترکیب حقیقی نیست، چون اساساً در اینجا یک وحدت حقیقی خلق نشده است.
متأسفانه به دلیل عدم بحث در مورد #موجودات_اعتباری در فلسفه این بخش لاغر مانده است، ظاهر قضیه این است که باید گفت همانطور که موجودات حقیقی به ترکیب حقیقی (درخت – اسب – انسان) و اعتباری (خانه – لشکر) داریم، موجودات اعتباری به ترکیب حقیقی و اعتباری هم داریم، البته قاعدتاً قواعد ترکیب موجودات اعتباری با قواعد ترکیب موجودات حقیقی متفاوت خواهد بود،

ایده هنوز خیلی جای کار دارد، ولی به نظرم جامعه یک #موجود_اعتباری_به_ترکیب_حقیقی است.
.

 

مرکب حقیقی از نگاه شهید مطهری “بخش اول”

عقیل رضانسب, [۱۴.۰۹.۲۱ ۱۱:۴۶]
#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_246 (بخش اول)
#جلسه_324

💠 تغییر اصطلاح مرکب حقیقی توسط شهید مطهری برای توجیه مرکب حقیقی بودن جامعه!

همانطور که در #يادداشت_242 و #يادداشت_245 گفته شد در حکمت اسلامی مرکب حقیقی زمانی اطلاق می شود که با واحد حقیقی رو به رو باشیم و آثار متفاوت نشانه ای برای فهم شکل گیری این وحدت حقیقی است.

شواهد این سخن:
1️⃣ جناب صدرالمتألهین در کتاب شریف الشواهد الربوبیة في المناهج السلوکیة، صفحه: ۵۱۴، می فرمایند:
«لا بد من ارتباط بين أجزاء المركب الحقيقي بالعلية و المعلولية و التقويم و التقوم.»

2️⃣ جناب ملاهادی سبزواری در کتاب منظومه می فرمایند:

«في واحد حقيقة تركبا الفقر فيما بين الأجزا وجبا»

جناب علامه حسن زاده در شرح این بیت از منظومه می فرمایند:
«في واحد حقيقة أي واحد له وحدة حقيقيةتركبا من أجزاء.
الفقر فيما بين الأجزا وجبا و إلا لامتنع أن يحصل منها حقيقة واحدة وحدة حقيقية بالضرورة كما في الحجر الموضوع بجنب الإنسان. و هذه إحدى المسائل التي لم يبرهنوا عليها لكونها ضرورية»
سبزواری، هادی بن مهدی، شرح المنظومة (تعلیقات حسن زاده)، جلد: ۲، صفحه: ۳۶۷،

3️⃣ جناب آقاعلی مدرس زنوزی در رساله سبیل الرشاد فی اثبات المعاد می فرمایند:

«المرکب الحقیقی ما له وحدة حقيقية يصير بها واحدا حقيقيا مندرجا تحت واحد من الانواع المتحصلة الحقيقية من جهة تلك الوحدة، و ان كانت له ايضا بوجه وحدة اعتبارية من جهة الهيئة الانضمامية من انضمام بعض الاجزاء الى بعض. و هذا المركب لا يحصل الا اذا كان بين الاجزاء افتقار و عليّة»
رسالة سبيل الرشاد فى اثبات المعاد (مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقا علی مدرس طهرانی)، جلد: ۲، صفحه: ۸۸،

بعد خود ایشان این اشکال را مطرح می کنند که اگر اینطور باشد که مرکبات حقیقی منحصر می شوند در بسائط حقیقی خارجی چون در بقیه نبات و حیوان و انسان و… موارد که اجزاء باقی هستند، بعد جواب می دهند که:

