ما، و حق نون و قلم و قدم در وادی کلام انقلابی

#امید_فشندی
#یادداشت_186
#جلسه_323
#مشخصات_اسلام

? ما، و حق نون و قلم و قدم در وادی کلام انقلابی

#به_یاد_دارم در سال‌های آغازین طلبگی كه به قول یكی از اساتیدم «اسهال قلم» داشتم، در موضوعات و مسائل مختلفی كه به‌گمانم می‌بایست ذهن طلاب را روشن كرد، می‌نوشتم و در قالب‌های مختلف در مدرسه پخش می‌كردم: از نشریه تا شب‌نامه، از تك‌نگاری تا درودیوارچسبانی… بعد كه فضای مجازی – خصوصا پیام‌رسان سروش – رونق گرفت و مدرسه یك گروه مجازی از مجموع طلاب و اساتید و مسئولان تشكیل داد، مباحثات و مجادلات بالا گرفت تا بالأخره مسئولان مدرسه برای صیانت از آرامش فكری فضای مدرسه، گروه را تعطیل كردند.

من البته دست از قلم برنداشتم و رفیق شفیق و همراهی هم جز قلم نداشتم، اما همواره در ذهنم این بود كه چرا از گفتن و نوشتن استقبال نمی‌كنند؟

حتی یك‌بار به مدیر مدرسه گفتم كه اگر من در آینده دچار التقاط و انحراف شوم، تقصیر شماست! خب وقتی به زبان خوش دارم افكارم را مطرح می‌كنم و در معرض قضاوت و بازخورد شما قرار می‌دهم، چرا استقبال نمی‌كنید؟ چرا فضا را سنگین می‌كنید كه دم از گفتن فروبندم و با خودم مشغول تفكر شوم؟

القصه؛ راهی را كه استاد فلاح عزیز در قالب “حلقه اندیشه كلامی” پیش روی ما گشوده است، هم صراط مستقیمی برای ساختن هویت فكری و فرهیختگی شخص ماست، هم هدیه‌ای به جامعه‌ی فكری و نخبگانی ایران اسلامی.

اگر این جمع مبارك به‌خوبی خود را بسازد، در واقع توانسته كه سقف فكر و اندیشه‌ی جامعه را بشكافد و طرحی نو دراندازد.

جهان فاسد مردم را
بریز دور و در این دوری
به عطر نافه‌ی خود خو كن

كمین بگیر جهانت را
سپس شكارچیانت را
به تیر معجزه آهو كن

مفصل‌اند زمستان‌ها
و برف نسخه‌ی خوبی نیست
برای سرفه‌ی گلدان‌ها

گلی نمانده خودت گل باش
تو را بكار و شكوفا شو
تو را بچین و تو را بو كن

۲۲ شهریور ۱۴۰۰

معاد

#محمد_امامی
#مشخصات_اسلام
#جلسه_323
#معاد

?معاد عنصر رهایی بخش انسان جاهلی مکی از بند شهوت هآ و زنجیر های طاغوتی، این اصل جدا ناپذیر از از حیات مسلمان، که در رگه رگه های قرآن علی الخصوص سوره های مکی جاری و ساری شده آرمانی لست برای گره زدن انسان زمینی به آسمان، در ذهن و قلب ما دچار تفسیر ها و تأویل های فردی شده که کم تر به امثال آیه “تری کل آمة جاثیة” و کم تر به این این اندیشیده آیم که یوم ندعو کل أناس بامامهم” چگونه در آخرت تصویر می شود و چگونه برای یک جامعه مسوولیتی تاریخی به ارمغان می آورد …

?ما برای تربیت جامعه خود از معاد برای تربیت افراد با تبشیر های و تنذیر های مختلف بهره می بریم، اما هیچ گاه امت را دعوت به استغفار اجتماعی نمی کنیم، چون تصویری نه در ساحت دانش و نه در ساحت اندیشه از معاد یک جامعه نداریم،تا بتوانیم طرحی نو برای سلوک یک جامعه بیندازیم…

اختیار داشتن انسان

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_109
#جلسه_322

شهید بزرگوار از اختیار داشتن انسان، مسئول بودن را می‌فهمند و از اختیار لازمه‌ی مسئولیت می‌گیرند؛ هم مسئولیت اجتماعی و هم مسئولیت فردی.
این که بعد از اختیار اولین چیزی که توجه ایشان را جلب می‌کند، مسئولیت است تا حدودی نشان می‌دهد که اختیار را چگونه می‌بینند. این ذکر مسئولیت در پس اختیار نشان از آن دارد که این اختیاری که برای انسان متصور است به معنای آزادی تمام نیست و مناطقی هم هست که اختیار انسانی نفوذ در آن ندارد به عنوان مثال خداوند اختیار ما را در حیطه نظام خود راه نداده است که با میل خود در آن تغییر ایجاد کنیم و کسی نمی‌تواند در ثابتات عالم تغییر ایجاد کند. ولی درمقابل انسان گرفتار جبر هم نیست که نتواند سعادتمندانه سرنوشت خود را رقم بزند. به انسان امكان تغيير خود و تغيير سرنوشت خود را در دل نظامي متقن و حساب شده داده‌اند. و از آن مسئولیت اجتماعی که اختیار برای انسان می‌آورد، می‌توان فهمید که انسان امکان تغییر سرنوشت جامعه خود را هم دارد.
?

