نقش و وظیفه نخبگان در هدایت فکری جامعه

حضرت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) می فرمایند:
«لا تصلح عوامّ امّتی إلّا بخواصّها.» قيل:«ما خواصّ امّتك يا رسول اللّه؟» فقال:«خواصّ امّتی أربعة: الملوك، و العلماء، و العبّاد، و التجّار.»
عوام امت مرا جز خواص اصلاح نكند، پرسيدند: خواص چه كسانى هستند؟ فرمود: چهار دسته: سلاطين، علما، عبادت كنندگان، و تجار. (تحریر المواعظ العددیه ، على مشكينى‏ ۳۳۶)
همانگونه که در روایت فوق حضرت ۴ داشته از اقشار جامعه را به عنوان خواص ذکر می کنند و می فرمایند عوام امت به اصلاح این ۴ گروه اصلاح می شوند. این ۴ گروه، دارای ۴ عنصر قدرت، علم، معنویت و ثروت هستند و از طریق جایگاهی که به وسیله این ۴ دارایی کسب کرده اند، در جامعه تأثیر می گذارند.
«نخبگان یک ملّت تأثیر خودشان را در سرنوشت کشورشان آن وقتی میتوانند نشان دهند که آزمایشهای دشوار پیش بیاید.» ۱۳۸۵/۰۸/۱۸
«در آن شرایطی که مردم تحلیل ندارند و به سردرگمی مبتلا می شوند، نخبگان و خواص جامعه هستند، که مردم را از آن شرایط سخت عبور می دهند.»
همچنین «ایجاد یك فكر، یك گفتمان، یك جریان فكری در جامعه، به دست خواص جوامع است؛ به دست اندیشمندان جامعه است؛ آنها هستند كه میتوانند فكر ملتها را به یك سمتی هدایت كنند كه مایه ی نجات ملتها شود؛ همچنان كه خدای نخواسته میتوانند به سمتی ببرند كه مایه ی بدبختی و اسارت و تیره روزی ملتها شود. این دومی متأسفانه در طول هفتاد هشتاد سال اخیر در برخی از كشورها، از جمله در كشور خود ما اتفاق افتاد.» ۱۳۹۱/۰۹/۲۱
اما «بر طبق فرمایش مولای متقیان، آن جایی که بین خواست نخبگان و خواست مردم – عامهی مردم – تعارض وجود دارد، خواست عامه ی مردم مقدم است؛ این همانی است که در نامه ی معروف حضرت و فرمان معروف حضرت به مالک اشتر، به این معنا تصریح شده؛ اما همیشه از این قبیل نیست. گاهی نخبگان نظرات اصلاحیای دارند که بایستی از اینها استفاده کرد.» ۱۳۸۷/۰۶/۰۲
به دلیل این نقش بی بدیل خواص، «هدف و آماج توطئه های دشمن، خواص است.» ۱۳۸۸/۰۷/۰۲
چرا که «شک خواص، پایه ی حرکت صحیح جامعه ی اسلامی را مثل موریانه از بین می برد.» ۱۳۸۸/۰۹/۲۲

اما آخرین نکته ای که در این یادداشت به آن می پردازیم، این است که نخبه باید نخبگی خود را، در خدمت تاریخ، آینده و ملّت خود قرار دهد. «وقتى فهمیدیم که این استعداد نخبگی یا این همّت مطالعه و تحقیق از کجا آمده است، میفهمیم که کجا باید خرج شود، در کجا باید هزینه شود. خداى متعال معیّن فرموده است: هُدًى لِلمُتَّقین. اَلَّذینَ یُؤمِنونَ بِالغَیبِ وَ یُقیمونَ الصَّلوةَ وَ مِمّا رَزَقنهُم یُنفِقون؛ باید انفاق کنید؛ این رزق الهى است به شما، این رزق را باید انفاق کنید. انفاق رزق فقط این نیست که انسان پولى از جیبش در بیاورد و به یک مستمندى بدهد. این رزق بالاترى است، رزق باارزشترى است، انفاق آن هم باارزشتر است، باید این را انفاق کنید. انفاق رزقِ دانش این است که آن را در خدمت جامعه قرار بدهید؛ در خدمت تاریختان، در خدمت آیندهتان، در خدمت ملّتتان قرار بدهید. اینها تکلیف نخبگى را روشن میکند. انفاق این رزق به این است که آن را در راه خدا خرج کنید؛ براى خیر بندگان خدا مصرف کنید. منّتى هم نباید داشت – این را هم به شما عرض بکنیم – درست است که شما این رزقى را که خداى متعال به شما داده، صرف کسانى میکنید که عامّهى مردمند امّا خود شما هم از محصول کار و خدمت عامّه ى مردم به طور دائم برخوردارید دیگر؛ این بده بستان است. همین نانى که شما می خورید، این لباسى که شما می پوشید، این وسیله اى که از آن استفاده می کنید و با آن رفت و آمد می کنید، اینها محصول دست کیست؟ محصول دست همین کسانى است که اسم نخبه روى آنها نیست؛ آنها دارند به شما خدمت می کنند به نوعى؛ شما هم باید به آنها خدمت کنید به نوعى؛ نخبه این است. اگر چنانچه این انفاق انجام گرفت، آنوقت هدایت الهى و کمک الهى هم دنبال آن است. ببینید، در همین آیهى شریفه: هُدًى لِلمُتَّقین؛ این کتاب، به متّقین هدایت اهدا میکند. متّقین چه کسانى هستند؟ همان الَّذینَ یُؤمِنونَ بِالغَیبِ وَ یُقیمونَ الصَّلوةَ وَ مِمّا رَزَقنهُم یُنفِقون. وقتى شما این انفاق را انجام دادید، جزو کسانى هستید که مشمول هدایت الهى خواهید شد؛ این هدایت، هم در زمینهى افزایش نخبگى است، هم در زمینه ى توفیق در نوع هزینه کردن این نخبگى است؛ هدایت می کند خداى متعال. هدایت موجب می شود در هرجایى که خلأیى وجود دارد که شما می توانید آن خلأ را پر کنید، آنجا حضور پیدا خواهید کرد؛ میدان فرق نمی کند.» ۱۳۹۳/۰۷/۳۰

