نخبه کیست ؟ نخبگی چیست ؟

نخبه کیست ؟ نخبگی چیست ؟
نکته : شنیدن این گزاره خبری از سوی جناب استاد فلاح ” نخبگان ناامید ترین قشر جامعه اند” باعث شد تا در یادداشت قبلی وارد جستجویی آسیب شناسانه حول محور نخبگان شوم.
ابتدا بنا بود در یادداشت بعدی به راهکارهایی پیشنهادی برای کاهش و یا دفع آسیب ها بپردازم اما نظر یکی از دوستان و صخنان مقام معظم رهبری در همین ایام در جمع نخبگان و توصیف ها و توصیه های ایشان در این باب، باعث شد تا این ضرورت احساس شود که ابتدا به معنا و مفهوم نخبگی پرداخته شود.
ثبت العرش اولا ثم انقش !

نخبه از مفاهیم اعتباری است. مفاهیم اعتباری اگرچه مابازاء خارجی ندارند، اما همین جهان خارج و موجودات واقعی هستند که بستر شکل گیری و اعتبار این مفاهیم را میسازند.
اما تقسیم انسان ها به نخبه و غیر نخبه از کجا شروع شد ؟
نخبگی یک خصیصه و یک امتیاز است.
به نظر نگارنده، در عالم ماده و در بستر یک بررسی تاریخی، اولین مرتبه که یک انسان نسبت به دیگری برتری یافت در ماجرایی بود که بین فرزندان حضرت آدم (ع) رخ داد :
واتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ابْنَيْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبَا قُرْبَانًا فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِمَا وَلَمْ يُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قَالَ لَأَقْتُلَنَّكَ ۖ قَالَ إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ
قرآن کریم در آیه شریفه عامل برتری را تقوا معرفی نموده است.
این یک فهم ارزشی از مفهوم برتری است و با برتری هایی که بر محور استعداد ذهنی یا توان جسمی یا درک اجتماعی یا موارد دیگر تعریف میشوند متفاوت است. اگرچه مانعه الجمع هم نباشند.

چرا مسئله حل نمی‌شود؟

در تاریخ ۶ / ۶ / ۱۴۰۰ در نخستین دیدار رئیس‌جمهور (آقای رئیسی) و اعضای هیئت دولت سیزدهم؛ حضرت آقا نیازمندی ساختار فرهنگی کشور به یک بازسازی انقلابی را مطرح می‌کنند؛ “ساختار فرهنگی کشور نیاز به یک بازسازی انقلابی دارد”. و همچنین دو ماه بعد در ۲۳ / ۸ / ۱۴۰۰ در حکم شورای عالی فرهنگی دوباره بر این مشکل و مسئله فرهنگ تاکید می‌کنند و تنها وسیله‌ی مصون‌سازی فرهنگ عمومی کشور در مقابل هجمه‌های فرهنگی دشمن را این بیان می‌کنند که “شاکله و آرایش عمومی فرهنگ در همه‌ی بخش‌های گسترده‌ی آن، نیازمند «نظم» و «محتوای» انقلابی است.”

تا به اینجا را به عنوان یک مقدمه از بنده بپذیرید؛ در ادامه می‌خواهم بپرسم با توجه به گذشت یکسال از مطرح کردن این بیانات از جانب حضرت آقا، چه اتفاقی در عرصه‌ی فرهنگ رخ داده است و چه اقداماتی انجام شده است؟
از آنجایی که بنده چیزی نیافتم و چیزی به چشم بنده نیامده است، به ادامه یادداشت می‌پردازم، ولی اگر شما توانستید پاسخ سوال بالا را بدهید، لازم نیست یادداشت را ادامه دهید و در صدد پاسخ به سوال بعدی برآیید!

سوال این است که مگر بهتر از آقای رئیسی هم داشتیم که رئیس جمهور شود؟ با توجه به شرایط و اقتضائات بهتر از آقای رئیسی چه کسی می‌توانست بر سر کار بیاید؟‌ الان ما در واقع «دولت انقلابی» را بر  سرکار آورده‌ایم و از طرفی هم مجلس انقلابی را همراه با دولت داریم؛ پس مشکل در کجا است که این فرمایش حضرت آقا هنوز روی زمین مانده است؟

شاید پاسخ‌های اجمالی از این قرار باشد:

– ساختار‌ها مشکل دارد.

لذا شما نمی‌توانید با تغییر یک فرد مشکل را حل کنید.

– جایگاه‌ها مشکل‌دارد؛

دولت اسلامی نیاز است، نه رئیس‌جمهور خوب مسلمان!

– سازمان‌ها مانع و مشکل‌ساز هستند!

– خود مسئله فرهنگ، مسئله‌ای سخت و پیچیده‌ است و سخت یاب است.

– بعضی از مسئولین و نخبه‌گان در مسئله فرهنگ ورود نمی‌کنند و آن را کم ارزش می‌پندارند

– نوع حل مسئله مشکل دارد؛

سبک حل مسئله در کشور ما مشکل دارد!

فرهنگ لازمه پیشرفت و توسعه اقتصادی

☘️مفهوم توسعه تا چند دهه گذشته صرفا همراه با رشد اقتصادی همراه بوده است و به عبارتی ملاک در توسعه یافتگی ناظر به رشد شاخص‌های اقتصادی یک کشور محسوب می‍شده است اما با شکست برخی کشورها که فقط توسعه اقتصادی را در برنامه ریزی خود لحاظ کرده بودند صاحب نظرانی به این نتیجه رسیدند که لازمه توسعه و پیشرفت همه جانبه و پایدار از رهگذر رشد فرهنگی جامعه محقق میشود و درخت رشد همه جانبه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی از ریشه رشد فرهنگی تغذیه میکند و پایه همه پیشرفت ها از رهگذر فرهنگ عبور میکند.

انگار نه انگار که حاکمیت دست ماست (درباره اغتشاشات اخیر 2)

برای تحلیل اغتشاشات اخیر کشور گاهی از زاویه فرهنگی می‌شود سخن گفت (که در یادداشت قبل کمی نوشتیم) و گاهی از زاویه حاکمیتی، واقع این است که ما حاکمیت و ابزارهای حاکمیتی را به شوخی گرفتیم، بزرگترین مانع ذهنی برای استفاده از ابزارهای پرقدرت حاکمیتی هم یک  تلقی اشتباه است که این ابزارها را بدیل کار فرهنگی می بینیم، و با یک تصور سطحی از مردم سالاری دینی از این امکان مهم که این همه در طول تاریخ خون دادیم تا به دستش بیاوریم، استفاده متناسب نمی‌کنیم؛ غافل از اینکه بدون استفاده از امکانات اعمال حاکمیت حتی پروژه‌های فرهنگی شما هم پیش نخواهد رفت و آنجا هم عرصه را تحویل دشمن می‌دهیم؛ و نتیجه همین نسلی می شود که می خواستیم مراعات حالشان را بکنیم و با کار فرهنگی سر به راهشان کنیم، ولی دشمن با اعمال حاکمیت در فضای مختلف، فضای فرهنگی ما را هم به دست گرفته است و همان جوان و نوجوانی که از ترس نرمیدن و جلوی ما نایستادن و گاهاً رأی ندادن جرئت نکردیم سخن اسلام را محکم بزنیم، امروز هم رمیده است، و هم جلوی ما ایستاده است و هم رأی نمی‌دهد!