«ان العناصر ليست بصورها باقية فى المركبات كما هو الحق، و على تقدير بقائها ليست باجزاء للمركبات الحقيقية باعتبار صورها العنصرية المتفرقة المتباينة، فانها بهذا الاعتبار تكون كالحجر الموضوع بجنب الانسان. و كلمة الفصل ان فيها جهتين، جهة قوة و ابهام و جهة فعلية و تحصل. و ليست هى باجزاء للمركبات الحقيقية بالجهة الثانية، بل انما هى اجزاء لها بالجهة الاولى، و المبهم بما هو مبهم متحد مع المتحصل و كذلك القوة بما هى قوة متحدة مع الفعل، و الا لزم خرق الفرض، و كذلك الاعضاء فى الانسان و غيره اجزاء باعتبار جهة القوة التى فيها لا باعتبار صورها و فعلياتها، بل انما هى بهذا الاعتبار من شرائط تحقق القوة و اصل المادة او من شرائط كمالها و استعدادها.»
همان ص 88

4️⃣ جناب علامه طباطبایی نیز در کتاب نهایة الحکمه می فرمایند:
«و يمتاز المركب الحقيقي من غيره بالوحدة الحقيقية و ذلك بأن يحصل من تألف الأجزاء أمر آخر وراءها له أثر جديد خاص وراء آثار الأجزاء لا مثل المركبات الاعتبارية التي لا أثر لها وراء آثار الأجزاء كالعسكر المركب من أفراد و البيت المركب من اللبن و الجص و غيرهما»
نهاية الحكمة، ص: 86
.

 

مرکب حقیقی از نگاه شهید مطهری

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_246 (بخش دوم)
#جلسه_324

💠 تغییر اصطلاح مرکب حقیقی توسط شهید مطهری برای توجیه مرکب حقیقی بودن جامعه!

5️⃣ خود جناب شهید مطهری نیز وقتی دارند منظومه را شرح می دهند، ترکیب حقیقی را به همین معنا می گیرند:

«مى‌گويند مركّبها يعنى اشيائى كه جزء دارند بر دو قسمند: بعضى مركبها مركبهاى اعتبارى است، يعنى وحدت آنها در خارج حقيقتى ندارد، كه اينها اصلا قابل بحث نيست، مانند اينكه ما براى اين ضبط صوت اعتبار وحدت مى‌كنيم. واقعيت اينها كه وحدت ندارد، اعتبار وحدت و تركيب كرده‌ايم؛ يعنى در واقع در اينجا جزء و كل به معنى واقعى وجود ندارد، چون «كل» ى وجود ندارد، «كل» اعتبارى است.
بعضى مركبهاى ديگر مركب حقيقى است. مركب حقيقى در جايى است كه بين اجزاء مختلف مركب وحدت حقيقى وجود داشته باشد.»
مجموعه آثار استاد شهید مطهری، جلد: ۹، صفحه: ۴۶۴
❇️ همانطور که می بینیم ایشان در این متن #ضبط_صوت که یک مرکب صناعی است را به عنوان مثال مرکب اعتباری ذکر می کند، اما در آثار دیگرشان از دست دادن آثار مستقل را به عنوان معیار تعریف مرکب حقیقی انتخاب می کنند، لذا مرکبات صناعی مثل همین ضبط صوت که اجزاء هویت خود را از دست ندادند و یک وحدت حقیقی رخ نداده است، ولی اثر مستقل خود را از دست داده اند را مرکب حقیقی حساب می کنند.
🔺 لذا به نظر می رسد ایشان یک عدولی از تعریف مرکب حقیقی در اصطلاح حکما کرده اند و اصطلاحی که ایشان می فرمایند یک اصطلاح جدید است که مربوط به خودشان است؛ و به نظرم اصطلاح ضعیفی هم هست و ناشی از این است که بین موجودات حقیقی و موجودات اعتباری خلط برایشان صورت گرفته است.
🔺 این اصطلاح سازی هم ناشی از این است که یک مرکبی به نام جامعه را دیده اند و نمی خواستند آن را در مرکبات اعتباری قرار بدهند، از آن طرف با این تعریفی هم که حکما از مرکب حقیقی می کردند جامعه نمی توانست به عنوان یک مرکب حقیقی تلقی شود، لذا در تعریف مرکب حقیقی دست بردند تا بتوانند از مرکب اعتباری شدن جامعه فرار کنند.
🔺 متن زیر این انگیزه ایشان را نشان می دهد:
🏷 «جامعه‏، مركّب‏ حقيقى‏ همانند مركّبات طبيعى نيست امّا مركّب صناعى هست، و مركّب صناعى خود نوعى مركّب حقيقى است هر چند مركّب طبيعى نيست.
مركّب صناعى مانند يك ماشين كه يك دستگاه مرتبط الاجزاء است. در مركّب طبيعى اجزاء، هم هويّت خود را از دست مى‏دهند و در «كلّ» حل مى‏گردند و هم بالتّبع و بالجبر استقلال اثر خود را، امّا در مركّب صناعى اجزاء، هويّت خود را از دست نمى‏دهند ولى استقلال اثر خود را از دست مى‏دهند، اجزاء به گونه‏اى خاص با يكديگر مربوط مى‏شوند و آثارشان نيز با يكديگر پيوستگى پيدا مى‏كنند و در نتيجه آثارى بروز مى‏كند كه عين مجموع اثر اجزاء در حال استقلال نيست‏.»
مجموعه آثار شهيد مطهري ؛ ج‏2 ؛ ص336
🔺 در این متن می بینیم که ایشان قائل به این میشود که #جامعه_مرکب_صناعی_است و سپس تلاش می کنند مرکب صناعی را به عنوان یک مرکب حقیقی توضیح بدهند.
.