جهت مطالعه بیانات رهبری در مورد نخبگان به این لینک مراجعه کنید :
https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=1429

عاقبت به خیری 2

بسم الله الرحمن الرحیم

اساسا عاقبت را می توان به نوعی پیش بینی کرد؟ و یا استشمامی از آن داشت؟

شاید پاسخ منفی باشد، و برای آن بتوان شواهد قابل توجهی ارائه کرد، مثلا منقول است که حضرت امیرالمومنین(ع) نگران عاقبت به خیری خویش بوده اند و در زمانی که پیغمبر اکرم(ص) در مورد کسی که ایشان را به قتل میرساند با ایشان صحیت میکنند، سوال ایشان از پیامبر(ص) چیزی به این مضمون است که آیا در آن زمان من در طریق حق هستم؟

و شاید حتی عبارت «فزت ورب الکعبه» نیز دلالت بر رفع نگرانی ایشان با وقوع شهادتشان داشته باشد.

و یا شاید اینکه منقول است حضرت علی اکبر(ع) در هنگام خروج از مدینه وقتی پدرشان(ع) آیه ی استرجاع تلاوت میکنند از ایشان میپرسند چرا این آیه را تلاوت کردید و ایشان از اینکه این سفر منتهی به قتلشان خواهد شد خبر میدهند، سپس حضرت علی اکبر ع عرض میکنند «اولسنا علی الحق؟» نیز اشعار به همین مطلب داشته باشد.

اما چگونه میتوان تلاش کرد تا از عاقبت به شری مصون ماند؟ محافظت بر بودن در طریق مطلوب چگونه است؟
عاقبت به خیری شامل هر نوع بودن در طریق حق میشود؟ یا مثلا حتی تنزل هم میتواند مصداق عدم عاقبت به خیری باشد؟
در لسان عرف به چه پایانی عاقبت به خیری و به چه پایانی عاقبت به شری گفته میشود؟