ما حکومت و حاکمیت را می‌خواستیم برای چه؟ بله حکومت مورد نظر اسلام حکومت دیکتاتورانه نیست، اما نباید غایات و اهداف نهایی را چنان به نوک دماغمان بچسبانیم که از مسیر دشواری که باید تا رسیدن به آن غایات و اهداف نهایی طی کنیم غافل شویم. اگر غایات ما اساساً غایات فرهنگی است و در نهایت می خواهیم خود مردم قیام به قسط کنند (لیقوم الناس بالقسط!) پس ابزار حاکمیت نقشش در این به قیام رساندن مردم چیست؟! ما حکومت که چهره سخت پیشبرد اهداف الهی روی زمین است و اگر این نباشد اساساً حاکمیت‌های مسلط رقیب شما اجازه پیشبرد اهداف الهی را به شما نمی دهند، را بعد از به دست گرفتن با یک سابقه ذهنی نایس فرهنگی به شوخی گرفتیم؛ ما در بهترین حالت فکر کردیم که با زور که نمی شود کسی را به بهشت برد، و لذا قدر این ابزار بزرگی که کلی نبی و امام و ولی خدا برایش شهید شد و به دستشان نیامد را ندانستیم! اگر نگوییم بعد از مزه کردن صندلی قدرت به بعضی از ما، بیشتر خواستیم با امیال و خواهش‌های نفسانی مردم که توسط دشمن ضریب داده می‌شد، همراهی کنیم تا مبادا صندلی قدرت ما به خطر بیفتد.

ابزارهای حاکمیتی یعنی قدرت و زور، یعنی شما به جای جلوی دخترکان بزک کرده خیابان ولیعصر به پایین تهران را گرفتن (با بالاتر که کار نداریم) باید اجازه نمی‌دادی لباس‌ها مسیری را طی کنند که یک انسان متدین در حکومت اسلامی هر چه بگردد یک لباس مناسب برای زن و دختر عفیفش پیدا نکند، یعنی باید همان موقع که دشمن دارد قدم به قدم حجاب را عادی می‌کند، نسبت به سطحی از شل حجابی که جامعه هم همراه است که این دیگر نه! برخورد قهری داشته باشی آن هم به این شکل که کسانی که خط مقدم این خط شکنی هستند که عمدتاً پول می‌گرفتند که این کارها را بکنند به شدت برخورد می‌کردی، نه اینکه مثل یک مرده متحرک فقط نگاه نگاه می‌کردیم و نهایت به جای درگیری با ریشه‌ها با سرشاخه‌های خشک درگیر می‌شدیم، و دشمن هم پروژه خودش را گام به گام پیش برد تا شد اینی که هست!

ابزار حاکمیتی یعنی با ایجاد محدودیت‌ها و اعمال مالیات‌ها و برخورد جبری با ریشه‌ها، سرچشمه‌های فسادزا را خشکاندن که بعداً مجبور نباشیم با لجنی که در دشت پخش شده مبارزه کنیم!

 

#یادداشت_332

متن زندگی را رها کردیم (درباره اغتشاشات اخیر 1)

در مورد دوری بخشی از جوانان و نوجوانان از آرمان‌های اسلامی و کار را تا جایی پیش بردن که جلوی نظام اسلامی بایستند و حتی حاضر باشند هر کسی که ظاهر اسلامی داشته باشد را ضرب و شتم و حتی به قتل برسانند، ورودهای متعددی می‌شود داشت، از اینکه دشمنی که حجم فوق تصورات ما دارد خرج می‌کند و این سری هم تلاش کرده که جنگ احزاب‌طور همه نیروها و همه جور ورود را بسیج کند و درست هم هست؛ تا اینکه بسترهای اقتصادی لطمه خورده کشور به خصوص در این سالیان تحریم که از اواخر دولت دهم کشور رها شد و دولت یازدهم و دوازدهم هم که کاش فقط کشور رها میشد، بلکه با یک فهم غلط از مناسبات جهانی زمینه نفوذ در بخش های مختلف کشور و ضربه اساسی خوردن به زیرساختهای اقتصادی کشور فراهم شد، این آسیب‌های اقتصادی در کنار هجمه‌های فرهنگی و رسانه‌ای دشمن بالاخره اثرات خود را خواهد داشت.

اما در این یادداشت می‌خواهیم از زاویه کم‌کاری‌های فرهنگی خودمان و دل خوش کردن به داشتن بخشی از جامعه و توهم داشتن همه جامعه به دلیل برخی کنش‌های مقطعی به مسئله بپردازیم.

واقع قضیه این است که ما نیروهای انقلاب و حاکمیت اسلامی متن زندگی فرهنگی مردم را تا حدی رها کرده ایم، شاید هم ایده‌ای برای این حضور در متن واقعی زندگی جامعه نداریم! جوان‌های ما یک حالت رها شدگی از مدرسه تا محله را دارند، مساجد تقریباً خالی از جوان و نوجوان شده و محل تجمع افراد پا به سن گذاشته، مدارس فاقد یک طرح تربیتی روشنی است و عمده با یک فضای رها شده مواجه است، عمده افراد جامعه فقط در برخی مقاطع خاص مثل دهه محرم یک فضای فرهنگی مذهبی برای حضور و تنفس دارند که این برای اینکه سبک زندگی آن‌ها را در مشت بگیرد کفایت نمی‌کند؛ تجمعات و جمعیت‌های هیئت‌های خاص حزب‌اللهی گولمان زده است و توهم برمان داشته است که همه چیز خوبه! بروزات مقطعی جامعه در فضاهای شعائری مثل اربعین و اعتکاف‌ها و شب‌های قدر و شب‌های محرم و … یک تحلیل صحیح که باطن این مردم با اسلام است را به یک نتیجه‌گیری غلطی رسانده که احساس می‌کنیم اوضاع خوب است! در حالی که متن زندگی مردم و سبک زندگی مردم رها شده است. ما انگار سخنی برای غیر از کسانی که حزب‌اللهی و شاید باید انقلابی هم باشند نداریم، روز به روز شاهد انحرافات عمیق‌تری در جوانان و نوجوانان فامیل و اطرافمان هستیم، و نیروهای متولی فرهنگ کشور به جای پاسخگو بودن به این وضعیت اسفبار، با عَلَم کردن بروزات دینی مقطعی مردم انگار می خواهند سر خود و دلسوزان فرهنگ جامعه را کلاه بگذارند که ما خیلی خوبیم! اوضاع هم خیلی خوب است! و به دروغ این بروزات را حاصل تلاش‌های فرهنگی خود گزارش می‌کنند.