مشخصات اسلام

#یادداشت_مشخصات_اسلام
#محد_صحرایی #یادداشت_80
#جلسه_324

وقتی سراغ المیزان میرویم به تدریج درمی یابیم که علامه سر هر مساله ای، مبتنی بر اندیشه ی فلسفی صدرایی شان مسائل را تحلیل میکنند و هضم میکنند.
بعنوان مثال ایشان مبتنی بر نگاه وجودی و فهم وجود ربطی از انسان هر جا به گزاره ای در مورد انسان می پردازند از این منظَر، به انسان می نگرند.
مثلا نقطه شروع تربیت انسان که همان تربیت فطری است را ایجاد احساس نیاز و فقر به خداوند میدانند .
و یا در تبیین و تعریف حقیقت ایمان در انسان می فرمایند: «حقیقت ایمان به خدا عبارت است از تعلق و وابستگی قلب به خضوع در برابر خداوند .»
ایشان توانسته اند اندیشه ی قدرتمند صدرایی شان را سر تفسیر هر پدیده ای و هر گزاره ای امتداد دهند و نظام فلسفی شان را از کتابخانه ای بودن در بیاورند و این سبب شده تا در سرتاسر آثار شان یک پیوستگی و نظم فکری خالص و ناب احساس شود و هیچگاه مفاهیم علوم غربی نتوانند ذهن ایشان را مخدوش کنند.
به نظرم به چند دلیل کسانی که به دل صحنه میزنند نمی توانند کاری از پیش ببرند و به تدریج در دامن علوم غربی می افتند:
1- نگذراندن دوره ی حکمت و عرفان غنی
2- کتابخانه ای ماندن و عدم توانایی امتداد دادن به اندیشه ی فلسفی
3- انتزاعی بودن و به دامن تجربه و صحیح و خطا و عملیاتی نرفتن اندیشه های تولید شده، بخاطر وجود مانع بزرگی بنام تمدن غرب که با کلی عِدّه و عُدّه و پارادایم علمی غالبش در متن مسائل حیات بشری در جریان است و راهی برای ورود دیگران باقی نمی گذارد. دقیقا مثل مساله ی طب سنتی یا مساله ی اقتصاد .

هویت جامعه

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_324

🔰هویت جامعه

🔺احکام اسلام بر اساس اجتماع
🔺تغییر جامعه توسط فرد
تبدیل فرد به روح کلی
سفر چهارم اسفار
مدارا
🔺غلبه ی قوای اجتماعی بر قوای فردی
تقدم تربیت اجتماعی بر تربیت فردی
تربیت اجتماعی انبیاء الهی
فرهنگ، ابزار تربیت اجتماعی
🔺ترکیب حقیقی
شخصیت حقیقی
.