آزاداندیشی، یک فرهنگ عمومی یا یک ملاحظه نخبگانی ؟

بعد از مطالعه گزارشی از “نظام نامه هیئت حمایت از کرسی های آزاداندیشی” که در کتاب “آزاداندیشی در ساخت تفکر” ذکر شده بود، نکاتی به نظر رسید که در زیر ذکر میشود :
1- یک نکته قوت آن است که دقت های فوق العاده ای در تنظیم متن آئین نامه ها صورت گرفته و سعی شده تا تمام ریزه کاری های مطلوب به نوعی در آئین نامه ها بگنجند. معنا و مفهوم آزاداندیشی و جایگاه آن نیز به خوبی در بند های آئین نامه ها گنجانده شده است.
2- یک نکته دیگر فضای علمی و نخبگانی متن است. این مطلب از آن جهت که نگاه را روی نخبگان متمرکز میکند هوشمندانه و شایسته است، زیرا تا نخبگان یا لااقل بخشی از نخبگان یک جامعه پای کار یک گفتمان نباشند، عملیاتی نخواهد شد.
اما با ملاحظه دو نکته این مطلب نقطه ضعف بشمار خواهد رفت :
نخست آن که هیچ مرکزی عهده دار نشر آزاداندیشی بین عامه مردم نیست. وزارت علوم مخاطب مخصوص خودش را دارد و حوزه های علمیه نیز به همین ترتیب. هیئت حمایت نیز همان دو قشر نخبگان و اساتید و نظریه پردازان حوزوی و دانشگاهی را مخاطب آزاداندیشی قرار داده و برای ایشان آئین نامه طرح نموده است.
البته شاید گفته شود که این از آن باب است که اگر نخبگان قوم پای در عرصه آزاداندیشی بگذارند عموم جامعه نیز متاثر از ایشان، آرام آرام اینگونه خواهد شد.
نکته دوم : تبعیت مردم از نخبگان خود به خود اتفاق نمی افتد. باید عزم و اراده ای در نخبگان نباشد، عزم و اراده نیز پس از شناخت و معرفت پدید می آید. شاید لازم بود تا بجای اینکه نخبگان را مجری ایده آزاداندیشی در نظر بگیریم، لااقل گروهی از آنان را گفتمان ساز و به نوعی مبلغ آزاداندیشی بدانیم و همچنین فحوای آزاداندیشی را برای آنها واضح کنیم. فرهنگ جامعه ممکن است در حوزه و دانشگاه تولید شود، اما آنچه توسط گروهی فهم شده و فقط در حوزه و دانشگاه مصرف میشود هرگز فرهنگ جامعه نیست و نخواهد بود.

منطق بعنوان تنها معیار آزاداندیشی

آزاداندیشی را مساوی با رهایی از هرگونه قید و محدودیت و چارچوب به جز عقل و منطق دانستیم.
طبیعتا گفتگوها و پویش های فکری فراوانی را نیز در موضع قبل از این تعریف و زمینه های آن و همچنین در موضع پس از ان تعریف و نتایج و ثمرات آن میتوان به راه انداخت.
اما پس از تعریف، و پس از اذعان به حسن و مطلوبیت آزاداندیشی، پرسش دیگری در مقام عینیت مطرح خواهد شد ؟
آیا اساسا هر موضوعی صلاحیت اینکه مورد آزاداندیشی قرار بگیرد دارد ؟ به عبارت دیگر میتوان گفت بعضی موضوعات شأن آزاداندیشی دارند و برخی دیگر اینطور نیستند ؟ آیا در انتخاب موضوع برای آزاداندیشی آزاد هستیم یا اینکه اینجا قواعد محدود کننده ای وجود دارد ؟
پاسخ ابتدایی که به ذهن میرسد این است که با توجه به تعریف ما، در این مقام نباید هیچ محدودیتی وجود داشته باشد، زیرا ما تنها قیدی که برای اندیشه به رسمیت شناخته ایم، تبعیت از منطق بود. منطق نیز در مقام اندیشه چیزی جز ملاحظات روشی جهت جلوگیری از مغالطه ارائه نمیکند و در مقام انتخاب موضوع اندیشه علی الظاهر پیشنهادی ندارد !
اما دقیق تر این است که بگوییم خود فرایند انتخاب موضوع نیز اندیشه است. علاوه بر آن نه منطق و نه اندیشه هیچکدام منحصر به قواعد برهان نیستند. منطق برای صناعات بشری خمسه قواعد ارائه میکند و به نظر میرسد خطابات و جدل نیز همراه با برهان در دایره اندیشه وارد شوند.
اساسا با همین توضیح است که پای اندیشه به فراتر از برهان باز میشود و تفاوت خود با فلسفه را نشان میدهد.
در نتیجه فرایند تائید صلاحیت موضوعات آزاداندیشی میتواند بصورت منطقی پیش برود و این منطق لااقل استدلال های جدلی را نیز داخل در موضوعات دارای شأن اندیشه مینماید.
درباره روش اندیشه نیز همین مطالب را میتوان تکرار کرد و اذعان نمود که روش اندیشه اعم است از روش برهان و جدل و بلکه مواردی دیگر
لذا در مقام آزاداندیشی که مقید به منطق است میتوان مشهورات را نیز دارای حجیت دانست.
اگر مشهورات را بعنوان بخشی عمده از روش آزاداندیشی بشمار بیاوریم، فضای آزاداندیشی دگرگون خواهد شد و ثمرات متنوعی را میتوانیم مشاهده کنیم.
یکی از این ثمرات این است که میتوان گفت: میشود آزاداندیش بود و در عین حال تقلید نمود زیرا کسب تخصص مانع روند روزمره زندگی فرد خواهد شد. گفتن این گزاره هم خارج از چارچوب آزاداندیشی نیست.

حفاظت شده: ظهور اسم آزاداندیشی

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

آزاد اندیشی پدیده‌ای گفتمان‌ساز!