وقتی شما متن زندگی جوان و نوجوان را رها کردی، و او را بی دفاع در فضای مجازی و حقیقی فاسد رها کردی، و از ترس اینکه علیه تو بشورد و یا به تو رأی ندهد، کار فرهنگی پرحجم و با گردن برافراخته سخن اسلام را زدن که هیچ، از ابزاهای حاکمیتی هم برای محدود کردن این محیط های تنفس فاسد استفاده نمی کنی! این بی تقوایی حاکمیتی منجر به آمدن بر سرمان هر چه می ترسیدیم می‌شود! هم به تو رأی نخواهد داد و بلکه اساساً رأی نخواهد داد و هم علیه تو می‌شورد.

 

#یادداشت_331

حفاظت شده: ابتکار در طراحی پلتفرم های آینده

این محتوا با رمز محافظت شده است. برای مشاهده رمز را در پایین وارد نمایید:

بررسی علل عدم توجه به جامعه در نظام محاسبات حکمرانی جمهوری اسلامی

بسم الله الرحمن الرحیم

  • یکی از مهم ترین معضلات جمهوری اسلامی، عدم توجه به جامعه می باشد. اما سوال اصلی این است که چه شده است که در نظام محاسبات حکمرانی در جمهوری اسلامی، مردم و جامعه نقش خود را از دست داده اند؟
  • این پدیده علل متعددی دارد و در این یادداشت سعی می شود برخی از آن علل مورد بررسی قرار گیرد.
    • 1-توجه افراطی به طرح دشمن : یکی از عللی که باعث این پدیده شده است، توجه بیش از اندازه به طرح دشمن است. دشمنان جمهوری اسلامی با تمام قدرت و شدت در حال طراحی برای نابودی آن هستند اما این نکته باعث شده است که نظام محاسبه حکمرانی در جمهوری اسلامی ریشه همه معضلات و مشکلات را به طرح دشمن وصل کند و این باعث می شود که برای حل معضلات فقط و فقط توجه اش به خنثی کردن طرح دشمن باشد و توجه به مردم و جامعه تا حدی کمرنگ می شود. و شاید یک علت دیگر این پدیده این است که اکثر سیاست گذاران ما افرادی هستند که در جنگ رشد کرده اند لذا این هم مزید بر علت شده است برای این که صحنه را با دشمن و فضای امنیتی تحلیل کنند.
    • 2-حکومتی دیدن : مسئله دیگر که باعث این پدیده شده است، نگاه حاکمیتی است. در نگاه های حاکمیتی، قدرت حرف اول و آخر را می زند و قدرت و حاکمیت اساسا از بالا به پایین می باشد و این یعنی عدم توجه به مردم و جامعه.
    • 3-اصیل نبودن مردم در اداره : دلیل دیگری که باعث این پدیده شده است ، اصیل نبودن مردم در اداره جامعه است. در نظام محاسبه حکمرانی در جمهوری اسلامی، دولت ها برای خدمت به مردم ایجاد می شوند و این باعث می شود که خدمت به جامعه و مردم هدف شود، نه اصیل کردن آن ها. اما وقتی حرف از اصیل کردن مردم و جامعه زده می شود، دیگر آن ها در تحقق جامعه مطلوب سهیم هستند و اساسا دولت ها کارشان ایجاد اراده ملی در جامعه و مردم هست چرا که آن ها هستند که باید جامعه را اداره کنند و مسئله ها را حل کنند. و این دلیل دیگری است از آن که در نظام محاسبه حکمرانی جمهوری اسلامی به مردم و جامعه توجه جدی نمی شود.

مفهوم شناسی «فرهنگ» در عنوان بازسازی ساختار فرهنگی

💠مفهوم شناسی «فرهنگ» در عنوان بازسازی ساختار فرهنگی💠

🔶3) فرهنگ:
🔹فرهنگ دارای دو معنا عام و خاص است.
🔻معنای عام همان است که به عنوان تعریف فرهنگ بیان می شود. یعنی باورها، اخلاق، سنن و عادات مردم و بطور خلاصه فاکتورهای انسانی ای که به پدیده اجتماعی تبدیل شده باشند.
فرهنگ به این معنا است در همه نظامات اجتماعی وجود دارد. مثلا فرهنگ دین داری، فرهنگ ورزش، فرهنگ ترافیک، فرهنگ مصرف، فرهنگ تولید، فرهنگ کارکردن، فرهنگ تفریح، فرهنگ پوشش، فرهنگ کتابخوانی، فرهنگ تغذیه و خواب، فرهنگ رفت و آمد، فرهنگ سیاسی و فرهنگ تذکر و نهی از منکر و غیره.
به تعبیر دیگر می توان گفت هویت جامعه، همان فرهنگ به معنای عام است. و با نگاهی دیگر، فرهنگ به معنای عام است که هویت جامعه را می سازد.
🔻اما معنای خاص فرهنگ یعنی امور رفتاری خاص که مشخصا ناظر به خود فرهنگ به معنای عام یعنی باورها، اخلاق، سنن و عادات می پردازد.
شاید بتوانیم بگوییم مراد فرهنگ به معنای خاص، روشها، ابزارها و قالب هایی است که که بیشترین تأثیر را در اصلاح فرهنگ به معنای عام دارند. لذاست که تعبیر فرهنگ در عبارت «کار فرهنگی» به همین معنای خاص است. بنابراین فاکتورهای انسانی که به پدیده اجتماعی تبدیل شده را فرهنگ عام می گوییم و فعالیت هایی که برای تغییر این فاکتورهای انسانی به کار بسته می شود، فرهنگ به معنا خاص می گوییم. مثل کتاب، مطبوعات، گفتگو، سینما، هنر، رسانه های صوتی تصویری و غیره.