تجربه حلقه اندیشه کلامی

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_105
#جلسه_323
#تجربه
#حلقه_اندیشه_کلامی

با گذشت 2سال ازعمر بابرکت حلقه اندیشه کلامی این حلقه فراز و نشیب های مختلفی را تجربه کرده
نسبت به بعضی از حوادث مقاوم و نسبت به بعضی انعطاف پذیر بوده
شاید در مواقعی هم منفغل عمل کرده

طبیعتا به مرور زمان این پدیده پیچیده تر و سخت تر از روز ها و ماه های اولی خود بوده
اما هویت و ماموریتش همان چیزی است که در ابتدا شروع شده بود.
مدیریت حلقه اندیشه کلامی برای رسیدن به طراز خود به شدت کار سختی است
این حرف را آقای شرافت به خوبی درک می کنند.
مدیریت یک نرم افزار با این همه افزونه و قابلیت یک پدیده فوق العاده ای است
سختی کار وقتی است که مخاطبین این حلقه طلاب باشند
که بیشترین متغیر را در زندگی خود دارند
توقع این حلقه از مخاطبین روزی 2ساعت کار است 1ساعت کلاس
و یک ساعت مطالعه و یادداشت
قریب به یک سال است که سعی دبیر کلاس بر حضور و یاددشت نوشتن است یعنی روزی 1ساعت و نیم
اما ما الان این را به خوبی می بینیم که این دو تعهد هم به خوبی اجرا نشده
شاید از بیرون وقتی نگاه می کنیم این مسئله خیلی پیچیده نباشد
ولی حقیقتش این نیست شاید بالای 200ساعت دبیر حلقه باید وقت بگذارد تا مسائل و مشکلات مربوط به این دو تعهد را بررسی کند که چرا این دو مسئله حل نمی شود توقع که توقع نابجای نیست 1ساعت ونیم کلاس و یادداشت
با اینکه مدتی برای خود من این حلقه و این نرم افزار یکی از زمین های بازی بوده که بهش فکر می کردم
و تا حدی با چالش ها و آسیب هایش دست و پنجه نرم کردم
وقتی میخواهم آسیب اصلی را بررسی کنم و به ریشه ای ترین دلیل را پیدا کنم
به#عزم می رسم یعنی فعلا آخرین تحلیلم از این پدیده این است که ما هنوز عزم نکرده ایم برای شروع این کار والا 1ساعت و نیم وقت زیادی نیست
حضرت استاد شاید در این دوسال نزدیک 50 جلسه به تبیین و توضیح و انگیزه بخشی پرداخته باشند ولی نتیجه مطلوب هنوز حاصل نشده
واقعا ادم خسته می شود وقتی یکسال تلاش کنی تا دو چیز را بالابیاوری و آخرهم به مطلوب کامل خود نرسیده باشی
به نظر باید #عزم و #اراده را جدی تر گرفت

نقش اندیشه های بنیادین در معماری های اجتماعی

#یادداشت
#حسین_علیمردانی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_323
#اندیشه_های_بنیادین

🔰نقش اندیشه های بنیادین در معماری های اجتماعی

اگر روی بنیاد های فکری کار جدی نکنیم. زمانی که در میدان می خواهیم یک سازه ی اجتماعی را معماری کنیم و در حال انجام یک کار واقعی هستیم که در مطمح نظر هست، آن چنان در معرض ایده های واگرا قرار می گیریم که اگر یک ذائقه ی علمی داشته باشیم، سکوت می کنیم! اگر هم خلاص باشیم، شروع به چه چه زدن می کنیم و به صورت استذواقی ایده می دهیم!

این مصیبت بزرگی است و خیلی ها الان در جامعه این کار را می کنند و مایه ی آزار و اذیت هستند. البته نیت های خوبی دارند و سرمایه های خوبی را جمع کرده اند اما زمانی که طرحی ارائه می کنند، انسان نگران می شود. خوب که نگاه می کنید، می بینید که بدون پیاز و بن و ریشه به بالا می رود.

از آنجا که سرعت طرح سؤالات در صحنه بالاست، تنها راه این است که پشتیبان تحصیلات را عمیق و قوی بکنیم تا اگر هم به سؤال ها پاسخ های ذوقی داده شد، خود ذوق کاملا پرورده و سیقل داده باشد و خروجی قابل اعتماد باشد.

