#يادداشت
#مشخصات_اسلام
#عقيل_رضانسب
#يادداشت_249 (بخش چهارم)
#جلسه_327
💠 تقریر نظر حضرت آیت الله مصباح یزدی (ره) در مورد نحوه وجود جامعه!
❇️ مفاهیم مورد نیاز برای فهم بحث هویت مستقل داشتن یا نداشتن جامعه
4️⃣ اصالت
🔷 سه معنای اصالت جامعه یا فرد در علوم اجتماعی
1️⃣ «اصالت» بهمعنای حقوقی
🔺 مقصود این است که آیا اولویت و تقدم ازآنِ حقوق و مصالح جامعه باید باشد یا ازآنِ حقوق و مصالح فرد.
🏷 «اصالت جامعه» بهمعنای حقوقیاش، چیزی جز اولویت و تقدم حقوق و مصالح اکثریت افراد جامعه، بر حقوق و مصالح اقلیت نیست؛ و «اصالت فرد» نیز جز بهمعنای تقدم حقوق و آزادیهای فردی نیست
2️⃣ «اصالت» بهمعنای روانشناختی اجتماعی
🔺فرد انسانی، براثر زندگی اجتماعی، بهشدت تحتتأثیر و نفوذ عمیق و همهجنبه جامعه واقع میشود و در همه ابعاد و وجوه حیات خود، از آن متأثر و منفعل میگردد. جامعه، بااستفاده از دو نیروی قاهر «ارتباطات اجتماعی» و «باورداشتهای مشترک»، فرد را میپرورد و تربیت میکند و او را صاحب شخصیتی خاص میسازد. فرد انسانی بهندرت برخلاف جهت آب، شنا میکند و جوّ اجتماعی حاکم و افکار عمومی را نادیده میگیرد. پس، میتوان گفت که «جامعه» اصل است و «فرد» فرع و تابع آن.
🏷اولاً: جامعه تنها عامل تکوین شخصیت فرد نیست، بلکه عوامل دیگری ازقبیل «وراثت» نیز دستاندرکارند.
🏷ثانیاً: تأثیر و نفوذ عوامل سازندۀ شخصیت، بههیچروی اختیار و ارادۀ آزاد فرد و سهم عظیم و سرنوشتساز آن را نفی نمیکند.
🏷 ثالثاً: از «اصالت» روانشناختی جامعه هرگز نمیتوان «اصالت» فلسفی آن را استنتاج کرد؛ و این کاری است که بسیاری از متفکران اجتماعی کردهاند.
3️⃣ «اصالت» بهمعنای فلسفی
🔺آیا فرد وجود حقیقی عینی دارد و جامعه وجود اعتباری، یا جامعه وجود حقیقی دارد و فرد وجود طفیلی و تبعی، یا هردو وجود حقیقی دارند.
🔺غرض اصلی ما در این بخش پرداختن به همین مسئلۀ بسیار مهم است.
🔹 مدعای بسیاری از جامعهگرایان، اگر به زبان فلسفی ترجمه شود، این است که از اجتماع افراد انسانی، مرکبی حقیقی، بهنام «جامعه» پدید میآید، که طبعاً آثار و خواصی دارد که در هیچیک از آدمیان، قابل مشاهده نیست. بهعبارتدیگر، انسانها وقتی گرد هم میآیند تا زندگیای را آغاز کنند و کارهای جمعی و عواید و منافع آن کارها را درمیان خود تقسیم کنند، «ماده»ای میشوند برای یک «صورت» جدید بهاسم «جامعه»
❇️ رد شخصیت و هویت مستقل داشتن جامعه
1️⃣ رد اینکه: اعتقادات، عواطف و افعال و انفعالات واحد دال بر روح جمعی واحد است
✅ تقریر: اعتقادات، عواطف، و افعال و انفعالات واحد، دال بر وجود یک روح جمعی واحد است که همه افراد را در تسخیر و تصرف خود دارد. همین روح جمعی، ملاک وجود حقیقی برای جامعه میباشد.
❌ رد: وحدتی که به اعتقادات، عواطف، و افعال و انفعالات مشترک افراد یک جامعه نسبت داده میشود، مفهومی و ماهوی است، نه وحدت شخصی؛ و حالآنکه آنچه با «وجود حقیقی» مساوی است و دال بر آن تواند بود، «وحدت شخصی» است، نه وحدت مفهومی. هر پدیدهای که درمیان افراد یک جامعه اشتراک دارد، به شمارۀ آن افراد، دارای وجودهای شخصی متعدد خواهد بود؛ و اگر وحدتی به آن نسبت میدهیم وحدت مفهومی است،
2️⃣ رد اینکه: جامعه موجودی حقیقی مرکب از راه و رسم های عمل، احساس و اندیشه که همگی بیرون از افراد اجتماعی هستند
✅ تقریر: هر فرد انسانی، وقتیکه وظیفه یا تعهدات خود را بهجای میآورد، تکالیفی را اجرا میکند که خارج از او، در قوانین و آدابورسوم، وجود یافته و تعیین شدهاند. … وجود تکالیف و الزامات اجتماعی و باورها و آیینهای دینی و مذهبی پیشاز وجود یافتن فرد، بهمعنای وجود آنها در خارج از وجود اوست. نتیجه میگیریم که اینگونه امور نهتنها در خارج از یک فرد، بلکه در خارج از همه افراد وجود دارند. … «جامعه» موجودی است حقیقی که مرکب است از همین راه و رسمهای عمل، اندیشه و احساس که همگی در بیرون از افراد اجتماعاند.
❌ رد: وجود داشتن تکالیف و الزامات اجتماعی پیشاز وجود یافتن فرد، جز بهمعنای وجود داشتن آنها در اذهان کسانی که نسبت به آنها عالماند، نیست. بهتعبیردیگر، هر تکلیف و الزام اجتماعی، به شمارۀ افرادی که از آن آگاهی دارند وجود شخصی دارد، … وقتیکه فردی از فلان تکلیف بیخبر است و سپس ازطریقی، مثلاً از راه مطالعۀ مجموعه قوانین یا رجوع به قانونشناسان و حقوقدانان، نسبت بدان عالم میشود صورت ذهنی جدیدی مییابد که تاکنون فاقد آن بود، … چیزی که از قلمرو علم یک کس بیرون است، ضرورتی ندارد که از قلمرو علم همگان خارج باشد.
از این مطلب مسلم نمیتوان نتیجه گرفت که موجود حقیقی دیگری، بهنام «جامعه» هست که واضع همه احکام و مقررات حاکمبر افراد و عالم بهجمیع آنهاست.