🔹جایگاه ویژه فرهنگ به معنای خاص”
🔻حال تعبیر فرهنگ در عنوان بازسازی ساختار فرهنگی، به معنای فرهنگ به معنای عام است. هرچند جایگاه امور فرهنگی به معنای خاص در این پروژه بازسازی، جایگاه بسیار ویژه ای دارد. چراکه راه اصلاح فرهنگ عمومی کشور نیز از همین کار فرهنگی به معنای خاص می گذرد.
بنابراین اگر ما فرهنگ ترافیکمان، فرهنگ خواب و تغذیه مان، فرهنگ تفریحمان، فرهنگ ورزشمان و دیگر فرهنگ هایمان دچار آسیب و چالش است، برای حل اینها بیشترین کاری که باید انجام دهیم، تغییر باور و اخلاق و عادات از طریق رسانه و محصولات هنری و کتاب و گفتگو و سینما است. نه اینکه با یک دستور یا تغییر قوانین و امثال این رفتارها بخواهیم آن مشکل را حل کنیم.
🔻البته تربیت در سنین کودکی و تعلیم در مراکز آموزشی هم یکی از کلان روش های موثر در تغییر باور و اخلاق و عادات است. لذا چه بسا بتوانیم تعلیم و تربیت را هم یکی از مصداق های مهم فرهنگ به معنای خاص بدانیم. هرچند شاید از جهت دیگر تعلیم و تربیت را چیزی متفاوت از کار فرهنگی بدانیم. زیرا کار فرهنگی یعنی فعالیت بر روی محیط و عموم انسانها در جهت تغییر باورها، اخلاق و عادات آنها ولی کار آموزشی و تربیتی، به معنای فعالیت خاص مستقیم تر بر روی انسانها است. و اگر هم گاهی روی محیط کار می کند، بر محیط محدودتر مثل یک کلاس و یک گروه و یک مدرسه است نه بر روی یک محله و شهر و جامعه.
همچنین در کار تربیتی، جامعه هدف بطور کاملا خاص و جزئی، انتخاب شده اند و همین جامعه هدف خاص در یک زمان نسبتا زیادی هدف هستند. اما در کار فرهنگی، جامعه هدف بطور کلان تر و کلی، انتخاب شده اند.

🔹در مجموع می توان اینگونه جمع بندی کرد که هدف اصلی یک جامعه، اصلاح و رشد فرهنگ مردم (باور، اخلاق و عادات) در تمام عرصه ها است. و راه اصلی اصلاح این فرهنگ مردم، کار فرهنگی به معنای خاص و کار آموزشی تربیتی است.

ضعف جدی در عرصه فرهنگ

یکی از مشکلات اساسی که ما در عرصه فرهنگ داریم، اینست که به دلیل ضعف شدیدی که در عرصه فرهنگ داریم، به شدت سیاست و امنیت در فرهنگ ما تأثیرگذار است؛ در جدی گرفتن مسائل فرهنگی، در حل مسائل فرهنگی، در نگاه ما به وضعیت فرهنگی و … .
به عنوان مثال :
مسأله فرهنگی، تا به معضل امنیتی تبدیل نشود ، به خوبی دیده نشده و جدی گرفته نمی شود.
انحراف فرهنگی، تا به سیاست یا امنیت آسیب نزند، به آن بها داده نمی شود.
مشکل فرهنگی که در عرصه سیاست یا امنیت لطمه ای زده، وقتی از جهت سیاسی یا امنیتی جمع می شود، دیگر از جهت فرهنگی حل نمی شود.
و موارد بسیار دیگری که می شود چنین مثال هایی زد.
نتیجه این سیاست زندگی عرصه فرهنگ، این می شود که اولا حتی در شرایطی که معضلی فرهنگی بحران می آفریند نیز، به جای آنکه به حل مسائل فرهنگی پیش آمده بیاندیشیم ، منتظر جمع شدن قضیه از جهت امنیتی می مانیم. (البته که در میانه آشوب ، جای حل کردن مسائل فرهنگی نیست، ولی بعد از بحبوحه ها هم، هیچ کاری برای حل موضوع نمی کنیم.)
دوما (که از مورد اول بدتر و فجیع تر است)، این است که روایت صحیحی از معضلات فرهنگی که زمینه این مشکلات را به وجود آورده، نداریم. مسائل پیچیده را، سطحی و یک خطی روایت می کنیم؛ کاملا امنیتی و سیاسی؛ عده ای که لیدر هستند و مستقیم از آمریکا خط گرفته اند، عده ای هم، که فریب خورده اند و تحت تأثیر هیجانات و القائات منفی به خیابان ها آمده اند و کارهای ضد هنجاری هم، مرتکب می شوند، عده ای هم، که ضالین و گمراهان هستند و در نتیجه تقریبا می توان نتیجه گرفت که مشکلی فرهنگی که نیاز باشد آن را حل کنیم، نیست ‌.
در مقابل چنین نگاهی ، نگاه صرفا فرهنگی وجود دارد، که معتقد است حکومت نباید ورود سیاسی و قانونی در مسائل فرهنگی داشته باشد و می خواهند همه چیز را با کار فرهنگی ما کنند. این نگاه هم، انگار همچنان در دوران پیش از انقلاب به سر می برند و اصلا فهم صحیحی از منطق صحیح کار فرهنگی در دوران حاکمیت اسلام، ندارند.

تفاوت موضع گیری های رهبری با ما

در مقاطع مختلف و شرایط مختلف همواره شاهد بیانات امیدوارکننده حضرت آقا بوده ایم؛ در بدترین شرایط نیز، ایشان به گونه ای شرایط را روایت می کرده و می کنند، که همواره از نوع نگاه عجیب ایشان شگفت زده می شویم. توجه به نکات مثبت و نقاط امیدوار کننده در بیانات ایشان واقعا مثال زدنی است.
اما سوالی که مطرح می شود، اینست که ما چقدر باید این نگاه را داشته باشیم؟ چقدر اشتباه است این نگاه امیدوارانه را، نداشتن؟ آیا ما هم باید مثل رهبری همینقدر امیدوارانه مسائل را نگاه کنیم و در بدترین اتفاقات هم، کاملا امیدوار باشیم و خم به ابرو نیاوریم؟
نکته ای که به نظر می رسد، اینست که رهبری در جایگاهی که دارند، باید در شرایط مختلف امید مردم را حفظ کنند؛ نه اینکه مطلب غیر واقعی را بیان کنند، ولی در بسیاری موارد مجبورند روایت جدیدی از صحنه و واقعیت جامعه خلق کنند و وقتی روایت های منفی بسیاری موجود باشد، ولی روایت مثبتی وجود نداشته باشد، خلق چنین روایتی اهمیت بیشتری پیدا می کند.
به عنوان مثال، وقتی آقا بر دستاوردهایی که در زمینه فرهنگ داشتیم، تأکید می کنند و جنگ فرهنگی دشمن را شکست خورده می دانند، آیا به این معناست که ما در زمینه فرهنگ کاملا موفق بوده ایم و هیچگونه شکستی نداشته ایم؟ یا اینکه باید علاوه بر اینکه واقعیت را به صورتی که از دست رفته است همه چیز و ما شکست خورده ایم و … روایت نمی کنیم، به گونه ای هم روایت نکنیم، که برداشت شود همه چیز گل و بلبل است و هیچ مشکلی نداریم و همه چیز آرومه و من چقدر خوشحالم و … .