بسم الله الرحمن الرحیم
آزاد اندیشی پدیده‌ای گفتمان‌ساز
برای ما فرهنگ پدیده ای بسیار جدی است. شاید برای کسانی که دغدغه اجتماعی دارند مهم ترین مسئله است. بقول حضرت آقا فرهنگ مانند اکسیژن است و در آن تنفس میکنیم. فرهنگ برای انقلاب ما اصالت دارد. در واقع ما از تمام ظرفیت های سیاسی، اقتصادی و امنیتی و … استفاده می کنیم تا فرهنگ را بهبود بخشیم.
یکی از بهترین راه ها و روش های فرهنگ سازی ایجاد گفتمان است. در واقع یکی از قاهرترین مسیرهای فرهنگ سازی، گفتمان سازی ست. ما با ایجاد یک گفتمان قدمی بزرگ برای تبدیل شدن آن موضوع به فرهنگ عمومی برداشته ایم. اما گفتمان سازی در یک موضوع و اینکه یک معرفت را تبدیل به مطالبه و زمزمه در بین مردم کاری بسیار زمان بر و پر زحمت است.
زمان بر بودن و پرمشغله بودن گفتمان سازی نشان از آماده نبودن بستر برای این پدیده می باشد. به نظر یکی از بهترین و شاید بهترین بستری که می توان در آن گفتمان سازی کرد زمانی ست که آزاداندیشی بین مردم تبدیل به گفتمان شده باشد. در بستر آزاداندیشی و حقیقت طلبی گفتمان سازی بسیار راحت تر و سهل تر است چرا که مردم دنبال حقیقت هستند و این حقیقت است که جلوه گری می کند.

نخبگی و فرهنگ سازی

بسم الله الرحمن الرحیم

گاهی حوادث فرهنگ میسازند
گاهی اقشار کمتر تاثیرگذار با انجام یک سری اعمال در طول مدت مثلا ده سال یک مساله را تبدیل به فرهنگ میکنند مثلا جشن تکلیف میگیرند

لزوما هم حضور نخبگان و پیشتازی نخبگان در آن نیست…

اماطبیعت فرهنگ سازی چگونه است؟ نقش آفرینی نخبگان در فرهنگ سازی چیست و چه میزان است؟

در فرمایش استاد آمده است که «برای شکل گیری یک فرهنگ باید نخبگان جامعه تصمیم قاطعی درباره ی مرتبت آن و میزان نیاز جامعه به آن بگیرند.»

در این میان دقت در تعریف نخبه هم مساله ی مهمی است.

به نظر میرسد نخبگی مورد نیاز برای فرهنگ سازی تناسب زیادی با سطح کار فرهنگی مد نظر دارد؛ کار فرهنگی در سطح ملی با کار فرهنگی در سطوح دیگر بالطبع و بالتبع سطوح متفاوتی از نخبگی را طلب میکند. اما اگر محل بحث ما در مورد اقدامات فرهنگی در سطح ملی است پس باید گفت نخبه فرهنگی کسی است که بتواند از منظر صلاحدیدهای اندیشه ی اجتماعی و اندیشه ی راهبردی و با اشراف کافی بر صحنه (ی فرهنگی و…) یک تشخیص بدهد و آن را توصیه و تجویز کند. ( به همین نسبت، صلاحدیدهای مورد نیاز برای کارهایی در سطوح خرد تر نیز لازم هستند)

 

عاقبت به خیری

بسم الله الرحمن الرحیم

مسیر عاقبت به خیری و عاقبت به شری را چگونه میتوان مورد رصد و ارزیابی قرار داد؟
من البته نمیخواهم اقای نصیری را از این منظر که عاقبت به خیر شده اند یا نشده اند قضاوت کنم، چرا که ایشان قطعا هنوز به عاقبت زندگی شان نرسیده اند، اما به نظر میرسد شرایط فعلی شان در قیاس با شرایط گذشته شان تغییر اساسی کرده است که ما وضعیت جدیدشان را نمیپسندیم و فکر میکنیم این وضعیت از لحاظ معیار های اسلامی قابل نقد است.

این واقعه انسان را در فکر فرو میبرد که مساله ی عاقبت به خیری را چگونه باید پیگیری نمود؟

امروز در رزنامه جوان به اقای نصیری انتساب داده بود که گفته است وقتی در سال ۷۶ به خاطر افشای فساد وزارت پست و تلگراف دادگاهی شد، انتظارش این بود که رهبر انقلاب کل قوه قضائیه را محاکمه کند و، چون نکرد، آنجا بود که از رهبری بریده و جدا شده است!

آقای علیزاده هم تحلیلش این بود که پشت سر همه ی این حرفهای قابل نقد اقای نصیری یک چیز نشسته آن هم بغض سید علی خامنه ای است.