به همین منظور لازم است که از تحقیقات بنیادینی که خودش را به سمت انقلاب کشیده است به خوبی تغذیه کنیم و با آن انس بگیریم.

اگر اینطور نگاه بکنیم باید بگوییم که ما 40 سال است که نه درست و حسابی مطهری خواندیم، نه آقا خواندیم، نه امام خواندیم نه … همه ی این ها جای کار دارد. نخبگان ما باید به این مسئله توجه کنند. الان نخبگان ما روی فقه و اصول و ادبیات و این بحث های کاملا چکش خورده، اهمیت می دهند، که خوب هم هست اما اینجا ها رونقی نداریم.

مثلا اگر آقای فلانی بحث های شهید مطهری را ارائه بکند، اینقدر نکات ارائه می کند که آدم متوجه می شود شهید مطهری در چه وادی قدم برداشته است و چه کاری انجام داده است.

لذا باید نیروی انقلابی که می خواهد سر صحنه بنایی را برپا کند، از توان معرفتی برخوردار باشد. به تعبیری باید مته ی او را تیزتر بکنیم تا بتواند بدون فوت وقت و کیفیت بالایی، یک صحنه ای که به نظر بسته می رسد را بدرد و راهی به سمت نقطه هایی که هیچ موقع در اختیار ما نبوده باز بکند و ما را به جلو ببرد و کرانه های ما را گسترش بدهد.

اینجا ها معماری ها و مهندسی های زیادی نیاز هست. امیدواریم که جزء کسانی باشیم که در این وادی قدم می گذاریم و به موقف و ایستار قابل دفاعی می رسیم.

اراده

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_110
#جلسه_323

خیلی ممنون از برادر خانی بابت این جنس دغدغه‌ها و اینکه باعث شد ایده یادداشت امروزم را پیدا کنم.

بحث اراده که در انتهای یادداشت به آن اشاره‌کردید، قابل توجه است این چند روز که صوت نهایه استاد امینی‌نژاد را گوش می‌دهم، به بحث کیفیات نفسانی و بحث اراده رسیده است.

اراده مبدا علمی دارد و قبل از اراده، تصور و تصدیق لازم است. ابتدا باید به خوبی شی تصور شود و بعد از آن خود را هم شناخت و در مرحله بعد به تصدیق فایده شیء نیاز است و بعد از آن باید نیاز به آن فایده را بداند و نداشتن آن مطلوبیت را در خود ببیند و در مرحله بعد باید بداند که توانایی داشتن و کسب کردن این مطلوبیت را دارد. در اینجا بسته علمی تکمیل می‌شود و باید بعد از آن شوق شکل گیرد و انبعاث به وجود آید تا اراده برای انجام فعل ایجاد شود و در نهایت قوه عامله فعل را انجام دهد.

این مراحل را می‌توان در عدم اراده‌ی ما به انجام دادن تعهد‌ها هم تطبیق داد. البته مشکل تنها فقط در اراده نیست، عوامل دیگر هم هستند که در کنار هم دیگر باعث رقم خوردن این اتفاق شده است؛ به عنوان مثال سبک‌زندگی‌ها و بی‌برنامه‌گی ها و …

از آنجایی که نباید زمان یادداشت نوشتن از ۳۰ دقیقه بیشتر شود و استاد امروز هم بر این امر تاکید کرند، دیگر تطبیق دادن مراحل کلی اراده را انجام نمی‌دهم به امید آنکه یکی از دوستان در یادداشت خود به آن بپردازد و یا اینکه هر یک از دوستان بر خود تطبیق دهند.