نسبت اختیار با مسئولیت

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_243
#جلسه_322

? نسبت اختیار با مسئولیت

در مشخصه 22 از مشخصات مربوط به بخش جهان بینی کتاب مشخصات اسلام شهید مطهری گفته است که اینکه انسان مختار آفریده شده است یکی از مشخصات اسلام است. بلافاصله بعد از بیان اصل سخن می فرمایند: «لهذا مسؤول خويشتن و جامعه خويشتن است.»

از این بیان شهید مطهری همانطور که ایشان در جاهای دیگر نیز فرمودند، بر می آید که «لازمه اختیار مسئولیت است» به عبارت دیگر «لازمه اختيار انسان، تسلط بر سرنوشت خود است؛ يعنى خودش مى‏تواند سرنوشت خودش را به دست بگيرد، تغيير دهد و بسازد.» [1]
این لازمه به چه شکل است؟! یعنی آیا هر جا که اختیار و آزادی وجود داشت بلافاصله و بدون حاصل شدن هیچ شرط دیگری مسئول بودن انسان ثابت می شود؟!
واقع این است که برای اثبات مسئولیت و تکلیف علاوه بر اختیار، لا اقل دو شرط دیگر نیز لازم است و آن آگاهی و قدرت است؛ که از این سه در کنار هم به عنوان #شروط_عامه_تکلیف یاد شده است، یعنی برای اثبات مسئولیت انسان باید علاوه بر آزادی او، علم متناسب و قدرت متناسب را نیز به او بدهیم. لذا علاوه بر اینکه مضطر مکلف نیست، جاهل و ناسی و همچنین عاجز نیز مکلف نیستند.
بنابراین باید گفت که آزادی و اختیار شرط لازم برای مسئولیت هست ولی شرط کافی نیست.

اما به گفته شهید مطهری چون مسئولیت یک امر اعتباری است نه یک امر تکوینی لذا باید ببینیم که بشر مسئوليت را در چه شرايطى اعتبار مى‏كند؟ مسئوليت در جايى اعتبار مى‏شود كه علاوه بر آزادى و آگاهى و توانايى، رسالت و تكليف هم در كار باشد، يعنى رسالت در مورد كارهايى است كه انسان به عنوان يك وظيفه و يك تكليف انجام مى‏دهد. در كارهاى غريزى و فردى كه انسان تحت تأثير يك ميل فردى يا يك ترس فردى انجام مى‏دهد، مسئوليت بى‏معنى است. [2]
لذا باید گفت که مسئولیت یک گره محکمی به #اراده_اخلاقی خورده است، و اگر جاذبه میل های غریزی و یا دافعه ترس ها باعث انجام یا عدم فعل می شود، به آن اطلاق مسئولیت و تکلیف نمی شود.
به عبارتی مسئولیت جزو #اعتباریات است، آن هم اعتباراتی که وقتی یک اراده اخلاقی عامل انجام فعل باشد، اطلاق می گردد.

 

? پ.ن:
[1] مجموعه آثار شهيد مطهري (انسان شناسى قرآن)، ج‏29، ص: 189
[2] يادداشتهاي شهيد مطهري، ج‏7، ص: 81
.

جهان رسانه ای امروز و تعارض استقلال فرد و جامعه؟!

#مشخصات_اسلام
#یادداشت
#احمد_قوی
#یادداشت_73
#جلسه_322

جهان رسانه ای امروز و تعارض استقلال فرد و جامعه؟!

در بیان نورانی شهید مطهری (ره) ما بین رشد و استقلال انسان تناظر یک به یک مشاهده می شود.بدین صورت که هر چه مستقل تر رشید تر و بالعکس .
اما یکی از سوالات مهم در مورد رابطه ی استقلال ورشد فرد و جامعه این است که چه نسبتی بین استقلال فرد و جامعه وجود دارد؟
آیا برای رسیدن به جامعه ای مستقل لزوما باید استقلال فرد فرد جامعه رشد کند یا نه؟ ممکن است گفته شود چه بسا در مواردی بین استقلال فرد و جامعه تعارض هم برقرار شود. به این بیان که لازمه ی استفلال حداکثری افراد اعطای آزادی های بی حد و حصر در فضای ارتباطات و رسانه است. از سویی دیگر آزادی بی حد و حصر در فضای رسانه به این معناست که افکار عمومی جامعه بدون هیچ سنگر و محافظی در برابر هجوم گسترده دشمنان بی دفاع بمانند و همین عامل سبب شود تا ماشین جنگ رسانه ای دشمن با پروپاگاندای رسانه ای گسترده ذهن جامعه و به تبع استقلال آن را مورد خدشه قرار دهد!!
از سویی دیگر مرزبندی حول افکار عمومی جامعه اگر چه باعث تامین استقلال جامعه می شود اما همین خود می تواند عامل استخفاف تک تک افراد جامعه در برابر هویت جمعی گردد.
البته شاید بتوان گفت در فضایی که بمباران گسترده ی رسانه ای بر سر افکار عمومی یک جامعه برقرار است اعطای آزادی های حداکثری نه تنها عامل استقلال فردی نخواهد بود بلکه حتی استخفاف را در چهره ای بزک شده برای افراد به ارمغان خواهد آورد!