شاید مساله ی حب حضرت آقا و رابطه ی قلبی با ایشان یکی از مهم ترین مسائل تعیین کننده در این راستا باشد.

یادم افتاد که شهید سلیمانی نیز فرمود : والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت بخیری رابطه ی قلبی و دلی با این حکیمی است که سکان این انقلاب را در دست گرفته است …

 

آیا آزاداندیش می تواند مؤمن باشد؟

اگر خود را آزاداندیش بدانیم و آمادگی داشته باشیم برای اینکه سخنان جدید و نو را پذیرفته و طبق آن دستگاه شناختی و ادراکی خود را اصلاح کنیم، آیا می توانیم مؤمن باشیم؟
ایمان حالت قلبی است، که انسان مؤمن در آن حالت قلبی که به شدت نسبت به آن متعصب است، هیچ شکی در درون خود راه نمی دهد؛ اگر هم با اندیشه ای مخالف با ایمان خود مواجه می شود، پیش فرض او در آن حالت، رد نظر مقابل است. در اینصورت، این سوال مطرح می شود که پس چگونه انسان مومن می تواند آزاداندیشانه بیاندیشد؟
نکته مهمی که باید به آن توجه داشت، این است که انسان آزاداندیش در عین حالی که آزادمنشانه با موضوعات مختلف برخورد می کند و تلاش می کند با موضوعات مختلف کاملا با صفت حق طلبی مواجه شود، اما به هیچ عنوان دچار شکاکیت، نسبیت گرایی و پلورالیسم دینی نمی شود؛ چرا که در هر لحظه جمع بندی واضحی دارد.
اینکه به ما می فرمایند:«لا تنقض الیقین بالشک» ، قاعده ای است مربوط به مواجهه دائمی ما در کل زندگی با شبهاتی که مطرح می شود. شریعت از ما می خواهد که یقینیات خود را با شک هایی که مطرح می شود، کنار نگذاریم.
آزاداندیش نیز، در عین آزاداندیشی کاملا جزم اندیش است و در عین حال، با اندیشه های جدیدی که مطرح می شود، بدون تعصب برخورد می کند.
در واقع آزاداندیش با مواجه شدن با اندیشه جدید یک مرتبه همه دستگاه شناختی و ادراکی خود را مطابق با آن نظریه بازخوانی می کند و یا گزاره ای را می پذیرد و یا آن را با استدلال های متقن رد می کنند

دایره شمول گفتمان آزاداندیشی

گفتمان آزاداندیشی مشتمل بر چه چیز‌هایی است؟

دایره شمول آن معرفتی عمومی و فراگیر، چه چیز‌هایی را در برمی‌گیرد؟

چیستی

چرایی

چگونگی

لوازم

احکام

اخوات

مشتقات

نتیاج

اهداف

 

به نظر می‌رسد که گفتمان آزاداندیشی مشمول چیستی آزاداندیشی می‌شود و تا حدودی چرایی را هم می‌توان پذیرفت؛ امّا در خصوص «چگونگی» نیاز به تامل بیشتر هست؛ ابتدائا باید روشن شود که منظور از چگونگی، چگونه یک فرد آزاداندیش بودن و در مقام اندیشیدن چگونه آزادانه عمل کردن است یا اینکه منظور از آن چگونگی تحقق آزاداندیشی است یا هر دو؟

همچنین در مورد دیگر مواردی که در فوق شمرده شده است نیاز به تامل هست و البته شاید بتوان گفت که گفتمان کردن نتایج و حتی اهداف آزاداندیشی نیز تاحدی مورد پذیرش است و این به رقم خوردن آزاداندیشی به حمل شایع بسیار کمک خواهد کرد.

نکته پایانی این است که بر این موارد ذکر شده می‌تواند افزود و موارد ذکر شد تنها از باب نمونه و در یک بارش فکری اولیه نگاشته شده است.

چند سوال از مجلس شورای اسلامی2

????چند سوال از #مجلس_شورای_اسلامی:
(ادامه)

4-شفافیت آرای نمایندگان
????طرح شفافیت سه قوه و از جمله ی آن شفافیت آرای نمایندگان از جمله وعده هایی ست که از شروع مجلس کنونی و حتی در تبلیغات انتخابی داده شده و بسیار پر تکرار بوده است. با وجود بررسی های فراوان با کمال ناباوری می بینیم مسئله ای در این حد بعد از 4 سال به نتیجه نرسیده و هنوز مردم نمی توانند بر عملکرد نمایندگان خود نظارت کنند.
⁉️آیا لازم نیست مجلس تکلیف این قضیه را مشخص کند؟