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#محمد_حسن_زاده
#مشخصاتـاسلام
#یادداشت_122
#جلسه_323

در ادامه مباحثه برادر خانی و خواجه

به گمان حقیر مهم ترین عامل کم گذاشتن در این سنخ از مسائل عدم نظم است نه عدم اراده.
عزم و اراده جوهر انسانیت است و بدون آن اصلا اعمال و افعال انسانی شکل نمیگیرد بنابراین قطعا اراده در رشد انسان موثر است.
لکن عامل مهمی که باعث میشود ما بسیاری از برنامه ها را در زندگی مان، با وجود اراده بر انجام آنها، ناقص انجام دهیم، عدم نظم است.
در مورد اندیشه کلامی و نرم افزار آن چندین مرتبه توضیح داده شده و لااقل بخش قابل توجهی از رفقای کلاس به ضرورت انجام این نرم افزار واقفند و برای تحقق آن در تلاشند. لکن در عمل جا می مانند. یعنی در واقع عزم این کار وجود دارد لکن مهارت تحقق آن وجود ندارد.

طلبگی بر خلاف بسیاری از حرفه های دیگر، زیست چند بعدی است. لازم است در چندین عرصه به صورت هم زمان رشد حاصل شود. بعد علمی، بعد اخلاقی، بعد معنوی و بعد مدیریتی و رهبری، بعد مهارتی و….. که هرکدام به خودی خود دریای عظیمی هستند. مثلا فقط بعد علمی در زندگی طلبه حداقل در طول سال به 3 علم فقه و اصول و فلسفه تقسیم میشود. دستیابی به همه این عرصه ها حاصل نمیشود جز در سایه نظم.

جامعیت در گرو نظم است. به جز با برنامه ریزی دقیق و التزام سختگیرانه به اجرای آن نمیشود این را حاصل کرد.

تجریه شخصی:
کاری که مدتی تجربه کردم و بسیار مفید بود این بودن که لیست تمامی کارهایی را که باید به صورت روزانه انجام میدادم و هر روز تکرار میشدند را یادداشت کردم و در جدول هفتگی قرار دادم و به شدت متعهد شدم که کل لیست را انجام دهم. هرکدام را که انجام میدادم جلویش تیک می زدم. این کار باعث میشد که هیچ کدام از این تعهدات روزانه در میان انبوه کارهای روزانه گم و فراموش نشود و در پایان هفته نیز محاسبه ای از میزان پایبندی به تعهدات انجام میدادم.
این کار باعث شد به نظم خیلی خوبی برسم. به نحوی که علاوه بر کارهای علمی و کارهای خدمتی و امور خانواده، جا برای ورزش کردن هم باز شد. البته به خاطر کارهای پیش بینی نشده و… باز هم فراوان پیش میاید که از چند برنامه جا می مانم و باید برای به بند کشیدن آنها نیز کسب مهارت کنم.

تأملی در مأموریت حلقه اندیشه کلامی

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_114
#جلسه_323

🔰تأملی در مأموریت حلقه اندیشه کلامی

❓متکلم انقلابی و روشنفکر دینی در خط انتقال معارف چه نقش و مأموریتی دارد؟

💠این بیان رو با استمداد از تعاریف مرحوم عین صاد عرض میکنم.

🔴 #قول_بلیغ
قول بلیغ، قولی است که رسا باشد و بتواند از موانع ترس و بدبینی بگذرد و به ذهن و قلب طرف برسد:
«فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ وَ قُلْ لَهُمْ فِي أَنْفُسِهِمْ قَوْلًا بَلِيغاً» / آیه 63 سوره مبارکه نساء

به نظر میرسد قول بلیغ بر عهده مبلغ و مربی عقاید است. مبلغ و مربی عقاید هر کدام متناسب با فرم کنشگری خویش بایستی از موانع ترس و بدبینی مخاطب عبور کرده و سخن را به ذهن و قلب مخاطب برسانند.

🔴#قول_لیّن
قول لیّن قولی است که غضب را تحریک نکند. گردبارهای وجود آدم را به جریان نیندازد، وگرنه در این طوفان ها چیزی باقی نمی ماند. نفرتهایی به وجود می آید و خستگی هایی شکل میگیرد که امکان تعقل را از بین می برد.

به نظر می رسد قول لیّن اولا بر عهده مربی عقیدتی است. کسی که مأموریت و نقش خویش را تربیت عقیدتی مخاطب انتخاب کرده موظف به تدارک قول لیّن است.