همه چی آرومه….

در شرایطی که همه کشورت آشوب است
وچپ و راست دارد خبر کتک خوردن بسیجی و پاسدار و مامور می آید
و هر روز آمار کشته شده ها بالا می رود
و همه مسئولین و اعوان و انصار ماست ها را کیسه کرده اند و منفعلانه تحلیل میکنند و آماده اند درِ گشت ارشاد را تخته کنند
و دشمن از همه طرف هجمه آورده و به راحتی تمام ظرفیتش را، از سلطنت طلب و منافق و سکولار گرفته تا سلیبریتی و مجری و سیاستمدار و دانشجو و دانش آموز به میدان‌ آورده

و رعب عجیبی بر دل حزب اللهی ها نشسته………..

چه طور بگوییم که ما فعال و قدرتمندیم و به خاطر قدرتمندی و فعالیت ماست که اینجور شده؟ خیلی لاتی می خواهد نه؟

چه طور بگوییم دشمن که به راحتی توانسته صحنه ای اینچنین پدید آورد و همه را، حتی نزدیک ترین لایه های جمهوری اسلامی را، در زمین خودش بازی دهد، منفعل است و همه این کارها را از سر انفعال انجام میدهد؟

کدام عقل است که اینگونه می فهمد و کدام مردمند که این تحلیل را می پذیرند؟

نگاه تمدنی کلان به صحنه عالم و نماندن در جزئیات زودگذر می تواند به انسان چنین دید بدهد.
احاطه بر سنن عالم و شناخت دقیق قواعد و سنت های الهی نیز نگاه نافذ به انسان میدهد.

نگاه دقیق به صحنه درگیری جمهوری اسلامی با استکبار جهانی و دقت در عرصه هایی که در همین چند وقت اخیر اراده جمهوری اسلامی بر اراده ی مستکبرین غلبه پیدا کرده است، از میدان گازی اسرائیل و جنگ سوریه و دولت عراق و لبنان و حکومت یمن گرفته، تا صادرات به روسیه و ونزوئلا و …. تا پیمان شانگهای و سفر نیویورک و…. تا تبدیل رشد منفی اقتصادی به مثبت بعد از سالها و بی اثر کردن تحریم ها و….تا امید مردم به دولت جدید و……

……و از همه مهم تر حضور محکم و با صلابت مردم بعد از ۴۴سال تحمل فشار و سختی ای که حتی یک روز آن در سایر کشور ها می توانست انقلاب بر پا کند و مشارکت گسترده در صحنه های مختلف که کلید تمامی پیشرفت ها در همه عرصه ها ست….

همه و همه نشان میدهد که صحنه هماوردی جمهوری اسلامی با استکبار جهانی به شدت به نفع ایران عزیز در حال تغییر است و اراده جمهوری اسلامی در صحنه های مختلف داخلی و خارجی بر اراده استکبار مقدم شده است.

دیدن صحنه ی فرهنگی و اقتصادی ایران بدون نگاه به نقش دشمن ساده انگاری است. اگر نقش دشمن را نبینیم فقط ضعف ها و کاستی ها را خواهیم دید و مدعی عقب رفت جمهوری اسلامی در زمینه اقتصادی و فرهنگی خواهیم شد. لکن اگر نقش دشمن و حجم فشارهای او را ببینیم میفهمیم وضعیت فرهنگی و اقتصادی مردم ایران نسبت به آنچه طبق قواعد بشری باید می شده است، بسیار بهتر است و چیزی شبیه معجزه است. این مقدار ایستادگی فرهنگی و اقتصادی فقط از مردم ایران برمی آمد. میلیون ها جوان مومن و امیدوار و نخبه در این کشور رشد یافته اند و اکنون برای رشد و پیشرفت کشور در خط مقدم قرار دارند. تمرکز بر ضعف های فرهنگی و اقتصادی و ندیدن این قوت ها که چیزی شبیه معجزه است اشتباه فاحش است. این عده از جمعیت مقاوم، مومن،‌امیدوار و سخت کوش می توانند کشور را به همه آنچه باید برسد برسانند.
🌾

تعریف مردم،مردمی بودن و نخبگی در نظر امام و رهبری برگرفته از کتاب جایگاه مردم حضرت استاد فلاح شیروانی

مراد امام از مردم همان مستضعفین عالم است. و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا…

امام خمینی ره:

متوجه باشید که در هر جا که زورمندان و دولتها با ما مخالف باشند ملتها با ما موافقند. باید اساس را مردم و فکر مردم قرار داد و باید به فکر مردم بود نه دولتها. زیرا مردم و توده ها با حق موافقند چون زیر بار ستم بوده اند(#ستم_کشیدگان) و نمیخواهند تحت سلطه ی آمریکا و شوروی باشند.صحیفه ی امام جلد15 ص 307

 

جمهوری اسلامی یعنی این #مردم #محورند، #مقاصد برای مردم است، #هدفها_متعلق به مردم است،#منافع مال و ملک مردم است، #اختیار در دست مردم است. اینها مردمی بودن است. #رای_مردم، #خواست_مردم، #حرکت_مردم، #عمل_مردم، #حضور_مردم و #شرافت_مردم در نظام جمهوری اسلامی.

 

برخی از اقتضائات مردمی بودن و اندیشه ی مردمی داشتن: با دشمنان دلی نرم داشتن و از تحقیر ملت باکی نداشتن و مردم خویش را نامحرم دیدن، از #شفافیت عواطف و اطلاعات #خوف و #واهمه_داشتن صفت دلسوزان واقعی ملت و انسانهای مردمی نیست.

 

بنام مردم دولتهای فربه پدید اوردن و همه چیز را دور خود جمع کردن و نهادهای مردمی مثل جهاد سازندگی را گام به گام بسوی نابودی کشاندن بر اساس منطق امام نبوده و نیست

بیانات در دیدار با مردم آذربایجان به مناسبت سالگرد قیام 29 بهمن  1391/11/28

 

جمع بندی حضرت استاد فلاح از نخبه در نظام مردم سالاری دینی:

نخبه در اندیشه امام یک شخصیت مردمی است که در نظام ولایی مردم سالار به سعادت و راههای سعادت بشر بیاندیشد و مردم را بفهمد و همه ی دستاوردهای خود را به مردم بسپارد و همه ی اندیشه های صالح خود را با مردم به پیش ببرد.