5-مالیات بر عایدی سرمایه
????طرح مالیات بر عایدی سرمایه از جمله طرح هایی است که خود مجلسیان میگویند برای اوضاع کنونی کشور و برای سامان دهی بازار خودرو، ارز، اجاره و خرید و فروش منزل ضروری است و این کالاهای مصرفی را از ردیف کالای سرمایه ای خارج میکند. لکن مدت هاست که بررسی و تصویب این طرح در مجلس در دست بررسی است و در کمال ناباوری می بینیم نمایندگان مجلس به خاطر قیمت خودرو در بازار ( نه قیمت کارخانه ای آن) وزیر محترم را بازخواست و استیضاح میکنند. در حالی که کنترل قیمت بازاری خودور در دستان خود نمایندگان و محتاج تصویب قانون است. اخیرا بعد از استیضاح وزیر صمت و در سال آخر مجلس ظاهرا مجلس محترم قانون مالیات بر عایدی سرمایه را به تصویب رسانده است و باید ببینیم در مقام اجرا چقدر متقن است.

6- ارتقای امنیت جامعه
????قوانین کشف جرم و تخلف و همچنین روش های محاکمه ی مجرم و متخلف و مجازات آنها مصوب چندین سال پیش است و نیاز به ارتقای جدی دارد. روش های موجود دست پلیس، قاضی، ضابطان قضایی و نیرو های مردمی را برای کشف جرم بسته است و از طرفی بعد از کشف جرم نیز مجازات ها در بسیاری از موارد بازدارنده نیست و نمی تواند انگیزه مجرم و متخلف را برای عدم عبور از قانون بکاهد. از طرفی قوانین از پلیس، ضابط قضایی و آمر به معروف حمایت کافی ندارد و بیشتر برایشان دردسر درست میکند. لذا برای بازگشت امنیت و آرامش به جامعه اصلاح این قوانین ضروری است.
در بعضی از موارد نیاز است مجازات از قاضی به دست پلیس و ضابطین قضایی سپرده شود. مثلا در جایی که خودرو تخلف راهنمایی و رانندگی انجام میدهد راننده جریمه میشود ولی در صورتی که عابر پیاده تخلف کند پلیس نمی تواند او را جریمه کند. همچنین است در موارد تعدی به محیط زیست، روزه خواری، کشف حجاب و….. همگی باید به قاضی و دادگاه ارجاع شود و ساز و کار جریمه اشخاص توسط ضابط قضایی وجود ندارد و این روش عملا برخورد با این متخلفین یا مجرمین را غیر ممکن کرده است.

بعد از ماجراهای اخیر در خصوص کشف حجاب، مجلس در 23 اسفند از قوه قضاییه درخواست کرد که برای خلاء های قانونی موجود لایه بدهد و تعیین کرد که اگر تا 14 فروردین قوه قضایه این کار را نکند خود مجلس طرح می آورد. قوه قضاییه لایحه ای نداد ( حداقل رسانه ای نشد) و بر همان روند مخدوش گذشته اصرار کرد و بعد از 14 فروردین از مجلس نیز خبری نشد!
⁉️آیا لازم نیست مجلس تکلیف این قضیه را مشخص کند؟

(ادامه دارد)

جای پای محکم اسلام در آزادی

هالید کربن کاشف عنصر کربن جمله ای بسیار متین و عاقلانه ای دارد که من بارها در مناظرات و مباحثات از این استدلال استفاده کرده ام….
ایشان می گوید: «اگر دین محمد(ص) از جانب خدا نبود، هرگز جرأت نمی کرد که مردم را به علم دعوت کند». این جمله استدلال بسیار دقیقی دارد آن این است که؛ کسی می تواند«دعوت» به علم آموزی و جست و جو برای رسیدن به حقیقت کند که خودش به حقیقت رسیده باشد وگرنه دستش برای دیگران رو می شود.
اسلام علم آموزی و حقیقت طلبی را بر هر مرد و زن مسلمانی واجب کرده است. جای پای اسلام محکم است که میتواند به آن تکیه کند. اسلام به تمامه توحید است و هیچ حقیقتی بالاتر از توحید در عالم نیست. لذا اسلام با تمام وجود پای حقیقت طلبی ایستاده است.
این خیلی مهم است که در هیچ کجای از دین لوی آزادی انسان برای اندیشیدن سد نشده است فقط اندیشه در واکاوی ذات حق تعالی ست که آنهم توصیه شده برای اینکه عقل عاجز از شناخت آن است.
ما غرق در شریعتیم و با این شریعت بزرگ شدیم و ملتفت نیستیم که این شریعت چوب حراج به ناموس خود زده و از شما خواستار تفکر در باره ستون خیمه اش است حتی منزلگاه شک در توحید را ارج می نهد. اما آن را منزلگاه خوبی برای توقف نمی داند. این برای یک مکتب فوق العاده است. به نظر خدای متعال اول حامی آزاداندیشی و حق طلبی ست.