ریشه روانی جبرگرایی

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مهدی_اعلایی
#یادداشت_52
#جلسه_322
.
ریشه روانی جبرگرایی
انسان به طور طبیعی در هر حادثه ای به دنبال مقصر و در واقع به دنبال علت آن است. اما باز هم به طور طبیعی، بیرون از خود به دنبال مقصر می گردد و هر آنچه را که می تواند، به عنوان مقصر به خود و یا لااقل دیگران معرفی کرده و خود را آرام می کند که تقصیر و کوتاهی از جانب من نبوده.
.
جبرگرایان، صرفا یک گروهی نبودند که در برهه ای از تاریخ اسلام حضور داشته و عقاید خاصی داشتند؛ میل به جبرگرایی در وجود همه انسان ها هست.
.
واقعا جبرهای موجود در عالم هستی و زندگی خودمان، مثل زمان و مکان تولد، خانواده و نسب خود و … را که انکار نمی توانیم بکنیم؛ اما به نظر می رسد به جبرهای موجود در عالم هستی، دو نوع نگاه می توان داشت:
.
در یک نگاه، انسان وجود جبر را، دلیل بر رفع مسئولیت از خود می داند و علاقه مند است با اثبات جبر و نفی اختیار از خود، مسئولیت را از دوش خود برداشته و خود را موجودی بی اختیار و بالتبع غیر مسئول در قبال قصورات خود معرفی کند. آیات و روایات فراوانی درصدد نفی اینگونه جبرگرایی هستند
.
در نگاهی دیگر، جبرهای موجود در زندگی را، به عنوان واقعیت های موجود در عالم هستی و در واقع، اراده الهی می بیند و در عین اینکه تمام تلاش خود را برای ایفای مسئولیت خود انجام می دهد، می داند که فوق اراده او، اراده و مشیت الهی قرار داشته و در واقع، او در دایره جبر الهی مختار است.
.
لذا، انسان نباید خیلی هم خود را مختار و آزاد بداند. (البته، به هیچ عنوان نباید مسوولیت را از خود سلب کرده و به اهمال کاری روی بیاورد.)

انسان در دعوای عقل و جهل

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_104
#جلسه_321

انسان در دعوای عقل و جهل

این دعوا در ادبیات شیعی یک دعوای دیرینه است

?قدمت دعوا

سماعه بن مهران نقل می کند روزی خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم دیدم حضرت با اصحاب درباب عق و جهل گفتگو می کنند
امام به اصحاب فرمودند عقل و لشکرش را بشناسید جهل و لشکرش را بشناسید
که امام علت ونحوه خلقت عقل و جهل را بیان می کنند وبرای عقل و جهل هر کدام 75 لشکر نام می برند

رج: کافی شریف کتاب عقل و جهل روایت 14
در اهمیت این بحث در شیعه همین بس که باب اول کتاب کافی با عنوان
باب عقل و جهل شروع می شود.
شاید علت این تقدم را بتوان ریشه ای بودن دعوا و بنیادی بودن مسئله دانست.
در روایت سماعه حضرت تمام صفات خوب و بد را بیان می کنند و همه را از لشکریان این دو فرمانده می دانند حضرت اینجا ریشه یابی کردند
که بدانیم:

#بخل ریشه در تنگ دستی ندارد ریشه در جهل دارد.
#دنیا_پرستی ریشه اش جهل است

به بیان دیگر یعنی اگر خواستی این 75 رذیله را درمان کنی ابتدا جهل را برطرف کن این ها برطرف می شود

چون راه دیگری نیست مثلا کسی که مبتلا به تکبر است ما نمی توانیم از تواضع برایش بگویم ولی می توانیم با برطرف کردن جهل و آگاهی بخشی به اینکه انسان به این ضعیفی تکبرش برای چیست و…
با آگاهی بخشی و رفع جهل این رذیله هم بر طرف می شود

این حدیث می تواند یکی از اصول تربیتی باشد یک سنت تربیتی
که ریشه همه خوبی ها و بدی ها یا عقل است یا جهل

آیا واقعا انسان ترکیب حقیقی است؟

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_108
#جلسه_321

⭕️آیا واقعا انسان ترکیب حقیقی است؟

حقیقت ترکیب از نظر فلسفه، گِرد آمدن وحدت و کثرت است؛ یعنی با یک شی روبه‌رو می‌شویم که از یک منظر وحدت دارد و از منظر دیگر کثرت.
ترکیب حقیقی هنگامی ترکیب حقیقی است که علاوه بر نبود تضاد و تزاحم در میان اجزاء و وجود ملایمت و هماهنگی اجزا، باید اجزاء رابطه فقری به یک دیگر داشته باشند و اجزاء و عناصر مرکب، نیازمند یک‌دیگر هستند.
با این مقدمات اینکه می‌بینیم در انسان تضاد عقل و جهل وجود دارد و یک کش‌مکش درونی احساس می‌شود؛ باید گفت یا انسان واقعا یک مرکب حقیقی نیست و یا اینکه این عناصری که بین آن‌ها تضاد وجود دارد، هر دو از عناصر این مرکب واحد نیستند و هر دو داخل در این مرکب حقیقی نیستند و یکی از این دو بیرون از ترکیب انسان است و یا اینکه تضادی بین این عناصر وجود ندارد! و یا اینکه در معنای ترکیب حقیقی تصرف کنیم و آن را تغییر دهیم.

توجهی در یک آزمایش!

من علوی، من سفلی و مارشمالو!

توجهی در یک آزمایش!

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_113
#جلسه_321

عقل و جهل

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#سید_مصطفی_مدرس
#یادداشت_113
#جلسه_321

?من علوی، من سفلی و مارشمالو!

توجهی در یک آزمایش!