فرهنگ،حجاب،راهیان پیشرفت

یکی از ابزارهایی که دشمن دست آویز کرده است گفتمان عدم پیشرفت است.خود تحقیری جامعه و ندیدن پیشرفت های روز افزون کفر نعمتی است که اگر این مهم دائما تکرار شود چوب آن را جامعه خواهد خورد.در فتنه اخیر به بهانه ی عدم پیشرفت ضربه های فرهنگی را بر بدنه جامعه وارد می کند.جامعه ایرانی اصول دین را قبول کرده است و به آن متعهد است ولی در فروع دین تبعیت کامل را نپذیرفته است.این عدم پذیرش با حجمه های فرهنگی دشمن دو چندان شده و جامعه را از ریل فرهنگ خود در خواهد آورد.لذا باید لوازمی که دشمن به آن می پردازد تا حجمه فرهنگی بکند را رصد کرده و نگاه جامعه را به آن حل بکنیم لذاست که مقوله پیشرفت از مقوله های مهم به نظر می رسد.مقوله ایمان و دین داری نیز باید تبیینی دوباره شود تا مردم هر چه بهتر بدانند که دین مجموعه ای از شریعت است و نه فقط صرف یک اعتقاد.

نسل بی پدر!

بسم الله الرحمن الرحیم

دوستان مذهبی و نه انقلابی!

من نگران نسلی هستم که دستمان بهش نمی رسد.

حوزه با تمام ضعف ها و بی خیالی هایش

آموزش و پرورش با تمام کاستی های علمی و تربیتی اش

صدا و سیما با تمام پاس گل هایش

و ….

به سختی دستش به فرزندان در گهواره که امام به ایشان امیدوار بود رسید.

چه کنیم که الان دیگر دست اینان حتی بسیار ناقص به دهه نودی های آقا نمی رسد تا تربیتی حتی ناقص اتفاق بیفتد.

اینان متاسفانه خیلی تحت تاثیر فضای مجازی با سلبریتی هایشان هستند

من در کلاس هایم اینان را بیگانه می بینم از دین چه برسد به انقلاب

شاید باورش سخت است تفکر متاعی ست که بین شان سخت پیدا می شود.

فضای مجازی برای شان ضائقه ساخته است

انگار خیلی هایشان حوصله شنیدن حرف های جدی را ندارند.

امیدوارانه ناامیدم

عمیقا باور دارم که این نسل هم اگر ما بجنبیم دستمان بهش میرسد و او را در باره خیلی از مسائل دعوت به اندیشیدن می کنیم اما اگر همین بی خیالی و اوضاع «به من چه!» و «دیگر کار از کار گذشته» ادامه پیدا کند، خیلی نگران نسل بعدی اش هستم

هیچ کس حتی بلند نمی شود حتی فریادی بزند انگار ما خفه خون گرفتیم.  همه ما را اخته کرده اند.

بچه می تواند در این کشور بزرگ شود و با رفتن به مدارس غیر انتفاعی تاکلاس دوازدهم هم درس بخواند و در عمرش یک مواجهه عادی با یک آخوند نداشته باشد

فرهنگ! دیر اما اثرگذار

بسم الله الرحمن الرحیم

کارفرهنگی! دیر اما اثرگذار

انقلاب ما یک پدیده کاملا فرهنگی ست. ولایت فقاهت یعنی عبور همه امور اجتماعی از دالان فرهنگ. آنچه که سیطره دارد بر همه امور اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و… فرهنگ است. رهبر انقلاب بیش از هر چیزی روی فرهنگ تاکید دارد.

چرا سردگم ترین عرصه در کشور فرهنگ است؟

برخی معتقدند بخاطر اینکه متولی معینی ندارد

هزار پدر دارد هیچ یک خودشان را پدر نمی دانند اما از این عنوان هم کنار نمی‌کشند

شاید واقعا فرهنگ دیریاب تر از اقتصاد و سیاست باشد. شاید خود فرهنگ مقصر است. ما تربیت را می فهمیم اما انگار فرهنگ با تربیت هم متفاوت است.

به نظرم یکی از مسائلی که باعث شده کسی خود را متولی فرهنگ نداند این است که معیار درستی برای رسیدن به نتیجه نداریم. مثلا در اقتصاد شاخص های مثل تورم و قدرت خرید، به قول آنطرف آبی ها جی دی پی و … در سیاست  پیروزی در انتخابات ها و تصاحب کرسی های مدیریت کشور و … داریم.

یا اینکه کار فرهنگی خیلی زمانبر و دیربازده است: مثلا ما اگر رئیس جمهور شویم با یک دستور می توانیم جلوی کلیه فیلم ها و کتاب های منحرف را بگیریم و اشتیاق ایجاد کنیم برای ساخت فیلم خوب و نوشتن کتاب های خوب اما بدون گرفتن کرسی مدیریتی حتی مدیریت فرهنگی این کار خیلی خیلی سخت انجام می پذیرد.

همه اینها باعث می شود ما قاهر بودن فرهنگ را فقط تکرار کنیم و تکرار و فقط همین.

به نظرم از متولی فرهنگ مهم تر این است که عده از نخبگان و دلسوزان فرهنگ بنشینند و یک نظمی به مقولات فرهنگی بدهند.

انقلابی‌ها کِی به مسائل انقلاب می‌رسند؟

بسم الله الرحمن الرحیم

انقلابی ها کی قرار است به انقلاب برسند؟

چقدر عالی میشد گره کار ما این بود که چطور امتدادهای فلسفه را در فیلم‌نامه، نمایشنامه، سرود، روضه، نوحه وهنر های دیگر بکار بگیریم و هنرمندانه بامردم به صد زبان صحبت کنیم. تا تکلیف من را به عنوان یک انسان دلسوز انجام داده باشیم و دین عزیزمان از غربت به درآید.

واجب فوری بر زمین مانده

آنچه که رهبر از ما انتظار دارد و واجب کرده است این است که برادران! و خواهران! لطفا آنچه را که بلدید و می فهمید بروید و برای مردم «بیان کنید». این کار را هم «جهاد تبیین میدانند. بیان کردن اولین کار و ساده ترین کار برای انتقال معناست اما حیف که ما از آن هم دریغ می کنیم.