چند سوال از مجلس شورای اسلامی

[Forwarded from مشق شب]
????چند سوال از #مجلس_شورای_اسلامی:

از حداقل ترین حقوق مردم در جامعه اسلامی این است از روند اداره کشور، عملکرد مسئولان و نمایندگان، طرح های و برنامه هایی که برای کشور تدوین می شود و…. با خبر باشند.
لکن با وجود اینکه در عصری قرار داریم که اطلاع رسانی نقش مهمی در زندگی بشر دارد، مدتهاست در مورد سرنوشت طرح های مختلف و یا معضلات مختلفی که کشور با آنها درگیر است از نمایندگان مجلس و به خصوص شخص رئیس محترم آن، جناب آقای #قالیباف سوالاتی داریم که جواب آن را نمی یابیم. اکنون که نزدیک انتخابات است و روند امور مجلس شتاب گرفته و وزیری را نیز استیضاح کرده اند، خوب است دوباره این سوالات مطرح شود شاید اذهان جامعه پاسخ های قانع کننده ای دریافت کردند:

1-ساماندهی وضعیت_مد و لباس
????وضعیت مد و لباس در مدلینگ ها، تولیدی ها و فروشگاه و… وضعیت مناسبی نیست. واردکنندگان هر نوع لباسی را وارد میکنند و تولید کنندگان نیز هر مدلی را آزادانه تولید و ترویج مینمایند. کار به جایی رسیده که مدل ها از عدم سازگاری با هویت ایرانی و اسلامی، به ضدیت با این هویت و حتی به ضدیت با هویت انسانی رسیده اند. در این میان وضعیت قاچاق پوشاک که دیگر جای خود دارد.
یکی از طرح ها کد دار کردن کالا بود که مشخص میکند هر کالایی را چه کسی تولید کرده است یا وارد کرده است. با این روش هم جلوی فروش آزادانه قاچاق گرفته می شد و هم جلوی ترویج مدل های ضد هویت ایرانی و اسلامی.
اگر این طرح هم مطلوب نبود لازم بود طرح دیگری را تصویب میکردند که مجبور نباشیم در کف خیابان با صحنه های زننده مواجه شویم و همه چیز را از پلیس مطالبه کنیم که در مرحله نهایی با مردمی که این لباس ها را مصرف میکنند برخورد کند.
⁉️آیا لازم نیست مجلس تکلیف این قضیه را مشخص کند؟

2- تولیدات فرهنگی صوتی و تصویری
????مدت هاست که شبکه نمایش خانگی بدون صاحب رها شده است. بستر های فرهنگ سازی که به راحتی میتوانند برای جامعه به خصوص قشر جوان هویت و شخصیت و سبک زندگی بسازند به حال خود رها شده اند. به هرکسی بگویید که انقلاب ما که بزرگترین سخنش فرهنگ است و اساسا انقلاب فرهنگی است، اینگونه فضای فرهنگی اش واداده است و حاکمیت حتی نظارت های حداقلی خود را معطل گذاشته است، یقینا از تعجب…….
مسئول نظارت بر شبکه نمایش خانگی مشخص نیست و دعوا بین ساترا و وزارت ارشاد ادامه دارد. در این میان مجلس شورای اسلامی ست که میتواند تکلیف این قضیه را مشخص کند لکن با کمال تعجب می بینیم که اطرافیان آقای رئیس محترم مجلس در دعوای قدیمی خود با جناب جلیلی هستند و از این خوشحالند که دست صدا و سیما قطع شده است و نتوانسته است حق نظارت بر شبکه نمایش خانگی را اخذ کند. در همین حال که اینان مشغول بازی های سیاسی خود هستند، این شبکه ها به غول هایی تبدیل شده اند که بیش از صدا و سیما فیلم می سازند و در فرهنگ جامعه دارند نقش جدی ایفا میکنند.
⁉️آیا لازم نیست مجلس تکلیف این قضیه را مشخص کند؟