گزاره شهید مطهری:
در انسان تضاد عقل و جهل برپاست.
انسان در عين اينكه يك مركب حقيقی و يك واحد حقيقی است- برخلاف مركبات طبيعی جمادی و نباتی كه در حال تركيب، اجزاء و عناصر تركيب كننده هويت و استقلال خود را از دست می‏دهند و تضاد و تزاحم آنها يكسره تبديل می‏شود به ملايمت و هماهنگی- عناصر متضادی كه در خلقت او به كار رفته، هويت خود را بكلی از دست نمی‏دهند و همواره يك كشمكش درونی، او را از اين سو به آن سو می‏كشاند اين تضاد درونی همان است كه در زبان دينی، تضاد عقل و جهل يا عقل و نفس يا روح و بدن ناميده می‏شود.

در کلیپ فوق یک مارشمالو به کودک داده می شود و از او خواسته می شود که اگر صبر کرده و نخورد مربی بدو یک مارشمالوی دیگر میدهد.

در کلیپ فوق درگیری درونی و کشمکشی در جان و جهان کودکان رقم میخورد را به خوبی ضبط کرده است.

همین تصویر است که افراد بالغ و بزرگسال که گرفتار می شوند اما نکته آنجاست که مارشمالویشان تفاوت میکند.

درگیریهای شان را یاد میگیرند که بروز ندهند.

تیپ های مختلفی از کودکان به تصویر کشیده می شوند که چگونه سعی در خودکنترلی دارند و چگونه برخی در لذت در لحظه زندگی میکنند و بی خیال آورده ای بیشتر هستند!
مثل همونی که اول کار برمیداره میخوره!

وحدت عقل و جهل محال است.

#مشخصات_اسلام
#یادداشت_79
#جلسه_321
#محمد_صحرایی
#وحدت_عقل_و_جهل محال است.

انسان یک وجود ربطی و فقری است یعنی دارایی انسان از وجود فقر و نیاز است. یک ظرف است.
این وجود فقری اگر رو به سوی خداوند کند یعنی به موقف فقر و نیاز خود از یکطرف و دارایی و غنا و عظمت باری تعالی از طرف دیگر متوجه شود از صاحب هستی وجود و عقلانیت دریافت میکند و عقل در وجود او تجلّی میشود زیرا وجود و عقل و علم با هم مساوق اند.
اما اگر به این موقف خود متوجه نباشد و اشتغالش به خودش یا غیر وجود(عدمیات) باشد رو به سوی عدم کرده و در کتم عدم فرو میرود و از آنجا که عدم مساوق با جهل است جهل در او متجلّی خواهد شد.

نکته ای که مبتنی بر این تحلیل وجودی به آن می رسیم این است که عقل و جهل هیچگاه در وجود انسان با هم جمع نمیشوند زیرا با هم متضادند و نتیجه ی دو سوی متضاد وجود انسان اند . دو سویه ی متضادی که ناشی از اختیار ذاتی سویه و وجه گزینی(فاقم وجهک للدین…) این وجود محقق میشود.
در روایات هم با همین مضمون داریم که ایمان هیچگاه با کفر جمع نمیشود و مادامیکه انسان اشتغال به گناه دارد روح ایمان از وجود او رخت بر می بندد.

نگاه وجودی به مرکب حقیقی و تأملی در مرکب صناعی.

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_242
#جلسه_321

? نگاه وجودی به مرکب حقیقی و تأملی در مرکب صناعی.

در تفاوت ترکیب حقیقی با اعتباری می گویند که ترکیب حقیقی یعنی جایی که وحدت حقیقی حاصل شده باشد به این صورت که از تألیف اجزاء یک امر جدیدی وراء اجزا حاصل شده باشد که دارای اثر جدیدی غیر از آثار تک تک اجزاء است، در مقابل مرکبات اعتباری آثارشان صرفاً آثار اجزاء است. (نهاية الحكمة، ص: 86)

سوال این است که به لحاظ حکمی چه زمانی از ترکیب اجزائی یک وحدت حقیقی ایجاد می شود؟
در نگاه فلسفی اشیاء حقیقی به فصل اخیرشان از هم ممتاز می شوند، یعنی زمانی از اجزاء یک حقیقت جدیدی خلق می شود که یک صورت جدید یا فصل جدید داده شود.
حالا این صورت جدید از اولین صورتی که بر هیولای اولی وارد می شود و هیولای ثانی (صورت جسمیه) را شکل می دهد شروع می شود تا صور نوعیه معدنیه و نباتیه و حیوانیه و انسانیه!
این فصل اخیر است که وحدت حقیقی می سازد و مرکب ما را یک مرکب حقیقی می کند، و در فلسفه می گوییم که تمام حقیقت شیء به فصل اخیر است، و در نگاه صدرایی فصل اخیر اساساً ماهوی نیست بلکه فصل اخیر همان نحوه وجود خاص این شیء است؛
پس مرکب حقیقی زمانی شکل می گیرد که با یک وجودی جدید مواجه بشویم، و وقتی که با وجود جدید مواجه شدیم همه اجزاء قبلی یا به صورت شأن او و یا مرتبه و قوای او در می آید.