دوست انقلابی من! بدان وآگاه باش

این مسیرتنها راه برای رفتن به پله‌ی بالاتراست.اول باید بگوییم تا خدا خوب گفتن را یادمان دهد. تا مرحله بعد یاد بگیریم چطور باید هنرمندانه بگوییم. یادمان بدهد که چطور
با زبان شعر بگوییم

با زبان داستان بگوییم

با زبان فیلم نامه و نمایش نامه بگوییم

و با هزاران زبان دیگر

اما ما همچنان زبان بی زبانی را برای انتقال مفاهیم ناب انتخاب کردیه ایم.

این درحالی است که بسیاری از مردم بسیاری از مفاهیم بدیهی (از نظر ما) را نمی دانند.

کلاس درس در دل عملیاتم آرزوست

نسبت فرهنگ و اقتصاد

باسمه تعالی

نسبت فرهنگ و اقتصاد چیست؟(1)

✍در خصوص اقتصاد، نگرش های متفاوتی وجود دارد. اقتصاد در نگاه مدرن گاه به عنوان يك «علم» مطرح است كه همچون رياضيات و علوم فني، مبتني بر سلسله مفروضاتي شكل گرفته است. از سوي ديگر برخي معتقدند اقتصاد را نمي‌توان مانند ديگر رشته‌هاي فني و مهندسي بي‌طرف دانست. اصول و ارزش‌هاي فرهنگي شكل‌دهنده اقتصاد هستند و عملاً اقتصاد را نمي‌توان مستقل از فرهنگ و با توجه به وابستگي اقتصاد به فرهنگ، نبايد مبناي مشتركي براي رفتارهاي اقتصادي در همه فرهنگ‌ها و جوامع تعريف نمود اما به نظر میاید فرهنگ یک مفهوم علمی توام با اندیشه و ارزش‌های الهی و بشری در مقیاس بومی، منطقه ای و جهانی است.

با توجه به اینکه اقتصاد از علوم انسانی محسوب میشود میتوان به صراحت اعلام نمود نقش فرهنگ و اصول و ارش های اخلاقی در اقتصاد غیر قابل انکاراست برای نمونه در اقتصاد سرمایه داری چون کسب منفعت حداکثری به عنوان یک ارزش اجتماعی توسط اندیشمندان فلسفی و اخلاقی مطرح شده است براساس آن اقتصاد بر پایه سرمایه شکل گرفته است در حالی که در اقتصاد اسلامی براساس اصول و ارزش های اخلاقی محوریت با سرمایه نیست بلکه با تامین معیشت افراد جامعه براساس حفظ کرامت انسانی است و بر همین اساس اقتصاد اسلامی تمایل به اقتصادی دارد که در آن رویکرد تعاون برپایه اخوت نقش اساسی دارد.

۱۹۹۳ و پیش‌بینی تمدن‌پژوهان برای امروز

در چند یادداشت سعی شد به ضرورت روایت درگیری برای رسیدن یه ایده فرهنگی مادر پرداخته شد.

هانتیگتون، مبدع نظریه تقابل تمدن‌ها، می گوید:

خطوط‌ گسل‌ موجود بین‌ تمدن ها، امروز جایگزین‌ مرزهای‌ سیاسی‌ و ایدئولوژیک‌ دوران‌ جنگ‌ سرد شده‌ است‌ و این‌ خطوط‌ به‌ مثابه‌ جرقه‌های‌ ایجاد بحران‌ و خون ریزی‌اند. خصومت‌ هزار و چهارصد ساله‌ اسلام‌ و غرب‌ در حال‌ افزایش‌ است‌ و روابط‌ میان‌ دو تمدن‌ اسلام‌ و غرب، آبستن‌ بروز حوادثی‌ خونین‌ می‌شود… و سرانجام‌ نیز تمدنهای‌ اسلامی‌ و کنفوسیوسی‌ در کنار هم‌ رویاروی‌ تمدن‌ غرب‌ قرار می‌گیرند. خلاصه‌ اینکه‌ کانون‌ اصلی‌ درگیریهای‌ آینده‌ بین‌ تمدن‌ غرب‌ و اتحاد جوامع‌ کنفوسیوسی‌ شرق‌ آسیا و جهان‌ اسلام‌ خواهد بود. در واقع‌ درگیریهای‌ تمدنی آخرین‌مرحله‌تکامل‌درگیری‌درجهان‌نواست.

فارغ از تمام نقدهایی که به کلیت این نظریه شده است اما این سطح از تحلیل در سال ۱۹۹۳، که پاسخی به پایان تاریخ فوکویاما بود، بیانگر است که اساسا آنها که در افق تمدنی خود را قرار میدهند، و سپس بر اساس یک منظر تقابلی و درگیری مآب، صحنه را مطالعه و روایت میکنند، به خوبی متوجهند که گسلهایی که در صحنه تکامل یافته غرب ایجاد شده اجازه ورود تشعشعات نوین تمدنی را داده و اندک اندک این با عمیق تر و گسترده شدن این شکاف ها، پراکندگی این اندار به حدی خواهد رسید که تمدن موجود را برچیده و خود را مستقر خواهد کرد.

لذا از بین استراتژیست های تمدن ساز، آنهایی قابل اعتنا خواهند بود که این گسل ها را به خوبی درک و شناسایی کرده و بر فعال ترین آنها سرمایه گذاری کرده است.

به نظر می آید ایده فرهنگی مادر، پرداخت و تفصیل تشعشعات انوار گسترده و عمیقی است که از چشمه انوار الهی بلند شده و بنا دارد روی زمین از گسلهای مدرنیته خود را عبور داده و همه مردم دنیا را به روشنی اش بینا کند.

مفهوم شناسی «ساختار» در عنوان بازسازی ساختار فرهنگی

💠مفهوم شناسی «ساختار» در عنوان بازسازی ساختار فرهنگی💠

🔶2) ساختار:
در یادداشت گذشته واژه «بازسازی» را مفهوم شناسی کردیم. در ادامه به مفهوم ساختار می پردازیم:
🔹در اینکه مراد از ساختار چیست، ابهاماتی وجود دارد. آیا مراد سازمان ها و نهادهای دولتی فرهنگی است؟ یعنی مراد حضرت آقا از بازسازی ساختار فرهنگی، بازسازی در سازمان ها و نهادهای دولتی است؟ که به نظر می رسد، این تحلیل تقلیل مطالبه رهبری است.
🔹و یا مراد شیوه اداره و فرایند تصمیم سازی و تصمیم گیری در فرهنگ است؟ یعنی فکر و ایده و سازمان ها بی مشکل هستند و فقط در شیوه اداره و رویکرد مشکل وجود دارد. این احتمال درست است ولی مشکل منحصر در این مورد نیست.
🔹به نظر می رسد مراد از ساختار، 1) خود نهادها و ابزارها، 2) نوع چینش آنها و 3) رویکرد و نحوه مدیریت، و فرایند تصمیم گیری و حل مسأله است.