🔴#قول_میسور
قول میسور، قولی اذست که مقدمات را برای مخاطبت فراهم کرده باشی، برای او تدریجی آورده باشی تا بعد از این مقدمات بتوانی از او درخواستی داشته باشی، وگرنه اگر این مراحل طی نشده باشد، قول تو لج مخاطب را در می آورد، عصیان میکند.

قول میسور را هم بنده در سبد مبلغ عقاید و مربی عقیدتی می بینم.هر چند با مربی عقیدتی گره خوردگی بیشتری این امر دارد.

🔴#قول_احسن
قولی است که برای دشمن زمینه بهره برداری فراهم نکند.

قول احسن به شدت گریبان متوجه مبلغ عقاید است. متوجه تربیون داران است. هر چه قله مبلغ عقاید بلندتر باشد بیشتر در معرض سیبل دشمنان قرار خواهد گرفت فلذا بیش از همگان بایستی خویش را مجهز به قول احسن نماید.

🔴#قول_سدید
🔴#قول_کریم

قول سدید قولی است که جلوگیر باشد، سد باشد. نقطه ضعفها را پر کند. نقطه قوتها را تقویت کند.
قول کریم قولی است که نه تنها با کرامت همراه باشد و نه گوینده و نه شنونده تحقیر نشده و ذلت نبینند بلکه خود کرامت باشد.

به نظر بنده این هر دو در سبد نقش و مأموریت حلقه اندیشه کلامی است.

متکلم و روشنفکر دینی بایستی بر کرانه های فهم و عقاید دینی حرکت نموده و جهان فکری فرهنگی حیات ایمانی را مدام رصد کرده و نقاط ضعف و قوت را شناسایی کنند.
اما در مقام برآوردن حاجت متکلم انقلابی و روشنفکر دینی مهمترین وظیفه اش تدارک یک هویت عقیدتی معرفتی تمدنگرای نوین است.
متکلم انقلابی وظیفه اش این است که آن تقریری از عقاید دینی عرضه کند که مخاطب از تجهیز خویش بدان عقاید حس کرامتش برانگیخته شود.
آن انسانی که جوهره وجودی اش با کرامت عجین شده باشد اولوالعزم خواهد شد.
آن عقیده ای که کرامت بخش باشد همان عقیده سدید است. عقیده کرامت بخش است که نه تنها سدید است بلکه سداد و استحکام به ارمغان می آورد.
عقیده کرامت بخش است که دلمشغولی و همت انسان را به امور متعالی گره زده و او را از بند هر شهوت و میل دنیایی رها خواهد ساخت چرا که:
مَن‌ كَرُمَت‌ عَلَيهِ‌ نَفسُهُ‌ هانَت عَلَيهِ شَهوَتُهُ.
روشنفکر دینی کاری خدایی میکند کرامت می آفریند و کرامت می بخشد و بهشت عقایدی مملو از کرامت و بزرگواری به بشریت می بخشد همانگونه که حق سبحانه فرمود: لقد کرمنا بنی آدم

علوم انسانی نخبگان حوزوی

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_244
#جلسه_323

💠 علوم انسانی نخبگان حوزوی که به صحنه زده اند را منفعل کرده یا تمدن غرب؟!

نخبگانی حوزوی ما که وارد معماری اجتماعی شده اند وقتی در معرض طوفانی از اقتضائات و مسائل متنافر و ایده های واگرا قرار می گیرند، افرادی از آن ها که به لحاظ علمی کم مایه هستند وارد تأیید فضای موجود که متأثر از علوم انسانی غربی است می شوند و بعد از مدتی خودشان هم با وجود اینکه به لحاظ نیت خالص هستند به لحاظ شخصیت و فکر و عمل خطرناک می شوند و در بهترین حالت یک چیز التقاطی از آب در می آورند.
اما کسانی از آنها که ذائقه علمی دارند، چرا در مقابل این طوفان اقتضائات و ایده ها به سکوت کشیده می شوند و کپ می کنند؟
آیا صرفاً علوم انسانی غربی است که این واگرایی و انفعال را ایجاد می کند یا باید بگوییم که بروز تمدنی یافتن این اندیشه ها باعث انفعال آن ها شده است؟