با این نگاه در حقیقی بودن مرکبات صناعی تأمل جدی ایجاد می شود؟! در مرکبات صناعی وحدت حقیقی نداریم، هر جزء صرفاً اثر خودش را دارد، ولی یک فاعل شعوری آن ها را در جهت غایتی در کنار هم قرار داده است و با این نحوه چینش شان به غایت خود می رسد؛ اجزاء همچنان اجزا هستند، و از تألیف آن ها اثری حدیدی وراء آثار اجزاء ایجاد نکرده است، بله به خاطر وجود یک فاعل شعوری و غایتی که او دارد، از مجموع این اجزاء متشتت یک اثری گرفته می شود غیر از اجزاء، ولی آن اثر ناشی از یک وحدت حقیقی نیست!
شهید مطهری مرکب حقیقی را به طبیعی و صناعی تقسیم می کند، منتها می توانیم محور را در مرکب حقیقی ایجاد وحدت حقیقی بدانیم نه صرفاً اثر جدید، چون مرکبات اعتباری هم که نام می برند بالاخره اثری غیر از اثر تک تک دارند، مثلا لشکر واقعاً آثاری غیر از آثار اجزا هم دارد، یا خانه آثاری غیر از سنگ و گچ و … هم دارد!
لذا یک پیشنهاد دیگر این است که مرکبات اعتباری را تقسیم کنیم به اجزاء متشتت بدون غایت روشن و اجزاء منتظم با غایت مشخص! که این دومی می شود مرکبات صناعی.

تضاد عقل و جهل در جامعه

#یادداشت
#جلسه_321
#یادداشت_34
#ایمان_نیک_گفتار
#مشخصات_اسلام

?تضاد عقل و جهل در جامعه

شهید مطهری تضاد بین عقل و جهل در وجود مرکب انسانی را به عنوان یکی دیگر از مشخصات اسلام مطرح کردند، حال این پرسش را می توان طرح کرد که آیا درمورد #نحوه_وجود_جامعه هم ی توان مقوله ی تضاد درونی را مطرح کرد ؟
جناب استاد در پاسخ به این پرسش دو معنا از تضاد در جامعه را تصویر کردند:

1️⃣ تبدیل شدن یک حال متضاد به پدیده ی اجتماعی
اگر من به عنوان یک انسان یک حال متضادی دارم و می بینم این حال به دلایل مختلفی مختص به من نبوده و تبدیل به یک ذهنیت مشترک عمومی هم شده است ، اینجا می توان گفت که تضاد به نحو اجتماعی تحقق دارد. یک فرهنگی که در درونش تضاد دارد، هم امام حسین می خواهد و هم آنتالیا، هم سنتی می پسندد و هم مدرن و…

2️⃣ درگیری سلمان ها و ابوجهل ها
شما می شوی سلمان و من هم مسیر ابوجهل را طی میکنم من با شما درگیرم اگر ابوجهل ها با هم یک قشر اجتماعی درست بکنند با سلمان ها تضاد و درگیری اجتماعی دارند.

?مرحوم صفایی نیز به مقوله ی تضاد در جامعه از منظر تربیتی توجه نموده است و به همین اعتبار محیط اجتماعی را به سه دسته تقسیم می کند (انسان در دو فصل، ص: 26) :
?1. محیط بسته
گاهى محيط، محيط بسته است و يك فكر بيشتر در آن جريان ندارد. كودك از مادرش از پدرش از برادرش و از تمامى دوستان، چيزى را مى‏شنود كه در مكتب مى‏شنود و از استادانش مى‏شنود.
?2. محیط باز (متضاد)
محيط باز، محيط سرشار از تضاد و درگيرى است، محيطى است كه فكرهاى گوناگون با كودك رو به رو مى‏شوند. تو امروز از مادرت چيزى مى‏شنوى، پدر كارمند چيز ديگرى خواهد گفت، برادر دانشجوى تو نيز حرفى دارد. هر كدام از خواهرها و برادرهاى تو حرفى و برنامه‏اى دارند. در مدرسه هم با استادهاى رنگارنگ برخورد مى‏كنى كه هر كدام با قيافه‏اى، پيامبر رسالت‏هاى گوناگون هستند و مى‏خواهند در تنهايى دل تو بساط خود را پهن كنند و مى‏خواهند چيزى را به تو تحميل كنند.
?3. محيط متحرّك‏
هنگامى كه جامعه تضادهايش را حل كرد و به حركت پيوند داد، آن وقت امن اجتماعى و تسلط روانى، كار تربيت را ساده‏تر خواهد كرد. فكر مسلط و مذهب مسلط كه در عمل تجربه شده و از درگيرى‏ها سرفراز بيرون آمده، پذيرفته مى‏شود و در اين روحيه‏هاى آماده و تشنه كه از درگيرى‏ها فرسوده و خسته شده‏اند، قرار مى‏گيرد. مگر آن كه در عمل دوباره نارسايى‏ها احساس شود و شكست مكتب سابق نمودار گردد. و يا اين كه تبليغات و وسوسه‏ها با دروغ‏هاى راست و راست‏هاى دروغ و تركيب‏هاى حق و باطل، اين شكست و نارسايى را تبليغ كنند و در روحيه كودك و نوجوان بذربى‏اعتنايى و بى‏تفاوتى و سخن از مطرب و مى‏گو و راز دهر كمتر جو را سبز كنند و او را به همراهى غريزه‏هاى مشتاق و لذّت‏هاى غافل و غفلت‏هاى لذيذ به بسترهاى نرم و خوشى‏هاى كاذب بياورند. و همراه اين لذت‏هاى مخدر آنچه را كه مى‏خواهند، به او تزريق كنند و آنچه را كه نمى‏خواهند، در او بسوزانند.