🔻یعنی اولا هم نهادهایی که از ابتدا در کشور پایگذاری شده، بعضا اصل آن نهادها اسلامی و کارامد نیست چراکه بعضی از این نهادها ساخته تفکر غربی است که در کشور ما هم پیاده شده است مانند بانک، بورس در اقتصاد یا مدرسه، موسسات آموزشی، سینما، تلوزیون و غیره. چه بسا بعضی از این نهادها و ابزارهای داخلشان، به کلی باید منحل شوند.

🔻ثانیا نوع چینش و سازماندهی اجزای فرهنگ (اعم از نهادهای دولتی و نهادهای مردمی) است. اگر هم ساخت نهادها صحیح و مطابق عقبه های فکری باشد، نوع چینش آن بسیار حائز اهمیت است. در فلسفه علم بعضی قائلند که حقیقت اشیاء، در نوع نسبت یک پدیده با دیگر پدیده ها تعریف می شود. لذا می توان گفت تغییر آرایش اجزاء در یک کل، کامل اثر آن کل را تغییر می دهد. چه بسا یک کل با یک آرایش خاصی که اجزائش دارند، به کلی در خدمت مقاصد مادی غربی باشند و یک تغییر و لو کوچک در آرایش آن اجراء، آن کل را به یک نهاد اسلامی مبدل کند. مثلا در طرح مدرسه اسلامی، شاید ظاهر سخت افزارانه این مدرسه فعلی منحل نشود ولی آرایش آن دچار تغییرهای بنیادی شود. مثل جایگاه معلم، دانش آموز، جایگاه مواد درسی و اهمیت آنها و غیره.

🔻و علاوه بر نوع چینش اجزاء، نحوه کلی مدیریت و رویکرد و فرایند تصمیم گیری و حل مسأله هم بسیار مهم است. به عنوان مثال، مدیریت کسی که قائل به مردم سالاری است بطور کلی با کسی که قائل به دموکراسی یا دیکتاتوری است، متفاوت است. رویکرد کسی که فرهنگ را زیربنای جامعه می داند با کسی که اقتصاد را زیربناء می داند، بسیار متفاوت است. حتی اگر در خود نهادها و سازمانها و نوع چینش آنها تغییری رخ ندهد، نحوه مدیریت و رویکرد، بسیار در فعالیت و نتایج موثر است.

🔹نتیجه گیری: ما باید با خودآگاهی کامل و نگاه به مبانی معرفتی، اجتماعی و راهبردی خود، اولا به طراحی نهادها و سازمان ها و ابزارها بپردازیم و سپس نوع چینش و آرایش آنها، اصل و فرع آنها و اولویت های اساسی آنها را مشخص کنیم و در مرحله سوم، رویکرد و نحوه مدیریت و فرایند تصمیم گیری و حل مسأله خود را مطابق اصول فکری خود قرار دهیم تا آن نهادها در خدمت تحقق مقاصد الهی در بیاید.
اینکه امروزه در عرصه فرهنگ، با وجود اینکه بسیاری از متصدیان امر انسان های مومنی هستند و حتی بسیاری از نهادها، نهادهای اسلام پایه یا ایران پایه هستند مثل هیئت و بسیار از مراسمات و آداب و رسوم دینی و ملی، ولی در عرصه فرهنگ، پیشرفتی را نمی توانند رقم زنند، بخاطر همین نکته دوم و سوم است. یعنی نوع چینش نهادها و رویکرد و نوع اداره، دچار معضل است.

امکان فهم طرح امام زمان وجود دارد

حضرت صاحب زمان ارواحنا فداه، دارای یک طرح و پروژه هستند و پای این کار هم ایستاده‌اند؛ هر چند از نظر‌ها غایب هستند.

ما همیشه در مرور تاریخ گذشتگان، گله‌مندیم که اصحاب و یاران و اطرافیان حضرات معصومین علیهم السلام طرح ایشان را نمی‌فهمیدند و بیرون از طرح بودند؛ هر چند اهل اقدام بودند کارهایی می‌کردند، امّا چون طرح ولی را نفهمیده بودند، از آن بیرون می‌زدند و به دنبال فهمیدن طرح ولی و به تبع آن عمل در طرح ولی نبودند و یا هم اشتباه می‌فهمیدند.

در عصر حاضر که امکان دسترسی به امام مانند گذشته نیست، شاید گمان شود که امکان فهمیدن طرح امام زمان ارواحنا فداه وجود ندارد و این گمان شود که تکلیفی نیست که به دنبال فهمیدن طرح ایشان باشیم! -بماند که کسانی هم هستند که قائل به طرح داشتن حضرت نیستند- به عبارت دیگر عدم امکان شنیدن سخنان حضرت، گمان می‌شود که امکان فهمیدن طرح ایشان وجود ندارد و تکلیف به فهمیدن طرح ایشان، تکلیف به ما لایطاق است.

امّا اگر در تاریخ ائمه اخیر متمرکز شویم، خواهیم دید که اولا با توجه به شرایط سیاسی آن زمان و حکومت‌های جور، و دوما برای آمادگی و تربیت جامعه برای دوران غیبت، این بزرگواران هم تقریبا در غیبت به سر می‌بردند و آنقدر دسترسی‌ها به ایشان سخت بود و یا مدت‌‌های طولانی در زندان بودند که تا حدودی می‌توان گفت غائب بودند؛ ولی همین ائمه دارای طرح بودند و پرژه‌ی خود را پیش می‌بردند و منفعل نبودند و همچنین کسانی بودند که طرح ایشان را می‌فهمیدند و در طرح ایشان اقدام می‌کردند.

علاوه بر این ما اهل بیت علیهم السلام را در یک نظریه که از حضرت آقا گرفته‌ایم، یک انسان ۲۵۰ ساله می‌دانیم؛ به عبارت دیگر می‌توان گفت تمام پروژه‌ها‌ی ایشان ذیل یک پروژه و طرح کلان است که به دوران امام عصر هم کشیده می‌شود. لذا نمی‌توان به راحتی گفت که فهمیدن طرح حضرت صاحب الزمان کاری غیر ممکن است. البته در این یادداشت قصد گفتن راه و روش رسیدن به آن طرح نبود، بلکه تنها قصد شد بود که بیان شود امکان رسیدن و فهمیدن طرح حضرت وجود دارد.