شاید گفته شود که چه فرقی می کند، به هر حال در یک انفعالی نسبت به فضای غرب نخبگان ما به چنین وضعی گرفتار می شوند؟! اما به نظر تفاوت می کند، یعنی اگر علوم انسانی غربی فی نفسه لحاظ شود این قدرت را نداشت که مخصوصاً کسانی که با یک سبد دارایی خوب از تراث علمی حوزوی وارد صحنه می شوند را به انفعال بکشاند؛ واقعیت این است که انسان مدرن که انسان بریده از عالم غیب است، تمدنی بر پا کرده است و تمام مشتق های عملیاتی حرف های نظری و بنیادین خودش را در لایه های مختلف حیات اجتماعی گرفته است و نرم افزارهای متعدد زیست انسان را به تصرف خودش در آورده است و سحر عظیمی بر پا کرده است.

از آن طرف با هر تحلیلی میراث علمی ما نتوانسته خروجی تمدنی متناسب با خود را عرضه کند، بله در حال شدن هستیم و داریم به سمت حیات طیبه اسلامی و شکل دادن به تمدن نوین اسلامی حرکت می کنیم؛ اما غلبه تمدنی خیلی مسئله عجیبی است، غلبه تمدنی باعث می شود که سر صحنه عملیات های بزرگ اجتماعی حتی پیچیده ترین ذهن ها و نخبگان و بلکه نوابغ جامعه شما ایده های شدنی برای خروج از آن صحنه نداشته باشند، علت قفل کردن ذهن و کپ کردن نخبگان ما این است که طرف مقابل محصول تمدنی ارائه کرده است و الان چشم ها و دل ها را پر کرده است و تو داری به یک چیزی اشاره می کنی که نیامده و در واقعیات حیات جاری نشده؛ هر چند که حرف تو را فطرت همه انسان ها هم تأیید کند.

لذا باید گفت که عامل اصلی انفعال نخبگان بروز تمدنی یافتن علوم انسانی است و الا صرف دانش اگر بود، نمی توانست این صحنه انفعالی را برای نخبگان و خواص جامعه ما ایجاد کند.

کلام و جامعه

#مشخصات_اسلام
#یادداشت
#احمد_قوی
#یادداشت_74
#جلسه_323

آن مقداری که از تاریخ علم کلام خوانده ایم کافی است تا متوجه شویم کلام و مباحثات کلامی در قرون اولیه نه تنها در متن حیات اجتماعی جاری و نقش آفرین بوده بلکه شاید بتوان گفت که اساسا متولد شده از درگیری های شدیدی سیاسی اجتماعی است. یعنی می توان گفت که مکاتب کلامی زاییده ی دعواهای سیاسی اجتماعی موجود در عالم اسلامی است.
شاهد اساسی بر این مطلب قرابت هر کدام از مکاتب کلامی با جریان سیاسی متناظر به خود و هم چنین فراز و فرود مکاتب کلامی با ظهور و سقوط جریانات سیاسی است. فلذا می توان ادعا کرد که متکملین در آن دوران نقش تئوری پردازی و گفتمان سازی را بر عهده داشتند و هیچ جریانی خود را بی نیاز از متکلم نمی دانسته!

حال سوال اساسی این است که چه بر سر علم کلام و حوزه های علمیه آمد و چه فرآیندی طی شد که کلام نه تنها در متن حوادث سیاسی اجتماعی حضور ندارد بلکه حتی پاسخگوی سوالات فردی نیز نیست؟!
پاسخ به این سوال از این جهت مهم است که می تواند عامل و یا عوامل به حاشیه رفتن و اضمحلال علم کلام را به ما نشان دهد.

اما در این بین و در اوج نا امیدی از علم کلام ، ایده ی کلام انقلابی با تاسی و الگو گرفتن از متکلمان انقلابی بزرگی که در عصر حاضر پا به عرصه ی حیات گذاشته و خوش درخشیدند ، به مثابه ی یک نسیم روح بخش و امیدافزا در حال وزیدن به سوی ماست که امید می رود یکی از گام های اساسی تحول در حوزه های علمیه باشد ان شاء الله.
باشد که قدردان این نعمت ارزشمند باشیم
.