تضاد عقل و جهل و سپاهیان این دو

#مشخصات_اسلام
#یادداشت
#احمد_قوی
#یادداشت_72
#جلسه_321

تضاد عقل و جهل و قضاوت در مورد انسان

? تضاد عقل و جهل و سپاهیان این دو در وجود انسان و کشمکش دائمی که بین این دو مرتبه از نفس برقرار است چه نسبتی با قضاوت ما در مورد یک شخص برقرار میکند؟
یا به تعبیر دیگر نسبت دعوای عقل و جهل با ایمان و کفر و یا توحید و شرک در وجود انسان چگونه است؟
آیا می توان اینگونه قلمداد کرد که از سویی عقل و توحید و ایمان و از سوی دیگر جهل و شرک و کفر را مساوی (مساوق؟) هم هستند یا اینکه نه مناسبات دیگری بر این حقایق انسانی برقرار است؟
آیا همچنان که در مبارزه دائمی عقل و جهل گاهی عقل جهل را به خاک انداخته و گاهی جهل موفق به عقب راندن عقل می شود مومن و کافر بودن یک شخص هم به همین نسبت دستخوش تغییر قرار میگیرد و یا اینکه نمودار کفر و ایمان نوسان بسیار کمتری نسبت به نمودار عقل و جهل دارد و تاثیر نمودار عقل و جهل بر ایمان و کفر به صورت بلندمدت قابل مشاهده است؟

? با توجه به این که تضاد عقل و جهل علاوه بر فرد در جامعه نیز قابل مشاهده است همین سوال را در مورد توصیف و تحلیل از یک جامعه نیز میتوان مطرح کرد.

تضاد درونی انسان، خواست خدا

#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مهدی_اعلایی
#یادداشت_51
#جلسه_321
.
تضاد درونی انسان، خواست خدا
.
اگر بپذیریم که انسان در زندگی خود، به دنبال لذت بیشتر است و انسان را، موجودی لذت طلب بدانیم، می ببینیم که خداوند دو نوع میل در درون انسان قرار داده. دقت در نوع چینش این دو میل، نشان از اراده الهی از وجود جدی این چالش در وجود انسان است.
خداوند یک سری امیال زود دست یافتنی، اما سطحی و با لذت کم در وجود انسان قرار داده و از طرفی دیگر، امیالی دیر دست یافتنی، اما عمیق و فوق العاده لذت بخش، در طرف دیگر.
.
اگر یک دسته از این امیال، سه ویژگی زود دست یافتنی، عمیق و لذت بسیار زیاد را، با هم داشت، مسلما انسان همین دسته لذت ها را انتخاب می کرد.
.
اما خداوند اراده کرده که انسان آزاد باشد و با اختیار خود، در این تضاد درونی، درگیر باشد. اساسا عیار انسان ها در این درگیری مشخص می شود و این انسان است که باید انتخاب کند کدام یک از این دو دسته لذت را بر می گزیند!؟! لحظه به لحظه زندگی انسان، انتخاب بین این دو نوع لذت است.
.
با این نگاه اگر به انسان بنگری، می توانی در حوزه های مختلف محصولات متنوعی برداشت کنی. مثلا در حوزه تربیت فرزند، اگر درون فرزندت نهادینه کنی که اگر لذت های سطحی و زودگذر عبور کردی، به لذت های عمیق و ماندگار می رسی، آنگاه گام بسیار بزرگی در تربیت او برداشته ای …

توبه راهی برای بازگشت به مسیر فطرت

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#محمد_حسین_خانی
#یادداشت_103
#جلسه_320

?توبه راهی برای بازگشت به مسیر فطرت

وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ
(تحریم/8)

در بحث حقانیت به پیروزی حق بر باطل گفتیم که این گزاره یک امیدی ایجاد می کند
توبه نیز یک باب مفتوحی است برای برگشت به مسیر سعادت
برای همه انسان ها با هر مرتبه از پستی و گناه
از فرعون گرفته تا قتله کربلا
این یکی از ویژگی های دین عزیز اسلام است که برای بدترین انسان ها راهی قرار داده برای سعادت
این توبه یکی از مولفه های قدرتمند در بحث نظریه سعادت در اسلام است
یعنی اسلام برای شقی ترین فرد عالم هم اگر متحول شود و بخواهد راه برای بازگشت هست
مثال های این ادعا در اسلام زیاد است
از افرادی که به اهل بیت جسارت می کردند و بعد توبه می کنند و ملازم امام می شوند تا حر

پس توبه یکی از اصول امید آفرین شریعت است

❗️اما همان اندازه که اعتقاد به حقانیت می تواند مضر باشد توبه هم با تقریر اشتباه می تواند عامل اباحی گری شود
می تواند با سوف سوف کردن انسان را در دام گناه بیاندازد.

لذا یک نکته که درباره تمام گزاره های اسلامی صادق است نوع تقریر است
از دل تقریر این گزاره های واحد
اسلام آمریکایی و اسلام ناب بیرون می آید
اسلام آمریکایی همین گزاره های اسلامی است اما با تقریری انحرافی

توبه مشخصات اسلام یا مختصات انسان؟!

بسم الله الرحمن الرحیم
#یادداشت
#مشخصات_اسلام
#مجتبی_امیری
#جلسه_320

??توبه مشخصات اسلام یا مختصات انسان؟!

?إلهی ألْبَسَتْنی الخَطایا ثَوْبَ مَذَلَّتی

?توبه یعنی چه؟ریشه توبه در کدام ویژگی انسان است؟ آیا این ویژگی ریشه در مشخصات اسلام دارد یا در مشخصات انسان؟

?توبه یکی از مختصات انسان نسبت به حیوانات است، یعنی انسان بسیاری ممیزات و کمالات و استعدادهای عالی دارد که هیچ کدام از آنها در حیوانات وجود ندارد. یکی از این استعدادهای عالی در انسان مسئله توبه است.