3-فضای مجازی
????آسیب های جدی که بر اثر انفعال حاکمیتی در زمینه فضای مجازی به کشور وارد شده، مدت هاست بحث افکار عمومی کشور و نمایندگان مجلس بوده است. اکثر کشور ها برای مدیریت و کنترل فضای مجازی قوانین سفت و سختی دارند و در زمینه اعمال حاکمیت خود هیچ تعارفی با این سکوها ندارند. مخصوصا کشورهایی که خود سازنده ی این بستر ها هستند.
سرنوشت بررسی ها برای اینکه جمهوری اسلامی نیز مثل سایر کشور ها بتواند در این فضا اعمال حاکمیت کند و خلاء های قانونی رفع شود، به کجا رسید؟ چرا طرح و قانونی در این زمینه مصوب نشده است تا بر اساس آن، این حیطه مهم از زندگی بشر که امنیت و اقتصاد و فرهنگ و سیاست جامعه، همگی به آن وابسته است تحت حاکمیت حکومت در آید؟
وضعیت فضای مجازی و مدیریت اذهان جامعه باید سامان یابد و همانطور که در فضای حقیقی با پیروزی انقلاب اسلامی حاکمیت را از طاغوت گرفتیم و جامعه توحیدی را تشکیل دادیم، در فضای مجازی نیز باید از سلطه و حاکمیت طاغوت جلوگیری شود. به خصوص اکنون که بر همگان دست داشتن سکو ها در تهدیدات امنیتی و فرهنگی و هویتی واضح گشته و مشخص شده است که اساسا برای جهت دهی به افکار و سبک زندگی مردم برنامه های مفصلی دارند. چگونه ممکن است حکومتی این حیطه حاکمیتی را تحت حکومت خود نگیرد و بتواند حکومت کند و مردم خود را به سعادت برساند؟
⁉️آیا لازم نیست مجلس تکلیف این قضیه را مشخص کند؟

(ادامه دارد)

معلولیت یا علیت آزاد اندیشی

آزاد اندیشی خود مطالبه عمومی و فراگیر جامعه است یا فرهنگی است که جامعه بر اساس آن در مواقف متعدد باید سلوک کند؟ آیا اساسا پدیده آزاد اندیشی خود می تواند به عنوان خواست یک جامعه  مورد تقاضا و مطالبه قرار بگیرد؟ و به عنوان چتر معرفتی در ذهنیت اجتماعی دیگر معانی وپدیده ها را سامان بخشد؟ یا آزاد اندیشی پدیده ای است که براساس حرکت اجتماعی وقتی انسداد های اجتماعی از گشوده می شود و موانع حرکت برداشته میشود یا برای رسیدن به غایت حرکت اجتماعی رقم می خورد آزاد اندیشی محقق میشود؟  به عبارت دیگر آیا آزاد اندیشی خود مطالبه ای است که دیگر مطلوب های جامعه را رقم می زند یا در سایه مطالبات دیگر جامعه از قید و بند هایی که مانع در سلوک به سمت آن غایت در آن مرحله است محقق میشود؟

حفاظت شده: تامل 5

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

حفاظت شده: تامل 4

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

حفاظت شده: تامل 3

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

حفاظت شده: تامل 2

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

حفاظت شده: تاملی پیرامون مغزای این آزاداندیشی

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

نظر بزرگان آزاد اندیشی و در بند خود بودن

بسم الله الرحمن الرحیم

دوستی در مباحثه ای، آزاد اندیشی شخصی را مورد مناقشه قرار میداد چرا که او به نظر بزرگی توجه کرده بود! میگفت ما آزاد اندیشیم و اینکه فلان بزرگ فلان حرف را زده است شانیتی در اندیشه ی ما ندارد…

در پاسخ به آن عزیز چنین نگاشتم:
آزاد اندیش که از بزرگی اساتید عبور نمیکند که!

بزرگی اساتید، حظی از حقیقت را با خودش می آورد پشت حرف!

من فقیه آزاد اندیشی را دیدم که علیرغم تفاوت مشرب فقهی اش با امام، در مساله ای چون امام نظری غیر از استشمام او داده بود متامل و متوقف شده بود.

میگفت فقیهی مثل امام “این” را فهمیده، چطور راحت عبور کنم؟

علامه حسنزاده میفرمودند در شبهه ی جانکاهی که در مورد مساله ای داشتم، با خودم فکر کردم دیدم اگر امر دائر باشد بین اینکه من درست میفهمم یا خواجه نصیر؟ من درست میفهمم یا شیخ الرئیس؟ من درست میفهمم یا صدرالمتالهین؟ دیدم معلوم است که آنها درست میفهمند [و از شبهه عبور کردم‌].
این کار ایشان و این استدلال ایشان اندیشیدن است! سبک و سنگین کردن نسبت قدرت دو پرادزنده در بررسی یک مساله و …

اینکه من آزاد اندیشم پس کاری به بزرگی قائل یک حرف ندارم و فقط به حرف کار دارم، حرف درستی‌نیست و این میل لازمه ی آزاداندیشی نیست.

القصه اینکه تعبد یکی از احکام قطعی الحدوث آزاد اندیشی است. و هکذا عدم‌عبور از قول قائل بزرگ.

چرا حتما باید خودم به همه چیز برسم؟

بالجمله این حرف کلی که آزاد اندیش کاری به بزرگی قائل یک‌قول ندارد درست نیست.
و ای بسا آزادی نیست، بلکه در بند خود بودن است…