?اگر با دقت به مسئله توبه نگاه میکنیم متوجه می شویم این ویژه ریشه در فطرت انسان دارد و از این جهت که همه انسان ها مخلوق خداوند هستند و فطرت از ارکان وجودی هر انسانی است که خداوند آن را وسیله تقرب و هدایت به کمالات انسانی قرار داده است و به همین جهت توبه را با یک واسطه میتوان از مختصات انسان دانست که البته اسلام به عنوان یک دین فطری برای سعادت بشری به این نعمت الهی برای بازگشت به فطرت امتیاز ویژه ای قائل شده است و لذا از جهت دیگر میتوان گفت: توجه دادن به استعداد توبه از مشخصات اسلام است

?«توبه» عبارت است از یک نوع انقلاب درونی، نوعی قیام، نوعی انقلاب از ناحیه خود انسان. این جهت، از مختصات انسان است. گیاه تغییر مسیر می‏دهد ولی علیه خودش قیام نمی‏کند، نمی‏تواند قیام بکند، این استعداد را ندارد. در انسان استعداد شگفت‏انگیزتری هست و آن اینکه از درون خویش بر علیه خودش قیام می‏کند. توبه یعنی آن قیام درونی، اینکه مقامات عالی وجود انسان علیه مقامات دانی وجود او که زمام امور این کشور داخلی را در دست گرفته‏اند، یک مرتبه انقلاب می‏کنند، همه اینها را می‏گیرند و به زندان می‏اندازند و خودشان با قوا و جنود و لشکریان زمام امور را در دست می‏گیرند. این حالت و شکل در حیوان و نبات وجود ندارد.

توبه در زیست شیعی

#امید_فشندی
#یادداشت_185
#جلسه_320
#مشخصات_اسلام

? توبه در زیست شیعی
? شریعت، شفاعت و توبه

توبه در حیات مذهبی شیعیان چندان مسئله و مورد توجه نیست، چراكه مانند بسیاری از امور دیگر، جای‌گزینی برای آن نشانده شده: شفاعت

توبه به ارتباط میان انسان و خدا بازمی‌گردد و گرچه به حق‌الله منحصر نیست، اما اساسِ توبه بر ارتباط مستقیم انسان با خدا برپاست.

اما #شفاعت – حداقل آنگونه كه در فرهنگ غالب شیعی مطرح است – راه میانبری است كه حتی توبه را هم دور می‌زند و بدون ارتباط مستقیم با خدا، می‌توان ….

 

دستم به قلم نمی‌رود كه ادامه بدم … وگرنه خون دل كم نیست كه جوهر كنم در رگ‌های قلم.

#یاد_داشت
#یاد_بدار
#یاد_ندادند
#یاد_بدید
#درد_داشت
#درد_دارم

سهل کردن مفاهیم دینی و خطر سکولاریسم!

#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_241
#جلسه_320

? سهل کردن مفاهیم دینی و خطر سکولاریسم!

تبیین مفاهیم دینی بسیار ظریف و حساس است، به عبارتی مفاهیم دینی مثل شمشیر دو دو لب می ماند؛ از هر طرفی که افراط یا تفریطی صورت بگیرد ممکن است کار را خراب کند.
از طرف دیگر چون بیشتر مفاهیم دینی در لایه مصادیق دارای شدت و ضعف هستند، یعنی از مصادیق بسیار سهل تا مصادیق بسیار سخت گیرانه را شامل می شوند، اینکه به چه صورتی بیان شود که به نفع مصادیق سهل یا سخت تمام نشود کار را دشوار تر می کند.

وقتی حقیقت توبه را قیام عیله خود و بازگشت از راه اشتباهی که در آن هستیم معنا کنیم، بعد که وارد مصادیق شویم بگوییم که هم برگشت از کفر است و هم برگشت از گناه و هم برگشت از هر نوع باطلی و هم برگشت از هر نوع توجه به غیر حقی انگار داریم به مراتب کار را سخت تر و سخت تر می کنیم، برخی بیانات دینی هم تقویت کننده این نگاه سخت گیرانه است، مثل حکمت 417 نهج البلاغه که می گوید:
«وَ قَالَ (عليه السلام) لِقَائِلٍ قَالَ بِحَضْرَتِهِ “أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ”: ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ، أَ تَدْرِي مَا الِاسْتِغْفَارُ؟ الِاسْتِغْفَارُ دَرَجَةُ الْعِلِّيِّينَ وَ هُوَ اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَى سِتَّةِ مَعَانٍ: أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلَى مَا مَضَى، وَ الثَّانِي الْعَزْمُ عَلَى تَرْكِ الْعَوْدِ إِلَيْهِ أَبَداً، وَ الثَّالِثُ أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى الْمَخْلُوقِينَ حُقُوقَهُمْ حَتَّى تَلْقَى اللَّهَ أَمْلَسَ لَيْسَ عَلَيْكَ تَبِعَةٌ، وَ الرَّابِعُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى كُلِّ فَرِيضَةٍ عَلَيْكَ ضَيَّعْتَهَا فَتُؤَدِّيَ حَقَّهَا، وَ الْخَامِسُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى اللَّحْمِ الَّذِي نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ فَتُذِيبَهُ بِالْأَحْزَانِ حَتَّى تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ وَ يَنْشَأَ بَيْنَهُمَا لَحْمٌ جَدِيدٌ، وَ السَّادِسُ أَنْ تُذِيقَ الْجِسْمَ أَلَمَ الطَّاعَةِ كَمَا أَذَقْتَهُ حَلَاوَةَ الْمَعْصِيَةِ؛ فَعِنْدَ ذَلِكَ تَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ.» نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 550-549

خطری که در این تقریر بسیار سختگیرانه و بیان فرد اعلای یک مفهوم وجود دارد این است که آن مفهوم را از دسترس عموم خارج کند و تبدیل به امری کند که فقط افراد خیلی خاص می توانند چنین کاری را انجام بدهند و لذا عملاً توبه حقیقت توبه که بازگشت از مسیر اشتباه و خلاف شرع است را با همین سخت گیری به محاق ببریم.

از طرف دیگر نیز بیان مفاهیم دینی به صورت بسیار حداقلی بیان کردن و فرد حداقلی آن را به جامعه نشان دادن علی رغم اینکه به نظر می رسد وصول به این مفهوم را بسیار سهل می کند و از این به بعد باید مدام اتفاق بیفتد، ممکن است باعث شود که حقیقت آن از میان برود.
مثلا در همین مثال توبه اگر بگوییم چون حقیقت توبه یعنی بازگشت به خدا و شما هر کار خیری که انجام بدهید آن کار یعنی بازگشت به خدا پس همین که بلند می شوی نماز می خوانی یعنی داری توبه می کنی، همین که یک صدقه می دهی یعنی داری توبه می کنی و … اولاً باعث می شود که مفاهیم دینی کاملاً در هم قاتی شوند، و دیگر مرز دعا و توکل و ایثار و … با توبه روشن نباشد، ثانیاً باعث سبک گرفتن و جدی نگرفتن آن حقیقت دینی توسط افراد می شود.
به نظر می رسد که برخی افراد و جریاناتی که به تساهل و تسامح در دینداری کشیده شده اند و عملاً خروجی دعوت دینی آن ها به جای توسعه دینداری دارد به توسعه سکولاریسم با ظاهر نسبتاً مذهبی کشیده می شود، از همین نقطه آسیب خورده اند. یعنی خواسته اند که آن تقریرهای سخت گیرانه را رقیق کنند تا دور از دسترس جامعه نباشد، نمی دانستند که از یک سطحی بیشتر که رقیق کنی حرف تو با حرف بقیه قاتی می شود و مفاهیم دینی با هم مرزهایشان به هم می ریزد و ذهن جامعه غیرت دینی اش را نسبت به مفاهیم دینی از دست می دهد؛ و لذا خروجی کارشان بیشتر به بی تفاوتی در برابر دینداری سفت و محکم و تبدیل شدن افراد به موجوداتی که ممکن است یک سری خوبی های حداقلی را داشته باشند ولی چون مدام با تقریرهای رقیق شده مواجه بودند، بسیار شل و سطحی دیندار هستند.
اینکه دین برای حقایق مختلف مناسک مختلف طراحی کرده است، برای همین است که این مناسک متعدد بروزات و ظواهری برای آن حقایق باشد؛ معمولاً کسانی که مفاهیم دینی را رقیق می کنند با مناسک خوب نیستند، دلیلش هم همین است که یک میلی به باطنی گری آن هم از نوع بی توجهی یا کم توجهی به ظواهر دارند؛ در حالی که باطن اگر نیاید و خود را در یک چهره ظاهری جاری نکند بسیار مستعد انحراف است.
البته که تأکید بیش از حد بر ظاهر نیز ممکن است جامعه را از باطن محروم کند.
.

توبه یعنی بازگشت به فطرت

#یادداشت
#مشخصات_اسلام

#حامد_خواجه
#یادداشت_107
#جلسه_320

⭕️توبه یعنی بازگشت به فطرت

شهید بزرگوار برای ورود به بحث توبه از فطرت شروع می‌کنند و همچنین مشخصه‌ای که مربوط به توبه است را در پی‌ مشخصه‌های فطرت می‌آورند. از طرفی می‌توان گفت با توجه به این که همه‌ی انسان‌ها دارای فطرت هستند، پس امکان استعداد توبه در همه‌ي انسان‌ها وجود دارد حتی در پلید‌ترین انسان‌ها و فرعون را که مصداق تام طغیان است به عنوان نمونه می‌آورد که امید توبه در او هم هست.
از طرف دیگر می‌توان اینگونه به بحث نگاه کرد که توبه راه رسیدن به فطرت انسانی است. فطرتی که در حجاب است باید با توبه پرده حجاب آن را درید. حال هر مقدار این حجاب غلیظ‌تر باشد، نیاز به توبه شدید‌تری دارد. اگر در پرستش از فطرت خود دور شده است و غیر از خدا را می‌پرستد، باید با توبه به فطرت خود بازگردد و روی به سمت خدا بیاورد و اگر گرفتار گناهان است و با گناهان مانع رسیدن به فطرت خود می‌شود باید با توبه از گناهان به فطرت خود نزدیک شود و اگر گرفتار رذائل اخلاقی است باز هم باید از این رذائل که فطرت انسانی با آن‌ها سازگاری ندارد، توبه کند و در مرتبه‌های بالا‌تر باید از این که به غیر خدا توجه داشته است توبه کند.
در تمام این موارد باید بازگشت به سمت فطرت داشته باشد و توبه یعنی بازگشت به سمت فطرت خویش و این بازگشت براساس میزان غفلتی که از فطرت خود دارد، متفاوت است.